بصیرهمت

 

آیا لیبرالیزم در حال زوال است

(foreign affairs) از: مجله مسایل بینالمللی

البته که ایدیای نظم جهانی لیبرال همواره به توسعه و پیشرفت وابسته بوده است. از 1945 تا کنون سیاستمداران غربی به این عقیده بودند که بازار ازاد ، دموکراسی و حقوق بشربا گذشت زمان توسعه خواهد یافت و همه کشور ها را در سطح جهان در بر خواهد گرفت و به یک نظم جهانی مبدل خواهد شد. مگر با انکشافات اخیر در عرصه جهانی طوریکه دیده میشود این آرزو ، ولو بطور موقت هم باشد ، از رشد و توسعه باز مانده است.

در اسیا رشد روز افزون اقتصادی و نظامی چین بر هژمونی چندین دهه اقتصادی و نظامی ایالات متحده سایه افگنده است. پکن در تلاش توسعه نفوذ خود در میان کشور های جنوب اسیا است و در تلاش است تا دوستان و متحدین امریکا ، فیلیپین و تایلند ،را در ساحه نفوذ خویش در اورد.

در شرق میانه ایالات متحده و متحدین غربی اش نتوانستند "بهار عربی" را در جهت ایجاد رژیم های لیبرال و تامین ثبات و امنیت در این کشور ها رهبری نمایند و در مسیله سوریه نیز اعتماد شانرا در برابر نزدیکترین متحدان منطقوی شان باختند . نفوذ جیوپولیتیک روسیه در چند سال اخیر، بعد از ختم جنگ سرد ، در سطح بالای رسیده و روسیه تلاش دارد تا نفوذ کشور های غربی و سیستم لیبرال را در اطراف خویش تضعیف نماید .

برای دوام سیستم لیبرال تهدید داخلی و یا درونی این سیستم عمده تر از تهدید خارجی است . طی بیش از 50 سال کشور های عضو این اتحادیه با همکاری مشترک و تنگاتنگ، چون گارد توسعه "نیو لیبرالیزم" عمل مینمودند. مگر امروز این اتحادیه به بحران های یکی پی دیگر رو برو است . توسعه این اتحادیه ، اتحادیه اروپا ،در حال توقف است .بخصوص با ریفراندم ماه جون 2016 که در انگلستان در مورد خروج این کشور از اتحادیه اروپا  صورت گرفت و اکثریت مردم این کشور به خروج از اتحادیه اروپا رای داد ند، اتحادیه اروپا برای اولین بار بعد از تاسیسش،   یک عضو نیرومندش را از دست میدهد.

با پایان جنگ سرد و یک قطبی شدن جهان تحت رهبری ایالات متحده امریکاکه نظام جهان عملا به نظام تحت رهبری و کنترول ایالات متحده مبدل گردید،  امید واری در جهت برقراری یک نظام عادلانه بینالمللی به واقعیت نپیوست.   ایالات متحده که رهبری نظم جهانی راتا کنون  در سطح جهانی و بخصوص در اروپا  انجام داده است، درحال عقب نشینی است و در رهبری این نظم جهانی لیبرال ضعیف و نا توان گردیده است ،مگر این عقب نشینی امریکا محصول زوال قدرت اقتصادی و نظامی امریکا نیست بلکه محصول ظهور و نیرومندی قدرت های رقیب در جهان است یقینا ،کشور های اروپایی به تنهایی بدون حمایت و رهبری امریکا توان رهبری را در سطح جان ندارند . رییس جمهور جدید انتخابی ایالات متحده ، دونالد ترامپ ،    در جریان مبارزات انتخاباتی اش بر شعار های عمده ای چون "امریکا نخست"، دورنمای یک سیاست تجارتی جد یدونزدیکی با ولادیمیر پوتین را به پیش کشید و برای پیمان نظامی ناتو شرایط خاصی را مبنی بر اینکه کشور های عضو ناتو باید سهم شانرا در بودجه نظامی ناتو بیشتر سازند ، تعهدات امریکا را در قبال  ناتو قابل بازنگری خواند و از جاپان و کوریای جنوبی خواست تا قابلیت دفاع مستقلانه از خود را بیشتر سازند و تنها به کمک ها و تعهدات نظامی و دفاعی امریکا اتکا ننمایند.

پالیسی یکدهه اوباما در جهت اینکه توازن قوا را در جنوب اسیا حفظ نماید و حضور امریکا را در جنوب اسیا بیشتر سازد در عمل به چالش های جدی روبرو گردید. در عوض پکن در تلاش اتحاد "یورو – اسیا" بر امده است که در صورت ادامه رشد اقتصادی اش، چین در این منطقه میتواند نفوذ امریکا را تضعیف نماید . در طی بیش از نیم قرن در حالیکه سایر سیستم های سیاسی – اقتصادی در جهان تضعیف و نا کار امد گردید در عوض نظم سیاسی و اقتصادی بینامللی لیبرال توسعه یافت و در برابر چالش های که روبرو گردید رزمید . مگر اکنون  با بحران اقتصادی که دامنگیر کشور های عمده این سیستم گردیده و شاخه ها  و احزاب و نهاد های جدیدی که  در این اتحادیه شکل گرفته است ،دوام رهبری جهت توسعه و تحکیم نظم جهانی لیبرال مشکل بنظر میرسد.

بعد از جنگ جهانی دوم، پالیسی سازان غربی بخصوص در امریکا و انگلستان، اغاز به ایجاد یک سسیستم نوین جهانی نمودند تا مطمین گردند که با ایجاد یک سیستم همکاری مشترک بتوانند در پهلوی انکشاف اقتصادی و اجتماعی نظم نوین جهانی را رهبری  نمایند . و بخاطر رسیدن به انکشاف اقتصادی عناصر عمده چون ایجاد بازار ازاد ، دفاع از حقوق بشر،حاکمیت قانون و ایجاد دولت های انتخابی متکی بر رای مردم ، سیستم قضایی مستقل، ازادی بیان و تامین حقوق شهر وندی بحیث عناصر عمده دموکراسی لیبرال قبول گردید.

در قلب این سیستم لیبرال، نهاد های عمده چون بانک بینالمللی پول (جهت تامین همکاری مشترک پولی تسهیل امور تجارتی بهبود تامین منابع کار و ثبات و توسعه اقتصادی و بهبود سطح زنده گی مردم)، ایجاد گردید و در پهلوی آن  بانک جهانی تاسیس شد.   توافق عمومی روی امور گمرکات و تجارت بعد از جنگ جهانی دوم میان کشور های اروپایی، کانادا، استرالیا و جاپان در محلی بنام "بریتون وود ز" بامضا رسید ،مطابق این قرار داد دالر بحیث معیار دادو ستد تجارت بینالمللی از جانب این کشور ها قبول گردید.در  زیر بنای این نهاد های بینالمللی، مارکیت ازاد که با مداخله و نفوذ ناچیزدولت ها  استوار بود قرار داشت. با پیروی از این نورم ها  کمک های مالی و اقتصادی امریکا برای بازسازی کشور های اروپایی از  جمله جرمنی و همچنان در اسیا، جاپان،اغاز گردید تا کشور های اروپایی و جاپان را از خرابه های جنگ جهانی دوم بسوی بازسازی و انکشاف اقتصادی سوق

 دهد .

سیاستمداران غربی مطمین بودند که  با انتقال به بازار ازاد و رشد تجارت جهانی رشد دموکراسی و توسعه ایدیاهای لیبرال به سایر کشور ها اجتناب ناپذیر خواهد بود. البته در عرصه های زیادی این ایدیا موفق بدر امد .دموکراسی لیبرال بر سراسر اروپا و  تعداد از کشور های اسیایی و امریکای لاتین توسعه یافت .دموکراسی لیبرال توانست جانشین دولت های فرد محور در کشور های اروپای شرقی بعد از سقوط اتحاد شوروی گردد. و اقتصاد تحت کنترول شد ید دولتی را در کشور های اروپای شرقی بسوی بازار ازاد سوق دهد. تعداد دولت های دموکراتیک از رقم 44 در سال 1997 به رقم 86 در سال 2015 ارتقا یافت.

