پاسدارى از ارزشهاى متعالى و جهانشمول

پيام پنجمين كنفرانس علمى - مسلكى انجمن

 

در پنجمين كنفرانس علمى - مسلكى انجمن اين دو موضوع : 

- پاسدارى از ارزشهاى متعالى ، جهانشول و ديموكراتيك مندرج در قانون اساسى و قوانين نافذ افغانستان در پروسه صلح و مصالحه 

- سهمگيرى افغانان مقيم اروپا در پروسه هاى ملى افغانستان 

بر مبناى  مقالات پژوهشى و همجانبه حقوقدانان برجسته و معاونان انجمن ، محترمه عفيفه ازادزوى و محترم پوهنیار عبدالبصيردهزاد  ، مورد بحث گسترده شركت كنندگان كنفرانس قرارگرفت ، كه به صورت فشرده درين پيام با همسلكان عزيز وهموطنان گرامى شريك ميگردد، تا با نقد و نظر شان در مقياس ملى و بين المللى بحث، پاسدارى از ارزشهاى متعالى و جهانشمول كه متضمن صلح واقعى و پايدار است ، منحيث رسالت تاريخى و وظيفه مبرم ملى در قبال سرنوشت وطن و مردم ، مورد توجه همگانى قرار گيرد.

بى نياز از اثبات است كه  صلح نيازحياتى ، خواست اساسى مردم ، شرط بقاى افغانستان و گذار ان بشاهراه ترقى ميباشد و مردم مظلوم و غيور ما كه بيشتر از چهاردهه جنگ تحميلى و مصايب جانكاه انرا متحمل و اماج ترور وتجاوز ميباشند ، حق دارند و مستحق ميباشند تا از مصيبت جنگ خانمانسوز رهايى يابند و درسرزمين شان صلح دايمى برقرارگردد . 

اظهرمن الشمس است كه  قطع جنگ و دستيابى به ارمان تاريخى و شريفانه مردم به عوامل متعدد تاريخى ، داخلى ، منطقوى و بين المللى كه تراژيدى خونبار افغانستان معلول ان است ، مرتبط ميباشد . 

در پروسه صلح  با تمام پيچيده گى و كثيرالجوانب بودن ان ، چگونگى نقش و اشتراك مردم ، بيدارى عمومى و سهمگيرى فعال شان ارتباط دارد . تحقق مكانيسم پروسه صلح وابسته به نقش كليدى دولت ميباشد . 

درك منطق اين اصل مستلزم فكركلان ملى و تكيه بر مصالح علياى افغانستان ميباشد و متاسفانه ما كه با دولت ناكام و هزارويك مشكل  و منجمله با بحران اعتماد مواجه هستيم ، در تشخيص درد جانكاه وطن بيشتر و ژرفتر باندیشیم و عاقبت انديش باشيم.

تجربه دردناك و عبرتناك تاريخ مبين اين واقعيت است كه : 

فقدان دولت ، خطر افرين تر از دولت ناكارا است و هرنوع  " دولت زدايى  و ناديده گرفتن نقش دولت  و پيش كشيدن نسخه هاى مغرضانه  "  دولت موقت " نمك پاشى به نعش اغشته بخون مادروطن وآب ريختن به اسياب دشمنان تاريخى كشور ما ميباشد  كه منجر به تقسيم افغانستان بساحات نفوذ ، انارشيسم و تكرار تراژيدى دهه نود قرن گذشته ميگردد . 

طرح اين حقايق با تنزيل پروسه صلح به تسليم شدن مخالفان مسلح بدولت ، مغالطه نگردد و صلح عادلانه و عزتمند مستلزم رعايت خواست هاى مشروع و رفتن بلاشرط بميز مذاكره و مشروط ساختن شرايط صلح واقعى و پايدار ( صلح مثبت ) متحقق ميگردد . 

درست در همين ارتباط موضوع پاسدارى از ارزشهاى متعالى ، جهانشول و ديموكراتيك مطرح ميگردد كه بدون رعايت ان آرمانهای شريفانه صلح  يك سراب ميباشد .

از دستاورد هاى ( هجده سال اخير ) بحيث ابزار سياسى ، بسيارموهوم و مجهول زياد صحبت ميشود و از ان  " اقليت منفور  " تاجران دين ، تيكه داران " جهاد " و دكانداران قوم ( كليپتوكرات هاى مشمول شركت سهامى كليپتوكراسي هجده سال اخير )  " پيراهن حضرت عثمان " ساخته اند . 

و اما  : 

ارزشهاى متعالى كه بايد بمثابه دستاورد هاى تاريخى مردم  بحيث خط قرمز پنداشته شود و در معادلات و معاملات سياسى قربان نگردد ، مطمح نظر ما  همان ارزشهاى والاى است كه مردم در طول تاريخ و بويژه در صد سال اخير و با ايجاد نخستين دولت ملى و انفاذ اولين قانون اساسى و تا بخاطر ان رزميده اند و ميتوان از ان بمثابه ميراث معنوى بزرگ محصلان استقلال و ازاديخواهان سترگ و شاه امان اله ياد كرد كه در قوانين اساسى بعدى تداوم يافته و بحيث ارزشهاى جهانشمول مندرج در حقوق بين المللى معاصر ( منشور م م  ، اعلاميه جهانى حقوق بشر و ميثاقهاى بين المللى ناشى از ان )  و متعلق به تمام بشريت در فصل دوم قانون اسايى نافذ مسجل ميباشد و با ارزشهاى تاريخى ، ملى و اسلامى مردم ما منافات ندارد . 

 

در صدر فهرست اين ارزشها  :

- استقلال ، تماميت ارضى و حاكميت ملى ( كه صلاحيت انحصاري مردم ميباشد ) قراردارد . 

 - جمهوريت  و نظام جمهورى ، تا هرنوع تشويش در مورد بازگشت به  " امارت " و " خلافت " را منتفى سازد . 

- اصالت قانون : 

زمانيكه صحبت از مصلحت گرايى و مصلحت جامعه ميگردد ، بايد بخاطر داشته باشيم كه : 

قانون  بمثابه بالاترين مصلحت اجتماعى ، بايد برتر و رهبر تمام جوانب در جامعه بشدت منقطب ، منشعب و كثيرالقوامى ما ، باشد . 

در مبارزه تاريخى علم و جهل واز شمس النهار و جدل سنت و تجدد و درين صد سال اخير و از نهضت امانى و تا كنون ، قانون و حاكميت ان بحث محورى و كليدى در گذار بشاهراه ترقى و حيات مدنى پنداشته ميشود .

انفاذ قانون جزا و كود مدنى در جمهوريت اول ( محمد داود فقيد ) بزرگترين دستاورد تاريخ تقنين در افغانستان ميباشد و منطبق با روحيه ملى و اسلامى مردم ما ميباشد. 

در قرن بيست و يكم  رعايت ميثاقهاى بين المللى كه افغانستان با ان الحاق نموده و برطبق حكم ماده هفتم قانون اساسى ملزم برعايت ان ميباشد ، پل وصل افغانستان با جهان متمدن ميباشد.

- موضوعات عدالت اجتماعى ، برابرى و تساوى حقوق شهروندان اعم از زن و مرد ، ازادى عقيده و بيان ، پرنسيپ هاى مشروعيت جرم و جزا و رعايت اصول " تبعيض مثبت " در مورد زنان و هموطنان سك و هندوباور . 

دستيابى به اهداف سترگ ياد شده در گرو بيدارى عمومى و سهمگيرى فعال مردم در احقاق حقوق شان ميباشد . 

درين راستا افغانان مقيم اروپا ( اروپايى هاى افغان ) ، مهاجران افغان مقيم اروپا نيز ميتوانند سهم ارزنده يى ايفا نمايند . 

" اقليت افغان " مقيم اروپا كه بر طبق قانون ميتوانند در پروسه هاى ملى كشور شريك باشند و در مباحث كلان مربوط بسرنوشت ملى نقش داشته باشند . 

موضوع صلح و چگونگى دستيابى به ان ، پاسدارى از ارزشهاى كه به تفصيل تذكار يافت ، سهمگيرى در پروسه تدوين قوانين و اشتراك در انتخابات و نظرخواهى در مسايل مربوط به حيات ملى و ... موارد اند كه تعلق  " اقليت افغان " اروپا را به مادروطن و سهمگيرى در پروسه هاى ملى متبارز ميسازد . 

انجمن معتقد بر این اصل است که افغانان مقیم اروپا ، با احساس عالی عشق به مادر وطن و تمام علایق معنوی و راونی حق سهمگیری در پروسه های ملی ، اخصن پروسه ملی انتخابات را دارند. برای تعمیل این حق اساسی تعدیل درمواد قانون انتخابات کشور ضروری به نظر میرسد.

البته در تحقق اين هدف نيك كه در واقع استفاده از فرصت ها سرمايه هاى معنوى به نفع افغانستان سفارتخانه هاى افغانى مقيم اروپا و وزارت امور مهاجرين بايد تدابير مشخص را رويدست گيرند . 

موجوديت و تداوم افغانستان و گذار ان بشاهراه صلح و ترقى در گرو وحدت ووفاق ملى ان است و رسيدن به اين مأمول بزرگ با تمركز به منافع كلان ملى و مرجع دانستن مصالح علياى افغانستان از تعلقات قومى ، زبانى ، مذهبى ، تنظيمى ، ايديولوژيك ، شخصى و ... ميسر ميگردد . 

بيدارى عمومى و پاسدارى از " انقلاب اميد "  ، قوت خلل ناپذير مردم را شكل ميدهد ( د خلكو زور ، د خداى زور ) افغانان را در موقعيت قرار ميدهد كه از حق خود در برابر هر غاصب داخلى و خارجى دفاع نمايند . 

جامعه بين المللى و در راًس آن ايالات متحده امريكا كه مقدرات تاريخى ما را بر وفق منافع ملى شان رقم زده اند ، مسووليت حقوقى و اخلاقى دارند تا بحق حاكميت ملى افغانستان احترام و  به  " زخم خونين " افغانستان كه بزرگترين قربانى تجاوز و اماج تروريسم بين المللى و جنگ اعلام ناشده پاكستان ميباشد و در دور جديد بازى هاى بزرگ قدرتهاى رقيب بين المللى و جنگ هاى نيابتى بخاك و خون كشانيده ميشود ، و سرنوشت جنگ و صلح ان با امنيت ملى شان  گره خورده است ، با تصاميم عجولانه و بحث خروج غير مسولانه نمك اضافى نپاشد . 

بسيار ضرور و مفيد است تا در احوال جارى و در پروسه صلح به عوض ادرس هاى پراگنده و متفاوت ، از  نقش و سهم سازمان ملل متحد جانبدارى گردد . 

شركت كننده گان پنجمين كنفرانس انجمن با مراجعه به تمام نهاد هاى افغانى  پاسدارارزشهاى متعالى ياد شده در داخل و خارج كشور صميمانه تقاضا ميدارد تا : 

تا صداى شانرا در دفاع از حق گذار افغانستان و مردم به اعزا نشسته ان بشاهراه صلح پايدار بلند تر و نزدیکترسازند. 

 

با حرمت

 

اشتراك كنندگان پنجمين كنفرانس علمى - مسلكى انجمن 

        منعقده كشور شاهى بلجيم ( ٢٠١٨ م ) 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت