علی رستمی

 

۷و۸ثوردو رویدادِ متضاد!

قسمت پنجم

هشت ثور انتقال قدرت به تنظیمهای جهادی

 پلان صلح  سرمنشی ملل متحد  با تمام قوت ورویکردهای سیاسی با میانجگری بین المللی درنهایت نظر به عوامل ذیل به ثمر نه رسید : اختلاف میان رهبری حزبی ودولتی درسمت شمال کشور،   عملکردهای منفی رهبری حزبی ودولتی دربرابر جنرال دوستم ومنصور نادری درجلسه کارمندان امنیتی  وسبکدوشی افسران قوتهای نظامی سمت شمال ، کودتای شهنواز تنی وزیر دفاع زما ن داکتر نجیب الله،اعلام استعفای غیر مترقبه داکترنجیب از مقام  حزبی دولتی،  وپناهنده شدن  وی در مقر سازمان ملل متحدبر شالوده یی دسایس کشورهای جهان ومنطقه ودروجود بنین سیوان . براساس این عوامل وضع سیاسی ونظامی به وخامت رفته وبعدازتصمیم گیری هیأت رئیسه کمیته اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن ورهبران دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ، قدرت به صبغت الله مجددی و همراهان وی که ازپاکستان باخوداورده بود، تسلیم داده شد.  گلبدین حکمتیار که قبلآ توسط عده یی از اعضای رهبری حزب وطن   نیروهایش رابه شهرکابل وبه کمیته مرکزی حزب وطن وزارت داخله  بدون تصمیمی جمعی شورای پشاورداخل و یک بخش نهادهای امنیتی ورهبری رااشغال کرده بودند،از طرف ایتلاف سمت شمال از کابل رانده شدند.

 با  تسلیمی قدرت  بطور مسالمت امیز به تنطیمهای جهادی  ، نه تنهاصلح بوجود نیامد، بلکه جنگهای تنطیمی وحزبی میان جمعیت اسلامی ،حزب وحدت ،حزب اسلامی به رهبری عبدالرسول سیاف وحزب اسلامی گلبدین حکمت یار درشهرکابل بوقوع پیوست ،که تراژیدی بزرگ غمناگ دامنگیر مردم بی گناهی شهرکابل شد. دولت وشیرازه ان کاملآ ازبین رفته و شهرکابل به گورستان  کشته شده گان خویش تبدیل شد؛ وتمام دستاوردهای  مترقی ودموکراتیک جمهوری دموکراتیک افغانستان ازبین رفت،وهمه لوازم ان  به  پاکستانیها انتقال گردید. با قدرت رسیدن جهادیون درافغانستان ارتش نیرومند تاریخی وبا تجربه افغانستان نیر به دستور نواز شریف نخست وزیر پاکستان ازبین رفت، تمام وسایل زرهی وغیرزرهی جزوتامهای ارتش وپولیس وامنیت دولتی غارت وچوروبه پاکستان فروخته  شد. زنان وجوانان اعم دختران وپسران جوان وخوش قیافه، نسبت احتلافهای حزبی ومذهبی مورد تجاوز قرار گرفتند. جنگها خانه به خانه وکوچه به کوچه برای کسب قدرت ادامه یافت ،وبه اثر این جنگها منازل ودهکده های درشهر واطراف کابل از سکنه خالی شده، دومیلیون انسان درایران وپاکستان مهاجر وپناهنده شدند. افغانستان به مخروبه ء بی صاحب مبدل شد. تمام دستاوردهای هفت ثورکه حامی ارمغان خوشبختی، صلح وجامعه انسانیب برای مردم بود ، بعداز هشت ثور برعکسش توسط دولت تنظیمهای جهادی صورت گرفت.  تراژیدی فراموش ناشدنی در تاریخ سرنوشت مردم افغانستان بوقوع پیوست ،که سالها درنزد نسل امروزو اینده کشورباقی خواهد ماند .

این وضع باعث شد تا طالبان نیروی سیاهی ارتجاعی برای تحقق اهداف راهبردی منطقوی پاکستان ، امریکا وانگلیس تحت رهبری بی نطیر بوتو از بقایای لشکر مجاهدین با کمک معنوی امریکا وانگلیس تشکیل شود ؛وبرای کسب قدرت به افغانستان یکجا با قطعات ارتش وجنرالهای پاکستانی از طریق کندهار داخل افغانستان هجوم اوردند ،واز انطریق کابل وتمام افغانستان را اشغال وبه انقیاد خود بیاوردند. با گرفتن قدرت توسط طالبان حکومت متحجر قرون وسطایی درافغانستان بوجود امد که ننگین ترین وسیاه ترین دورهء تاریخی درسرنوشت سیاسی واجتماعی مردم افغانستان میباشد.همه ارزشهای انسانی ازبین رفت زنان به مثابه نصف انسان به حاشیه جامعه رانده شد واز تمام ارزشهای فرهنگی محروم  گردیدند.قوانین دوره حجر درافغانستان حاکم شد. دراین دوره سیاه بود که حمله تروریستی در برجهای دوگانه  مرکز تجارتی جهانی در شهرنیویارک بتاریخ 21 دسامبر 2001 در امریکاتوسط اعضای القاعده بوقوع پیوست، که باعث تخریب کامل مرکز تجارتی و کشته شدن 5000 کارمندان ان گردید.

ایالات متحده امریکا برای انتقام ازگروهی القاعده ودستگیری رهبر ان اسامه بن لادن که در ساحه حکمراوایی طالبان درمرزهای افغانستان  فعالیت وبودباش داشتند، یکجا با شرکایی بین المللی خویش به افغانستان تجاوز نموده که سبب ازبین رفتن دولت سیاه وننگین طالبان شد، و حامد کرزی به صفت رئیس جمهور موقت افغانستان که در کنفرانس بن تعین گردیدبود،باپشتبانی عساکر 48  کشورجهان با موجودیت یکصد هزار عساکر امریکا در کابل به قدرت رسید. این لشکر کشی رازیر نام" مبارزه علیه تروریزم بین المللی  وازببن بردن اعضای القاعده" توجیه کردند!  اما برعلاوه کشته شدن اسامه بن لادن درخاک پاکستان توسط نیروهای اپراتیفی امریکا  هیچ گونه تغییر درفعالیتهای  تخریبکارانه ضد انسانی انها   بوجود نیامد، بلکه هزار چند نیروهای تروریزم  رشد نموده وساحه رهبری شان درافغانستان هرروز گسترش وتحکیم یافت. تابحال زیرنام مبارزه علیه تروریزم ویا به اصطلاح بازسازی افغانستان  114 میلیارد دالر مصرف شده که مجموعآ با مصارف نظامی 600میلیارددالر میشود.  شوربختانه فقیر فقیرتر شده وپولدارپولدارتر، وگروهای ترویزم بیشتر بیشتر. .

 باراول و دوم  حکومت پوشالی غربی تحت رهبری مجاهدین درافغانستان به زعامت حامد کرزی  رویکار آمد. مرجله سوم انتخابات  که با دور دوم کشانیده شد ،با تخلف وتقلب همراه بود، که این امر سبب بروز اختلافات میان دوکاندید اشرف غنی وعبدالله عبدالله گردید، که هرکدام خودرا برنده اعلام میداشتند، تا اینکه انتخابات به بن بست مواجه شدواما نظر به مداخله وزیر خارجه امریکا برای ازبین بردن این بست  ، راه حل سومی را بااشتراک هردونامزد ریاست جمهوری پیشنهاد تشکیل "جکومت وحدت ملی" را نمود،تا اینکه بحرانی بوجود امده را ازبین ببرد.  با تشکیل "حکومت وحدت ملی"  که به فشار جامعه بین المللی در راس امریکا بوجود امد؛ بازهم وضع سیاسی ونظامی بهبود نیافته ،بلکه چالشهای نوین درمقابل دولت جدید  قرار گرفت.  براثر مدیریت ناکارامدو بی کفایتی  رهبری حکومت وحدت ملی ارقام بیکاری ونارضایتی مردم دوچند شده ودرضمن  برعلاوه  گروهی تروریستی القاعده وطالبان گروهی تروریستی دیگری بنام داعش که ازکشورهای اسیامیانه  درصفوف داعش والقاعده درسوریه ،عراق  ویمن جنگیده بودند، دوباره برگشته اندو زیرنام خراسان بزرگ درشمال افغانستان اقدام به فعالیت های مسلحانه برای جلب و جذب برای خویش اغاز نموده اند.اینها همه وسیله ابزاری برای اهداف راهبردی کشورهای همسایه وجهان شده که ازدستی به دستی انتقال میابند،وازانها به صفت اهرم فشار برای تحقق منافع خود علیه مخالفین سیاسی خویش استفاده مینمایند.  تشکیل دولت بعداز انتخابات 1393 کشورما شاهد خروج بخش عظیمی از سرمایه های مالی وانسانی میباشد. نیم میلیون انسان ازجمله زیادترین ان ها جوانان میباشند، که کشور رانسبت عدم ثبات سیاسی وامنیتی وبیکاری ترک نموده اند.  حکومت وحدت ملی نه توانسته است که اجماع کلی را درمیان رهبری دولت وحکومت اجرائیه  درکُل  مطابق ارزشهای مدنی وحقوق بوجود اورد . هرج ومرج وبی اتفاقی وعدم اطاعت از دساتیر هردوارگان توسط وزرای کابینه وتشدید اختلافها بخاطر گزنیش وزیران دروزارت خانه های کلیدی ، کارایی وابتکارعمل را به چالش مواجه ساخته  و مانع عملکرد ورویکردهای منسجم شده است. این عوامل تاثیرات عمیق بالای مورال رزمی نیروهای مسلح کشور وارد ساخته که به نفع دشمنان کشور تمام شده است. شوربختانه افغانستان با تهدیدها وچالشهای سنگین وخطرناک براساس بازیهای کشورهای منطقه وجهان مواجه میباشد .

بحرانهای بوجود امده در چهاردهه اخیر تجربه تلخ وشیرینِ دارد، برای نسل جوان امروز وفردای کشو رضروری پنداشته میشود، تا از اشتباهات و رویکردهای سیاسی واقتصادی واجتماعی این دوران پند گرفته وعوامل و سبب انرا مورد  سنجش خِرد خود قراردهند؛ تا دراینده نواندیشان ونیروهای دموکراتیک وملی دچارهمچو اشتباه های جدی نشوند. مولفه های بنیادی اینست که درطول تاریخ کشور ما بعدازلشکر کشی سکندر مقدونی  وعربها تا الحال  مورد تجاوزوتاخت تازه لشکرهای کشورهای خارجی   قرارگرفته واهداف خویش رادراین خطهءتاریخی تحمیل کرده است. سنت وعقاید دینی ومذهبی شانرا ازبین برده وبه عوض عقاید خویشرا جایگزین کرده است. این امر باعث شده تا مردم سرزمین ما نفرت عظیم از هجوم ناخواسته یی خارجیها زورمند داشته باشند،و برای ازادی واستقلال وحاکمیت و ارزشهای مادی ومعنوی خود سرسختانه دفاع و بجنگند. دردمندانه که مردم ما هم از سیاستمداران ونخبه گان وگروهای که در چهار دهه برضد سیاستهای دولتهای چپ راست مبارزه کرده،وخودرا نمایندگان ارمانهای  زیر نام "دفاع از اسلام وازادی وافغانستان "بخاطر حضور عساکر خارجی نامیده اند ، غرق  اشتباه وتکرار سیاستهای دولتهای دیروز  شده اند.  میلونها انسان  شعوری وغیر شعوری  به قتل رسیدند،یا به کشورهای بیگانه مهاجر شده اند. بحران که بعداز کودتای محمد داوود اغازشد ه بود، تاامروز تداوم یافته است.   رهبران این بیشگامان به اصطلاح نماینده گان دین ووطن مردم افغانستان با افتخارازنعمت وبرکت میلونها دالر  کشورهای غربی که ازخونریزی مردم افغانستان بدست اورده اند، قصرهای مجلل وباشکوه درداخل کشور اعمار ویا خریداری کرده اند. درحالیکه هر روز به انواعی مختلف مردم ما کشته میشوند.هچگونه تعرضی علیه موجودیت عساکر خارجی درافغانستان از خود تبارزی نه داده اند. برای اینکه منافع گروپی وحزبی شان تامین است ودرزیر چتر باداران خویش لم داده اند. درحالیکه عساکر کشورهای غول پیگر سرمایداری برای راهبُرد های اقتصادی وسیاسی   برشالودهء وضع ژیوپلوتیکی  حضور دارند؛ تانقشه جغرافیایی منطقه را براساس مرام خویش به زور تغییر بدهند.مردم را با رویکردهای مختلفی غرق  فسادساخته ، تا اخلاق  پول پرستی وتجمل پرستی  را برای فروش اموال مصرفی حود زمینه اش را هموار بسازد. میخواهند  کشور ما را بازهم به مانند دوران جنگ سرد درمیان ابر قدرتهای منطقه ، به مثابه  پل عبوری برای جنگهای نیابتی با کشورهای همسایه غرض اشغال وتسلط منافع نفتی و منطقوی اسیای میانه، ایران وچین تبدیل نماید.به این رو مردم ما شاهد هستندکه  هرروز نیروهای مسلح داعش از گوشه وکنار پاکستان توسط هواپیماهای نظامی درشمال کشور، بدین منظور انتقال داده میشود . حکومت وحدت ملی بی شرمانه برای سرپوش گذاشتن ومصروف ساختن مردم ، یکجا باشرکایی بین المللی خود برای  تحقق بیشتر اهداف  شان ، پدیدهء شوم قومی را دامن زده ویک قوم را علیه یک قوم دیگر نظر به سیاستهای تکرار نابخردانه عبدالرحمن خان وهاشم ومهمند خان  ، که باعث منازعه های قومی ومنطقوی تابحال شده است، از یک محل به دیگر محل جابجا می نماید، تا این روحیه را تشدیدوتازه بسازد.به گفته مردم ما: ابرا خیت کرده ،ماهی بیگرند."

