خوشه چین

 

انسان 
 
انسان رااین سه عنصر به حیث مضمون(وجدان،شرافت،صداقت)شکل میدهد.

جنبش سیاسی کشور(عمده)کسانی که انسانی می اندیشند.مطالبی که مینویسم همه اش دیرکتیف است برای کارعملی.

آنانی که عقاید وباورها ی (فرهنگ زبان تبار) مردم وخلق را گروگان گرفتند وبه بهترین وسیله امرارمعاش(خانوادگی) مبدل کردند.برای شان نفرین بفرستید.

آنقدربه سمت بالا بروید که نورشوید.
بازتاب تان به روی زمین باعث شناخت تاریکی ها گردد.
 
نه آنچنان بالا که خیلی خیلی خورد شوید سبب تاریکی وحشت گردید.

جهان غرب 
جهان غرب مردم مارا به حیث درخت میشناسند.زمانی که میوه اش را چیدند.
دیگرطرف باغ نمیروند.بخاطری که صاحب باغ بعد ها هوشیار شده اند.
 
جهان غرب بعضیهارا به حیث خر(احمق)میشناسند.زمانی بارش به منزل رسید.آن احمق بعدها فهمبده است که خرگردیده است.


شعرمیگویم
شعر من خوب شعراست
یک کلمه است(وطن)آزاد.
 
اگر شعر یک شاعر باسازولی وآهنگ خوانده میشود.دختران زیبا ومقبول را با تمامی آرایش وپیرایش به رقص می آورد.
 
مگرترانه (وطنننننننننننننن)آزااااد.بارتم وسرولی وطنم را باتمامی آبادی انکشاف پیشرفت ومناظر زیبایی اش به رقص می آورد.

ما مستیم که مستیم همیشه مست 
سرتعظیم فرود نیاوریم به توپست
دیگرکهنه شده ای عصراست نوین
 
آن دوره ای باور گذشت که گذشت

 شیخا سرتعظیم به تو خم نکنیم

وزمستی خمیش اندکی کم نکنیم

گرفاحشه چون تو بهشتی باشد

ماجز طلب خاک جهنم نکنیم

درگذشته 
اگریک کاری به خطا انجام میدادند.هوشیاران میگفتند که خرشده بود.
به مفاد خود نمی فهمد.پیرشد ومیرنه.
برای اینکه حوادث پیوسته ای جنگهای فرسایشی تجارب غنی داده است.
 
ترس ما ازین است که نسل فردا برای ما نگویند که درانتخاب خود(خر)بودند.

من برای شما اجازه میدهم که گژدم را بکشید.
گرگ را بکشید که اگرچهار اطراف حریم زنده گی ات گشت وگذار میکند.
بدان که برای بلعیدنت آمده است.
ازمسیرتمساح گذرنکن 
این تعداد وابستگان دولت بیگانه مسبب کشتار ملیونها انسان 
 
وویرانی کل کشورت بوده اند.

منبر جا ی بلند موقف دانشمندان است
میگوید که جنگ چکش وسندان است
هردوچکش وسندان ازیک عنصر فلز
توضح مطلب ازصلاحیت خردمندان است
 
درینجا چکش وسندان هردوطرف جبهه جنگ.
دونوع دوش
1-
برای گریز از ترس(مرگ) تابه آخرترین تلاش.
2-
برای بدست آوردن طعمه(بقا وتداوم)تابه آخرترین تلاش. 
پلنگ به دنبال آهو
پشک به تعقیب موش
شیطان به دنبال آزاد اندیشان.
 
اما ازهمه عمده جمله ای آخری قابل بررسی است.جهان سرمایه که دارای روح شیطان درکالبد خود است.همیش کوشش نموده است آزاد اندیشان(روشن انداز) را به حیث مانع ازسر راه دور کند.
این سیاست را تهداب کانگریتی پذیرفته فراوان پول مصرف میکند.
همان شکایت درخت(دسته ای تبر)شخصیت های فرومایه دردرون احزاب چپ وراست میانه.
 
باصاحب شدن سرمایه به تباهی کشور نقش مهمی به ثمر رسانیدند.

