محمد علی مهرزاد

 

سرنگونی بیرق طالبان درقطر؛ وبرافراشتن آن درپاکستان!؟

ازادم تا این دم ، انسان برای رسیدن به مقصود خود حیله ها بکاربرده وتدبیرمی اندیشد، ولی غافل ازاینکه همین حیله ها وتدبیرها عاقبت دام اومی شود، وانسان چیزی را که جانفزا خودمی پندارد ای بسا جانستان اوشود ؛ نقش که برای پاکستان درروابط بین المللی وبخصوص  به حق کشورهای همسایه از طرف ارباب بزرگ داده شده بود؛ تا اکنون توانسته رضایت انهارا حاصل کند، ولی ازانجاییکه درین اواخرشنیده  می شود که پدرخوانده ها ازفرزندان خود نا راض شده اند ، علت ان را معامله گریهای است که خارج از توصیه های پدرخوانده ها انجام داده است . ازوینستون چرچیل درباره کشورهای مستعمره از جمله جداکردن پاکستان از بدنه هندوستان وافغانستان نقل قولی شده به این عبارت :(( برای تسلط بریک ملت ؛ اقلیتی خائن وفاسد ، اکثریت نادان لازم است)). ! اکنون باید از اخلاف چرچیل صدراعظم زمان جنگ اول ودوم انگلستان پرسیدکه هدف از اقلیت خاین واکثریت نادان در ایجاد دولتی بنام پاکستان بچه مفهوم گفته شده است وچه اهدافی را ازین گفته می توان برداشت ودنبال کرد.؟ بوجود آوردن پاکستان بعدازختم جنگ جهانی اول یعنی سال 1947 میلادی داستانی طولانی دارد که ازما بهتران اگاهی دارند. سوال اینجاست که بعداز گذشت شصت سال با اینکه پاکستان صادقانه ازسیاست فتنه انگیزانه ای اربابان بزرگ نعل باالنعل به زعم خود پیروی ودنبال کرده است و گفته چرچیل را درعمل تحقق بخشیده است ؛ولی بعضاً وقسماً درین اواخر تحولات که  درجواردوطرف سرحد افغانستان می گذرد؛ پدرخوانده ها از فرزندان خود ظاهراً اظهارنا رضایی می کنند.! از دیرزمانی است که در جهان سیاست از مفهوم (( سیاست پدرومادرندارد)) ویا(( سیاست نه دوست دایمی دارد ونه دشمن دایمی))زیاد درمحافل رسمی وغیررسمی درپهنه جهان سیاست زبان زد عام وخاص است. با تاسف که درطول تاریخ این مفاهیم خودساخته واستعماری ، حیات جامعه انسانی را از جوهرانسانی عاری وبیگانه ساخته است. درمقابل این مفهوم استعماری که عاری ازمعنویات است؛ برعکس درشرق توسط رهبرمذهبی ایران (( خمینی)) نقل قول شده که بعدازانقلاب اسلامی 1358 درمقابل مفهوم (( سیاست پدرومادرندارد))گفته بود:    (( سیاست هم پدردارد وهم مادر)) بشرطیکه بدست بی پدومادرقرارنگیرد.!

  بعدازین مقدمه کوتا ؛ جریانات که درجوارسرحدات جنوبی ما با پاکستان در طی چهاردهه اخیربخصوص بعد ازشکست شوروی از افغانستان براه افتیده نگاهی اجمالی  به سیاست پدرخوانده ها که ازفرزندان خود ناراضی شده اند می خواهیم اشاره ای کوتا داشته باشیم وبه این تحولات در افغانستان می اندازیم. اوانیکه دفترسیاسی به اصطلاح طالبان در قطربه هدف تعین ادرس برافراشته شد توسط دعا وتکبیرالله اکبراز حنجره های که از مذهب ودین اسلام بشکل افزاری ازطرف پاکستان کارگردانی شد افتتاح گردید.انچه در ان موقع بوقوع پیوست نگرانی ودادوفریاد شتابزده وعکس العمل حکومت برسراقتدارافغانستان  را موجب شد؛که نشود این افراشتن بیرق معنای ومفهوم به رسمیت شناختن به اصطلاح امارت اسلامی طالبان خلاف تعهدات میان دولت امریکا ودولت افغانستان نباشد.

 این صحنه سازی برای انحراف واغفال افکارعامه و دولت افغانستان وکشورهای هم جوار صورت گرفت. بلا فاصله بعدازبرافراشتن بیرق وافتاح دفترد رقطر،اعلان شد که این عمل طالبان به هیچ عنوان خواست امریکا نبوده ومخالف این کاراست.! جالب است که بعداز اظهارنارضایی ارباب بزرگ از برافراشتن بیرق طالبان در قطربه شکل شتابزده بیرق را حاکمان قطر پائین کشیدند.در همین ایام کوتا مدت ایجاد دفترسیاسی امارت اسلامی طالبان، موجب ایجاد تضاد ها ومخالفت میان گروهای متعدد سران طالبان، که توسط پاکستان تقسیم بندی شده بودند ایجاد شد. حتی بعدازپائین کشیدن بیرق به دستورارباب بزرگ ؛ با اینکه قبلاً طالبان تهدید به خروج از قطرکرده بودند، ودرین مدت هیچ نوع تماس بعدی از طرف امریکا به شکلی تاکتیکی صورت نگرفت، طالبان در حالت بلا تکلیفی قرارگرفته ودرعین زمان به دسته وگروپهای متعد د و پراکنده  تجزیه وهرکدام برای خود حساب بانکی جداگانه بازکردند.شما خود تصورکنید از ان ایام شکست دفتردرقطرپروسه صلح با مخالفین مسلح توسط دولت افغانستان از ان تاریخ تا اکنون به شکل کج دارومریزبا قبول ملیونها دالرمصرف ، وعنوان کردن لویه جرگه صلح وشورای عالی صلح وبا قربانی کردن رئیس شورای صلح با بسته شدن دفترناکارامد؛ این جریان نزدمردم افغانستان وحتی کشورهای ذیدخل کاملاً بی نتیجه به پایان رسید. اما درین میان کسی برنده این بازی بزرگ شد که این بازی را براه انداخته بود ومنجربه امضای توافقنامه امنیتی وایجاد پایگاهای نظامی با حکومت افغانستان شد؛ درین بین بازنده اصلی حکومت کابل به شمول طالبان گردید. امریکا وانگلیس بحیث پدرخوانده با انهمه ناراضی بودن ظاهری از فرزندان خود تلاش داشتند تا به اشکال گوناگون بدون نتیجه پروسه صلح جریان داشته باشد، ودرین اواخرپروسه صلح به اشتراک امریکا،چین،پاکستان وافغانستان به لانه های اصلی تروریستان انتقال شده ، ومراحل چهارم گفتگوها نزدیک شده است. اکنون کاملاً روشن شده است که موقعیت افغانستان وعراق از هرنگاه برای امریکا از اهمیت خاصی برخورداراست،وازطرف دیگرپاکستانی ها که حامیان طالبان محسوب می شوند بصورت رسمی متحد استراتیژیک ومتحد طبعی امریکا درخارج از ناتوقراردارد. چرا راهای مواصلاتی پاکستان مسیر اصلی تدارکات رسانی برای نیروهای امریکا در افغانستان است، دولت پاکستان صدها نفراز رهبران القاعده وطالبان افغانستان در پاکستان را دستگیرنموده ، تعداد زیادی ازانهارا به دولت امریکا فروخته وبقیه را درزندانهای پاکستان برای روزمبادا نگهداری می کند ؛ وتعدادی را به حیث انتحاری وتخریب کاری به افغانستان اعزام می کند. حکومت واردوی پاکستان در حالیکه تا حال قیمت گزافی ملیارد دالر، بنام جنگ علیه طالبان این طرف وان طرف ازدولت امریکا دریافت کرده است ؛ این دیگرجای تردید نیست که حمایت رسمی وغیررسمی حلقاتی در درون حکومت واردوی پا کستان ازطالبان افغانستانی یک حمایه توطه گرانه وناظربرتامین منافع ازمندانه دولت پاکستان در رابطه به افغانستان واستفاده افزاری از طالبان است.این هم به تجربه رسیده که پاکستان درهرمقطع زمانی با این حمایه طالبان از دولت امریکا باج می گیرد وهمواره طالبانرا در معرض خرید وفروش قرارمی دهد.ولی سوال اینجاست که که تاکی این فریب خورده گان به خود می ایند وازسیاست که  نزد پاکستان پدرومادرندارد سود وسهم اند ک به قیمت جان انسانهای بی گناه افغانستان ادامه می دهند.ایا طالبان فکرکرده اند که  چگونه بیرق طالبان ازقطرسرنگون وبه اسلام اباد به اهتزازدر اورده شد؟ طالبان باید درک کرده باشند که درین میان کشتارمردم بی گناه افغانستان ، بنام جهاد علیه نیروهای خارجی کاملاً یک معامله پاکستانی است ونتیجه ان درین مدت معلوم شدکه بازنده اصلی در اینده طالبان ودرین میان قربانی مردم مسلمان افغانستان اند.جنگ که فعلاً طالبان  به  همکاری پاکستان  درافغانستان براه انداخته اند به هیچ صورت به ان گستردگی وسرتا سری وهدفمند نیست که مردم افغانستان علیه تجاوز شوروی بپا خواسته بودند.طالبان باید بدانند که این مبارزه شان خیلی محدود تر از انست که مقاومت مردم افغانستان بشکل سرتاسری علی تجاوزشوروی براه انداخته شده بود.مبارزه ای که درراه برآوردن اهداف پاکستان به دستوراربابان بزرگ توسط طالبان جریان دارد؛ جز هدف تفرقه وتجزیه دربین جهان اسلام منظوری دیگری را دنبال نمی کند. اگرپاکستان وطالبان به این تصورباشند که از براه انداختن این جنگ فرسایشی که درظاهر علیه امریکا ودولت افغانستان جریان دارد،به موفقیتی دست نخواهند یافت ؛ درست برعکس این چنین تصور خوشخیالی وکاملاً تصورمزدورمنشانه ای بیش نیست، که هم پاکستان وهم طالبان دراهداف ارباب بزرگ قربانی خواهندشد ترسیم می نمایند. هدف پاکستان وحتی ارباب بزرگ درافغانستان این است وتجربه یک دهه اخیرگویا است که هردو یکی اشکار ودیگری پنهان نقشه می ریزند تا جنگ را عمدتاً به یک جنگ میان جناح های مختلف افغانستان مبدل نماید تا در تداوم جنگ مردم افغانستان را متهم و بهانه قراربدهند ، طوریکه با تشکیل دولتی بنام (( حکومت وحدت ملی)) نه تنها مردم افغانستان را اغفال کردند بلکه برای کشورهای دیگروانمود ساختند که با این دولت حد اقل بحران که از دولت قبلی به میراث توسط خود این اربابان قدرت سرهم بند ی شد و سا زماندهی شد. اما واقیت  اینست که برای تداوم جنگ ؛ملیت های افغانستان را دربرابرهم قراردادند، اگرچه درظاهرمسئولیت های روزمره جنگی ولو موقتاً تا حدی سمبولیک ونمایشی بدون انکه قوای امنیتی افغانستان راازنظرتسلیحات مدرن وهوایی مجهزکنند، ازطرف دیگرزمینه تبلیغ را برای تضعیف  حکومت وحدت ملی واردوی افغانستان درین اوخرتوسط شخصیت های مسئول خود براه انداخته اند؛ همه از ما بهتران می دانند که مانورهای استخباراتی وضرورت بخشیدن به ایجاد پایگاه وماندن دایمی خود درافغانستان مساعد وحساسیت هارا کاهش دهد.

  اگرچه به گفته ای مولانای برزگ بلخ که فرموده است: (( ماهی از سرگنده می شود؛ نه ازدم)). برای اینکه درشرایط امروزی خلای قدرت بوجود نیاید، وفجایع گذشته تکرارنشود، باید نهادهای تاثیر گذاربه همکاری و به اشتراک افکارعامه ؛ حکومت وحدت ملی را واداروهمکاری کنند تا برای اینده ولو فرصتها را ازدست داده است ،بازهم در ساختن سیستم ونظام که دران تمام ارزشهای ملی وبین المللی درنظر گرفته شود دست به کاروصرف به چرا ها؟ اکتفا نکنیم؛ بلکه به چگونه گی  حل مسایل ونجات ازین بن بستهای تحمیلی رهای یابیم به اندیشیم؛ وماهی که دم آن سالم مانده از دست ما رها نشود.  

طالبان درصورتیکه ازخوداندیشه مستقل داشته باشندوازحوادث که بعد ازشکست شوروی آموخته باشند که چگونه پای ان کشور را امریکا در افغانستان کشانید وموجبات شکست انرا درافغانستان فراهم ساخت باید ازین حوادث آموخته باشند که این سیاست امریکا به طورمشخص در رابط با طالبان در ابتدای ظهورشان توسط پاکستان به حمایه مسقیم امریکا در نظرگرفته شده بود ، می بینیم که امریکا یها وانگلیس ها وسایرکشورهای غربی علی الرغم به بازی گرفتن طالبان از لحاظ نظامی برای راه یابی به منطقه اسیای میانه منابع نفت وگازآن منطقه ، از لحاظ سیاسی امارت اسلا می طالبان را تا اخرامریکا به رسمیت نشناختند، وسرانجام چون بیرق شان درقطرسرنگونش کردند وخود ودست نشانده گان شان جای انهارا گرفتند. بی مناسبت نیست که اگردرینجا به همزمانی سرنگونی حکومت محمد مرسی درمصر، که توسط طالبان محکوم گردید ، وسرنگونی بیرق ولوحه امارت اسلامی در قطراشاره گذرا داشته باشیم تا طالبان وحمایت گرشان پاکستان بدانندکه تاریخ با لای شما هم تکرارشدنی است؟.

   در شرایطی کنونی که همسویی ونزدیکی موقتی میان اسلامیست ها ی عربی وغرب بصورت عموم وبصورت اخص امریکا بسررسیده وزمان سرنگونی ها وتحدیدات برای مزدوران استعماردرلباس مذهب توسط غربیها فرارسیده است، به نحووشکلی دیگردام سازش ومذاکره را امریکا به همکاری چین می خواهند چهره بدل کنند؛ ویک باردیگربرای طالبان راه برافراشتن بیرق ولوحه امارت اسلامی را درکشورحامی طالبان در پاکستان برافرازند تا دیگرپاکستان نگوید که بر طالبان کنترول ندارد ویا منکرشود که تروریستان درپاکستان غرض تخریب کاری تربیه نمی شوندعلی الرغم شکست پروسه قطر، طالبان درمسیر سازش ومصالحه با حامیان غربی خود به دلالی پاکستان تا حدی پیش رفته اند که احتمال برگشت شان ازین مسیر کم وبیش ضعیف است. آنچه درین اوضاع واحوال میتواند بحیث یک امتیازدرمیز مذاکره عنوان شود تغیردر حالت جنگی افغانستان است که فعلاً بشکل مسقلانه انرا  پیش می برند.این وضع دولت افغانستان را باهمه فقدان وکمبود تجهیزات مدرن جنگی بازهم می تواند ازجا یگاه

قدرت نقشی موثر وبا اهمیت درمیزمذاکره کسب نماید. گرفتن مسئولیت های امنیتی توسط نیروهای خودی به حیث یک سرآغازتغیردر وضع وروحیه اردوی ملی وتامین کننده امنیت وتمامیت ارضی واستقلال سیاسی را درآینده درعمل تحقق بخشد؛ وبه مداخلات وتبلیغات دشمنان داخلی وخارجی خط بطلان بکشد.این ارزوزمانی بهترازپیش برآورده می شود که همکاری مردم شریف افغانستان را نسبت به قوای امنیتی شان با خود داشته باشد؛ وبصورت کل مقاومت وسمت دهی درست واصولی ملی ومردمی توام با روحیه رزمنده گی ملی علیه مداخله گران وخائنین داخلی که نقش ستون پنجم را بازی می کنند، یک ضرورت اجتناب ناپذیراست ، بلکه مقدم بران حصول پیروزی درحفظ استقلال کشور ونابودی نیروهای بازدارنده تحول وتغیروپیشرفت اقتصادی کشورنیز مستلزم پیشبرد مبارزه ومقا ومت قاطع درین مسیراست. ما باورداریم که در کنار روحیه ای رزمنده گی اردوی با شهامت ما ،واکمالات وتجهیزات مدرن نظامی؛ نه تنها خیا لات پوچ وتوهم آمیزپاکستان را که درفکر دوباره بدست آوردن حکومت زریعه طالبان مثل سالهای 1994-2001باشدبه گورستان تاریخ چون ارباب کهنه کارشان     خواهیم سپرد، ویک باردیگرتاریخ شکست امپراطوران غرب وشرق را ورق خواهیم زد و تاریخ را    بر انان تکرار خواهیم کرد.     

 

 

 

   


بالا
 
بازگشت