 ازجانب دیگر،نظم کهنه که بعداز جنگ اول  دوم جهانی درجهان بوجود امده بود، درحال تغییر بوده،واهداف نوین استراتیژیکی درمناظق سوق الجشیهای هدفمند،ازجمله  برای ایجاد" خاورمیانه بزرگ" از  شرق میانه ،جنوب اسیاو شمال افریقازیر نام " ناتوی عربی"  که درراس ان عربستان قرار خواهد داشت درحال پی ریزی است؛هدف سفر ترامپ رئیس جمهور امریکا درعربستان سعودی واشتراک درجلسه سران کشورهای عربی  ، به این منظور بوده است.. امدن گلبدین درافغانستان که از لست سیاه تروریزم بین المللی پاک ودوباره براساسی قرارارداد صلح با دولت جمهوری اسلامی افغانستان  وارد کابل شده که ذخیره ومهره ریزرفی برای تحقق سیاستهای منطقوی به نفع امپریالیزم امریکا علیه چین وروسیه وایران خواهدبود.  گلبدین با داشتن تجارب تلخ از بیرون شدن ازقدرت بعداز سقوط دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان توسط جمعیت اسلامی واتحادسمت شمال را دارد! که میتواند دراین مقطع تاریخی انتقام خودرا از حریفهای منطقوی خود با پشتبانی ناتو بگیرد. بازهم افغانستان تحت خیز جنگهای نیابتی و منطقوی خواهدشد ومردم ما یکبار دیگری قربانی سیتسهای خرابکارنه جهانی میشوند.   .

 این امر ما را به گفته هگل باورمند میسازد:" تاریخ به ما می اموزد که بشرهرگز ازتاریخ چیزی نیاموخته است".

 

علی رستمی المان اپریل 2017

رویکردها"

کتاب "از پاداشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان". نویسنده: عبدالوکیل سابق وزیر خارجه حمهوری دموکراتیک افغانستان.

کتاب "کودتای پنجم در سقوط دولت جمهوری سرخ وسیاه". نویسنده: محمد حسن شرق

کتاب "پشت پرده افغانستان" نویسنده: دیه گو کوردووز. سلیگ اس. هاریسون

کتاب" بازی شیطانی" نویسنده: رابرت دریفوس

کتاب "سرنوشت غم انگیز درافغانستان" نویسنده فلیپ کاروین

 

 

+++++++++++++++++++

 

قسمت چهارم

استعفای شادروان داکتر نجیب الله وملاقات رهبران حزبی دولتی با سران تنظیم ها برای انتقال  قدرت

 بادرنظرداشت ملاقاتهای متواتر رهبران حزبی ودولتی افغانستان با  تنظیمهای جهادی ،نماینده گان تنظیمها یکجا با،مربیان غربی ومنطقوی خویش، همیشه چالشهای را برای شکست مذاکرات بوجود میاوردند.ازجمله، بعداز خروج نیروهای شوروی ازافغانستان،اخرین خواست ارزوی شان این بود که باید حزب وطن وشخصی داکتر نجیب الله از قدرت کنار بروند . بعداز بحثهای طولانی وامدن بینن سیوان به عوض کوردویز به حیث نمایند ملل متحد ،اخرین موضع گیری نجیب الله در مورد استعفایش در مذاکرات با بینن سیوان بتاریخ 25 حوت 1370 روی یک میکانیزم حکومت ایتلافی به موافقه رسیده بودند، و لست یکصدو پنج نفری هم ازطرف نجیب الله تهیه وبه بینن سیوان داده شدبود. بعدازاین ملاقت سه روز بعدش موضع گیری داکترنجیب تغییر میکند،وکیل درکتاب از پادشاهی مشروطه الی سقوط جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان مینویسد.:" رئیس جمهور نجیب الله درملاقات ومذاکرات تاریخی فوق العاده مهم وبا اهمیت 25 حوت 1370 خود با بنین سیوان موضعیگیری سازنده وواقعیبنانه، به تعقیب مذاکرات گذشته خود با سیوان داشت این موضعگیری از پشتبانی اکثریت قاطع شورای مرکزی حزب وطن وهیأت اجرائیه ان، برخوردار بود، زیرا نبود وی در ساختار نهادهای دولتی وحزبی خطر ازهم پاشیده گی ان نهاد را به وجود میاورد".

با دریغ وافسوس که نحیب الله ، سه روز بعداز ملاقات تاریخی 25 حوت 1370 تحت فشار ووعده های فریبنده بینن سیوان وشرکایش، نظروموضعیگیری قبلیش را، 180 درجه تغییر داد،ودراعلامیه یی به تاریخ 28 حوت 1370 امادگیش را برای کناره گیری ازقدرت، قبل از فراهم شدن دوران انتقالی، درحضور بینن سیوان ومطبوعات ابراز نمود ورهبری حزب ودولت را دربرابر یک عمل انجام شده قرارداد. دراین تغییر عقیده وتصمیم گیری داکتر نجیب  وحوادث سیاسی افغانستان  افراد مانند: بینن سیوان ، حسین پوتسالی معاون سیاسی بینن سیوان وفلیپ کاروین معاون سیاسی بینن سیوان نقش برجسته را ایفا کرده اند. انعکاس این اعلامیه درمیان حزب ومردم تاثیر بسیار ناگوار وپیش ازوقت  ،بدون یک میکانیزم دقیق درست انتقال قدرت، مردم را درترس ارعاب انداخت، همه برای تضمین اینده خویش به وسوسه افتادند؛و باعث تضعیف روحیه اعضای حزب ومردم ،وبرعکس بلند رفتن مورال تنظیمها درداخل وخارج کشور گردید. چنانکه عبدالوکیل درکتاب  ازپاد شاهی مشروطه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان درصفه 845 مینویسد:" یک روز بعداز اعلامیه نجیب الله تیلفونی برایم گفت تا نزدش بروم. بدون ضیاع وقت به دفترش رفتم وانتظارداشتم تا مطالب مهمی را درارتباط با اعلامیه دیروزیش برایم بگوید؛ ولی برعکس، دستورداد تا روشان احمدزی برادرش که کارمند وزارت خارجه بود،شیربهادر سابق وزیر صحت عامه وبرادرغلام فاروق یعقوبی وزیر امنیت دولتی را به سفارت های دولت جمهوری افغانستان به حیث دیپلومات تعیین وهرچه عاجلتر انهارا بفرستم." 

 طوریکه به ادامه وکیل مینویسد:"بنابراین به وضاحت دیده میشود که بین امدن فلیپ کاروین وصحبت های قبلی نجیب الله با من واعلامیه اش در 18 مارچ سال 1992 ، رابطه مستقیمی وجود داشت. سیوان در معاملات پشت پرده برای فریب وبه دام انداختن نجیب الله تمام زمینه هارا اماده ساخته بود"

 طوریکه فلیپ کاروین درکتاب" سرنوشت غم انگیز درافغانستان" درصفحه 103 مینویسد:" درمورد روابط بین بینن سیوان با نجیب الله میتوان گفت که نهایت غامض وپیچیده است... واو"نجیب" همچنان بینن را از نقطعه نظر شخصی دوست دارد.".

روابط تنگاتگ نجیب با بنین سیوان ،درکتاب سرنوشت غم انگیز بسیار واضع از جانب فلیپ کاروین  ابراز شده است ،و بعداز حوادث دلخراش سمت شمال و استعفای داکترنجیب وفعال شدن گروپهای جهادی ازجمله گلبدین و جمعیت اسلامی که هرکدام ارتباطات خودرا براساس سلیقوی ،بارهبران بلند پایه حزبی ودولتی  تنظیم کرده بودند، همچنان یک عده افراد رهبری حزبی هم بربنیاد انتخاب" بدازبدتر"  کوشش مینمودند، تا به تنظیم های مورد نظر شان قدرت را بسپارند. چنانچه وکیل دراین مورد مینویسد:"اخرین جلسه هیأت اجرائیه حزب وطن با رئیس جمهور دوکتور نجیب الله رئیس حزب وطن بتاریخ 14 اپریل مطابق 25حمل بساعت 4بجه عصر درمقر ریاست جمهوری دایرگردید.... دراین جلسه اکثریت اعضای هیأت اجرائیه بنابر حوادث موجود وانکشاف نظامی درسراسر کشور مخصوصأ درشمال کشور، خاموش بودند وتنها نجیب الله صحبت میکردوصحبتهایش هم بیشتر ، متوجه سلیمان لایق بود. در  جریان جلسه تیلفونی به نجیب الله اطلاع رسید که میدان هوایی بگرام بدست نیروهای احمد شاه مسعود افتاده است. طوریکه دیده شد ، این خبر، خلاف انتظار نجیب الله،وزرای قوای مسلح و بعضی اعضای هیأت اجرائیه شورای مرکزی حزب بود، زیرا محاسبات وتمایلات ان بود تا میدان هوایی بگرام،بدست نیروهای حزب اسلامی بیفتتد. جنرال طارق والی پروان که قبلأرئیس اداره امنیت دولتی پروان واز اشخاص نهایت نزدیک ومورد اعتماد نجیب الله بود،که میدان هوایی بگرام به دست حکمتیار تسلیم میشود."

نجیب الله با شنیدن این واقعه، تصمیم داشت تا میدان بگرام را با اسکارت بمباران نمائید؛ چون همه امکانات از دستش رفته بود نمی توانست به این عمل اقدام کند. براساس نوشته عبدالوکیل  به اعضای شورای مرکزی حزب  هدایت داده بود:" که، شما تماسهای تانرا با دوستم وسید منصور درشمال تامین کنید وانهارا متوجه خطرات اینده نماید". 

چنانچه رفیق وکیل درکتاب از "پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان" چنین تحریر داشته است :" رفیق وکیل حالا که میدان هوایی بگرام بدست احمدشاه مسعود افتاده است، خودت با رفیق نجم الدین ، برای مذاکره نزد مسعود بروید، زیرا اوقبلأ پیشنهاد مذاکره با خودت را کرده بود. شما رفقای هیأت اجرائیه اجندای مذاکره رفیق وکیل با احمد شاه مسعود را که روی چه مطالبی با اوصحبت نماید، ترتیب وبعدأ رفیق وکیل نظر مرا بگیرد." .

دراینصورت کشور درحالت بی ثباتی سیاسی ونظامی قرارگرفته بود، که هران لحظه جنگهای تنطیمی  حزبی برای کسب قدرت برای خود،انرا تهدید میکرد.زندگی ،اموال ،ناموس وشرف مردم درخطر چور چپاول  قرارگرفته بود. کوششهای بی صبرانه برای تامین روابط وحل مسالمت امیز قدرت  با احمد مسعود  با میانجگیری   عبدالحمید محتاط و عضو ارتباطی  مسعود بنام قیوم اکرمی زمنیه ملاقات با مسعود فراهم که عبدالوکیل بتاریخ 26 حمل 1370 مطابق 15 اپریل 1992 غرض ملاقت با احمدشاه مسعود عازم میدان هوایی  بگرام شد. زمانیکه درمیدان بگرام رسید درانجاازطرف سترجنرال رفیع معاون حزب وطن وعبدالفتاح قوماندتن هوایی پذیرایی شد . سپس وکیل قصد امدن سفرخودرا به قومندان گارنیزون بگرام گفت ودرمقابل  جنرال عبدالفتاح ابرازداشت:" قبل ازامدن شما ، ازدفتر داکتر صاحب برای ما تیلفون شده بود که رفیق وکیل برای ملاقات با قومندان مسعود، پرواز میکند" . سپس عبدالفتاح وعالم رزم امرسیاسی گفت ،که فعلأ وضعیت خوب نیست ،درهمه جا قطعات گلبدین جابجا شده خطر انداخت فیر بالای هواپیما وجو دارد، ازرفتن صرف نظر نماید وبه موعد دیگری موکول سازید. بعدأ وکیل وزیر خارجه دوباره به مقر شورای مرکزی حزب برگشت مینماید، ومستقیم  درنزد داکتر نجیب میرود که دراطاق انتظار با جفسر برخورد مینماید. دراینمورد عبدالوکیل درکتاب ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان مینویسد:"جفسر بادیدنم گفت:"«رفیق وکیل میخواهد داکتر صاحب را به بینید؟»

گفتم بلی وداخل اتاق کار نحیب الله شدم. رئیس جمهور نجیب الله با محمد اسحاق توخی دستیار واحمدزی برادرش مشغول صحبت بودند واحساس میشد که منتظر چیزی هستند. توخی واحمد زی به مجرد که مرا دیدند، با ورخطایی وبدون احوال پرسی ، اتاق را ترک گفتند ورودغیرمترقبه ام ،انهارا بشمول نجیب الله غافلگیرساخته بود،نجیب الله گفت:«چطورشد که اینجا امدی؟حالا بایدنزد مسعودمی بودی وخبرهای خوشی برای ما می اوردی»."  

باز هم داکتر نجیب نظر  به تحریری عبدالوکیل درکتاب از پادشاهی مطلفه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان ، میگوید:"  من با عظیمی و یعقوب تماس میگریم تا فردا صبح قبل ازافتاب برامد،پروازخواهی کرد." بعداز رد وبدل شدن گفتگوها بین وکیل وداکترنجیب  درمورد وضع بوجود امده ، وکیل متوجه میشود که دردفتر کارش از " پنج دستگاه تیلفون،، صرف یک پایه وجوددارد! وهمچنان  داکتر نجیب ،اظهار میداشت شما تشویش نداشته باشید" همه چیزدر دست  جنرالها ونظامی ها است" .

 داکتر نجیب  به بهانه های مختلف ، برای سپری نمودن زمان ،که هنوزهم منتظر بینن سیوان بود تا بیاید واخباری را درمورد مذاکراتش با رهبران مجاهدین وپاکستانیها بوی بگوید. دراین مورد عبدالوکیل خطاب به داکتر نجیب  میگوید:" هنوزهم شما بالای بینن سیوان حساب میکنیدایا وضعیت موجود دراثر پا فشاری های مداوم سیوان و اعضای تیمش مانند حسین پوتسالی وفلیپ کاروین  بالای شما برای اعلام کناره گیری ازقدرت بوجود نیامد،؟ "

نجیب الله درحالیکه بی نهایت عصبانی گردیده بود گفت : " بلی، من امروز چندیدن بار از سیوان خواستم که هرچه زودتر به کابل بیاید تابرایش بگویم،حالا که وضع را خراب کرده وازکنترول من بیرون کرده اند انرا دوباره درست واصلاح کنند. دیگر همه چیز مربوط سیوان وملل متحد است. وی به من وعده داده بود. که پاکستانهیا،امریکایها ومجاهدین را در صورت اماده شدن من به کناره گیری ، به پروسه صلح وقبول حکومت بی طرف ازجانب انها می کشاند. جالا بیاید وحکومت تکنوکراتهای خودرا بیاورد."

بعداز ختم ملاقات وکیل ازداکتر نجیب الله خدا حافطی وداکتر نجیب وی را تا نزدیک دروازه خلاف معمول همرایی کرده ، واورا با چشمان اشک ریز دراغوش گرفته و خداحافظی نمود .

بالاخره بعدازانتظار زیادی داکترنجیب بتاریخ 16 اپریل 1992 مطابق 27 حمل 1371 خورشیدی ، میخواست با بنین سیوان ، باطیاره مخصوصی درنیمه شب از کشور خارج شود، که توسط نیروهای امنیتی گارنیزون کابل و سمت شمال ممانعت صورت گرفته ودوباره بازگشت کرده ،و به مقر ملل متحد درشهر کابل با همراهان خود پناهنده میشود. طوریکه عبدالوکیل در اینمورد درکتاب  ازپ. م .الی .ج.د.ا مینویسد:"بینن سیوان وشرکایش با تشویق توطئه وفشارهای داخلی وخارجی ووعده های دروغین ورنگارنگ به نجیب الله ، نخست اورا وادار به اعلام کناره گیری قبل ازوقت ازقدرت وبعدأ مجبور به قبولی حکومت به اصطلاح بیطرف وتکنوکرات وبالاخره تشویق به ترک کشورنمود.بینن سیوان بعدازموافقت نجیب الله برای ترک کشور ، وعده اقامت مصئون وی به یکی ازکشورهای جهان را ، برایش داده بود. انها به نحیب الله اطمینان داده بودند که از پس انتقال قدرتش به حکومت بیطرف انتقالی پس ازمدتی زمینه اشتراک دوباره وی درانتخابات تحت نظارت ملل متحد اماده خواهدشد، که نجیب الله هم ازپیروزیش درانتخابات اینده خوشبین شده بود."

 بعداز پناهده گی نجیب الله درسازمان ملل متحد هیأت اجرائیه حزب وطن نشستی را با بینن سیوان نمود: که سوالات وجوابات در رابطهء حوادث پیش امده  بین انها رد بدل شد وهیأ ت اجرائیه خواستار امدن داکتر نجیب دوباره به مقر شورای مرکزی حزب وطن بودند، تا رسمی استعفای خودرا به شورای مرکزی حزب وطن ارائه نماید ویابه وظیفه خویش ادامه دهید. این پیشنهادها، ازجاب بینن سیوان رد میشد ،ومیگفت که بودن نجیب الله برای روند صلح کمک نمیکند، ومجاهدین موافق نیستند وگروپ بیطرف هم حاضر نیست که به کابل بیایند؛ ما بسیار کوشش کردیم که تا داکترنحیب را قناعت بدهیم تا ازقدرت کنار رود ،حالادوباره ضرور نیست که به مقام حزبی ودولتی تکیه بکند. سپس سلیمان لایق به بینن سیوان ،مطابق تحریری عبدالوکیل، در صفحه 909 کتاب از پادشاهی مطلفه والی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان ، میگوید:" سلیمان لایق: رئیس جمهور مارا اغفال نمودید. اینکه دیشب میخواستید نجیب الله را ازکشور فرار دهید. حادثه بی نهایت تأسف اوراست. مخصوصأ اینکه پای ملل متحد دراین حادثه دخیل بود. عملی را که نجیب مرتکب شد تأسف اوراست. زیرا مانند یک دزد کشور را خواست درنیم شب ترک گوید. وی قبلأ درزمینه نه با رهبری حزب ونه بارهبری دولت مشوره کرده بود ونه پلانش را با ما درمیان گذاشته بود."

بعداز ازاین حادثه تماسها وملاقتها توسط هیأت اجرئیه حزب وطن بشمول سلیمان لایق ، عبدالوکیل وزیر خارجه وستر جنرال رفیع معاون رئیس جمهور ، اسلم وطنجار وپکتین با مسعود وگلبدین برای انتقال قدرت، انجام شد. درنتیجه  بتاریخ 25 اپریل 1992 مطابق 5ثور 1371 شورای انتقالی مجاهدین درپاکستان تشکیل  ودرراس ان صبغت الله مجددی تعین کردیده، وبتاریخ 27 اپریل با همراهانش وارد کابل شدند. وبتاریخ 8 ثور 1371 قدرت رسمأ به حضور داشت اعضای رهبری حزب وطن وهیأت رهبری دولت  جمهوری دموکراتیک افغانستان به صبغت الله مجددی انتقال داده شد. که بعدازان تراژیدی بزرگ تاریخی اغاز وفجایع جبران ناپذیری را ، برای مردم ستم دیده ورنج کشیده کشور به ارمغان اورد، که این غایله تابه حال ادامه دارد. پایان قسمت سوم.  ادامه دارد...

 

 

+++++++++++++++++++++++

 

قسمت سوم

تدویر پلینوم هجدهم کمیته مرکزی ح. د.خ. ا

واغاز خروج عساکر شوروی ومذاکرات صلح

با همه انعطاف پذیری ،جمهوری دموکراتیک  افغانستان درزمان شادروان کارمل مجاهدین  وپاکستان حاضر نه شدند، که مستقلانه بدون نظر امریکا تصمیم بگیرند، وبه موضع گیری اصولی افغانستان جواب مثبت بدهند .برای اینکه امریکا وشرکایش درمقابل ان سد ،قرار میگرفتند ومذاکرات به بن بست مواجه میشد.  بنابراین نظر به سازش که میان گرباچف بارهبری  امریکا ، غرض تضعیف حزب دموکراتیک حلق افغانستان بوجود امده بود، گرباچف وگروه اش داخل اقدام به سبکدوشی شادروان کارمل  که مخالفت باسیاستهای  انها داشت ، شدند، در عوض شادروان داکتر نجیب را به حیث منشی عمومی کمیته مرکزی که قبلأ باهم توافق کرده بودند ،  به کمیته مرکزی حزب پیشنهاد نمودند، تا دریکی از پلینومهای حزب تعین شود.  طوریکه درکتاب پشت پرده افغانستان  درمورد ملاقات نماینده مسکو کریچکوف  با شادروان ببرک کارمل  بعداز جروبحثهای طولانی  ،درمورد سبکدوشی وی امده است:" ...فرستاده مسکو هیچ اشاره به نیروی شوروی نکرد.. هردوطرف خسته بودند، کریچکوف با دلسوزی لبخند زد وتقاضا کرد که دیدار بعدی به روز بعد که هر دو درباره موضوع فکر کرده باشند، موکول گردد. کارمل با سکوت قبول کرد اما بعداز ظهر ان روز، مقامات مهمی از جمله وزرای دفاع،داخله(کشور) وامنیت دولتی به صراحت به اوگفتند که باید کناربرود. سرانجام تسلیم شده واستعفانامه خودرا به اجلاس کمیته مرکزی ارائه داد.".

بالاخره شادروا ن ببرک کارمل ، برعلاوه مخالفت اکثریت اعضای حزب درپلینوم هجده هم کمیته مرکزی از پست منشی عمومی کمیته مرکزی دموکراتیک خلق افغانستان سبکدوش ،وبه عوض شادروان نجیب الله به حیث منشی عمومی کمیته مرکزی حزب  تعین گردید. با تعین شدن شادروان نجیب الله مشی مصاله ملی به طوری یکجانبه اعلام، که این امر زمینه ساز تمام فجایع ورویدادهای تراژیدی بار، ووحشتناک بعدی درافغانستان گردید. تغییر دررهبری حزبی ودولتی،  سبب بحران بزرگی تشکیلاتی وسازمانی درحزب دموکراتیک خلق افغانستان شد، و مخالفین وموافقین طرح  مصالحه ملی بوجودامد؛همه نیروهای وفادار به حزب ودولت دموکراتیک خلق افغانستان دچار ناامیدیهای ناشی از ابهامات رویکرد رهبری درجهت تحقق یک جانبه مشی مصالحه شدند.  ترس وارعاب بخاطرچگونگی  سرنوشت شان  دراینده ، در میان انها بوجودآمده بود . شادروان نجیب الله  بعداز کسب مسوولیتهای حزبی دولتی رویکردهای بزرگ سیاسی را، درعرصه تحقق مشی مصالحه ملی به سطح داخلی وخارج پیش گرفت ،وتمام امکانات را برای تحقق ان مساعد ساخت ؛تا مشی مصالحه به هرشکلی میشود تحقق یابد، نظر به تحریری عبدالوکیل درکتاب ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان  شادروان نجیب الله  گفته بود:" من ارزودارم ،تا بعداز تامین صلح سراسری درکشورم مدال" صلح نوبل"جهانی  را بدست  اورم." شاد روان نجیب الله روند مذاکرات صلح را تحت نظر نماینده سرمنشی ملل متحد، بااشتراک کارمندان بلندپایه دولتی،  درراس عبدالوکیل وزیر امورخارجه، برای حل سیاسی میان مجاهدین غیرمستقیم باپاکستان وسایر کشورهای ذیدخل درقضایای افغانستان برای وبوجود امدن دولت بی طرف با پایه های وسیع مردمی به اشتراک همه نیروهای درگیردرافغانستان اغازو ادامه داد،وازهیچ نوع مساعدت های بزرگ  دریغ نکرد:اولین مذاکرات ، در زمان نجیب الله در5می الی 23 می سال 1986ترسایی درژنیو از سرگرفته شد.  دراین مذاکرات ،با درنظرداشت پیشنهادات دولت جمهوری دموکراتیک افغانسنتان درمورد جدول خروج نیروهای شوروی ، نماینده سازمان ملل متحد  ، شخص کوردویز درجلسه  چنین نظری را ارایه میکرد:" آمریکائیها،چینائیها ، ایرانی ها وتعدادی زیاد ازکشورها میگویند که اظهارات وحرفهای شمارا درمورد توسعه پایه های اجتماعی انقلاب وحمایت توده ها از انقلاب را وقتی باور خواهند کردکه شما نشان دهید که به تنهایی وبدون موجودیت قوای خارجی ، رژیم شما توان دفاع ازخودرا دارد."

 مذاکرات 25 فبروری الی 9مارچ سال1987ترسایی به سرپرستی رفیق عبدالوکیل وزیر خارجه جدید دولت شادروان نجیب بعداز سبکدوشی شاه محمد دوست صورت گرفت. دراین جلسه جدول خروج نیروهای شوروی از جانب هیأت افغانی  اولأ برای 22 ماه، ودرجلسات بعدی هژده ماه،  واز جانب پاکستان هفت ماه پیشنهادگردید. مذاکرات 7 الی 11 سپتمبر1987 در ژنیو ادامه یافت. طرح پیشنهاد برای مذاکره با مجاهدین ،برای ایجاد حکومت ائتلافی که ازجانب کوردویز ارائه گردید که مورد تائید گرپاچف قرار گرفته بود، اما ازطرف پاکستان رد گردید، و انراموکل به سبکدوشی شادروان نجیب الله نمودند. برعلاوه کوشش هیأت افغانی وملل متحد درجهت حل قضیه افغانستان، بطور مسالمت امیز که مصادف به ریاست جمهوری ریگن میشد ،و دولت ریگن مصروف تهیه راکت ضد هوایی" استنگر" به مجاهدین بود،درطی سال1987 به اختیار انها قرارداد. بااین همه چالشهای جهانی بالاخره اخرین مذاکرات در ژنیو از تاریخ 2مارچ الی 8 اپریل 1988 ادامه یافت ،هیأت افغانی وپاکستانی بالای جدول خروج قوایی نظامی درمدت 9 ماه به توافق رسیدند. بعداز تدویر چند جلسات پی درپی، امضای موافقتنامه پیرامون قضیه افغانستان میان پاکستان وافغانستان درژنیو، به روز 14 اپریل سال 1988، درمقر اروپایی سازمان ملل متحد به امضا رسید واین غایله پایان یافت. چنانچه رفیق عبدالوکیل وزیرخارجه وقت درمورد امضای این توافقنامه درکتاب" از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان درصفحه 558 مینویسد:" .. بعداز ملاقات دشوار وسخت با ورانسوف داشتم، به توافقی درمورد نرسیدم وصحبت ما بدون نتیجه پایان یافت. دوباره به هوتل برگشتم. چند ساعت بعد،تیلگرام عاجل از کابل دریافت نمودم.  دوباره به نماینگی سفارت شوروی در ژنیو تماس گرفتم وخواستار ملاقات با یولی ورانسوف گردیدم. با ورانسوف ملاقات نمودم وبه موصوف اطلاع دادم که اخرین متن پیشنهادی درمورد سرحدات، که کوردویز ، اتحاد شوروی وپاکستانیها روی ان بحث وگفتگو داشتند،ازجانب نجیب الله وبیروی سیاسی نیز مورد قبول قرارگرفته ، به موصوف یاداور شدم درتلگرام عاجلی که ازکابل دریافت نمودم ،پاکستانیها قبول کرده اند که عبارت(سرحدات موجود شناخته شده بین المللی) به حیث سرحد بین دوکشور،از سند برداشته شده وتنها درموافقتنامه ها(سرحدات یکدیگر) گفته میشود، زیراعبارت سرحدات یکدیگر، نزد طرفین بصورت متفاوت تعبیر میگردد."

 بعدازامضای توافقنامه ژنیو پلینوم  کمیته مرکزی به تاریخ 29 میزان 1367 دروضع حساس و پیچیده سیاسی ونظامی دراستانهء خروج  قطعات شوروی دایر گردید. دراین پلینوم شادروان ببرک کارمل از پست ریاست شورای انقلابی سبکدوش  وبه شوروی تبعید گردید. با سبکدوشی شادروان کارمل، تعدادی زیاداز کادرها بشمول شادروان محمود بریالی، نسبت مخالفت با این فیصله زندانی شداند. طوریکه عبدالوکیل  درکتاب " از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان مینویسد:" روزی که محمود بریالی وهمفکرانش زندانی گردیدند، غلام فاروق یعقوبی برایم تیلفون نمود وگفت:«امروز پسر عمه ات" منظورش محمود بریالی" را باعده یی از طرفدارانش زندانی نمودیم» این خبر برایم غیر منتظره وتکان دهنده بود."

بعداز این پلینوم عده دیگری ازاعضای رهبری حزب بشمول: صالح محمد زیری و ظهور رزمجو از بیروی سیاسی اخراج شدند. این سبکدوشی ها و زندانی ها،  نتائیج سنگین بار وجبران ناپذیر درجهت یکپارچکی و تقویه روند صلح ،با مخالفین درمیان اعضای حزب بوجود می اورد، که باعث تضعیف پایه های حزب درمیان مردم می گردید. طوریکه رفیق وکیل درصفحه 566 از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان مینویسد:" نجیب الله  منشی عمومی کمیته مرکزی نیزدرخفا به مشوره وکمک رئیس استخبارت اداره ک .گ.پ درکابل با سائر اعضای کمیته مرکزی که لازم میدید بطور جداگانه صحبت هایی را قبل ازتدویر پلینوم بطور تشدیدی انجام میداد."

اقدامهای شتاب زده گی در رابطه به تغییر وتبدیل، درسطح رهبری حزبی ودولتی ناشی از دودسته گی میان رهبری شورویها بود .چنانکه  رفیق وکیل وزیر خارجه  در زمینه مینویسد:" قبل از برامدن قوای نظامی اتحادشوروی از افغانستان در رهبری شوروی درمورد نجیب الله دوتصمیم به وجود امده بود.یکی به رهبری گارباچف وکارمندان کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحادشوروی ودیگری به رهبری گریچکوف رئیس ک.گ.ب ونمایندگی ان اداره درکابل ومشاورین ارشد نظامی. گروه اولی به کمک ویکتوریچ وسفیر جدید اتحادشوروی وظیفه داشتند تا نجیب الله را از طریق صلح امیز بدون انکه رهبری واعضای ح. د. خ.ااز نیات اصلی انها چیزی درک نمایند ازمقام منشی عمومی حزب بطور ماهرانه عزل نمایند. دلیل ان این بود که انها میخواستند دروجود فرد دیگری درمقام منشی عمومی ح. د. خ.ا دوکتور حسن شرق صدراعظم را کمک نمایند، تا سیاستی را که بعداز برامدن خروج قوای شوروی از افغانستان مد نظر داشتند، بدون موجودیت نجیب الله رهبر حزبی را به پیش ببرند. براساس این پلان بود گروه اولی نجیب الله را تشویق به سبکدوشی وزندانی کردن ان نمود تامخالفت گروهی را علیه اش تشدید نمایند"..

اتحادشوروی با تمام مساعی ودسایس که برای خروج عساکرش با لای رهبری حزبی ودولتی انجام داد،خروج اولین گروه عساکر شان بتاریخ 15 می 1988، تحت نظر افسران ملل متحد از جلال اباد از طریق کابل بتاریخ 19 می زیر نظر ملل متحد از مرز افغانستان واتحادشوروی گذشتند.سرانجام بتاریخ 15 فبروری سال 1989 پس از 9ماه تمام قطعات نظامی شوروی افغانستان را ترک نمودند.

بعدازخروج کامل قطعات شوروی از افغانستان دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان 5 سال مقاومت جانانه ومستقلانه از حاکمیت واستقلال افغانستان نمود. شوربختانه نسبت عدم اجرای تعهدات در موافقتنامه ژنیو بین پاکستان وافغانستان تخطی های بزرگ برای تحقق ان صورت گرفت، وبرعکس توافقات که بوجود امده بود، ازجانب پاکستان وامریکا اقدام شد. به اثر خوش باوری ،اعلام مشی مصالحه یک جانبه، نخستین پیام ان  سقوط خوست بدست مجاهدین   ،وهمچنان کودتای شهنواز تنی، بتاریخ  16حوت 1368 بود،که به ناکامی انجامید.بعدازاین حادثه مدهش بینن سیوان که به عوض کوردویز به حیث نماینده خاصی سرمنشی ملل متحد برای تحقق موافقتنامه ژنیو تعین شده بود، ازجانب دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان در رابطهء ، دست داشتن پاکستان وگلبدین دراین کودتا  با وی درمیان گذاشته شد، تا قضیه را به سمع مقامات ملل متحد برساند وعلیه ان تصمیم بگیرند.  در جواب بینن سیوان ،نظر به تحریری رفیق وکیل درصفحه 626 کتاب" از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان چنین ابراز داشته است:" این مربوط ما نمی شود که، تصادمات داخلی درون دولت شما را بررسی کنیم. در مورد دخالت خارجی ها در کودتا ما چیزی نمی دانیم . ... وی اضافه مینماید:،بعداز شکست کودتا معلوم شد که، شکست وسقوط شما ازطریق نظامی امکان نداردکودتا نه تنها موقف سیاسی دولت شما را ضعیف نساخت؛ بلکه درسطح ملی وبین المللی انرا نیز تقویت بیشتر بخشید."

 دراینصورت توطیه ها بعداز رفتن شورویها ازافغانستان عملی میشد، وازاین موفقیت سیوان راضی نه بود معلومداربود، که بخاطر سقوط دولت افغانستان درخفا مبارزه وکار میکردند.

 سه سال از بازگشت نیروهای شوروی از افغانستان  به وطن شان سپری شده بود هنوزهم انواع مداخله های مدهش نظامی توسط تنظیمهای جهادی با پشتبانی قاطع پاکستان وامریکا وجود داشت.بعداز اعلامیه 21 می 1991 پنج فقره یی سرمنشی ملل متحد از طرف نمایده گان شان، اقدامهای ظاهری زیر نام این اعلامیه برای روند صلح سر دست گرفته شد. اما  عبدالوکیل درکتاب از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان  دراین باره مینویسد:" اساسآ« هدف از صدور این اعلامیه ، بدون اینکه سرمنشی شخصأ» ازاهداف پشت پرده ء سازمان دهنده گان وترتیب کنندگان اصلی این اعلامیه اگاهی داشته باشند، فروپاشی ج . د. ا بود ، نه تأمین صلح واشتی میان نیروهای درگیر جنگ ، قطع مداخلات ازبیرون وبوجود اوردن حکومت انتقالی بیطرف وقابل قبول برای افغانها."

بنابراین بعداز اعلامیه پلان پنج فقره ملل متحد برای توافق صلح با مخالفین ملاقاتها و دیدو بازدیهای با نمایند ه گان ورهبران دست اول ودوم انها ازجانب هیأت حزبی ودولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان تحت نظر شادروان نجیب الله اغاز وتشدید یافت.از جمله قرار ذیل نظر به تحریری عبدالوکیل درکتاب متذکره درفو ق چنین امده است:" ــ مذاکرات 23 جنوری 1989 مطابق 3 دلو 1367 با نمایندگان حزب اسلامی گلبدین حکمتیاردربغداد وبعدأدرلیبیا.

ــ ملاقات 3مارچ سال 1989 با دوکتور جلیل شمس  وهمایون شاه اصفی به نمایندگی از ظاهرشاه دردهلی.

ــ ملاقات رئیس جمهور نجیب الله با پیر سید احمد گیلانی درژنیو.

ــ ملاقات رئیس جمهور نجیب الله واینجانب نجیب الله مجددی.

ــ ملاقات ومذاکرات با رهبری افغان ملت.

ــ ملاقات غلام فاروق یعقوبی واینجانب با نجیب الله مجددی وحمیدالله مسوول امور نظامی تنطیم صبغت الله مجددی.

ــ ملاقات با بعضی از روشنفکران واپوزیسون درشهر بازل سویس سال 1991.

ملاقات با محمد امین فرهنگ جلیل شمس وهمایون شاه اصفی 6می 1991 در شهربن المان.

ــ ملاقات اینجانب ودوکتور ضمیر میهن پور با دوکتور محمدد یوسف صدراعظم سابق افغانستان.

ــ طرح ایجاد حکومت قبل از انتقال قدرت ، که از پشتبانی دوکتور یوسف برخوردار بود.

ــ ملاقات محمد اسحق توخی دستیار رئیس جمهوروسید ضمیرالدین میهن پور با جنرال عبدالولی در روم.

ــ  مذاکرات اکتوبر سال 1991 هیأت دولت ج.ا با تنظیم صبغت الله مجددی.

ــ یاداشت حامد کرزی بخاظر انتقال قدرت برای رئیس دولت اسلامی افغانستان که ازجانب تنظیمها تعین وتائید میشود.ازجمله رهبران که مستقلانه تصمیم داشت که با اعلام ازجانب دولت جمهوری افغانستان وشخصی داکترنجیب ازوی بدون سهم گیری تنظیمها برای کسب قدرت به افغانستان در راس قرا بگرد با دولت افغانستان پشتبانی خویشرا اعلام داشته بود که واقعیت هم چنین شد وبعد از سقوط دولت جمهوری افغانستان اولین شخصی بود که حاضر به کسب قدرت از حزب دموکراتیک خلق افغانستان شود.

ــ تلاشهای جمهوری فدرال المان به حل سیاسی درجمهوری افغانستان به رهبری ویلی برانت نخست وزیر کشور فیدرال المان که براثر فشار ومداحله پاکستان وامریکا برگزار نگردیدنظر به تیلگرام عاجل وفوری شماره 5366 ت 1.11.1370 عنوانی وزیر خارجه جمهوری دموکراتیک افغانستان از جانب سفارت افغانی دربن از عدم برپایی کنفرانس صلح ارسال داشته بود.

ــ طرح صلح سازمان غیر حکومتی مرکز بین المللی واشنگتن دی. سی آمریکاکه بتاریخ 18.11.1991 به ابتکار اقای " ملوک سلیوان" مسوول بخش مربط افغانتسان این سازمان ترتیب وطرح ریزس شده بود.این پلانه براثر فعالیتهای تخریبی بینن سیوان خنص گردید وهمچنان تعین " فلیپ کاروین به خیث مضاور سیاسی امریکایی الاصل بینن سیوان تعین شد. صدور اعلامیه 18 مارچ 1992 مطابق 28حوت 1370 صورت گرفت...." ادامه دارد

المان اپریل 2017

 

 

´´´´´´´´´´

قسمت دوم

تحول شش جدی و اغاز مذاکرات صلح برای خروج عساکر شوروی

بنابراین ،با رشد نیروهای ضد دولتی وسقوط شهرها بویژه قیام مردم هرات  وقتل نورمحمد تره کی وتبانی حفیظ الله امین با نظامیان پاکستانی ، رشد اختلافهای گروهی میان رهبران حزبی ودولتی  این عوامل  باعث شد، تا برای سقوط  نه کردن دولت جمهوری دموکراتیک حلق افغانستان، همچنان برای جلوگیری ازرشدنفوذ نیروهای مخالف  مسلح دولت افغانستان درسرحدات  کشورهای اسامیانه  شوروی که بامردم افغانستان از لحاظ فرهنگی وتاریخی پیوند مشترک دارند وبرای حفظ منافع ملی خود،اتحادشوروی  مطابق ماده چهارم  قرار داد دوستی وهمکاری منعقده 9ماه دسمبر 1978 بین حکومات  افغانستان واتحادشوروی و بر اساس تقاضای  پی درپی رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان  درجهت اعزام عساکرخود،  به افغانستان اقدام  نماید؛ وحکومت حفیظ الله امین راکه دربین جامعه واعضای دموکراتیک خلق افغانستان بنابراعمال جنایتکارنه اش علیه رهبری حزب وسایر اعضای حزب انجام داده ومنفور شده بود، سرنگون کرده، وقیام هفت ثور داخل روند جدید از تکامل خویش تحت زعامت شادروان ببرک کارمل  گردید. طوریکه رفیق وکیل درکتاب"ازپادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان" درمورد موضع گیری شادروان کارمل درمورد اعزام عساکرشوروی مینویسد:"نویسندگان روسی ، درصفحات 301و302 درباره صورت ملاقات ببرک کارمل ومعاون ک . گ .پ  گریچکوف که درانزمان به اسم مستعار ولادیمیروف نامیده میشد، قبل ازفرستادن قوای اتحادشوروی درافغانستان چنین مینویسد:« ولادیمیروف، هنگام صرف چای، بطور غیرمستقیم اشاره نموده که اگر اوضاع ایجاب کند قوای محدود اتحادشوروی به افغانستان اعزام خواهدشد."ولادیمیر" با لحن مجهولی افزوده بود" برای حمایت ازمبارزه نیروهای سالم" کارمل حدس زد که "مهمان" غالبأ باید ازمقامات عالیرتبه ک . گ .پ باشد وکوشش کرد اعتراض کند اوگفت:" مکر ماخود نیز می توانیم ازعهده چنین یک کاری بدراییم. من درنامه ایکه به ادرس کمیته مرکزی حزب کمونیست فرستادم، خاظرنشان ساخته ام که به مجرد دعوت به قیام ، امین فورأ ازطرف رفقا ما که اکنون درشرایط مخفی قراردارند وهم ازطرف توده های وسیع مردم که ازاومتنفر استند، سرنگون خواهد شدوشما افغانها را نمی شناسید. من به شمااطمینان میدهم : مردم ما دیگر طاقت همچون یک ماجراجو ومستبد را ندارد." مهمان"درحالیکه مطیعانه سرش را به علامت حرمت پائین می اوردگفت:"دراین هیچگونه شک وجود ندارد رفیق کارمل. ومن یکبار دیگر می خواهم تاکید کنم که این اخرین انتخاب ما خواهد بود وما به ان، صرف درصورتی متوسل خواهم شد که درک کنیم که وظیفه مذکور را به وسیله امکانات کنونی نمی شود انجام داد... کارمل درحالیکه چشمان قهوه رنگش به شدت به طرف" مهمان"می دید گفت:" شما درباره ان فکر کرده اید که اگر من همزمان با تانک های اتحادشوروی وارد وطنم شوم ودر راس دولت قرار بگیرم ، مردم افغانستان با کدام دیده به من خواهند نگریست."».

شادروان کارمل برای نجات افغانستان ومردم و مانع کشتار دسته جمعی اعضای حزب (پرچمیها) که درزندان بسر میبردند ،وحفظ جغرافیای افغانستان ووحدت ملی مردم افغانستان ، وبرای جلوگیری از همچوحوادث امروزی  که در افغانستان پیش امده است ،، ابراز رضایت به امدن قوای شوروی  نمود. اما شادروان ببرک کارمل همیشه ازاغاز مسوولیتهای حزبی ودولتی با موجودیت عساکر شوروی،و اشتباهی که بالایش نظر به شرایط تاریخی تحمیل شده بود رنج میبرد، وتا اخرین روزهای زندگی خود فراموش نمی کرد.چنانچه رفیق عبدالوکیل درکتاب متذکره درفوق درصفه 349 خود مینویسد:«همچنان وقتی بسیاری ازبیرک کارمل پرسش بعمل میاوردند که ایا خودت از اتحادشوروی دعوت بعمل اوردید تا به افغانستان عساکر شان را بفرستند وی درجواب میگفت:"ما انهارا دعوت نکردیم که به افغانستان بیایند؛ بلکه انها زمانیکه ما درتبعید بودیم ازما دعوت بعمل اوردند که به افغانستان برویم.»

 طوریکه رفیق کارمل درزمان حکومت مجاهدین دربندر حیرتان بسر می برد مصاحبه یی را با مجله شپیگل کشور المان انجام داده ، وبه جواب یک سوال گفته بود:«عبرتی که من ازمجموع تحولات اغاز شده از هفتم ثور تا سقوط رژیم گرفته ام، این است که هیچ قدرتی نمی تواند ونمی خواهد ملت ومردم دیگری را برای رسیدن به استقلال وازادی وترقی کمک کند، مگر ان که تحت چنین عناوین اهداف خودش را به پیش ببرد.»

 با تحول شش جدی سال 1356 خورشیدِی،وحدت تشکیلاتی وسازمانی میان خلق وپرچم دوباره احیاء و تحت رهبری  واحد دموکراتیک خلق افغانستان  ،دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان در مسیراصولی  اهداف انقلابی سوق داده شد. بعداز حاکمیت جدید، حزب ودولت برای جبران اشتباهات گذشته وبوجود اوردن فضای جدید سیاسی بر اصل ارزشهای شهروندی  واجرای قوانین دموکراتیک ،خواستار تشریک مساعی و سهم گیری تمام نیروهای ملی ومترقی در تحولات سیاسی اجتماعی واقتصادی  به دورجبهه واحد ملی پدروطن گردید.  براین ملحوظ  سازمانهای اجتماعی واتحادیه های صنفی  درمیان تمام اقشاراجتماعی بر شالودهءشغل ، تحصیل مسلکی و حرفوی تشکیل شد.دردمندانه با امدن نیروهای شوروی درافغانستان موج تبلیغ ها و تخریبهای دشمنان ،درجهت تحقق اهداف هفت ثور با پشتبانی امپریالیزم جهان دوبرابر شد.مدرن ترین سلاحها و پولهای سرشار ووافر به اختیار نیروهای مجاهدین قرار گرفت وحملات نظامی انها بالای نهادهای اداری وفرهنگی واقتصادی هرروز بیشتر وگسترش میافت، ترور حملات راکتی درشهرها ودهکده های ولایات کشور  بیشتر میشد. بعداز شش ما ازامدن عساکر شوروی در15ماه می 1979مشی مصالحه از جانب هیأت رئیسه شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان  برای گروه ها واحزاب  مجاهدین درصورتیکه ازمخاصمت  مسلحانه علیه دولت دست بردارند و در پهلوی دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان  به زندگی صلح امیز ادامه بدهند مورد عفو قرار میگرد ،اعلام کردید. در اعلامیه تذکار امده بود،در صورتیکه  مداخلات نظامی از خارج کشور قطع گردد وتضمین بین المللی کشورهای ذیدخل در قضیه افغانستان بدهند، قشون سرخ شوروی ،مطابق  جدول جداگانه دوباره به وطن شان بازگشت خواهد کرد. این اعلامیه نوید بخش شد تا تماسهای دیپلوماتیک برای حل سیاسی قضیه افغانستان به سطح بین الملی تحت نظر ملل متحد مساعد گردد.

قبل از امدن عساکر شوروی درافغانستان  ، کشورما مورد اماج  حملات خشونت امیزدشمنانه  کشورهای امپریالیستی درراس اضلاع متحده امریکا و رهبران راستگرایی افراطی دولتهای پاکستان وایران قرار داشت . خواست وارزوی شان بود تاوضع هرچه بیشتر درافغانستان بحرانی ومتشتت وبی ثبات شود، تا پای اتحادشوروی درافغانستان داخل گردد، تابتوانند انتقام جنگ ویتنام وارایش قوا وجوی سیاسی را به نفع خود درجهان تغییر وپایگاه های نظامی خودرادر جهان  توسعه بدهد .

 چنانچه درکتاب واقعیت پشت پرده افغانستان ، نظر مک ماهان رییس جدید وقت دستگاهی جاسوسی سیا، وویلیام کیسی را که درکنگره سنای امریکا درباره جنگ درافغانستان توضیح داد ه بود، چنین امده است :"وقتی ما مقاومت سازمان یافته درمقابل هیتلر را حمایت کردیم، این در درازمدت زندگیها را نجات داد. درافغانستان نیز وضعیت بدین گونه است.... برنامه کمک باید توسعه یابد. سعودیها..بیشتر می توانند سهم بگیرند. تسلیحات ساخت مصر به مجاهدین می رسد. اما کیفت انها ضعیف است. پاکستانیها باید تحت فشار قرار گیرند که راهای کمک رسانی بیشتری به افغانستان بگشایند."  رهبران واعضای برجسته کنگره اصلاع متحده امریکا ارزو داشتند تا جنگ درافغانستان باابعادوسیع رشد نمایند تا اینکه تلفات شدید ی را نطامیان شوروی وافغانستان متقبل وجنگ تداوم یابد.

 چنانچه درکتاب واقعیت پشت پرده افغانستان  نگاشته شده است:" واقعیت این بود که قدرت حاکمه ایالات متحده از همان اغاز به دوجناح تقسیم شده بود؛"خشونت گرایان" که می خواستند نیروهای شوروی درافغانستان را تضعیف کرده وبدینسان قضیه ویتنام را تلافی کنند، و"معامله گرایان" که قصد داشتند از طریق ترکیب دیپلماسی وفشار نظامی انهارا مجبور به خروج نمایند. به عنوان مثال اندکی پس از اشغال " سایروس ونس" وزیر خارجه به کارتر پیشنهاد کرد که ایالات متحده درعوض خروج روسها از افغانستان ، ایران وپاکستان را وادار به اتحاد سیاست بی طرفانه درمقابل این کشورنمایند. مشاور امنیت ملی " زیبنگو برژینسکی"این ایده را نپذیرفت ودراین رابطه اختلافات مهمی باونس پیدا کرد برژنسکی می خواست شوروی درمقابل دادگاه افکار عمومی جهان مورد حمله قرارگیرد؛به همین دلیل او همیشه سعی داشت از مذاکرات بین امریکا وشوروی بر سرقضیه افغانستان طفره برود.درحالی بود که وی درهمان اوایل 1980، میانجیگری سازمان ملل بین افغانستان وپاکستان را قبول کرده بود."

 با تهاجم ومداخلات بی شرمانه کشورهای امپر یالیستی وهمدستان شان جنگ اعلام ناشده یی را علیه دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان با ابعاد وسیع اغاز وتا اخرین زمان حکومت شادروان نجیب ادامه دادند.

 سپس بخاطر قطع جنگ وخونریزی مذاکرات به ابتکار دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان از طریق وزارت خارج یکجا با نمایندهءملل متحدبرای صلح افغانی اقدام شد،و پیشنهادهای سالم برای بیرون رفت ازاین معضله به کشورهای ذیدخل و مخالفین دولت افغانستان ازطریق نمایندگی سازمان ملل متحد تحت رهبری پرزدکوئیاردر 1981 اغاز   گردید، که با این اقدام امیدواری برای صلح درافغانستان بوجود امد. اما شوربختانه که با عدم همکاری صادقانه کشورهای ذیدخل درراس امریکا ،این روند به تعویق وبه بن بست مواجه میشد. خصوصأ به دستور مسوولین سیاسی پاکستان ازجانب رهبران تنظیمهای جهادی ونمایند گان پاکستان ،ایران ونماینده فوق العاده امریکا درقضیه افغانستان مخالفتهای شدید درجهت موضوع صلح امیز افغانستان بوجود میآمد و رد میگردید ،و در عوض راه حل نظامی را پیشنهاد مینمودند.؛کنار امدن با دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان را نه می پذیرفتند. بانهم حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان  در نقاط مختلف کشورتقویه میشد وهزارن تن مخالفین مسلح با دولت افغانستان می پیوستند؛ازجمله درولایات : بلخ، سمنکان، جوزجان ، بدخشان هرات، بغلان، پروان وغیره را نام برد. 

 دراواخر زعامت شادروان ببرک کارمل وضع نظامی وسیاسی بهتر میشد ؛ موافقیتهای نظامی مشترک ارتش افغانستان با کمک نظامیان شوروی درحال رشد وپیروزمندانه عملی وپرستیژواتوریته دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان درجهان مستحکم میشد. برعلاوه نا امیدی ودلسردی ازجنگ درمیان مجاهدین رو به افزایش بود که باگذاشتن سلاح خویش، به پاکستان ویا سایر کشورهای جهان مهاجرت مینمودند،ویا درداخل کشور به زندگی  صلح امیز ادامه میدادند. دراین مقطع تاریخی باتغییر در رهبری حزب کمونیست اتحادشوروی بادرگذشت لئوید برژنیف ورویکار امدن اخلاف وی بویژه گرپاچف سیاست جدیدی درعرصه سیاسی اقتصادی درشوروی بوجود امد. گرباچف برای بیرون رفت از معضله افغانستان کوشش نمود تا به زودترین وقت عساکر خویشرا ازافغانستان بیرون بکشد .

این موضوع را با هئیات حزبی ودولتی در راس با ببرک کارمل درمیان گذاشت که درموردشادروان کارمل   نظر داشت : طرح یک جانبه اخراج عساکر شوروی ازافغانستان بدون تضمین بین المللی برای  عدم مداخلات نظامی از خارج ، تحت نظر ملل متحد ، فاجعه درد ناک وجبران ناپذیری رادرقبال خواهد داشت.  دراین زمنیه نظربه نوشته کوردویز نماینده سازمان ملل متحد درامورافغانستان  درکتاب  پشت پرده افغانستان ، شاد روان کارمل  چنین طرح نموده بود :" اگر شما حالا افغانستان را ترک کنید،بعدأ مجبور خواهیدشد یک میلیون سرباز بفرستید".همچمنان درصفحه 212 همین کتاب ازموضع گیری شادروان کارمل درقبال خروج نظامیان شوروی ، خطاب به گرپاچف امده است « مارا ترک کنید وارتش خودرا خارج کنید! بگذارید افغانها خوداز انقلاب خویش دفاع کند»." 

چنانکه عبدالوکیل وزیرخارجه زمانی شادروان داکتر نحیب درکتاب  "از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان" راجع به موضع گیری شادروان کارمل چنین تحریر داشته است:"

1ـ درحالیکه ببرک کارمل تلاشهای نماینده سرمنشی سازمان ملل متحد اقای کوردویز را برای یافتن یک راه حل اساسی می پنداشت. چنانچه کوردویز درکتاب پشت پرده افغانستان درصفحه 115 دراین مورد چنین مینویسد:« سافروانچوک" فشارهای مداوم اتحادشوروی کارمل را مجبور به پذیرش میان جیگری وتن دادن به فورمول پیشنهای کوردویز کرد.»

2ـ جدول زمانی خروج قوای اتحادشوروی باید به اساس توافق کابل ومسکو باشد، نه به اساس مذاکرات با پاکستان درژنیو.

3ـ توافق با جانب پاکستان صرفأ معطوف به ایجاد حسن نیت وهمسایگی با پاکستان باشدو درمرحله اول به قطع کمکهای پاکستان به مجاهدین باید معطوف گردد.کارمل پیوسته میانجیگری سازمان ملل متحد را مورد انتقاد قرارداده وخواستار گفتگوی مستقیم با پاکستان میشد. "

 اما پاکستان وحامیان شان به شمول امریکا برضد تمام پیشنهادهای افغانستان قرارمیگرفتند. طوریکه رفیق وکیل درکتاب خود درصفحه 533 نقل قول از کوردیویزدرکتاب پشت پرده افغانستان درمورد موضعیگیری انها چنین می نویسد:" رئیس جمهور امریکا رونالد ریگن درماه مارچ 1983، در برابر پیشنهادات رهبری اتحادشوروی  موضع گیری گرفته وگفته مشهور خودرا به ارتباط با اتحادشوروی به زبان اورد:" امپراطوری شرارت پیشه" وسپس برنامه " ابتکار دفاع استراتیژیک " را که " جنگ ستارگان" نام گرفت اعلام نمودوعملأ سازش با رقیب خود اتحادشوروی را درسطح جهانی ودرافغانستان رد کرد."

شادروان کارمل بخاظر صلح  وپایان جنگ تیزس های ده گانه تاریخی خودرا برای توسعه پایه های اجتماعی دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان درشورای انقلابی پیشنهاد وبه تصویب رساند تا براساس ان برنامه صلح و ختم جنگ وعودت دوباره عساکر شوروی مهیا گردد. اما باهمه تلاشهای ببرک کارمل برعلاوه مذاکرات قبلی ،ازتاریح 24 الی 30 اگست سال 1984 وتعقیب ان ،ازتاریخ 20 الی 25 جون سال 1985 ، 27 الی 30 اگست سال 1985، 16 الی 19 دسمبر 1985، 5الی 23می سال 1986ژنیو، بالاخره درمذاکرت 18 دسمبر 1985 نظربه تحریری عبدالوکیل وزیرخارجه درکتاب از "پادشاهی مطلقه الی سفوط جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان " ،توسط محترم شاه محمد دوست وزیرخارجه زمان شادروان کارمل  ،وموضع گیری دولت وشخص شادروان ببرک کارمل را برای کوردیوز درمورد خروج قوای شوروی چنین مینویسد:" اخیرأ ببرک کارمل منشی عمومی کمیته مرکزی ح . د. خ.ا ورئیس شورای انقلابی ج.د..ا به صراحت گفت که ج .د.ا حاضر است از اتحادشوروی بخواهد که قطعات نظامی خودرا از افغانستان فرا خواند، مشروط براینک پاکستان درمورد عدم مداخله توافق نماید. همچنان میخایل گرباچف رهبر اتحادشوروی در بیانیه اخیرحود در شورای عالی اتحادشوروی عین مطلب را تاکید نموده است و موضع ما دراین رابطه کاملأ روشن است. شاه محمد دوست به ادامه برای کوردویز گفت« اگر انها میخواهند سند را ببیند وقناعت خودرا حاصل نمایندبفرمایند روی میز مذاکره با ما بنشینندو من سند مذکور را که حاوی چوکات زمانی برای خروج قوا است برای شان خواهم داد. ولی متاسفانه جانب پاکستان مذاکرات مستقیم را نپذیرفت. چنانچه دیگوکوردویز درصفحه 227و228 کتاب " پشت پرده افغانستان" دراین مورد چنین مینویسد:« دراول جنوری 1986 مقاله یی به نوشته" برنارد کرتسمن" درنیویارک تایمز انتشار یافت وبراساس ان یکی از مقامات عمده وزارت خارجه آمریکا گفته بود که شاه محمد دوست"جدول زمانی خروج کلیه نیروهای اتحادشوروی ازافغانستان در ظرف یک سال را به عنوان بخشی از کل توافقات" به من نشان داد. مطابق گزارش این مقاله، شاه محمد دوست به این مقام گفته بود، اگر پاکستان به مذاکرات مستقیم تن دهد او این جدول را ارائه خواهدکرد »" همچنان رفیق وکیل مینویسد:"زمانیکه اینجانب وشاه محمد دوست هردو بعداز سال 1992ترسایی درسوئیس پناهنده بودیم،روزی ازموصوف درمورد  اظهارت فوق جویای مطلب شدم. وی گفت« رفیق کارمل جدول زمانی خروج قوای اتحادشوروی را درمدت یکسال درسال 1985 قبول داشت. اما انرا مربوط به اغاز مذاکرات مستقیم با جانب پاکستان وتعهد پاکستان به عدم تکرار مداخله در امور داخلی افغانستان میدانست.رفیق ببرک کارمل برچیدن تمام پایگاه های مجاهدین وقطع کامل تمام کمکهای تسلیحاتی را ازجانب پاکستان وسایر کشورهابا نظارت ملل متحد درانکشور مطالبه می نمود. پاکستان وآمریکا به این موضعیگیری افغانستان دران زمان جواب مثبت نداد... متاسفانه بنابر موضعیگیری خصمانه ایالات متحده آمریکا وپاکستان تا سه سال دیگر خروج به تعویق افتاد.»".

 بنابراین، نظربه مطالب فوق موضعیگیری  واختلافات شادروان ببرک کارمل  با گرپاچف نه برای عدم خروج عساکر شوروی  از افغانستان بود ؛بلکه اختلافش با گرپاچف بالای نقش حزب دموکراتیک خلق افغانستان میکانیسم دولتی وبرخورد مجاهدین وجهان غرب وچگونگی  اجرای  موافقتنامه مصالحه بود. طوریکه رفیق عبدالوکیل درکتاب متذکره درفوق  درصفحه 541 ان مینویسد:" برعکس گر باچف دربرابر نظریات وپیشنهادات ببرک کارمل تمام توجه خودرا معطوف به خروج هرچه سریعتر قوای نظامی شوروی بدون سنجش عواقب ان درقبال دولت وحزب دموکراتیک خلق افغانستان وتصمیم یک جانبه خودرا درمورد گرفته بودوبه نظریات وپیشنهادات برای اینده افغانستان توجه نمی کرد."  .... ادامه دارد

 

علی رستمی

المان اپریل 2017

 

´´´´´´´´´´´´´´´´

قسمت اول

هگل میگفت:"هرفلسفه یی، هم بیان وهم نفی دوران خویش است.از یک سو منش تاریخی دوران را نشان میدهد، ازسوی دیگر دوران را نمی پذیرد،وان را به بادنقد می گیرد،ونفی می کنند".

انقلاب ویا قیام هفت ثورکه به همت اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان،که درصفوف ارتش اقغانستان وظیفه افسری داشتند، درسال1357خورشیدی  به پیروزی رسید ، نقطهء عطف بود درتاریخ مبارزات ازادیبخش خلقهای وطن ما افغانستان ،علیه بیداد گری ،ظلم واستبدادی مناسبات کهنه فیودالی ونیمه فیودالی درافغانستان؛ که دریک سمت جامعه اشرافیون  وخانهای بزرگ زمیندار،اراکین بلند رتبه دولتی وابسته به قشراشرافیت قومی وقبیلوی وکمپراتورهای نظامهای سرمایداری درجهان ؛وازسوی دیگر دهقانان تهی دست وکم زمین ،کارگران نیمه مدرن، کسبه کاران، کارمندان پائین رتبه، روشنگران تحصیل کرده در نهادهای اموزش وفرهنگی وبیکاران تهی دست وجود داشت. اکثریت مردم ازنعمت سواد بی بهره بودند، که ازجمله زیادترین انها را زنان تشکیل میداد. تبدیل وتغییر نظام شاهی به  جمهوریت برای اولین بار بعداز کودتای نظامی 26 سرطان بنام"جمهوریت خواهان" تحت قیادت محمد داوود پسر کاکای محمد ظاهرشاه پادشاهی افغانستان بعد از سرنگونی نظام شاهی، صورت گرفت. با تشکیل دولت جمهوری مطابق خط مشی جمهوریت خواهان ،پلانهای مترقی برای اعتلای سطح زندگی مردم برشالوده ء تغییر درعرصه های اجتماعی ، اقتصادی وسیاسی به مردم وعده داده  شد ، بنابرین عدهء زیادی از حلقات واحزاب سیاسی مترقی ودموکرات اماده گی وپشتبانی خویش رااز اجرای تحقق پلانهای مترقی دولت اعلام داشتند ، که ازجانب دولت نو بنیاد ،درعمل  نمایندگان شان ،به صفت کارمندان بلندپایه  دولتی گماشته شدند.

با سهم گیری  وپشتبانی فعال نیروهای دموکراتیک ازانجمله اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان   دردولت جمهوری محمد داوود ونزدیکی شخص  محمد داوود ،با کشور همسایه اتحاد جماهیرشوروی وسایر کشورهای سوسیالیستی ، ونوید کمک وهمکاری های اقتصادی وفرهنگی  این کشورها با دولت جدید افغانستان ،خشم وحسادت  نیروهای سیاهء ارتجاعی راست افراطی واسلام بنیادگرا را در داخل وخارجی کشور بویژه دردو کشور همسایه ایران پاکستان برانگیخته ،به این رو بیکار نه نشستند ،اقدام  به توطیه ها وتبلیغهای زهراگین وقیام های مسلحانه درنقاط کشورازجمله  ،براه اندازی چهار کودتا توسط نیروهای راست افراطی تازمان سقوط دولت جمهوری محمد داوود نظربه تحریری  محمد حسن شرق معاون نخست وزیر ویکی ازچهره های طرازاول نظام جمهوری درزمان محمد  داوود وفعال درسقوط نظام شاهی، درکتاب زیرعنوان "کودتای پنجم درسقوط دولت جمهوری سرخ یاسیاه"تحریر داشته است:« ..اما درمرحله دوم به اصطلاح هنوز اب ازگلون پایان نرفته بودوعرق پای جمهوری خواهان نه خشکیده بودکه: 1ـ چند تن از جنرالان وصاحب منصبان بلند رتبه اردو وهکذا تنی چند از علما وخوانین با نفوذ، تحت رهبری محمد هاشم میوندوال صدراعطم، جنرال خان محمد مرستیال ودگر جنرال عبدالرزاق قوماندان عمومی قوای هوایی ودافع هوا اراده داشتند تانظام جمهوری را قهرأسرنگون نمایند.

2ـ مولوی غلام محمد نیازی ومتعاقب ان استاد محمد عطاالله فیضانی وعلمای دیگربازیر نفوذ قراردادن بعضی صاحب منصبان اردو زیرعنوان اینکه رهبران دولت جمهوری کافر وواجب القتل اند،درسقوط دولت جمهوری زمینه سازی میکردند.

3ـ ایجادد شورش درلغمان،لوگر،فیض اباد ، بدخشان واقدامات حمله برکمپ جمهوری در چمن حضوری در شامگا ه 27 سرطان 1354به رهبری استاد ربانی انجنیر گلبدین حکمتیار وانجنیر احمدشاه مسعود و..

4ـ اقدام کودتا ازجانب تورن جنرال میراحمدشاه خان قوماندان عمومی توپچی با تعداد از صاحب منصبان اردو وچند نفر علمای دینی.  » .

ازجانب دیگر  جنگ سرد میان نظامهای سوسیالیستی  و سرمایداری در راس اتحادشوروی و امریکا وکشورهای غربی جریان داشت وهرکدام برای تحقق اهداف ایدیالوژیکی خود، برای تامین تسلط خویش علیه یکدیگر مبارزه مینمودند.با تغییرنظام  سیاسی درافغانستان ونقش نیروهای فعال دموکراتیک  دران وتمایلات بسوی اتحادشوروی ، کشورهای غربی در تلاش شدند تا چالشهای را بوجود اورند ، تا رهبری نظام جمهوریت دربرابر خواستهای شا ن تمکین نمایند . کوشش نمودند ،تاازطریق کشورهای همسایه فعالیتهای خرابکارانه ،فشار خودرا بر شالودهء کمکهای مالی ونظامی تشدید  ببخشند، تا دولت افغانستان به انقیاد انها دراید ؛وروند رشد نیروهای مترقی ودموکرات را درمنطقه بگیرند . میخواستند با استفاده از اختلافهای تاریخی که  میان دولتهای پاکستان بالای خط دیورند و ایران درموردحق آبه بالای دریای هیرمند وجود داشت منازعه هاراتشدیدوتازه بسازد . برای اینکه امریکا وشرکایش هراس د اشتند، مبادا شوروی برای تسلط به بحرهند وخلیج فارس از طریق افغانستان در انجا پیش روی ونفوذنماید. این عوامل درمجموع سبب ساز شد،  محمد داوود بعد از سفر تاریخی خود به اتحادشوروی با سوی تفاهم که میان وی ورهبری اتحادشوروی روی مسئله حضورکارمندان کشورهای غربی در شمال افغانستان  ، بوجود امده بود، بعد از مواصلت درکابل سیاست خودرا یکصدو هشتاد درجه تغییر بدهد. برای رضایت خاطر کشورهای همجوارکه حاوی پیشبرد سیاستهای امریکا درمنطقه بودند، اقدام  به برکناری نیروهای دموکرات وملی ازجمله اعضای گروپ جمهوریت خواهان واعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان(پرچمیها)  که تمایل به سیاستهای اتحادشوروی داشتند به مرور زمان   ازوظایف دولتی شان برکنار وانهارا خانه نشین ویا به صفت کارمندان وزارت خارجه به خارج کشور تعین واعزام کرد. با سرد شدن  فضای بیشتر میان نیروهای چپ  ، ارتباط محمد داوود با رهبران پاکستان وایران بیشتروصمیمی شد ؛از سوی دیگر وعده های چرم وگرم دولت شاهی ایران وعربستان  مبنی بر کمکهای مادی به دولت افغانستان، محمد داوود مصمم تر شد،تا برای جلب اعتمادی بیشتر انها ،داخل اقدام  عملی غرض محوفزیکی  عدهء ازرهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان توسط نیروهای راست دردرون وبیرون دولت شود.   درنتیجه شادروان میراکبر خیبر عضوکمیته مرکزی حزب ویکی از کادرهای فعال جناح پرچم بتاریخ 17اپریل 1978ترسایی  درمکرویان سوم، ترور وبه شهادت رسانیده شد.  چنانکه محمد حسن شرق درصفحه هفتاد  کتاب "کودتای پنجم درسقوط دولت جمهوری سرخ وسیا"  ملاقاتش با مستشار ایران در زمان حاکمیت داوود مینویسد:". ازدیدار وصحبتهای مستشار ایران برمی اید که ساوکی ها غیر از دربار ایران درفعالیتهای خارج ازایران با سی.آی.ای امریکا ارتباط وهمکاری داشته باشد. به گمانم فراموش کرده بود که ازهمکاری عضو رابط با جناح ح.د.خ .ا چیزی بگوید ومتهم را بخاطر نداشتم تابپرسم واز جانب دیگر دریافته بودم که رضا کار مذکور« اسد الله امین» داماد وبرادرزاده ء حفیظ الله امین است که خودرا به اختیار قدیر خان گذاشته بود."

همچنان درصفحه201 این کتاب مینویسد:"اما شگفت انگیز اینکه درهمان روزهای اول ماموریت نماینده ساواک درکابل که عبدالقدیر نورستانی برایم گفت که نماینده نورمحمد تره کی وحفیط الله امین نزدم امده بود وبا علاقمندی خاصی، همکاری طرفدارن خویش را به دولت جمهوری وعده داده بودندوهفته بعد حفیط الله امین به ملاقات نورستانی می ایدوبه گفته های نماینده خویش مهر تاکید می زدند."

شهادت میراکبر خیبر زنگ خطری بود، برای ازبین بردن حزب دموکراتیک خلق افغانستان از طرف دولت جمهوری محمد داود ازصحنه سیاسی کشور! .  در روز مراسم خاکسپاری شادروان خیبر هزاران تن از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان دوستان واقارب شادروان خیبر وشخصیتهای نامور سیاسی و قومی  اشتراک ورزیده بودند ،که این امر نفوذ، قدرت عظیم و محبوبیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان را درمیان مردم  وانمودمیساخت ،که تکان وشوکه بزرگی به دولت محمد داوود  وارد نمود . محمد داوود بعداز چند روز از خاکسپاری میراکبر خیبراقدام به دستگیری وزندانی کردن یک عده از رهبران وکادرهای  حزب دموکراتیک حلق افغانستان به شمول شادروان نورمحمد تره کی  وببرک کارمل نمود. این عمل وی زمینه را به حفیظ الله امین که گروهی از نظامیان جناح خلقی را به عهده داشت مساعد ساخت، تا نظام جمهوری را سرنگون بسازد.چنانچه نظربه تحریری حسن شرق درکتاب کودتای پنجم درسقوط  دولت جمهوری سرخ ویا سیادرصفحه 193 چنین امده است:" حفیظ الله امین درشام پنج ثور، همراه با دیگر رهبران ح.د.خ.اازجانب پولیس به نام اینکه اورا نیافته بودند، دستگیر نه شده بود، بنأبرای گرفتاری اش ذقیقأ خانه وی را زیر مراقبت گرفته بودند،صبح 6ثور توانسته بود تا توسط فرزندش به سید محمد گلاب زوی عضو رابط وی،با صاحب منصبان خلقی اطلاع دهند تا مسلحانه برای سقوط دولت جمهوری اقدام نمایندوسپس خودرا به پولیس تسلیم می کند."  این مطلب نیزدر کتاب از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان نویسنده وکیل وزیر خارجه دولت شادروان نجیب الله  مهر تائید گذاشته  شده است ،که قیام هفت ثور1357 خورشیدی به دستور حفیط الله امین توسط  افسران نظامی جناح خلق حزب دموکراتیک خلق افغانستان   صورت گرفت است . توطیه مرگ شادروان خیبر نظربه اسناد نویسنده گان  رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان وسایر شخصیتهای تاریخ نویس داخل وخارج کشور براساس توطیه نیروهای راست درون دولت محمد داوود با همکاری خفیط الله امین صورت گرفته است . طوریکه  دیه گورکوردووز نماینده سازمان ملل متحد درمسایل افغانستان درکتاب خودزیرعنوان پشت پرده افغانستان  چنین نگاشته است:" رهبر پرچمی ها ، میراکبر خیبر در17اوریل 1978 به قتل رسید. این اخرین زورازمایی داوود وکمونیست هابود. هویت قاتل شناخته نشد، اما یک سخنگوی رژیم"حزب  اسلامی" را مقصر دانست و " لویس دوپری که دران موضع درکابل زندگی می کرد،چنین نتیجه گیری می کندکه قتل مستقیمأ ویا غیر مستقیم توسط نورستانی وزیر داخله سازمان داده شده بود.او قبلأ به دوستانش گفته بود که اکنون زمان ان است تا کارکمونیست هاراپیش ازانکه خیلی قوی شوند، به پایان برسانیم. عبدالصمد غوث محرم اسرار داوود، تلاش می کند تقصیر را به گردن حفیظ الله امین بیندازد . به گفته اودرکابل عقیده براین بود که امین، قتل خیبر ونیز قتل ناموفق ببرک کارمل را سازمان داده است." .  با تغییر سیاستهای محمد داوددعلیه حزب دموکراتیک خلق افغانستان وترور شادروان خیبر وبعدأ زندانی کردن  وفیصله حکم اعدام رهبران  حزب دموکراتیک خلق افغانستان، شخص حفیظ الله امین درانتظار همچو روزی بود ،تافرمان سرنگونی نطام جمهوری داوود را به افسران تحت رهبریش بدهد؛ بنأ به ارزوی دیرینه خود موافق شدواقدام به دستور قیام نظامی علیه دولت جمهوری داوود را به افسران ارتباطی خلقیهای خود صادر کرد ،که این  قیام در هفت ثور 1357 خورشیدی صورت گرفته وبه پیروزی رسید،وقدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتقال یافت . بعداز کسب قدرت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،باایجادشورای انقلابی دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان مطابق به اصول مرامی حزب تغییرات در عرصه های مختلفی جامعه درزندگی مردم  چنین سردست گرفته وعملی شد : تسهیلات ورشد درعرصه ها معارف برای اموزش رایگان ،ادامه تحصیلات عالی ومسلکی در دانشگاه(پوهنتونها)هاوسایر نهاد فرهنگی ، اعمار مکاتب کودکستانها ، منازل رهایشی در مکرویون اول دوم وسوم ، اصلاحات ارضی ، سواد اموزی،بوجود امد .درعرصه اقتصادی راه رشد غیر سرمایداری وبا اقتصاد مختلط دولتی وسکتورخصوصی با کمکهای کشورهای سوسیالیستی در راس اتحادشوروی واعمار بندها ی ابیاری  پل و پلچک وغیره پلانهای ان سردست گرفته شد. تشکیل وزارت اقوام قبایل برای حل مشکلات قومی وقبیلوی ، درجهت تحکیم وتامین بیشتر وحدت ملی وتحقق  ارزشهای شهروندی ودموکراتیک درمیان مردم.  اما شوربختانه نسبت اشتباه ها وکجرویهای وخودخواهی های رهبری حزب دروجود حفیظ الله امین در نخستین روزهای قیام هفت ثور  اختلافهای جناحی بروز کرده که مانع تطبیق این پلانهای بزرگ مردمی  ،وسبب تبعید شدن عده یی اعضای رهبری جناح پرچم به خارج کشور شده ومتباقی اعضای رهبری پرچم زندانی ، مخفی وبیکار گردیده ویا به قتل رسیدند. با رشد اختلافها دردرون حزب بر علاوه با پرچمیها درمیان خلقیها نیز بنام گروپ تره کی وامین بوجود امد که به زودترین حالت باعث دوپارچه گی وزدوخوردهای لفظی وجسمی شده،  تا اینکه این اختلافها به سطح رهبری میان نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین رشد میابد، که منجر به کشته شدن نورمحمد تره کی به دستور حفیظ الله امین توسط محافظین اش  میشود. بعداز قتل شادروان تره کی حفیظ الله امین  یکه تاز میدان شده  وهمه صلاحیتهای حزبی ودولتی را غضب کرده و مشی سیاسی خودرا بنام عدالت،  مساوات و ایجاد دولت سوسیالیستی شعار روز قرار میدهید.با رویکردهای ضد اخلاقی وانسانی امین وافرادی وفادار به وی ، درمقابل سنت، رسم ورواج مردم وگرفتاریهای بی مورد وبی مسوولانه زمینه ء فعالیتهای ضد دولتی ومردمی ،برای نیروهای راست افراطی اسلامی که رهبران شان درزمان جمهوریت داوود در پاکستان رفته بودند، بیشترمساعدمیگردد. این نیروها که درانجا پیش از پیروزی قیام هفت ثور درزمان محمد داوود درپاکستان تشکل یافته بودند ،وبوسیله دستگاهی جهنمی آی.اس.آی پاکستان مسلح وتربیه نظامی میشدند، برای تخریبکاری بنیادهای اقتصادی وفرهنگی وکشتار غیر نظامیان ،معلمان وکارمندان دولت  وبمب گذاری درجاده های وترور روحانیون وملاهای وطن پرست   وبراه اندازی کودتاها و قیامهای مردمی وپیوستن قطعات نظامی ارتش با گروهای جهادی شرایط وحشت وارعاب را درکشور بوجود اورده بود. چنانچه درکتاب تلک خرس یا" حقایق پشت پرده جهاد افغانستان" نویسنده محمد یوسف وارک ادکین ، اقتباس از نوشته محمد اکرم اندیشمند نویسنده ومحقق کشور به تفصیل درمورد چگونگی  ایجادگروهای"نهضت اسلامی " به پاکستان چنین تحریر شده است:" ..درزمستان (ماه های جنوری وفبروری)سال 1975 چهل نفر از اعضای نهضت اسلامی دریک پایگاه نظامی ارتش پاکستان تحت اموزش نظامی قرار گرفتند. درتنظیم وسازماندهی این افراد وسپس شورش ناکام مسلحانه شان در داخل افغانستان جنرال نصیر الله بابر نقش عمده داشت.. چهل نفر متذکره که تحت تعلیمات نظامی ژنرال پاکستانی قرار گرفتند، ازرهبران وفعالان ارشد جریان اسلامی بودند که بسیار ازانها در دردوران تجاوز نظامی شوروی وحاکمیت ح.د.خ.ا به حیث فرماندهان وقوماندانان عمدهء احزاب وتنظیم های مجاهدین تبارز کردیدند...چهل نفر از اعضای نهضت اسلامی در دوگروپ بیست نفری از سوی افسران نظامی ارتش پاکستان تعلیم نظامی فرا گرفتند. درراس این دو گروه بیست نفری احمد شاه مسعود وگلبدین حکمتیار قرارداشت.." 

برعلاوه دراین مورد، درکتاب پشت پرده  افغانستان نویسنده دیه گو کوردووزکارمند بلند پایه ملل متحد امده است:" وقتی کمونیست ها درسال 1978 درکابل به قدرت رسیدند، حزب اسلامی ودیگر گروهای بنیادگرای مستقر درخارج از کشور، فرصت طلایی یافتند که کادرهای سازمانی خودرا ازمیان اواره گان افغان برگزینند. انها از آی.اس.آی وگروهای بنیادگرای متعدد کشورهای خلیج فارس وسراسر خاورمیانه کمک گرفتند.مبارزات فعلی مقاومت از نظر انها مرحله انتقالی یک استراتیژی بلند مدت بود که باید کل ساختار سیاسی اجتماعی موجود کشور را  تغییر وتحول ریشه ای می کرد. بنابراین دشمنان انها فقط ارتش شوروی وکمونیست های بی دین افغانستان نبودند، انها با اغلب عناصر غیر بنیادی مقاومت نیز سازگاری نداشتند."

 این عوامل باعث ان شد که مردم  جوخه جوخه به پاکستان وایران واز انجا به سایر کشورهای جهانی مهاجرت نمایند. دولت از لحاظ پرسونل نظامی تضعیف وهر روزه شهرها ودهکده ها به دست تنطیمهای جهادی سقوط میکردو دولت نسبت فعالیتهای گروهی وجناحی متلاشی و ضعف شده بود واغتشاش مردمی بیشتر می گردید.  بر بنیاد این امر چندین بار درزمان تره کی وخفیظالله امین برای قلع قمع نیروهای ضددولت، ودفاع درمقابل مداخلات بیرونی که به سرگردگی امریکاو جهان غرب  از خاک پاکستان  صورت میگرفت و کمکهای مادی ونظامی  میشدند،درخواست کمکهای نظامی از اتحاد شوروی کرده بودند .درمقابل درابتدا، اتحادشوروی  بعداز خرابی وضع سیاسی ونظامی درافغانستان بعداز قیام هفت ثوروتشدیداختلافهای درون حزبی  تصمیم داشت، تا درافغانستان یک دولت بی طرف باپایه های وسیع مردم با اشتراک حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوجود اید، وبرای تحقق این امر اقای نوراحمد اعتمادی سابق نخست وزیر زمان محمد ظاهرشاه پادشاهی مخلوع افغانستان پیشنهاد شده بود ،که از جانب حفیط الله امین با خشونت رد گردیده وبعداز ان نوراحمد اعتمادی را زندانی و به قتل رسانید.  ادامه دارد....

اپریل 2017 کشور المان

 

 

 


بالا
 
بازگشت