احمد سعیدی

 

چه ابتلا است که در هر بلاد می‌نگرم

نزاع مذهب و جنگ نژاد می‌نگرم

پنجاه و یک سال  از شهادت سید اسماعیل بلخی آموزگار پر شور و یک انقلابی نستوه میگذرد به باور من عقاید و باور های شهید بلخی بخاطر عدالت برای تمام نسل های امروز و فردا میتواند الگو و سر مشق باشد.بخلی چه میخواست چه باور داشت او میخواست ملت و مردم خویش را از محاق ظلمت و تاريكي استعمار و استثمار و استبداد حکام ظالم و خود کامه نجات دهد.بلخی بر اتحاد و همدلی برای نجات وطن باور داشت شهید بلخی آرزوی ملت پر افتخار و سر فرازی را به ذهن داشت اما دريغ و درد  دلقکان ابن الوقت و مزدوران مزد بگیر تحمل اندیشه های دگر گون طلبانه ای این مرد بزرگ را نداشتند کاسه لیسان  معلوم الحال در درون نهضت ستم ستیز بلخی و یارانش رخنه کردند نا جوان مردانه نه تنها زمینه به غول زنجنیر کشیدن بلخی و یارانش را فراهم نمودند بلکه زمینه شهادت او را بطور مرموزانه نیز زمینه سازی کردند. بلخی دیگر زنده نیست 51 سال است که او در دامنه کوه افشار زیر خاک خفته است اما او ظاهراً مرده است ولی  باور ها انقلابی بودن و شورش گری های اخلاقی و قانون وی تا هنوز الگو و مشقی است برای کسانیکه قلب شان بخاطر وطن و مردم شان میتپد نه دلقکان ابن الوقت. به عقیده من  شهید بلخی آفتاب فروزان بود كه برعطش تاريك شبهاي پردامنه و مخوف وطن، تابيدن و باراني بود موج خيز كه بر كويرهاي تفتيده و آتشفام محروميت و مهجوريت مردمان گرسنه و پا برهنه اين مرز و بوم، باريدن گرفت ولی این باران که تا هنوز متاسفانه سبزه زاری نساخته بود خشک شد او پیام آور عدالت صلح و انسانیت بود. بر تعصب خود کامه گی دامن زدن به نفاق های قومی زبانی باور نداشت، او در هر زمان و در هر مکان که فرصت یاری میکرد فرياد خدا پرستی و انسان مداری را سر میداد. شهيد بلخی طی چهل سال عمر پر بار خود تا روز که به شهادت رسید ثابت کردِ كه روح بزرگ و سترگ  دارد او را به شهادت رسانیدند تا دامن استبداد فراغ تر شود او را کشتند تا اندیشه های عدالت خواهی خاموش شود . بلخی دیگر زنده نیست اما به انسان های عدالت خواه اين پیام را جاودانه  القاء كرده است که علیه استبداد ایستادن و مبارزه کردن کار هر خار و خس و هر دون صفتی نیست شهامت و استقامت را می طلبد. گرچه هم پیش از شهید بلخی و هم بعد از علامه بلخی  افراد و اشخاصِ بي شماري در افغانستان در عرصه هاي سياسي- اجتماعي، ظهور و افول كرده اند كه هر كدام داعيه رهبري ملت را با خود داشته و دارند، اما به جراات و صراحت مي گویم كه هيچ یک از اینها به اندازه شهيد بلخی حماسه و شعور بزرگی را از خود به میراث نگذاشتند هیچ کدام جراات وطن دوستی و عدالتی خواهی شهید بلخی را نداشته و ندارند  با گذشت 51 سال هنوز جای بلخی خالی است.

سالروز شهادت این مرد مبارز گرامی باد  

 

یکی از سروده های " شهید بلخی " که از تاریخ سرودن آن در حدود 60 سال میگذرد

چه ابتلا است که در هر بلاد می‌نگرم

نزاع مذهب و جنگ نژاد می‌نگرم

به نام صلح به اسباب جنگ می‌کوشند

ز بهر تفرقه در اتحاد می‌نگرم

نوای عدل بهر نای لیک وقت عمل

خلاف مصلحت و عدل و داد می‌نگرم

مگر نه جمله ز یک نسل پاک باباییم

ترا به محنت خود از چه شاد می‌نگرم

به عیب خود نگشودیم چشم و هر کس را

به عیب جامعه در انتقاد می‌نگرم

به روی سفره قسمت به دور هم جمعیم

برای لقمه ربودن عناد می‌نگرم

ز دیر و میکده آزاد باش می‌شنویم

چه کشمکش ز پی انقیاد می‌نگرم

بهانه چند نماییم به بی‌سوادی خلق

تمام مفسده در باسواد می‌نگرم

بیا بیا همه اعضای یک بدن باشیم

امور جمله به وفق مراد می‌نگرم

به رغم شیخ اگر وحدتی پدید آریم

متاع شیعه و سنی کساد می‌نگرم

میان ما و تو صد درد مشترک باقی است

ترا به خود ز چه بی‌اعتماد می‌نگرم

دل شکسته مظلوم بلخیا به کف آر

بنای ظلم سراسر به باد می‌نگرم

 

 

  


بالا
 
بازگشت