ما خو درقرن 21 درمیدان داخل صحنه شده ایم 
چون قدم درجمع مردان میزنی مردانه باش
طاقت مردی نداری چوزنان درخانه باش
یا اینکه درخانه بشین داریه بزن

دردهل نکوبید که آن دهلها صدا ندارند
صدا وادا ندارند نرخ ونوا،صدا ندارد.
دهل های امین وکارمل ونجیب کفیده
 
جنبش نوین روی کارآ مده مدعا ندارند

موضع گیریها خردمندانه نبود
خرابی کل درآغازکارازما بود
مستحکم می بودیم در امرصلح
نمی باخت خودرا رنگ کبود.

به افتخارکردن مشکل حل نمیشود.
با تیغ کند ریش ملا کل نمیشود.
به اندرزها ی حکیما ن توجه داشته باش 
درمقابل فلنگ انگلیس هیچ گاه دبل نمیشه
اداره کشور مرد سالم می خواهد وبا ادب
مملکت داری با جرت وفرت کل وپل نمیشود.
ازین خاطراست همه به نتیجه رسیده بگویند.
 
ما اگرمتحد باشیم درمحور آزاد غوبل نمیشود

بابه کلانها ی ما گفته بودند اگربه هدف صد سال بعد هم برسی عجله کردی.
عباران بودند هستند ومیباشند.
تکلیف خاربکش خنک بخو گرمی سوزان بببن تاکه پخته شوی.
سرانجام بازمی گردیم به اصل خود.
همه آنچه را که ازما گرفته اند.
 فرهنگ اخلاق وآداب معاشرت سرزمین نام ونشان واپس مبگیریم.

تاکه ثبوت نکنی تو مسول وخدمت گارمردم هستی مردم تورا دشمن خود می پذیرند بحاطری که تو خلاف میل آنها ناموسشان را فروختی.تومردمه تحقیر کردی تو ممکن شدی که مردم را فراربدهی از کاشانه اش.درجبهه جنگ بابرادربکشی .فراوان جوانان را کشتی.

شاهی طلبی برو گدای همه باش

بیگانه زخویش آشنای همه باش

خواهی که تورا چو تاج برسر دارند

دست همه گیرخاک پای همه باش

((ابوسعید ابوالخیر))

وطن دار
حوادث آمدند استعداد مارا بلعید ورفت
حوادث آمدند امکانات ما را قپید ورفت
همه داروندارمارا حادثه هاچپاول کردند.
آمدند وتحت نام روز هفت وهشت چیدو رفت.
تاریخ همه این حال واحوال آمدند آمدند آمدند.
نوشت به رنگ سیاه درلوح سفیدپس ندیدورفت
انانکه حرص وآزو طمع فروان داشتند ونخورد
 بادش برآمد صدادار شکمش کفید ورفت.

بعضی وقت ها زور مفید است.
کوبیدن برسر میخ به معنی پایداری است.
پایداری استقامت میخ 
سزد گرعبرت بشرگردد
برسرش هرچه بیشترکوبند
پافشاری اش بیشترگردد.
ای شوخک ها گپ که به مفاد تان باشد چقدر خوش میشوید.
اگرشی را درشی به زور گورکنی ازان فایده بدست می آید.
نهال درزمین به زور شانده میشود.مبدل به درخت.
سنگ کلان را ازجاده به زور کناره میکنی که وسایل ترانسپورتی دررفت وآمد شوند.
 
دولت مداران کنونی همه اش گنده این تعداد مگسان وکرم ها که اطرافشان را گرفته است بابت کثافت است.زمانی که این گندیده گی را با یک قوت دور کنی نه مگسی است ونه کرمی.
 
هم بوی گند گم میشود وهم کرم ومگس.
ازدوکان عیارکمربند بخر که تورا مرد میدان میسازد.
ازعیار مشوره بگیر که تورا ازبیراهه نجات دهد.
عیاررا به حیث امانت داربگیر که درآن رسم خیانت نیست.
 
ازدوکان عیارقلم بخر که رنگش وجدان پاک را نقطه گذاری میکند.باعیاران ازدرخویشی ودوستی قدم بگذار که ناموس داران خوب هستند.
 
سرانجام عیاران انتقام گیرنه بلکه حساب گیران خوب اند.
آن کس
آن کس که گفته بود اشرار بی فرهنگ 
نگفته بود به مجاهدین گروه بی فرهنک
جهان ره یافت به رمزوزیبایی های طبعیت 
به کشورما دادند چهره کثیف وبد رنگ 
جهاداست مفهوم هویت آزادی واستقلال 
 
اشرار سرکشیدند ازگریبان چرس وبنگ

دلم به آن امیر میسوزد که میسوزد.
آینده برش عوض دریشی کفن میدوزد.
کشوررا توپ وتفنگ ویران سرا گردانید .
 
هنگام پیری توبه کی تواند که بروزد.

ویرانه
دورازکرامت انسانی.
 
سگ جنگی درگوشۀ زخم های خودرا می لیسید.گرگی ازکنارش عبورکرد گفت درچه حالی؟سگ جواب داد.ازین حماقت بیش نیست دربدل یک لقمه گوشت ودوتا استخوان مارا به هم می اندازند.اگرخوابیدیم رهای ما میدهند.کسی درغم ما نیست فقط زبان خودم مداوای زخم خودم است.
دیگرچپ ازراست هراس ندارد وراست ازچپ
سرانجام دانسته اند که تداوم حماقت گناه کبیره است.به حیث هوطن علاقه میگیرند. 
دوساختمان سیاسی
 دوساختمان سیاسی درکشورمان(جنگ سرد))چپ افراطی وراست افراطی مراحلش سپری شد.کنون آن سازوبرگ ونرخ ونواراندارد.فقط مبدل به حیث ویرانه درمجموع((چپ))منقسم به پارچه ها بدون سر بدون قطب نما درمسیرگمراه درحرکت.کنون راست افراطی،روان به سوی ازهم پاشیده گی ومسیر بی راهه.دارد که ازدیده ها پنهان میرود که ازدلها بیرون شوند.اما بقایایش چو سنقالۀ چپه شده سرزمین مارا به خاره زارمبدل گردانیده است.
 
مردان کهن وگاوهای نربه کاراست که زمین خاره زاررا دوباره پاره کنند وبه کشت آماده.

رهبرمیداند 
 رهبرمیداند که چه بکند،بخاطری که آفرینش گراست،دورمی اندیشد،مطلب را میجود وهضم میکند.مراحل تطبیقی زمان ومکان را سنجیده است.فقط نیرومیسازد.چنانی که مردم را ازبلا نجات دهد نه اینکه دربلا با فگند.

نه خیر! دولت مردان کنونی نه رهبرهستند نه مسؤل اینها مجریان اهداف سیاست های کلان ایالات متحدۀ امریکا درکشورما هستند که ازین ناحیه مافراوان صدمه دیده وخواهیم دید.Bovenkant formulier

 

آیبن ما آیین درویشی بود
با مخالفین پیام خویشی بود
 
ازشعرپایین رمز مصالحه ملی مارا کنید.ماچه می خواستیم آنها چه می گفتند..

مازیاران چشم یاری داشتیم

غلط بود آنچه ما پنداشتم

تا درخت دوستی برگی دهد

حالیا رفتیم تخمی کاشتیم

گفت وگو آیین درویشی نبود

ورنه با تو ماجراها داشتیم

شیوۀ چشمت فریب جنگ داشت

ما غلط کردیم صلح انگاشتیم

گلبن حسنت نه خود شد دل فروز

مادم همت براو بگماشتیم

نکته ها رفت شکایت کس نکرد

جانب حرمت فرونگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظ

ما محصل برکسی نگما شتیم

درمکتب عیاران نوین انقلابی:

درسنگ اگرآینه دیدی مردی

وحی ملکوت اگر شنیدی مردی

دربرزخ تاریک وعمیق دنیا

هروقت به روشنی رسیدی مردی
 
اگر گرسنه ای تنها بر سفرهء جوانمرد بنشین! او نام ترا نخواهد پرسید. اگر غریبی و گمشده، تنها بر سفرهء جوانمرد بنشین! او از ایمان تو نخواهد پرسید. جوانمرد است که می گوید از نام و ایمان کسان مپرسید و بی پرسشی نان دهید. اوست که می گوید کسی که بر خوان خدا به جان ارزد، البته بر سفرهء جوانمرد به نان ارزد!
روایت است که ابوالحسن خرقانی چنین گفته هایی را بر دیوار خانقاه خویش نوشته بود!
 
هرکس که به این درگاه رسد، آبش دهید ، نانش دهید، از دین و ایمانش مپرسید، آن که بر خوان خداوند به جان ارزد برخوان ابوالحسن خرقانی به نان ارزد!

آنانی که ملیونرشده اند به اندازه سهمیه شهیدش به خاطر دفاع از وطن حق ملکیت دارند.متباقی حق ملت و مردم است که باید درخزانه دولت مردمی تحویل داده شود.

ایجاب مینماید که دستان رابرای مفت طلبیدن درازنکنیم.که دهن هم کج میشود وقواره بی دول مثل وطن فروشان.

آن پیسه دار
آن پیسه دارکه دیروز می آمد درپشت خانه هرکس پول قرضه میداد برای خرید عزت بود.
 
این پول را سر سود وسلم میداد.کنون وقت جمع آوری حاصل است جنس خودرا هم میگیرد ازت وناموست را باخود میبرد.

آن وسیله که دیوار کمونیزم را چپه کرد کنون زنگ خوره شده است فقط ذریعه خودش ویرانی های حاصل ازجنگهای سرد را پاک کاری خودش را درکوره ذوب آهن می اندازند.

مادروطن تف می کند
مادروطن تف ولعنت میگوید به فرزندان ناخلف ناروخود.
 
لعنت میگوید که ای فرزندان نا اتفاق شما که من افتخار پدرتان بودم عزت وشرف پدرتان بودم شما چرا عزت پدرتان را دراختیار مادر فروشا ن خواهر فروشان وناموس فروشان دادید.جواب بدهید.

ارزش مادر وطن
ارزش مادروطن را کنون میدانیم که ازدست داده ایم.
وطن داران درجنگ بیگانگان وطن را ازدست دادند.
روح عیاران نوین انفلابی +روح کنگره موسس=آزادی وطن.
روح خوشه چینان انگورفروشان دهاقین وزحمتکشان زنده است وبا مورال.
کسی که قوت دارد قوتش منبع میگیرد از اراده قوی اش.روحش تابه سالهای متمادی حکم میراند.
آغازاز همین نسل نو و وارثان گذشته آگاه تر فهما تر  تواناتر از گذشته خودرا یافته اند.

یک آدم به آدم مقابل گفت مزدور
مزدور به گوینده کثیف برودور
زور بازودارم ذهن ترازو دارم
خاین ملی کردی تو مرامجبور
من عشق میورزم زمین شور
جای پادارم توهستی منفور
ناموس فروش بیگانه نده طعنه
خورم حاصل دسترنج فروش انگور
تو مفت خوردایم نشخوارگرقرن
توبسته ازگردن درلب آبخور
طعنه مده مستان خیل عیاران را
 به تو آزادی آورند باید شوی مشکور

آدمی را پرسیدم چرا انگشتانت بازاست بسته نمیشود.گفت که ازشدت سرما فلج است جمع نمیشوند.
 
گفتمش که ازهوای دبروز بیرون آ درهوای گرم همگرایی پنجه هایت گرم وجمع میشوند.پنجه هابت دراتحاد هم تبدبل به مشت.

سک وگرگ هردو ازیک

خرس آمده ده میدان دهلته بدنبان بدنبان
نه پکول ماند نه قدیفه نه تنبان نه سلطان
معادله مغلق حل آن فورمول نومیخواهد
 
آن که حل میکند سوال مغلق را(عیاران) فایلم هستند.سگ ها تن به ذلت(بردگی) داده اند تالقمه نانی به راحتی درکف دست بیاورند.
 
گرگ ها بنده گی را ننگ شماریده اند.سگ ها از بام ستم گر می جفند وگرگ ها ازدشت وصحرا وبیان بان شعار آزادی را سر میدهند.

خرس آمده ده میدان دهلته بدنبان بدنبان
نه پکول ماند نه قدیفه نه تنبان نه سلطان
معادله مغلق حل آن فورمول نومیخواهد
 
آن که حل میکند سوال مغلق را(عیاران)

من به صفت یک معلم مسلکی من به صفت یک پدر من به صفت یک بابه کلان من به صفت یک مبارز تقریبن 52 سال فعال سیاسی درکشور وخارج از کشوردشواریهای زندگی را با تمامی کاستیها وکمبودیها را همراه با صبروشکیباییها را مد ونظر گرفته و آموخته ازنصایح دانشمندان علما وفضلا وخردمندان.
میگویم،میگویم وبازمیگویم:
 
یگانه چیزی که سرانجام به خود انسان رجعت میکند.سو نیت دربرابر دیگران ورویه عمل وگفتارزشت درمقابل رفیق دوست برادر خواهر عضو فامیل وخانواده ها(زخم تبر میرود زخم زبان نه)آهسته آهسته تراکم می کند.
فردا چون گرداب دریا خودت را می پیچاند.
هکذا این رویه درتربیت روحی اطفال سخت تاثیرمنفی به جا میگذارد.
 
به مطلب زیرین دقیق شوید.

ما هم ضرب المثلی داریم. باندیش با اندیش بانداز.

بزرگترین دوست انسان عقل اوست

بزرگترین دشمن انسان زبان اوست

پس ابتدا بیاندیش وبعد به زبان بیاور.

درگذشته 
درگذشته هم گل کاشته شد وهم خار
کمترینها شاد گشتنداکثریت خواروزار
دیری نگذشت بادهای جنوب وزیدن گرفت
این وضعیت خراب ترازگذشته آمدبه تکرار 
همه طرفها خرابی دیدند وازین نمک چشیدند.
بازیگران اصلی میدان قندهار (شمالی)چهاریکار
به تنهایی نبود بازی میدان هریک سهمی داشت
بامیان بدخشان هرات ننگرهار تخار بلخ مزار
کنون میدان بازی عوض است مرد میخواهد
 برای فردا چه داری داگز دامیدان وطن دار؟

عقاب گفت:

خلقتم چنین است که باگردن افراشته بنشینم به دنبال طعمه دربحر درهوا درکوه وکمر پروازمیکنم پاک میخورم وپاک مینوشم ازحریم آشیانه ام دفاع میکنم برسرمهاجم قیامت برپا میکنم.

ازبقایای خود(فاضلاب) برای(ملیونرهای وطن فروش) لاش خوران رها میکنم.

بلی!فصل فصل عیاری است 
فصل آگاهی بیداری است 
منم عقاب سنجن وبولغین
 
آگاه شو وقت هوشیاری است

ازحماقت دوری جویید.
 
توانسان مصصم هستی به راهت ادامه بده آهسته آهسته برو.خیلی دور میرسی هرجا که رفتی بگو چون آب روان مسیر سیلانت(سبز)وگفته هایت بعد ازتو آنجارا روشن میسازد

هرگز بااحمق ها بحث نکنید. آنها اول شمارا تاسطح خودشان پایین می کشند.بعد با تجربه ای یک عمرزندگی ترآن سطح شمارا شکست میدهند.
همه چیزدرحال تغیر 
حماقت همچنان درسایه(منیر).
انسان هسته را سوراخ کرد.
زمین را دورازسرشاخ کرد.
حماقت روبه گدایی کرد 
علم گاورا دورازپشت ماهی کرد.
 
گله کردن از افراد(وضع)خودش حماقت است.اگرجرات نکردی ازجا بر نخاستی برای همیش دردرون لحاف حماقت پیچ میخوری.آنچه که(خدا)برای تو(آزادی)را تحفه کرده است بدست نگیری.منتظر بنشینی که برایت مفت می آید احمق استی.
 
منتظربودن که چطورمیشود وچنان خودش یک حماقت است.رحم کردن به مفسد ونگفتن حقایق گویا که بایک قفاق(صد روی افگار میشود)خودش حماقت است یعنی میدان تاخت وتاز را برای کسی رها میکنی که تورا اصلن انسان نمیشناسد.

روح پلید
درکالبد دولت مداران کنونی داخل شده است به جزهنگام مرگ هیچ گاه بیرون شدنی نیست.
حرف شان  حرکاتشان سکنات شان مصروف ایجاد تفرقه ایجاد فساد وتوسعه آن درشونات زندگی اجتماعی مردم عادی ونگه داشتن عامه مردم وتحمیق ساختن آنها ذریعه پول به استفاده ناجایزاست.
 
این رویه را قبل ها دروجود خانواده سلطنتی وچندی از روحانیون خوانین مرکز ومحلات مشاهده کرده بودیم.
 
اکنون عین رویه توسط(کرزی واحمد زی)تنظیم گردیده یعنی پایه های حمایتی خودرا ذریه همان چند خانواده سرشناس قدیمی(مزدوران دهن دروازه ما)کم کم دارد که با همان ساخت وبافت قدیمی جلوه نمایی نماید.همین قماش خانواده بهترین وسیله سقوت نظام ها ومشروعیت نظام ها بوده اند.

صفر
1-
صفرمبدأ«تهداب»حرکت است به سوی،ارتقا.
2-
گذشته «دانشمندان»تهداب امروزاند برای فردا.
3-
تاریکی((وحشت)) را ذریعۀ نورباید،اهلی ساخت.تامقابله به آن.
4-
مسیربلندی کوه وعلم،نفس پخته کاردارند. قدم به قدم تومیرسی،به بلندی کوه،حرف به حرف،کلمه به کلمه،جمله به جمله نه یکدم،دقیقه به دقیقه،ساعت به ساعت،روزه به روز،ماه به ماه،سال به سال.زمانی که به نقطۀ اوج رسیدی،لذتش را درک میکنی.

عقابم

من آزاده هستم آزاده ای دشتهای بگرام 
گاهی ازکوه هوفیان گاهی ازاشترگرام
پروازمن نمادآزادی رادمردان وادی سبز
جوان مردان باوجدان خیرخواه خوش نام
زوراین چنگ را دیده است انگلیس وروس
 خود فروشان عصرنوین پاکستان بد نام

رهبرمیداند

رهبرمیداند که چه بکند،بخاطری که آفرینش گراست،دورمی اندیشد،مطلب را میجود وهضم میکند.مراحل تطبیقی زمان ومکان را سنجیده است.فقط نیرومیسازد.چنانی که مردم را ازبلا نجات دهد نه اینکه دربلا با فگند.

نه خیر! دولت مردان کنونی نه رهبرهستند نه مسؤل اینها مجریان اهداف سیاست های کلان ایالات متحدۀ امریکا درکشورما هستند که ازین ناحیه مافراوان صدمه دیده وخواهیم دید.

ویرانه

دورازکرامت انسانی.

سگ جنگی درگوشۀ زخم های خودرا می لیسید.گرگی ازکنارش عبورکرد گفت درچه حالی؟ازین حماقت بیش نیست دربدل یک لقمه گوشت ودوتا استخوان مارا به هم می اندازند.اگرخوابیدیم رهای ما میدهند.کسی درغم ما نیست فقط زبان خودم مداوای زخم خودم است.

دیگرچپ ازراست هراس ندارد وراست ازچپ

سرانجام دانسته اند که تدوام حماقت گناه کبیره است.به حیث هوطن علاقه میگیرند.

دوساختمان سیاسی

دوساختمان سیاسی درکشورمان(جنگ سرد))چپ افراطی وراست افراطی مراحلش سپری شد.کنون آن سازوبرگ ونرخ ونواراندارد.فقط مبدل به حیث ویرانه درمجموع((چپ))منقسم به پارچه ها بدون سر بدون قطب نما درنسیرگمراه درحرکت.کنون راست افراطی،روان به سوی پ

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت