احمد سعیدی

 

با گرگان و درنده گان هم‌پيمان نشويد!

از جنايات هولناک روز ها و ماه هاي گذشته در اين مقاله حرفي به زبان نمي آورم، اما طي تقريباً ده روز اخير حمله به هوتل انترکانتيننتال، حمله به دفتر صندوق حمايت از کودکان در جلال آباد، حمله انتحاري شام گذشته در قندهار، حمله انتحاري صبح ديروز در ولسوالي ناد علي هلمند، حمله چاشت ديروز شنبه 7 دلو آن هم توسط موتر امبولانس اردوي ملي در نزديکي شفاخانه جمهوريت آيا در افغانستان حکومتي وجود دارد، مسؤولان امنيتي مشغول چه وظايفي اند؟ آيا حيا، شرم و مسؤوليت پذيري ديگر جايگاه خود را به بي حيايي، چشم سفيدي و عدم مسؤوليت پذيري تبديل کرده است که هيچ کس نه خجالت مي کشد و نه آماده است صادقانه معذرت خواسته استعفا نمايد. اگر از من سوال شود که علت اصلي اين همه  بدبختى هاى مردم مسلمان و مظلوم افغانستان که هر روز کشته مي شوند در چه نهفته است، پاسخ من چنين است چون در سرزمين ما به علت زبان پرستى، قوم پرستى، ولايت پرستى، خارجى پرستى، شخصيت پرستى و بت پرستى به شمول تعدادي از خائنين ملي در اين سرزمين همدلي و وحدت در بين مردم ما از بين رفته است اين ماجرا جويي ها و تيوري توطئه زمامداران زمينه ساز آن گرديده تا ما از وجود يک دولت مقتدر، باکفايت، صالح و حامى منافع ملي محروم باشيم و با گذشت هر روز مردم ما به طرف بدبختى و سيه روزى کشانيده شود.

به عقيده من مشکل اساسي ما را نه تنها مداخلات بيگانه گان در امور کشور ما تشکيل مي دهد بلکه مشکل ديگر ما رهبرانيست که نه داراي شخصيت سياسي اند و داراي مديريت و اداره سالم شما مي دانيد در جهان ملت هاى بت پرست زيادى وجود دارند، اما دولت هاى باکفايت دارند و از يک سطح عالى رفاه اقتصادي، اجتماعي، سياسي و امنيتي بر خوردار اند.

اين گفته بکلى به جا ست با يک تفاوت که در آن جوامع نقش اين بت ها فقط وفقط منحصر به بعضى امور ديني بوده و در امور دنيوي از قبيل اداره، سياست، اقتصاد، قضاء و… به هيچ صورت اجازة دخالت ندارند و يا بهتر است بگويم که قادر به مداخله نيستند. بت هاى آنها از يک پارچه چوب، سنگ و يا گل ساخته شده اند که نه حول دارند و نه قوت، نه نفع رسانده مي توانند و نه ضرر. اين بت ها عارى از شهوات بوده به خوراک، پوشاک، قصر هاى مجلل، موتر هاى لوکس و محافظين و مسدود نمودن جاده ها ضرورت ندارند. نه به ناموس و اموال مردم تجاوز مي کنند و نه خانه ها و زمين هاى مردم را غصب مي نمايند و نه امر و نهى مي‌نمايند. در آن کشور ها مردم در امور دنيوى از قوانين پيروى مي نمايند و قانون به تمام معنى حکومت مي کند نه بت ها و نه مردم هيچ کدام از قانون بالاتر نيستند. برعکس در کشور ما بت ها شخصيت هاى زنده اند و در بعضى موارد از اموات هم به حيث بت استفاده مي شود. فرق درين است که اگر بت زنده باشد ممکن است مرتکب جناياتى شود و براى در امان ماندن از پيگرد قانونى به محافظين ضرورت دارد تا به هر قيمت که باشد از او دفاع نمايند. اين محافظين حاضر اند در بدل بعضى امتيازات ناچيز احکام خداوند(جل جلاله) و رسولش (صلى الله عليه وسلم) را درنظر گرفته جهت دفاع از معبود خويش به هر جنايت که ضرورت باشد دست بزنند. مستفيد حقيقى البته خود بت ها هستند و مکسب حقيقى اين محافظين عذاب ابدى جهنم است. خداوند (جل جلاله) در قرآن کريم مي فرمايد: (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ) اين اشخاص در حق خالق و مخلوق ظلم مي کنند و عدل را که کلمه مقابل ظلم است زير پا مي کنند. اعمال اين اشخاص حتا از شرک هم بدتر است و من کلمه مناسبى در وصف آن سراغ ندارم. بت پرستان آن ديار به خالق کائنات ايمان دارند و از بت هاى خويش صرف به حيث يک وسيله استفاده مي کنند، اما اين اشخاص خداوند (جل جلاله) و رسولش (صلى الله عليه وسلم) را بکلى ناديده مي گيرند و درست برعکس آنچه خداوند (جل جلاله) امر نموده است عمل مي کنند. اعمال آن بت پرستان فرديست و ضرر آن به کس ديگر نمي رسد، اما اينها به حقوق مردم تجاوز مي کنند بعضاً اشخاص و گروپ هايي که هوشيارتراند از يک شخص متوفى به حيث بت استفاده مي کنند. مزيت آن اين است که اولاً مستفيد اصلى بر خلاف گروپ هاى قبلى همين بت پرستان اند نه بت و ثانياً چون بت در قيد حيات نيست لهذا مرتکب گناه و خطا هم نمي شود. بت پرستان مي توانند در وصف او آنقدر غلو کنند که اگر خودش دوباره زنده شده مي توانست نمي دانست که ارادتمندانش درباره چه کسى صحبت مي کنند انگيزه اين دو نوع بت پرستى که در بين بعض خواص تحصيل يافته و نخبه رايج است ارضاى شهوات انسانى مانند اندوختن ثروت و بدست آوردن قدرت سياسى وغيره مي باشند.

متأسفانه افغانستان عزيز ما در يک مرحله بسيار خطير قرار دارد. همسايه گان  از هر طرف مانند کل مرغانى که از دور در تربص اند که شير زخم خورده  چه وقت نفس هاى آخرين خود را مي کشد تا به اميال شوم خويش دست يابند، منتظر فرصت اند که به اهداف شوم خويش در افغانستان برسند و استقلال سياسى، اقتصادى و فرهنگى کشور ما را بکلى  از بين ببرند و حتا  نام آن را از صفحه تاريخ  و خود کشور را از صفحات جغرافياى جهانى محو نمايند. کشور هاي مختلف به شمول کشور هاي غربي کمر بسته اند، تا هموطنان ما را به بهانه هاى مختلف و از طرق مختلف با راکت ها وحملات انتحاري نفاق و شقاق نابود نمايند مردم ما با گذشت هر روز طوري کشته مي شوند که  کشور هاي غربي در اوطان خويش حتا حيوانات را به اين شکل از بين نمى برند. من ازين  مارهاى آستين  و پلنگ هاى درلباس ملنگ تشويش دارم. يکى مي خواهد از طريق استعمار فرهنگى و ايدئولوژيکى وطن ما را اشغال و بر آن حکمروايى نمايد.

در کشور ما بر علاوه دست درازى اجانب و کشتار هموطنان ما توسط بيگانه گان درد ها  و آلام بي شمار ديگرى از قبيل فساد اداري، اقتصاد  مصرفى متکى به واردات، فقر و تنگدستى، فقدان مسکن، بى امنيتى، بيکارى، آزار  و اذيت زنان و دختران اختطاف سرمايه داران در کوچه هاتوسط گروپ هاى اوباش، تجاوز جنسى بر زنان حتا کودکان کمتر از 6 سال و اختطاف آنان جهت فروش اعضاى بدن شان، غصب ملکيت هاى مردم و … که ذکر همه ممکن نيست وجود دارد. ببيند که سطح غم خوارى از رعيت  و شيوه حکومتدارى از زمان صدر اسلام تا حال چقدر  نزول نموده است. حضرت عمر ابن الخطاب (رضي الله عنه) در يکى از خطبه هاى خويش گفته بود که اگر پاى شترى در بغداد به علت خرابى راه ها صدمه ببيند خداوند (جل جلاله)  از من سوال خواهد کرد. اما حال روزانه ده ها نفر کشته مي شود آيا زمامداران باور دارند که خداوند در روز قيامت از آنها پرسان مينمايد آيا به روز قيامت باور دارند اگر باور دارند از ملت که نمي ترسند از خدا بترسند شايد خواننده اين مقاله  سوال نمايد که آقاي سعيدي انتقاد بالاي اين حکومت  به اندازه کافى صورت گرفته راه حل و چاره چيست؟

به باور من اگر اراده اي وجود داشته باشد راه حلي نيز وجود دارد:

1- دولت هاى باکفايت که منافع ملي را بر منافع شخصي ترجيح مي دهند همين که متوجه مشکلات مي شوند و درک مي نمايند که اصلاحات ضروريست فوراً قبل از آن که دير شود قدم هاى جدى و صادقانه در راه اصلاحات  بر مي دارند. اگر مشکل عمده نبود امنيت يا فساد ادارى باشد مبارزه با فساد را اولويت کارى خويش قرار داده و عاملين فساد را هر که باشند بدون مصلحت گرايى به کيفراعمال شان مي رسانند اين اصلاحات وقتى ممکن است  که عامل نا امني و فساد در سطح پائين دولت باشد نه در مقامات بلند رتبه دولت .

2- تغيير اوضاع از طريق حرکت هاي عدالت خواهانه مردم است و وقتى ممکن است که ملت  يکپارچه بوده و به نضج و پختگى لازم رسيده باشد و شرايط عينى و ذهنى براى يک حرکت ملي عليه نابساماني ها مساعد باشد حرکت هاي مسالمت آميز که زمينه خون ريزي را فراهم نسازد يک ضرورت عيني شمرده مي شود.

3- راه ديگر کودتاى نظاميست که اين امکان در کشور ما به علت وجود قوت هاى خارجى از يک طرف  و اردوى تازه کار و قلت  افسران باتجربه و تحصيل يافته از جانب ديگر نه معقول است و نه منطقي و کودتاي نظامي در حالي که ناممکن بوده به عقيده من به خير و صلاح جامعه هم نيست.

در کشور هاى که  جنرال ها از طريق کودتا زمام  امور را  بدست مي گيرند گر چه در اول جهت  از بين بردن فساد به اين کار اقدام مي ورزند مگر به مرور زمان به قدرت دلبستگى پيدا کرده و خود فاسد مي شوند که براى از بين بردن شان کودتا هاى پى در پى صورت گرفته  و کشورها از راه ترقى وپيشرفت  باز مي مانند مثال هاى زياد آن را در کشورهاى آسيايي، افريقايى، امريکاى لاتين مشاهده کرده مي توانيم تنها کشور ترکيه  موفق گرديده که در اثر تلاش هاى مدبرانه حزب  بر سر اقتدار کنونى خود را ازين حالت نجات بدهد.

طوري که تذکر دادم هيچيک ازين راه ها در افغانستان عملى نيست. غرب و در رأس  آن ايالات متحده امريکا که عمداً اين حالت را به وجود آورده اند بار ها گفته اند که آنها براى ملت سازى و دولت سازى به افغانستان نيامده اند. بناءً مسؤوليت  اين کار عظيم خواهى نخواهى بردوش مردم افغانستان است. مابه حيث ملت مسلمان بايد هر وقتي که به مشکلى مواجه مي شويم بايد قبل از همه و بلادرنگ راه حل  مشکلات خويش را در وجود خود جستجو کنيم ما مسلمان ها عموماً در هنگام بروز مشکلات دست دعا بلند نموده و از خداوند متعال جل جلاله  طلب حل مشکلات خويش را مي نمائيم بايد گفت که بلايا و مصايب دو نوع اند مصيبت هاى که ما در آن هيچ نقش نداشته ايم مانند امراض، زلزله ها، سيلاب ها وغيره. ظهور و حل آن  هر دو از قدرت ما خارج است درين صورت دعا ان شاالله مؤثر واقع مي شود. اما در مصيبت هاى که خود و حکومت ما مسبب آن بوده و هستيم و حل آن در حدود قدرت و امکانات ما مي‌باشد شيوة دعا کار آمد نبوده  و اسلام آن را رد نموده  و در عين زمان راه حل را هم به ما نشان مي دهد؛ خداوند جل جلاله در قرآن کريم  مي فرمايد(إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ) ترجمه: (هر آئينه خداوند تغيير نمي دهد حالتى راکه بر قومى مسلط است  تا وقتي که  ايشان تغيير ندهند آنچه را که  در ضمير هاي شان است) طوري که ملاحظه مي شود خداوند جل جلاله  ما را مکلف مي سازد که به حيث  شرط قبلى خود را اصلاح کنيم تا مستحق رحمت  و عنايت الهى شويم. جهت  تحقق بخشيدن به اين اصلاحات ما به اراده قوى و ايمان به اين که ما در همه اعمال خويش نزد خداوند(جل جلاله) و مخلوق و مسؤول مي باشيم، ضرورت داريم. ظهور اراده با درجه  رنج و عذاب انسان تناسب مستقيم دارد. هر قدر  رنج  و عذاب شديدتر باشد اراده  هم به همان اندازه قوي تر است. انساني که  در آتش مي سوزد طبيعى است که آخرين درجه سعى و تلاش را به خرج مي دهد تا خود را نجات دهد و گمان مي کنم که رنج ها و مشکلات ما مردم افغانستان  که من جزء کوچک آن را بيان کردم خيلى بيشتر از آن است  که اين اراده را در هر يک از ما  جهت آوردن تغيير و اصلاحات بوجود  آورد خداوند (جل جلاله) از ما بنده گان مي خواهد که به قدر استطاعت خويش سعى و تلاش به خرج دهيم و بعد  از سعى و تلاش صادقانه که جهت مستحق شدن مرحمت و معاونت خداوندى شرط است  او مارا کمک  مي کند که بر مشکلات غلبه حاصل کنيم و خداوند هميش به وعده خويش وفا مي نمايد.

ما در مقابل هر عمل صغير و کبير خويش نزد خداوند جوابده هستيم حتا درمورد همين  راى خويش که بدون  احساس مسؤوليت  دينى و ملي بر اساس مصلحت گرايى و ملحوظات قومى به اشخاص بي کفايت رأي داده يا در آينده مي دهيم خداوند از ما سوال خواهد کرد که چرا انسان هاي نااهل اعتماد نموده ايد  .

بيائيد که از همين لحظه عزم جزم نمائيم تا شخصيت پرستى، قوم پرستى و همه گرايش هاى منفى و تفرقه انداز را ترک نموده و با اعتصام به حبل متين دين مقدس اسلام  متحد شده و در هر موقف و موقعيتى که قرار داريم، چه مامور دولت هستيم  و چه شغل آزاد داريم  وظايف و مکلفيت هاى خويش را صادقانه  انجام داده و در تمام اعمال خويش خير و صلاح دين و کشور خويش را فوق  منافع شخصى، قومى و زبانى قرار دهيم اگر خود را عالم دين مي پنداريم نبايد هيچگاه دين را به حيث يک متاع تجارتى پنداشته  و آنرا مطابق ميل  تقاضا کننده گان به بازار عرضه کنيم. سياست را بايد هميشه در خدمت مردم قرار داده و از سياست و دين هيچگاه به حيث وسيله  براى نيل به اهداف سياسي استفاده  ننمائيم. بيائيد  از طرق کاملاً مسالمت آميز و دموکراتيک مجرمين را که عامل اين همه بدبختي ها اند و هر روز مردم  و وطن مارا به سوى بربادى و سيه روزى مي کشانند  ديگر از  حيات سياسي و اداري کشور خارج ساخته و نگذاريم ديگر در اريکه قدرت حضور داشته باشيم  کوشش کنيم مردمان که بر سر کار آيد که در آن تقوا، وطن دوستى، کاردانى، لياقت و امانت دارى جاى فساد، بيگانه پرستى، بيکاره گى و خيانت را بگيرد و پست هاى دولت  به جاى آن که  پست هاى امتياز، آرامش و استراحت طلبى باشند و حکم گاو شيرى را داشته باشند، پست هاى مسؤوليت، زحمت کشى و جوابدهى در پيشگاهى خالق و مخلوق تلقى گردند. قدرتمندى يک دولت  مربوط به قدرت نظامى و ماشين جنگى آن نبوده بلکه يک کشور وقتى  قوى و مقتدر است  که اولاً ملت يکپارچه و متحد باشد و ثانياً دولت  بر اساس اراده مردم  عرض وجود نموده باشد و از حمايت کامل مردم برخوردار بوده و محبوب ملت باشد.

اين واقعيت نبايد ناديده گرفته شود که گرگ گرگ است؛ درنده گى صفت و خصلتش است، وظيفه چوپان است که رمه را از شر گرگ حفاظت نمايد نه اين که با گرگ هم پيمان شود.

 

 

 


بالا
 
بازگشت