مهرالدین مشید

 

افغانستان دکان معامله است؛ بر مصداق این شعر زنده یاد رازق فانی

 

همه جا دکان رنگ است همه رنگ می فروشند

دل من به شيشه سوزد همه    سنگ ميفروشند

 

ادامهء چندین دهه جنگ و افزایش ناامنی ها نه تنها از هم گسبختگی های دردبار را در کشور بوجود آورده و ساختار های قومی و زبانی را در کشور شکننده کرده است؛ بلکه گروه های سیاسی را دچار تشتت و سرخورده گی های کشنده نیز کرده و رهبران و شخصیت های جهادی و سیاسی را بی ثبات و معامله گر به بار آورده است؛ درنتیجه بساط ثبات سیاسی در سطح گروهی و فردی به گونهء کامل در کشور برچیده شده است. این شکست و ریخت های سیاسی، اجتماهی و فرهنگی کشور را به پرتگاهء معاملهء بدترین معامله گران افگنده است که امروز با تاسف نه تنها مرز و بوم آن صحنهء تاخت و تاز مداخله گران خارجی است؛ بلکه کشور به بدترین میدان رقابت های سیاسی و نظامی میان خارجی ها و داخلی ها بدل شده است. این بازی در موجی از معامله گری ها هر روز بزرک تر می شود و بازیکنان بدون اندک ترین عقب نشینی تنها جا عوض می کنند و سنگر ها را تغییر می دهند. در واقع ”ویکتور” بازی عوض می شود و اما در کمیت و کیفیت آن تغییرات فاحش رونما نمی شود؛ هرچند هر از گاهی به گونهء زیگزاگ تغییرات کمی و کیفی رونما می شود و اما نه چندان که سمت و سوی بازی به کلی تغییر کند؛ فقط مهره ها پس و پیش می شوند و بر نقش اسپ ها بیشتر افزوده می شود؛ البته به دلیل آن که خیز اسپ ها به اندازهء یک و نیم خانه با غافل کردن حریف نقش تعیین کننده را در بازی پیدا کرده؛ زیرا کشت اسپ حریف کم هوش و نازیرک را زود مات می کند. در هر حال در آشفته بازار سیاسی افغانستان از مدتی است که اسپ ها وارد میدان شده اند و برای بقا و تداوم قدرت بزکشی ها را به راه افگنده اند. بدون تردید در این بازی ها بیشترین آسیب را مردم می ببند، بدون آن که بازیگران اصلی اندکی زیانمند شوند. هرچند هر از گاهی با رساندن بز به دایرهء حلال سر و پا گردن بازیکن درجه دوم می شکند که این بشکن بشکن در موجی از سازش های پنهان و آشکار افغانستان را، به قول شاعر” همه جا دکان رنگ است، همه رنگ می فروشند” به دکان رنگ هابدل کرده است. این سبب شده تا هر کس با رنگ ها بازی کند و هر کسی رنگ خود را به رخ مردم بزند تا با کور کردن آنان بازی را به نفع خود پایان بدهد؛ اما صدها دریغ و درد که بازیگران رنگ ها در افغانسنان هر از گاهی رنگ های خام را به بازی می گیرند و به قول قمار بازان”سکه باز اند” که بیشتر بازنده اند و اما هنر رقم زدن بازی به نفع خود و به زیان مردم را خیلی ماهرانه بلد اند و حتا در این راه نبوغ دارند که گویا با رویکرد های زیرکانه و متفکرانه با گذاشتن کلاه بر سر مردم، کوه و کتل های سیاسی را به نفع خود می پیمایند. از همین رو است که می گویند، افغانسنان دکان معامله است، برای بازی های کوچک میان رهبران سیاسی و جهادی و برای بازی های کلان میان کشور های منطقه و جهان. یکی از این بازی ها و دق الباب کردن دکان معاملهء جدید، می تواند سفر رییس جمهور غنی به مزار و دیدار او با نور سرپرست ولایت بلخ باشد. 

این سفر آقای غنی به مزار پس از سفر یک ماههء آقای نور به کابل انجام شده است که حاکی از گرمی رابطهء ارگ و مزار بود و تبصره هایی شنیده می شد که گویا اسپ آقای نور در طویله خانهء ارگ راه پیدا کرده است. هرچند ترس این وجود دارد که این اسپ خدای نخواسته در چند روز ماندن در ارگ قاطر نشده باش و شاید این مقوله که در سیاست دوست دایمی و دشمن دایمی وجود ندارد، از بار قاطر شدن اش چیزی نکاسته باشد و این کمتر میان ارگ و مزار شانس”برد برد ” را رقم می زند تا ”برد باخت” را و شاید هم نزدیکی مزار و ارگ بعبد نیست که نوعی مانور تازه در برابر سپیدار باشد و اندکی لرزه آوردن بر اندام نحیف آن را نیز در پی داشته باشد؛ زیرا سیاستگران ارگ بیشتر دانش آموزان آقای کرزی اند که در اختلاف افگندن میان حربفان اش و به قولی ”چت ” کردن آنان از هند و چند کشور دیگر درجهء داکتری افتخاری را بدست آورده بود. سفر آقای غنی در حالی به مزار انجام شده که دوستم به در جوزجان لنگر افگنده و به خواست ارگ نه گفته است. در این شکی نیست که گرمی روابط میان ارگ و مزار چند روزی حال و هوایی داشته باشد و اما این را نباید دست کم گرفت که دوستم برای زدن حریفان خود بدون داشتن داکتری افتخاری نام و نشان پیشینه دارد و ارگ این را احساس کرده و از آن رو اسپ نور را چند روزی در طویلهء ارگ بسته کرد تا هنر بزکشی با دوستم را فراگیرد و برای بزکشی با آن فربه شود؛ اما زود است که این قرعهء فال به نام ارگ زده شود که این از شانس خوب و اقبال بلند ارگ می کاهد. شاید هم نتوان به این تحلیل بسنده کرد و بازی های دیگری نیز در پیش باشد که با پس و پیش کردن مهره ها کشت و مات های تازه یی را در پی داشته باشد و هنوز انتظار در عقربهء زمان نفس می دمد.                                                                 

سفر رببس جمهور به مزار و میزبانی گرم عطای نور از او به دنبال تبصره های انجام شده است که حاکی از یک سلسله زد و بند های پنهان میان آقایان غنی و نور بود. درست این سفر زمانی انجام شده است که جنرال دوستم معاون اول رییس جمهور بر رسم ابراز نارضایتی از رییس جمهور انتقاد های تندی کرده و او را متهم به قوم گرایی کرده است و می گوید آقای غنی لوگری از هر کسی بیشتر به دیدهء نیکو می ببند. از سویی هم نور رقیب پیشینهء دوستم است. گفته می شود که آقای غنی پیش از این سفر دو اسپ را برای توفان تحفه داده است. وی پیش از این رقبای اش را برای بزکشی با دوستم چلنج میداد و اما این که حالا برای توفان اسپ فرسناده، معلوم می شود که در صدد راه اندازی بازی تازه و بزکشی جدید است. شگفت آور این است که بازی با اسپ از سوی آقای غنی شباهت به بازی پوتین پیدا کرده است . چند روز پیش پوتین یک اسپ سفید برای ترامپ تحفه داد و ترامپ هم او را در سی درصد سود یک ساختمان خود شریک کرد. حال دیده شود که سر نخ تبدیلی چاپ اندازان آقای غنی به کجا می انجامد و اما آنچه مسلم است، موریک شاه آمد و شاه آمد تازه به صدا درآمده است و این که ساه بر سر کدام اسپ به منزل می رسد، هنوز روسن نیست که شاه بر سر کدام اسپ و عروس بر سر کدام اسپ به خانه می آید و این بازی سیاسی اسپ و عروس تنها یک خیمه شب بازی است و یا این که پهلوانان تعویض می شوند، برای یک بازی تازه. هرچه باشد مردم افغانستان گویی به انتظار شاه آمد و شاه آمد تازه نشسته اند تا ببینند که شاه بالای اسپ سفید از شمال می آید و یا از غرب و دیده شود که چه رازی در عقب دو اسپ تحفه داده شده به توفان و استقبال گرم نور از رییس جمهور وجود دارد. آیا این بازی دو سره برای جا خالی کردن تازه است و یا آزمونی تازه برای یک بازی تازه که هنوز دور است تا در مورد نتایج آن به این زودی داوری کرد. هرچند شایعاتی وجود داشت که گویا غنی آقای نور را بحیث والی بلخ اعلان می کند و شاید با توجه به حساسیت هایی این کار انجام نشد و بعدتر دیده سود که زیر کاسهء این سفر رییی جمهور چه نیم کاسه موجود است. دیده شود که در اثر سینه زنی های سیاسی کاسه و نیم کاسه می شکند و یا ابن که آنچه زیر نیم کاسه است، آ شکار می شود.

هر چند در کشوری مانند افغانستان این گونه کاسه ها و نیم کاسه ها زیاد طول هم و عرض هم قرار گرفته، بار ها شکسته شده اند و اما هیچ گاهی سر نیم کاسه آفنابی نشده است. شاید دلیل اش این باشد که بازیگران هر از گاهی کاسه های خالی را برای مردم افغانستان پر نشان می دهند تا مردم از خالی بازی های آنان آگاه نشوند و هم از پشت پردهء بازی آنان آگاه نشوند؛ زیرا که سیاستگران افغان همیشه پشت بازی را بجای رخ بازی به مردم می مایانند تا آتان را عقب نخود سیاه روان کنند و خود وارد معامله شوند. از این رو هر از گاهی خواسته اند تا با راه اندازی هیاهوی کاذب اختلاف بر سر تواق های پنهان شان با هم کنار آیند و تنها با زهر پاشی های تبلیغاتی مردم را به فریب کشانده اند.

این سفر آقای غنی به مزار پس از سفر یک ماههء آقای نور به کابل انجام شده است که حاکی از گرمی رابطهء ارگ و مزار بود و تبصره هایی شنیده می شد که گویا اسپ آقای نور در طویله خانهء ارگ راه پیدا کرده است. هرچند ترس این وجود دارد که این اسپ خدای نخواسته در چند روز ماندن در ارگ قاطر نشده باش و شاید این مقوله که در سیاست دوست دایمی و دشمن دایمی وجود ندارد، از بار قاطر شدن اش چیزی نکاسته باشد و این کمتر میان ارگ و مزار شانس”برد برد ” را رقم می زند تا ”برد باخت” را و شاید هم نزدیکی مزار و ارگ بعبد نیست که نوعی مانور تازه در برابر سپیدار باشد و اندکی لرزه آوردن بر اندام نحیف آن را نیز در پی داشته باشد؛ زیرا سیاستگران ارگ بیشتر دانش آموزان آقای کرزی اند که در اختلاف افگندن میان حربفان اش و به قولی ”چت ” کردن آنان از هند و چند کشور دیگر درجهء داکتری افتخاری را بدست آورده بود. سفر آقای غنی در حالی به مزار انجام شده که دوستم به در جوزجان لنگر افگنده و به خواست ارگ نه گفته است. در این شکی نیست که گرمی روابط میان ارگ و مزار چند روزی حال و هوایی داشته باشد و اما این را نباید دست کم گرفت که دوستم برای زدن حریفان خود بدون داشتن داکتری افتخاری نام و نشان پیشینه دارد و ارگ این را احساس کرده و از آن رو اسپ نور را چند روزی در طویلهء ارگ بسته کرد تا هنر بزکشی با دوستم را فراگیرد و برای بزکشی با آن فربه شود؛ اما زود است که این قرعهء فال به نام ارگ زده شود که این از شانس خوب و اقبال بلند ارگ می کاهد. شاید هم نتوان به این تحلیل بسنده کرد و بازی های دیگری نیز در پیش باشد که با پس و پیش کردن مهره ها کشت و مات های تازه یی را در پی داشته باشد و هنوز انتظار در عقربهء زمان نفس می دمد. حال بر مردم افغانسنان است تا از میان انبوهی گزینه های ببمار، درهم و برهم، نامتجانس،سیاست زده،تنش آلود، مرموز، مبهم و ناهنجار به گزینه یی دست یازند که دست آنان را صادقانه بگیرد و به منزل مقصود رساند. گزینه یی که از چندین قرن و بویژه در چندین دههء پسین ابزاری برای به فریب کشاندن مردم استفاده شده است. این گزینه فقط بدرود گفتن با تمامی رهبران سیاسی و جهادی است که در این مدت برای حفظ و بقای منافع خود و بر ضد منافع مردم عمل کرده اند. پس نجات این ملت بستگی به شتاب آنان برای بریدن از رهبرانی دارد که سال ها آرزو های آنان را تختهء خیز اهداف شان قرار داده اند. یاهو

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت