بصیرهمت

 

مكثي بر ايديولوژي اسلام سياسي و بنيان گذاران نخبه اين ايديو

  از : ابن تيميه تا محمد بن عبدالوهاب 

فلسفه سياسي و ديني ابن تيميه كه در قرن چهاردهم ظاهر گرديد ، توانست  وسيعا به زيربناي ايديالوژي گروپ هاي جهادي مدرن أمروزي ، چه در شكل صلح أميز و چه  در گونه خشونت و ترور ، از گروپ هاي وهابي تا گروپ هاي اخوانالمسلمين ، از القاعده تا داعش ، مبدل گردد .  بخش عمده فعاليت  داعش  بر مبناي همان فلسفه ابن تيميه استوار است . بعنوان نمونه ، در دابق (نام مجله تبليغاتي داعش و نيز شهري  است در سوريه )، داعش از كاركرد ها و اهداف خويش ، با نقل قول از گفتار ابن تيميه ، دفاع مي نمايد  و از گفتار ابن تيميه  چنين نقل مينمايد : " بنياد دين بر راهنمايي كتاب و حمايت شمشير استوار است." اين گفتار  ابن تيميه تصادفي نه بلكه وي كاملا به اين معتقد بود كه جهاد  بهترين عمل داوطلبانه است كه يك إنسان ميتواند انجام دهد و  ارزش اين عمل داوطلبانه ، جهاد، بهتر از اداي فرضيه حج است.. بعد از مرگ تيميه ، شاگردان تيميه ،  از جمله ابن قيم الجوزيه، فلسفه إلاهيات تيميه را دنبال و موعظه نمودند.

ابن تيميه ، قويا با اين اصل معتقد بود كه جامعه با يد تسليم أوليائ  امور باشد  و سلفي ها پافشاري روي اين ايدياي تيميه دارند كه رهبران ديني بايد أوليائ امور جامعه اسلامي باشند و همه اعضا جامعه بايد پيرو  بدون قيد و شرط قرأن و احكام شريعت اسلامي گردند . ابن تيميه ميان مسلمان واقعي و مسلمان ،باصطلاح بنام مسلمان ،كه قوانين و احكام اسلامي را ناديده ميگيردو از أن بصورت درست پيروي نمي نمايد، فرق جدي قائل است . ابن تيميه چنين استدلال مينمود كه ، در صورتيكه رهبران يك جامعه اسلامي قوانين شريعت را اجرا ننمايند و در جامعه تحت رهبري شان اين قوانين را مورد اجرا قرار ندهند ، انها مشروعيت رهبري خويشرا از دست ميدهند و بر مردم است تا بر عليه انان برزمند .

ابن تيميه،  انعده مغولان را كه بغداد و دمشق را در قرن سيزدهم اشغال نمودند و به دين اسلام گرويدند ، دغلكار و شياد خواند و فتوي داد كه انها صلاحيت رهبري ، اداره و اجراي قوانين شرعي را ندارند .  ابن تيميه بر عليه فاتحان مغول جهاد را اعلام نمود ، گرچه مليشاهاي اسلامي وي از جانب مغولان تار و ًمار كرديدند ، مكر ايدياي اسلامي وي باقي ماند.

ابن تيميه كه خود يكي از مشهور ترين عالم علوم ديني در مذهب محافظه كار حنبلي شمرده ميشود، مسلمانان را وارثان نظر و عمل سلف الصالح صحابه و رهبران سه نسل اول اسلام ميدانست و جهاد تهاجمي ، فعال و تعرضي  را چون  وسيله و افزاري جهت تحميل حكومت سختگيرانه و جامد اسلامي ترويج مينمود . 

با پيروي از  همين گفتار ابن تيميه  است كه سلفي ها و وهابي ها ، وجيبه و فرض ديني شان ميدانند تا  در "برابر دنياي تاريك و مملو از جهالت " برزمند و قيام نمايند و رهبران جوامع اسلامي  را كه  قوانين شرعي  را در جامعه تحت رهبري شان مورد اجرا قرار نميدهند بايد  از قدرت بدور سازند  .

ابن تيميه ،  در زمان خويش خواهان  ايجاد خلافت در جوامع اسلامي بود و حالا اين ايديا به ارزو و  هدف اساسي سلفي ها  و داعش  و هابي ها تبديل شده و خواهان اجراي بلا قيد و  شرط قوانين شرعي اند و مخالف اشكار نفوذ هرگونه ايديا و قوانين و پرنسيپ هاي خارج از اين ايدياي جامد و سختگيرانه در جوامع اسلامي اند .  ابن تيميه در زمان خودش ، بر عليه نفوذ فرهنگي ، قوانين وقواعد،  به عقيده خودش،  كفرو بي خدايي مبارزه نمود . در زمان كنوني ، سلفي ها ، وهابي هاو ساير گروب  هاي راديكال اسلامي  شديدا بر عليه هرگونه إصلاحات و تفسير اعتدال و ميانه روي  از اسلام اند .

حسن البنّا ، كه در إسماعيليه در شرق مصر در سال 1928 , حزب اخوان المسلمين مصر را ايجاد نمود، با مليشاها نيز ارتباط داشت و انها را ملاقات مينمود  و أموزش  ميداد .

حسن البنّا ، كمال مطلوب اسلامي را در وجود همان نسل أولي مسلمانان مي بيند و أن دوره را دوره رعايت كامل أصول قران و فارغ از رنك ،  مليت ، نژاد و قوم ميداند . بهمين دليل وي نيز مانند ابن تيميه خواهان احيائ اسلام بهمان شيوه نسل اول اسلام بود .

حسن البنا ، در "رساله التعليم" ، تاسيس خلافت اسلامي و پيروي از خليفه مسلمين را اساسي ترين برنامه " اخوان المسلمين " ميداند. وي در رساله ديگري " اخوانالمسلمين زير پرچم قران " مي نويسد :

" اي اخوانالمسلمين ، و بلكه اي مردم ، ما يك حزب سياسي نيستيم ، گرچه سياست  ، بر پايه اساسات اسلامي ، در ريشه ، ريشه مان است................ما  به أن اصلي باورمنديم كه مكان، زمان و جنس  و مرز جغرافيائي را  نمي نشناسد و تا زمين را از خداوند به إرث نبرد پايان نخواهد يافت  ، چراكه اين برنامه پروردگار جهانيان و روش حضرت رسولااله است ".

وي در 1949 بعمر 43 سالگي ترور شد . وي نه دانشور  بود و نه اثار و رهنمود  هاي موثري از وي باقي مانده است .

سيد قطب ، زمانيكه از امريكا بر گشت ، به إخوان المسلمين نزديك شد  و در سالهاي 1950 تا 1960 به شخصيت بر نفوذ اخوانالمسلمين مبدل گرديد و به تدريج از ايدياي ميانه روي به انديشه تندروانه متمايل گرديد و بر استعمال  سلاح بر عليه حاكميت هاي بي دين و خدانشناس تاكيد نمود . بسياري از مسلماناني كه از خشونت گرايي بدور بودند با مطالعه آثار تند روانه وي به خشونت گراييدند . سيد قطب يادداشت هاي سفرش از امريكا را تحت عنوان " امريكايي كه من ديدم" به نشر رسانيد و در أن تصوير نفرت اوري از امريكا بر ملا نمود و در كتاب ديگري  " نشانه هاي در راه " برنامه عملي يك سازمان سياسي اسلامي را تدوين  نمود . بنا بر كفته وي اين سازمان سياسي بايد بدون در نظر داشت مدارا  و سازش در برابر تكفير و حكومت هاي جاهلي در سطح جهاني به جهاد برخيزدو براي ايجاد نظام اسلامي بكوشد . و اگر كسي جان خود را فدانمايد تا نام و اهداف چنين سازماني را واضحا اعلام نمايد رواست .  سيد قطب بر اين عقيده بود كه امپريالزم غرب و طرفداران نشنلزم ، سيكولاريزم و دموكراسي ، همه و همه،  در جهت جدائي و تضعيف أمت مسلمه عمل مي نمايند . سيد قطب احيائ دوباره خلافت وسيع اسلامي از أندلس (هسپانيه كنوني) تا اندونيزيا را تبليغ مينمود . اثار و گفته هاي سيد قطب كه  در أحياءو  رشد  اسلام سياسي ، تند روي و خشونتها ي اسلام گرايان راديكال اثر  عميق داشته است  ، بيشتر تحت تاثير گفته هاي مولانا مودودي قرار دارد و از وي الهام ميگيرد .

