محمد عالم افتخار

 

به بهانه سیاست ورزی های رولا غنی و صحنه های عقبی:

یا آگاهی و دانایی و تشکیلات؛ یا غلامی و مرگ برده وار!

اخیراً سخنانی که به بانو لورا غنی احمدزی رئیس «حکومت وحدت ملی» نسبت داده میشود؛ در شبکه های اجتماعی، مطبوعات و انترنیت افغانستانی؛ مورد مناقشات خیلی جدی و قسماً شدید و خشم آلود واقع شده است.

شاید یکی از موارد برخورد های متین و بخردانه و مؤدبانه به این زمینه؛ مقاله ای گزینش شده بتواند که از نام محترم عبدالحی خراسانی در "شبکه اطلاع رسانی افغانستان" درج گردیده است:

http://afghanpaper.com/nbody.php?id=153385

درین مقال که ارتجالی بودن و روزمره گی آن نه پوشیده است و نه غیر منتظره؛ «رولا غنی بعنوان بانوی اول حکومت وحدت ملی!» متهم میشود که «روح قانون اساسی را نقض کرده است» و لذا باید برای جبران این معصیت؛ «از مردم افغانستان جدا معذرت بخواهد
متأسفانه اینجا به چون و چند و چرای این صغرا و کبرا؟ نمیتوان مکث کرد.

توجه بر انگیز تر این است که جناب عبدالحی خراسانی میفرمایند:
"ابتدا که ریخته شکسته های گزنیش شده مصاحبه رولا غنی را در شبکه های اجتماعی دیدم گمان بردم که احتمالا شایعه است و واقعیت ندارد بخصوص که در شبکه های فارسی زبان معمولا اخبار و نقل قول ها بدون ذکر منبع اصلی با افراط و تفریط پخش و نشر می گردد اما بعد از اندکی تفحص دریافتم که این تکه های نقل شده خود بخشی از یک گفتگوی مفصل سه ساعته بوده است که توسط نویسنده برجسته ی اسرایيل ‏Adam Eliyahu Berkowitz  در سایت ‏Breakingisraelnews  در تاريخ 29 جولای 2018 به نشر رسیده است.

معلوم نیست رولا غنی در آن سه ساعت چه ها که نگفته است اما عمده ترین نکات گفته های او را نویسنده اسراییلی چنین بر شمرده است:
«خانم رولا غنی بانوی اول و همسر رییس جمهور فعلی افغانستان به پرسش های ما در یک مصاحبه سه ساعته که توسط دوستان انگلیسی مشترک ما امکان پذیر گردید پاسخ داد که خلاصه ای از سخنان او را در زیر مطالعه می کنید:
افغانستان دارای مردم خونگرم، با استعداد و متمدن است که طی چند قرن گذشته قادر به دستیابی و تعریف موقعیت مناسب خود در جهان نبوده اند و تصور بسیاری از جهانیان در مورد مردم افغانستان متاثر از تبلیغات سوء می باشد.
من از سال 2014 سعی کرده ام تا مسوولیت های انسانی خود را نسبت به مردم افغانستان ادا نمایم ......خشونت علیه زنان یکی از بزرگترین چالش های موجود در افغانستان می باشد و نوعی از برده داری مدرن علیه زنان تحت پوشش مذهب و اسلام در افغانستان گسترده شده است ...».

همسر رییس جمهور افغانستان در پاسخ به کسانیکه در مورد تغییر دین او از مسیحیت به اسلام معترض اند یا بعنوان یک بانوی لبنانی تبار و مسیحیی بعنوان بانوی اول حساس می باشند گفت: "من بدون تغییر مذهب با رییس جمهور ازدواج کردم و خوشحالم که برای ازدواج با مسلمانان نیازی به تغییر دین نیست من به همه‌ی قوانین ملی و بین المللی برای مردم افغانستان احترام می گذارم و درباره آنچه که دیگران درباره من می گویند اهمیتی نمی دهم."

بانوی اول درباره وضعیت دموکراسی و آزادی در افغانستان گفت: "افغان ها هنوز به دموکراسی باور ندارند و در شرایط سنتی زندگی می کنند. آزادی در افغانستان فاقد عمق مورد نیاز است و مردم هنوز در محدودیت های مذهبی و قبیله ای قرار دارند و به دموکراسی و آزادی از چنین تقسیماتی نیاز دارند.  نخبگان مذهبی و سیاسی در افغانستان بعنوان بزرگترین موانع بسیج ملت محسوب می شوند و امیدوارم این موانع در کوتاه ترین زمان ممکن برطرف شود هر چند به نظر می رسد دشوار و ظاهرا غیرممکن است".

رولا غنی در مورد جمعیت افغانستان گفت: "پشتون ها از ساکنین بومی این سرزمین می باشند و اکثریت جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند پشتون ها متمدن هستند و سابقه‌ی تمدن چند هزار ساله دارند و کسانیکه در جغرافیای افغانستان زندگی می کنند باید با افتخار خود را بعنوان افغان و پشتون معرفی نمایند و با توجه به همین اصل من خودم را با افتخار در اسناد رسمی بعنوان یک افغان معرفی می کنم."

«بانو رولا غنی اضافه می کند: برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری و موفقیت در انتخابات تنها حمایت پشتون ها کافی است. سایر گروه های قومی مانند ازبک ها، تاجیک ها و هزاره ها قادر به انجام این مهم نیستند و فاقد ظرفیت لازم می باشند. ضعف دموکراسی و عدم اجرا و احترام به قوانین دموکراسی در افغانستان باعث شده است که اقلیت های ساکن با این واقعیت مخالفت نمایند و سعی در تحمیل برتری خود با اسلحه و خشونت داشته باشند در هر کشوری که اکثریت در آن حکومت نکند کشور از طریق بحران و خشونت در آستانه سقوط قرار خواهد گرفت

جناب عبدالحی خراسانی پس از این اقتباس ها که برخلاف نقد و نظر خودشان؛ منبع و مأخذ را به دست نمیدهند؛ میفرمایند:

"جالب اینجا است که آقای ‏Adam Eliyahu Berkowitz  در پایان مصاحبه از قول یکی از سخنگویان وزارت خارجه اسراییل اضافه می کند:

باید توجه کرد که طبق گفته سخنگوی وزارت خارجه کارشناسان بیولوژیکی اسراییل ثابت کرده اند که لینک (پیوند) ژنتیکی بین پشتون ها و یهودیان وجود دارد. به نظر می رسد قبیله پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی می نمایند از قبایل گمشده یهودیان می باشند و منشا آنها به یهودیان سافاردیم شرقی بر می گردد. با توجه به این امر آینده قبیله ی پشتون در افغانستان و پاکستان یک مسأله مهم است و مقامات وزارت خارجه و کنست (پارلمان اسرائیل) باید نسبت به تحولات افغانستان و پاکستان بیشتر حساس باشند. غنی و خانم رولا می توانند راه بازگشت مردم پشتون را به منشا اصلی و تاریخی خود‌ هموار سازند."

صرف نظر از مؤلفه های روحی ـ روانی فراوانی که نسبت به خود رولا غنی احمدزی به حیث یک زن خارجی (لبنانی) و مسیحی هست و میتواند وجود داشته باشد و در جایگاه همسر اشرف غنی مضاعف میگردد و به همین ترتیب با هر متغییر اتهامی و شک و بدگمانی افزایش کسب میکند؛ نفس برآمد ها و سیاست بازی ها و سیاست پردازی های «بانوی اول» نیز بی عیب و ایراد نبوده و نیست.

اما در این مورد مشخص؛ با من توافق خواهید داشت که مسئاله ساز و تخریش کننده عمدتاً این سخنان منسوب به رولا غنی است:

"پشتون ها از ساکنین بومی این سرزمین می باشند و اکثریت جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند پشتون ها متمدن هستند و سابقه‌ی تمدن چند هزار ساله دارند و کسانیکه در جغرافیای افغانستان زندگی می کنند باید با افتخار خود را بعنوان افغان و پشتون معرفی نمایند و با توجه به همین اصل من خودم را با افتخار در اسناد رسمی بعنوان یک افغان معرفی می کنم."

برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری و موفقیت در انتخابات تنها حمایت پشتون ها کافی است. سایر گروه های قومی مانند ازبک ها، تاجیک ها و هزاره ها قادر به انجام این مهم نیستند و فاقد ظرفیت لازم می باشند. ضعف دموکراسی و عدم اجرا و احترام به قوانین دموکراسی در افغانستان باعث شده است که اقلیت های ساکن با این واقعیت مخالفت نمایند و سعی در تحمیل برتری خود با اسلحه و خشونت داشته باشند در هر کشوری که اکثریت در آن حکومت نکند کشور از طریق بحران و خشونت در آستانه سقوط قرار خواهد گرفت
در قدم اول حرف بر سر حقانیت یا بطلان این مدعیات نیست. در دنیای کنونی هرسخن از هر دهنی به یکسان شنونده و پذیرنده ندارد. گرچه علی العموم سخنان مقامات و شخصیت های بلند مقام یا به شهرت جهانی رسیده کشور ها و مردمان بیشتر منعکس و نشر و پخش میشود ولی با اینهم به منظور تأثیر گذاری شدید و وسیع بر ذهنیت جهانیان و مقامات و مراجع پالیسی ساز و تصمیم گیرنده آنها؛ تدابیر و شگرد های جادویی عجیب و غریب و پر رمز و رازی لحاظ و عملی میگردد تا سخنان معین مانند تیر های تک تیر اندازان ماهر دقیقاً به اهداف اصابت نماید.

گفت و شنود های اختصاصی به شدت سنجیده و کانالیزه شده با رولا غنی احمدزی خانم رئیس جمهور افغانستان؛ از قماش فوق الذکر بوده؛ هست و خواهد بود؛ چنانکه ابلاغ های بسیار مهم و سخت حساس نظیر اینکه جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری نظربند و عملاً معزول است؛ در لابلای چنین جادوگری هایی (حدوداً یکسال قبل) از زبان ایشان به اروپا و دنیا ابلاغ گردید.

تیتر هایی از مصاحبه اخیر اوشان با رسانه های اسرائیلی که در بالا مکرراً آمد؛ حتی سنجیده تر و جادویی تر از سایر موارد متصوره میباشد. روشن است که از ده ها سال بدینسو لابی گران قدرت جوی ها و سیطره طلبان در افغانستان با عین شعار ها و تلقینات و ادبیات با مراجع و مقامات و حتی مردمان امریکا و اروپا سخن گفته اند و سخن میگویند. آنان نه تنها گروهی را «اکثریت» و متباقی را اقلیت جا میزنند بلکه چنانکه بار ها مثلاً از پرویز مشرف یا برخی بلند پایه گان امریکا و اروپا شنیده ایم آنان متباقی نفوس افغانستان را 10 فیصد و 15 فیصد عنوان میدارند.

ولی قدرت لابی گری و دیکته و تلقین از کانال های یهودی و اسرائیلی بر امریکا و اروپا و به ویژه به «امریکای ترامپ» با کمتر نیروی لابی گری و تأثیر گذاری دیگر میتواند مقایسه شود. لذا اعمال تأثیر بر ذهنیت یهودی؛ فوق العاده اهمیت دارد. بسیج ذهنیت یهودی حتی با ضم ترفند ادعای «ژنتیکی و قبایل گمشده...» و امثالهم به اینگونه که در انترویوی غیر عادی و غیر تصادفی خانم رولا غنی آمده بسیار و بسیار استادانه است . به حدی که حتی احتمال دارد خود رولا غنی هم وقوف اکمل و اتمم بر آن نداشته باشد .

افزون بر این همانقدر که زنانگی و اجنبی و عیسوی و نزدیک به یهودی بودن رولا غنی و سخنانش برای داخل افغانستان به شمول عامه پشتون ها ناخوشایند باشد؛ برای عامه یهودیان و عیسویان و سکولار های دنیا خوشایند و مثبت و مؤثر میباشد.

بدینجهت اگر این مندرجات حاوی گفت و شنود متذکره رولا غنی باشد؛ یکی از مؤثر ترین و هدفمندانه ترین کارنامه های سیاسی و انتخاباتی برای تداوام گونه کنونی اداره و اقتدار سیاسی در افغانستان و حتی برای تحکیم تمرکز و یکسویه سازی کامل آن با عطف توجه و عنایت و موافقت و مساعدت عوامل خارجی و جهانی در سرنوشت افغانستان است.

این سخنان و مدعا ها و شعار ها نزد من و تو و این و آن هرچه میخواهد مغلوط و بی بنیاد و باطل و چرند باشد؛ ولی در غیاب صدای من و تو و آن و این؛ همه جا عین حقیقت و واقعیت تلقی میگردد و در اذهان ته نشین میشود.

البته نمیتوان حق انتقاد و اعتراض و داد و فریاد هموطنان را در شبکه های اجتماعی و مطبوعات و انترنیت و تظاهرات و اعتراضات و همانند ها زیر سوال برد و یا آنچه را عملاً (ولو با سهو و خطای زیاد) انجام داده میشود؛ بی ارزش شمرد و در مورد آیات یأس خواند.*

 ولی با دریغ و درد که حقیقت و واقعیت در دنیای بشری بسی پیچیده و بغرنج است و در گستره های چون سیاست و دیانت و تجارت ... که می رسد؛ بغرنجی ها مشدده میگردد. البته عالم بشری همیشه اینهمه بغرنج و پر معضله نبوده است؛ در نتیجه روند های تکامل به ویژه در مراحل تمدن و خاصتاً تمدن سرمایه داری در واپسین ستیژها؛ به اینجا کشیده است.

در این اوضاع و احوال برخورد سازنده با واقعیت ها و سیاست و کیاست کارساز با قدرت ها و قدر قدرت های این دنیا  جهانشناسی و دانش و بینش و هنر و شطارت فردی و گروهی و ساختاری و سازمانی می طلبد.

دنیای بشری؛ دنیای قرار داد های ذات البینی آدم هاست با عمر و سابقه هزار سال و اندی؛ بر خلافِ دنیای حیوانات که با نظام «اوتوماتیزم غریزی» ملیونها ساله و حتی میلیارد ها ساله سامان میگیرد. در دنیای حیوانی نه قرار داد های ذات البینی مورد و معنا دارد و نه نیرو تلاشی برای مرعی و برقرار داشتن آنها ضرورت است. گاه بشر به لحاظ پرت شدن از حفاظ «اتوماتیزم غریزی»؛ "موجود ناقص الخلقه" نیز تلقی میگردد.

برعکس در عالم بشری؛ طرف قرار داد بودن و بر اساس قرار داد های مبدل به فقه و شرع و عرف و قانون و قضا شده؛ حقدار و حق به جانب بودن؛ اصلا و ابداً کافی نیست؛ باید بتوانی حق را بگیری و پیروزمندانه حراست و پاسداری کنی؛ باید به حق و حدود دیگران احترام کنی و در صورت لزوم به دفاع از حق آنها نیز بپردازی و حتی قربانی بدهی.

همه اینها نیازمند «آگاه بودن» و آگاهانه با دیگران و با جمع و با گروه و بالاخره با سازمان و تشکیلات فشرده بودن میباشد. نیازمند شناخت از دوست و دشمنِ منافع مشروع و اصل حیات است. آگاهی که شاید در مورد سایر حیوانات معنا نداشته باشد؛ در مورد بشر اس اساس زیست و تنازع بقاست. و این آگاهی پیش از همه؛ «تاریخی» است چرا که نتیجه تمام روند فراز و نشیب تاریخ یعنی درازای زمان نطور و تکامل زندگانی اجتماعی بشر میباشد .

بیائید بدون اینکه داشته ارزشمند دیگر بشری؛ «احساسات و عواطف» را فراموش کنیم؛ اینجا مکثی کوتاه بر آگاهی انسانی و آگاهی تاریخی انجام دهیم تا برای بیشتر ها و بهتر ها آماده و عطشان گردیم:

آگاهی نوین تاریخی:

"آگاهی تاریخی" چنانکه در مفهوم معاصر مطرح میباشد؛ واقعیتی چنان ظریف و سیال و گوهرین است که تنها میتواند به جهات زیادی با خودِ "خود ـ آگاهی انسان" مقایسه گردد.

"آگاهی" و به ویژه "خود ـ آگاهی" یکی از موضوعات بحث بر انگیز در علم امروز است. اثبات شده است که در اجداد انسان از دو میلیون سال پیش بر تعداد سلول های کورتیکس )قشر خاکستری) مغز افزوده شده رفته است. هریک از قسمت های کورتیکس مغز وظیفه مشخص دارد و در عین حال همه قسمت ها با هم در ارتباط بوده در انجام وظیفه معینی که از بخش مربوط خواسته شود؛ آن را مساعدت  میکنند. با اینهم بخش ها در کورتیکس؛ خیلی ها مشخص و شناخته شده استند مانند: قسمت ارادی، قسمت غیر ارادی، قسمت فرمان های حرکتی اندام ها، بینایی، تکلم، بویایی، شنوایی، چشایی (مزه)، خواندن و نوشتن، تشخیص درد، گرما، لمس، احساس، جهت یابی فضایی، محاسبات ریاضی، تشخیص چپ و راست؛ تشخیص رنگ، درک صدا و موسیقی، پردازش دستوری گفتارها، حافظه، اخلاق، احساس امنیت؛ غرایز جنسی، عشق و دلدادگی، تنفر و تعصب، خنده و گریه، کنترول پشیمانی و اندوه، حفظ سطح هوشیاری، کنترول خواب، تنفس، گردش خون و مهمتر از همه آینده نگری (که البته محلی برای اضطراب و نگرانی هم میباشد.)

اینهمه درست در قسمت پیشانی در کورتیکس مغز قرار دارد و توسط معاینات ستی سکن (عکسبرداری مغزی)، MRI (ثبت امواج)، EEG () و تصویر سازی طبی توسط پردازش های کامپیوتری نه تنها قابل شناخت و اندازه گیری و تشخیص و آسیب شناسی اند، بلکه امکانات گسترده درمان بیماری ها و ناهنجاری ها در هربخش به وجود آمده است.

ولی این سوال که ذات آگاهی و خود آگاهی انسان در مغز چگونه متحقق میشود و اینکه آدمی تصمیم میگیرد و انتخاب میکند که ارگانیزم (وجود)ش چه و چطور بکند و چه و چطور نکند؛ دقیقاً چگونه و توسط کدام سلول ها با چه عمیلیه هایی انجام میگیرد و یا به عبارت صریحتر؛ اینکه مرکز اصلی وجود ما کجاست و آنچه خودِ خود ما را تبیین مینماید؛ از چه قرار است؛ هنوز به دقت علمی شناخته شده و مکشوف نمیباشد.

مگر به نظر میرسد که بالاخره دانشمندان مربوط؛ رمزکلید هایی از مسئاله پیدا کرده اند.

البته باید خلط مبحث نگردد؛ اینجا فقط منظور خود آگاهی انسانی است که اصطلاح دقیق علمی بین المللی آن Consciousness میباشد. رمز کلید های مورد نظر از آنجا به دست آمده است که دانشمندان متوجه شدند؛ این مسئاله را با قوانین فیزیک کلاسیک نمیتوان حل کرد و باید در فیزیک کوانتوم به دنبال درک خود آگاهی انسانی؛ باشیم.

برای عزیزانی که آمادگی داشته و مشتاق درک مفاهیم عمیقتر علمی اند؛ عرض میشود که قوانین فیزیک کلاسیک؛ به وسیله مدل های الگوریتمی و محاسباتی؛ توصیف میشوند؛ چیزی مانند برنامه نویسی کامپیوتر. مگر منجمله راجرپنروز فیزیک دادن و ریاضی دان انگلیسی طی تحقیقاتش نشان داده که مغز؛ غیر از تعاملات الگوریتمی و محاسباتی؛ یک یا چند تعامل(عملکرد) غیر محاسباتی هم دارد. بناءً او مدعی شده که فیزیک کلاسیک نمیتواند؛ مبین خود آگاهی انسان باشد؛ چونکه ذهن انسان فراتر از یک کامپیوتر عمل میکند. مثلاً در فیزیک کوانتوم؛ مشاهده تابع موج به صورت ذره کاملاً تصادفی میباشد و محل ثابتی ندارد تا جاییکه گفته میشود؛ عمل مشاهده یک ناظر؛ موجب تبدیل یک موج به یک ذره میشود.

درین مورد منحیث مثال قابل فهم عموم؛ میتوان از نور خرشید یا لامپ؛ مدد گرفت. نور حاصل ذراتی است که فوتون نامیده میشوند و از اینکه در خلا نزدیک به 300000 کیلومتر فی ثانیه؛ حرکت و شتاب دارند، در همان مفهوم موج و تابع موج میباشند لذا محل ثابت برای موج ـ ذرهِ نور وجود ندارد الا برای ناظر که آناً نور را می بیند. اینکه موج ـ ذره نور «شکار» میگردد و به دام می افتد نیز؛ به همان معناست که عمل مشاهده یک ناظر؛ موج را به ذره؛ تبدیل مینماید. اینجا ناظر؛ عکاس و صفحه عکاسی است؛ آنچه در یک «آن» در صفحه عکاسی افتاده و توسط ماتریال های ویژه حبس و قید گردیده است؛ مجموعه فوتون ها اند که خلع موجیت و حرکت شده اند.

به هرحال راجر پنروز یافتن مکان کوانتومی را برای خود آگاهی ممکن میداند.

مزیداً دکتور استوارد همروف؛ رئیس مرکز مطالعات خود آگاهی دانشگاه  آریزونا و پزشک متخصص بیهوشی؛ برای کشف مکانی برای خود آگاهی کوانتومی بر روی نیورون های مغز مطالعات کرد. به نظر او میکروتوبول ها؛ که یکی از اجزای مهم اسکلیت سلولی استند؛ مکان مناسب برای پردازش خود آگاهی میباشند؛ او وجود امواج گاما را در نوار های مغزی؛ ناشی از همین پردازش کوانتومی دانست. هم فاز شدن ذرات در سلول های زیاد مغز نیز میتواند برای پردازش خود آگاهی باشد.

رویهمرفته هنوز راه درازی در پیش است تا علم بتواند نتایج قطعی درین راستا به دست دهد که تصرفات سازنده درمانی و بهداشت را در نفس خود آگاهی؛ ممکن گرداند.

ولی میدانیم که طب توسط دارو های بیهوشی، خود آگاهی را متوقف میکند تا ساعات متوالی، مداخلات شفابخش و نجات دهنده جراحی، تبدیل و پیوند اعضا وغیره را در ارگانیزم انسان؛ به شمول خود دماغ انجام دهد. بدینگونه مسلم و آفتابی است که خود آگاهی، نهایتاً عملیه مادی و طبیعی است و نه چیز معنوی به مفهوم ماورالطبیعی.

گرچه برخی از دانشمندان؛ دنیای امواج و ذرات و کوانتوم را؛ دنیای موازی با دنیای فیزیکی (به مفهوم کلاسیک آن) میخوانند چرا که اغلب قوانین دنیای فیزیکی کلاسیک؛ با قوانین دنیای کوانتوم همخوانی ندارد، مهعذا این «دنیای موازی» و اصولاً همه دنیای های موازی متصوره منجمله دنیای احتمالی پادماده ای؛ در آخرین تحلیل اشکالی از هستی واقعی استند؛ همه زمان و مکان و ابعاد دارند.

تا همین یکی دو قرن پیش هم تصور میشد که ماده؛ فقط در 3 حالت گاز، مایع و جامد وجود دارد؛ ولی اکنون علوم فیزیک؛ کم از کم 6 حالت ماده را در زمین می شناسد: حالت مگما، حالت گاز؛ حالت مایع، حالت جامد؛ حالت بوزون و حالت فرمیون. (دو حالت اخیر قریب به طور کامل به دنیای کوانتوم تعلق دارند.)

در کیهان؛ حالات شناخته شده ماده هنوز بیشتر میباشد؛ مثلاً «ماده تاریک» و «انرژی تاریک»؛ که عظیمترین بخش واقعیت ماده جهان هستی را در بر دارند. بر علاوه ماده در حالت واقعیتی وجود دارد که ما آنرا «هیچ» میخوانیم. «هیچ» در فیزیک؛ عدم محض نیست، «هیچ» عبارت است از حالت بهم پیوستن ماده با پاد ماده؛ ماده ها و امواج داری بار های الکتریکی مثبت با ماده ها و امواج دارای بارالکتریکی منفی. مثلا الکترون که دارای بار مثبت میباشد؛ هرگاه با ذره همسان خود که دارای بار الکتریکی منفی باشد؛ برخورد نماید؛ همان «هیچ» میشود. در هنگام مصرف انرژی برق؛ در واقع الکترون ها با ضد الکترون ها (چارچ منفی) همجوشی کرده «هیچ» میشوند. ولی محو و معدوم نمیگردند؛ علاوه بر اینکه انواع انرژی را به وجود می آورند؛ به حالت «هیچ» گذار مینمایند. این؛ همان حالتی است که طبق "مدل استاندارد"؛ بیگ بانگ یا انفجار بزرگ از آن به وجود آمده و موجب هستی یابی عالم گردیده است. بدینگونه میتوان قانون تبدیل و بقای ماده و انرژی در طبیعت را نیز درک کرد!

ما در دنیای فیزیکی و اغلب با چشمان و حواس غیر مسلح؛ هئ تبدیل ماده به انرژی را می بینیم و حدوداً قبول و باور داریم؛ ولی در اطراف ما همه سو؛ انرژی ها هم به ماده تبدیل شده میروند. نور خورشید به طریق فتوسنتز در نباتات؛ به اجزای ماده وجود آنها مبدل میشود و یک فیصدی بزرگ اجسام جنگلی؛ ( و به تبع آن مواد سخت فوسیلی چون زغال سنگ و نفت و گاز...) همان انرژی خورشید و سایر پرتو های کیهانی است و این مزید برآن است که خورشید با بخشیدن انرژی به پوشش گیاهی و نباتی زمین؛ تمامی عمیلیه سوخت و ساز آنها را میسر میگرداند. اینچنین حیوانات بحری و خشکی هم؛ هردو بهره را از انرژی خورشید و پرتو های کیهانی می برند.

*****************

در آتی؛ مروری کلی ولی ضروری بر ماقبل التاریخ و تاریخ بشر خواهیم داشت تا به درک جایگاه و پایگاه این زمانی مان برسیم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* ـ ​ریاست جمهوری: بانوی اول مصاحبه‌ای دربارهٔ اقوام نداشته‌است

ارگ ریاست جمهوری اعلام کرد که خبرهای نشر شده به نقل از بانوی اول در شبکه‌های مجازی بی‌اساس است.

تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۴ اسد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۹

دفتر بانوی اول کشور با نشر خبرنامه‌ای اعلام کرد که خانم «بی‌بی گل»، در مورد اقوام کشور هیچ نوع ابراز نظری نکرده‌است.
در این خبرنامه که روز گذشته (۱۳ اسد) از دفتر بانوی اول منتشر شد، آمده‌است که در این اواخر، در صفحات اجتماعی سخنان دور از واقعیت و شایعات غلط از زبان بانوی اول کشور، از طرف بعضی ویب سایت‌های مغرض پخش گردیده‌است.
به نقل از رولا غنی این سخنان در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود: «پشتون‌ها اصلی‌ترین ساکنان این سرزمین [افغانستان] بوده و اکثریت نفوس این کشور را می‌سازند. پشتون‌ها مردم متمدن اند و پیشینه‌ای تاریخی و تمدنی چندین هزار ساله دارند و کسانیکه در جغرافیای افغانستان زندگی می‌کنند باید به افتخار خود را افغان و پشتون بنامند. با درک این مسئله، من قومیتِ خودم را در اسناد رسمی افغانستان، پشتون ثبت کرده‌ام. برای کسیکه بخواهد به سادگی در انتخابات پیروز شود حمایت پشتون‌ها به تنهایی بسنده است. گروه‌های قومی دیگر مانند ازبیک‌ها، تاجیک‌ها و هزاره‌ها توانایی پیروز شدن در انتخابات به تنهایی خود را ندارند. دموکراسی ضعیف و عدم احترام به مسلط شدن دموکراسی در افغانستان زمینه را برای اقلیت‌های این کشور مساعد کرده‌است که با واقعیت‌های افغانستان مخالفت کنند و سعی کنند که برتری خود را با اعمال خشونت و استفاده از سلاح بر دیگران تحمیل کنند. درهر کشوری که اکثریت، حاکمیت را به دست نداشته باشد، کشور دچار بحران و خشونت می‌شود و آن کشور تا لبه فروپاشی به پیش می‌رود
اما خبرنامه‌ دفتر بانوی اول افزوده‌است که هیچگاه با ویب سایت‌هایی چون Sachime.ocm و breakingisrealnews.com به تاریخ‌های ذکر شده مصاحبه صورت نگرفته‌است و چنین شایعاتی، بر ضد ثبات و وحدت مردم افغانستان منتشر  می‌شوند.
بانوی نخست کشور گفته که با نزدیک شدن به انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری، افراد مغرض به شایعات دروغین و دور از واقعیت دست می‌زنند.

 

 

  


بالا
 
بازگشت