مهرالدین مشید

 

اوضاع هر روز پیچیده و جنگ بین المللی در افغانستان ابعاد گسترده تری پیدا می کند

روسیه قدرتی در حال ظهور یحیث بازیگر بزرگ منطقه  و رقیب بدون منازعۀ امریکا

 

پوزۀ شوروی پیشین بحیث ابرقدرت بزرگ جهانی پس از آن به خاک مالیده شد و از هم فروپاشید که در برابر جهاد مردم افغانستان و حماسه آفرینی های مجاهدین توان ایستاده گی را از دست داد و ارتش تا دندان مسلح آن تاب رویارویی با مجاهدین افغان را نیاورد. از سویی هم ایجاد اصلاحات سیاسی و اقتصادی گرباچوف زیر عنوان  گلاسنوس و پروسترویکا هم نتوانست مانع فروپاشی شوروی شود تا آنکه این قدرت بزرگ جهانی به جمهوریت های پانزده گانه تجزیه شد و توان رقابت های سیاسی و اقتصادی در برابر امریکا را از دست داد تا آنکه جهان پس از فروپاشی شوروی پیشین در آخر دهۀ قرن بیستم از لحاظ نظامی و سیاسی یک قطبی شد. در نتیجۀ آن امریکا بحیث آقای جهان یکه تازی را آغاز کرد و پس از آن یکی پی دیگر تهاجم بزرگ نظامی را به عراق، افغانستان و پسانتر هم  سوریه آغاز کرد. پوتین پس از فروپاشی شوروی پیشین بحیث رییس جمهور فدراتیف روسیه زمام امور را در  دست گرفت و توانست تا اقتصاد ورشکستۀ روسیه را دوباره احیا کند و روسیه را بار دیگر از لحاظ اقتصادی به پای خود ایستاد نماید. روسیۀ که خود را وارث شوروی پیشین می خواند و در کلۀ پوتین هم هوای ابرقدرت شوروی پیشین موج می زد. وی تمامی کارنامه های امریکا را تحت نظر داشت و در فکر آن بود تا با استفاده از  فرصت توان رویارویی و رقابت در برابر امریکا را پیدا کند. تهاجم امریکا دو بار به عراق و یک بار به افغانستان و حمله های هوایی پی هم آن بر سوریه برج و باروی اقتصاد امریکا را فروریخت و هزینه های در حدود سه هزار میلیاردی جنگ امریکا در عراق، افغانستان و سوریه کمر اقتصادی امریکا را شکست و در برابر روسیه هر روز بیشتر از روز دیگر آسیب پذیر تر شد.

حال که درگیری های دوامدار امریکا در افغانستان و سوریه تیغ از دمارش بیرون کرده است و هر روز بیشتر از روز دیگر زمینگیرتر می شود و یکه تاز هایش در حال پایان یافتن است. روسیه با استفاده از این فرصت تازه می خواهد وارد بازی بزرگ با امریکا شود و برای این بازی خود را آماده می کند.  حالا پوتین دریافته است که بازی امریکا زیر نام مبارزه با تروریزم نه تنها امریکا را از رسیدن به بحیرۀ خزر و منابع سرشار نفت و گاز کشور های آسیای میانه مانع شد و رویا های  طلایی کاخ سفید را برای رسیدن به آروز های کلان به یاس بدل کرد؛ بلکه هیمنه و طنطنۀ نظامی  و اقتصادی را نیز شکست و حالا در افغانستان و سوریه بیش از هر ز مانی زمینگیر شده است. فریب امریکا در مبارزه با تروریزم و همدستی های پشت پردۀ آن با پاکستان برای رسیدن به اهداف استراتیژیک اش که همانا بردن جنگ به کشور های آسیای میانه و ناامن کردن مرز های روسیه و چین است، سبب شد که جنگ هراس افگنی به فرنگشتاین غیر قابل مهار تبدیل شود و حالا از کنترول امریکا بیرون شده است. بازی های پشت پردۀ امریکا با پاکستان در تبانی با عربستان سعودی گروه های افراطی القاعده و طالبان را یکی پی دیگر در منطقۀ ما بوجود آورد و تهاجم امریکا به افغانستان و بعد عراق گروه های افراطی النصره و داعش را در عراق و سوریه بوجود آورد که حالا در برابر این مار های آستین دست پروردۀ خوش در منطقه از پا درآمده است.

روسیه که در اوایل تهاجم امریکا به افغانستان از مبارزه با تروریزم دفاع کرد و به ظاهر خود را حامی و پشتیبان امریکا خواند و در رکاب مبارزه با تروریزم همسفر امریکا شد؛ اما در کمین انتقام از امریکا بود. پوتین که از تجربۀ تلخ تهاجم شوروی پیشین در افغانستان خاطره ها داست و می دانست که پایان حملۀ امریکا به کجا ها می انجامد، هر از گاهی منتظر فرصت بود که چه زمانی امریکا در این جنگ زمین گیر می شود و فرصت بازی بزرگ در منطقه و جهان برای او میسر می گردد. پوتین پیش از این نیز در میان کشور های منطقه کار می کرد و در صدد همپیمان منطقه یی بود و تلاش می کرد تا با رویکرد های سیاسی متفاوت همپیمانان سنتی شوروی پیشین را به خود جلب کند. روسیه تجربه یی که از شکست افتضاح بار شوروی پیشن در افغانستان داشت، می دانست که امریکا در این کشور با چه سرنوشتی رو به رو خواهد شد. چنین هم شد، مثلی که رویا های رسیدن شوروی پیشین برای رسیدن به آب های گرم هند بی تعبیر ماند. به همین گونه رویا های امریکا و اروپا هم برای رسیدن به چشمه های نفت و گاز کشور های آسیای میانه و بحیرۀ خزر هرگز تحقق عملی پیدا نخواهد کرد. از همین رو بود که روسیه هم مانند امریکا به بازی دوگانه با طالبان و حامی آنان یعنی پاکستان آغاز کرد. روسیه برای نخستین بار در سال 2007 با طالبان تماس برقرار کردند. این تماس پس از ربوده شدن طیارۀ روسی و به دام افتادن خلبان آن با طالبان فراهم شد. این تماس در واقع زمینۀ گفت و گو های طالبان را با روسیه  فراهم کرد تا آنکه ایران در سال 2015 با طالبان تماس نزدیک حاصل کرد و حتا روی انتقال دفتر قطر طالبان به ایران نیز گفت و گو هایی انجام شد. این تماس ایران با طالبان فرصت را برای روسیه فراهم کرد تا با طالبان در تماس شوند. دیپلومات های روسیه توانستند تا نخستین تماس ها را با طالبان در ایران حاصل کنند. چنان که ملامنصور رهبر طالبان پس از بازگشت از ایران در مرز مشترک پاکستان و ایران بوسیۀ طیاره های امریکایی کشته  شد. این حادثه نشان داد که امریکایی ها بر تمامی فعالیت های طالبان به کمک پاکستان اشراف کامل دارند. از اظهارات مشاور امنیت ملی پاکستان مبنی بر این که کشته شدن ملاعمر و ملا منصور روند صلح در افغانستان را به تعویق افگند، فهمیده می شود که امریکایی ها از کشتن ملامنصور دو هدف را دنبال کردند. هدف اولی ایجاد موانع بر سر راۀ  تماس میان طالبان و روسیه و ایران وهدف دومی هم ایجاد موانع در راۀ صلح افغانستان؛ زیرا امریکایی ها صلح حکومت افغانستان با طالبان را بر وفق میل خود می خواهند، نه صلحی که مانع براورده شدن اهداف استراتیژیک امریکا و هم پیمان آن پاکستان شود.

از آن پس روسیه به تدریج بر تماس های خود با طالبان افزود و پوتین توانست تا برای آخرین بار در یک پایگاۀ نظامی در تاجکستان در سال 2015 با ملامنصور رهبر طالبان گفت و گو کند.  این گفت وگو ها در واقع زمینه را برای فراهم آوری کمک های روسیه برای طالبان فراهم کرد و از آن به بعد طالبان به اسلحه و  تجهیزات روسی دست یافتند و روسیه در بخش اطلاعاتی کمک هایی را برای طالبان فراهم کردند. چنانکه گفته میشود که همین اکنون روسیه از طریق مرز هایش با نصب کمره های پیشرفته تمامی اطلاعات را در اختیار طالبان قرار می دهند. چنانکه گزارش های زیادی به نشر رسیده است که طیاره ها طالبان را اکمال می کنند. نخستین همکاری های طالبان و روسیه در سقوط کندز آشکار شد. واضح است که روسیه در عقب تماس خود با طالبان اهداف گوناگونی را دنبال می کند که تنها مسالۀ بدست آوردن یورانیم  افغانستان، نیست؛ بلکه روسیه خواهان وصل شدن با کشور های خلیج برای مبادلۀ کالا های اقتصادی می باشد. روسیه می خواهد که خود را از طریق خط آهن کشور های آسیای میانه به هند و ایران وصل کند. چنانکه ایران همین اکنون چاه بهار و زاهدان را به طول 600 کیلومتر وصلح کرده و در حال امتداد زاهدان به نیمروز است. کشور هند نیز می خواهد که مسیر دلارام – زرنج را آمادۀ بهره برداری کند. روسیه و ایران برای بهره برداری مشترک از مسیر یادشده به توافق رسیده اند. روسیه تلاش می کند تا برای رسیدن به آبهای گرم از طریق افغانستان تماس هایش را با طالبان گسترش بدهد. چنانکه طالبان در یک اعلامیۀ خود گفتند که آنان از پروژه های اقتصادی پشتیبانی می کنند که هدف از این اعلامیۀ شان نشان دادن چراغ سبز برای روسیه بود. از سویی هم روسیه از موجودیت در حدود 2700 تن شهروندان روسی وابسته به داعش نگران است. روسیه می خواهد که با دادن اسلحه و تجهیزات برای طالبان، افراد وابسته به داعش را در افغانستان سرکوب کند. از سوی دیگر روسیه خواهان تمدید گاز تاپی نبوده و حتا از طالبان خواسته است تا مانع عملی شدن این پروژه شوند؛ زیرا روسیه می خواهد که با  وصل کردن گاز آسیای میانه به جانب خودش، بازار فروش آن را به نفع خود به کشور های دیگر منطقه و جهان فراهم کند.

روسیه ننها از حضور امریکا و رسیدن داعش به مرز های غربی خود نگران نیست؛ بلکه از این بیشتر نگرانی های اقتصادی نیز دارد که همانا نگران توسعۀ گسترش روابط اقتصادی چین در منطقه و جهان است. روسیه از همین رو تلاش می کند تا مانع عملی شدن پروژۀ CPEF  شود که چین را با پاکستان وصل می کند. از همین رو است روسیه در صدد هرچه بیشتر تامین رابطه با طالبان است و همکاری های روسیه با طالبان از محدودۀ مرز های شمالی کشور فراتر رفته و به مرز های شرقی و جنوبی کشور رسیده است.  چنانکه چندی پیش منابع موثق از سفر و گزمۀ مشترک افسران روسی، پاکستانی و شبۀ حقانی به مرز های شرقی افغانستان در ولایت های پکتیا و پکتیکا خبر دادند که در تاریخ جنگ پانزدۀ سالۀ امریکا در افغانستان بی پیشینه می باشد. این بازدید مشترک نه تنها از رابطۀ گرم روسیه با طالبان؛ بلکه از رابطۀ تنگاتنگ روسیه با پاکستان و ایران بر سر معامله با طالبان نیز خبر می دهد و به این حقیقت مهر تایید می گذارد که روسیه می خواهد زیر نام کمک به روند صلح افغانستان، به تجهیز و تمویل طالبان پرداخته و با ضربه زدن به امریکا، به اهداف نظامی، سیاسی و استراتیژیک خود درمنطقه نایل آید. 

 این تلاش های روسیه سبب شده تا امریکایی ها کمی تکان بخورند و در صدد برنامه ریزی های  جدید نظامی و سیاسی در منطقه شوند. چنانکه دونالد ترامپ تلاش دارد تا رابطۀ تجاری خود را با چین گسترش داده و بدین وسیله صادرات این کشور به جهان خارج را مهار کند و از سویی هم مانع عملی شدن برنامه های اقتصادی روسیه در منطقه شود. این بازی تازۀ روسیه، رییس جمهور امریکا را وادار کرده است تا به شمار نیرو هایش در افغانستان بیافزاید و با اعزام گروپ های استخباراتی بیشتر در افغانستان حضور قدرتمند خود در منطقه از دست ندهد؛ اما شگفت آور این است که امریکایی ها هنوز هم در خواب خرگوشی غرق اند و فریب وعده های دروغین مقام های پاکستانی را می خورند. چنانکه ریچارد اولسن نمایندۀ پیشین امریکا درامور افغانستان و پاکستان، طالبان را سرمایۀ استراتیژیک پاکستان خواند و گفت که شامل کردن پاکستان در فهرست سیاه راۀ حل نیست؛ بلکه پاکستان باید در راستای صلح با افغانستان ترغیب شود. به گفتۀ وی هرگاه بر پاکستان فشار افزایش یابد. در این صورت به کشور های رقیب امریکا تمایل پیدا خواهد کرد. از این سخنان اولسن معلوم می شود که امریکا هنوز تمایل ندارد تا از دام وعده های فریب آلود پاکستان بیرون شود و در مبارزه با تروریزم در افغانستان صادق باشد؛ زیرا امریکا برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود در منطقه در برابر رقبای اش  مانند روسیه و ایران هیچگاهی حاضر به گذشتن از پاکستان نیست و هنوز هم می خواهد مانند گذشته افغانستان را برای پاکستان در معرض معامله قرار بدهد. در این صورت آشکار است که امریکایی ها در پیوند به افغانستان و سرنوشت مردم آن هرگز تعهد صادقانه نداشته و برای رسیدن به اهداف خود می خواهد هنوز هم مردم افغانستان را به قربانی بگیرد. در این حال بر حکومت و سیاستگران  افغان است تا در صدد چاره شده و برای رهایی کشور و رفاۀ مردم افغانستان بازی های تازه را بیاغازند.  بویژه حالا که روسیه بحیث قدرت بزرگ در منطقه در حال ظهور است، بازی های سیاسی در منطقه شکل و شمایل دیگری به خود می گیرند، جنگ افغانستان هر روز پیچیده تر شده و جنگ نبابتی در افغانستان میان  کشور های منطقه و جهان ابعاد دشوارتری به خود می گیرد. از همین رو است که می گویند، افغانستان به صحنۀ رقابت  و  جنگ بین المللی بدل شده است. از این رو کابل باید خود را با بازی های تازه آماده کند و بیش از این دنبال سیاست هایی نرود که تا کنون نتایج خوب به بار نیاورده است. کندکاری ها و معامله گری های امریکا طی سال های گذشته نشان داده است که امریکا هرگز حاضر به صلح پایدار به نفع مردم افغانستان نیست؛ بلکه صلح را برای خود و منافع خود می خواهد؛ پس حالا بر حکومت و مردم افغانستان است که برای صلحی تلاش کنند که رفاه و شگوفایی های اقتصادی را برای مردم افغانستان در پی داشته باشد. برای رسیدن به این هدف مهم نیست که با کدام کشوری چه سرخ و چه سیاه و چه زرد  وارد معامله شوند و لازم است تا بیش از ان که کارد بر استخوان های مردم افغانستان فروتر رود، برای نجات  آنان بشتابند. برای رسیدن به این هدف فکر می کنم که حکومت افغانستان فرصت های بهتری نسبت به طالبان دارد و می تواند از این فرصت ها استفاده کند و از طریق گفت و گو های بین الافغانی با طالبان به کمک کشور های روسیه، پاکستان  و سایر کشور ها در فضای بده و بستان سیاسی در راستای منافع ملی کشور وارد عمل شود تا بن بست موجود در کشور شکسته شود. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت