حشمت‌الله تلاش

 

صید دل‌ها


نمی‌دانم چسان گویم چرا من این چنین باشم
برای صید دل‌ها تا به کی اندر کمین باشم
دل ناز پرور خود تا کجاها بر کشم اما
چرا باید برای این دل نادان حزین باشم
شرار عشق را دیگر نباشد در دلم راهی
که هردم آتش افروزد و من هم آتشین باشم
عزیزی خواهم و اندر کناراش روز و شب‌ها را
شوم محو تماشایش کمی با وی قرین باشم
نخواهم راه دیگر تا روم از درد بی‌میلی
کنار کلبه احزان سر در آستین باشم
از اول خاک و اخر خاک و جا در خاک دارم بس
همان بودم چنین هستم و تا اخر همین باشم
چنان آتش بجان افروخت حرص و آز دنیایی
تو گویی با حریصان تا ابد من همنشین باشم
تلاش اندر پی مکنت دویدن تا کجا باید
همان بهتر که بهر صید دل‌ها در کمین باشم

 

حشمت‌الله تلاش

کابل

11/9/1394

 

 


بالا
 
بازگشت