فاروق فردا

 

نیاز به خیزش های مردمی به جهت مبارزه علیه تروریزم

سالهاست که رایت ظلم و استبداد بر ملت مان سایه افکنده  واز پیچ  خم گرداب های طوفانی، جز ناله هایی از این غمکده،نغمه های دمسازی بگوش نمی رسد.دیریست که چشم ها به دیدن ناخدای خرد روشن نگشت که لاشه  یک ملت را یک نفس از رعونت  فتنه گران آزمند وپیچ و خم گرداب کرگسان ،به ساحل نجات رهنمون گردد.  

بر اثر این بی مبالاتیست، که کشور های حامی تروریزم در افغانستان،هر روز پدیده ای می آفرینند که مردم وحکومت ما  چونان در آن ها مصروف گردیده و از روند امنیت که منبع  خوشبختی ها شمرده می شود بدور ماند. در این حال، از یک طرف  شبکه های داعش در افغانستان با خاطر آرام گسترش می یابند و از طرف دیگرانستیتوت های  برنامه ساز  تروریستی بر طرح های بعدی تفکر و نقشه بازی ها به جهت تغییر جغرافیا های احتمالی فعالیت تروریزم، فرصت می یابند که این ملت درگیر در انواع مصیبت  را هیچگاه نگذارند که جز این ،به قدرت اعجاز به پیشرفت ، ترقی و برادری فراقومی در داخل کشور دسترسی  یافته و در جمع اقوام سفراز دیگر سرعزت بعرش برساند.

چی بار آرد معما ئی که اعمائیست اجلالش

چی خیزد از دبستانی که لالی شد  سبق خوانش

استاد خلیلی

در شرایطی که  ثبات سیاسی  - نظامی  در وضعیت مناسب قرار ندارد،هر روز تلاش صورت می گیرد که پایه های اجتماعی حکومت بیش از این سست و هویت نظام  دستخوش وضعیتی شود ،که به بهانه های مختلف ، میان حکومت و مردم  فاصله ایجاد شده بیشتر از طولانی گردد.

این فرصت به دشمنان مردم افغانستان زمینه می دهد تا به خاطر تطبیق اهداف استراتیژیک شان،خنجر از پشت سر بر گردن مردم افغانستان،چنان تند بگذارند، که در خون خود غسل تعمید گرفته  وعفریت مرگ را انتظار بکشند.

در چنین شرایطی که پارلمان،کابینه ،ریاست اجرائی و دیگر نهاد های کشور مصروف موضوعاتی اند که در نهایت  بر نتایج از قبل فیصله شده متمرکز گردیده و این همه هیاهو وسرو صدا،به باد هوا می روند، در ولایات شمال ،شمالشرق،شمال غرب، غرب و جنوب غرب کشور خبرهای تکاندهنده ای از سقوط ولایت ها و ولسوالی ها به گوش می رسد ،که هر یک به نوبه خود تکانه ی جدیدی است  مبنی بر در مخاطره قرار گرفتن جغرافیای کشور،به ویژه مناطقی که نه تنها برای داخل افغانستان مضمر واقع می گردند، همسایه های شمالی مان را نیز ازگشترش خطر تروریزم نگران می سازند.

چند نکته بنیادی ای که در این اواخر دارند سرنوشت تروریزم را به سوی مشخصه های هست وبود  میکشاند این است که دولت سوریه،روز تاروز قوت می یابد و تروریزم در خطه عربی به ویژه ،از منظورش که براندازی دولت اسد بود عقب رانده شده، مقهور جامعه سوری گردیده و کشور های قدرتمند حامی تروریزم از یک طرف و دولت مقتدر فدراتیف روسیه به مثابه  مبارز استوار در جهت نابودی تروریزم از طرف دیگر، مصروف آب بازی در کرانه های بحر شده و هریک تهدید بسیاری جدی به دیگر را ذمه داری می کند.که مسلما در تمام این موارد،دست روسیه نسبت به رقبایش به خاطری بالا است که این کشور در ازبین بردن خطری، دارد قربانی  می دهد که جانب مقابل درصدد گسترش آن می باشد. منظورومقصدش را جز نابودی جهان آرام  وتصاحب بر غنای های دیگران،چیز دیگری  تشکیل نمی دهد واین امر ناجایز را فدراتیف روسیه تحمل کرده نمی تواند.

امروز ملت های تحت ستم نامرئی ناشی از تهدید تروریزم چون اوکرائین و سوریه به این نتیجه رسیده اند که درمیان دوست ودشمن آشکار  تصمیم به تفکیک نموده ومرزشان را در راستای رهایی ملت ها و کشور های شان مشخص جلوه داده اند.خون کردن سر وروی «جان مکین»  توسط وطنپرستان  اوکرائین بدین معنی است که امریکا در این کشور به پیمانه ای که سرمایه گذاری کرد،پیشرف قابل ملاحظه ندارد.اما چیزی که جهان صلح خواه را بیتشر از این بر علیه اقدامات ایالات متحده تحریک می کند این است که در چند ماه اخیر چندین شبکه تروریستی که عمدتا تاجیک ها و ازبیک ها بودند،در مسکو دستگیرشدند.  به دام افتادن این شبکه های مخفی  که آرام جق می زدند، نگرانی عمیق کشور های حامی تروریزم را  برانگیخته است.زیرا این شبکه ها بدون شک در تحقیقات بعدی سرکلاوه را بیشتر و روشنتر بدست می دهند وگرهگاه را تا نقطه آخر ولو با دندان هم باشد،باز می سازند. روسیه با استفاده از این حالت وحمایت آشکارتربیه کننده گان  تروریست های آن طرف پرده های ضخیم سیاست جهانی وضعیت را پنهان مانده نمی تواند.چه طوری که گفته آمد، تروریزم در سوریه  شکست می خورد،اما این که افغانستان  برای فعالیت هایش دامن می گسترد و به ویژه درمناطق شمال وشمال شرق ،میله های تفنگ و سایه سیاه بیرق تروریزم را با شعار های الله اکبر ،می خواهند از جیحون بگذرانند،دلایلی بر ادامه ادله های ایجاد وفعالیتش در سوریه دارد.

اما سوالی که پاسخ آن از پیش معلوم است،در ذهن مردم افغانستان گاهی حضور یافته می تواند که آیا،تروریزم وسایر نهاد های آن همان گونه که به خاطر بربادی سوریه و تقویت این نهاد ها حمایت می شدند،در افغانستان نیز مورد توجه واقع خواهند شد یا خیر؟

 فکر می کنم که در افغانستان ،دشوار ترین امر، خط کشی کردن جغرافیا به جهت بستر سازی به تروریزم یک مقدار دشوار خواهد بود ولی اگر یک بار این بستر هموار گردید وئقش پایش را در این خطه محکم کرد،باز فقر،بدبختی،بیکاری و فساد های اجتماعی که امروز مردم و دولت افغانستان را دامنگیر می باشد، بهترین و ارزان ترین قربانیان خود را با سهولت از مردم افغانستان تهیه می کند وتمام آن  عرب وعجم  و دیگر خارجی ها که در کشورهای عربی مانند سرباز می جنگند ،در کشور ما امیران جهادی ای با بیرق های سیاهی خواهند شد وملت فقیر ما سربازان از قبل شهید شده  که خون شان مانند اب، قیمتی نخواهد داشت.ایا این وضعیت برای مردم افغانستان درهر نقطه این کشور فراخور تحمل و پذیرش بوده می تواند؟

پاسخ به این پرسش نیز روشن است که :نه.

مردم افغانستان از گذشته های دور با تروریزم میانه خوبی نداشته ونمی خواهند که حالت سیه روزی بر آنان بیشتر از این مسلط گردد. قربانی های بیش از سه دهه ای که این مردم داده  اند،روح وروان آنان را متاثر ساخته است،تروریزم محوری ای بود، که هدف نهایی آن را آوردن حالات امروزی با خاموش ساختن غلغل شیپور ازادی مردم افغانستان تشکیل می داد. تا حامیان بی  رقیب این پدیده بتوانند به منظور پیشروی های جهان اقتداری وتسلط بر منابع اقتصادی آسیای میانه و آن را تخته خیز ساختن به خاطر پرش به سوی فدراتیف روسیه،در دریای خون افغانها، برای خود شان ماهی قزل آلا بگیرند.اما این را درک کرده نمی  توانند  که دیگر در تن زخمی این ملت، خونی برای رختن باقی نمانده واز این جهت،شاید کس نتواند که پیروزی نهایی اش را بر انان ثقت ببخشد.

اگر با در نظر داشت گروه ها  وحلقات  مشخص و معدود محدود، وافراد  داخل در حکومت  اما با تفکر بیرون از آن، که عروت الوثقای وحدت مردمان را برهم زنند،ناگزیری  قدرت حاکمه امروزی افغانستان را در سیاست کج دار و مریز مبارزه علیه  تروریزم  قابل درک تلقی کنیم، مسلما،قوای مسلح کشور نیز در زیر  امر ونهی آن «نقش صد باغ گل از جنبش یک خامه می کشد»،سوال بنیادی وامید اصلی  به خود افغانستان ومردمش راجع می گردد،به ویژه مردمان شمال کشور ما،که دارند هر روز بتر از روز دیگری سکوی زمانه و سپهر مدار شان فروپاشیده می شود، ومطاف آنام را که از فیض همت در تاریخ صاحب بودند چونان از دست میدهند که آوردنش در سیاق قلم ممکن نیست.این خطه  ها را چی احلام پریشانی به رمز مهمل و حسرت سرای مبدل کرده است که چشم ها بسوی شان پوشیده می گردند و گلوی قلم را از بیان حالت شان بغض می گیرد؟.
همین لحظه که مصروف نوشتن این مقاله هستم، چناب مزدک ، شعری از استاد باختری ، آن فرزند بلخ بامی را  در برگه شان پست کردند که حاوی مطالب بسیار دلنشنی  در پیوند با این مقالت می باشد.

چناب باختری می نویسد :

هاي ميهن...

آنکه شمشیر ستم بر سر ما آخته است
خود گمان کرده که برده ست، ولی باخته است
های میهن، بنگر پور تو در پهنة رزم
پیش سوفار ستم سینه سپر ساخته است
هر که پروردة دامان گهر پرور تست
زیر ایوان فلک غیر تو نشناخته است
دل گُردان تو و قامت بالندة شان
چه بر افروخته است و چه بر افراخته است
گرچه سر حلقه و سرهنگ کماندارانست
تیغ البرز به پیشت سپر انداخته است
کوه تو، وادی تو، درة تو، بیشة تو
در سراپای جهان ولوله انداخته است
روی او در صف مردان جهان گلگون باد!
هر که بگذشته ز خویش و به تو پرداخته است

(واصف باختری ،برگرفته از برگه فرید احمد مزدک).

 

وقتی ما چنین کشوری و چنین کشور دارانی داریم،مسئله برمی گردد به این که حکومت وحدت ملی افغانستان را باید ، نه تنها این که به آراء مردم افغانستان به جهت بسیج  مبارزه علیه تروریزم مراجعه کند ،بلکه مستقیما از حرکت ها،خیزش های مردمی علیه تروریزم در محلات کشور حمایت نماید.

هر گاه دولت افغانستان،بنابر سایر دلایل،فرصت به این زمینه را دارا نمی باشد،مردم افغانستان ،مطابق به امر حب والوطن وظیفه خود می دانند که در برابر تروریزم در حال گسترش در مناطق شان،متحد گردیده، کتله های قومی  علیه این  پدیده را به وجود آورده ودر برابر  داعش و سایر شاخه های دیگر آن که در زیر بیرق های سیاه وسفید، زندگی مردم را دارند مختل می سازند،ایستاده گی کنند.

آنگاه است که تمام ملت افغانستان درشمال ، شرق، غرب ، جنوب وخلاصه از یمین و یسار  کشور رایت برافراشته،حمایت از مردم  آماج خطر را  وظیفه خود دانسته  در پشتیبانی از حرکت های آنان،  شانه به شانه مبارزه کرده وبه زمین سرسبز و پدرام شان  شکوه وفروغ و برازنده گی را برگردانند.

این نه تنها حق هر شهروند ، بل فرض هر شهر ند افغانستان به خاطر دفاع از وطن شان می باشد.مهمترین مسئله در این زمنیه عبارت از هماهنگی حکومت ومردم است که به مثابه  یک اصل از نظر دور مانده نمی تواند.زیرا انسجام خیزش های مردمی بر علیه  داعش به سازماندهی منظم،رهبریت خردمندانه و قومانده داهیانه نیاز جدی می داشته باشد.

تجارب و نتایجی که از  تقویت خیزش های مردم در راستای مبارزه بر ضد تروریزم در افغانستان بدست آمده می تواند این ها اند:

1-                  حامیان تروریزم بلا ریب معتقد می گردند که نمی توانند مردم وخاک افغانستان را به خاطر اهداف دور نمایی شان در منطقه مورد استفاده قرار دهند.

2-                  وحدت مردم افغانستان که در سالیان جنگ خط خط شده است ، دوباره اعاده گردیده وبه مثابه ارگانیسم زنده  می درخشد.

3-                  فاصله ایجاد شده و بی اعتمادی های بعضا راستی  وبعضا تبلیغاتی که میان حکومت وحدت ملی  افغانستان ومردم زمزمه می گردد از بین می رود و میان حکومت ومردم تفاهم واقعی  پیدار شده می تواند.

4-                  مردم که حمایت حکومت را با خود بیابند اعتبار حکومت در بین مردم بیشتر می شود وبین وسیله  مردم در قلع وقم ساختن دشمن مشترک افغانستان قوت می یابند.

5-                  حکومت افغانستان از کشور های  اماج تروریزم و حتی دیگر کشور ها به این جنبش ها کمک خواسته می تواند وهم چنان در سازماندهی و رهبری این جنبش ها می تواند درایت بخرج دهد.

6-                  تروریزم که عمدتا در شمال و جنوب کشور در سرحدات،ایحاد خطر می کنند،ممکن کشور های همسایه،به ویژه در شمال افغانستان، مبارزین ضد تروریزم را تنها نگذارند.

7-                  با ایجاد اتحاد و تفاهم بین الافغانی در برابر تروریزم،زمان ریشه کن شدن این پدیده در افغانستان کوتاه می گردد .  دولت افغانستان می تواند که با همکاری مردمش،به امور عمرانی و فرهنگ سازی در جامعه افغانی فرصت های طلایی را بدست آرد.

8-                  حکومت افغانستان رهبری و قومانده این حرکت را از ابتدا تا اخر در دست داشته باشد و بدین وسیله ،ادارات محلی را توسط افراد ورزیده و بااعتبار تکمیل نماید.

9-                     این ادارت مراکز آموزش های نظامی را  ایجاد و به مردمی که در صفوف لشکر ضد تروریزم شامل می گردند،آموزش های سریع نظامی بدهد.

10-               محاکمات اختصاصی به جهت  تامین عدالت  به جه محاکمه تروریست ها در زون های کشور ایجاد گردد و دوسیه های افراد دستگیر شده در ظرف یک  روز الی یک هفته یکطرفه  وبه اطلاع هموطنان رسانیده شود.

11-              تروریست ها خارجی ای که دستگیر می شوند ،در صورت تقاضای کشور های متبوع شان،همراه با دوسیه های الزامی،به آن کشور ها مسترد گردند(به جز پاکستان که هیچ گاه در تعهد خود صداقت نشان نمی دهد)،واز ان کشورها تعهد گرفته شود که ، نتایچ برخورد های قانونی شان را در مدت یک ماه، به مرکزیت محکمه اختصاصی افغانستان در این زمینه، بسپارند.

 

 

 


بالا
 
بازگشت