ای باغبان ای باغبان ای باغبان ناتوان

بنگر بسوی این چمن  رفته طراوتش ز تن

هر گوشه را که بنگری بینی ز پیری تو نشان

برگ و همه بار چمن کوچیده بین از انجمن

بر رنگ گلها کن نظر گشته همه زار خزان 

از سوسن و از نسترن  از لاله و سرو سمن

از سبزه در دور چمن  رفته طراوت گل بدن

کو میوه های این چمن کو بلبل شرین سخن

کوی طوطی و طاوس من جمله کوچیده اند

دیگردراین  باغ و چمن فاخته نخواند شعر من

کو کو زنان این وطن جمله پریدند زین انجمن

21.08.1395 خورشیدی

هما "سامل "

کابل – افغانستان

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت