محمد الله وطندوست

 

آیا صلح با حزب اسلامی صورت می گیرد؟

درین اواخر مذاکرات و مفاهمه با حزب اسلامی، سازمانی که در تخریب شهر کابل و قتل بیش از هفتاد هزار شهریان کابل در دهد نود قرن گذشته متهم است، سر و صدای زیادی ایجاد نموده، شورای عالی صلح از امضای قریب الوقع توافقنامه صلح صحبت می کند.

علی الرغم خوشبینی های فوق العاده و بزرگنمایی تاثیر گذاری حزب اسلامی به صلح سراسری، درین روز ها گفته می شود، هیئت مذاکره کننده حزب به رهبری بهیر غیرت شرایط جدیدی را پیش کشیده و توافقات قبلی را برهم زده است. طبق اطلاعات رسانه یی شده، بهیر غیرت خواهان مقام رسمی مشاوریت ارشد ریاست جمهوری به جناب گلبدین حکمتیار، استقبال رسمی موصوف از جانب دولت، اعلان برائت حکمتیار از جنایات جنگی، بیرون کشیده شدن نام حکمتیار و دیگر بلند پایگان حزب از لست سیاه ملل متحد و امریکا، ضمانت حیات حکمتیار با گذاشتن نیروهای مسلح به اختیار موصوف، اعمار شهرک های خاص به حزب اسلامی به ظرفیت پنجاه هزار نفر، رهایی زندانیان حزب اسلامی قبل از امضای توافقنامه منحیث تبارز حسن نیت دولت، مسله سهمدهی به کابینه و غیره و غیره شده است.

فهرست بلند بالای فوق می رساند که حزب اسلامی با یک عقب گرد می خواهد از توافقات حاصله هئیت قبلی آن حزب با دولت سرباز زند و پروسه مذاکره را به ناکامی بکشاند و یاهم امتیازات معینی را بدست آبرد.

درست است که صلح با هر گروهی که از جنگ دست می کشد و سلاح بر زمین می گذارد، پذیرفتنی است

اما به کدام قیمت؟

آیا با زیر پا گذاشتن همه پرنسیب ها و نورم های دولتی و نادیده گرفتن همه سوابق و گذشته سازمان، تنظیم و حزبی باید به صلح تن داد و آینده را به قمار گذاشت؟

تا جاییکه معلوم است حزب اسلامی در تعهدات و توافقنامه ها در گذشته چندان پایبندی نداشته، با کوچکترین بهانه یی توانسته است تعهد خود را نقض نماید. دهه نود قرن گذشته مهدم ستم دیده ما شاهد توافقات گوناگون میان تنظیم های جهادی منجمله حزب اسلامی بودند و حتی تعهد نامه یی در مکه در قبله مسلمانان نیز عقد گردید. اما هنوز رنگ تعهد نامه خشک نشده بود که جنگ های تنظیمی دوباره آغاز شد. نمی توان حکم کرد که در نقض تعهد نامه ها تنها حزب اسلامی مقصر بود. طبعا جانب دیگر تعهد نیز در تحقق تعهد چندان علاقمندی و پافشاری نداشت که نتیجه این بی مبالاتی ها تخریب شهر کابل، نابودی هفتاد هزار باشنده کابل و مهاجرت اجباری هزاران هموطن گردید.

ایجاد شورای هماهنگی، قیام در برابر دولت استاد ربانی، پیوستن دوباره حزب اسلامی به دولت، پیوستن با طالبان و ادامه مبارزه مسلحانه علیه دولت فعلی در چهارده سال اخیر در کارنامه این حزب ثبت است که نشان از عدم پابندی به تعهدات و توافقنامه دارد.

از جانبی در چهارده سال حاکمیت دولت موجود، حزب اسلامی از یک طرف عده زیادی از کادرهای خود را در بدنه دولت جا داده تا سطح وزیر و والی کادر های خود را جابجا کرده بود و از جانبی از نامشروع بودن دولت و لزوم مبارزه مسلحانه در برابر آن حرف می زد و در عمل تحقق می بخشید. در انتخابات ریاست جمهوری و شورای ملی از یک طرف نماینده گان حزب بصورت علنی خود را کاندید نموده بودند، اما رهبری حزب از سقوط دولت دم می زد و با طالبان و حقانی یکجا در انفجار ها و انتحار ها سهم می گرفت. چنین پالیسی را چه می توان نام گذاشت عوام فریبی؟ عهد شکنی؟ بی پرنسیبی؟ بی پروایی در برابر منافع ملی؟ خیانت ملی؟ 

از جانبی لازم است بررسی شود که آیا با پیوستن حزب اسلامی در پروسه صلح، صلح سراسری می تواند تامین شود؟ یا حتی در گوشه یی از کشور در ولایتی و منطقه یی این حزب می تواند که صلح مطمین را تظمین کند؟ به نظرم چنین توقعی از حزب اسلامی بیجاست.

بهر صورت با آنکه انگیزه پیوستن حزب اسلامی به صلح به روشنی ابراز نشده وخروج عام و تام و بی قید و شرط خارجی ها که خواست عمده حزب و دلیل ادامه جنگ قلمداد می شد، عملی نگردیده باز هم پیوستن حکمتیار به پروسه صلح در صورتیکه دولت مجبور به پرداخت قیمت گزاف و قبول شرایط غیر عملی نباشد عملی پذیرفتنی است. اما اینکه چه پلان های آشکار و مخفی با پیوستن حزب اسلامی از جانب حامیان منطقوی و بین المللی این حزب در نظر است آینده نشان خواهد داد

 


بالا
 
بازگشت