مهرالدین مشید

 

جهان باید رویکرد های تروریست پرورانۀ پاکستان را تقبیح کند و بر آن تعزیرات ببندند

 

کشته شدن اسامه، ملاعمر و ملا منصور نشان داد و با اثبات رساند که پاکستان لانۀ تروریستان است و این کشور اجازه داده است که تروریستان در آن به گونۀ آرام به فعالیت خود ادامه بدهند و از پاکستان بحیث پایگاه برضد افغانستان استفاده کنند. اظهارات اخیر مقام های پاکسنانی پس از کشته شدن منصور پشتیبانی آشکار آنان را از هراس افگنان نشان می دهد. حال بر امریکا است که بجای حمله های دزدانه بر سران طالبان، مرکز ها و پایگاه های آنان را در خاک پاکستان به گونۀ آشکار بمباران کند، فشار های سیاسی و نظامی را بر پاکستان افزایش بدهد، تعزیرات گسترده بر این کشور وضع و تمامی کمک های مستفیم و غیر مستقیم خود به شمول کمک های ام آی او اف را با پاکستان قطع کند. امریکا و ناتو از تمامی کشور های همپیمان خود بخواهند تا پاکستان را مورد تحریم های اقتصادی قرار بدهند. آنان به این هم بسنده نکرده و از شورای سازمان ملل بخواهند تا رویکرد های تروریست پرورانۀ پاکستان را محکوم کنند و جواز حمله بر پایگاه های تروریسنان را در پاکستان صادر کنند. پس از این دیگر برای هیچ کشوری پنهان نمانده است که پاکستان پشتیبان تروریزم جهانی است و یگانه کشور امن برای تروربستان جهانی است.  واکنش های دیده درایانۀ مفام های پاکستانی بجای احساس خجلت و شرمساری ، پس از کشته شدن ملا منصور دیکر هیچ چیزی را در پردۀ ابهام باقی نمانده است و به کلی آفتابی شد که زمامداران پاکسنان پشتیبانان تروریست ها اند و از یک یخن با آنان سر می کشند. مقام های پاکستانی به عوض احساس شرم، برعکس کشته شدن منصور بوسیلۀ طیارۀ بدون سرنشین امریکا را در پاکستان محکوم کردند و آن را تخطی آشکار بر حریم فضایی خود خواندند و حتا کشته شدن او را تکذیب کردند؛ اما شگفت آور این است که همزمان با اعلان پاکستان مبنی بر بررسی های طبی برای شناسایی ملا منصور، شورای رهبری طالبان پس از چند روز رایزنی ملا هیبت الله معاون پیشین ملا منصور را بحیث رهبر و سراج الدین حقانی و ملا یعقوب را بحیث معاونان او اعلان کردند. در این شکی نیست که این اعلان پاکستان هم از جمله ترفند هایی به شمار می روند که از چندین دهه بدین سو برضد افغانستان به کار می برد؛ زیرا آگاهان امور منطقه و شبکه های استخباراتی جهان می دانند که هیچ تصمیم طالبان بدون حصور مقام های آی اس آی ناممکن است. از این رو اعلام اخیر پاکستان نوعی فراافگنی مزورانه بود که گویا آنچه در میان طالبان می گذرد، از آن بیخبر است. چگونه ممکن است باور کرد که کشور میزبان طالبان و پشتیبان سیاسی و نظامی آنان از فعالیت های آنان و از آنچه که در میان آنان می گذرد، بیخبر باشد. این در حالی است که نظامیان پاکسنان به گونۀ سایه رهبران طالبان را در هنگام حضر و سفر تحت نظر دارند. آی اس آی پاکستان نخستین شبکه های بوده که حتا پیش از اطلاع یافتن اوباما از کشته شدن ملارمنصور آگاهی یافت؛ اما این شبکۀ جهنمی با راه اندازی یک جو گستردۀ تبلیغاتی خود را بیخبر خواند و شاید فکر می کرد که با این تبلیغات افسون کننده مرگ منصور را پنهان می کند. در حالی که سی آی ای استخبارات پاکستان را پیش از انجام عملیات در جریان گذاشته بود. ناگفته نباید گذاشت که پاکستان می دانست که در اسناد منصور ولی محمد نوشته شده و این می تواند از نگاۀ استخباراتی امریکا را اغفال کند و کشته شدن منصور را هم مانند ملا عمر برای چند سال مخفی نگهدارد و شاید این بار ملا اختری پیدا نکرد که چنین مسؤولیت را بپذیرد.  از آنجا که گفته اند ”بار کج به منزل نمی رسد” همه چیز خلاف پیش بینی های آی اس آی آفتابی شد و برعکس تمامی شک و تردید ها در پیوند بر حمایت پاکستان از تروریستان از میان رفت. از سویی هم خوشبختانه که کشته شدن منصور ماسک فریب از روی زمامداران ایران را هم فرو افکند و سیمای واقعی آنان را عریان کرد. منصور در حالی کشته شد که چند ساعت پبشتر از آن با تبدیل کردن پول یورو به کلدار سرحد ایران را به قصد پاکستان عبور کرده بود که به زودی افشا شد. چنانکه  روزنامۀ گاردین نوشته که کشته شدن منصور رابطۀ ایران با طالبان را به اثبات رساند و نشان داد که ایران بررغم اختلافات فکری با طالبان آنان را کمک می کند . به کفتۀ این نشریه پاسپورت ملا منصور نشان می دهد که او دو ماه پیشتر برای دیدار از دفتر های طالبان و گفت و گو با مقام های سفارت روسیه در تهران عازم ایران شده بود. از سویی هم این سخنان شهروندان غرب کشور را ثابت کرد که می گویند ایران طالبان را مسلح میکند و به کشتن مردم افغانستان ادامه می دهد. با تاسف فراوان که مردم افغانستان از چهار دهه بدین سو قربانی سیاست های دو گانۀ ایران و پاکستان می باشند. پاکستان وایران به مثابۀ دو دولتی که زمامداران اش هرگز به ارزش های همزیستتی های انسانی، اسلامی و مسالمت آمیز و هم جواری های خوب باور ندارند. کشته شدن منصور نه تنها واقعیت های ناگفته را آفتابی کرد؛ بلکه چرم ساغری فریب را از روی زمامداران ایرانی و پاکستانی پایین افگند و با تاسف که هنوز هم می خواهند با تبلیغات دروغین و افسونگرانه مداخله و تجاوز آشکار شان را بپوشانند. حال زمان این رسیده است که امریکا و ایتلاف جهانی بر تمامی رویکرد های شان در پیوند به پاکستان و ایران بازنگری جدی کنند؛ زیرا زمامداران انسان دشمن و اسلام دشمن پاکستان و ایران به جز به فرهنگ خدعه و دیپلوماسی فریب به هیچ اصل و ارزشی دبگر باور ندارند. هرگاه امریکا می خواهد صادقانه در برابر تروریزم مبارزه کند، باید این کافر و شیطان بزرگ به قول رهبران ایران باید افغانستان را از چنگال بیرحم دخالت و تجاوز زمامداران مسلمان پاکستانی و ایرانی نجات بدهد؛ زیرا این دو کشورهمسایه ناشناس و خدا فراموش خوش بختی شان را در به تباهی کشاندن مردم افغانستان جستجو می کنند. در زمان این نوشته اظهارات خامنه یی رهبر مذهبی ایران در ذهنم تداعی شد که در نشست امضای قرارداد بندر چابهار گفت که تمام مردمی که می خواهند با ریختاندن خون افراد بیگناه به هدف خود میرسند در اشتباه کلان به سر می برندو به هیچ  وجه آن را توجیه کرده نمی توانند. باخود گفتم که آیا آقای روحانی این سخنان را آگاهانه گفت و با توسل به دیپلوماسی فریب خواست، در چشم مردم افغانستان خاک بپاشد و یا این که آنچه د زیر ریش آخوند های ایران برضد مردم افغانستان می گذرد، از آن بیخبر است. هرچه باشد، او بحیث رییس جمهور در هر دو حال مسؤول است؛ پس بر امریکا است تا صادقانه برضد هراس افگنی عمل کند تا افغانستان را از شر دهشت و وحشت تروریزم و نیویارک واشنگتن را درامان بدارد. تنها این زمانی ممکن است لانه های تروریزم را در پاکستان و ایران نابود کند و از اعمال هرگونه فشار بر ابن دو کشو حامی تروریزم در جهان دریغ نورزد.

ایران هرچند از لحاظ فکری با طالبان اخنلاف دارد و اما ایرانی ها می خواهند، استفادۀ ابزاری از طالبان در افغانستان برضد امریکا کنند. چنانکه بارنت روبین دیپلومات امریکایی می گوید که ایران پس از سال ۲۰۰۷ پس از امضای معاهدۀ استراتیژیک افغانستان با امربکا رابطۀ خود با طالبان را برای ضربه زدن به منافع امریکا بهبود بخشیدند
و از سویی هم ایرانی ها در جنگ در سوریه نیازمند جنگجویان طالب است. کنند. هرچند طالبان با گروه هایی چون النصره وابسته به شبکۀ القاعده در سوریه همدردی دارند؛ اما آنان باگروۀ داعش بخاطر درگیری ها با این گروه در افغانستان اختلاف دارند. بعید نیست که دشمنی طالبان با داعش و امریکا نقطۀ پیوند آنان با ایران بر سر منافع مشترک باشد که این سبب شده که حتا طالبان به کمک ایران با ر وسیه نیز نزدیک شوند. آشکار است که این پیوند ها برخاسته از منافع مشترک است که فرانر از رابطه های دینی، قومی و زبانی کشور های مختلف و گروه های متفاوت را با هم نزدیک کرده است و موضوع اعتقاد در آن دخیل نیست. ایرانی ها که منافع ملی شان را بیشتر از منافع دینی شان ترجیح می دهند و حاضر اند که دین و مذهب را به ساده گی روی میز معامله بگذارند. طالبان با باور های سنتی شان طعمۀ خوبی برای ایرانی ها استند. طالبان هم که مشکلات دارند، ناگزیر اند تا خواسته و نخواسته به خواست ایرانی ها تن داده و با آنان کنار آیند. همکاری های مخفی استخباراتی ایران و پاکستان هم ریشه در منافع مشترک هر دو کشور دارد که از هراس افگنان برای رسبدن به اهداف درازمدت و کوتاه مدت برضد کشور های رقیب شان استفاده می کنن. از این رو گفته هایی چون همکاری های استخباراتی ایران را با امریکا برای کشتن منصور منتفی می کند. شاید هم این تبلیغات حواریون سیاسی ایران در افغانستان باشد که برای سفید رویی ایران کار می کنند. امید است که امریکایی ها در جریان پانزده سال مبارزه با تروریزم زمامداران پاکستان را درک کرده و با بازی های فریب آلود آنان آشنایی پیدا کرده باشند. امریکایی ها به این نکته متوجه شده باشند که امریکا در مبارزه با تروریزم مثال ”گاو شیری ” را برای پاکستان دارد که با دوشیدن او تروریزم را تمویل و تجهیز می کند.

دیده شود که کشته شدن رهبر طالبان و گزینش رهبر جدید آن چه تحولات درون گروهی را در پی خواهد داشت و این تحولات در معادله بندی های جدید در پیوند به داعیۀ مرز زدایی ها از ترکستان شرقی یعنی سینکیانگ تا ترکستان عربی یعنی آسیای مرکزی، آ سیای جنوبی و جنوب شرق آسیا چه اثر هایی را برجا خواهد گذاشت. در ابن میان دیده شود که بازی پاکستان در طول با امریکا چه پیامد هایی را در بازی های سیاسی این کشور با چین با توچه به بلند پروازی های عمق ایترتیژیک پاکسنان در افغانستان، در پی خواهد داشت.  پاکستانی ها با بازی های زیرکانه توانسته اند در این مدت به قول معروف خیلی قشنگ امریکایی ها را فریب بدهند. این در حالی است که پیش از این مقام های امریکایی بار ها از رابطه های پنهان دولت پاکستان با شبکۀ حقانی و سایر گروه های تروریستی سخن گفته اند که کشته شدن اسامه، ملاعمر و ملا منصور درپاکستان، گردهمایی های علنی آنان برای انتخاب رهبران شان و نشست های روزمرۀ آنان در گویتۀ پاکستان برای طرح حمله های انتحاری و انفجاری در افغانستان دیگر حرف های صرف تبلیغاتی نه؛ بلکه واقعیت های انکار ناپذیری اند که دستار های رهبران طالبان از کاخ سفید در کویته قابل رویت است که دیگر جای بحث و تحلیل را ندارد و گفتن و پرداختن در این مورد به قول فلاسفه ”تحصیل حاصل ” است؛ زیرا که فعالیت شورای کویته و پشاور و فعال بودن دفتر های طالبان در کوثته و کراچی به همگان آفتابی است که مقام های امریکایی چه که حتا مقام های پاکستانی به آن اعتراف کرده اند. چنانکه اظهارات اخیر سرتاج عزیز شاهد این ادعا است. گفت آور این است که در همین حال آقای عزیز می گوید، گفت و گو راۀ حل است، نه سرکوب؛ در حالی که ابن سخنان عزیز در واقع چتری آرام و مطمین برای گسترش لانه سازی تروریستان است. امید که کاخ سفید رویکرد های مقطعی را با پاکستان کنار بگذارد و در برابر پاکستان به اقدام های جدی، موثر و پیهم سیاسی ، اقصادی و نظامی متوسل شود. تنها جنگ زمانی در افغانستان پایان می یابد که شاخ های نظامیان پاکستان شکستانده شود و یادآور شکست افتضاح بار آنان در سال ۱۹۷۵ باشد تا دست از مداخله در افغانستان بردارند. امریکا باید بداند که خطر نظامیان پاکستان بیشتر از داعش است؛ ریرا نظامیان پاکستان بس خطرناک تر از داعش اند و دست آنان برای صدور تروریزم در جهان بازتر است؛ زیرا این نظامیان پاکستان را به لانه های امن هراس افگنان مبدل کرده اند که روزانه ده ها تروربست را برای کشتار ببگناهان به افغانستان وسایر جهان می فرستند.  نمی دانم که در فرهنگ جنایات بشری از این جنایتی بالاتر خواهد بود. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت