محمد علی مهرزاد

   

افغانستان: وطرح خاورمیانه بزرگ!؟

خاورمیانه بزرگ حوزه ی تمدنی گسترده یی را ازمراکش تا قسمت های ازشبه قاره ی هند دربرمی گیرد.استراتیژیست های امریکایی ،خاورمیانه ی بزرگ را محل تلاقی سه قاره ی اسیا ، اروپا وافریقا مشتمل برقلب خاورمیانه ، شمال افریقا ، شاخ افریقا ، قفقاز، اسیای جنوب غربی می دانند .این منطقه از مهمترین حوزه های مورد توجه عصرحاضربوده ومسایل نظیرمنابع انرژی ، سهولت های مواصلاتی ، تولید سلاح های کشتار جمعی، سیستم های موشکی دوربرد استراتیژیک ،مناقشات منطقه یی اعراب واسرائیل برسرمعضل فلسطین ، اختلاف هند وپاکستان برسرکشمیر، مناقشات مرزی افغانستان وپاکستان برسرخط دیورند،اختلافات مرزی بین ایران وامارات متحده عربی جای داده است. گذشته ازین اختلافات که زاده سیا ست استعماری بریتانیا می باشد؛امریکادرجریان جنگ سرد وبعد ازآن وبه محوریت جغرافیایی خاورمیانه بزرگ به صورت تدریجی نما یان وبرجستگی می کند . طرح خاورمیانه بزرگ درواقع ازسال1996- 1997به بعد به صورت تدریجی مطرح شد وجایگاه آن دراستراتیژی امنیت ملی امریکا ، درمیان تئوریسین های جنگی  کاخ سفید ودست اندرکاران رسانه ها وهم چنان نخبگان سیاسی ومحافل رسمی وهم چنان درمحافل رسمی قدرت که در سالهای اخیر، بیش ازپیش موردتوجه وتحلیل وبلاخره درمعاصره مستقیم انها قرارگرفته است. برای درک درست طرح خاورمیانه بزرگ نیازاست تا مبانی تئوریک ودرعین حال فلسفه وجودی ومنطق این طرح را گذرا بررسی شود. برمبنای این طرزدید امریکائیان که درسال 1990 موسسه ی تحقیقاتی سیاست خارجی درامریکا اهداف ومنافع امریکا درمحدوده ی طرح خاورمیانه بزرگ را نظربه تحلیل کارشناسان سیاسی برمحورشش بنیاد تا سال 2025 دران زمان چنین مطرح نمودند:1- ادامه ی حیات اسرائیل؛ 2 - دسترسی به نفت ؛ 3- ممانعت ازقدرت گیری هژمونی منطقه ی؛4- جلوگیری ازگسترش سلاح کشتارجمعی ؛5-اصلاحات داخلی درکشورهای منطقه ؛6- مهارتروریزم این طرح بعد ازمدتی ازطرف جورج دبلیو بوش ،رئیس جمهور سابق ایا لات متحده امریکا به تاریخ 2004 به صورت رسمی مطرح شد که افزون برکشورهای عربی دربرگیرنده ی کشورهای نظیراسرائیل ، ترکیه، ایران ،افغانستان وپاکستان نیزمی باشد. وهم چنان درین طرح بردموکراسی ومساله ازادی ها درین قلمرو خبرداد ودرادامه ی آن، خودرا فرستاده عنایت الهی برای آوردن آزادی درجهان معرفی کرد.! امریکا بعد ازحادثه ی حملات پلان شده ی 11سیپتامبر2001 به بهانه رشد تروریزم درافغانستان وخاورمیانه وبه بهانه ای بهبود ساختار های اقتصادی وسیا سی نا مطلوب ، ناکارآمد ، غیرشفاف ، استبدادی وفاسد حکومات کشورهای خاورمیانه بخاطر تغیرات مثبت درجهت رفاه اقتصادی وتامین دموکراسی درین دوحوزه ی جغرافیایی بوجود آورد.؟ سوال اینجاست که خود همین کشورهای استعماری ودرراس آن امریکا وروسیه روی تقسیم جهان باهم دررقابت بودند وعامل بوجود اوردن اما رت طالبانی وتداوم جنگ طولانی درافغانستان ، وویرانی کشورهای خاورمیانه شدند؛ چه شد که اکنون بعد ازاین همه فجایع وجنایت جنگی، کشتارهای دسته جمعی توسط بمبهای کشنده هستوی،( بمب مادروفرزند ) وویرانی های اماکن مقدس وتاریخی گردیدند؛ کجاشد حقوق بشر، کجاشد ان دموکراسی وازادی های انسانی ورفاه اقتصادی؛ که اکنون درفکر اصلاحات نظامهای های فاسد واستبدادی درخاورمیانه وافغانستان وجا های دیگرشدند؟ امریکابا انهمه هزینه ی جنگی بازهم سعی دارد تا جنگ درافغانستان را برای مردم خود وجهانیان ارزان وانمود کند. تاریخ بیاد داردکه ائتلاف امریکا با جنگ سالاران درسال 2001 اقتداردولت های بعدی را درافغانستان زیر سوال برد؛ چرا مردم افغانستان ازسرعت اندک بازسازی وبوجود اوردن دولت پیوندی، به اصطلاح (حکومت وحدت ملی) ناکارآیی دولت وفساد آن ونبود حاکمیت قانون به شدت ازگامهای شمرده وکندوبا کمایی زمان به نفع تطبیق استراتیژی خود درمنطقه خاورمیانه وجنوب وقلب اسیا نا راضی هستند، به حدی که خطرروگردانی شان ازدولت باید جدی تلقی شود.شما خود شاهد بودید که با جهاد افغانستان و با عقب نشینی وشکست شوروی، نه تنها جنگ پایان نگرفت، بلکه ایا لات متحده امریکا هیچ گونه استراتیژی مشخصی برای خروج از افغانستان نداشت.زیرا بسیاری ازسیا ستگزاران واشنگتن براین عقیده بودند که دولت ضعیف هوادارشوروی درکابل درکوتا مدت از پای درمی اید ،اما خلاف این نظربمشاهده رسید، اما دیرزمانی ادامه پیداکرد. البته علت این به درازا کشیدن حکومت طرفدارشوروی درکابل بازهم ارتباط می گیردبه طرح پلان های درازمدت امریکا ومزدوران استعماردرلباس مذهب و درراس آن به همکاری نزدیک پاکستان . سران تنظیم های جنگی که در گروهای هفت گانه وهشت گانه درپاکستان وایران ساخته شده بودند، به دسته دسته تقسیم شدند وباهم شدیداً روی تقسیم غنیمت جنگی وتصاحب تاج وتخت کابل درنزاع غیرقابل تصورقرارگرفتند که تا اکنون به نحوی از انحا درشکل وشمایل دیگری ادامه دارد؛ که تاریخ ازبیان و تحویل گرفتن این نوع  فجایع ابا ورزید وازثبت آن شرمنده شد. پاکستان که ازهمان آغازکارکه خودرا شریک ائتلاف ضد هند می دانست ؛ بهترین فرصت به دست آوردتاحمایت شدید اسلا مگرایان افراطی کشورافغانستان ویران شده را درسیطره خود داشته باشد. اما جای نهایت تاسف است که امریکا ازین رخدادها بازهم به خود نمی اید، وبه تعهدات خود نسبت به مداخله پاکستان در افغانستان دوگانه عمل می کند. امریکا همان طوریکه بی گمان به حمایت خود از سران تنظیم ها وکمک های که بخش اعظم آن به افراطیون اسلامگرا درپاکستان صورت می گرفت ؛ این یک اشتباهی درمحا سبه یی بود که پیامد آن نه تنها برای خود امریکا پرهزینه شد ، بلکه برای مردم زمانی فزونی گرفت که سران تنظیم های بنیاد گرای اسلامی افراطی رفته رفته برافغانستان درداخل چیره شدند، وازطرف دیگرشوروی بعد ازشکست درافغانستان پیرامون خطرجنبش های افراطی مذهبی  نیزهشدارداده بود. اگرقبول کنیم که بازگذاشتن دست واختیارات عام وتام سازمان استخبارات پاکستان ( آی-اس-ای)برای کنترول اهرم های سیاسی درافغانستان یک اشتباه بود؛ پس چرا امریکا همین اکنون که تروریستان درپاکستان لا نه وتخم گزاری می کنند ، وتهدید بالقوه وباا لفعل برای خود امریکا ومتحدین ان قرار گرفته اند، نمی خواهد جلوی انرا بگیرد؛ ایا این عمل وبی تفا وتی برای امریکا تکرارتاریخ نیست.؟ به گفته ی دوتن ازسفرای وقت امریکا درعربستان سعودی ، ایالات متحده جنگ را درافغانستان بشکل بدی کارگردانی وبه پایان رساند.ازجمله والترکاتلرسفیرایالات متحده درعربستان درخلال دهه ی 1980 ، می گوید : " جای که من بودم، هیچکس درباره ی سرانجام این جنگجویان بیکارنمی اندیشید،به یاد نمی آورم که درباره ی خطر انها بحث شده باشد. ما روی مساله اسلام سیاسی تمرکزنداشتیم.جنگ سرد کانون توجه ما بود.این واقعیت که این مجاهدین آموزش دیده ما به راکت های استینگر مسلح شدند ، مطرح نبود."چارلزفریمن ، سفیرایالات متحده  درواپسین سالهای دهه ی 1980 ودرخلال جنگ اول خلیج فارس در1991 ، می گوید : " ما جنگ را بدون اینکه درباره ی چگونه پایان بخشیدن آن ، بیندیشیم ، اغاز کردیم . افغانستان به سوی جنگ داخلی چرخید واساساً توجهی را درین باره برنیا نگیخت . فریمن می افزاید : " کشمکش افغانها پایان نگرفت ، برخی ازما نگران بودیم – من و{روبرت } اوکلی { سفیرایا لات متحده درپاکستان }، که ازدخالت سازمان استخبارات پاکستان درافغانستان وکشمیروهمدستی سعودیها با آن نگران بود. 

درنتیجه : اگربا نگاه موشگافانه تربه دریافت موضوع حادثه ای حمله 11سیپتامبر 2001 به ساختمانهای تجارتی درامریکا وتاثیرات آن به افغانستان وکشورهای خاورمیانه نظراندازی شود؛با اندیشه های گوناگون وازجهات وابعاد گسترده صاحبنظران سیاسی آنرا بررسی کرده اند. روی این اصل می توان ازمجموع این نظریات بالاخره به یک نتیجه رسید که ازجمله برخورد تمدنها ، جنگ علیه تروریزم ،ومبارزه امریکا ازجمله اظهارنظرجورج بوش برای دگرگون ساختن چهره خاورمیانه وحملات به افغانستان به هدف نابودی تروریستان ؛ بدون شک عمل کرد بعدی امریکا آنچه دراغاز به حق افغانستان وعده سپرده بود ، حاوی تضادها تناقضات ، وعده خلا فی ها ی اشکاروفراوان درپی داشت . اکثریت صاحب نظران وتحلیل گران به سطح ملی وبین المللی تاحدی به این امرمتفق القول شده اند که؛دشمن که در11سیپتمبربه ایالات متحده تاخت،اسلام حتی بنیادگرایی اسلامی ، اخوان المسلمین ،حماس، حزب الله ، یا دیگرگروهای ستیزه جوی درطیف اسلامی نبودند، بلکه کسانی بودندکه مانند القاعده دردامان امریکا درست شده بودند.وسازمان اسامه بن لادن با وجودیکه نعمت خوارامریکا بود ولی هرگزتهدیدی برای ایالات متحده نبود. با اینکه چندین سال از حملات 11سیپتامبر 2001 میگذرد،حتی یک مورد ازعملیات خشونت بارازطرف القاعده درایا لات متحده به استثنایی حوادث کوچکی که درین اواخربوقوع پیوسته دیگرحوادث چشم گیری رخ نداده است وکمترین نشانه یا تلاش برای دستیابی به سلاحهای هستویی ، مکروبی یا کیمیاوی ازسوی القاعده دستیاب نگردیده است.کشوری چون افغانستان با اقتصاد ضعیف وچهاردهه جنگ با وجود توجه جهانی وکمک های سرسام آورکه ازطرف جامعه جهانی صورت گرفت انقدردرفساد وفقرانرا گرفتارساختند که هرگزنمی تواند درمسایل همسانی حتی با کشورهای همسایه خود برابرباشد چه رسد که برای امریکا وجامعه جهانی خطری ازجانب انها متصورباشد. بهتراست این تصوررا امریکا درپاکستان متمرکزسازد که بزرگترین خطرازناحیه پاکستان  برای امریکا ومتحدین ان متصوراست. انتظاربرده می شود که رهبری جدید امریکا در تطبیق استراتیژی امنیتی خود نسبت به افغانستان وجلوگیری ازتجا وزات پاکستان که درین آواخر درجلال آباد کنر ونورستان وجاهای دیگر کشورما گستاخانه مرتکب شده است برخورد جدی کند. همان طوریکه خیزش یکباره وزود گذراما دیر پای طالبان به سازماندهی پاکستان وسکوت معنی دار امریکا ازان،درافغانستان ویران شده ازجنگ،در سال 1990 بود که امریکا نسبت به طالبان درحمایه خود تجدیدنظر کرد،وبدین وسیله سیاست گذاران ایا لات متحده امریکامتوجه شدند که پا کستان دراستخدام مزدوران جنگی پیشقدم وبه نفع شخصی خود بکارمیبرد و درین بازی خائنانه امریکارا سازمان استخبارات پاکستان به مسخره گرفته است.درین مورد طالبان را احمد رشید تحلیگرپاکستان عاملین بازیهای نفت درافغا نستان واسیای میانه طالبان را نیز پشتیبانی می کرد.رشید می نویسد : (( دربین سالهای 1994-1996 ، ایالات متحده امریکا بوسیله متحدانش یعنی پاکستان وعربستان سعودی ازطالبان حمایت سیاسی کرد ودلیل کمک امریکا، هواداری طالبان از غرب ودشمنی ان با شیعیان ایران می باشد.)) جالب است که امروزهمان طالبان ازطرف ایران وروسیه حمایت وعلیه منافع افغانستان وامریکابه شکل اجیردرتخریب کشوروکشتن مردم هردم شهید ما استخدام شده اند. ایا جای تعجب به این طرزبینش امریکائیان نیست که بازهم درست ازآب درنیامد ؛ودرهربرحه زمان مفکوره ها واهداف امریکا درنوسان وثبات انچنانی ندارد. همان طالبانی که بخاطردشمنی ازایران حمایت امریکا را با خود داشت بازهم امروزایران همان طالبان درولایات هلمند ،فراه ونیمروزاسلحه وتدارکات جنگی مهیا می سازند. 

نهایتاً ازامکان به دورنخواهد بود که به لحاظ جوحاکم سیاسی جهان وقدرتمند ترشدن روسیه وچین درسالهای اخیر، بروزشماری ازقدرت های منطقه که درآن بنیادگران افراطی مذهبی مانند ایران وپاکستان لانه های تروریستی روزبروزرشد وتوسعه یافته است؛ بعید نیست که مانع تطبیق پلان خاورمیانه بزرگ که ازطرف امریکا طرح شده دچارمشکلات شود.به هرحال ، مردم افغانستان بادرنظرداشت مجموع عملکرد امریکا بخصوص بعدازحادثه 11سیپتامبر2001 اتنظاردارند تا امریکا وضعیت سیاسی ، اقتصادی ونظامی امروز را خارج ازطرح پلان خاورمیانه بزرگ واقع بینانه تربررسی و نسبت به کشور ومردم ما تجدیدنظروماورای طرح خاورمیانه بزرگ به همکاری صادقانه خود ادامه دهد. 

 

 

 


بالا
 
بازگشت