احمد سعیدی

 

افغانستان و آینده مبهم آن

بعد حوادث خونین و انفجارات هفته گذشته در کابل و  شهر های دیگر افغانستان یک هیات نظامی - امنیتی افغانستان برای گفت و گو و نشان دادن شواهد آشکار مداخله پاکستان در امور افغانستان به اسلام آباد رفته بودند بعد از باز گشت هئیت بلند پایه افغانی از پاکستان صبح روز شنبه 14 دلو 1396 هئیت سه نفری تحت ریاست خانم تهمینه جنجوعه معاون وزارت امور خارجه پاکستان بخاطر گفتگو و تفاهم  وارد کابل گردیده اند تا  مذاکراتی با جانب افغانی داشته باشند تردیدی وجود ندارد که در اثر مداخله عریان پاکستان در امور افغانستان مردم ما روز های دشواری و خونینی را سپری میکنند.

بعد از اعلام استراتژی دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا در مورد افغانستان و جنوب آسیا که چند قبل اعلان گردیده متاسفانه این استراتیژی واکنش های زیادی را بدنبال داشته است در نخستین روز های اعلان این استراتیژی از همه اولتر کشور چین؛ متحد پاکستان به این استراتیژی بشمول پاکستان واکنش منفی نشان دادند اما دوست افغانستان و حریف دیرینه پاکستان یعنی هند برعکس از آن به گرمی  استقبال نمود.  بدون شک به باور تعدادی زیادی از آگاهان سیاسی این استراتیژی تنها در قبال افغانستان نیست بلکه در قبال پاکستان و هند و در کل تمام آسیای غربی و جنوبی را دربر میگیرد از سوی دیگر مسائلی در دل این استراتژی مطرح شده که به نظر می آید باعث ایجاد نوعی رقابت ابرقدرت های فرامنطقه ای مانند چین ، روسیه ، هند ، پاکستان ایران و بعضی کشور های دیگر گردیده است که با گذشت هر روز  در نهایت به این رقابت ها دامن زده می شود. حقیقت این است که سیاست اعلامی آمریکا برای این منطقه و به خصوص افغانستان به نزد بعضی ها بسیار نگران کننده است. لذا با توجه به پیوندی که در جریانات اخیر میان امریکا با هند و همچنان فشار های اقتصادی و سیاسی که از طرف امریکا بالای پاکستان پدید آمده، دیگر اسلام آباد جایگاه سابق خود را به ویژه در دوران جنگ سرد نزد کاخ سفید از دست داده است. به عقیده من  تحولاتی جدید در غرب آسیا در حال شکل گیری است که مرکز این تحول افغانستان است. فراموش نباید کرد اظهارات مقامات امریکایی بخصوص معاون وزارت خارجه امریکا در جریان سفرش به افغانستان اظهاراتی را علیه نقش منفی پاکستان مطرح نموده است برای اسلام آباد یک تهدید بالقوه است. در واقع راهبرد دونالد ترامپ به افغانستان ادامه همان نگاهی است که کاخ سفید اکنون به مسائل منطقه ای پیدا کرده است. این نگاه از خاورمیانه تا جنوب و غرب آسیا و حتی شرق و جنوب شرق آسیا را شامل می شود که در نهایت موجب دامن زدن به رقابت های قدرت میان آمریکا از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر شده است باور من این است که نقش و جایگاه افغانستان در این مقابله و رقابت قدرت ها به شدت مورد توجه ایالات متحده است. از همین رو با وجود این که در دوره اوباما راهبرد خروج نیروهای نظامی از افغانستان مطرح شد، اما اکنون در دوره دونالد ترامپ نه تنها این نیروها کاهش نیافته که در سایه راهبرد ترامپ برای افغانستان، برنامه هایی برای افزایش تعداد این نیروهای و نیز گسترش پایگاه های نظامی آمریکایی در آینده نزدیک در خاک افغانستان وجود دارد. لذا در سایه نگاه جدید آمریکا به غرب و جنوب آسیا و مجموعه اهدافی که مطرح شد، میتواند چالش های تازه و پر خطری را در کوتاه مدت برای افغانستان شکل دهد البته در دراز مدت کاهش خواهد یافت بعد از اعلان استراتیژی امریکا و به تعلیق در آوردن کمک های مالی ایالات متحده امریکا بر پاکستان افغانستان شاهد وقوع مجموعه حوادث تروریستی  خونین در این کشور بوده است. نمونه بارز آن حوادث چهاراهی صدارت حمله بر هوتل انترکانتینینتال حمله به قرار گاه 111 اردوی ملی در حومه پوهنتون نظامی مارشال فهیم  از سوی دیگر با در نظرداشت همه تهدید های شعار گونه امریکا هنوز پاکستان از این تهدید ها ترسی بخود راه نداده چنانچه پس از نشر اعلامیه کاخ سفید در مورد حمله به پناه‌گاه‌های دهشت‌افگنان، در خاک پاکستان آن کشور گفته است که واشنگتن به جای هشدار به اسلام‌آباد، باید به آن کشور مشوره دهد. به گفته خرم دستگیر وزیر دفاع پاکستان اسلام آباد
اعلامیه جدید صادر شدۀ از سوی کاخ سفید را به شکل جدی بررسی می‌نماید در صورت که نیروهای امریکایی بر خاک پاکستان حمله کنند، به تلاش‌ها به خاطر آوردن صلح در افغانستان صدمه بزرگی میزنند.
وی در عین حال که تاکید بر بررسی اعلامیه کاخ سفید نموده ؛ اما علاوه کرده که واشنگتن به اسلام‌آباد به عنوان یک کشور مستقل و دارای استقلال احترام بگذارد.
این گفته ها درحالی مطرح می‌شود که در جریان هفتۀ گذشته دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا اعلام کرد که صلاحیت‌های بیش‌تر را به نیروهای امریکایی در افغانستان به خاطر هدف قراردادن پناه‌گاه‌های تروریستان را هدف قرار دهند داده است.
او گفته‌است که نیروهایش می‌توانند لانه‌های تروریستان را در خاک پاکستان و افغانستان هدف قرار دهند که در آن هراس‌افگنان حضور دارند.
به تازه‌گی نیروهای امریکایی در وزیرستان شمالی شماری از اعضای شبکۀ حقانی را هدف قرار دادند که در نتیجه آن سه عضو مهم آن شبکه کشته شده‌اند.
این حملۀ امریکا در وزیرستان شمالی با واکنش‌ تند پاکستان نیز مواجه شده است.
از طرف دیگر اسلام آباد نیز در تقابل با دیدگاه آمریکا در قبال نقش منفی پاکستان در تحولات غرب آسیا به صراحت اعلام داشته  که از قدرت هسته ای خود به عنوان عامل بازدارند استفاده خواهد کرد. آیا این دسته از اقدامات، چه در سطح حوادث تروریستی در افغانستان و چه در سطح دیپلماتیک و سیاسی را باید نوعی اقدام تلافی جویانه پاکستان در نظر داشت؟

این که انفجارهای هفته گذشته در افغانستان را متوجه پاکستان بدانیم، چیزی است که همه مردم افغانستان  به آن توافق نظر دارند. علاوه بر آن کشور هند هم بر این باور است. لذا در این اشترک موضع هند و افغانستان توانسته اند آمریکا را نسبت به نقش منفی پاکستان قانع کنند تا در نهایت کاخ سفید اقدامات سخت گیرانه تری را در مقابل اسلام آباد نشان دهد. اما در بستر این حوادث تروریستی هند و افغانستان در یک سو و پاکستان در سوی دیگر، همدیگر را متهم به انجام اقدامات بی ثبات کننده امنیت در منطقه می دانند. البته برخی هم معتقدند که این جریان رادیکال بی ثبات کننده امنیت توسط خود آمریکا حمایت و مدیریت می شود و در ادامه این تحلیل وجود دارد که واشنگتن از این نیروهای تروریستی در جنوب آسیا و هند و در شرق آسیا و چین برای ناامنی در این مناطق دست دارد بدون تردید هر قدر پاکستان بخواهد کتمان حقایق نماید با آنهم نمی توانند از حضور گروه های تروریستی مانند طالبان، القاعده شبکه حقانی داعش که مسئولیت بیشتر حملات تروریستی افغانستان را بر عهده داشته اند، نزدیک به ارتش و  I.S.I پاکستان هستند انکار نماید و این گروه ها در کنار داعش هسته اصلی ناامنی های چند ساله گذشته افغانستان را شکل داده اند. لذا در سایه این مسائل است که پای پاکستان هم به حوادث تروریستی در افغانستان باز می شود و بی شرمانه درکشتن مردم افغانستان مبادرت می ورزد.

در بستر شرایط امروز افغانستان از کنترول گروه های تروریستی بخصوص داعش در نقاطی از ولایت های شمال افغانستان مانند فاریاب ، جوزجان ، بدخشان ، تخار تنش های جدید پیش آمده در خصوص برکناری استاد "عطا محمد نور" والی بلخ و بگو مگو ها در مورد جنرال عبدالرازق قومندان پر قدرت قندهار  بی اعتمادی و نهایتا فساد گسترده سبب ناتوانی حکومت وحدت ملی که با در نظرداشت یک تفاهم به شیوه ائتلافی بین آقای اشرف غنی و آقای عبدالله بوجود آمده مشکل زا گردیده است؛ با توجه به این مسائل آیا دولت وحدت ملی در باتلاق تنش های ریز و درشت توان حفظ بقای خود را تا انتخابات آینده خواهد داشت و یا خطر دیگری این حاکمیت را بخاطر بقای آن تهدید میکند.

 اگر این تصور در ذهن بعضی ها وجود داشته باشد که با آمدن هئیت پاکستانی تحت ریاست خانم تهمینه جنجوعه معاون وزارت خارجه پاکستان در کابل، افغانستان بزودی و به سرعت به صلح و ثبات می رسد، خیلی  دور از واقعیت است این مساله را تاریخ افغانستان به وضوح نشان داده است. که پاکستان چقدر جفا کار و ماجرا جویانه در امور افغانستان بوده و هست فراموش نشود در حال حاضر افغانسنان به مامن گروه های رادیکال متعدد و متفاوت و گاه متناقض بدل شده است. لذا با نگاه واقع بینانه اکنون افغانستان قربانی چالش هایی شده که بخشی از آن در سایه تنش های داخلی حکومت وحدت ملی شکل گرفته است، اما بخش دیگر آن که بخش عمده ای هم است، ناشی از رقابت قدرت میان سایر بازیگران فرامنطقه ای در افغانستان است که به مرور زمان این رقابت در حال تشدید است، بنابراین چنین رقابت هایی بستر و فضای لازم را به دولت وحدت ملی آقای داکتر غنی رئیس جمهور و آقای عبدالله عبدالله رئیس اجرائیه برای گسترش صلح و ثبات و حتی دولت های بعدی افغانستان هرگز نخواهد داد. از همین رو نیز باید افغانستان را آن طور که هست باید دید و دولت ائتلافی موجود  را هم باید در حد توان خودش قضاوت کرد. ناتوانی های حاکمیت موجود بخاطر آوردن صلح و حاکمیت سر تا سری از نظر هیچ کس پوشیده نیست بر علاوه مسایل فوق وسایه های تاریک دیگر این مساله نیز روشن است که اکنون افغانستان به صورت جزیره جزیره توسط گروه ها و احزاب مختلف و گاه متعارض کنترل می شود. در چنین حالتی باید مقامات عالی رتبه حکومت افغانستان سر مست از باده حمایت امریکا و خارجی ها نباشند فاصله ای مردم از حکومت شیشۀ باور ها واعتماد ملی  که تونل رسیدن بسوی خانه وحدت ملی است سال هاست با سنگ جفای نفاق  وشقاق در هم شکسته قابل انکار نیست واینکه وفاق ملی از شدید ترین ومبرمترین نیاز های مردم افغانستان است نیز تردیدی وجود ندارد .حال برای جبران نا سازگاری های گذشته ورسیدن به وفاق ملی  بر کدام پله ها باید قدم گذاشت وبا تمسک به کدام عناصر به وفاق ملی نزدیک میشویم ؟وفاق ملی باید وحدت ملی را در پی داشته باشد..واینکه مردم بجای وحدت  به اختلاف رو آورده اند دلیلش چیست ؟ بسیاری ها عدم تطبیق عادلانه قانون را  دلیل نفاق ملی وویرانی خانه وحدت ملی یا  وفاق ملی میدانند وادعا دارند که  خانه وحدت ملی باید توسط  ستون درخت پر بار عدالت اجتماعی  استوار باشد منهای عدالت اجتماعی وفاق ملی ووحدت ملی دو شعار در لوح خاطره وسینه های پر ارمان باقی خواهد ماند..از آنجا ئیکه تطبیق بدون تبعیض قانون  بدون جغرافیائی امن ممکن نیست این مشکل سال ها بر سر جایش باقی خواهد ماند چون قسمت قابل ملاحظۀ از خاک افغانستان توسط مخالفین کنترول واداره میشود وهر ناقض قانون به سادگی میتواند از ساحه حاکمیت دولت خارج وبه دشمنان به پیوندند .پس ما بخاطر تطبیق عالدلانه قانون به سر زمین امن نیاز داریم وامنیت شرط اساسی حاکمیت قانون است واین حاکمیت وتطبیق عادلانه وبدون تبیعض قانون میتواند راه رسیدن به وحدت ووفاق ملی را هموار تر وکوتاه تر سازد.

 

 


بالا
 
بازگشت