مهرالدین مشید


 

تصمیم انجنیرحکمتیار برای مصالحه آغاز تجدید حیات سیاسی این حزب

 

حزب اسلامی از جمله حزب های مهم و کلیدی افغانستان در دوران چهاد بود که با داشتن جبهه های نیرومند تحت فرمان فرماندهان نام آشنای بیشترخوش نام و نه چندان بدنام، از جمله پیش گام ترین تنظیم های جهادی بود که کارنامه های مجاهدان آن در دوران جهاد و جانبازی اعضای آن به همگان آشکار است. در زمان تهاجم شوروی و حنا پیش از آن صدیق ترین و باوفاترین و مومندترین فرزندان این مرز وبوم با این حزب پیمان بستند و درزمان مبارزات سیاسی آن چه پیش از دوران جهاد به گونۀ مبارزۀ سیاسی و چه در دوران تجاوز شوروی در رکاب این حزب رزمیدند و قربانی ها دادند که به همگان آفتابی است، نه تنها این که هزاران تن از اعضای این حزب در زمان تجاوز شوروی شهید شدند،  به زندان ها کشانده شدند و ده ها عضو آن در پولیگون پلچرخی بوسیلۀ رژیم دست نشاندۀ  شوروی به شهادت رسانده شدند. کارنامه ها و حماسه آفرینی های استثنایی رزمنده گان و مجاهدان آن چون مرحوم حمیدالله معروف به استاد اکبر شهید در کابل و آدم خان در سرخرود و فرماندهان دیگر آن چون استاد عبدالصبور فرید و دیگران به همگان روشن است که نمی توان از این واقعیت انکار کرد؛ اما این به معنای آن نیست که تمامی رهبران و اعضای این حزب برگزیده گان خدا در روی زمین بودند؛ بلکه در سطح رهبری آن حتا در زمان جهاد اشخاصی بودند که مانند رهبران سایر گروه های جهادی از موسسه های امریکایی و اروپایی و عربی به نام های مستعار معاش ماهوار دریافت می کردند و به همین گونه شماری فرماندهان بدنام آن چون قلم و چمن و زرداد نه تنها آرمان های عالی الهی هزاران اعضای ایثارگر آن را به بازی گرفتند؛ بلکه ازاین هم بدتر به آرمان اسلامی مردم فغانستان نیز جفا کردند. این به معنای آن نیست که تمامی رهبران و فرماندهان آن بدنام اند؛ بلکه برعکس بسیاری از رهبران و فرماندهان آن افراد خوش نام اند که از تجاوز به مال و ملکیت های مردم خود داری کرده اند و هنوز هم کاخ و ویلا هایی در داخل افغانستان و در خارج از آن ندارند. حکمتیار در دوران جهاد با انضباط و دسپلین بالایی این حزب را در دوران جهاد رهبری کرد و شوروی ها این حزب را از سازمان یافته ترین احزاب جهادی می خواندند. حکمتیار خلاف رهبران جهادی پیشین در دوران جهاد بر فرماندهان خود سیطره و نفوذ بلندی داشت و به شدت آنان را زیر نظر داشت. اما نظامی شدن رویکرد این حزب و تصمیم گیری های غیر شورایی حکمتیار سبب فرار بسیاری از اعضای آموزش دیده و خوب این حزب از دامان آن شد که این موضوع عرصه را برای حضور و حکمروایی شماری افراد دیگر در این حزب فراهم کرد که بعد ها سرنوشت این حزب را به بازی گرفتند. حمایت حکمتیار از جنرال تنی با اشارۀ پاکستان نخستین انحرافی بود که خشم شماری از رهبراننش برضد حکمتیار را برانگیخت و ایتلاف بعدی این حزب با دوستم خلاف رویکرد های قبلی اش چهرۀ حکمیار را به گونۀ دیگری به معرفی گرفت و بالاخره درگیری این حزب با نیرو های مسعود و ویران شدن کابل و کشته شدن هزاران شهروند بیگناهء کابل از جمله اشتباهات تاریخی آن می تواند به حساب آید که صلح حکمتیار با مسعود با میانجیگری حمیدگل و اعجاز الحق فرزند ضیالحق در بگرامی در آغاز سقوط نجیب و معاهدۀ سروبی حکمتیار با مسعود در سال ۱۳۷۵ نتوانست به فاجعهء کنونی در کشور پایان بدهد و طالبان حکومت به اصطلاح مجاهدین را به نام حکومت "شر و فساد” سرنگون کردند. جنگ های داخلی بعد از سقوط نجیب سیمای جهادی و انسانی و اسلامی این حزب را نیز مانند سایر احزاب جهادی به شدت خدشه دار گردانید که وابستگی های جناح های درگیر به پاکستان، روسیه، هند و سایر شبکه های استخباراتی سبب باروت پاشی بیشتر به جنگ های داخلی شد که هیچ گروهی را نمی توان از این جنایت بری ذمه حساب کرد و هر گروهی بیشتر از گروهء دیگر به ظلم و تاراج دارایی مردم اقدام کردند، گوش ها و ببنی های مردم را بریدند، حتا از بریدن پستانهای زنان خود داری نکردند و بر فرق های مردم میخ کوبیدند و ده ها جنایت دیگر از این دست را مرتکب شدند که همه نزد مردم افغانستان مسؤول اند و رهبران و عاملان آن باید هریک جدا جدا از مردم افغانستان معذرت بخواهند؛ اما گفتنی است که حزب اسلامی از لحاظ تبلیغاتی شکست بیشتر را متحمل شد؛ زیرا که حکومت آنقدر بر ضد حکمتیار تبلیغ کرد که حتا جنایت های خود را هم بر سر او بار کرد. مقاومت حزب اسلامی در قندهار، غزنی و وردک برضد طالبان به کمک نیرو های مسعود شکسته شد و با پیوستن فرمانده مشهور جمعیت اسلام به طالبان سرکاتب فرمانده حزب توان مقابله با طالبان را در قندهار از داد و گسیل نیرو ها از سوی مسعود با فرماندهی نجیب و بمباران سنگر های حزب در غزنی بوسیلهء طیاره های مسعود طالبان توانستند، نیرو های حزب را در غزنی تار و مار کنند. شکست حزب در غزنی سبب شد که این حزب به نیرو هایش امر عقب نشینی از جبهه های میدان وردک به سروبی را داد و زمینۀ حمله مستقیم طالبان را بر ضد نیرو های مسعود فراهم کرد. بالاخره در نتیجۀ معاملۀ حاجی قدیر با استخبارات پاکستان و گرفتن دوازده میلیون دالر جعلی، ننگرهار بدست طالبان افتاد و نیرو های حزب هم از ولایت های ننگرهار، لغمان و ننگرهار عقب نشینی کردند. هرچند نیرو های حکمتیار چندان با طالبان درگیر نشدند و اما وی به مخالفت با طالبان ادامه داد تا آن که حادتثۀ یازدهم سپتمبر در امریکا رخ داد و امریکایی ها افغانستان را مورد تهاجم قرار دادند و به امارت طالبان پایان دادند. این حزب بازهم به رهبری حکمتیار به بهانۀ تجاوز امریکا در افغانستان به مبارزۀ خود برضد حکومت ادامه داد و رفت و آمد های قطب اللدین هلال به کابل برای مصالحه حکمتیار با حکومت به نتیجه نرسید و اما هلال توانست که از این بازی به نفع خود سود ببرد و منافع زیاد مالی و سیاسی را از این ناحیه نصیب شود. این در حالی بود که پیش از آن سه شاخهء حزب اسلامی به رهبری عبدالهادی ارغندیوال، خالد فاروقی و صباوون در کابل فعال بودند و هستند. بعد ها با تشکیل شوراهای حزب اسلامی به رهبری جمعه خان همدرد به شمار شاخه های حزب اسلامی در کابل افزوده شد و همین اکنون شورای تازه یی به رهبری همایون جریر، حاجی اکبر بارگزی، قاضی وقاد، جمعه خان همدرد و شماری دیگر تازه فعال شده و مدعی اند که برای ایجاد وحدت میان شاخه های حزب اسلامی کار می کنند. چند روز پیش اخباری به نشر رسید که حاکی از تلاش ها برای وحدت اسلامی به رهبری حکمتیار بود. این شاخه ها با آن که از سوی حکمتیار مردود خوانده شده اند؛ اما هیچ گاهی نمی خواهند. رابطهء خود را بریده از حکمتیار نشان بدهند. هدف از این اشارۀ مختصر بیان واقعیت های بود که تاحدودی مسخ شده اند و از سویی هم بیان اندکی از فراد و فرود های حزب منضبط و با دسپلین دیروزی تحت رهبری حکمتیار است که اکنون به چندین شاخه منقسم شده اند و بیشتر رهبران شاخه های کابل آن پول های گزاف بدست آورده اند و کار و بار تجارتی دارند و شهرک ها آباد کرده اند. باوجودی که این ها خود را از حکمتیار جدا نمی پندارند و اما حکمتیار این ها را مردود می شمارد و از نظر وی این ها دوکان هایی را به نام حزب اسلامی در کابل گشوده اند تا با بدست آوردن پول های وافر تجارت سیاسی کنند که کنار آمدن حکمتیار با کابل و آمدن وی به کابل بیشترین ضربه را شاخه های کابل این حزب متحمل خواهد شد؛ زیرا که با آمدن حکمتیار این ها خود به خود منحل می شوند. از این رو این احتمال موجود است که با کنار آمدن حکمتیار با دولت حیات سباسی حزب اسلامی وارد فصل جدیدی خواهد شد.