با توسعه نظم جهانی لیبرال ، محکمه بینالمللی جنایات جنگی در 1998 ایجاد گردید .یکسال بعد تر از ایجاد این محکمه، تونی بلیر، نخست وزیر انزمان بریتانیا، طی بیانیه ای در شیکاگو اعلام نمود که وابستگی متقابل میان کشور ها بیشتر و حیاتی گردیده است، از این لحاظ مسیله مداخله در امور کشور ها باید در بر خی فرصت های مهم مد نظر گرفته شود .بدین معنی که در فرصت های ضروری باید کشور های قدرتمند حق  قانونی مداخله در کشور های را که نمیتوانند از خشونت های بشری در داخل کشور های شان جلوگیری نمایند داشته باشند .از همین لحاظ مجمع عمومی سازمان ملل مصوبه ای تحت عنوان " مسیولیت دفاع"را به تصویب رساند و دست کشور های قدرتمند اروپایی و امریکا را در مداخله در امور کشور های که باصطلاح نمیتوانند ثبات را در کشور های شان تامین نمایند و یا از نظر انها رژیم های توتالیتر اند باز گذاشت و پالیسی مداخله مستقیم و "تغیر رژیم" های دولت های مستقل به بهانه های گوناگون از جمله دفاع از حقوق بشر در دستور کار ناتودر راس ایالات متحده  قرار گرفت.

مداخله  ناتو دریوگوسلاوی و بعدا  افغانستان ،عراق، لیبی و عواقب ناگواری را بار اورد و چهره دموکراسی لیبرال را چهره خشن و  متجاوز معرفی نمود .محکمه بینالمللی رسیده گی به جنایات بشری نتوانست در سطح جهانی برای تحقق قوانین دفاع از حقوق بشری درست عمل کند .از همین لحاظ تعدادی از کشور ها چون برونی، زمبیا، افریقای جنوبی در ماه اکتوبر 2016 اعلام نمودند که از عضویت این محکمه خارج خواهند شد.    

طی چند دهه اخیر با بحران اقتصادی که دامن اروپا را گرفت، رشد شخصیت های مستقل سیاسی بنام" پاپولیست" و رشد قدرت های توتالیتر و دولت های فرد محور پایه های نظم جهانی لیبرال را تضعیف نمود . بنا بگفته یکی از دانشمندان امور سیاسی ، لاری دایموند، از سال 2006 تا کنون جهان به "بحران دموکراسی " روبرو گردیده است . و توسعه و رشد دموکراسی لیبرال رو به ضعف نهاده است. مگر خطر عمده ای که  نظم جهانی لیبرال را تهدید می نماید اینست که همین کشور های که  رهبری سیستم لیبرال را بعهده دارند، خود به پرابلم های  اقتصادی و قطب بندی های جدی سیاسی رو برو گردیده اند.

گرچه طی چند دهه با ادامه بازار ازاد ، توسعه تجارت ، سرمایه گذاری در عرصه های مختلف، رقم بالای مهاجرت در کشور های اروپایی، سطح در امد عمومی در این کشور ها بالا رفت مگر بهمان اندازه که سرمایه رشد نمود، رقم کوچکی از نخبگان روزتاروز سرمایه کثیری را تصاحب نمودند و در مقابل طیف وسیعی از جامعه از این انکشاف اقتصادی محروم گردیدند و فاصله میان فقیر و دارا عمیقتر گردید. بخصوص بحران اقتصادی سال 2008 که باعث بحران مالی در بانکها گردید و تضیقات اقتصادی زیادی در عرصه خدمات اجتماعی بر اکثریت جامعه تحمیل نمود ، قابلیت و دوام بازار ازاد و لیبرالیزم را مورد سوال قرار داد. زیرا بازار ازاد تحت رهبری دولت های لیبرال توانست صرف به نفع قشر کوچکی از جامعه تمام  شود و به تمرکز سرمایه در چنگ چند نخبه و چند کمپنی غول پیکر در سطح جهانی بیانجامد.

 طیف وسیعی از مردم بخصوص جوانان در اروپا و امریکا ازعملکرد کلیشه ای و یکنواخت  نخبگان دموکرات شان به ستوه امده اند و حتی برخی هم به این باور اند که برای حل مسایل عام و حیاتی که گریبان گیر جوامع شان است، از جمله رفع بحران اقتصادی و جلوگیری از توسعه فقر و بیکاری، حل مسیله تروریزم و مهاجرت، بهتر است به شخصیت های پاپولیست و سیاستمداران نیرومند و مصمم اعتماد نمایند تا با اقدام عملی و موثر پیام روشنی برای مردم داشته باشندو در جستجوی الترناتیف بهتری اند تا نیازمندی های اقتصادی – اجتماعی شانرا بهتر جوابگو باشد.

 از همین لحاظ است که تلاش غرب برای یک قطبی ساختن جهان و کنترول جامعه جهانی در تحت یک شعار دموکراسی لیبرال به مشکل روبرو گردیده است و جهان چند قطبی در حال ظهور است . یابعبارت دیگر کشور های که نظم نوین لیبرال را ایجاد نموده و رهبری می نمایند اکنون ضعیف تر از ان اند که بتوانند نمونه و مثا ل بهتر اقتصادی و سیاسی برای سایر کشور ها باشند. دولت های اوتوکرات در تلاش اند تا التر ناتیف سیاسی و اقتصادی دیگری را در کشور های شان ایجاد نمایند . گرچه کشور های که در مقابله با نظم لیبرال جهانی در مبارزه اند، ازجمله روسیه و چین، هنوز هم با سوال روبرو اند که ایا این سیستم سیاسی که متکی بر کنترل دولتی است میتواند به رشد و توسعه اقتصادی این کشور ها کمک کند و از امتحا ن موفق بدر اید یا نه  .

پیروزی دونالد ترامپ در امریکا، تصمیم اکثریت بریتانیایی ها مبنی بر خروج کشور شان از اتحادیه اروپا، رشد احزاب و شخصیت های "پاپولیست"در اروپا بیانگر نگرانی مردمان کشور های اروپایی و امریکا ازتضعیف  گلوبلایزیشن است . بریتانیا  در سال 1973 در حوزه اقتصادی  اتحادیه اروپا شامل گردید،در حالیکه اتحادیه اقتصادی اروپا در 1957 تشکیل گردید .   بریتانیا در حوضه پول مشترک اروپا شامل نگردید و پول رایج کشورش پوند را مستقل نگاه داشت و در پیمان شنگن نیز عضویت ندارد.

گرچه سایر کشور های عضو اتحادیه اروپا شاید چون بریتانیا علاقمند جدی ترک این اتحادیه نباشند، مگر برخی از رهبران این کشور ها میخواهند تا کنترول بیشتر بر امور دولتی شان داشته باشند . چنانچه برخی از دولت های اروپایی عضو اتحادیه اروپا اماده پذیرش سهمیه تعین شده از جانب اتحادیه اروپا در مورد پذیرش مهاجرین نشدند. کشور های ثروتمند اتحادیه اروپا اماده ریختن منابع هنگفت مالی شان در پلان مشترک بیمه مالی اتحادیه اروپا نیستند  تا قابلیت و اعتبار پول مشترک اتحادیه اروپا، یورو،را ارتقا دهند. همین اکنون تعدادی از رهبران کشور های اتحادیه اروپا خواهان عملکرد مستقلانه از قوانین نافذه توسط این اتحادیه اند و بیشتر  علاقمند عمل مستقلانه در امور کشور هایشان اند. و تعدادی هم از شکل بندی جدید و اوردن تغیرات در ساختار تشکیلاتی این اتحادیه سخن میزنند .

در چنین شرایط که اتحادیه اروپا به ان روبرو است، مشکل بنظر میرسد تا ایدیای لیبرالیزم دیگر بتواند به کشور ها و جوامع خارج از این اتحادیه نفوذ نماید. ایجاد اتحادیه و انجمن های جداگانه در میان تعدادی از کشور های اسیایی، عربی و افریقایی و امریکای لاتین از جمله انجمن کشور های جنوب شرق اسیا، شورای همکاری خلیج، اتحادیه افریقا و بلاک تعدادی از کشور های امریکای لاتین که در دسیمبر 2016 کارش معطل قرار داده شد، بیانگر انست که کشور ها و دولت های قاره های مختلف در صدد همکاری های نوین اقتصادی، سیاسی و نظامی خارج از حیطه کشور های قدرتمند لیبرال اند.

چین و روسیه در تلاش مدرن سازی هر چه بیشتر سیستم تظامی و توسعه نفوذ جیو پولیتیک خویش اند . این دو کشور نهاد های جد یدی را جهت تامین همکاری های مشترک کشور های اسیایی چون اتحادیه اقتصادی یورو – اسیا و سازمان همکاریهای شانگهای ایجاد نموده اند  و میخواهند نظم جدید و موازی را در برابر چالش ها و نورم های لیبرال غربی بوجود اورند.

طوریکه قبلا نیز به آن اشاره شد ،در طی هفت دهه گذشته ایالات متحده چون چتر دفاع از توسعه و تحکیم لیبرالیزم جهانی عمل نمود مگر حالا چنین بنظر میرسد که این کشور در عوض اینکه رول پولیس بینالمللی را بازی نماید  بیشتر میخواهد به مسایل درونی اش توجه کند .جنگ دوامدار و گرانقیمت امریکا در افغانستان و عراق و پی امد های ناگوار لیبی اوبامارا وادار نمود تا دوستان اروپایی و متحدان عربی اش را تشویق نماید تا خود مسیولیت دفاعی و امنیتی شانرا بدوش گیرند .دونالد ترامپ از اوباما قدمی جلوتر گذاشت و در کمپاین انتخاباتی اش صریحا ابراز داشت که ایالات متحده اماده دفاع از ان دوستانی است که بخاطر امنیت خویش بیشتر پول بپردازند. این ایدیا بدام معنی است که امریکا میخواهد تا در قدم نخست به حل مسایل درونی اش بیشتر توجه نماید.

کشور های اتحادیه اروپا و متحدین اسیایی ایالات متحده از جمله جاپان و کوریای جنوبی با تغیراتی که در دید سیاستمداران امریکا بوجود امده نگران اند که ایالات متحده دیگر مانند سابق کمر بسته در دفاع انها نخواهد برخاست . این نگرانی ها بخصوص در اتحادیه اروپا زمانی اوج گرفته که روسیه با وجود که اقتصادش رشد لازمه ندارد و مشکلات درونی زیادی دارد مگر درتلاش ایجاد یک نظم جدیدر  در اروپا است. با کمپاین وسیع تبلیغاتی و شاید هم کمک های مالی برای برخی از سیاستمداران پاپولیست اروپا و مانور های نظامی اش میخواهد از رشد و توسعه لیبرالیزم مسلط در اتحادیه اروپا جلوگیری نماید.احزاب نشنلیست و سیاستمداران پاپولیست چون حزب استقلال بریتانیا جبهه ملی فرانسه تحت رهبری ماریلین لوپه و حزب نشنلیست هنگری تحت رهبری وکتور اوربین،اشکارا بر علیه سیستم مسلط لیبرال اروپا قرار دارند . پایان

جنوری - 2017

 

 


بالا
 
بازگشت