صمد كارمند

 

حکومت های دست نشانده

پس از حوادث ١٩٩٢ما شاهد روی كار آمدن حاکمیت‌های مختلف بودیم، آنانی که جهاد علیه روس‌ها و حاكمیت دموكراتیك خلق را مقدس می‌دانستند قدرت را تجربه كردند و جز جنگ داخلی و پیامدهای منفی و وحشت بار آن دیگر خاطره‌ی از خود بجای نمانده‌اند، دوران سیاه طالبانی كه مشخصه‌ی برجسته‌ی آنان خشونت، جهالت، ترور و عقب گرایی بود ننگ و شرم تاریخ شد، مداخله نظامی امریكا و متحدان ناتو منجر بر سقوط طالبان و ایجاد حكومت حامد كرزی و بعد هم حكومت وحدت ملی (غنی و عبدالله) شد.

در هژده سال اخیر فساد، رشوت و اداره مافیایی در افغانستان نهادینه گردید، پدیده منفی قوم گرایی به اوج خود رسید، برترگرایان بیشتر از پیش در فكر قدرت و ادامه حاكمیت خویش شدند، جنگ و انتحار نه تنها كه كم نشد بلكه با انتقال جنگ بر شمال ادامه آن افغانستان شمول شد و نیروهای طالب و داعش تقویه و بنیاد گرایی بیشتر از پیش گسترش یافت، فرار و مهاجرت به خواست هر جوان و خانواده تبدیل و هزاران هموطن ما پناه‌جو و در شرایط سخت هجرت بسر می‌برند. زیر شعار آزادی، آزادی را به گلوله بستند و انسانیت را بیگانه‌ی جوهر انسان‌ها ساختند. صاحبان زر و زور را تقویه و قانونیت و عدالت اجتماعی را زیر پای كردند، افغانستان را به‌طرف بیچارگی، ناتوانی، بحران سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی كشانیدند و محتاج برای بیگانه گان.

می‌شود فهرست كلانی از کمبودها و نارسایی‌ها را قطار كرد و در نهایت به این نتیجه رسید كه باوجود امكانات بزرگ مالی و حمایت جامعه جهانی افغانستان هنوز هم نقطه تاریك، بحرانی و نابسامان جهان می‌باشد.

در چنین شرایط ناهنجار و بحران آفرین بر هر وطن‌پرست و خدمتگزار مردم و وطن وجیبه است تا متحدانه برزمد و مرهمی شود برای زخم‌های ناسور چهار دهه جنگ، خشونت، وحشت و ترور.

امید و خواست مردم به‌طرف نیروهای ترقی خواه، دیموكرات، آزادیخواهان و مردمان چیز فهم است.

آیا این نیروها توان و حوصله و برده باری چنین خواست انسانی و بلند مردم را دارند؟

پرسشی است دشوار و قابل دقت.

پس از سقوط حاكمیت ١٩٩٢ نیروهای ترقی‌خواه، وطن‌پرست و دموكرات به شكست سیاسی و تشكیلاتی مواجه شدند و خلای عمیق سیاسی در كشور حکم‌فرما شد. یک تعداد به کشورهای مختلف جهان و به‌خصوص اروپا و امریكا پناه‌جو شدند و بخش وسیع در وطن بدون امكانات مادی و معنوی باقی ماندند و ما با لشكر بزرگ خاموش و بی‌تفاوت روبرور هستیم، لشكری كه آزمون بزرگ را در امر خدمت به مردم و وطن سپری کرده‌اند اما امروز بیچاره و ناتوان.

در بیش از دو دهه‌ی گذشته بیشترین توان و قدرت نیروهای ملی، مترقی و دموكرات در آرایش دو باره‌ی ساختارهای تشكیلاتی، ادغام، رفتن به‌طرف وحدت، تصفیه حساب‌های گذشته، زنده باد و مرده باد سپری شد هنوز كه هنوز است این ساختارها در چوكات لازم جای نیافته‌اند و ادغام و وحدت‌ها هم شكننده و بدون ثبات. خودخواهی، خودمحوری بعضی چهره‌های تأثیرگذار حلقات و ساختارهای حزبی و سازمانی مانع وحدت تشیكلاتی و كنار آمدن نیروهای ملی، مترقی و دموكرات شد، اکثریت رهبران جنبش دموكراتیك و ترقی‌خواه هنوز هم تحت تأثیر حوادث سال‌های ٩٢ گوشه نشینی نموده و خاموش‌اند و یا اصلن دیگر علاقه‌ای برای ادامه‌ای رسالت تاریخی و وطنی خویش ندارند.

نیروهای ملی، مترقی و دموكرات نه تنها كه مؤثریت لازم را در روند سیاسی موجود افغانستان ندارند بلكه خودشان به نحوه‌ی وسیله بازی‌های قدرت و ثروت شده‌اند و در ضمن دنباله رو حوادث. پیشاهنگی خویش را در جهت مسیر حوادث و رویدادهای سیاسی و اجتماعی به نفع انسان سرزمین ما از دست داده‌اند و یا هم لنگ لنگان گام می‌گذارند.

باید اعتراف كرد كه به همان پیمانه كه حکومت‌ها، نیروهای تاریك اندیش و راست گرا در کمبودی‌ها و چالش‌های بیش از دو دهه اخیر مسؤول و ذیدخل اند نیروهای ملی، مترقی و دیموكرات نیز شریك و جوابده اند، عدم حضور فعال نیروهای ملی و مترقی زمینه شد تا افغانستان بیشتر از پیش به بحران كشانیده شود.

خطرناک‌تر از همه رشد پدیده قوم گرایی، زبان گرایی و برترگرایی است كه با تأسف حتا در میان خانواده‌ها هم رخنه نموده و آرام آرام می‌خواهد مجموع جامعه را این مرض كشنده احتوا نماید، نیروهای ملی، مترقی و دموکراتیک نه تنها کمتر مانع این پدیده شوم می‌شوند، بلكه عده‌ی افزار ترویج و تبلیغ آن شده و آگاهانه وطن را به‌سوی نفاق و بحران می‌کشانند.

نیروهای ملی، مترقی و دموكرات را نبود اندیشه و راه كردهای مثبت و فعال به‌منظور غلبه بر دشواری‌ها و چالش‌های موجود تهدید می‌کند، بسیاری‌ها در پله‌های قدرت و سیاست‌های روز، خود را ترازو می‌کنند در حالی که اگر اندیشه و راه کرده‌ای ترقی‌خواهانه طرح و تنظیم و پای بند به آن باشند دیگر لغزش‌ها و پله‌های رنگارنگ در كار نیست.

شرایط موجود كشور ضرورت همسویی، همدلی، همكاری، اتحاد و عمل مشترك همه شاخه‌های حزب دیروز و در مجموع نیروهای ملی، مترقی و دموكرات را با حفظ استقلال تشكیلاتی و هویت سیاسی‌شان تحت یك چتر واحد هر چه بیشتر احساس می‌کند، برای این امر مقدس ملی باید با تمام توان و نیرو اقدام ورزید و عملن از شعار به عمل وارد شد.

بايد شجاعانه برای امروز و فردا فکر ایجاد کرد و تسلیم سازش های برای داخل شدن در قدرت نشد.

ما به هیاهو، تكاپو، حركت، بیداری، زندگی باهمی، بینش نو و دگرگونی فرهنگی و فكری نیاز داریم.

 

 

 


بالا
 
بازگشت