احمد سعیدی

 

عوامل بحران و نقش سیاست خارجی در جلو گیری آن

 

تلاش های دست اندر کاران سیاست خارجی  در قضایای بین المللی با همه مشکلات که دامنگیر کشور ماست جایگاه مشخص خود را دارند از سوی دیگر متاسفانه افغانستان در حال حاضر در یک  منطقه بحران خیز، کودتاخیز و جنگ زده قرار دارد در حالیکه من نویسنده این مقاله تا هنوز برای افغانستان پاکستان و بعضی از کشور های دیگر منطقه آینده درخشانی را بزودی ها نمی بینم روی این اصل  چندان امیدی به آینده و ثبات این منطقه نیز ندارم. من در حالیکه بحران بی اعتمادی بین پاکستان و افغانستان را تا هنوز سخره ای فولادین میدانم از سوی دیگر  بحران ترکیه را نیز پایان یافته تلقی نمی کنم چون میدانم با گرفتاری های که تا کنون بنام کودتا چیان صورت گرفته هنوز وضعیت ترکیه کاملاً روشن نیست و در عین حال پیام های اروپایی ها را نوعی دخالت در امور داخلی ترکیه نیز تلقی می کنم و معتقدم دیگران نباید برای بقیه حالت قیم و بزرگتر داشته باشند. من بریدن برتانیا را از اتحادیه اروپا چالش بزرگی برای آن اتحادیه میدانم به یقین

تغییرات به وجود آمده فعلی در اتحادیه اروپا را در کوتاه مدت بر تحولات فعلی خاورمیانه و کشور های آسیایی بشمول افغانستان موثر نمی دانم بعد از این حضور اروپا را در این مناطق، نمایشی و عمدتاً اقتصادی تعریف شده می تواند نه استراتیژیک مشکل دیگری را که در سیاست گزاری های وزارت امور خارجه مشاهده میکنم باور دارم این مشکلات.

درباره برخی موضع گیری های خارج از چارچوب دستگاه دیپلماسی اداره و رهبری میشوند که عواقب نا مطلوب و خیلی پر مخاطره است افغانستان باید کشور بازی و رقابتی بین قدرتمند ها در داخل و خارج نباشد غیر از مسئولین این وزارت عقلانی نیست صبح کسی دیگری حرف را دیکته کند و شام کسی دیگری پخته گی سیاست افغانستان سرچشمه اصلی و سرنوشت ساز آن عدم مداخله در امور داخلی خودش سایر کشورها باشد . عین آرزو از دیگران نیز باید قاطعانه برده شود .

افغانستان  از لحاظ ژئوپلیتیک و جغرافیایی، منطقه ی خاصی است. این مطلب جدیدی نیست، اما در تحولات جهانی و تأثیراتی که طی سالیان اخیر در آن اتفاق افتاده، وضعیت پیچیده ای پیدا کرده است. وضعیت جدید هم در واقع معلول یک سری اتفاقات در گذشته و سیاست های غلطی است که اتخاد شده است. شاید در گذشته تصور نمی کردند که ما به اینجا می رسیم، اما حوادثی آگاهانه یا ناآگاهانه در سطح بین المللی و در منطقه اتفاق افتاده که نتیجه ی آن وضعیت فعلی کشور ماست. آن روزی که اتحاد شوروی، به افغانستان لشکر کشی نموده بود شاید کسی تصور نمی کرد که آثار جانبی  آن، امروز به این شکل متجلی شود. در نگاهی عمیق می توان یکی از عوامل بحران فعلی در منطقه را اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی وقت دانست که بر خود آن کشور هم تأثیر گذاشت و در فروپاشی شوروی، موثر و یکی از عوامل آن بود. این مساله باعث شد که در افغانستان برای مقابله با اشغال و اشغالگری نیروهایی مجاهد تحت هر عنوانی تشکیل شوند. این نیروها توسط کشورها و گروه های مختلف بخصوص همسایه ها حمایت شدند به این معنی که بتوانند کشور خود را آزاد کنند و این کار در آن زمان کار خوبی هم گفته میشد از آن دوره، جریانات مختلفی در اینجا و این منطقه شکل گرفت که به همین گروه های مجاهد یا رزمنده منجر شد. آنهایی که تحت تأثیر عربستان یا پاکستان بودند، کم کم ریشه های طالبان را ایجاد کردند. طالبان، القاعده را ایجاد کرد و القاعده نیز باعث حوادث یازده سپتامبر و برخی تحولات در منطقه شد یعنی اشغال شوروی یک نوع بی ثباتی و هرج و مرج را شکل داد. آثاری که در آن روز، خود را نشان نمی داد، چرا که این نیروها همه مجاهد گفته می شدند  و در مقابل اشغالگری شوروی ایستاده بودند، اما در نهایت منجر به ایجاد گروه های افراطی شدند. بسیاری اعم از غربی ها و آمریکایی ها در این زمینه کارهایی انجام می دادند. پاکستان و جمهوری اسلامی ایران نیز با بسیاری از این گروه ها تماس داشتند. وهابیت و گروه های متصل به پاکستان و حتی آمریکا و عربستان سعودی در یک مثلث، گروه هایی را تربیت کردند که در نهایت منجر به ایجاد طالبان و القاعده و بلاخره داعش شد. آمریکا هم اشتباهات خود را در منطقه داشت. عامل دوم اثرگذار دیگر جنگ امریکا با  صدام حسین رئیس جمهور عراق و اشغال آن کشور بود بعد از کشتن شدن صدام توسط امریکایی ها مشکلات لیبی مصر سوریه یکی پی دیگری ماجرا آفریدند یعنی یکسری ریشه های بحران منطقه از این مسایل شروع شد. حمایت یک جانبه ی آمریکا از اسرایل در کشور های اسلامی یک کینه، نفرت و احساس تحقیر ایجاد کرده است . و پیروزی مردم فلسطین بخاطر استقلال شان تا هنوز در پرده ای از ابهام است .

عامل دیگری که در مسایل منطقه مهم است و باید به آن توجه کرد، عدم توسعه یافتگی اقتصادی، فقر، وجود قدرت های دیکتاتور و مستبد است و خاندان فرقه گرا یا خاندانی که به صورت موروثی در عربستان سعودی قطر و بعضی کشور های دیگر حکومت میکند. مشکلات خود را در آفرینش گروه های تروریستی دارند اما  به هر حال جنگ  با شوروی و اشغال  افغانستان توسط شوروی باعث این شد که افغان هایی که هیچ چیز دیگری برای از دست دادن نداشتند، نه زندگی و نه اقتصاد داشتند، دو کار را انجام دهند؛ اسلحه به دست بگیرند و بجنگند و برای آن پول بگیرند یا کشت مواد مخدر داشته باشند. این دو پدیده است که تا کنون برای بعضی ها موثر و مومد واقع گردیده این مشکلات در حال حاضر نه تنها در افغانستان بلکه تأثیرات خود را در آسیای میانه، ایران و سایر مناطق نیز گذاشته است. در حال حاضر یک افغان میتواند با داشتن اسلحه به عنوان یک چریک و یک فرد در استخدام بسیاری گروه های تروریستی و آدم کش  در بیاید، برای آنها بخاطر آدم کشی و ویرانی کار کند و بجنگد و پول بگیرد. این به یک حرفه تبدیل شده است. این موارد، مجموعه عواملی است که وضعیت امروز منطقه را رقم زده است. سیاست های کلان قدرت های بزرگ را هم باید به آنها اضافه کرد که منطقه حساس و استراتژیک دارای پتانسیل های فراوان اقتصادی از انرژی و نفت را مورد توجه قرار میدهند؛ منطقه ای که تأمین کننده انرژی بخشی از جهان و بخصوص آسیای در حال رشد و توسعه است. این توجه با این تصور صورت می گیرد که اگر بخواهند بعضی قدرت های نوظهور را در آسیا کنترل کنند، در نهایت باید احاطه و سیطره ای بر منابع انرژی در این منطقه داشته باشند. چرا که آن بخش آسیا که در حال توسعه است یا قدرت نوظهور  هستند، به انرژی این منطقه نیاز دارند و اگر انرژی این منطقه را نداشته باشند، توسعه در آن اتفاق نمی افتد. در رقابتی که قدرت های غربی می توانند با این منطقه داشته باشند، باید به طریقی بر مساله انرژی هم کنترل پیدا نماید. این هم بحث دیگری است که به آن بطور مختصر اشاره می کنم، باید بدانیم چه عواملی قابل بررسی است که در سیاست گذاری قدرت های غربی در خصوص این منطقه تأثیرگذار بوده است. و از آن به آسانی دست بردار نیستند

در هر صورت این مجموعه عوامل، تحولاتی را در جهان کنونی بخصوص بعد از ۱۱ سپتامبر، بعد از سقوط صدام حسین، بعد از سقوط طالبان در افغانستان و متفرق شدن گروه های افراط گرا در سطح منطقه که به وجود آورده. در نهایت سیاست های خصمانه و زیرکانه ی رژیم  های قدرتمند غربی در قبال جهان اسلام و مجموعه کشورهای اسلامی در منطقه مطرح است که با طراحی یی که می توانست با جهان غرب داشته باشد، تلاش کنند کشورهایی که دارای ساختار قوی نظامی و اقتصادی هستند یا یکی از این دو را دارند و یک تهدید به شمار می رفتند را به تدریج تضعیف یا زیربنایشان را نابود کنند. این اتفاق در لیبیا، سوریه، یمن افغانستان و همینطور عراق افتاد. عراق که کشور بزرگ و قدرتمندی در منطقه بود، در مرحله اول طور نا آگاهانه عمل کرد که مدت هشت سال به ایران جنگید، بخشی از آن دچار مشکل و متلاشی شد؛ کویت با حمله ی صدام و لیبیا در شکل دیگری و سوریه که حکایت آن همچنان باقی است، دچار این مشکلات شدند. در نهایت مشاهده می شود که مجموعه قدرت های منطقه یکی پس از دیگری دچار بحرانات فراگیری شده اند که بزودی توان بیرون رفت از این مشکلات را ندارند.

البته همه توطئه ها یا تلاش­ها را نمی توان بیرونی دید؛ خود حاکمانی که ناکارآمد نیز بودند و  ارتباط خوبی با مردم نداشتند یا از یک دموکراسی برخوردار نبودند، خود کمک کردند که این اتفاقات تسری و توسعه پیدا کند. به همین دلایل  امروز منطقه ی ما منطقه ای بسیار پیچیده و دچار افراط گرایی و تفریط است و عبور از این بحران کار ساده ای نیست و دورنمایی زیبا و روشن دیده نمی شود. رسیدن به یک وضعیت بهتر نیاز به همکاری، تعامل و هماهنگی خود کشورهای منطقه دارد که متاسفانه ما نور امیدی در این کانال خیلی دقیق نمی بینیم و انتهای آن چندان روشن نیست. به علت اینکه رقابت های منطقه ای، اختلافات قومی، مذهبی و فرقه ای بخصوص در افغانستان به شدت در آن تسریع شده و افزایش پیدا کرده است. سیاست های یک جانبه گرایانه و یک سویه از جانب بعضی دست اندر کاران در رهبری  کشور مشکل را زیاد تر کرده است و بعضی ها حق و حد خود را هم نمی شناسند و هم نمی دانند. به طور مثال بسیاری ها وضعیت  پیش آمده جدید بین افغانستان و پاکستان نمیدانند درست است که پاکستان یک کشور مداخله گر و ماجرا جو در منطقه است از سوی دیگر به باورمن 50 فیصد وضعیت نابسامان افغانستان مولود حکومت است که بنام وحدت ملی خلاف ارزش ها و معیار های قانون اساسی انتصاب شده است  این ناهماهنگی و افتراقی که در میان رهبران حکومت وحدت ملی وجود دارد وضعیت را از گذشته  دشوار تر کرده است و ما شاهد پیچیدگی هرچه بیشتر نیز خواهیم بود. وضعیت ترکیه که دوست دیرینه افغانستان است و در بعضی از ولایات به دفاع از آقای اردوغان تظاهرات  نیز صورت گرفته است میتواند مورد بحث باشد درست است که ما با آن کشور روابط خوبی داشته ایم

روابط خوب به این معنا نیست که هیچوقت اختلاف سلیقه ای با یک کشور نداشته باشیم، به این معناست که اساس روابط خوب است چون دو دوست هستیم و باید با هم همکاری کنیم..  مثل دو همسایه در آپارتمان نیست که من اگر مشکل  داشتم، خانه ام را بفروشم و به جایی دیگر بروم. این در مورد همه همسایگان صدق می کند. در نتیجه ترکیه دوست است و باید رابطه ی خوبی با او داشت. دو همسایه خوب بودن و دو همسایه ای که برای همدیگر روابط مهمی قائل هستند، در همه امور، نظراتشان یکسان باشد، در دنیا اصلاً پیدا نمی کنیم دو کشوری که در همه امور عین هم فکر کنند. حتی در اروپا هم چنین نظری را پیدا نمی کنید که مدعی یک دموکراسی پیشرفته است. به طور مثال همین ماجرای انگلیس و اختلافاتی که در خود اروپا وجود دارد از جمله بین فرانسه و آلمان که دو موتور محرک اتحادیه اروپا هستند و بین  اسپانیا و فرانسه. وقتی دقیق شویم، می بینیم اینها در عین اینکه با هم متحد و  شریک بزرگ اقتصادی هستند، اما در مسایل مختلف دارای اختلاف نظر هستند. به همین دلیل  همگرایی سیاسی در اتحادیه ی اروپا مثل همگرایی اقتصادی، چندان به سرعت  اتفاق نیفتاده است چون مواضع آنها نسبت به مسایل جهانی، متفاوت بود. بر این اساس ما هم با ترکیه در همه جا اشتراک  نظر شاید نداشته باشیم. هیچ ضمانت در سیاست وجود ندارد که روابط ما با پاکستان تا آخر در همین خط باشد هیچ  ضمانت وجود ندارد که امروز و فردای ما در روابط با کشور های آسیای میانه در کدام خط استوار خواهد بود ایران بعد از این چه گام های بر خواهد داشت فدراتیف روسیه در مقابل عملکرد های امریکا در منطقه چه خواهد کرد ترکیه از این بحران چطور خواهد گذشت و دها مشکل دیگر میتوان این مسایل را با یک دیدگاه علمی و منطقی در سیاست گذاری های وزارت خارجه جا داد زمانی با جناب وزیر خارجه موجود نیز این مصلحت را در میان گذاشته بودم و تاکید داشتم تا وزارت محترم  امور خارجه از نگاه مطبوعاتی و آگاه دهی بخصوص در قضایای بین المللی فعال و فعال تر گردد وزارت محترم باید این ابتکار را داشته باشد تا توپ منافع ملی را همیشه در موقع مناسب به زمین خبرنگاران و رسانه های جهانی بی اندازد

در همه دنیا در سیاست همینطور است که سوال باید روشن، شفاف و واقع بینانه باشد و خبرنگار سوالی می کند که پاسخ دارد. اگر سوالی می پرسد که پاسخ ندارد، سوالش اشتباه محاسبه نشود شاید زمانش مناسب نباشد. در نتیجه اگر سوال درست پرسیده شود، به طور قطع پاسخ داده شود دست اندرکاران مطبوعات باید در مورد سوالات منطقی مشخص در چارچوب منافع ملی کشور و مجموعه تحولات بین المللی و منطقه ای جواب قناعت کننده ارایه دارند هر سخن و حرفی که از زبان وزارت امور خارجه بیرون می شود نه تنها ابعاد داخلی ابعاد بین المللی آن نیز دقیق تر و همه جانبه تر کاویده شود

بهتر است دست اندرکاران مطبوعات در وزارت امور خارجه  ارتباط  تنگاتنگی با همکاران و دوستان خبرنگار و رسانه داشته باشند و رسانه ها را بخشی از کار خود بدانند. من باور دارم  سیاست خارجی بدون رسانه هیچ مفهوم ندارد؛ نه در اینجا که در هیچ جای دنیا. حامل پیام سیاست خارجی این است که در رسانه می آید، حال چه رسانه ی داخلی باشد و چه خارجی. از همین روی است که در جهان خیلی به مسایل سیاست خارجی پرداخته می شود. به طور مثال سخنگویی یا بخش بزرگی به نام رسانه در وزارت خارجی در تمام  جهان چرا وجود دارد؟ چون یک ضرورت است سخنگویان وزارت های دیگر میتوانند امورات داخلی خود را انعکاس دهند اما سخنگویان وزارت خارجه هم مسئولیت ملی دارند و هم مسئولیت جهانی و بین المللی این تفاوت از زمین تا آسمان است پس اینها با هم مرتبط هستند. بخصوص در جهان امروز این داستان بسیار تنگاتنگ شده است بنابراین یک همکاری مشترک وجود دارد؛ ما هم به این همکاری واقف باشیم  و بتوانیم در یک مجموعه مشخص از آنچه که منافع افغانستان تلقی می شود، از آن دفاع کنیم و در جهت زندگی بهتر، رفاه مردم، تعامل بیشتر با جهان و رفتار بهتر با همسایگان و دوستی های بیشتر چه در منطقه چه در سطح جهانی کمک کنیم. تا هم در قطار کشور های کار ساز و تاثیر گذار در قضایای جهانی جای بخود تدارک دیده باشیم. 

 

 


بالا
 
بازگشت