مهرالدین مشید

 

تجارب دینی و علمی نحوۀ حکومت در اسلام را رقم می زند

حکومت در اسلام موضوعی درون دینی است و یا بیرون دینی

از مطالعهء اندیشه ها و آثار بسیاری از متفکران و رهبران اسلامی معلوم می شود که بیشتر ایشان بدین باور بودند که حاکمیت الهی در نظام تکوینی باورمند بودند و اما در نظام اجتماعی و سیاسی به حاکمیت مطلق قرآنی باور نداشتند. از مطالعهء آثار اندیشمندان مسلمان در قرن بیستم چون کتاب " اسلام و اصول الحکم" شیخ عل عبدالرزاق، " دولت اسلامی" و " اسلامی نظام زنده گی اور اسکی بنیادی تصورات" مودودی ، "آشوب بزرگ" " شیخین" داکتر ط حسین ، "تاریخ سیاسی اسلام" از داکتر حسن ابراهیم حسن، "حکومت اسلامی" آیت الله خمینی و بیشتری نوشته های علی شربعتی، مطهری، منتظری، بازرگان، جلال الدین پارسی، آیت الله طالقانی، داکتر سروش، کتاب " سیاست شرعی" ابن تیمیه، "وثایق مدینه" از داکتر محمد حمیدالله حیدر آبادی، "مرامنامه های" اخوان المسلمین و جماعت اسلامی هند، پاکستان و بنگله دیش و از انتقاد های فضل الرحمن و نصر حامد ابوزید بر دیدگاه های بنیاد گرایان به خوبی آشکار می شود که مسلمانان در طول تاریخ حکومت ایده آل اسلامی مطابق ادعا های شان نداشتند و اما حکومت هایی که موجود بوده از نوع حکومت های اموی، عباسی، عثمانی و عباسی همه مخالف اصل شورا و عدالت قرآنی بوده اند. از این یادداشت فهمیده می شود که "حکومت اسلامی" و " اسلام حکومتی" پایهء قرآنی ندارد. از انتقاد های شیخ علی عبدالرزاق در کتاب" اسلام و اصول الحکم" و مودودی بر حکومت ها و خلافت های اموی و عباسی، جمع حکومت های براصل امامت ایران، حکومت اسلامی مسخرهء سعودی و حکومت یک سالهء اخوان المسلمین همراه با اشتباهات آنان آشکار می شود که " حکومت اسلامی" پایگاهء قرآنی نداشته؛ بلکه ساختن حکومت وظیفهء مسلمانان است که در هر عصری با استفاده از علوم و تجارب جدبد در عرصهء حکومت داری، سود ببرند تا در راستای ساختن یک نظام ایده آل توفیق یابند. از همین رو است که "حکومت اسلامی" به مثابهء حلقهء گم شده یی است که تا کنون حتا س کلافهء آن روشن نیست و آگاهی ها تجارب مدعیان حکومت اسلامی مبهم تر از این حلقهء گم شده است. از سویی هم از مطالعهء "اسلام حکومتی"فهمیده می شود که این نوع حکومت منجر به حکومت های استبدادی به گونهء امارت طالبانی و خلافت داعشی و غیره شده است که نتیجهء آن ظهور تروریرم در جهان اسلام از لیبی تا سوریه و عراق و افغانستان شده است؛ فاجعه یی که نزدیک است، جهان را به آتش بکشد. و چه خوب عبدالرحمن کواکبی در کتاب "طبایع الاستبداد" از استبدادی سخن می گوید که سر ننگین خود را زیر سایهء " حکومت اسلامی" در "اسلام حکومتی"پنهان کرده است.

این که حکومت در اسلام مانند آزادی و روایت های کلان دیگر موضوعی درون دینی است و یا بیرون دینی. این بر می گردد به یک سلسله پژوهش های منظم و مستدل و پیهم تا به چون و چند آن پی برد. این در حالی است که بیشترین اندیشمندان معاصر مسلمان مدعی اند که حکومت در اسلام پایگاهء قرآنی ندارد. این بدان معنا است که بحث حکومت در اسلام ب می گردد به موضوعی بیرون دینی که در درون یا متن دین نمی توان نحوهء حکومت را پیدا کرد. هرچند عدالت و توحید از جمله کلان روایت های دینی است که از لحاظ جامعه شناختی مفاهیم بزرگی اند که حکومت ها می توانند با متوسل شدن به آنها و با به کارگیری از ارزش های آنها یک نظام کارای اخلاقی را بنیاد نهاد که بصورت کل از نظر اجرایی نمی تواند، آن را ضمانت کند. چنانکه داکتر سروش می گوید که در بارهء تیوری حکومت دینی می شود، بحث کرد و اما او می گوید که مشکل اجرای این تیوری است. وی در این رابطه دو دلیل ارایه می کند؛ نخست این که با قدرت نمی توان ایمان و عشق را بوجود آورد و دوم این که حکومت دینی بر تکلیف بنا شده است. در حالی که روزگار ما عصر حقوق مداری است و انسان امروزین هم خواهان حقوق خوبشتن است.در حالیکه اندیشهء دینی در اسلام از تکلیف مبتنی است. در این شکی نیست که گاهی حقوق در سایهء تکلیف و تکلیف در سایه حقوق معنا پیدا میکند و اما در حکومت دینی دقدم با تکلیف است. از این رو حکومت دینی تقدم با تکلیف است. این که شماری بر چه مبنایی حق پیدا می کنند که بر دبگران حکومت کنند. آشکار است هر مبنایی که این حق را تایید می کند، لزوما اطاعت از آن را نیز توجیه میکند. از این رو اطاعت نتیجهء منطقی حق حاکمیت است. ادعای مشروعیت حکومت در اینجا اعتبار ندارد؛ بلکه واجد چنین حقی است. در حالی که مشروعیت برابر به نادیده گرفتن مردم و اجبار آنان است. با آنکه مردم وظیفهء اطاعت دارند و اما با اجبار ممکن نیست مردم را به پذبرش آن وادار کرد. از این رو شماری ها می گویند که وصف دینی یا غیر دینی وصف ذاتی حکومت نیست؛ بلکه دموکراتیک بودن و غیر دموکراتیک بودن وصف ذاتی حکومت است؛ البته تفکیکی که بین مشروعیت شرعی و مقبولیت مردمی صورت می گیرد. در این حال رابطه میان حق حاکمیت و لزوم اطاعت برقرار می شود نه میان یقین و واقعیت. در این صورت اگر تمامی ففها به یقین در این صورت اگر تمامی ففها به یقین برسند تا زمانی که مردم به یقین نرسیده باشند فاقد اعتبار است.

درراین شکی نیست که تا کنون از حکومتی خبری نیست که از آن بتوان به عنوان حکومت اسلامی یا دینی نام برد؛ زیرا سنگ بنای نظامی را که پیامبر در برههء خاصی از تاریخ در جزیرهء عرب گذاشت و کار نظام سازی را با ایجاد مدینه(شهری) در یثرب آغاز کرد. پس از رحلت پیامبر یارانش کوشیدند تا راهء نظام سازی پیامبر را الگوی کشورداری شان قرار بدهند؛ اما برای بسر رساندن آن فرصت اندک داشتند که طور شاید و باید از عهدهء آن برآمده نتواستند. از سویی هم دفاع از نظام جدید و مقابله با دشمنان آن و اختلاف داخلی برای خلفا موقع نداد تا روی غنای حکومتداری در اسلام کار بنیادی کنند. در واقع تجربهء دینی پیامبر برای حکومتداری ناتمام ماند. با پایان دورهء خلافت و آغاز ملوکیت به تجربهء دبنی پیامبر برای حکومت دینی بدرود گفته شد و تجربهء دینی برای حکومتداری دینی نه تنها به باد فراموشی نهاده شد؛ بلکه کمترین کاری هم برای آمیزش تجربهء پیامبر و تجربهء علمی انجام نشد تا در محور اجتهاد ایمان و یقین راستبن برای حکومت دینی گل می کرد و امروز دست کمی از نیاز های جوامع اسلامی از ناحیۀ حکومتداری حل می شد. چنین کاری که نشد و حتا آنچه را که پیامبرو یارانش به میراث نهادند. خلفا و سلاطین اموی، عباسی، صفوی و سایر سلاطین محلی همه را به باد فراموشی نهادند. در این شکی نیست که به اتفاق نظر اندیشمندان معاصر مسلمان حکومت در اسلام پایگاۀ قرآنی ندارد و اگر چنین می بود، در دوران پیامیر این روند کامل می شد. از آنجا که روند حکومت داری محدود به زمان نبوده و در هر زمان نیاز های جدیدی برای حکومتداری خوب نیاز است. از آن رو پیامبر اسلام خود در این مورد تانی به پیشینه و منطقی و معقول را در پیش گرفت و رسم بزرگی را از خود به میراث نهاد. بنا بر همین احتیاط بود که پیامبر حتا پیش از رحلت خود در مورد جانشین خود چیزی نگفت و نخواست دراین مورد از خود سنتی را باقی بماند که بعد از رحلت اش مسلمانان به آن تمسک بورزند. از این رو او سکوت کرد و این سکوت سبب شد که یاران چهارگانۀ پیامبر در پیوند به حکومت چهار روش را از خود به یادگار ماندند.  ابوبکر از سوی شماری در ثقیفۀ بنی ساعدۀ به پیشنهاد حضرت عمر به خلافت رسید، ابوبکر پیش از وفات خود عمر را بحیث خلیفۀ برگزید، عمر برای تعیین خلیفه شورای شش نفره را تشکیل داد که به مخالفت علی رو به رو شد و عثمان هم از خلافت خلع شد و بوسیلۀ شورشیان به شهادت رسید. پس از این معلوم می شود که هدف از رویکرد پیامبر و خلفای راشدین در پیوند به نحوۀ حکومت، سپردن مسؤولیت آن به دوش هر نسلی بوده است که باید در روشنایی تجارب ناپختۀ دینی و پیشرفت های علمی و تجربه های بشری به پختگی برسد. از همین رو است که دانشمندان معاصر اسلامی مدعی اند که تشکیل حکومت در اسلام یک بحث بیرون دینی بوده و نباید آن را به اصل درون دینی محدود کرد.

گفتنی است، مثلی که حکومت به لحاظ ساخت قدرت به دموکراسی و غیر دموکراسی تقسیم شده است. به همین گونه از نگاهء محتوای عملکرد و منبع مشروعیت می تواند به " دینی" بودن غیر دینی بودن تقسیم کرد؛ اما این گونه پسوند ها نمی تواند، دلالت بر دموکراسی بودن و دینی بودن حکومت کند؛ ریرا زمانی این مصداق واقعی دارد که حکومت دینی، نظریه ها و احکام آن را در پیوند به مشروعیت، در حوزهء عمل و رفتار در حقوق اساسی، حقوق مدنی و غیره مبنای عمل قرار داده باشد. در این صورت آن حکومت دینی است؛ اما این را نباید فراموش کرد که مشروعیت در حوزهء عمل بوبژه در پیوند به حقوق اساسی و حقوق مدنی در یک حکومت دینی خود چالش آفرین است و با وارد شدن فلسفهء هرمنوتیک و تقدم هماهنگی افق میان فهم و معنا بجای فهم و متن تا سرحد مرگ مولف این موضوع را دشوارتر کده است ؛ زیرا که در موارد فوق رضای خداوند ارجحیت دارد. این در صورتی ممکن است که برای فهم و تفسیر کلام خداوند از تازه ترین روش های علمی استفاده شود که این خود در یک حکومت دینی چالش آفرین است؛ زیرا که پیشرفت های لحظه به لحظهء علمی در جهان ثبات در امر اجرای قوانین را بهم می زند که این بوضوح می رساند که حکومت از لحاظ دینی امری مربوط به زمان است و ناپاسخگویی درون دینی به آن سبب شده تا تشکل این حکومت یک امری بیرون دینی شناخته شود. این که شماری ها ناآگاهانه داد از حکومت دینی می زنند، به آن آدم هایی می مانند که آب را نادیده موزه ها را از پای بیرون می کنند و یا آنانی را که با دیدن سراب پاچه ها را یک متر بلند می کنند. در حالی که آبی موجود نیست. این بدان معنا است که ما هنوز به گونۀ واقعی  در آستانۀ حتا تشکیل حکومت اسلامی قرار نداریم و در این آشفته بازار دینی، مذهبی و سیاسی بویژه با ظهور طالب، القاعده و داعش حکومت دینی به رویا بدل شده است. این زمانی ممکن است که شرایط کنونی در سطح های گوناگون عوض شود تا شرایط سازگار برای تلاش هایی آغاز شود که بتوان چگونه حکومتی را بوجود آورد که در آن آموزه ها و ارزش های اسلامی بتوانند، جایگاۀ خود را درآن یابند و یا در آن جایگاۀ  مناسبی برای آن پیدا کرد. یاهو

 

 

 


بالا
 
بازگشت