سراج اديب

 

جشن شادمانی زمين و آفتاب

« نوروز »

نوروز جشن باستانی، جشن طبعیت، روز شادمانی زمین و آفتاب، جشن شگفتن ها  و جشنی که شما را از زیر سقف ها بیرون جسته در دامان مزرعه ها، دشتها، صحرا ها، کوچه و بازارها، کشتزارها و باغها  رهنمون میگردد،جشنی که ایامش با باد و باران آراسته است شاخه ها را شسته و سبب شده تا دشت و دمن از خشکی به طراوت برود، و درختان  به جوانه وشکوفه زدن بپردازند، سبزه ها سبز و فضا پر از اکسیجن وعطردل انگیزشود و بلبلان به باغ ها هجوم آورند و با نغمه های دلنشین شان، انسان را به شور آورد و چشمان ما از این زیبایی ها و قلب ما از این همه محبت طبیعت اجین شده و خویشاوندی دیرینه را با زمان تجدید میکند و از اینجاست که مادر وطن آغوشش را باز میدارد و بار دیگر فرزندان مرز وبوم را شادی و فرح بخشی می بخشد و لباس  سبز را به فرزندانش بخاطر حیات دوباره ارمغان میدهد .

     از آنجای که نیاز ضروری جامعه بشری به خوراک و پوشاک است و برای اینکه حیات یک نسل از تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن خوار و بار مصئون بماند، طبعیت دامانش را برای کار در زمینه کشت و زراعت پهن میدارد تا نسل ها به وسیله کار و پیکار انسانی ازهم گسیختگی را دوباره پیوند دهند زیرا هیچ فصلی به مانند فصل بهار سعادت پیوند و جمع جوشی را میان انسان و طبیعت ندارد.  اما دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است و آنچه که میتواند ملت و جامعه را در برابر چرخ بی رحم زمان که بر همه چیز میگذرد و هر پایه ای را سست و هر شیرازهء را  می شکند و پیوند نسلها را قطع میکند از زوال مصون داشت، تنها و فقط همین « سنت ها » است که میتوانند ما را از این حالت خطر ناک گذر دهد و با گذشتگان ما را آشنا سازد.

     بناآ  نا گفته پیداست که در چهره مقدس این « سنتها »است که ما حضور نیاکان و گذشتگان را در زمان خویش و در نزدیکی با خود حس میداریم و نیز حضور خود را در میان آنان می بییم وتجلیل از جشن « نو روز »همچنان یکی از این استوار ترین و زیبا ترین « سنتها » است، با تجلیل نوروز گویی خود را در همه سالیان گذشته که نوروز تجلیل شده حاضر و حضور می یابیم و از اینجاست که صحنه های تاریک و روشن و نیز صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در مقابل چشمان ما یکی پی دیگری صحنه افزایی میکند و چون قطعات نظامی رژه میروند.

باور به اینکه نو روز را مردم ما و ملت فرهنک پرور ما هر ساله در سرزمین افغانستان بر پا میداشته است، این اندیشه های پر هیجان و قابل وصف را در مغز مایان بیدار میکند که: بلی هر ساله حتی سالهای که طالبان  و هم قماش های آن چهره« نو روز» را به ماتم تبدیل نموده بودند، در کنار فامیل های فرهنگ نواز جشن نو روز به قیمت جانشان تجلیل میگردید و میوه های نوروزی سفره خوانشان بود و مردم بی گناه ما که خود را زیر قید و بند خرافات طالبانی نمی دیدند « نو روز» را جدی تر و با ایمان محکمتر و پر شورتر جشن می گرفتند .

     نو روز همه وقت دوست داشتنی بوده است زیرا که نه تنها پیوند آنرا در بالا برشمردیم بلکه اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلمآ آنروز « نو روز» بوده است و بهار اولین فصل و حمل نخستین ماه  و « نو روز» نخستین روز آفرینش است زیرا سبزه ها روییدن میگیرد و رود ها رفتن و شگوفه ها سرزدن و جوانه ها شگفتن، یعنی « نو روز» روحی است که زاده شده و عشقی است که در این روز سرزه  و نخستین بار آفتاب طلوع کرده و زمان با وی آغاز شده است.

     در ایامی که اسلام در سرزمین من ( افغانستان ) استقرار یافت  با وصف آنکه همه رنگ های قومیت را زدود و سنت ها را دگر گون کرد، اما « نو روز»  را با رفتن به زیارتگاه ها و اماکن متبرکه جلال بیشتر داد و رفتن مردم به مزار  گل سرخ جهت زیارت به پای « علی» نوروز را بیشتر تقویت بخشید زیرا نوروز که با جان ملت زنده بود، روح مذهبی مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها  ونماز بخود گرفت و با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل میگردد.

     « نو روز» که همه قرنها با مردم عزیزمان در تجلیل زیسته است رسالت خود را با قدرت عشق ، وفاداری و صمیمیت نشان داده و تا اکنون توانسته است سیمای ملت ناامید، خسته از جنگ ، پژمرده و اندوه را با روح شاد و جانبخش طبیعت و از همه عظیم تر پیوند دادن نسلهای را که بنابر مخالفت های اندیشه ای و سلیقه گی و قوم گرایی بر سر چهار راه حوادث تاریخی که دیوار عبوس و بیگانه دوران های جنگ سرد، در میان شان حایل دوستی می گشته، به پیوند شان نزدیکتر و آشتی گونه در یک صف به آریش شان گمارد.

     بی مناسبت نخواهد بود تا نخستین لحظات آغاز آفرینش و نخستین خلقت طبیعت  و همچنان « نوروز» سال ۱۳۹۵ خورشیدی را که در زیر آسمان نیله گون و آفتاب روشن سرزمین عزیز ما افغانستان بر پا میگردد را از صمیم قلب به همه زنان و مردانی که خون آنان در رخساری بنام افغانستان اجین گردیده و خانه مشترک تمام اقوام سرزمین باستانی است تبریک و تهنیت گفته به عنوان یک فرد بخاطر یک ملت شدن در تند باد ریشه بر اندز زمان ها و آشوب گسیختن ها و دگرگون شدن ها خلود می بخشم و در هجوم این قرن که یکدیگر ما را از هم بیگانه ساخته اند و در این میعاد گاه با آنانیکه اتفاق پیشه کرده اند ووطن را خانه مشترک همه اقوام میدانند با آنان پیمان وفا می بندم و عشق ودوستی را از انسانهای باوجدان وواقعی به ودیعه می گیرم که هر گز در حق یکدیگر« جفا » روا نمی داریم و زندگی « وفا و صداقت » بر یکدیگر خویشرا به نام ملت که در محوطه آسیا عظیم بشری که سالیان سال نام نیکو و عمق فرهنگی و مهمانوازی در محوطه جهان داشت بر پایه اصالت و جوانمردی در رهگذر تاریخ قرن بیست ویکم که متآسفانه خیلی وطن عزیز ما را بدنام نمودند بر صفحه عالم برایش نام نیک کمایی بداریم و ثبت تاریخ و جهان بداریم./ سراج الدین ادیب ۱۸ مارچ ۲۰۱۶

 

 

 


بالا
 
بازگشت