احمد سعیدی

 

رابطه پاکستان با تروریزم

از تاریخ ایجاد کشوری بنام پاکستان اضافه تر از شش دهه میگذرد همه  آگاهان به سیاست های منطقه این کشور که تروریست پروریست تردیدی ندارند به باور کامل میتوان گفت پاکستان بخصوص اداره جهنمی ISI آن هیچگاه از حمایت سیاسی نظامی و مذهبی گروه های افراطی و تندرو در منطقه و جهان دست بردار نبوده و در راه ویران کار های آنها هیچ گاه ممانعت ایجاد نکرده است پاکستان این رویکرد را گاهی برای تامین منافع سیاسی خود و هم پیمانانش و گاهی در راستای تامین منافع فرقه ای خود در پیش گرفته است. سیاست های بیداد گرانه پاکستان به ویژه در مورد مداخله انتحار و انفجار کشتن و بستن در افغانستان خیلی آشکار است. جنگ نا اعلان شده ای علیه مردم افغانستان که موجب همین جنگ رسوایی پاکستان را بعد از مرگ ملا عمر اختر محمد منصور و اسامه بن لادن و ده ها تروریست دیگر زیادتر فراهم ساخت که اینها در کجا بودند چه میکردند و چطور کشته شدند گرچه پاکستانی ها  همواره از این دم می زنند که ستون سیاست در کشور شان تروریست پروری نیست حتی خود را گاه و بیگاهی قربانی تروریزم نیز قلم داد میکنند پاکستان توسط اجیران خود در افغانستان دست به کشتار مردمان بیگناهی میزند که هم کیش اند و آیین مشترک دارند نظامی گران پاکستان که در شعار کشور خود را قلعه اسلام و اردوی خویش را پاسدار مسلمانان قلم داد مینمایند متاسفانه در افغانستان مصروف سرکوب  مردمان بیگناه اند این بیگناهان را با بشکه های انفجاری و انتحاری میخواهند محو و نابود سازند. ارتش پاکستان به همکاری مزدوران خویش در حال حاضر دست به کشتار مردمی می زنند که در دوران جهاد سینه های خویش را سپر نموده تا پاکستان را از اشغال روسیه نجات دهند.

در این مقاله  کوشش می کنیم تا به بررسی نشانه های رابطه ارگان های گوناگون در پاکستان و گروه های تندرو بپردازیم و نیز به این پرسش ها پاسخ دهیم که چگونه حاکمیت در پاکستان از این گروه ها در اجرای طرح ماجرا جویانه خود در منطقه بهره برداری میکند، و چگونه پاکستان عامل دین و مذهب و فرقه گرایی را در راستای خدمت به طرح توسعه طلبانه خود علیه افغانستان و دنیای دیگر به کار میگیرد.

اول : رابطه پاکستان با احزاب بنیاد گرا :
اداره استخبارات پاکستان با سپاه صحابه ، لشکر طیبه ، جهش محمد ، سر فروشان اسلام ، جمیعت الدعوه ، گروه حقانی طالبان و ده ها گروه های تروریستی دیگر روابط تنگاتنک و نزدیکی دارد تعداد از این گروه ها را بخاطر بهره گیری از جنگ در کشمیر مصروف ساخته و تعدادی را بخاطر آدم کشی به افغانستان می فرستد چندین دهه است پاکستان مصروف این بازی در منطقه و فرا منطقه بوده با این آتش افروزی ها از کشور های غربی پول های بزرگی را بدست آورده پاکستان باور دارد دوام نظام و حکومتش وابسته به حمایت از تروریزم است.  

