محمد الله وطندوست

 

زبان مادری و اهمیت آموزش آن

 تذکر ضروری:بمناسبت تجلیل از بان مادری محفلی در شهر وایله دنمارک به ابتکار انجمن پرستو های مهاجر تدویر و عده یی از فرهنگیان در غربت نشسته در این محفل اشتر اک و ابراز نظر نمودند. ،بنده نیز عرایضی خدمت دوستان داشتم که اینک فشرده آن تقدیم می گرددد

 تجلیل از زبان مادری ،در حقیقت صحه گذاری به یکی از فیصله های یونسکو این سازمان فرهنگی و تعلیمی ملل متحد است که در سال 1999، بیست ویکم فبروری هر سال را بنام روز زبان مادری مسمی نموده است. لابد همه ما می دانیم که این روز بنا به پیشنهاد کشور بنگله دیش به زبان مادری تخصیص یافته و پیشنهاد متذکره نیز ناشی از تحمیل زبان اردو بجای زبان بنگالی در ان کشور بود که با مقاومت و عکس العمل جدی محصلین یونیورستی داکه مواجه شده وقربانی هائی نیز از جوانان یونیورستی گرفته بود.

حال ببینیم زبان مادری چیست و چه ارزشی در فرایند رشد و تکامل شخصیت انسانی دارد.

زبان مادری همان زبانی است که طفل از بدو تولد با آوا ها و کلمات آن آشنا می گردد و معمولا با نزدیک ترین فرد که همانا مادر است با این زبان ارتباط تامین می کند. دانشمندان زبان شناسی معتقد اند که زبان مادری در مراحل اولی آموختانده نمی شود بلکه بصورت طبعی طفل آن را فرا می گیرد و بمرور زمان قادر می گردد تا مکنونات قلبی ، آرزوها ،احساسات ،عشق و محبت خود را با کلمات و جملات آن زبان ،ابراز دارد.

طفل با فراگیری زبان مادری خود را متعلق به جمع و گروه معینی می داند وبا فرهنگ معینی آشنا می شود. او با استفاده از زبا ن مادری فکر می کند وفکر خود را با کلماتی بیان می دارد که زبان مادری می خوانند. اما اگر این رابطه بطور نا گهانی قطع وبجای زبان مادری یاد گیری زبان دیگری بر وی تحمیل گردد و طفل در محیطی قرار گیرد که نتواند از زبان مادری استفاده نماید چه حادثه یی رخ می دهد؟

در قدم اول این طفل با زبان و محیط جدید احساس بیگانگی می کندو به مشکل قادر است کلمات و جملات زبان جدید را به زبان مادری خود ترجمه و بعدآ مورد استفاده قرار دهد . چون این پروسه زمان گیر ومشکل است ،طفل از درس و تعلیم دلزده می شود و چه بسا که مکتب را ترک می کند. چنین وضع را من شخصا در مکتب ابتدائیه شاهد بودم و می دیدم که در هر صنف گروه وسیعی بنام کلان سالان در اخیر صنف می نشستند و جز مزاحمت به شاگردان و معلمان کار دیگری نداشتند. تصادفآ اکثر این کلان سالان که شش سال مکتب را در ده سال و دوازده سال خوانده بودند ویا هم قبل از فراغت از صنف ششم اخراج شده بودند به قوماندانانی تبدیل شدندکه از کشتار معلم و سوزاندن مکتب لذت می بردند و چه بسا انتقام ناکامی خود را از معلم و مکتب می گرفتند. انعده یی هم که بنابر فشار و تلاش خانواده ها از مکتب فارغ شده بودند در محیط ما از قریدار و وکیل گذر و در نهایت کتابت مالیه ،احصائیه و مخابرات به مقام بالاتری راه نمی یافتند .عده محدودی بنام میرزا در محیط شهرتی بهم می رسانیدند وبا نوشتن عریضه و نامه امرار معاش می نمودند. شاید قابل باور نباشد که در طفولیت من ،از مجموع نفوس بیشتر از پنجصد هزار نفری ولسوالی ما صرف یک نفر مدیر در مزار شریف داشتیم که از شهرت و محبوبیت عظیمی برخوردار بود.

علت اینکه کتله عظیمی از مردم چنین از تعلیم و تربیه محروم بودند و از حق کار در ادارات دولتی بر خوردار نبودند، ناشی از سیاست های تبعیض آمیز ،غیر عادلانه و استبدادی حاکمان و نظام های حاکم در کشور بودکه متاسفانه تا امروز نیز به شکلی از اشکال ادامه دارد.

مردم افغانستان بعد از مبارزات طولانی و قربانی های فراوان و با آغاز دادو ستد های فرهنگی با جهان ،در دهه دموکراسی ظاهر شاهی اولین بار موفق شدند در زبان های محلی در یگانه رادیوی کشور نشراتی داشته باشند.

 بیاد دارم که در سال 1348 شمسی مدیریت نشرات محلی در رادیو ایجاد شد و روزانه صرف یک ساعت  به زبان های اوزبیکی ،تورکمنی ،بلوچی و نورستانی نشرات داشت . با مقایسه نشرات حد اقل هژده ساعته رادیو در شب وروز و نشرات در دو سه چینل مختلف ،این یک ساعت بهیچ وجه دردی را دوا نمی کرد. با آنهم  گوینده گان این زبان ها این آغاز را به فال نیک گرفته بودند و به آن دلخوش بودند. در جمهوری مرحوم محمد داود این عطیه داده شده نیز مسترد گردید.

با پیروزی تحول ثور توجه معینی به زبان های محلی صورت گرفت. هفته نامه های یولدوز و گوراش به زبان های اوزبیکی و تورکمنی و هفته نامه های دیگری به بلوچی و نورستانی به نشرات آغاز و پروگرام های محلی را دیو نیز از سرگرفته شد .مجله ملیت های برادر به چهار زبان یاد  شده نشر می شد وگروه های هنری هنرمندان محلی امکان تبارز و هنر نمائی   پیدا کردند.در بعضی مکاتب صنف های اختصاصی به زبان های محلی دایر و تدریس به زبان های محلی آغاز گردید. اما همه این اقدامات با وجود مفید بودن کافی و موثر نبود. اوزبیک ها ،تورکمن ها بلوچ ها و نورستانی ها اکثریت مطلق شان به شمول روشنفکران و تحصیل یافته ها قادر به خواندن و نوشتن به زبان مادری خود نبودند. و چه بسا که اقدامات متذکره را بی فایده و غیر موثر می دانستند.

در حاکمیت جهادی و طالبی نه تنها به زبان ها توجهی صورت نگرفت بلکه این حاکمیت های مصیبت بار همه داشته های مادی و معنوی کشور را با خاک یک سان نمود و کشور را چندین قرن به عقب برگردانید.

حاکمیت بعد از حادثه سپتامبر که به حاکمیت امریکائی ـ جهادی شناخته شده است با تدوین قانون اساسی جدید گویا بار دیگر به دموکراسی روی آورد و همه شئون زنده گی را جدیدآ سازماندهی نمود.

چون بحث ما در مورد زبان مادری است ، درقانون اساسی جدید در این باره نیز تذکراتی داده شده است.

ماده شانزدهم این قانون می گوید:

از جمله زبان های پشتو،دری ،اازبکی ،ترکمنی ،بلوچی ،پشه یی ، نورستانی ، پامیری و سایر زبان های رایج کشور پشتو و دری زبان های رسمی دولت می باشند. در مناطقی که اکثریت مردم به یکی از زبان های ازبکی ،ترکمنی، پشه یی ،نورستانی ،بلوچی و یا پامیری تکلم نمایند  آن زبان علاوه بر پشتو و دری به حیث زبان سوم رسمی می باشد و نحوهءتطبیق آن توسط قانون تنظیم می گردد.

دولت برای تقویت و انکشاف همه زبان های افغانستان پروگرام های موثر طرح و تطبیق می 

«.نشر مطبوعات و رسانه های گروهی به تمام زبان های رایج کشور آزاد می باشد  

.اکنون ببینیم که این ماده قانون اساسی چگونه تحقق می یابد:

در فهرست نشرات دولتی هنوز هم هفته نامه یولدوز و گوراش جا دارد. اما کیفیت و موثریت نشرات متذکره در بیست سال اخیر نه تنها بهبود نیافته بلکه سیر قهقرائی را نیز پیموده است.

گرچه تدریس به زبان های محلی در مکاتب بصورت پراگنده اینجا و انجا آغاز گردیده است. اما کیفیت نازل محتوای درسی ،عدم تهیه بموقع کتب درسی و حتی کارشکنی و تبعیض در  نشر و پخش و ارسال این کتب مشکل اساسیست که موثریت تدریس زبان مادری را از بین برده است. از جانبی آموزش و تدریس زبان مادری بعد از صنف ششم به یکباره گی قطع  و تدریس به دو زبان رسمی کشور آغاز می گردد. گوینده گان زبان های سومی با دیدن چنین  وضعی از همان ابتدا ترجیح می دهند اطفال خود را به مکاتبی بگذارند که زبان های رسمی پشتو و دری از صنف اول تدریس می گردد.

این وضع اسفبار باعث گردیده است ماده شانزدهم قانون اساسی در عمل تحقق نیابد و مشکل زبان مادری کمافی السابق ادامه یابد.

بیرون رفت از این وضع ایجاب می کند که 

حق صحبت کردن به زبان مادری ،

تدریس به زبان مادری تا صنف دوازدهم،

حق استفاده از زبان مادری در عرصه های عمومی و نهاد های اداری،

حق آموزش اختصاصی زبان مادری ،

حق استفاده از زبان مادری در رسانه ها و مطبوعات 

و تشویق همسان نویسنده گان و فرهنگیان زبان های مختلف کشور مرعی الاجرا گرددو دولت در  این راستا گام های واقعی و عملی بردارد. در غیر آن تبعیض و تعصب در این عرصه ،بی عدالتی اجتماعی را دامن می زندو بی باووری های کنونی را تداوم می بخشد  و در نهایت خلق های افغانستان را از ملت شدن بیشتر از امروز فاصله می دهد و ترقی و پیشرفت را مانع می گردد . نهایتا اختلافات قومی ،زبانی و سمتی را به مرحله یی می رساند که بازگشت از آن غیر ممکن خواهد شد

  

 


بالا
 
بازگشت