استاد صباح

 

کيهاازتهاجم نظامي پنجاه کشورنفع مي بردند؟؟؟

 

گفتند چه نوشی ؟ گفت : خون ملت
گفتند چه پوشی ؟ گفت : پوست ملت
گفتند ازچه راه اینها را به دست می آوری ؟ گفت : ازجهل ملت
گفتند ازجهل چگونه نگهداری و مراقبت میکنی ؟ گفت : در جعبه طلایی خرافات !!..

براساس تخمین ملل متحد، میلیاردها دالری که برای پیروزی درجنگ افغانستان به مصرف رسیده، می توانست برای هر شهروند این کشور ۱۵ هزار دالرامریکایی برسد. اما فساد وخشونت فزاینده قصه دیگری را بیان می کند. نگرانی های امنیتی مانع رفتن مردم به شفاخانه ها ومکاتب می شود وحتا بعضی افغان های محافظه کارآرزوی بازگشت به گذشته را می کنند و به امنیتی که طالبان با وجود خشونت، حاکم ساخته بودند، ارزش می گذارند.

نیروهای ائتلاف برهبري آمريکا درهفتم اکتبرسال دوهزاريک وارد افغانستان شدند. این اتفاق چند هفته پس ازحملات یازده سپتامبر در آمریکا به وقوع پیوست و هدف آن از میان بردن رژیم طالبان بود که درخصوص این حملات مورد اتهام قرار گرفته بود.
آمریکا وهمپیمانانش درساقط کردن حکومت طالبان موفق‌ عمل کردند اما هدف اصلی آنها که بازسازی افغانستان بود ظاهرا به موفقیت چندانی دست نیافته است.
به گفته دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا، دولت آمریکا نباید در خروج نیروهایش تعجیل کند.
با این حال با ادامه درگیری‌ها طالبان توانست سازماندهی خود را تقویت کند و اصلاحاتی در این گروه شبه نظامی به عمل آورد. این اتفاق پس از آن به وقوع پیوست که شبه نظامیان این گروه به دنبال درگیری‌های شدید در افغانستان به مناطق مرزی پاکستان گریختند و به اقدامات خود همچنان ادامه دادند.
ظاهرا این مساله در نقشه‌های واشنگتن در نظر گرفته نشده بود. رامسفلد، وزیر دفاع اسبق آمریکا می‌گوید: آمریکا از این مساله بسیار متعجب شد که طالبان مدتی پس از سقوط حکومتشان در سال دوهزاروپنج بار دیگر وارد افغانستان شدند و فعالیت‌های خود را از سرگرفتند.
جوزف کالینز، استاد پوهنتون دفاع ملی درآمریکا و نویسنده کتاب "درک جنگ در افغانستان" می‌گوید: ازسال دوهزارودو تا سال دوهزاروپنج طالبان از طریق پول‌های دریافتی از قاچاق مواد مخدر توانست بار دیگر سازماندهی کند و با کمک القاعده توانست باردیگر فعالیت‌های خود را از سرگیرد. جایگاه مناسبی که در پاکستان برای شبه نظامیان طالبان فراهم آمده بود به آنها این اجازه را داد که همچنان پابرجا باقی بمانند.  گفتن این مساله درست است که در دوران پس از سال دوهزارپنج  در جنگ افغانستان اوضاع در کشور روز به روز رو به وخامت گرایید و میزان مشکلات در این کشور افزایش یافت و این در حالی بود که فشارها بر اردوي آمریکا درعراق نیز باعث می‌شد این اردو از عملکرد کافی و لازم در افغانستان برخوردار نباشد. تا زمانی که جنگ عراق پایان نیافته بود نیروهای آمریکایی توانایی انجام وظایف خود را به نحو احسن در افغانستان نداشتند چرا که مساله جنگ عراق در کانون توجه مقام‌های ارشد نظامی آمریکا قرار داشت.  برخی بر این باورند که ناکامی تلاش‌ها برای بازسازی و نیز ناتوانی نیروهای آمریکا در ریشه کن کردن طالبان باعث ایجاد مشکلات جدیدی در این کشور شد.
ست جونز، ازمرکز تحقیقاتی رند می‌گویند: کمک‌های بین‌المللی به افغانستان به طور متوسط در فاصله سالهای دوهزاردوتا دوهزارچهار برای هرنفرپنجاهدودانربود. این درحالی است که این رقم برای کشور جنگ دیده‌ای مانند بوسنی درچند سال قبل  يکهزاروچهاصد دانر بود. این مساله نشان دهنده این است که تصمیمی که از سوی دولت آمریکا اتخاذ شد مبنی برآن بود که زمان زیادی صرف جنگ در افغانستان نشود.  توانایی گروه‌های شبه نظامی برای دست یافتن به جایگاهی امن در پاکستان به این معنا بود که آنها می‌توانند باردیگر آماده جنگ و درگیری در نقاط مختلف افغانستان شوند.   این مساله کاملا مشخص است که تنها دلیل ادامه حضورطالبان درمنطقه پس از سال دوهزارپنج یک علت خاص داشته و آن در اختیار داشتن جایگاهی امن برای ادامه فعالیت‌ها بود.
این انتظار که دولت مرکزی در افغانستان بتواند نظم را دراین کشوربرقرار کند یک انتظارغیر واقعی است. با نگاهی به تاریخ افغانستان می‌توان متوجه این مساله شد که درتاریخ این کشور دولتی مرکزی وجود نداشته است. ساختار قدرت در این کشورکاملا غیرشهری است و قدرت و اختیارات دراختیار قبایل و گروه‌های خاص است این بدین معناست که زمینه لازم برای اینکه دولتی مرکزی بتواند تلاشی حائز اهمیت انجام دهد و با شبه نظامیان مقابله کند، وجود نداشته است.  ازسوی دیگر طالبان درمنطقه فعالیت‌های خود را به طورموثر در پیش گرفته است.
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا و دولتش متعهد شدند خروج نیروهای بین‌المللی را از افغانستان هرچه سریعتر آغاز کنند و قراراست يکصدوچهل هزارنیروی بین‌المللی ازاین کشور خارج شوند.  با این حال برخی ناظران محلی می‌گویند این استراتژی خطرناک است.

دیوید بارنو، یک نظامی متقاعد آمریکایی که در سال‌های دوهزارسه تا دوهزارپنج در اردوي آمریکا فرماندهی نیروهای این کشور در افغانستان را برعهده داشت، می‌گوید: اقدام شتاب زده برای خروج نیروها که در حال حاضر در راس سیاست‌های آمریکا در قبال افغانستان قرار دارد ممکن است دستیابی به ثبات در این کشور را به امری دشوار تبدیل کند. من بر‌آنم که ما همچنان باید به حضور نظامی خود در افغانستان ادامه دهیم.  چالش ما درحال حاضر این است که افغانستان را ترک کنیم و این درحالی است که منطقه درشرایطی قراردارد که امکان وقوع جنگ داخلی پس ازخروج نیروهای آمریکایی بسیار بالاست.

سيزده سال پیش از اکنون، ایالالت متحده امریکا رهبری جبهه ای را به عهده گرفت که بیش ازچهل وپنج کشور جهان آن را همراهی می کردند. همه این کشورها به افغانستان نیروی نظامی فرستادند و به هدف آنچه جنگ با تروریزم خوانده می شود وارد خاک کشور گردیدند. 
طالبان که بهانه اصلی فراهم ساختن زمینه حمله و حضور این تعداد نیروی نظامی جهان قلمداد می گردیدند در همان پانزده روز نخست آغاز حملات و پیش از فرستاده شدن نیروهای پیاده کشورهای مهاجم، ازمیان برداشته شده، دولت آنها ساقط شد وسازمان و تشکیلات حزبی، سیاسی و نظامی آنان منهدم و متلاشی گردید.  بيش ازيک دهه از امروز، بازگشت طالبان، تنها فکاهي خنده داری بود که برخی از انسان های بدبین آن را مطرح می کردند؛ طالبانی که به تعبیر برخی ازمردم، گویی آب شدند و به زمین رفتند. 
به باور تحلیلگران اگربراساس آنچه در روزهای اولیه هجوم امریکا و متحدانش بر افغانستان، روی داد محاسبه می شد، دوسيه جنگ با تروریزم در همان روزهای نخست شروع آن، باید مختومه اعلام می شد؛ زیرا دیگر نه تروریزمی درکار بود و نه طالبان؛ اما این چیزی نبود که قناعت اردوي های یورشگر خارجی از حمله ای به گستردگی کم نظیر در قرن اخیر را به آسانی فراهم سازد. 
براین اساس، کابوس تروریزم همچنان چون شمشیر داموکلس باید بر سر مردم افغانستان و ملت های کشورهای دارای نیروی نظامی در افغانستان نگهداشته می شد و به همین دلیل هم بود که طالبان دوباره احیا شدند، رهبران القاعده و طالبان به نحو معجزه آسایی از نبردهای اولیه جبهه ضد تروریزم به رهبری امریکا جان به سلامت بردند و حتی اعضای کوچکتر دولت طالبان نیز قادر به فرار به پناهگاه امن در آن سوی مرز گردیدند. القاعده همچنان به عنوان بزرگترین خطر خارجی برای امنیت ملی امریکا باقی ماند، براین شایبه همچنان از سوی رسانه های اغواگرغربی، نواخته شد که خطراحیای مجدد طالبان، منتفی نیست. 
- بنابراین جنگ با تروریزم تا نابودی کامل آنها ادامه می یابد؟

- امریکا و متحدانش تا ابدالآباد ازافغانستان دربرابر تهدیدهای داخلی و خارجی دفاع خواهد کرد؟

- تفگداران وجنگ سالاران تابع قانون ودولت خواهد شد؟

- دولتی قوی، مقتدروخدمتگزارایجاد خواهد کرد؟

- اردو و نیروهای امنیتی کشور را آموزش داده وتجهیز خواهد کرد؟

- اردوي ملي مالک توپ ، تانک ، راکت هاي زميني وهوايي وهواپيماهاي بم افگن وشکاري خواهدشد؟

- زیربناهای اقتصادی و سیاسی کشور احیا مي شود؟

- مردم کشوربرسرنوشت شان مسلط خواهد شد؟

-  و خلاصه اینکه افغانستان را به رؤیایی ترین بهشت روی زمین تبدیل خواهد کرد؟.

 اکنون درست سيزده سال از این وعده های رنگین می گذرد؛ اما هنوز که هنوز است نه تنها تروریزم ریشه کن نشده؛ بلکه خطرآن بسیاربیشتر از روزها و ماه های نخست حمله خارجی برکشور، افزایش یافته و تا پشت دروازه های شهروندان حتی درشهر امنی مانند کابل رسیده است.

رهبران طالبان همچنان متواری اند وهنوزدر پیشگاه قانون وعدالت، پاسخگوی جنایت های خود علیه مردم درزمان حاکمیت شان و پس از آن در طول اين سالها نیستند. تروریست ها به مراکز اصلی خود درپاکستان برگشته وازآنجا خود را سازمان دهی و تجهیز می کنند وعلیه دولت، مردم و نیروهای امنیتی دست به کشتاروبمب گذاری وترور و وحشت و خشونت می زنند، دموکراسی وحکومت داری خوب، احیای زیربناها، توسعه معارف، تامین اجتماعی وحقوق شهروندی دیگرهیچ اولویتی ندارند؛ اکنون هرچه هست مبارزه با خطرات گسترده و رو به گسترش امنیتی است که از داخل و خارج، افغانستان و دولت آن را تهدید می کند. 
نیروهای خارجی دربرابر حملات موسوم به سبزعلیه آبی به زانودرآمده اند؛ اما این مردم و دولت افغانستان اند که باید میراث دار جنگی باشند که به بهانه مبارزه با تروریزم، به احیای دوباره تروریزم، ایجاد اردوي که تنها به سلاح های سبک دسترسی دارد، مرگ هزاران غیرنظامی بی گناه وبه جا ماندن صدها هزاربیوه و یتیم و معلول و بی خانمان، افزایش بی رویه مهاجرت و وطن گریزی، حملات مداوم مرزی ازسوی پاکستان، بيدادگري واوباشي جنگ سالاران درکابل وديگرشهرهاي کشور، خطر جنگ داخلی ،‌ فساد، زیربناهای اقتصادی همچنان ویران واقتصادی مصرفی متکی به واردات خارجی و یک فضای متشتت وتنش آلود سیاسی انجامیده است.

نشریه دی سایت نوشت - ده سال بعد ازشروع جنگ افغانستان آمریکا مستقیم با طالبان مذاکره می کند. این موضوعی است که  رابرت گیتس  وزیر دفاع سابق آمریکا نیزآن را تایید کرده است. اما اینکه ایالات متحده با چه کسی ودرباره چه چیزی می خواهد مذاکره کند هنوز مشخص نیست. غرب براساس واقعیات افغانستان مغلوب این جنگ شده است طالبان می تواند حالا خود را به عنوان پیروزمیدان ارزیابی کند.

آنها می توانند مذاکره نکنند و فقط منتظربمانند که غرب نیروهای خود را ازافغانستان خارج کند. به این ترتیب در آن زمان این طالبان است که اساسا سرنوشت افغانستان را در دست خواهد گرفت.در بهترین حالت طالبان ممکن است با نیروهای تحت حمایت غرب یک قرارداد سست را ببندد که کشور را درحالت پایدار نگه دارد.

دربدترین حالت برگشت کشور به سالهای نود دو تخمین زده می شود. درآن زمان کشور دچارجنگها و درگیری شد.

یک افغانستان بدون طالبان درهیچ یک ازسناریوهای ارزیابی شده برای این کشور نمی تواند وجود داشته باشد.جنگ افغانستان یک خطای البته غیر قابل اجتناب از طرف غرب بود. این جنگ یک افتضاح و به دنبال حادثه يازده سپتامبر بود. این جنگ ابرقدرت آمریکا را درباتلاق کشاند وگرفتار کرد.

ما دقیقا می دانستیم که به کجا روانه شده ایم. این کشور بالاخره یکی ازمراکزنبرد جنگ سرد محسوب می شد. بعضا شوروی سابق در سال نوزده هشتادنوميلادي با همان گروههایی مذاکره کرد که حالا آمریکاییها می خواهند با آنها توافق کنند.اولین خطای مهم غرب تکبرونخوت بود. غرب ازسال  دوهزاريک و درشروع جنگ خود را بسیارغنی و قدرتمند احساس می کرد و فکر می کرد هر چیزی بخواهد می تواند خلق کند. اما این توهمی بیش نبود. خطای دوم غرب این بود که با تکیه به توفق و برتری خود جنگ دیگری را (در عراق) به راه انداخت. خطای سوم غرب این بود که خود را به عنوان یک نیروی خوب و مثبت می دانست غافل ازاینکه نقش امپریالیستی نیروهای غربی در افغانستان خود را نشان داده بود. هرگز غرب دراین سالها نتوانست نظراکثر افغانها را به خود جلب کند. ادامه دارد ...

 

 


بالا
 
بازگشت