بدون تردید که حکمتیار گاهی بازیگر سیاسی خوب بوده که از فرصت های پیش آمده می خواهد بیشترین نفع ببرد. حالا که سایۀ فرسوده گی و شکست بر حکومت کابل سایه افگنده است و امریکایی ها و اروپایی ها خلاف عرف دیپلوماتیک از بام تا شام بوق و کرنا را گرفته اند و یک سره سقوط سیاسی نظام را پف می کنند. حکمتیار خواسته است تا از این فرصت سود ببرد تا هم از انزوای سیاسی بیرون شود و هم بر رقبای خود پیروز شود. هرچه باشد، آماده گی حکمتیار برای مصالحه با کابل یک گام نیک بوده می تواند که هم عزت سیاسی حزب اعاده شود و از سویی هم می تواند برای نجات کشور از توطیۀ پاکستانی ها ممد واقع شود. شاید حکمتیار دریافته است که کشور به سوی ناکجاآبادی در حرکت است که اگر به یاری اش شتاب نشود، وضعیت بدتر از این خواهد شد که در آن صورت بازنده تر از هر کسی آقای حکمتیار خواهد بود. ممکن هم حکمتیار دریافته است که اسلام را بحران هویتی فراگرفته است و با شکست اسلام سیاسی و اصلاح نگر عرصه برای کروه های افراطی سلفی و تروریستی مانند طالبان، القاعده، بوکوحرام و داعش بازتر شده و دخالت شبکه های استخباراتی این روند را خیلی پیچیده تر گردانیده است. از آن رو وی برای نجات حزب خود و اسلام یک گام پیش نهاده و با قبول رسک روی به مصالحه آورده است و با بازی تازه آغاز تازه یی را در پیش گرفته است. از سویی هم میزان خشم و نفرت مردم افغانستان را بر ضد مداخله های پاکستان در امور افغانستان دریافته و این باور مردم ما را درک کرده است که در عقب فیر هر مرمی در کشور دست استخبارات پاکستان است. از آن رو تصمیم گرفته تا از لوث دامن آی اس آی برای همیش رهایی یابد.

از سوی دیگربزرگترین سودی که حکمتیار از این مصالحه خواهد برد همانا اعادۀ حیثیت حزب اش خواهد بود که از اتهام های وابستگی هایش به آی اس آی کاسته خواهد شد و این معنای دمیدن حیات جدید بر حزب اش خواهد بود. بدون تردید حکمتیار منتهای خشم و نفرت مردم افغانستان را نسبت به پاکستان دزک کرده و دریافته است که بیش از این وابسته ماندن به پاکستان معنای انتحار حزب اش را دارد. او دریافته که بهای گزافی را تا کنون به این ارتباط پرداخته است که شاید جبرانش سال های زیادی را در بر بگیرد. پس هرچه که باشد، این اقدام حکمتیار می تواند در سرنوشت این کشور بحران زده و غرق در فساد تاثیر گذار باشد. این مصالحه برای حکمتیار فرصت بازسازی سیاسی حزب اش را می دهد و می تواند با قیادت خوب از آن حمایت کند؛ زیرا شرایط موجود حزب اسلامی بیش از هرکسی برای حکمتیار دردمندانه است. وی حزب اسلامی چند پارچه و به قول معروف هر کله و برخیال را می بیند که با شیرۀ جان سنگ بنایش را مانده و در بدترین روز ها متحد و یک پارچه حفظ اش کرده بود. به هر حال این فرصت خوبی برای حکمتیار است تا برای بقای حزب خود کار کند و حیات سیاسی آن را در آینده ها بحیث یک حزب متحد و یک پارچه حفظ کند. وی می تواند در گام بعدی از رهبری کنار برود و بحیث قاید حزب باقی بماند و فرصت را برای نسل جوانتر و با تجربه تر بدهد تا بتوانند این حزب را ببشتر احیای مجدد کنند و تا بتواند در قطار احزاب بزرگ اسلامی به حیات سیاسی خود ادامه بدهد؛ زیرا حزب اسلامی به نوسازی و بازسازی نیاز دارد تا با جاروب کردن چهره های تمامیت خواۀ کلاسیک آن از رهبری این حزب،  فرصت برای ورود چهره های آگاه به مسایل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در سطح ملی ، منطقه و جهان برای رهبری آن میسر شود تا با نیروی تازه و عقلانیت جدید از عهدۀ نوسازی و بازسازی این حزب بیرون آیند و ضعف های تشکیلاتی آن را تقویت کنند؛ زیرا این حزب با ضعف های جانکاۀ تشکیلاتی و سازمانی رو به رو است و نیاز شدید به نوسازی تشکیلاتی و سازمانی دارد. جکمتیار با توجه به شناختی که از اعضای این حزب دارد، می تواند با استفاده از نفوذ و با توجه به شناخت آنان با راندن دوکانداران سیاسی از رهبری این حزب گزینه های خوبی را برای رهبری این حزب روی صحنه آورد تا با توجه به نیاز های زمان به مانور های سیاسی و تبلیغاتی به گونۀ موثر و کارا دست یازند و با اجتناب از هر گونه رویکرد های افراطی و تروریستی جاده را برای حرکت درست و عقلانی تر این حزب باز کنند. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت