+

 

بشيرمومن

 

با درد واندوه  که شیرخان فرنود در زندان بگرام در عالم از بیچاره گی ، بسیار قبل  از وقت با دنیا ویاران الوداع نمود  وبه جاویدانگی پیوست !

                  


زندگی اجتماعی جزء طبيعت  آدمان است و او در اين دنيا، گريزی از معاشرت با ديگران ندارد. يكي از مصاديق معاشرت، دوستی با ديگران است و اگر اين ارتباط و دوستی بر پايه ارزش هاي انسانی بنا شود، پایدار ومانا میباشد.

دوست خوب پناهگاه انسان و آرامش بخش دل و روان  انسان هاست. وجود دوست حقيقی در اين جهان پرتلاطم يكی از نيازهای  هر انسانی است. كسي كه از نعمت دوست مهربان محروم باشد احساس غربت و تنهايی مي‌كند. يكي از بهترين خوشي‌های زندگی، رفت و آمد و گفت‌وگوهای  دوستانه است كه غم را آدمان  را اسقات میکند و به انسان نيرو می ‌بخشد.  امروز من همچو دوست را   یک کاکه و خرابات  را از دست دادم ! سال 1994 بود که از پشاور با صد دالر امریکانی به مسکو رفتم  از میدان هوایی شیر میتوای مسکو مرا حاجی قیوم جان پردیس  کنون معاون بانک میوند به اصطلاح برداشت و به دفتر خویش برد  و گفت در همین شرکت جای خواب  ونان برایت آماده است وجای دیگر اجازه ندارید! شام شد  ظاهر جان فریورد (ظاهر ناخوان )دوست دوران کودکی ام   با شیرخان نزدم آمدند  گفتند فردا مهمان ما  هستی ! ظاهر جان برایم گفت  که بچه پدر باید  کار کرد وپول پیدا کردن  را یاد بگیری! وبا شوخی گفت دیروز از کارگران دفاع میکردی ولی امروز خودت کارگر باید شوی !  وگفت من همه چیز را آماده ساختم  فردا ساعت چهار صبح آماده  باش  که (رینک )  بازار بروی! در این میان شیرخان به کارمندانش دستورداد که استاد  هرچه پول ضرورت داشت دریغ نکنید وهمزمان دالر را برایش همیشه 20 روبل کمتر محاسبه کنید ! او یک انسان جوان مرد وبه مفهوم  وسیع کلمه خرابات و یک افغان بود ! او یک انسان خارق العاد وبی تعصب بود!من آخرین بار که  با او از طریق یک دوست  در اکتبر 2016 در زندان بگرام تلیفونی تماس گرفتم  گفت که درینجا خلیل امکانات زیا دارد  ومرا به انواع مختلف  آزار واذیت و حتی زندانیان دیگر را پول میدهد وعلیه من تحریک میکند  ومرا دشنام میدهند !  که با درد ودریغ ، من هیچ گونه امکان  نداشتم تا اورا کمک کنم ، او در گیر مافیای خطرنا ک افتیده بود! در حالیکه معاون او  خلیل فیروزی عامل اصلی این  فاجعه ، شب های جمعه به نزد خانواده خود میرفت وحتی در یگان محافل عروسی هم دیده میشد ، زیراکه او با شورای نظار رابطه داشت ! اما شیرخان با جنگسالاران رابطه نداشت وازین امتیاز محروم بود! اواز لحاظ قومی هزاره بود ولی از بد روز گار که شیعه نبود  وهزاره سنی بود وحزب وحدت هم ازش دفاع نکرد!

اما چه میتوان کرد ! از معتقدین تیوری « توطه» که بگذزیم ، مرگ پایان زندگی  است، زندگی دنیوی با مرگ به پایان می رسد. مرگ بر همه مسئولیت ها، تلاش ها، آرزوها و هدف های دنیوی انسان خط پایان می كشد !!!!!

  دريغا ميبرد امواج ايام                         عزيزان را زما آرام آرام

 

درگذشت شیرخان  چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می‌نشیند ولی در برابر تقدیر چاره‌ای جز تسلیم و سکوت نیست ! این ماتم جانگداز را به خانواده  گرامی  شان  وهمه دوستان ووطنداران خان آبادی  مان صمیمانه تسلیت عرض نموده و برای آنان صبر و اجر و روح  آن عزیز را شاد میخواهم !

 

 

 


بالا
 
بازگشت