محمد علی مهرزاد

 

غولی که ازچراغ جادویی بیرون آمده؛ صلح با آن دشواراست!؟

مصیبت از انجا شروع می شود که ادغام چشم مردم ، در چشم دولت ها دوخته شده فاجعه است، در جهان اسلام ، تروریست عقل ومغزش را تعطیل کرده است؛ وباچشم دولت های فاسد ومستبد به جهان می نگرد.! یکی از دسته بندیهای طالب وداعش به عنوان تروریست ، نداشتن دولت است، ترورها وخشونت های که از طرف پاکستان به همکاری مالی عربستان درجوارسرحدات جنوبی ما سازماندهی  میشود بازهم نادیده وناشنیده می ماند ،وهرگز از طرف حامیان پاکستان برجسته نمی شوند. تروریست وغیر تروریست تقابل دولت ونا دولت نیزیک فرضیه است. نبود دولت در جهان عرب،خشونت هارا مرئی ترونمایشی کرده است. وقتی دولتی نیست که با دشمن بجنگند ، چون حسنی مبارک، قذافی ، وصدامی وجود ندارد ، که راکت های دوربرد را در رسانه ها به رخ بکشد ؛ راهی نمی باشد جزآن هرفردی صدام حسین وحسنی مبارک وقذافی شود وهرگروه سیاسی نمایش قدرت واسلحه در خیابان ها راه اندازی کند. با هزاران تاسف که جهاد اکثریت کشورهای اسلامی را بیگا نه گان مدیریت می کنند.؟ حوادثی که بعد از تجاوز شوروی سابق در افغانستان بوقوع پیوست ؛ حضوربیگانه گانرا دائمی تر کرد وجهاد اعراب نیز جزآوارگی ، ویرانی ودر نهایت پناه بردن به آغوش غرب ، پیا مد وحشت ناک از خود بجا گذاشت، وهنوز این سریال تباه کن ادامه دارد. این است عصاره از جنایات قرن 21 در تاریخ جنایات تحفه ای استعمارگران شرق وغرب است . شتاب بی امان وغیر منطقی داعش والقاعده در سراسر جهان ودر داخل افغانستان به مخالفت عمومی مردم ملیت ها روبروشده ، پیامد وسبعیت فروریخته از دامن نو اندیشان وهابی وسلفی از یک طرف ،و مفهوم به اصطلاح صدور انقلاب ایران با شعار عجولانه وتنگ نظرانه توام با تعصب افراطی که اصلاً با مفهوم همه جانبه اعتدال اسلامی هرگز مطابقت نداشته موجب پیدایش داعش  شد که امروز با قطع سر قربانیانی که بقیه اعضای بدن انها آویزه درختان وپراکنده کشتزارها وطعمه لاشخواران دست پرورده خود شان  شد، جای تعجب نیست ؛  صرف قلب خونین تاریخ است که می تواند این اعمال  بربریت را در خود تحمل کند .

اگر ادعا شود که چنین چیزی تا بحال دیده وشنیده نه شده است ، نهایت فراموشی وندانم کاریها وبی تفاوتی ها ی است که مارا  جباران دیروز وامروزعادت داده اند  تا کمتر به حق انسان مظلوم  اندیشه های در سر بپرورانیم؛ یکی از تعاریف انسان همان مفهوم نسیان را تداعی می کند والانه جنگ ویتنام ، چچن، تجاوز ددمنشانه اسرائیل در صبرا وشتیلا ونوار غزه به حق مردم فلسطین ، جنگ یوگوسلاوی کشتار وحشیانه وفراموش نا شدنی مردم بوسنی وهرزگوین در تاریخ معاصر را نباید نادیده ونا شنیده گرفت ، تاراجگران تاریخ هرکدام نشانی از وحشی گری را با خود حمل می کند وامروز حوادث اخیردرامریکا، فرانسه ودرمجموع دراروپا عمل تروریستی بدست تروریستان تکرار تاریخ  است . حوادث اخیر11 سیپتامبر2001 ثابت ساخت چنانچه شرایط درونی وبیرونی مهیا شود ، هر کدام ازما می تواند به یک داعش تبدیل گردد. اگر تصور شود که داعشیان افراد بخصوص واز کرات دور ودست امده اند، فکر می کنم تصور کودکانه وغیر علمی وغیر واقعی است ویا ادعا شود که من اینطور نیستم ویا هرگز به چنین عمل دست نمی زنم بازهم در شناخت خود کوتاهی کرده ایم ؛ جنگهای سه دهه اخیر در افغانستان نمونه بارزاز عملکرد داعشیان داخلی مارا تداعی می کند ؛ چرا هیچ انسانی مایل نیست که درون دهشتناک خودرا باور کند ، حاضر است آینه را بشکند اما خودرا در ان نبیند . داعش یک سازمان سیاسی ویک پروژه سیاسی است ونباید به ان هم چنین نیروی غیر سیاسی با پروژه ای کاملاً شیطانی یا ماورای سیاسی دید ، توحش وآدم کشی ان یکسره امری سیاسی است باید با ان نیز مبارزه سیاسی صورت گیرد.هرروزفاجعه نه تنها در افغانستان  بلکه در هرگوشه ای از خاورمیانه وشمال افریقا توسط داعش صورت می گیرد ؛ ولی با تاسف که سیاست مداران غربی مارا عادت داده اند تا با نگرش وگفتمان غیر سیاسی به مهمترین حوادث در کشورخود وپیرامون خود داشته باشیم.تعجب است که کارشناسان وتحلیل گران سیاسی ما هم همین دید و نگرش را آهسته آهسته اختیار می کنند . البته جای نگرانی است که تحلیل گران ما با عنوان کردن طالبان والقاعده دیروز وداعش امروز طوری تصور دارند که اگراز تروریزم وتوحش داعش سخن بگوئیم کشف بزرگی کرده ایم .! ولی انچه مهم است باید به علت وعلت های سیاسی واجتماعی پیدایش وقدرت گیری چنین نیروی های اهریمنی به اندیشیم وباورهای سطحی وظاهری که در جامعه جریان دارد بسوی واقعیت های قابل اعتبار تغیر دهیم تا افکار قرون وسطایی داعش در افغانستان بیش ازین سرنوشت امروز وفردای جوانان ومردم که از سواد ودر ک واقعی محروم اند رقم نزند. بهار عربی که بخواست دموکراسی وعدالت اجتماعی به سرعت شمال افریقا وخاورمیانه را در نوردید ، خیلی سریع به خزان گرائید ، با نابودی ساختار های اجتماعی واقتصادی لیبی بدست ناتو وبا همراهی کشورهای ارتجاعی  منطقه فصل یخبندان کشورهای عربی آغاز ودر سوریه به اوج تخریب رسید ، بعوض دموکراسی وعدالت اجتماعی آنچه نصیب توده های مردم شد جنگ وتباهی وسیادت گروهای شبه نظامی بر زندگی شان بود ، اوج گیری جنگهای خاورمیانه را بایستی در ستیز قدرت های سرمایه داری جستجو کردوبدون شک خاورمیانه هم چنان متلاطم خواهد ماند ، ظاهراً به نظر میرسد عراق وسوریه دومین قربانیان این برنامه ی قدرت های غربی بعد از افغانستان، با تمسک به حربه ی بنیاد گرایی اسلامی هستند .بنیاد گرایی وریشه های ان در نیم قرن اخیر از طرف کشورهای  استعماری در راس ان به کار گردانی صهونیزم بین المللی اسرائیل  وجنبش راست افراطی بعنوان سلاحی علیه گروهای چپ ، دموکراتیک ونا سیو نالیزم سکولار شکل گرفته وحمایت شد . در ادامه همان  سیاست امروز پدیده ی نو ظهور بنام ((داعش )) را در خاورمیانه وقلب اسیا چون افغانستان باید شاهد باشیم .ازین حقیقت انکار نا پذیر نباید چشم پوشید که داعش مانند ائتلاف قبلی اش با القاعده و طالبان ، فرزند خلف وپروژه جدید صهونیزم بین المللی می باشد .طالبان والقاعده را علیه تجاوز شوروی سابق به افغانستان ساختند وسپس برای جنگ با انها لشکر کشی می کنند .! پدیده داعش هم مستثنی ازین قاعده شده نمی تواند باشد.داعش که امروز اینگونه بدنام ووحشی عمل می کند  ائتلافی جهانی علیه ان ساخته شده ، تا دیروز مبارزین راه آزادی  نامیده می شدند که علیه رژیم بشار اسد می جنگیدند وپیشرفته ترین سلاح هارا از طریق دولت های دوست در اختیار شان قرار می دادند ازجمله قدرتهای مطرح غربی تقصیر را به گردن ترکیه ، عربستان سعودی ، قطر وشیوخ حاشیه خلیج فارس می اندازند . تاریخ شاهد است که در سه دهه اخیر در افغانستان  چگونه افغانستان را توسط گروهای افراطی بنیاد گرایی داخلی وخارجی بحیث کمر بند سبزعلیه شوروی مورد استفاده افزاری قرار دادند ، وبا هزار تاسف که انها را عمداً بحال خود گذاشتند که امروز هزینه سنگین ان را بدوش می کشند وافغانستان قربانی اندیشه ای نیو لیبرالیزم و کمونیزم شوروی شد . درافغانستان  جنگ سالار ساختند که به جز جنگ وکشتار هنر وتخصص نداشتند ، بعد از فراغت از جنگ افغانستان خود مشکلی شد برای پدید آورندگان شان .شکل گیري داعش را می توان در نظام جدید لیبرالیزم غربی ووهابیزم سعودی وتعصبات مذهبی ایران وايجاد بنياد گرايي در پاكستان جستجوکرد .البته همانگونه که در تجربه افغانستان  نیز شاهد بودیم ، غولی که از چراغ جادویی بیرون می اید به سادگی ها سر جای اولی خود باز نخواهد گشت ؛ حوادث تلخ ونا میمون منطقه که اقدامی در ابعاد جهانی علیه بشریت ، دموکراسی وعدالت اجتماعی است پیامد چنین سیاست های کثیفی می باشد . دولت هاي ايران وپاكستان هرروزپرده جديدي از نمايشات انزجار آور خودرا به داخل افغانستان به صحنه مي آورند وبعد به مدل هاي شقاوت آميز از سر بريدن وزنده سوزاندن زنان، گروگان گرفتن ، تخريب اماكن وبه غنيمت گرفتن زنان توسط گروهاي طالب، القاعده وفعلاً با (( داعش )) بشكل انتقام از مردم بي گناه ما را در دستوركار خود قرار داده اند. اين سبعيت بحق مردم وفرهنگ افغانستان  كاملاً همسو با سبعيت اين گروهاي افراطي كه در ين دوكشور ساخته وبا فته شده اند مي باشد . خوشبختانه هرچند افزايش سطح عمليا تي بر لانه هاي تروريستان بعد از خروج قواي ناتو از افغانستان توسط نيروهاي با شهامت ما نتايج ملموسي داده ؛ ولي تا زمانيكه عقب جبهه جنگ وبستر سازي كه براي مداخله وفعاليت هاي گروهاي شورشي از اين دوكشور پاك نشود بازهم انتظار هرنوع صلح وسازش بعيد است . چرا تا زمانيكه اين دوكشور همسايه در سياست كلان وراهبردي خود در خصوص امنيت بين المللي  واشتراك منافع جمعي در تقابل با تروريزم تجديد نظر نكنند ، چشم انداز روشني براي مهار داعش امروز وامثال اين گروهاي كه در اينده بازهم در پلان قدرت هاي مطرح غربي مي باشد براي مهار اين خطرات وتهديدات فزاينده در قلب اسيا در حا ل تشكل است مساعي مشترك بعمل نيايدبدون شك انتظار آينده اي تاريك را داشته باشند .درهرواقعه مهم وضد ملي در يك صد سال اخير در  افغا نستان ايدئولو‍‍ژي هاي سيا وسفيد وسرخ كمونيزم دركار بوده است . همين امروز اگر امريكا خواسته باشد جلوي مداخله پاكستان وايران را كه لانه اي تروريستان بنام هاي گوناگون ساخته وبافته شده اند مي تواند در افغانستان بگيرد ؛ موضوع هستوي ايران را كه براي اسرائيل يك تهديد، بگفته خودشان وخود اسرائيل تلقي مي شد؛ با چنان حرارتي در حل موضوع هستوي ايران به خرچ دادند؛ چرا بايد افغانستان در طي 35 سال در اتش جنگ كه خود كارگرداني كردند بودند بسوزد، ولي براي افغانستان نه؟!كارنامه هاي يك صد سال اخير كشورهاي قدرت منداز انگليس گرفته تا تهاجم شوروي براي ما نهايت فاجعه آفريد ؛ واز همه بد تر كه زمينه اي مداخله ايران وپاكستان را به كشورما مساعد ساختند؛ تاجاییکه  امروز صلح ومشروعیت خودرا ازهمسایگان جنوبی وغربی گدایی می کنیم.؟ بدون شك اين عمل مداخله گرانه شان لكه سياهي است كه در تاريخ بين المللي هرگز فراموش نخواهدشد.  وقتي به حجم مسايل نگاه شود ، بمشاهده مي رسدكه دنيا وخصوصاً منطقه اسيا وخاور ميانه وبخصوص افغانستان كه به حيث قلب اسيا قرار گرفته اين قدر بي حساب وسر در گم باشد؟ انهاييكه طالبان را ساختند واختيار وصلاحيت حمايت شان را به پاكستان ، عربستان سعودي وايران سپردند تا در تداوم مداخله در افغانستان بي رحمانه عمل كشتار را به شكل انتحاري وترور انسانهاي بي گناه ادامه بدهند؛ اكنون جالب است كه عليه شان لشكري مي كنند ؟ مي خواهند در ظاهر ريشه داعش را كه شكل تكامل يافته اي گروهاي قبلي مي باشد ريشه كن كنند.؟! بايد تحليل گران ما به علل آن توجه كنند كه چه تغيري درين مورد خاص حادث شده است ؟ ايا اين حركات گيج كننده نيست ؟امريكا كه پيوسته از(( حقوق بشر)) دم مي زند واز لحاظ علم يك كشور تكامل يافته است ، چرا بايد به بهاي زجر ورنج مردم افغانستان ؛ مرتجع ترين نظامها را درجوار افغانستان حمايت كند .؟ چه هدف ومنظور را دنبال مي كند؛ ايا مي خواهد در نهايت ، سيماي زشتي ا ز دين اسلام به جهانيان عرضه دارد وبگويد : ببينيد  نتيجه حكومت تحجروتشريعي اين است ! ویا برابر روسيه واسياي ميانه مي خواهد  يك كانون نا ارامي را بر سر پا نگهدارد؟  مردم افغانستان وبخصوص تحليل گران وروشنفكران واقعي بايد بدانند كه منطق وعقل سليم نمي تواند توجيهي براي آن جستجوكرد، آنچه مسلم است سرمايه داري حريص وجهانخوار هرگز ابا ندارد كه مصلحت دراز مدت جهان را فداي منافع آني خود سازد .سرمايه داري با همه عقل ونقشه كشي كه دارد ، بنا به ذات خود (( ابن الوقت )) است وروزمره عمل مي كند ، براي اينكه  فابريكا ت اسلحه سازي بچرخند وبحران بيكاري را حل كند ؛ نمي خواهد مداخله پاكستان وايران را كه به شكل نيابتي توسط گروهاي تروريزم چون القاعده ، وداعش درافغانستان براه اندخته شده مانع شود . گذشته از ان ، ثروت واسلحه اي كه داعش در اختيار دارد ، در دنيايي كنوني ايا ميشود يك چنين ثروتي با مهمات مدرن وبراه انداختن جنگهاي جبهه اي نه چريكي بدون همكاري ايران وسعودي وكشورهاي خليج كه متحد طبعي امريكا مي باشند بدست اورد. تا اكنون ايا يك تروريست ويا تروريستان وانقلابيون مليارد در ديده نشده است ، ان هم مليارد در هاي كه نه با عرق جبين ، نه از طريق مشروع ، بلكه با مشاركت  در فعل وانفعلات بين المللي به دست امده است. همه اينها معما گونه نيست؟ وحاكي از تناقض هاي كه دنياي امروز را به اين روز رساند.ايران دوره شاه ودولت امروز ايران بشكل غير مستقيم وپاكستان امروز از جمله متحدين طبعي امريكا بودند وفعلاً هم هستند ؛ ولي اين متحدين طبعي سرانجام نظر به گفته سعدي عليه رحمه كه گفته بود : (( يكي بچه گرگي مي پروريد --- چو پرورده شد ، خواجه را بر دريد)) پاكستان در بوجود اوردن وبر سركار اوردن طالبان ، القاعده وفعلاً (( داعش)) نقش اول وپيشتاز را داشته ، همه اين گروها به نام هاي گوناگون جنگاوران كه در دامن اوپرورده شدند وبه افغانستان روانه گرديدند . خصوصاً جنگاوران طالب را تا جاي توسط اسلحه ونظاميان خود پشتيباني نمود كه انهارا بر اريكه قدرت دولتي  نشاند؛ در حاليكه پاكستان بعضاً ادعاي دموكراسي را دارد ؛ چطور شد كه ارتجا عترين حكومت تاريخ را بر افغانستان تحميل كرد .؟ سوال مهم اين است كه چه شد كه پاكستان ناگهان عقب گرد مي كند وبا اسفاده ازکنفرانس پنجم قلب اسیا به شرکت کننده گان این کنفرانس نشان دهد که ما طالب صلح هستیم ؟ ازطرف دیگر آنچه تا اکنون درظاهرانکارمی کرد عدم نفوذ روی طالبان بود؛ اکنون حاضرشده تا طالبان را روی میز مذاکره بکشاند واز همه جالب تر که علیه طالبان که به مذاکره حاضر نشوند عملا وعده جنگ داده است؟! انشعابات واختلافات که بعد ازمرگ ملا عمر سازماندهی شد؛ چگونه امکان صلح درتعدد قدرتهای که قانون جنگل حکمفرما باشد امکان پذیراست؟! ودرضمن در وازه هاي خودرا روي امريكا باز مي گزارد تا به دوست وهم پيمانش حمله كند .؟ چه كسي تغير كرده است ؟ امريكا ، طالبان يا پاكستان ؟ اگر كوتا گفته شود : هيچ يك ؛ دنيا يي بي حساب است . هر تغيري كه در سياست امريكا ايجاد شود بدون شك دنباله روي يكي از خصيصه اي كشورهاي وابسته است .مداخله پاكستان وايران در افغانستان به بهانه داعش ، مي خواهند چون قدرتهاي مطرح امروز در خاور ميانه  مداخله پي در پي را براي خود  مشروعيت بخشند؛اين نوع برداشت وطرز ديد بايد شديداً نقد شود تا ديگر نتوان از ضرورت مداخله در اينده سخن بميان آيد . مداخله غرب كه در چوكات ناتو در خاور ميانه عمل مي كند البته از بنيان خود يك اشتبا ه ويك حركتي غلط در جهت تجزيه كشورهاي اسلامي بعد از امپراطوري عثماني را بخاطر مي آورد ، ودر قدم دوم  اين مداخله  با قصد استعماري وبراي تحقق منافع خاص ازجمله امنیت اسرائیل وحفظ منابع نفتی انجام گرفته است. يكي از پيامدهاي نا موفق  غرب بعد از حادثه اي 11سيپتامبر 2001 مداخله در افغانستان وعراق است كه هيچ مشكلي را تا اكنون حل نساخته است ؛ بر عكس مشكلات جديد با ابعاد گسترده ودر عين حال پيچيده را بوجود اورده است .  اكنون كه در شناخت وايجاد داعش وسیاست بازیهای پشت پرده ای حامیان این گروها شناسايي لازم بدست امده  كشورهاي منطقه وجهان بلا استثنا همه مورد تهديد قرار دارند باید تا دیر نشده راهبرد وراهكارهاي   ( استراتژيك ) معيني بر گزينند والانه روزي اين كشورها طعمه اي پلان ها ي شوم خود خواهند شد.  

 

   


بالا
 
بازگشت