+

 

انجنیـر خلیـل الله روفی

 

گرامی وپردرخشش باد جشن نوروزباستان  

                                  شب نوروز وجشن مهرگان است     فضا ازعطرگل عنبرفشان است       

                                  بهــــــای هـــــــدیۀ نوروزی من      گل سرخ مزارعاشقــــــان است

درآغاز : 

هرچند اثربخشی دعا ونیایش ، بخاطر رهائی ملت درد کشیدۀ ما که همین اکنون دربحران تباهی وبدبختی دست وپا میزند، تا هنوزکاربردی نداشته است مگربازهم به رسم سنتی آن، درآغازسال نو، یکباردیگر ازایزد متعال تمنا میبریم تا این سال برای مردم فقیروتابوت به دوش ما، آغازگرامیدها وروزنه هائی بسوی صلح وامنیت وخوشبختی، سال نجات مردم ازفقر خانمانسوزوحوادث مرگبار، سال آزادی ملت ازکابوس ناامیدیها وعدالت ستیزیها، و سرانجام سال یک تغییر

بنیادی درتشکل ووجدان حکومت مردم فریب وحدت ملی بوده باشد.

همه میدانیم که ما درتقویم سالیانۀ خود بمانند هرکشوردیگری، جشن ها، اعیاد وروزهای مقدس مذهبی داریم که هرکدام آن از ارزشهای خاصی درجامعۀ ما برخورداربوده و با مراسم مختص بخودش ازان تجلیل به عمل می آید.

اما فراموش نشود که جشن نوروزبا پیشینۀ  3000  سالۀ خود نه تنها شکوه تمدن آریائی ها وبعد خراسان بزرگ را در دل تاریخ زنده نگهداشته است، بلکه ارزشهای همیشه ماندگارمعنوی وتاریخی این سرزمینهای باستان را، که افغانستان امروز، درمحراق آن قرار گرفته است، بمثابه یک آئین گرانبهای فرهنگی، به نسلهای بعدی به میراث گذاشته است.

نوروزبا فلسفۀ عجیبی دردل طبیعت وروان انسانها اثربخشی دارد. درین روزپرنشاط انسان وطبیعت تولد دوبارۀ خودرا جشن میگیرند وبه نشانۀ رستن روزگارنو، به جسم وروان خود امید وحرکت تازه می بخشند. افسردگی وناامیدیها کاملاً به فراموشی سپرده شده وانگیزه های نوخیزی و پویائی را دروجود آدمها زنده میسازد.

چه زیباست که باتبجیل ازین روز، مردمان سرزمین ما لحظاتی درکنارطبیعت شادمانه نفس بکشند، بویژه اکثریت مردمانیکه بحدکافی روزهای بد وغمبارداشته  وسالهاست اثری ازخوشی وشادی وتبسم برلبان شان جاری نگشته است، نوروزرا باشادی وامیدهای تازه استقبال کنند.

برپائی جشنها ومیله های نوروزی درسرزمین ما ازسالیان درازی بدینسوادامه دارد، که ازسوی مردمان ما ازهرتیره وتبار، جشن بهاروجشن کشت وکار، جشن خوشی وخیروبرکت پذیرفته شده وبرپائی آئینهای آن ویژه گیهای سنتی را آنگونه درخود پروریده است که ریشه های ژرف آن حتا در بعضی موارد با باورهای مذهبی شان آمیخته است.

بااینهمه ارزش معنوی وتاریخی نوروز، که فکرمیشود هیچ جشنی درگیتی به ارتباط انسان وطبیعت بمانند آن جاذبه ورستاخیزی ندارد، پس از سالها تلاش نوروزباوران سرانجام مجمع عمومی س، م م، درفبروری 2010  با تصویب قطعنامهً به اتفاق آرا روز21 مارچ یعنی روزنخست سال خورشیدی را به عنوان روزبین المللی نوروز به رسمیت شناخت وآنرا درتقویم خود جاداد. درمتن این قطعنامه از نوروز، جشنی باپیشینۀ 3000 سال که بیش از 300 ملیون انسان آنراجشن میگیرند، توصیف شده وازین روز به عنوان میراث معنوی جهانی وپیوند دهندۀ زنده گی انسانها با طبیعت نا کرانمنـد، یادگردیده است.

آمارتائید شده نشان میدهد که جغرافیای نوروزگسترده وشامل کشورهای وسیعی ازجهان میشود.درافغانستان،ایران، تاجکستان، سراسرکشورهای خاورمیانه، بالکان، تاتارستان روسیه، چین شرقی،  سرزمینهای قزاق، ترکمن، آذربایجان وقفقازات، مناطق کرت نشین ترکیه، عراق وسوریه،  بنگله دیش ، نیپال، مالیزیا، سودان، زنگبار، بخشهائی از هند وپاکستان، ازنوروزبه عنوان جشن آغازبهار، تجلیل بعمل می آورند.

درزمان سلطهً اعراب بربلاد خراسان، برپائی جشن نوروزدراکثرشهرهای تمدن پروراین مرزوبوم به رکود وایستائی مواجه گشت ودرخشش این چراغ برکنگرۀ تمدن خراسانیان، مدتی به خاموشی گرائید. علت آن واضح بود، چون خود آنها ازچنین افتخارات وسنن درخشان تاریخی محروم بودند، نمیخواستند درتوابع خراسان زمین تماشاگرهمچوجشنهای پرازافتخارمردمی وتمدنی باشند. به همینگونه درروزگارخودما، طالبهارا دیدیم که درزمان امارت زودگذرخود درمزارشریف، چگونه شمشیر کین وعصبیت قبیله را برخ خورشید جهانتاب خراسان کشیدند، چه گونه دروازۀ روضۀ مزار را، بررخ دلداده گان نوروز وزایرین این میلۀ باستانی بستند وبرگزاری آنرا حرام اعلام کردند.

مگربازهم لاله های گل نوروزی را دیدیم که بمانند ققنوسی ازمیان آتش وخاکستراین دودمان سیه کار، سربلند کرد وعلم دیار سخی دوباره سرافرازقامت کشید، روال معنوی وارزشمندی خودرا دوباره ازسرگرفت.

فلسفۀ پیوند انسان باطبیعت، بزرگترین رازماندگاری نوروزاست که درهرسال این تجدید حیات، آرزوهای نوینی را در برابرانسانها میگشاید، ازنور خورشید وآب وخاک و باران بی نیازش میسازد. درعین زمان به اواستقامت میدهد که در آستانۀ این فصل نوین، بایک حرکت نمادین خانه تکانی یی را انجام دهد که هیچ یک گردی ازسال گذشته برلوح آیینۀ شفاف روزگارش باقی نماند، باطبیعت نو وشادکامی نو، باید همگام و همنوا گردد.

درینجا حضرت سعدی این پیوند را بشکل فلسفی آن چه زیبا بیان میکند :

                      ابروباد ومه وخورشید وفلک درکاراند    تاتونانی بکف آری وبه غفلت نخـوری

                      همه ازبهرتوسرگشته وفرمانبــــــردار     شرط انصاف نباشد که توفرمان نبری

واقعاً این طبیعت واین نظام به اساس یک حکمت الهی آفریده شده ونعمتیست که خداوند آنرادراختیارانسانها قرارداده تاازان عاقلانه بهره برداری کنند.

جشن نوروزازهمان سده های پیدایش خودتا امروزهمیشه درتاروپود شعروادبیات زبان پارسی بازتاب گسترده داشته و ریشه های مهروشادی، عشق ورستگاری را دردل هنر واندیشه، رواجها وباورها، رسوم خانوادگی وسنتهای اجتماعی سرزمین ما، قویآ دوانیده است.

عمرخیام ، حکیم دانشمند ورباعی سرای زبان پارسی درسدۀ دوازدهم میلادی، درسروده های خود نوروزرا درهمه جا می ستاید وزندگی را درکنارآن غنیمت ، بزرگی بحساب می آورد :

                 چـون ابربه نوروزرخ لاله بشـست     برخیزبه جام وباده کن عزم درست

                  کین سبزه که امروزتماشا گۀ تست     فردا همه ازخاک توبرخواهد رست                                        

رابعهً بلخی این دوشیزۀ صدرنشین خراسان که نامش درتاریخ ادبیات رزمی علیه مهاجمان اشغالگرتازی، جاودانه می درخشد، یکی ازشاعره های مشهوردیاربلخ، درسدۀ چارم هجری، همدورۀ سامانیان ورودکی بود، غزل بسیارپرشوری دربارۀ  نوروزوبهار دارد که چنین آغازمیشود :

                   زبس گل که درباغ مـــاوا گرفت      چمن رنگ ارژنگ مانی گرفت

                   مگرچشم مجنون به ابراندراست       که گل رنگ رخسارلیلی گرفت

                   همـی ماند اندر عقیقـیـــن قـــدح        سـرشکی که درلاله ماوا گرفت

                    سرنرگس تازه از زر و ســــیم         نشـان سرتاج کســــــرا گــرفت

                    چو رهبـان شد اندرلباس کبـود         بنفـشه مگردین ترســـــا گـرفت

    قـــدح گیرچنـدی ودنیا مگیـــر          که بدبخت شـد آنکه دنیا گرفت                                              

مگرمولانای بزرگ را میبینیم که دریک بیت، فلسفۀ بهاررا درارتباط طبیعت وپیوند آن باانسان، دراعجازکلام خود به  پایۀ اکمال میرساند :

                ازبهاران کی شود سرسبزسنگ       خاک شو تا گل نمائی رنگ رنگ

 حضرت حافظ موسم نوروزوزیبائی طبیعت را به نحو دیگری بیان میکند ومیخواهد عاشقانه ازین فصل پرنشاط جان ودل را سیراب کند:

      بده ساقی میء باقی که درجنت نخواهی یافت       کنارآب رکنــا باد وگلگشـت مصلا را                

بدینگونه سال نوخورشیدی وجشن نوروزازسده های دورپیشین آریائی،ازعهد جمشید وزردشت گرفته تاامروزبمثابه یک رکن زندگی بخش درشعروادبیات زبان پارسی حلول کرده وبه ملتهای این مرزوبوم الهام وتحرک بخشیده است.

میله های نوروزی ومیلۀ گل سرخ مزاربلخ که ازبرافراشتن جهندۀ سخی، درشوروولولۀ هزاران تماشاچی نه تنها ازشهر وندان خود بلخ بلکه ازسایرولایات کشورونیززایرین کشورهای همسایه، آغازمیشود، یکی ازجشنهای بی نظیرسرزمین ما ومنطقه است که شادیهای آن تا چهل روز دوام میکند، بیشتربنام میله گل سرخ یاد میشود:

                              گل سرخ مــزارم شـاد باشـی       زبیــداد عطش آزاد باشی

                              توچون میراث خون عاشقانی      همیشه قامت شمشاد باشی

درگذشته ها تبجیل ازین روزفرخنده، شوروجاذبۀ بیشتری داشت مگردرین سالهای پسین که بحران جنگ درافغانستان همه چیزرا بسوی نابودی کشاند، ازجمله این جشن بزرگ باستانی، بابرداشتهای تنگ نظرانۀ نظامهای پسین بویژه طالبها، ازآنهمه شور وجذبه فرونشست اما باآنهم امروز ازجشن نوروزدرتمام شهرهای کشورتجلیل های درخورغنیمتی برپامیشود.

درکابل میلۀ نوروزی دردامنۀ کوه سخی درشوروولولۀ اکثریت شهروندان پایتخت، بویژه اهل تشیع کشور نفس میکشد. جشن کشاورزان ومالداران درکابل وسایرشهرها، بارژۀ ده هانوع حیوانات مرتب ومفشن شده ونیزمسابقات ورزشی به نمایش درمی آید. درسفرۀ نوروزی تهیۀ غذا ازسبزی پالک، هفت میوه وسمنک، ماهی وجلیبی ازرواجهای پیشینه، بجا مانده است. درین روزدربعضی ازشهرها مسابقات بزکشی ومراسم نهال شانی نیزبرپا میشود.

درتاجکستان بویژه میلۀ سمنک شهرت زیاد دارد، دختران دسته دسته به سبزه زارها رفته گلهای خود روی بهاری رابه نشانۀ خوش بختی، بر گیسوان خود می بندند ورقص دسته جمعی راانجام میدهند. اما درکابل ودیگرشهرهای افغانستان چنین شرایط خوش بختی وبهره گیری ازطبیعت آزاد، برای دخترکان پاکیزه نهاد این سرزمین میسرنیست، آنها درخانه های خود نوروزرا باتهیۀ غذاهای نوروزی ودید ووادیدها، ازدوستان و خویشاوندان استقبال مینمایند.

درگذشته های دور، روزسیزدهم نوروزجشن مهرگان برپا میشد که درگنجینه های اسطوره ای مردمان سرزمین ما، این روزیکی ازخجسته ترین  روزهای شاعرانه وآمیخته باباران عشق ومهر بشمارمی آمد. جشن شادی آفرینی که رازونیاز  عاشقانۀ جوانان وروزطلب گشایش بخت دختران ازفرشته های آب وسبزه وباران بود که باستایش ونیایش همراه میبود. بزرگان خانواده ها نمازشکرانه بجا می آوردند وبرای آبادانی خانواده و جامعۀ خود دعامیکردند، دختران دسته دسته بسوی مرغزارها رفته دوشاخه ازسبزه، نماد باران رحمت وخوشبختی راگرفته باهم گره میزدند، هنگام گره زدن آرزوی خودرا دردل نیت کرده بعد دوسبزۀ گره خورده را درآب روان می انداختند وازآب میخواستند تا دربازشدن و گشایش نیت شان یاری رساند. پس ازانجام اینهمه مراسم شادی وسرور، دوباره بخانه های شان برمیگشتند وازهفت سین آماده شده دربین خود نذرانه پخش میکردند.

درکشورایران مراسم جشن نوروزنسبت به دیگرکشورها شکوهمندترتجلیل میشود وسنتهای عهد باستان جشن نوروز، با باورهای ویژۀ خود درین سرزمین رواج بیشتردارد. درجشن نوروزفامیلها لباس نو میپوشند، اسپند دود میکنند سفره های رنگین نوروزی میگسترند، غذای هفت سین سنتی، سبزی پلو، ماهی ودیگرخوراکه باب را برروی آن می چینند، در تعدادی ازمحلات بنابرسنتهای قدیم، سکه، برنج، آب، ماهی وآیینه که هرکدام آن نشان رفا وبرکت،صفا وروشنی است، رابرروی سفره اضافه میکنند. درسابق ایرانیهارا عقیده بران بودکه سرنوشت جهان وانسان درنوروز قلم میخورد ودر همین روززردشت با خداوند رازونیازداشته است، ارواح گذشتگان ازآسمان برزمین فرود می آیند وبرسرسفره های فامیل خود اشتراک مینمایند.

ولی امروزجمهوری اسلامی ایران سعی بران دارد تا جشن نوروزرا باهمه ارزشهای باستانی ومعنوی آن، صبغۀ مذهبی داده وازان بحیث یک ابزارسیاسی به نفع ولایت فقیه استفاده نمایند.

با تاسف هنوزهم درکشورما هستند تاریک اندیشان دین وخرد ستیزان ظلمت نشین که درتبلیغات خود، نوروز را تحریم میکنند وبرپائی آن را بمثابه آئینی ازسنتهای باقیماندۀ  دین زردشتی، درذهن وروان جامعه، رسوخ داده و تجلیل آنرا برمسلمانان حرام میدانند.  تبلیغی که دستوری وخردستیزانه ازحنجرۀ چنین پیشوایان کوته نظرمذهبی، بر خلاف تمام موازین اسلام روشن وارزشهای انسانی درسایۀ نظام متزلزل ما، بکاربسته میشود، آرمان خوشبختی وشادکامی رادرنهاد مردم و جامعه سرکوب میکند. درحالیکه اسلام دراصل خود، هیچگونه مخالفتی باشادی وسنتهای نیک وشایستۀ انسانی ندارد.

 آئین زرتشت طبیعت پاک وروشنائی را برای جامعۀ انسانی تاکید میکرد وزرتشت میگفت :  

« نبرد من با تاریکی است. من برای نبرد با تاریکی شمشیرنمی کشم ، چراغ می افروزم »

بادریغ که نگهداری وپاسداری ازنوروزدرهیچ یک ازنظامهای کشورودرهیچ قانون افغانستان بعنوان جشن ملی وسنت ارزندۀ معنوی مطرح و ثبت نشده است. درافغانستان بمناسبت نوروزباستانی یک روزتعطیل رسمیست درحالیکه در ایران بیشترازیکهفته، درتاجکستان سه روز و در آذربایجان دو روزتعطیل است.

بهرحال چه زیبا وارزنده خواهد بود که جایگاه بلند معنوی وتاریخی جشن نوروزدرجامعۀ ما باهمان شایسته گیهای باستانی اش، گسترش بیشتریافته وروزی رسد که رسماً به بزرگترین رویداد تقویمی کشورمبدل گردد.

 

به امید خوشبختیهای آیندۀ مردم

افغانستان

 

                                   


بالا
 
بازگشت