بعد از  ابن تيميه ، حسن البنّا و سيد قطب ، شخصيت ديگري كه تلاش نمود تا چهره سياسي اسلام را برجسته سازد مولانا ابوالاعلي مودودي بود . وي از شخصيت هاي پرنفوذ اسلام گرا در شبه قاره هند و بنيان گذار حزب " جماعة اسلامي " پاكستان است . وي چنين ادعا نمود كه اسلام دين جامع است و با سيستم ها ، تمدن ها و مكتب هاي ديكر در تقابل قرار دارد . وي اسلام واقعي را  همان اسلام سياسي خواند. أثار و نوشته هاي مودودي در راديكال سازي جنبش هاي اسلامي معاصر از اهميت بسزاي  بر خوردار است . راديكالترين حزب اسلامي در افغانستان ، حزب اسلامي كلب الدين حكمتيار، تحت تاثير ايديا هاي راديكال مودودي قرار داشته و امور تشكيلاتي  و سازماني اش بيشتر شبيه حزب جماعة اسلامي پاكستان است . مودودي در رساله اي تحت نام " اساسات قانون اسلامي " ميگويد " دولت اسلامي بايد بر تمام شؤون  زنده كي و عملكرد خصوصي شهروندان نظارت داشته باشد."

چند قرن بعد تر ،  تيولوژيست  جواني  ديگري بنام محمد بن عبدالوهاب تيولوژي ابن تيميه  را با تغيرات و  إصلاحات به يك جنبش سياسي مذهبي با نفوذ كه در سراسر جهان نفوذ يافت مبدل نمود . محمد عبدالوهاب در دوران اموزش خويش عميقا تحت تاثير ايدياي اسلامي ابن تيميه قرار گرفت  و با تاثير پذيري از ايدياهاي راديكال ابن تيميه ، مي خواست تا قوانين اسلامي و شرعي را ،به تفسير خاص خودش ، با جامعه اسلامي زمان پيغمبر و صحابه زمان وي همسان سازد .

خطابه ها و بيانات و صحبت هاي وي روي زنده گي جامعه بدوي عربستان و روحانيون سعودي تاثير عميق بجا گذاشت و محدوديت هاي شديد بدوي بر زنان در دكتورين شديدا محافظه كار وهابيت تسجيل گرديد .  . عبدالوهاب تاكيد بر اين داشت كه اسلام بايد از أنچه كه از منابع يوناني ، پارس و ساير منابع كفر و بت پرستي در ان نفوذ نموده است پاك و مبرا گردد. ضديت شديد گروپ هاي القاعده ، داعش و ساير كروپ هاي اسلام گراي كنوني  با اهل تشيع ريشه عميق در ايدياي وهابيت دارد . اين ضديت چنان  شديد است كه وهابي ها ي غرق در  تفكر ابن عبدالوهاب در نخستين سالهاي تسلط وهابيت بر زيارت هاي مقدس شيعان در عراق حمله نمودند و در سال 1216 قمري حرم امام حسين را تخريب نمودند و زيورات انرا به سرقت بردند و تعدادي را بقتل رسانيدند و در 1221قمري به قصد تخريب مزار امام علي به نجف حمله نمودند . و همه ساله شيعان پاكستان توسط همين گروپ هاي وهابي قرباني ميگردند .

مشكل عمده  در تيولوژي  اين متفكرين راديكال اسلامي اينست كه همه اينها ، از ابن تيميه تا حسن البنا ، سيد قطب و مودودي و محمد بن عبدالوهاب ، از جدائي دين از دولت بيزار و خواهان خلافت اسلامي بر پايه اجرا كامل شريعت و قواعد اسلامي اند . اين ايديالوژي ديني ديد كاملا كوتاه بينانه دارد و با تنفر همراه است  كه  همين تنفر باعث خشونت و ستيز و بيدادگري ميگردد .

سلفيزم / وهابيزم ،چون پلي معتقدينش را بسوي خشونت افراطي وصل مي نمايد ، ماهيت نهايت ارتودوكس  و تفسير نهايت سختگيرانه و جامدي  از اسلام دارد  .مخالف هرگونه نواوري است و ضديت افراطي با  هر نوع انديشه مخالف خويش ، بشمول ساير انديشه و ها و تفكرات اسلامي دارد  .

با پول هنگفت نفت ، عربستان سعودي با ايجاد مدارس و كمك  هاي مالي به نهاد هاي أموزشي ديني،  ايديولوژي وهابيت را در سراسر كشور هاي اسلامي صادر نمود . و تلاش زياد نمود تا با ترويج وهابيت در مدارس و ساير نهاد هاي أموزشي در سراسر جهان اسلام ،  ديد و تفسير سختگيرانه و جامد وهابيت را جانشين اسلام ميانه رو و معتد ل  سازد. يگانه هدف دراز مدت سعودي ها از اين تلاش نه تنها مخالفت و دشمني با مذهب شيعه است ، بلكه مخالفت با هرگونه ديد و يا تعبيري اسلام سني  كه در مخالفت با ديد و تعبير وهابيت باشد نيز مي باشد .

