مهرالدین مشید

 

تا زمانی که ساختار های مافیایی قدرت در کشور نشکند، استعفا نسخۀ کارا نیست

نهادینه شدن فرهنگ استعفا هم نسخۀ کارا برای درمان بیماری مزمن حکومت نیست

 

در این روز ها سخن از استعفای وزیران حکومت به اصطلاح وحدت ملی به گوش ها می رسد. استعفا از مقام در کشوری مانند افغانستان که شماری ها حاضر اند، برای رسیدن به قدرت بسیار چیز ها را از دست بدهند، خیلی شگفت آور است ؛ اما در عقب این تصمیم ها هر امری که نهفته باشد، مردم افغانسنان از آن استقبال کرده و این تصمیم آقایانی را که تا کنون به آن همتت کرده اند، می ستایند و استعفا کننده گان را تحسین می کنند. مردم آرزومند اند تا فرهنگ استعفا در کشور نهادینه شود. این گونه تصمیم ها که بیشتر برخاسته از افساربندی حکومت بر وزیران است و دلیل آشکار بر ناتوانی و معاملۀ حکومت با زورمندان و مداخله در کار وزارتخانه ها است. چنانکه وزیرانی که استعفا کرده اند، هرکدام حکومت را به مداخله در کار های شان و سازش با زورمندان به بهای چوشیدن خون مردم افغانستان متهم کرده اند که این ازبیکاره گی، ناتوانی و  رسوایی های بیستر حکومت نام نهاد وحدت ملی پرده بر میدارد. گفته می شود که پس از استعفای آقای علومی وزیر داخله، داوود صبا وزیر پطرولیم استعفایش را به رییس جمهور فرستاده است و از استعفای وزیر اطلاعات و فرهنگ هم گپ هایی به نشر رسبده است. آقای نورستانی هم از مقام اش استعفا داد و هرچند او باید ماه ها پیش از این استعفا می کرد و بالاخره فشار های حکومت و جهان و بیشتر از این ها فشار وجدانی او را وادار به استعفا کرد. هرچه باشد این گونه تصمیم های احسن هرچند دشواری هایی را در بر دارد و اما فرهنگ مسؤولیت پذیری را در کشور تقویت می بخشد و وجدان های خفته را برای دل گرفتن از مقام ترغیب و تنبه می کند. از سویی هم راۀ معامله را با مجلس نماینده گان می بندد و استقلالیت کاری وزیران را در آینده نیز تضمین می کند. مردم افغانستان از این تصمیم وزیران حمایت کرده و برای آنان مبارکباد می گویند. البته مبارکباد برای آنانی که هنوز وجدان های اخلاقی شان بیدار است و حاصر نیستند برای ماندن در قدرت به گونۀ ذلیلانه فشار جانکاه وجدان را تحمل کنند.