 

دوم : رابطه پاکستان و سازمان القاعده :
بیشتر سران فراری از کشور های عربی در اواخر دهه هشتاد میلادی (اواخر دهه شصت شمسی) و اوایل دهه نود میلادی (اوایل دهه هفتاد شمسی)  بخصوص سعودی ها مصری از کشور های عربی راهی افغانستان شدند. تعدادی از این گروه ها در جریان جنگ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان به همراه گروه های دیگر سازمان القاعده را تشکیل دادند. در هر صورت، سران این گروه ها  چنانکه گفته شد با زمامداران پاکستان ارتباط برقرار کردند. در جریان حمله آمریکا به افغانستان، رهبران بسیاری (بنا بر پیش بینی ها 500 عضو این سازمان و خانواده های آنان) به مناطق قبایل در پاکستان انتقال یافته که همین امر تاکیدی است بر ارتباط تنگاتنگ بین دو طرف و همکاری راهبردی دو جانبه؛ البته با وجود تفاوت های ایدئولوژیک که این تفاوت ها همچنان پابرجاست. 
برخی از این رهبران عبارتند از:
سیف العدل (محمد صلاح زیدان): اسامه بن لادن ابو حفص المصری

ابو حفص الموریتانی:

ابو ولید المصری

جعفر الازبکی: یکی از شخصیت های کاریزماتیک و عمده القاعده که تا کنون در پاکستان است و مسوولیت نظارت بر شبکه ای را بر عهده دارد که پول و جنگجویان خارجی را از طریق ترکیه برای جبهه النصره دست در سوریه و عراق  نیز ارسال می کند.
یاسین السوری: اکنون در پاکستان در بازداشت به سر می برد. او نقش برجسته ای در ارسال جنگجویان صاحب تجربه رزمی از پاکستان به افغانستان دارد. شاید حبس وی حقیقی نباشد در خفا بازوی محکم ISI  باشد صالح عبد الله القرعاوی: بنیانگذار گردان های عبد الله عزام شاخه القاعده در سوریه وی با دختر محمد الحکایمه در زمان وجود آن دو در پاکستان ازدواج کرد. وی از خطرناک ترین افراد در فهرست 85 مظنون مورد پیگرد قضایی توسط کشور های غربی بمشار میرود  به نظر می رسد که در اینجا، سیاست پاکستان بر پایه بازی سوء استفاده از این گروه ها قرار دارد تا اینکه بر دشمنان سیاسی منطقه ای و جهانی خود فشار اعمال کند. برخی افرادی که در پاکستان هستند مانند (صالح القرعاوی)، در فهرست افراد مورد پیگرد قرار دارد اما به نظر می رسد که پاکستان ترجیح داده که این سران القاعده را به عنوان بخشی از سیاست استراتژیک خود در منطقه نگه دارد. اسناد آمریکایی وجود چنین رابطه ای بین پاکستان و سازمان القاعده را اثبات کرده است. رابطه ای که اصلا شناخته شده بود.
پاکستان از نگهداری سران القاعده در خاک خود به اشکال مختلفی بهره برداری می کند که عبارتند از: حمایت و هم پیمانی با آنان در صورت بروز هر گونه تهدید آمریکایی در مرزهای پاکستان  با افغانستان نقش مخرب پاکستان در افغانستان پاکستانی ها در اکثر نقاط افغانستان بخصوص  حضور قدرتمند در مناطق پشتون نشین دارد که دارای جنبه اطلاعاتی است. افغانستان برای پاکستان همچون مجرای تنفسی استراتژیکی است که نمی توان از آن دست کشید. اسناد حاکی از آن است که اداره استخبارات پاکستان روابط تنگاتنگ خود با طالبان و القاعده در افغانستان را حفظ کرده است. این مساله چه بسا مانع چرخش کلی سیاست پاکستان نیست. حکومت پاکستان در واقع به این دو سازمان در افغانستان نیاز دارد؛ چرا که آنها از محبوبیت قبایل و توانایی بسیج آنها برخوردارند.
پاکستان با کلیه سازمان های مجاز و غیر مجاز در افغانستان معامله می کند. پاکستان غیر از طالبان با گروه های دیگری که تفاوت های سیاسی و ایدئولوژیک نیز با آن کشور داشته باشند معامله می کند و این سازمان را به مکانی برای تجربه اسلحه های کوچک خود تبدیل کرده است.بنا براین پاکستان با برقراری رابطه با القاعده و طالبان در افغانستان به اهداف زیر دست می یابد:  این گروه ها در واقع ابزار فشار و قدرت پاکستان در افغانستان هستند. این مساله، با توجه به اهمیت و ماهیت افغانستان، برای پاکستان اهمیت فراوانی دارد.
 
پاکستان به این وسیله به نوعی از توازن امنیتی و اقتصادی در افغانستان دست می یابد. پاکستان عدم ایجاد همسایه ای قدرتمند و غیر قابل نفوذ و اثرناپذیر را تضمین می کند. بازاری برای فروش اسلحه که از منطقه دره تیرا تولید می شود  و کالاهای پاکستانی  فراهم می شود. فشار بر برخی از کشورهای منطقه و جهان بخصوص عقده مندی که در مقابل هند دارد .

پاکستان و داعش:
برخی پژوهشگران به رابطه بین پاکستان و سازمان دولت اسلامی (داعش) اشاره دارند، زیرا که دو طرف برخی منافع و اهداف مشترکی را دنبال می کنند. برخی نشانه های این رابطه به شرح زیر است

 با وجودی که ابوبکر البغدادی در اظهارات خود کشورهای فراوانی از جمله کشورهای اسلامی را نام برده اما پاکستان در سخنان وی نادیده گرفته شده است.
 
هدف گرفتن ملت های عربی و اسلامی، بمب گذاری در مساجد، نسبت کفر و شرک دادن به رژیم ها، این ها همان جهت گیری پاکستان هستند و منافع آن کشور را به شکل مستقیم تامین می کنند.
به نظر پاکستان ، رژیم های سیاسی بخصوص افغانستان و هندوستان در منطقه مشروعیت ندارند و این همان دیدگاه داعش است.
 
پاکستان با زبان فرقه ای سخن می گوید و دیگران را از لحاظ فیزیکی و معنوی مورد هدف قرار می دهد. پاکستان در درجه اول گرایش های فرقه گرایانه دارد، گفتمان و کردار این کشور فرقه گرایانه است. همین عامل نقطه التقای دو طرف به شمار می رود.
 
داعش در پاکستان حضور فعال دارد اما جنگ و ویرانی را در افغانستان انجام میدهد نه در خاک پاکستان همه این موارد نشانگر این نکته است که اگر ISI همه جانبه به داعش نفوذ نکرده باشند اما دست کم این سازمان تابع پاکستان بوده و پروپاگاندا و سیاست های راهبردی و برنامه های پاکستان در افغانستان را اجرا می کند.

 

نتیجه

به عقیده من رژیم پاکستان در حال حاضر بخاطر تروریست پروری  با آتش بازی می کند و تنها نظام در جهان است که ارتشی از عناصر تروریست فرقه گرا و شبه نظامیان مسلح را که در سرنوشت ملت پاکستان حاکم اند با خود دارند گروه های تروریستی که در حمایت پاکستان قرار دارند آنها وحشتناک ترین جنایت ها را به نام دین و اسلام مرتکب شده و می شوند. به عبارت دیگر، رویکرد پاکستان بر پایه سیاست زمین سوخته در افغانستان که در زمان حکومت طالبان انجام یافت قابل فهم است، اما به اعتقاد پژوهشگران در پیش گرفتن چنین سیاستی در قرن بیست و یکم آینده ای ندارد. ادامه جهت گیری های کنونی پاکستان و تداوم آن غیر ممکن است. افزون بر این، این سیاست، یکی از عوامل ضعف و تزلزل در داخل کشور پاکستان است که بدنه آنرا هر روز از درون می خورد. در کنار همه اینها باید وجود کشمکش بین حکام ملکی و نظامی گران پاکستان را همه جانبه ارزیابی نمود و نبود نهاد پایداری هم افزود که در هنگام منازعات به آن مراجعه شود. کما اینکه بخش گسترده ای از پاکستانی  ها از این اردو و اداره ISI  مداخله گر در پرتو ادامه سیاست های ستم اعمال شده در داخل کشور و رویکرد “مشکل آفرینی” خارجی بیزارند اما هنوز این اداره جهنمی نا عاقبت اندیشانه دست از مداخله از امور دیگران بر نمیدارد .

 


 


بالا
 
بازگشت