بصیرهمت

  

برگی از تاریخ خونین دهه نود (مارچ - 1990)

کودتا ، بعد از آشک

( در مورد کودتای تنی)

این ترجمه در حالیکه بر  بر خی از زوایای تاریک کودتا روشنی می اندازد ،بیانگر

رابطه عمیق و تنگاتنگ گلب الدین حکمتیار با ای اس ای و سی ای ای نیز می باشد.

برگردان از:

کتاب "جنگ های افغانستان"  نوشته پتر تامسن

مضمون ستیف کول ،نویسنده کتاب" جنگ ارواح"

صحبت داکتر نجیب الله در جلسه متنفذین پکتیا،بعد از کودتای تنی

 

تاریخ افغانستان گواه اینست که ، براه انداختن یک کود تا و توسل به زور و خشونت جهت رسیدن بقدرت، نسبت به تغیرات سیاسی از طریق براه انداختن انتخابات و انتقال قدرت سیاسی از طریق صلح امیز، بیشتر  محتمل بنظر میرسد.شاید برای افغانها ، راه حل اختلافات قومی ،گروهی و قبیلوی و رسیدن به قدرت، نه با شیوه های  سازش و مصا لحه، بلکه با اعمال زور و براه انداختن  حادثه خاصی ، انهم با خشونت ،راه درست و یگانه الترناتیف قابل قبول به حساب آید.

چنانچه از سال 1973 تا کنون ،از جمله  9 تن از روسای جمهور و یا روسای دولت در افغانستان، به تعداد 7 تن انان توسط کودتا و یا حمله و مداخله نظامی سقوط داده شده اند . شخص رییس جمهور نجیب الاه که جوان هم بود در حمله خونین قوتهای شوروی بخاطر نابودی امین در سال 1979  شرکت داشت و بعدا از بیش از یکدهه وی نیز با فشار نظامی مجبور به ترک وظیفه گردید و در دفتر سازمان ملل پناهنده شد و در 1996 با حمله طالبان به کابل توسط افراد گماشته طالبان، در پهلوی ارگ ریاست جمهوری حلق اویز گردید.

محمد افضل جنجوا ،افسر ای اس ای ، در دفتر ای اس ای در پشاور اظهار نمود که ، به تعداد 60فامیل مربوط به قبیله وزیر دفاع افغانستان ، شهنواز تنی،در نهم فبروری به پاکستان پناهنده شده اند .این مسیله برای من ، پتر تامسن، سوال بر انگیز شد. زیرا تنی در عمل رهبری نظامی بخش خلقی ها را بعهده داشت. وی مانند حکمتیار به قبیله پشتون غلزایی مربوط بود. تنی در عین زمان یک افسر کماندو تربیه شده در اتحاد شوروی بود. تنی شخصا قطعه کوماندوی را که بر دیوارهای بیز "زوار کلی"مربوط حقانی در سال 1986 رخنه نمود ، رهبری نمود. قوتهای رزمی وزارت دفاع در زمان وی حمله تهاجمی مجاهدین بر شهر جلال اباد را موفقانه در سال 1989 دفع نمود ند.

تنی، با دکتور نجیب الاه در مورد گرفتاری و تعقیب 124 تن از افسران خلقی،به اتهام توطیه بر علیه نجیب، به مخالفت جدی پرداخت . پناهنده شدن 60 فامیل از قبیله تنی به پاکستان نیز به همین ارتباط بود که بیانگر مرحله دیگری از برخورد خلقی – پرچمی در داخل رژیم برعلیه یکدیگر شان بود .

سه هفته بعد تر ،ارتباط میان پناهنده شدن فامیل های مربوط قبیله تنی به پاکستان و تشدید مخالفت تنی با نجیب الاه واضح گردید . هواپیماهای نظامی، قطعات پیاده و زرهی تحت قومانده تنی، بر زمین و هوای کابل به حمله پرداختند. تنی مانند سایر سیاستمداران و نظامیان سنتی افغان مسیرش را در برابر رژیمی که چند هفته قبل تا پای جان از ان دفاع مینمود، تغیر داد و با ای اس ای و حکمتیار بخاطر سقوط دولت نجیب الاه پیمان بست .

ای اس ای، روی قطعات رزمی تحت قومانده تنی و قطعات رزمی حکمتیار ، لشکر ایثار، با اطمنان حساب مینمود و به این باور بود که این حمله میتواند منجر به سقوط رژیم نجیب اله گردد. تنی حمله بر نجیب اله را زمانی اغاز نمود که، در همان روز افسران خلقی دستگیر شده، به محکمه برده میشدند تا جزاهای شان تعین گردد. نجیب الاه تصمیم داشت تا افسران بازداشت شده خلقی را زود تر از موعد معینه به محکمه کشاند تا حمله تنی را قبل از جابجا شدن قوتهای حکمتیار در جنوب کابل ،در ولایت لوگر ،با موفقیت خنثی سازد .تنی حمله اش را در 6 مارچ1990،روزی که محاکمه افسران خلقی اغاز گردید، براه انداخت .

در حالیکه استخبارات شوروی در مورد خاموشی اختیار نمودند ، وزارت خارجه پاکستان طی یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام نمود که مجاهدین داخل شهر کابل گردیده و یکجابا قوتهای تنی بر علیه قوتهای  نجیب میجنگند. هواپیماهای جنگی تحت قومانده تنی بیشتر از 40 حمله هوایی و بمباردمان سنگین را بالای قصر ریاست جمهوری ، محوطه کمیته مرکزی حزب وطن و موسسات دولتی انجام دادند. اولین حمله هوایی در فاصله  50 فوت از دفتر که نجیب در ان کار میکرد، اصابت و یک تعمیر یک منزله را تخریب نمود . نجیب باتعدادی  از همکارانش، در حالیکه در عقبش میدویدند ،به یک پناگاه زیر زمینی قصر ریاست جمهوری پناه برد و با باز نمودن دروازه مخفی ورودی، داخل یک تونل زیر زمینی گردید .(تلفات ناشی از این حادثه را نجیبالاه،در صحبت با متنفذین پکتیا ،95 کشته و 150 زخمی ارایه داشت،  مگر رقم دقیق تلفات تا هنوز ارایه نگردیده است . )

بخت رژیِم نجیب تا 7 مارچ ، روز دوم کودتا ،هنوز در ازمایش قرار داشت . در پاکستان ،سفارت امریکا در اسلام اباد کودتای تنی را بر علیه نجیب ظاهرا " قدم به پیش در راه صلح ارزیابی نمود .". تعدادی از افراد خاص سفارت امریکا در اسلام اباد با افسران ای اس ای یکجا شدند و خواستند تا قوماندانان مجاهدین در پاکستان فورا خود را به کابل رسانند و در این حمله با قوتهای تنی – حکمتیار همکاری نمایند . در همین زمان ای اس ای فریبکارانه با مسعود از طریق رادیو تماس گرفت و از وی خواست تا از شمال حمله را اغاز نماید .مگر مسعود این قومانده ای اس ای را نپذیرفت و در جواب چنین اظهار داشت که :حالا دیگر دیر شده است .قوتهای تنی نیز شکست خورده و عقب نشینی نموده بودند .مسعود برحق بود .

وزیر داخله ، اسلم وطنجار، در حمایت نجیب قرار گرفت . وطنجار پشتون خلقی بود مگر تحت کنترول شوروی ها قرار داشت و شوروی ها نمیخواستند رژیم نجیب سقوط نماید . وطنجار به قوتهای وزارت داخله د ستور داد تا بر قوتهای تنی حمله نمایند .بعد از طی یکروز زدو خورد که باعث تلفات و جراحت ده ها تن گردید  ،قوتهای وفادار نجیب واحد های رزمی مربوط تنی را از مرکز، کابل، دور نمودند .

افسران مایوس و دست پاچه شوروی می دیدند که چگونه راکت های قطعات امنیت دولتی، مرکز قوتهای وزارت دفاع ، محل قومانده تنی را در دارالامان بمباران می نمایند . و پارک ها و خط هوایی بگرام را مورد فیر راکت قرار میدهند . تخریب میدان هوایی بگرام باعث تاخیر چند روز پرواز ها گردید .

تنی، با همراهان و فامیلش با هواپیمای نظامی(یک هیلیکوپتر و دو هواپیمای باربری ) به پشاور رفت و در انجا با استقبال افسران ای اس ای و حکمتیار روبرو شد . تنی تا مدتی همان دریشی و یونیفورم نظامی اش را در پاکستان بر تن میکرد . بعد از مدتی تنی با خانم و اولاد هایش از پشاور به اسلام اباد برده شدند و در انجا منزل رهایشی از جانب ای اس ای برایش تهیه گردید . یکتن از اسستانت های حکمتیار در مصاحبه های مطبوعاتی  تنی، ترجمانی وی را  مینمود.تنی طی دیدار ها و مصاحبه هایش از عدم سهمگیری فعال و لازم قوتهای رزمی حکمتیار در جریان کود تا شکایت و گله مینمود .

سیاف، بصورت واضح از هرگونه همکاری با کمونیستها اخطار میداد .رییس دولت موقت مجاهدین ، صبغت الاه مجددی،بیشتر از همه در غضب شد و فتوی احساساتی را مبنی بر اینکه حکمتیار نیز یک فرد بی دین است ،صادر نمود .رهبر حزب وحدت ، کریم خلیلی، اعلام نمود که در صورتیکه کودتای تنی موفق میگردید " افغانستان در حالت بد تری نسبت به گذشته قرار میگرفت ، از دید ما تنی بد تر از نجیب است ."

مسعود در یک مصاحبه مطبوعاتی اش ، سه سال بعد تر، چنین ادعا نمود که ، دوستان و طرفداران وی که طور مخفی در قوای مسلح نجیبالاه کار مینمودند در ناکامی کودتای تنی نقش ارزنده داشتند. وی چنین میگوید :

"در یک جمله میتوانم بگویم که ، این مبالغه نیست، بلکه حقیقت است که کودتای تنی بدون کمک افراد ما که در درون قوتهای نجیب کار مینمودند ، شکست نمیخورد ."

دوماه بعد تر از کودتای ناکام ، 6 مارچ1990، از جانب  یکی از منابع معتبر مجاهدین چنین افشا گردید که ای اس ای پلان دارد تا در خزان 1990 کودتای دومی تنی – حکمتیار را بر علیه نجیب الاه براه اندازد . در ماه می 1990 ، جنجوا( افسر مسیول ای اس ای) و ، امام (جنرال کار ازموده ارتش پاکستان)،تنی و حکمتیار، با تعدادی از قوماندانان ولایات کنر و ننگرهار در امتداد سرحد پاکستان با افغانستان ملاقات نمودند . جنجوا در این دیدار از قوماندانان مجاهدین خواست تا برای یک حمله تهاجمی دیگر  بر جلال اباد اماده گردند .وی ادامه داد که حمله باید همزمان با دو حمله پلان شده دیگر ای اس ای بر خوست و غزنی و شورش دیگر خلقی ها در کابل،عیار گردد .

در این پلان نیروی رزمی اموزش دیده حکمتیار بنام "لشکر ایثار"باید از جنوب و شرق کابل حمله را اغاز نمایند .مگر قوماندانان دعوت شده از ننگرهار که در این ملاقات حاضر بودند چنین اظهار داشتند که انها در این جلسه در حال ابراز مخالفت شان بر علیه حمله دومی بر جلال اباد بودند که بمی از جانب قوتهای رژیم نجیبالاه در ساحه انفجار نمود و شرکت کننده ها جلسه را ترک نمودند و به ساحات مختلف پراکنده شدند و افسران ای اس ای محل را ترک و دوباره به پاکستان بر گشتند .

در انزمان روزنامه نیویارک تایمز در 21 مارچ 1990 نوشت :

پاکستان با حمایت وسیع ایالات متحده، در عقب حمایت نظامی و اعزام ملیشاهای اسلامی رادیکال از داخل پاکستان بخاطر حمله به شهر های مختلف افغانستان قرار داد، و شهر های مختلف افغانستان از جمله شهر های جلال اباد و خوست، بکمک وسیع نظامیان پاکستان ، مورد حمله وسیع گرفت ، مگر با اغاز کودتای تنی زمانیکه ای اس ای پاکستان خواست شش تنظیم جهادی پشاور را به حمایت کودتا در افغانستان منسجم و اعزام نماید،رهبران این تنظیم ها به این درخواست پاکستان جواب رد دادند و قوماندانان وملیشاهای مجاهدین  درداخل افغانستان نیز نخواستند با تنی یکجا شوند .

ستیف کول ، در مضمون 28 نوامبر 2012 خویش مینویسد که من بعد از اینکه اگاهی یافتم که جنرال تنی در کابل است، تصمیم گرفتم تا از نزدیک با وی روی مسیله کودتا یش بر علیه نجیبالاه از زبان خودش چیزی بشنوم .

ملاقات با وی چند ساعت دوام نمود و روی تاریخ خشونت های سیاسی افغانستان بعد از  سقوط خاندان سلطنتی ( آل یحیی) صحبت نمودیم .و بعدا در ادامه صحبت از وی خواستم تا  در مورد چگونگی کودتا بر علیه نجیب انهم بعد از دعوت آشک اگاه گردم. تنی بنا به گفته خودش اظهاراتش را صادقانه بیان داشت و نجیبالاه اکنون در قید حیات نیست تا با وی  صحت و سقم سخنان تنی را دقیق ساخت .وی چنین ادامه داد :

من در دفترم در وزارت دفاع بودم که نجیبالاه برایم تیلیفون نمود و چنین آغاز نمود ، "من از شما خفه هستم"

من گفتم چرا ؟، وی ادامه داد ،

" خانمم میگوید که شما پلان بمباردمان ما را دارید و میخواهید کودتا کنید "

من گفتم ، " خانم شما این خبر را از که  شنیده است ؟"

نجیباله ادامه داد " من نمیدانم ".

من گفتم " من میدانم که وی از کجا شنیده است ، شما برایش گفته اید .شما برای همه یاد اور شده اید که گویا من بر علیه شما کودتا میکنم".

دکتور نجیب الاه در جواب من چنین گفت " خیر چرا شما برای صرف طعام شب نزد ما نمیایید تا برای خانمم از نزدیک بگویید که چنین چیزی راست نیست.

من در جواب دعوت نجیبالاه گفتم که خیر من در این مورد فکر میکنم.

تنی ادامه داد :

بعد از ختم صحبت تیلیفونی مان که من گفتم در این مورد فکر میکنم ، چند روز بعد تر ، در یک جلسه کابینه نجیبلالاه  من را نسبت اینکه دعوت وی را  در منزلش قبول ننمودم ووی را نزد خانمش کوچک ساختم ،ملامت نمود  و خیلی ها تحت منت قرار داد.  و من در جواب اظهار داشتم که " درست است من به احترام خانم تان میایم."

تنی ادامه میدهد :

در دعوت شام که با نجیب داشتم، خانمش مهماندار ما بود و غذا پیشکش می نمود  و من واضحا اضهار داشتم که " من پلان کودتا ندارم و نمیخواهم رییس جمهور شوم و من با این وظیفه نظامی که دارم راضی هستم. ". تنی ادامه داد .مگر نجیب الاه برعکس، بعد از این دعوت مخاصمت را برعلیه من ترک نکرد و به گرفتاری و حبس رفقای من ادامه داد  و بالای من فشار را بیشتر ساخت و میخواست بهر وسیله ممکن مرا گرفتار و از وظیفه سبکدوش سازد، بناءمن راه دیگری و انتخابی دیگری نداشتم .

مگر نجیب الاه ، در صحبتی که ضمن دیدار با عداه ای از مردم پکتیا در کابل داشت ، در مورد کودتا چنین ابراز داشت :

مسیولین امنیت دولتی ،یکی از شبکه  های گلب الدین را گرفتار نمودند  که با گرفتاری این شبکه اسنادی نزد انان پیداشد که انها در سه بخش در داخل فعالیت داشتند . بخش اردو ،گروپ چریکی که مصروف تخریبات بودند و بخش فرهنگی .

مطابق اسناد بدست امده، تعدادی از افسران گرفتار و مورد بازجویی قرار گرفتند . یعقوبی، وزیر امنیت دولتی نزد تنی رفت و در مورد گرفتاری افسران که تا سطح دگروال رسیده بود با وی صحبت نمودو  با تنی  یکجا طعام صرف نمود و تنی  در مورد گرفتاری افسران مخالفتی ننمود، مگر بعد از مدت ده روز که نوبت به گرفتاری جنرالان رسید ،من( نجیب الاه) به تنی تیلیفون نمودم و گفتم که  یعقوبی نزدت میاید، با وی از نزدیک صحبت کن و  جسورانه تصمیم بگیر. یعقوبی نزد تنی رفت و بعد از یکنیم ساعت، یعقوبی از دفتر تنی تیلیفون نمود  و بیان داشت که زمانیکه اسم چند جنرال را برایش یاداور شدم، تنی  عکس العمل جدی نشان نداد،مگر زمانیکه اسم یکتن از جنرالان، شاه ولی، را گرفتم حساسیت نشان داد و موافقه به گرفتاری وی ننمود . من به یعقوبی گفتم که تیلیفون را به تنی بدهید تا با وی صحبت نمایم .مگر وی از صحبت با من ابا ورزید .

فردا، در جلسه قرارگاه نظامی بعد از اینکه جلسه ختم گردید، با وی خصوصی نشستیم و همه موضوعات را در میان گذاشتیم، وی قانع شد و هیچگونه مخالفتی نشان نداد .مگر زمانیکه از دفتر برامد و بوزارت دفاع رفت تدابیر کودتا را گرفت . و تیلیفونهایش هم جواب نمیداد .

نجیب الاه در رابطه به دعوت آشک چنین ادمه داد:

در این دعوت وی تنها نبود، اسلم وطنجار نیز با مابود .تنی بعد از صحبت از من خواست که سه جنرال  گرفتار شده را  رها نمایم، من گفتم که من چهار جنرال را رهامیکنم.و مسیله میان ما در همانجا حل شد . مگر بعد از این دعوت نیز وی ارام ننشست وبه تغیر و تبدیل قوماندنان کندک ها و غند ها ادامه داد . و اماده گی برای یک حمله میگرفت،(ختم گفتار نجیب الاه) .

کودتای ناکام تنی، نشان داد که تعداد زیادی از رهبران و شخصیت های جهادی افغان، جز برای بدست اوردن قدرت،  برای اسلام نمی جنگیدند.کودتای تنی همچنان بیانگر تلاش دوامدار و ناکام ای اس ای در جهت ایجاد یک دولت تحت حمایه پاکستان در افغانستان بود .هژمونی اسلام اباد در افغانستان ،متکی بر عمق ستراتژیک بر علیه هند و اید یای صدور اسلام رادیکال( د ید ستراتژیک ضیاء الحق )به سایر کشور های اسلامی، عمدتا کشور های تازه به استقلال رسیده اسیای میانه ،بود .

خروج قوتهای شوروی از افغانستان، فرصت خوبی را برای پاکستان به بار اورد تا جهت ایجاد یک دولت با پایه های وسیع، متشکل از نیروهای جهادی، دموکراتها، ملی گرایان و طرفداران شاه سابق در افغانستان شکل بگیرد و از این طریق پاکستان میتوانست سهم تاریخی و ارزنده ای را در ایجاد تامین یک صلح پایدار در افغانستان ایفا نماید. و از موسسین ایجاد ارتباط در مسیر تجارتی و فرهنگی یورو – اسیا از جمله ، انتقال پاپلین نفت و گاز ، برق ووسیله رسیدن پاکستان به ذخایر پرمنفعت انرژی در کشور های اسیای میانه از طریق افغانستان گردد.مگر جنرالان پاکستانی در عوض استفاده از این فرصت ،در جهت تسلط بر افغانستان ،انهم از طریق تحمیل خواسته های سیاسی و نظامی خویش گردیدند .

احمد شاه مسعود در این مورد کاملا بر حق بود که در سال 2000ضمن صحبتی در اروپا اظهار نمود که "بهترین راه برای پاکستان این خواهد بود که در جهت تامین صلح در افغانستان بکوشد و این به منفعت همه است ،هم برای پاکستان و هم برای افغانستان . پایان

 

 


 

 


بالا
 
بازگشت