این در حالی است که قدرت امتیاز نه؛ بلکه قبول مسؤولیت و پاسخگویی به خواست های مردم در راستای رفاه و ترقی و پیشرفت کشور است. آشکار است، کسانی که به قدرت از عینک امتیاز می نگرند، نه تنها شایقان و دل باختگان پر و بال کندۀ قدرت اند و حاضر اند تا دار و ندار خویش را برای رسیدن به قدرت از دست بدهند؛ زیرا هدف اصلی این گونه اشخاص را برای رسیدن به قدرت، نه خدمتگذاری به مردم؛ بلکه غارت و دزدی دارایی های عامه و شخصی تشکیل می دهد. این گونه افراد بیشترمتملق، پابوس و چاپلوس اند که در ذره ذرۀ وجود شان دردی برای خدمتگذاری به مردم نه؛ بلکه تمامی اهداف شان را رسبدن به قدرت و سؤ استفاده از قدرت تشکیل می دهد. این گونه افراد دو رو و چند پهلو بیش از آن که صادق و مومن به تعهد های شان باشند، بیشتر خایف و خاین اند و برای بهره برداری از قدرت از هیچ امکاناتی دریغ نمی کنند. با تاسف که در جهان سوم و بویژه در کشور ما این گونه افراد که بیشتر فاقد اهلیت و شخصیت اند و نه بر بنیاد شایستگی و درایت؛ بل بر بنیاد رابطه ها به صحنۀ قدرت پرتاب می شوند، بیشتر از شمار انگشتان اند. این اشخاص هدفی جز دزدیدن و غارت کردن یک کشور هدف دیگری ندارند و عامل فساد اداری هم آنان اند و از همین رو عامل بیشترین فساد اداری در کشور های جنگ زده همچون افغانستان و عراق این اشخاص اند. در این کشور ها مشتی از سیاست گران مافیایی در تبانی با شرکای داخلی وخارجی شان به قدرت می رسند. گروهی که هرگز به انسان و انسانیت حرمت گذار نیستند و تنها دنبال منافع شان هستند. از همین رو است که ساختار های قدرت در کشور های چون افغانستان بیشتر به تشکیلات مافیایی شباهت دارد. در این کشور هرچند دم و دستگاه به گونۀ قانونمند وجود دارد و اما به گونۀ خیلی سازمانیافته از سوی مافیای حاکم کنترول می شوند. مافیای حاکم چنان بر گردن قدرت از راس تا قاعده افسار بسته است که هرگونه ارادۀ کاری وابتکار سیاسی و اداری را از مقام ها حکومتی سلب کرده و تحت کنترول خود می آورد. آشکار است که در بستر چنین ساختار های مافیایی کار برای آن عده کسانی که با روحیه ملی برای خدمتگذاری به مردم وارد قدرت می شوند، نه تنها ممکن که دشوار و و حتا محال است. زیرا زمانی که وزیری با رویا های وطن دوستانه به قدرت تکیه می زند و در صدد طرح های خود می برآید و او ناگهان خود را در چنگال مافیای نامریی احساس می کند که گویی دست و پای خویش را بسته می یابد. وی به هر اقدامی که دست می یازد، به گونۀ سیستماتیک خود را با موانع رو به رو می یابد. آشکار است که کار با چنین شرایط برای یک وزیر باوجدان و وطن دوست در درون یک ساختار مافیایی پر از فساد و آلوده با قاچاق مواد مخدر خیلی دشوار است.جنگ با مافیا و جنگ با جنایتکاران در یک ساختار مافیایی امری ساده نیست؛ زیرا در افغانستان افراد خیلی زود و به ساده گی خریده می شوند و به نفع جبهۀ مافیایی کنار می رود.آخرین اظهارات جان سبکو سرمفتش امریکا در افغانستان در مصاحبه با نشریۀ اندپندنت گواه بر آن است. این نشریه نوشته که آقای سوپکو در سیستم قضایی امریکا یکی از افرادی بود که در مبارزه علیه مافیا دست داشت و از آنجا برای از بین بردن فساد در مصارف امریکا در افغانستان موظف شد. وی در مصاحبه ویژه با روزنامه اندیپندنت گفته است که جنگ با فساد در افغانستان با جنگ علیه مافیا یا جنایت منظم تفاوت دارد. به گفته وی در جنگ علیه جنایت و مافیا تمام سیستم عدلی امریکا با جنایت می جنگید، در حالی که در افغانستان سیستم عدلی بهترین سیستمی می باشد که می توان آن را با پول خرید. پس در چنین نظام  نخست مافیای حاکم تلاش می کند تا از ورود افراد نیکنام و پاک و با وجدان در درون نظام جلوگیری کند و اما زمانی که تلاش هایش بنا بر ساختار های تقسیم قدرت به ناکامی انجامید. پس از رسیدن همچو اشخاص به قدرت اول کوشش میکند تا وزیر را ببافند و با پول و قدرت فریبش بدهند و در درون شرکت سهامی مافیایی برایش جای بدهد. هرگاه که وزیر حاضر به زیر پا کردن وجدان بیدار خود نشد. مافیا به دادش رسیده و با ایجاد موانع دست و پایش را می بندد و بالاخره وزیر ناگزیر می شود که از دو گزینۀ سازش با مافیا و ترک وظیفه گزینۀ دومی را برای حفظ آبرو و عزت خود بر گزیند و حاضر به استعفا شود. واکنش زودهنگام یک وزیر باوجدان در یک نظامی که تار و پود آن مافیایی شده باشد. طبیعی است که جز کناره گیری از قدرت راۀ دیگری وجود ندارد. حتا گفته می شود که همین اکنون حساب بانکی ویژه باز شده و برای نامزد مقام های ارشد گفته می شود که چقدر توانایی ریختن پول به آن حساب را دارد تا در مبارزات انتخاباتی آینده ازآن کار گرفته شود. ترفند های دیگری از این دست که فقط در شان ساختار های مافیایی است و بس. پس چگونه ممکن است که یک وزیر باوجدان بتواند خود را با چنین شرایط سازگار کند. مبارزۀ تنهایی یک و یا دو وزیر در ساختار های مافیایی قدرت که به گونۀ انجویی حاکم شده باشد، خیلی دشوار است و شاید قدرت مبارزاتی آنان را به تهلکه بیاندازد و تمامی انرژی شان را از میان ببرد؛ زیرا چنین مقابله امری ساده نیست. آنهم در حکومتی که نه تنها با شورش رو به افزایش طالبان رو به رو است؛ بلکه در برابر یک جنگ سازمان یافتۀ نیابتی پاکستان قرار دارد و در درون غرق اختلاف است و اختلاف روز افزون موج اندر موج تیغ از دمارش بیرون کرده و خیلی ناتوان و بیچاره اش کرده است که با همه لاف های شاخدار کم ترین گامی هم برای ایجاد اصلاحات و محو فساد نبرداشته و فساد و قانون شکنی در آن بیداد می کند. نه تنها این که در برابر یک جبهۀ فاسد و سازمان یافتۀ حکومت پیشین نیزقرار دارد که با وجود رسوایی های گذشته بی شرمانه از حکومت انتقاد می کنند و برنامشروعیت و آن انگشت نهاده و بر وی طعنۀ بی کفایتی می زنند. در حالی که هرکدام از فساد شاخ کشیده اند و به قول معروف حالا کور خود و ببنای مردم شده اند.  پس حکومتی که به این اندازه آسیب پذیر است و در ضمن فرسوده گی سیاسی نیز تهدید اش می کند. این موج استعفا چقدر پایان پیش از وقت آن را نزدیک تر می کند؛ اما رهبران حکومت هر از گاهی می گویند که برای ایجاد اصلاحات و موح فساد متعهد اند؛ ولی مردم می گویند، حکومت زمانی قادر به اصلاحات خواهد شد که ساختار سیاسی مافیایی موجود را بشکند. امری که از توان این حکومت بدور است؛ زیرا ساختار نظام مافیایی شده و مافیا از راس تا قاعدۀ هرم بر آن شکم افگنده است.

از همین رو است که  در حکومت ارادۀ قاطع سیاسی برا ی ایجاد اصلاحات و به محاکمه کشاندن مفسدان و مجرمان وجود ندارد، بدون تردید ارادۀ ملی هم بدون تغییر نظام برای دگرگون شدن اوضاع کافی نیست؛ بلکه برای محو این ساختار مافیایی نیاز است تا تغییر بنیادی در نظام حاکم بوجود آید. طبیعی است که ارادۀ ملی ملی برای چنین دگرگونی لازم است و به همین گونه برای ایجاد اصلاحات و ترغیب نظام و وادار کردن آن به اصلاحات ارادۀ ملی نیاز است که نقش تعیین کننده و اثرگذار را برای سمت و سو دهی جامعه دارد. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت