محمد الله وطندوست

 

روز جهانی عدالت اجتماعی و عدالت اجتماعی در افغانستان

عدالت اجتماعی مقوله ایست که در جوامع بشری همیشه مطرح بوده باتشکل جوامع طبقاتی ارتباط تنگا تنگ دارد. 

زمانیکه اقلیت کوچک انسان ها بحیث برده داررابطه نا برابر اجتماعی را معمول نمودند و اکثریت انسان ها را بحیث برده تحت سیطره خود قرار دادند و آنان را از همه حقوق انسانی محروم کردند. نماینده گان آگاه برده گان و عده محدودی از برده داران به این فکر افتیدند تا این نا برابری را محدود نمایند و ظلم صریح برده داران را تعدیل کنند. در جوامع فئودالی و سرمایداری نیز این مبارزه با شدت بیشتر ادامه یافت و انسانهای زیادی بمنظور تحقق عدالت اجتماعی و نجات جامعه از بی عدالتی، ظلم و تجاوز درفش مبارزه و مقابله را برافراشتند و چه بسی مبارزین عدالت خواهی که زنده گی خود را نثار این آرمان انسانی نمودند.

سوسیالست ها چه قبل از مارکس و چه در زمان مارکس تحقق عدالت اجتماعی و محو استثمار انسان از انسان را در محور مبارزات خود قرار داده با ایجاد اولین کشور سوسیالستی جهان و بعداً کمپ نیرومند سوسیالیستی جهانی تحقق عدالت اجتماعی به شعار روز تبدیل شد و موفقیت های معینی نیز بدست آمد. اما اینکه این سیستم از داخل به ضعف گرایید و از بیرون با مداخله های گوناگون مواجه شد و بالاخره با شکست و نابودی سیستم سوسیالیستی سرمایداری ختم تاریخ را اعلان نمود و هژمونی جهانی را ادعا کرد، مورد بحث نیست. منظوراز تذکر نقاط فوق آنست که عدالت اجتماعی با وجودیکه در سیستم های طبقاطی از جانب مصلحین اجتماعی، دانشمندان و مبارزین همیشه مورد نظر بوده اما بشریت تا ایجاد جامعه سوسیالستی تحقق آن را در عمل نمی توانستند تصور نمایند. بناَ می توان گفت که تحقق واقعی عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی انسان ها فقط و فقط با تحقق سوسیالزم واقعی می تواند عملی گردد وبس.  

البته این حرف به این معنی نیست که تا ایجاد جامعه سوسیالستی باید دست روی دست گذاشته شود و عدالت اجتماعی از سر خط خواست انسانی بیرون کشیده شود، بلکه منظور آنست که تحقق کامل برابری سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی انسان ها در جوامع طبقاتی ممکن نیست و جز ایجاد جامعه سوسیالستی و محو استثمار انسان از انسان راه دیگری وجود ندارد. اینکه روز بیستم فبروری بنام عدالت اجتماعی نام گذاری شده و در جوامع سرمایداری و ماقبل سرمایداری از آن تجلیل بعمل می آورند جز فریب افکار عامه مفهوم دیگری را افاده نمی کند.

در کشور عزیز ما افغانستان با وجودیکه عدالت اجتماعی در طول قرون مورد توجه نبوده همیشه طبقات حاکم اکثریت عظیم مردم را بنام رعیت مورد استثمار شدید قرار داده  و از هر گونه حق انسانی محروم نموده اند اما در دو صد و پنجاه سال اخیر با تسلط خانواده های سدو زایی و محمد زایی این بی عدالتی در همه شئون زنده گی مردم راه یافته. عدالت اجتماعی از نظر حاکمان و سرداران کلمات فاقد معنی تلقی شده است. 

اینکه در زمان اعلیحضرت امان الله خان تا حدودی بی عدالتی فروکش نموده، سیستم غلامی و کنیزی میراث عبدالرحمن خان ملغی اعلان شده مقطع بسیار کوتاه زمانی را در بر می گیرد که بعداً با تسلط نادر و خانواده اش بی عدالتی اجتماعی تشدید یافت و در همه شئون زنده گی مردم حاکمان عام و تام مسلط شدند. آنان با غصب زمین های مردم تلاش ورزیدند ترکیب ملی باشنده گان را تغیر دهند و راه را برای تحصیل فرزندان آنان ببندند. تصادفی نیست که در طول سلطنت طولانی ظاهر شاه این به اصطلاح بابای ملت شما در فهرست حاکمان و افسران و مامورین عالی رتبه دولتی ده نفر نیز از نخبگان ملیت های مختلف مردم به استثنای وابستگان خانواده سلطنت نمی یابید. البته این وضع به قوم بزرگ پشتون که محمد زایی ها خود را رهبر و نماینده آنان جا می زند نیز مفادی نرسانیده، جهل و فقر دامنگیر آنان نیز بوده است. مزید بر آن کتله وسیعی از آنان با ادامه کوچی گری که زنده گی ابتدایی و حتی ماقبل فئودالی است، بیشتر رنج برده اند و حیات فلاکت باری را سپری نموده اند که تا امروز نیز این وضع ادامه دارد.

حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان علی الرغم اشتباهات و کجروی های معین در پهلوی رشد اقتصادی و اجتماعی جامعه، محو بی عدالتی اجتماعی را نیز در لوحه کار خود قرار داده بود و تاحد زیادی در این امر به دستآورد های معینی رسیده بود.

عقب گرایان جهادی و بعداً حاکمیت طالبانی همه دستآورد های حاکمیت قبلی را نابود ساخت و کشور را حد اقل صد سال به عقب کشانید. ادامه جنگ و خون ریزی نه تنها تحقق عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشنده گان کشور را به چالش کشانیده بلکه حق حیات انسان ها را نیز از آنان سلب می نماید و هر روز انسان هموطن ما اعم از پیر و جوان، زن و مرد و طفل طعمه خون خواران می گردند و زنده گی خود را از دست می دهند.

حاکمیت امریکایی_ جهادی در چهارده، پانزده سال موجودیت خود نه تنها در تحقق عدالت اجتماعی هیچگونه گامی نگذاشته بلکه با تقسیم قدرت سیاسی در میان رهبران به اصطلاح جهادی و ایجاد شرکت مافیایی قدرت همه مردم کشور و همه ملیت ها و اقوام افغانستان را از حقوق طبعی و اصلی شان محروم نموده، با غارت ملیارد ها دالر کمک های بین المللی قشر جدیدی از زورمندان، پولداران و ثروتمندان در اریکه قدرت قرار گرفته اند و همه کشور را برای خود و خانواده های خود خواهان اند و بس.

در چنین شرایطی که بیکاری، فقر، اعتیاد به مواد مخدر، انفجار و بالاتر از همه تسلط ستون پنجم دشمن در رده های بالا یی حاکمیت بیداد می کند، شعار عدالت اجتماعی و تجلیل از روز جهانی عدالت اجتماعی از جانب حاکمان و سردمداران حاکمیت امریکایی_ جهادی جز فریب مردم و خاک پاشیدن به چشمان آنان نیست.   روشنفکران رسالتمند،عدالت خواهان کشور، احزاب و سازمانهایی مدعی ترقی و دموکراسی در صف واحد می توانند در تحقق عدالت اجتماعی و بسیج مردم برای تحقق این امر بزرگ و سرنوشت ساز موثر باشند و با نیروی مردم دولتمردان و سردمداران را از حق تلفی مضاعف بازدارند و زمینه تحقق نسبی عدالت اجتماعی را میسر نمایند. اگر به این امر مهم توجه لازم مبذول نگردد فرار مغز ها و مهاجرت نیروی جوان مهار ناپذیر خواهد شد و کشور با مشکلات تازه یی مواجه خواهد شد.

 

 


بالا
 
بازگشت