سعودي ها با ارزوي نفوذ ايدياي وهابيت در جهان اسلام از هر  روشي  جهت توسعه و نفوذ وهابيت استفاده نمودند . پاكستان ، يگانه كشور داراي سلاح اتومي در جهان اسلام را در نظر بگيريم ، مدرسه هاي اين كشور با ارسال سيل از كمك هاي مالي سعودي ها ، بخصوص  در دهه 1980 ، در انحصار أموزش و  تبليغ وهابيت سعودي ها قرار گرفت و پول سعودي ها با اطمنان توانست اين مراكز أموزشي را در انحصار ديالوگ ، خطابه ها و مناقشات علما و روحانيون ، سكالرها و مبلغين وهابي سعودي قرار دهد .

در كشور اندونيزي ، مدرسه هاي تحت حمايت مالي سعودي ها پرابلم هاي فرقه اي مذهبي را بوجود أورد كه قبلا در اين كشور اصلا احساس نميگرديد . براساس راپور هاي ارايه شده واعظين و خطابه دهنده گان در اين مدارس از ضديت  بر عليه  أقليت شيعه اندونيزي دفاع مينمودند و ريختن خون شيعه ها را مجاز ميشمردند و انهارا منحرفين راه اسلام مي دانستند .

يكتن از فلسطيني هاي كه  قبلا در عربستان سعودي زنده گي مينمود  ، به يكي از ژورنالستان از جريان اموزشش در يكي از مكا تب سعودي چنين ميگويد .براي ما در مكتب چنين درس مي دادند كه " شيعه ها دم دارند ، يهود ها شاخ دارند ، و ا گر شما با عيسوي ها دست بدهيد ، شما نيز مانند همان  ها عيسوي ميشويد .  " مفتي اعظم سعودي ، شيخ عبدالعزيز بن عبدالاه ، در سال 2015، بر تخريب همه كليساهاي  عيسويان در شبه جزيره عربستان امر داد . و توضيح داد كه اين عمل مطابق قوانين اسلامي ضروري است . اين عمل كاملا مشابه به همان أموزش و بيانات است  كه ابن تيميه بيشر از هفتصد سال  قبل بر عليه مردم غير مسلمان مقيم "شام ، الشام،" ايراد نمو.

تلاش سعودي ها تنها در قلمرو كشور هاي اسلامي محدود نميشود ، سعودي ها در مدارس و در ميان خطيبان كشور هاي غربي نيز به اشكال گوناگون از جمله حمايت مالي  بيدريغ براي اين مدارس و خطيبان مدارس  نفوذ نمودند . در 2017، وزارت داخله بريتانيا ضمن ارايه و نشر راپور مكملي عربستان سعودي را بزرگترين صادركننده اكستريميزم اسلامي در بريتانيا اعلام نمود .و در 2013 ، پارالمان اروپا سلفيزم و وهابيزم را منابع عمده تروريزم بينالمللي دانست  .

ايديا ، روش و عملكرد القاعده ، داعش ، بوكوحرم ، الشباب ، طالبان پاكستاني و افغاني  و ساير گروپ هاي دهشت افگن كه خواهان تحقق شريعت اسلامي و يا خواهان خلافت اسلامي اند، در پيوند  عميق  با همين  بنيان گذاران انديشه هاي راديكال اسلامي ، از ابن تيميه تا  ، حسن البنّا و سيد قطب و مودودي و محمد بن عبد الوهاب شكل گرفته  ورشد نموده است . سر بريدن ، سنگسار گردن و گردن زدن و قًطع دست و دشمني با اهل تشيع برنامه عملي هريك از اين گروپ هاي تروريستي و راديكال است ، همين اكنون در عربستان سعودي امر شرعي و ديني است كه همه روزه مورد اجرا قرار ميگيرد . جدائي دين از دولت كه اساس قوانين اجتماعي جوامع مدرن كنوني است ، نزد سعودي ها نه تنها مضحك است بلكه بدعت بشمار ميرود . سعودي ها و روحانيون سعودي توانستند از بركت فوران نفت ، زنده كي مجلل را بپذيرند ، مگر هيچگاهي پارالمان دموكراتيك و سيستم اجتماعي سياسي را كه مشروعيتش  را از  راي مردم بگيرد نپذيرفته اند . پايان

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت