خوشه چین

 

ما+آنها
 

نورمحمد تره ترکی،ببرک کارمل،محمد طاهربخشی،داکترنجیب جایگاهی را درتاریخ سیاسی افغانستان((نماد احترام)) برای خویش ثبت نموده اند.
عیاران نوین انقلابی وحدت دو(حزب سیاسی)را،آغازبه هم پیوستن تمامی گروها وحلقات سیاسی به دورارمان مشترک(آزادی)وطن آباد ومترقی برا وحدت خواهان تبریک میگویند.  
به صورت کل،ازجهان ودنیای((خطاهای سیاسی))سربیرون آورده ایم.
تکرارش قابل بخشش نیست.
فهمیدیم کسی را به دنبال خود به زورکشاندن ثمرنبخشید،بلکه درآخرین تحلیل فهمیدیم دعوت دادن برکنارهم ورفتن درکنارهم فضایل اخلاقی را بلند می برد.
موی سفیدم را فلکم رایگان نداد.از
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
دوران طفولیت،جهان نادانی ونافهمی،دست زدن به ماجراها،فرق نگذاشتن بین خوراکه های خوب وخراب،فرق نگذاشتن بین ره وچاه ،دست زدن به آتش ورفتن درمیان آب های خروشان،وپرتاب ازجاهای بلند را تجربه کردیم،سوختیم،شکستیم،غرق شدیم،زده وزخمی،درمراحل جوانی،مغرور ومتکبربودن به دیگران ارزش ندادن به جزاز((خودیها))ازخود راضی بودن،برخوردهای غیرمسؤلانه،ایجاد آشوبها،دست زدن غیرآگاهانه به جنایات تابه مراحل فاجعه.بالآخره،باگرفتن((انتباه و تجربه))ازگذشته های((مثبت ومنفی))متجرب ازموده سخت جوش خورده،احتیاط کار،برخوردهای مسؤلانه آمادۀ پاسخ گویی سرانجام مشاورخوب وهمکارمفید.برای نسل جوان.
سیاست مرکب ازترکیب مواد زهرآلود.
باید که اوضاع سیاسی جاری کشورمان را،ازچوکات صرف مسلط براوضاع((تاجک وپشتون وهزاره))بیرون کشید. سیاستی که درظاهر امردفاع ازحق اقوام معروف ومشهور،اما درحقیقت معجون مرکب ازشرکای اقتصادی منافع مشترک به چند خانواده محدود،که نفعی را برای آتیۀ جامعه ما ببارنمی آورد.
اتحاد ویک پارچگی جنبش چپ روشن بین متغیرومتحول به حیث نیروی فعال ومجرب.بهترین نیروی است که جامعۀ جهانی را،ازوضعیت روبه تزاید بحرانهای منطقوی وجهانی حلال مشکل واقع میگردد.
 حزب دموکراتیک خلق افغانستان ومتحدین سیاسی اش دوران طفولیت خودرا پشت سرگذاشت،دوران بلوغ وغروروماجراجویی ها وتک روی هارا هم تجربه کرد.بالاخره دانست که مالک همه امکانات(امتیازمادی ومعنوی نبود) فقط متعهد به زمینه سازی تطبیق ارمان خودش بود.نه به حیث حزب حاکم.عقل کل هم نبود ونیست،که امکانات معنوی را میراث آبایی خود به حساب آوردبودهع بود روی تقسیم نعمات مادی،سرهمدیگرخودرا خوردند.کسان دیگری وحلقات دیگری هم درجامعه بودند که ازحقوق کشورداری ومملکت دارای وا زصلاحیت پرداخت اندیشه برخورداربودند.اینک به صورت کل،ازجهان ودنیای((خطاهای سیاسی))سربیرون آورده ایم.
تکرارش قابل بخشش نیست.
 مشکلات فراوان ومختلف فرازونشیب،هنرراه ورفتن خم پیچش را عملن پیمودیم.وارد مرحلۀ جدید درقرن بیست ویک((عصرکامپیوترواترنت))کنون درشهرعقلانیت وعرفانیت به اصل تعریف انسان وحق انسان پی برده ایم.

جنگ فقرا واغنیا
فقیرکیست؟:کسانیکه ازهمه نعمات زندگی محروم ساخته شده اند.فقرهمه دروازه های محتاجان را دق الباب مینماید.فقرمحتاجان را هم،((دستگاهای استخباراتی))طبقات ستمگر،درتکایا وعبادت خانه ها درکلیساوهم دردر مسال.                                                                                 فقرا برای رسیدن به هدف انسانی خود،صف متحد ومشترک ایجاد مینما یند.پیش قراولان غربا عبارت میباشند ازمعلمان،اساتید.هنرمندان،شعرا ونویسندگان فرهیخته،اهل کسبه وحرفه.یکی ازنمونه های که فقرا بعد از((قیام هفت ثور))زمینه برای شان مساعد گردید.ره یافتن قشرمحروم دراداره کشورداری بود.که ازان طریق توانستند زمینه های رشد فرهنگی را درتمام عرصه آماده بگردانند.
انکشاف معارف متوازن،تربیت کادرهای فنی ومسلکی ایجا د مرکز تحقیقاتی واکادمیک به نفع کشوروجامعه بوده که حکو متهای گذشته درطی سه صد سال به اندازه ده سال حکومت فقرا کاری را انجام نداده بودند.هم چنان دربخش تربیت کادرهای نظامی وایجاد اردوی منظم که نظیرش درمنطقه وجود نداشت.
اما درمقابل،قشراغنیا:چه کاری را انجام دادند.دردان تمامی مکاتب که ازمیان برداشتن زمینه های آموزشی مردم فقیر ازبین برداشته شود.
مگرفرزندان این ویران گران جبهۀ قلم وکاغذ ازتعلیمات نهایت بلند درامریکا،انگلستان بهرمند گردیده اند.
هکذا درازبین بردن اردوی منظم وبی نظیرمنطقه نقش قابل ملاحظۀ انجام دادند
غنی کیست:
اغینیا که باهم سیالی وشریکی دارند.وهیچ گاهی علاقه مند نمی باشند که فقرا به راه ورسم زندگی اغنیا آگاهی پیدا نمایند.وهمه پله های راه رسیدن به امکانات بهترزنده گی را ازشان میگیرند و می ربایند.
درحوزه ها ی مناطق برای حمایۀ خود((لومپن))دسته های اوباش وتبه کن تربیه مینمایند.پیوند نا گسستنی با روحانیون((شیخ وزاهد مراد ومردید،تعویض وتومار))برقرارمینمایند.
چنانچه که درزمان آقای کرزی((پدیدۀ مرده دوباره زنده گردید))
این اغنیا هستند که در((مساجد،کلیسا،درمسال))وغیره جاهای مذهبی نما ینده های خودرا بنام(مولوی،ملا،طالب شیخ،روحانی زاهد وغیره برمی گزینند))ازحاصل دست رنج دهقان وکارگرمیخورند.
فقراهم به نوبۀ خود،ازمیان خود،برای حمایه ورسیدن به اهداف انسانی ازاراده وایمان((ع، ن،ا))مستفید می گردند.این مردان جسور،دلاور،هوشیار،زرنگ،باخرد،صادق،وفادار،باناموس،با حیثیت وطن دوست ووطن پرست،انسانهای متغیر،تحول طلب بااراده مصمم برای تحقق این امرخستگی را احساس نمی کنند.

اگرجمعی ازخردمندان؟
سوال جواب طلب:اگرجمعی ازخردمندان ونخبگان با داشتن صفات ذیل(صداقت،راستی،جسارت دلاوری،پاک نفسی،وفابه عهد،هوشیاری،زرنگی،بیداری،شب گردشی آزادی خواه وآزادی دوست)داخل میدان شوند.شما این جمعیت را بنام کدام حلقۀ با اعتبار وطرف قبول مردم میشناسید؟
موقف واستیژ عیاران نوین انقلابی
به مثابه اکادمی احیای پرستیژ حیثیت ووقار ازدست رفته ای افغانستان به فعالیت آغازنموده است آغوشش باز است برا ی عاشقان آزادی عاشقان(خرد،هنر)عاشقان وطن عاشقان آبادی.موقف واستیژ عیاران نوبن.هزاره ندارد.تاجک ندارد.پشتون ندارد.وغیره اقوام ندارد.بگانه چیزی که دارد.انسان درمدار انسانیت (برمدار بینش ودانش)را مبخواهد.احترام به عقاید دیگران را وجیبه اخلاقی پنداشته ازتمیز رنگ وبوتنفر مینمایند.همه رنگها زیبا هست.
عشق به خرد وعشق به آزادی گهواره تمامی عشق ها است.ای عاشقان بجنبانبد این گهواره را.
لقمه ای کلان ای برادر دهنه پاره میکند
فردایش پنهان شده میان کوتنه ره پاره میکند
آنکه لقمه داد به دهنت چشم دوخت به وطنت
تورا رسواوردی دنبالت دهل ونغاره میکند.
اما!تا به الحال مفاهیم تغیر وتحول درگرو تفسیروتبصره منوط به افراد گیرمانده است.با آنکه تغیر راه حویش را ازمسیر انقلاب فکری دنبال مبنمابد ومنتظر افراد وشخصت ها نیست.ولی عیاران نوبن انقلابی بهتربن تکانه اند برای سرعت بخشیدن تغبر.دارد که عنقریب فرمان حرکت جنبش انفلابی به پیش رادراختبار خود بگبرند.
دررابطه به فوت ویا کشتن رهبران بنباد گراها دلایل قریب به یقین است هرکسی درتشناب حوادث مبرود.کاغذ باخود میبرد.دنیای که چنبن کثافت کرده اند باید خود پاک نمابند.
زیر سینه ای مرغ تخم میمانند ولو تخم ازهرمرغی که باشد.ازمیان تخم چوچه مرغ بیرون میشود.چوچه مرغ آهسته آهسته تبدیل به خروس جنگی می گردد.هرزمانی که تعداد مرغ ها زیاد شو.پیغال مرغ فراوان میگردد.بدین حساب (مرغ کم ودیگرش کم) گفته می کشندش.عمده همان خروس جنگی را.ازینکه طالبان خصلت ملخ را دارا هستند.درمزارع حمله ورمیشوند.بنا خانه ساج (دوستم)آباد که ملخ را درهروقتی که بخواهد.قلع وقم مینماید.مگر دشمنان سعادت مردم حامی ونگهبان ملخ اند.درهرفصل جوش خروش بهار ملخ را طرف مزارع افغانستان روان می کنند.

بیایید که این بی ننگی را از سر خود دور کنیم
به عذر وزاری نمیشه دفاع ازخودرا به زور کنبم
اول آن پای دو های پای اندازرا کسان پول خور
ابن کثیف های سر چوک وچراغ کش هارادورکنبم.
خانه خانه ای مشترک است خانه آدم وانسان است
همه را درکارخیر به خواهش خوشه مجبورکنبم
فرزندان غرمادر
ساده لوحی گفت کشور مادر است
مادر ملُی ما گل پیکراست
میکنم تصدیق وامنا کو پدر؟
حرف حق تلخ هم شرم آوراست
کاشکی ما یک پدر می داشتیم.
مادرما صیغه باصد شوهر است
بوده چندی کامبخش شوی سرخ
حالیا با سبزوسیه همبستراست.
شوهرانش ضمن چرکستانیان
تیل فروش وتیل چوش کافراست
هرجهانخواری گرفتش دربغل
خشتک بدبوی او دایم تراست.
چوچه هایش ازفلان شرق وغرب
هریکی بردیگری بی باوراست
این گرامی مادرداماد پرست
ازپسربیزار دختر پروراست
درکنارمادری با این صفات
(مرگ مشکل،زنده گی مشکل تراست)
تلخ گویم،ما حرامی زاده گانیم
هرکه اینجا زاده شد غرمادراست
مرزاجوگلدوز«ترسو»
می ناب درونش

"آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم"

نقشۀ افغانستان را ببین،ازقسمت پامیرات افتیده شمال شرق (بدخشان)منتهی به جنوب غرب(چغانسور)چون کوزه،دارای دریاهای خروشان سرکش ومست موج زنان،بیرون از(عشق درسینه وما بی خبران شهریم)رازق فانی میسراید{آگاهی(یاردرخانه وما گرد جهان می گردیم)+آزادی}درین باب.
برای زیباسازی جملات استفاده کرده ام.مگرشاید رازق فانی درسال 1352 این شعر را بابت کوتادی 1352 سروده باشد که بیان گرآغاز تجاوز یک ابرقدرت،اتحاد شوروی سابق بوده باشد.که نتایج عکس العملش((تجاوز)) درهمان سپیده دم شش جدی 1358اولین مقاومتش درکلکان به مشاهده رسید((منی دژمی ایلچی دی))یعنی خزانکه قاصد زمستان است.
مردیم وآرزوی تو ازدل نمیرود
مارا شهید کرده وقاتل نمیرود
از غفلت توزخمی مژگان اوشدم
ای دل کسی به معرکه غافل نمیرود
آرزوی تورا به خاک بردیم تا باردیگر،نسل نومبدل به هزاران رازق فانی  سرازخاک بیرون کشند.موج شهیدان است بیرون آمده ازخاک گفت که  هنوزقاتل وجود دارد.ای تودۀ بی خبر،غافل مباش که چشم امیدوطن دو خته به من وتوهست.خون موج میزند دردل،شکست وشکست وشکست وبالآخره شکست تورا ازغفلت بیرون کشیده است.                     معرکه جای مردان است.
عشق در سینه و ما بیخبران شهریم

محمل اندرگذرودل به "خفی"می‌بندیم

هزاران سال آمد حادثه ها آفرید به چشم وسرقتل وقتال غارت وفجایع رابا چشم دیدیم درذهن خود جادادیم.بازهم چیزی به زبان نیاوردیم.

مشت آب وگل این کوزه خاکی دیدیم

بر می ناب درونش به خطا خندیدیم

کوه های وطنت را دیدی فضای آبی اش را دیدی معادن زیرزمینی اش را شنیدی به ارزشهای اش وقی نگذاشتی به آهنگ وندای آزادیخواهان بیجا خندیدی.
ای دل کسی به معرکه غافل نمیرود
زاهد برو زحلقه رندان و کم خروش
در گوش ما نصیحت جاهل نمیرود
از روح بیقرار من آسودگی مخواه
ما که درمیدان داخل شده ایم با خبرباش که غفلت را فراموش کرده ایم.
اینجا حلقه،حلقۀ رندان وعیاران است،برای شیخ وزاهد دیگرجای نمانده است،آگاهان به نصیحت جاهلان((شیخ وزاهد)) دیگرگوش فرانمیدهند.مارابرای اطاعت ازاستبداد فرانخوان.روان ما سرگردان پی گم شدۀ ما((آزادی)).
بی‌خبرساقی‌ تویی‌،ساغرتویی‌،درخانه ایم

ماهمه می درخمیم وهم خراب ازاین می خمخانه ایم

لیک باقی‌ در سراب ساقی بی‌ گانه ایم

لیک باقی‌ در سراب ساقی بی‌ گانه ایم

ما باخبریم،ساقی ایم،ساغریم درخانۀ خودیم،نوکربیگانه نه ایم.ارزش خودرا داریم به معیارهای خود پابند هستیم((درخودیم))ازخود بیرون میشویم،مست ومدهوش ازین میخانه((مادروطن))هوایش صاف،آبش منرالی،آسمانش پاک وبی غل وغش،آفتابش توزیع کنندۀ محبت است. ازخودمااست برای خودمان باید که باشد.روندۀ دشت نه آن دشت باقی در(سراب)بلکه حاکم بردشت.موجیم:
این موج مست جانب ساحل نمیرود
چون عشق جلوه کرد هوس را گزاشت دل
حق را چو دید کس پی باطل نمیرود
بی کام دل زبار گه عشق نگزریم
چون از در کریم که ساحل نمیرود
موج مستیم،حلقۀ عیاران،ازحاشیه روی پرهیزگاریم،انتخاب راه ازروی هوس نه بلکه عشق است برای حصول آزادی،آزادی حقیقتی است ازتپش قلب منشه میگیرد.کاستک های  مغزرا با خون دل آبیاری مینماید ومیگوید یاتن رسد به جانان یاتن زجان برآید.
 فانی ز بزم یار چسان پا کشم برون
پروانه تا نسوخت ز محفل نمیرود
میدان میدان رقص برای حصول آزادی است،بیرون آمدن ازمعرکه جرم است وشرم علی الخصوص درمیدان عشق وبازی.
ما پروانه به دورشمع آزادی ،تا نسوزیم ونرویم ازمحفل.

سر بکش در چاه خود فریاد زن : "هی‌" ما حقیم

دستگیرت از درونت بازگوید: یا ربّ ام "هو" در زدیم

که ودود ایم منجی اصل وجودیم، بی‌ حدودیم

که قدیمیم و جدیدیم و کریمیم، که اله این وجودیم

که حقیقیم و دقیقیم و عتیقیم و جدیدیم

که همان ذات حقیقیم ، که همان ذات حقیقیم

ای نسل نو،آنانی که رفته اند وظیفه داده اند به توکه توخودت هستی.برخیززجایت فریاد بکش که منم"هی"ماحقیم توده های ملیونی ایم،ارادۀ تو،تورا جرأت می بخشد،اوخدای لایزال تومارا هست کردی ونیست میسازی،به ما توان بخشیدی که بگوییم،سرنوشت خودمان به دست خودمان است،خود مان خودرا نجات میدهیم،نه حضرتی،نه شیخی نه صوفی ای،نه گیلا نی ای،اینها همیش به ما توصیه کرده اند تسلیمی را وسازش را،به ظالم وستمگر،به قاتل خلق،به امیرعبدالرحمن،به محمد نادرخان،به کرزی استخاره کرده اند،کنون به دور،سادستان دیگری دعوت میدهند.

نازنینم گر تو خواهی‌ سر کشی‌ جام حقیقی‌
سر بکش بر چاه خود فریاد زن: بی‌ غش دقیقیم
نازنینیم جانانه ایم(آزاد ومستقل)بنده خداییم،وابسته به کس نییم،سرکشیم وسرمی کشیم ازچاه(اراده ووجدان)) بی غل وغشیم ودقیق.

 

 

 


بالا
 
بازگشت