نجیب الله عظیمی

 

مسولیت اخلاقی امریکا در افغانستان

در بخش قبلی به بررسی مطالب ذیل پرداختیم:

ـ امریکا و جنگ با طالبان

ـ طالبان وپلان احیای امارات اسلامی آنها

ـ نمایش قدرت از جانب طالبان در مذاکرات تسلیم طالبانه با امریکا

ـ ماهیت اصلی طالبان

ـ طالبان دست نگر دولت پاکستان و هدایت گیرنده از ادارهء استخباراتی پاکستان

در این بخش سعی گردیده، که بالای مسایل خیلی ها حیاتی برای آینده کشور توجه صورت گیرد و تاریخ انکشاف نظامی و سیاسی کشور مورد بازنگری و واقعیت نگری جدی قرار گیرند.

 

آغاز بخش دوم

کرزی و طالبان:

با تاسف بزرگ، که بعد از سقوط طالبان دولت ضعیفی به رهبری شخص بنام کرزی ( از جملهء هوا داران پرو پا قرص شاه سابق افغانستان (ظاهر خان) به میان آورده شد.

جناب کرزی، خود فردی که، پیرو مناسبات خان و خان سالاری، یک مسلمان میانه رو و با دانش خیلی ها محدود سیاسی، مایل به راست گرایی، ولی بدون کدام پروگرام مشخص اقتصادی، نه برای کوتاه مدت و نه هم برای دراز مدت برای افغانستان بود.

جناب آغای کرزی تا پیش از حمله امریکاییان به افغانستان همرکاب جهاد گران جنگی در افغانستان و در ایام حاکمیت طالبان هم برای یک مدت محدودی با طالبان همکاری نمود و بعدن هم به امریکا پناهنده گردیده بود.

دولتی که به رهبری جناب آقای کرزی بعد از حمله امریکاییان در کابل به میان آورده شد، به جز از روز گذرانی و بلی، بلی گویی با جنگجویان زور مند و تفنگدار قانون شکن سپری گردیده و چیزی بیشتر از آن به افغانستان و مردم آن به وجود آورده نه توانست.

روزهای دولتداری آغای کرزی در مدارا و سازش با جنگ جویان جهادی، قانون شکننان دیده درا و قانون گریزان زور مند و محافل پلو و چلو خوری های بی فایده به ملت و مردم سپری شده و شب ها هم مصروف لاف و گزاف های تکراری دوران جهاد سپری گردید و در اخیر روز های حکومتداری خویش هم آغای کرزی با تعنه به گوش پشتیبانان پولی و مالی و نظامی و سیاسی بین المللی خویش چنین گفت، که: «اگر خارجی ها همین امروز هم از کشوری ما بیرون برآیند، ما توان آنرا داریم، که برای ده سال دیگر هم پلو به خوریم».

نشرات دولتی و خصوصی دولت نوبنیاد کرزی هم در تبانی و همدستی با همین جهاد گران دروغگو به ملت و مردم، از صبح تا به ناوقت های شب در همه نشرات داخلی و خارجی شان به جُز از تخریب مخالفان قبلی سیاسی و پخش چرندیات و تبلیغات بدور از واقعیت های به وقوع پیوستهء نظامی و سیاسی در کشور پرداخته و آزادانه و بی هراس به تعریف و تمجید از قهرمانی ها و رشادت های دروغین دوران جهاد شان دوام داده و به چیزی دیگری نه پرداختند.

در طی همین یک و نیم دهه (دوران حاکمیت کرزی با جهاد گران) در سراسر افغانستان از آن «جهاد» به عناوین گوناگون، چون«جهاد مقدس» و جهاد «فی سبیل الله » و غیره «جهاد ها» تعریف و توصیف به عمل آورده و از رهبران جهاد به مثابه سران «آزاد گر افغانستان» و غیره القاب مصنوعی، چون رهبران «میدان های نبرد» نام برده و پیوسته تلاش نمودند، تا اینگونه ستایش های غلو آمیزی شانرا به خرد مردم داده و به جفای شان در حق ملت و مردم خاموش افغانستان دوام بدهند.

جلوگیری از بازنگری وقایع تاریخی و سیاسی در کشور:

در طی همین هژده سال از حضور امریکا در افغانستان، هیچ یک از گروه های جنگی دوران جهاد، هیچ گاهی اعمال منفی و خیلی ها زیان آور دوران جهاد گران شانرا در دراز مدت، چون (سوزانیدن زیانبار مکاتب و به آتش کشی ادارات دولتی و موسسات عام المنفه، کشتار بی رحمانه آموزگاران و معلمان مکاتب ابتدایه و ثانوی، تخریب پل و پلچک های خورد و بزرگ در قرا و قصبات کشور، مین گذاری ها در مسیر بزرگ راه های موتر رو، انفجار پایپ لین ها و پایه های برق در مسیر شاهراه، ترور افسران قوای مسلح در اطراف و اکناف کشور، قتل و کشتار ظالمانهء چیز فهمان و روشنفکران مهاجر افغانستان حتا در پشاور پاکستان، راه گیری ها و چپاول های پیهم در بزرگ راه های کشور، گروگان گیری ها و کشتار های بی رحمانه ماموران و کارمندان دولتی در ولسوالی ها و ولایات های دور دست کشور، فیر راکت های کور به شهر ها و میدان های هوایی ولایات کشور و خلاصه هزار ها عمل مشابه به اعمال و کردار امروزهء طالبان را به بررسی شفاف نه گرفته و مورد نقد عادلانه قرار نه دادند.

در طی این چند دهه هر آن سنگ و چوب، که بوده بر فرق سر دولت های ما قبل از جهاد، (از اولین جمهوریت محمد داود گرفته و الی سقوط دولت داکتر نجیب الله) کوبیده شده رفت؟

بالاخره این برادران مسلمان «ساقط سازی کمونیست ها از قدرت» را به (زوراسلام) به خرد مردم چندین بار تباه شده و خاموش کشور داده و تا امروز نیز به این دروغ گویی و دروغ پردازی های بی شرمانه شان دوام داده رفته اند.

دروغ های شاخدار تاریخی و گژی نگری های تاریخی آنها، امروز دیگر تا به آنجا پیشرفته و به عباره دیگر لاف و گزاف های دروغین آنها تا به آنجا کشانیده شده، که سر آغاز همه نا امنی ها در کشور را به کودتای سردار محمد داود پیوند داده اند؟

پیروزی انقلاب هفت ثور را همه «سران جهاد» بیک آواز سر آغاز همه بد بختی ها و تباهی های امروزی مردم افغانستان دانسته و این گژ اندیشی از جانب سران و رهبران جهاد محک  زده شده و تاپه خورده است.

 اکنون هر آنچه نیک و خوب بوده به جنگ و « جهاد مقدس» پیوند داده شده و هر آنچه بد نام کننده و تباه آور بوده به دامن «هفت ثور» دوخته شده است.

خلاصه هرآنچه که در دوران ماقبل از جهاد در کشور به وقوع پیوسته بوده، ناجایز، حرام  و «غیری اسلامی» بوده و صرف «جنگ و جدل» و قتل کشتار و بالاخره هم جهاد و پیروزی بوده، که کشور را مجددن به مسیر درست «اسلامی» آن باز گشتانده و روان نموده است؟

این است برداشت سر سری از وقایع تاریخی و به وقوع پیوستهء اجتماعی، نظامی و سیاسی در افغانستان به زعم سران و رهبران جهاد از دهه پنجاه به اینطرف.

اینگونه گژی نگری تاریخ واقعی یک کشوری، که واقعن دارای تاریخ پر افتخار می باشد،  و اینگونه به خرد سپری غیری واقع بینانه از تاریخ اجتماعی و سیاسی و نظامی یک کشوری که، واقعن دارای تاریخ چند هزار ساله میباشد، به نسل های بعدی آن، باید که برابر به خیانت ملی محاسبه شده و محسوب گردند.

اینگونه دروغ بافی ها و انکار ورزی از وقایع عینی و به وقوع پیوسته تاریخی یک ملت و مردم آنرا به کجا خواهد به برد، تاریخ آینده آن کشور آنرا به ساکننان آن کشور نشان خواهد داد، که به کجا خواهد انجامید؟

دوام سیاست های غیری صادقانه سران جهادی و عدم اقرار آنها به اشتباهات شان:

در هیچ یک از نشرات سمعی و بصری کشور، علل و عوامل منفی اینهمه کشمکش های خانمان سوز و بنیاد برافگن جهاد گران در این چند دهه اخیر به نقد سالم، بیطرفانه و واقع بینانه قرار نه گرفته است؟

تاکنون از اجرا و عملی سازی سیاست های عقب گرانهء مجاهدین در دوران حاکمیت شان به تحلیل گرفته نه شده و درس های عبرت انگیز از این عقب گرد ها استخراج نشده است؟

تاکنون از خون ریزی های جانکاه و جامعه برانداز مجاهدین در ایام زمامداری شان انتقاد رسمی به عمل اورده نشده است؟

اکنون که اضافه از دو دهه از رویکار آمد، دولتی با پشتیبانی امریکا و اتحادیه اروپا می گررد، هنوز هم هیچ فرد و یا گروه نظامی قبلی مورد مواخذه قرار نه گرفته و یا مورد بازپرس علنی قرار داده نشده است؟

تا به امروز که امروز است، هیچ فرد و هیچ زنده جانی جرأت نقد و چون و چرا گفتن را در برابر آنهمه اعمالی منفی، زور منشانه و بنیاد برانداز، که برادران «جهاد و خون» در طی سال های جهاد شان به عمل آوردن ندارد؟

به همین ترتیب نه تنها نیرو های دولتی ، بلکه حقوق بشری جهانی هم، تا به امروز توان باز پرس از این برادران را به خاطری «پا فرا گذاری آنها از قانون» در کشور، نه تنها در ایام جهاد شان، بلکه در ایام زمامداری شان نیز پیدا نه نموده است ؟

همین که امروز این برادران«جهاد» هریک شان صاحب نام و نشان و آرگاه و بارگاه گردیده اند، گزارش آنرا تا به امروزهم به هیچ مرجع و یا ادارهء نه داده اند؟

این برادران که به خاطر «اسلام» به «جهاد فی سبیل الله» برخاسته و شتافته بودند، اینهمه پول و پیسه، اینهمه زر و زیور و اینهمه قصر و ویلا و اینهمه بلند منازل را با کدام ریاضت و یا با چه توبه و تنسوا، به این زودی حتا در زمان حیات شان بدست آورده اند؟

این برادران، چرا عجر و ثواب این «جهاد» شانرا نه در آخرت، بلکه در این دنیای فانیء چطور به این ترتیب بدست آورده اند و یا انکه می خواهند، برای مردم نشان بدهند که این همه ثروت افسانویی را از طریق کار و باری صادقانه و عریق ریزی های شباروزی ایندو دهه حاکمیت شان صاحب گردیده اند ؟

قرابت های آیدیولوژیکی، دینی و مذهبی جهادی ها با طالبان:

اگر به بررسی اعمال منفی ایندو گروه «هردو جهادی» برآیم، گروه اول، یعنی همین جهاد گران و بعدن هم گروه انتهاری طالبان را به مقایسه به گیریم، به وضاحت کامل متوجه میگردیم، که شباهت های فراوانی آیدیولوژیکی و مذهبی میان ایندو گروه آشوبگر وجود داشته و دارند، که خیلی ها مشابه به همدیگر بوده و اعمال این هر دو گروه را می توان حتا کاپی یک نسخه دانست؟

همانگونه، که جهاد گران افغان توانستند، یک ونیم دهه جهاد شانرا با تلفیق «اسلام و جهاد» برای نجات وطن از اسارت خارجیان براه انداخته و از نیروی جوان، ولی نه چندان آگاه این کشور سرباز گیری نمایند و به «جنگ و جهاد» شان الی اخراج«اتحاد شوروی» از افغانستان دوام بدهند.

طالبان نیز به پیروی از همان نسخه، که از همان آوان جهاد در دهه شصت از پاکستان به افغانستان آورده شد، توانستند پیوسته نیروی جدیدی جنگی شانرا از میان جوانان اطرافی برای جنگ های خانمان سوز شان جذب نموده و آنها را با تادیه پول از کشور های عربی به میدان های جنگ به کشانند؟

همین برادران «خون و آتش» بعدن ایام حاکمیت شان هم توانستند، که جنگ های میان گروه یی و برادر کشی های خونین شانرا میان نیرو های جوان افغانستان سازماندهی نموده و آنرا الی ثروتمندی کامل شان دوام بدهند؟

طالبان نیز با پشتیبانی بی دریغ مالی و پولی کشور های عربی و کمک های لوژیستیکی پاکستان، به غرض به پوز مالی امریکاییان به خاک افغانستان، توانستند حتا بعد از یورش امریکا به افغانستان هم طی هژده سال تمام مقابل نیرو های امریکا مقاومت نمایند.

همانگونه که جهاد گران در دهه شصت جنگ شانرا بنام «جهاد با کافران» نام نهاده و آنرا براه انداختند، و با بدست آوری سلاح و پول از تمام کشور های جهان به تخریب کامل افغانستان پرداخته و به پیش رفتند؟

طالبان نیز از همین اسلحه کهنه و فرسودهء (آیده پاکستانیان) در کشور استفاده نموده و سود بردند. طالبان نیز برای دوام و بقای جنگ های خونین شان توانستند، از میان جوانان نا آگاه و محلی کشور نیروی های فدا کار جنگی برای خویش دست و پا نمایند، که به خاطر «اسلام» و رفتن به«جنت» حاضر باشند، تا به سرحد انتحار جنگیده و خود را «قربان اسلام» نمایند؟

همان گونه که جهاد گران افغانستان، طی اضافه از یک و نیم دهه جوانان نا آگاه آن زمان کشور را گول زده و ادعای «جهاد با کفار» را پیشه نموده و خود را پیش قراولان جهاد نام نهادند و بالاخره خود را به تنهایی به کرسی ها و مواقف بلند دولتی رسانیده و به آن تکیه زدند، در اخیر هم چیزی برای جوانان اغوا شده و بیچاره و همسنگر خود ندادند؟

طالبان نیز توانستند، که تا به امروز نیز نیروی آینده ساز کشور را «گوشت دم توپ» شان ساخته و آنها را قربانی خواست های نامشروع و غیری انسانی باداران شان، یعنی (پاکستانیان)، جالب آنکه بازهم زیری نام «اسلام» نمایند.

همان گونه که گول زنی مردم توسط «سران جهاد» تحت عنوان «اشغال افغانستان» توسط روس و شعار «اسلام در خطر است» پیشکش شده و سوء استفاده از نیروی جوان کشور به عمل آورده شد.

طالبان نیز به همین منوال با سوء استفاده از( بی سوادی و عدم آگاهی جوانان) و با پیشکشی همین شعار«اشغال افغانستان توسط امریکا» از همین مشکل داخل کشوری استفاده نموده و با آمدن امریکا به افغانستان و با استفاده ابزاری از روحیه وسیع بیگانه ‌ستیزی و کفرستیزی که در میان مردم عوام و نا آگاه کشور وجود دارند استفاده های ناجایزنموده و به سربازگیری شان از میان نسل جوان کشور ادامه داده و بدین ترتیب جنگ آیدیولوژیکی شانرا مجددن به نام «اسلام » و باری دیگر زیری عنوان«جهاد» اینبار مقابل امریکا آنرا به پیش برده و تا به امروز دوام بدهند؟

همانگونه که سران «جنگ و جهاد» در صحبت های تلویزیونی شان با افتخار از پیروز جهاد شان و آزاد سازی آسیای میانه و چپه کردن دیوار برلین «لاف و پتاق» می زنند و گویا افسانه نجات افغانستان را از«اشغال و سیطره روس» به گوش جوانان کشور زمزمه نموده و کسب مجدد استقلال کشور را به جوانان کشور یاد آوری نموده و بالای آنها فخر فروشی می نمایند؟

طالبان نیز با براه اندازی تبلیغات دروغین و سوء استفاده از این خالیگاه و بی دانشی و نا آگاهی جوانان رشید افغانستان استفادهء سو نموده و به جنگ خانمان سوز و خدمت مزدور منشانه شان به دولت پاکستان، این حامیان پنهانی شان دوام میدهند.

امروز همین جهادی ها و صرف اقارب نزیک آنهاست، که در همدستی با همدیگر در همه ادارات دولتی حضور محکم به هم رسانیده اند و بدون واسطه و وسیلهء آنها هیچ کاری را نمی توان از پیش برد، دیگر چه برای مردم بیچاره یی که در پهلوی آنها جهاد نموده بودند، داده اند؟

تداعی سوالات در ذهن:

اگر در میان سیاستگران و دولت مردان افغانستان، سیاست مدار بی هراس، وطن پرست راستگو و درست کردار و خادم صدیق وجود میداشت؟

اگر در میان نُخبه گان کشور انسانهای راستگو، مردم دوست و خدمت گار راستین وجود میداشت و از واقعیت گویی هراسی نمی داشت؟

آیا مردم رنجدید و زجر کشیده افغانستان در طی این چهاردهه به چنین یک افسانه دروغین باور نموده و به چنین یک درد جانکاه چندین دهه مبتلا شده و فرزندان شان قربانی سیاست های گمراه کنندهء اینگونه دروغگویان بی بدیل و بی بهره می گردید؟

حتا اگر در میان اینهمه مدعیان دروغین دفاع از استقلال و آزادی کشور، انسان های صادق و وطندوست واقعی وجود میداشت، که از گفتن واقعیت ها ترس و هراسی به خود راه نمی دادند؟

آیا چند نسل از جوانان این کشور، قربانی اینهمه دروغ پردازی ها و بی عدالتی های اسلام گرایان دروغگو و جنگ جویان دغل باز چون مجاهدین و طالبان می گردید؟

اگر حرص بی پایان چند مسلمان جوان، ریشو و سر و پا کنده، ولی تشنه به قدرت، غرض کسب یکه تاز قدرت در کشور نمی بود و اگر پول های باد آورده از کشور های عربی وجود نمی داشت؟

آیا این افراد بی نام و نشان به وطن دوستی و وطن پرستی می توانستند، به نام های رهبران و یا سران این و آن گروهء جهادی و جنگی عرض اندام نموده و به اصطلاح زیری نام جهاد، ولی در اصل به نفع خویش از جوانان نا آگاه و اطرافی کشور سرباز گیری نموده و غرض پیشبرد اهداف شخصی و منفعت جویانهء شان نیروی های تازه نفسی جنگی را بدست بیآورند؟؟

آیا اینمه نیرنگ و فریب کاری می توانست، ساز گار افتاده و مشتی از فرصت طلبان قدرت طلب به فریب کُتله وسیعی از جوانان کشور فایق آمده و از جوانان نا آگاه کشور تحت عنوان «جنگ به خاطری اسلام» غرض ایجاد «حکومت اسلامی» سود جسته و از آنها مانند چوب سوخت استفاده های ناجایز و غیری اسلامی شانرا نمایند؟

آیا رهبران این «جهاد» تباه کن، و پیشقراولان این «جنگ های آیدیولوژیکی، مذهبی» و سران تنظیم های اسلام سیاسی، توانایی اقرار این حقیقت را دریافته و دارند، که به مردم خویش راست به گویند، که دختران جوان شان امروز به تنهایی در دوبی با افتتاح رستورانت های مجلل «پنج ستار»ه و باز نمودن هوتل های مفشن شخصی از «پول جنگ و جهاد» افغانستان مصروف زر اندوزی و عیش و نوش شخصی شان هستند؟

پسر بزرگ برهان الدین خان ربانی «پدر جهاد جمعیتی ها در افغانستان»، برادر صلاح الدین خان ربانی وزیر خارجه دولت فعلی در افغانستان، همین اکنون در کجا زنده گی داشته و مصروف چه عیش و نوش بوده و«چه نوع مواد مخدر» میگیرد، که توانایی گپ زدن درست از او گرفته شده و با لکنت کامل زبان صحبت نموده و دو و دشنام های جانانهء ویدیویی اش را نثار جان برادر و «خانواده بزرگ جهاد» در افغانستان می نماید؟

وظایف آگاهان و روشنفکران :

آگاه سازی و آگاهی دهی جوانان کشور، یگانه راه نجات کشور بوده و باید از فریب بیش از این جوانان کشور جلوگیری به عمل آورد.

مبارزهء آگاهانه و افشا گرانه مقابل سیاستمداران دروغگو و فریب کار باید براه انداخته شده و دوام یابند!

به احترام های بی پایان به رهبران « زر اندوز» جنگ و جهاد و چند دهه قربان شدن برای رهبران «پول پرست» خون و آتش باید خاتمه داده شود!

برای رهبران و برادران «جهادی» باید روشن ساخته شود، که دولت داری و «جهاد» هر دو یکی نه بوده و نمی باشند!

در جهاد که شما نمودید، قتل و کشتار مخالفان آیدیولوژیکی و سیاسی شما مطرح بودند!

دولتداری از خود علم و دانش و عمل صادقانه و شریفانه می خواهد و دولتمدار باید خادم صادق و خدمت گار از خود گذر مردم شریف کشورش بوده باشد!

 

نتیجه گیری:

از این به بعد کار را نباید به اولاده های رهبران جهاد و جنگ، بلکه به جوانان تحصیل یافته و بدور از جهاد، آنهای که اهل کار در کشور می باشند سپرد.

دولتداری و دولت سازی از خود طرح و پروگرام می طلبد، هر آنکه در راس قدرت دولت قرار میگیرد، باید به ملت و مردم خود خادم صادق بوده و خدمت شریفانه و بی آلایشانه را ارائه نماید.

به امید پیروزی و بهروزی جوانان افغانستان، در این جنگ نابرابر!

سی ویکم مارچ سال 2019

 

عظیمی

 

 

+++++++++++++++

بخش اول:

امروز به خاطری تصمیم به تبصره پیرامون مذاکرات امریکا و طالبان گرفتم، که از چندی به اینطرف نشرات داخلی و خارجی اخبار پیرامون مذاکرات امریکا به رهبری خلیل زاد و طالبان را در دوحه پخش می نمایند، که گویا طالبان وعده سپردند که:

یک: از افغانستان کدام تهدیدی به امریکا متوجه نمی گیرد و افغانستان دیگر به لانه امن تروریست ها مبدل نمی‌شود.

دو: از همان لحاظ امریکا حاضر می گردد، که قوای خود را طی یک پلان که (چند و چون) آن هنوز نه به دولت افغانستان و نه به مردم آن افشا گردیده است، از افغانستان بیرون می کشد.

امریکا و جنگ با طالبان:

فراموش نباید نمود، که جنگ در افغانستان با حمله امریکا علیه گروه طالبان بعد از یازده سپتامبر سال 2001 آغاز گردید، یقینن که این جنگ هزینه های بزرگ مالی را برای امریکا در طی این هژده سال در پی داشته است.

با اشتراک مستقیم عساکر امریکا در جنگ با طالبان، البته که هزینه های فراوان جانی را هم برای جوانان امریکا به همراه داشت و برای مردم آن کشور به بار آورد.

ولی اولتر از همه باید اینرا تاکید نمود، که امریکا نه به خاطری مردم افغانستان، بلکه برای دفاع از امنیت خود و متحدان خود به افغانستان لشکر کشی نموده است.

برای آنکه امریکا در این جنگ خود را در این کشوری نا آشنا به پیروزی برساند، در اولین روز های حضور خویش در شمال افغانستان، از نیرو ها و گروه های پراگنده چریکی ـ جهادی افغانستان در شمال کشور یاری جوست.

امریکا به کمک مستقیم همین نیرو ها و تادیه میلیون ها دالر برای همین گروه ها، توانست که اول این نیرو های پراگنده نظامی را بدور خویش جمع نموده و بعدن همراه با همین جهادی ها، طالبان را از افغانستان اخراج و آن طرف سرحد فرار بدهد.

امریکا با سازش با همین جهادی ها، که قدرت دولتی در افغانستان را تاکنون هم منحیث «غنیمت جنگی» شان می شمارند و غرض ماندن دوامدار شان در اریکه قدرت در آن کشور،حاضر به هر نوع زد و بند نظامی و سیاسی می باشند.

امریکا توانست طی این همه سالها با همین مجاهدین کنار آمده و هژده سال کامل با ایشان کار نماید.

طالبان و پلان احیای امارت اسلامی آنها:

امریکا باید اینرا به خوبی دانسته و درک نماید و پیش از آنکه مرتکب خطا های بیشتر از این کوتاه بینی های خویش گردد، باید چندین بار بالای این نکات خطر آفرین به اندیشند، که: طالبان در اصل و محتوای خویش یک گروه شورشی و خیلی ها هم عقب گرای اسلامی بوده، که تا به امروز در افغانستان منحیث یک گروهء تروریستی عمل نموده است.

از پیشبرد سیاست طالبان در حال مذاکره با امریکا به خوبی برمی آید، که طالبان با پیش شرط گذاری و با پا فشاری بدون کمپرامایس خویش برای خروج عاجل عساکر امریکا از افغانستان، فقط و فقط پلان غصب  قدرت دوباره از طریق زور و سلاح در آینده را در سر پرورانیده و خواهان احیای امارات سابق اسلامی شان به شیوه دو دهه قبل بوده و ساختاری دیگری در افغانستان را نمی پذیرند؟

همه آگاهان به خوبی میدانند، که در عقب این پافشاری طالبان به جز از غصب کامل  قدرت بزور سلاح چیزی دیگری نبوده و وجود ندارد، در حقیقت این پلان اصلی اداره استخبارتی پاکستان بوده و میباشد، زیرا که باری آنرا در افغانستان عملی نموده و نتیجهء هم برای پاکستان داده بود. پس در این مذاکرات مسولیت اخلاقی امریکا در کجای این معادله قرار می گیرد.

یا آنکه امریکا با طفره روی از این مسله حساس و حیاتی برای مردم افغانستان می خواهد سری خود را زیری خاک نموده و نشان بدهند، که طالبان دیگر اصلاح شده و به شیوه سابق نه اندیشیده و به کدام اقدام نظامی توصل نمی جویند؟

و یا آنکه در صورت بروز چنین یک فاجعه ، یعنی غصب مجدد قدرت توسط طالبان را در آینده، امریکا مربوط به انکشاف مسایل داخلی افغانستان ارتباط داده و بدین ترتیب می خواهد، به مردم افغانستان تفهیم نماید، که انکشاف حوادث نظامی و سیاسی آینده در افغانستان به امریکا ارتباط نمی گیرند؟

نمایش قدرت از جانب طالبان در مذاکرات تسلیم طلبانه با امریکا:

ـ طالبان تاکنون کدام اعلامیهء از دوری و یا عدم همکاری شان با سایر گروه های تند رور مذهبی و گروه های خشن اسلامی منطقوی (ضد امریکا و متحدان اروپایی آن) به نشر نه سپرده اند، که باعث آرامش خاطر امریکا و مردم آن گردند.

ـ آیا امریکا از طالبان در گوشهء قران تعُهد میگیرد و یا آنکه روی کدام سند معتبر دیگری مذهبی، که در نزد طالبان اهمیت ایمانی و مذهبی داشته باشد، که آنها پابند حرف های شان باقی به مانند، که در آینده دست به سقوط و براندازی نظام انتخابی مردم افغانستان نمی زنند؟

ـ آیا بالای گروه های آدم کشان حرفوی، چون طالبان این «فوندامنتالیستان آیدیولوژیکی» و این جنگ جویان«عقب گرای مذهبی» که در حقیقت خود را دشمنان قسم خورده صهیونیست های امریکا و اروپا  قلمداد می نمایند، حساب کرد؟

ـ طالبان تا به همین اکنون، که مذاکرات علنی شانرا با امریکا آغاز نموده اند، حتا از روی حسن نیت هم، کدام اقدامی و روش انسان دوستانه شانرا مقابل نیرو های مستقر خارجی در افغانستان مثلن(رهایی دو نفر از اسیران امریکایی در نزد شان) اختیار نه نموده و برای لحظه هم از آتش جنگ تباه کن شان مقابل هردو (هم نیرو های مستقر خارجی و هم نیرو های نظامی و دفاعی مردم شریف افغانستان) نه کاسته اند.

ـ دیگر اینکه طالبان تاکنون حتا کدام اعلامیه را هم به نشر نه سپرده اند، که با پیشرفت روند گفتگو های شان با امریکا و به خاطر ابراز احترام به ملت و مردم شریف افغانستان، اقدام عملی شانرا برای آغاز یک آتش بسی یک جانبه به عمل خواهند آورد؟

ـ طالبان با بی احترامی کامل به دولت و مردم شریف افغانستان، حتا از نشست با نماینده گان دولت افغانستان نیز مغرورانه سر باز زده اند، ولی بعدن در اثری فشار های غیری مستقیم روسها از روی مجبوریت با گروه های سابق جهادی در ماسکو نشستی نمایشی را انجام دادند و به این ترتیب فشار روسیه را از بالای سری خود کاسته و کم نمودند؟

ـ اینگونه مانور و نمایش قدرت از جانب طالبان اتوریتهء آنها را میان سایر گروه های اسلامی یک سر و قد بلند نموده، که طالبان با عقب زنی و بی ارزش شماری دولتی حاکم در افغانستان موفق گردیده اند، که مذاکرات مستقیم شانرا با نماینده گان با صلاحیت دولتی بزرگی، چون امریکا اغاز نموده و به پیش به برند؟

ـ مذاکرات تسلیم طالبانه و چند مرحلویی نماینده گان با صلاحیت امریکا با طالبان باعث غرور و فخر فروشی بیشتری طالبان میان سایر گروه های تند رو اسلامی و مذهبی گردیده و طالبان را در جایگاه بلند تری میان سایر گروه های تند رو مذهبی قرار داده است؟

طالبان اکنون مانند الگو برای سایر گروه های جهاد گر اسلامی درآمده اند، که حتا بعد از هژده سال جنگ مستقیم با امریکا، اکنون آن کشور را مجبور به عقب نشینی و مذاکرهء مستقیم با خودی شان نموده اند؟

ـ این فاکتور ها همه  شهادت از آن میدهند، که طالبان از جنگ شان با امریکا و متحدان اروپایی آنها، نادم و پشیمان نه بوده و امروز حتا سربلند هم میگردند ، که یک ابر قدرت جهانی مانند امریکا را مجبور به مذاکرات رو در رو با خودی شان نموده اند؟

ماهیت اصلی طالبان:

ـ گروه طالبان در ایام زمامداری شان، شریک بلا منازع همه جرم ها و جنایت های گروه تروریستی القاعده بوده، که هیچ کس نمی تواند از آن انکار نماید.

ـ طالبان برای اسامه بن لادن(دشمن درجه یک امریکا) یک شریک بی همتا بوده و بن لادن هم به این گروه، یعنی طالبان بعیت نموده بود.

ـ پسر اسامه بن لادن، که همین اکنون در پاکستان بسر برده و وقتن و فوقتن ویدیو های از سر گیری مبارزات اش را علیه امریکابه نشر سپرده و هشدارهای ویدیویی اش را علیه امریکا انتشارمیدهد، به وضاحت مشاهده میگردد، که از پشتیبانی این گروه تروریستی یعنی طالبان هنوز برخوردار بوده و می باشد.

کدام گرانتی وجود دارد، که با عدم موجودیت قوای جلوگیر کنندهء خارجی در افغانستان، طالبان فردای آن از وعدهء خویش به امریکا بر نه گشته و به جنگ یکه تاز تصاحب قدرت خود، در داخل افغانستان را آغاز نه نمایند؟

از دوام اعمال امروزی طالبان یعنی (بی اعتنایی مطلق) مقابل دولت و مردم شریف افغانستان نیز به وضاحت برمی آید، که طالبان هنوز هم محنیث یک گروه مغرور و ترویستی، نه نادم از اعمال غیری انسانی و بدور از تمدن بشری شان در طی این هژده سال باقی مانده اند.

ـ از قراین که تاکنون دیده شده و مطالعه می گردد چنین بر می آید، که طالبان هنوز هم با گروه‌ های تنگ نظر اسلامی و جهادی منطقوی (درآسیا) پیوند های عمیق ایدیولوژیکی و مذهبی داشته و در همکاری نزدیک با آنها قرار داشته و در بسیاری موارد با چنین گروه های تند رو مذهبی و اسلامی مشترکن عمل می نمایند.

جناب آغای خلیل زاد این نماینده فوق العاده رئیس جمهور«راستگرا و ناسیونال پوپولیست» فعلی امریکا باید بداند که :

پاکستان نیز با دوام کمک هایش به گروه مزدوری، چون طالبان تحت فرمانش اینبار به خودی امریکا و جهان غرب به اثبات رسانید، که سیاست زمینگیر ساز«بریژینسکی» که در دهه شصت علیه «شوروی سابق» پیشکش نموده بود و دولت امریکا آنرا رویدست گرفت، باری دیگر حقانیت خود را(اینبار برای خودی امریکایی ها) به اثبات رسانید، که«جنگ زمینگیر ساز» بزرگترین قدرت های نظامی و حتا ابر قدرت های جهان، چون امریکا را هم می تواند به عقل آورده و سر جایش به نشاند.

 

طالبان دست نگر دولت پاکستان و هدایت گیرنده از ادارهء استخبارتی پاکستان:

ـ طوریکه امروز برای همه هویدا گردیده است، که طالبان همانگونه که نظر به لزوم دید زمان (در قدمه های اول نظر به ضرورت ادارهء استخباراتی پاکستان و بعدن نظر به نقشه و ضرورت آن زمان عربستان سعودی) و در قدمه های بعدی نظر به (ضرورت همان زمان امریکا) بدنیا آورده شدند؟

بعد از حادثهء یازدهم سپتامبر سال 2001 و یورش نظامی امریکا به افغانستان ایندو کشور تندرو اسلامی (پاکستان و عربستان سعودی) تا ایندم و این زمان با نیرنگ های مختلف و با دیده درایی های تمام عیار، از طالبان حمایت مالی و لوژیستیکی به عمل آورده و خاک پاکستان را منحیث (پایگاه مطمین برای تند روان اسلامی در منطقه و مانند یک شمشیر داموکلوس بالای سری دولت های ضعیف بعد از یازدهم سپتامبر سال 2001 در افغانستان) آویزان نموده و از طالبان مانند « لشکر نیابتی خویش» غرض تامین منافع استراتیژیک پاکستان استفاده نموده و از آنها مانند «گنج بی بها» محافظت به عمل آورده اند

ـ طالبان تاکنون مانند گدی های کوکی در دست و اختیار دولت پاکستان و پنجابیان قرار داشته و علنن آله دست ادارهء استخباراتی آن کشور بوده، که با رهنمای ها و هدایت های علنی و مخفی کارمندان ادارت استخبارتی پاکستان عمل می نمایند؟

در اثری همین پشتیبانی های بی دریغ دولت پاکستان از طالبان بوده، که گروه طالبان را غرور بی پایان بخشیده، که خود را پیروز مند میدان های نبرد در مقابل امریکا در افغانستان احساس نموده و حساب ‌نمایند.

همین ژست مغرورانه طالبان، یعنی خود داری از مذاکر با نماینده گان دولت افغانستان، ناشی از تعقیب سیاست برحالای تحقیر دولت افغانستان توسط هدایت دهنده گان طالبان، یعنی دولت پاکستان و پنجابیان بوده و می باشند.

اگر پشت طالبان در کوه نمی بود و اگر خانواده های طالبان در پاکستان به سر نمی بردند واگر از خانواده های طالبان در کراچی پاکستان به خوبی حفاظت نمی گردید، و اگر طالبان از پناه گاه های مطمین در پاکستان برخوردار نمی بودند، ابدن چنین توانایی و جرئت آنرا نمی داشتند، که با اینگونه بی اعتنایی با دولت و مردم غیور افغانستان برخورد نمایند؟

 

عظیمی

 

دهم مارچ سال 2019

 

 


بالا
 
بازگشت