الحاج عبدالواحد سيدی

 

حیات سیاسی ، نامه ها و پیام های حضرت محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم

 

۲-امان نامه ها

این امان نامه  ها از سوی پیامبر اسلام به کسانی  داده می شد که در گرویدن و یا نگرویدن به اسلام دو دل بودند . به جز یکی دو مورد ،چون امان نامه قبیله ثقیف(شماره ۱۸۱) شامل آن  میباشد  وآن طوری بوده است که طرف در پایان مدت قید شده در  امان نامه یا اسلام  را می پذیرفتند و یا از جایگاه زندگی خود  دور می شدند ، همۀ نامه  های امانی  که از سوی پیامبر (ص) به  کسای داده شده ، همراه با شرط پذیرش اسلام است . برای نمونه ، در امان نامه ای که پیامبر خدا (ص) برای معاویه بن جرول  نوشته، آمده است :با این شرط که وی نماز بگزارد،ذکات دهد ، یک پنجم غنیمت های بدست آمده  و سهم پیامبر را از آن بپردازد واز مشرکان دوری گُزیند ، در پناه اسلام خواهد بود . نیز همۀ دارائی هائی را که زمان گرویدن به اسلام داشته است ، از آن وی خواهد بود .گاهی در کنارشرط بالا، دادن «صفی» پیغامبر اسلام (ص)به پیغامبر(ص) نیز قید شده است (شماره ۲۳۳)

گاه در امان نامه ای ، امتیاز  بیشتری به گیرنده  آن ، داده شده است.گویا موقعیت اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی گیرنده یا گیرندگان ایجاب می کرده است که این امتیاز ها ، به آنان داده شود. در امان نامه یا پیمان نامه ایکه به گونه ای امان نامه نیز هست و پیامبر (ص) برای مردم «خزاعه» نوشته (شماره ۱۷۲). با آنکه شمار کمی از این مردم مسلمان گشته و بیشتر آنان کافر بودند،لحن نوشته ، بسیارنرم و اطمینان بخش و دوستانه است که دو عامل را سبب و نتیجه آن میتوانیم بدانیم ؛ یکی اینکه پیامبر خدا(ص) توسط این  امان نامه ها و یا پیمان نامه ها خواسته است مکارم اخلاقی ای را که در شأن  ان حضرت (ص) موجود بود منحیث خط مشی اسلام ، تبارز داده و رهکار روشنی برای نحوه اداره جامعه آینده اسلام ، پی ریزی نموده و امت اسلام را به آن مقید و پایبند نماید ؛دوم از انجائیکه قبیله خزاعه ، قبیله بزرگ بود و تیره های بسیار این قبیله (الأعلام،زرکلی جلد دوم ، برگ های ۳۴۸-۳۴۹) . در سرزمین عربستان پراگنده بودند ،پیامبر اسلام (ص) ، بدین سان نوشته ای مهرآمیز،بدست آنان داده است . پیامبر (ص) ، با این گونه  رفتار  ها و سلوک پیامبرانه خود میخواست از یکطرف ، آنان را به  اسلام خوشبین گرداند و از سوی ایشان گُزندی بر مسلمانان نرسد و هم راهی را گذاشته باشد که در چوکات اداره  اسلام از سوی پیروانش در آینده در مدیریت بزرگ اسلام ، و جهت گسترش دین اسلام راه و تدبیر روشنی را بنیان گزاریده باشد .

افراد قبیله خزاعه ، پیش از اسلام نیز بسیار نیرو مند  وسر شناس بوده اند . مسعودی می نویسد :«بزرگان خزاعه مدت سه صد سال ، سرپرستی و ادارۀ خانه  کعبه را به عهده داشتند ». (مروج الذّهب ، جلد دوم ، برگ ۳۲) از این رو برخی با در نظر گرفتن برخی  ملاحظات سنجیده دیگر (که بیشتر بر نحوه سیاست گزاری و عملکرد پیامبر(ص) بخاطر گسترش سالم دین اسلام بر می گردد) است که در متن امان نامۀ این گروه ، امتیاز هایی (نیز) به این گروه داده شده است .

کتانی می مویسد : «پیامبر اسلام (ص) در نوشته های خود ، به همه جوانب می نگریسته است ،تا مبادا نا آگاهان وبدخواهان ، با استناد به نوشته او ،به مردم زیان برسانند». (التراتیب الاداریة، جلد او ، برگ ۱۴۲)

۳- پناه نامه ها

دستۀ  دیگر از نامه های پیامبر(ص) نوشته هایی است که در ان واژۀ «ذمّة» (پناه دادن)به کار رفته است . شمار این نوشته ها نیز کم نیست .گیرندگان این نوشته ها ،گاه مردم غیر مسلمان و زمانی مسلمانان بوده اند.

در پیمان نامه های (شماره ۳۳، ۳۴ ، ۹۴)طرف پیمان و پناه ، مسیحیان اند. در متن این پیمان نامه ها ، برای برخورداری ترسایان از پناه مسلمان، شروط نه چندان دشوار یاد شده است . نیک اندیشی و پاک دلی نسبت به مسلمانان، یکی از آنهاست. در بیشتر اینگونه پیمان ها ، گرویدن به آیین اسلام یکی از شرط های بیادین برای پناهنده است.

برخی  از این نوشته ها که دارای لفظ «ذمّة» است ، به مسلمانانی نوشته شده که در اسلام خود ، چندان استوار نبوده اند ؛یا در آنها روی سخن با کسانی است که با این نوشته ها ، به اسلام فرا خوانده شده اند .

در همۀ این نامه ها ، شرط پایداری به اسلام و بکار بستن واجبات آن در باره گروهی ، یا گرویدن به اسلام و گردن نهادن به دستور های اسلامی ، در باره گروه دیگر ، با صراحت تمام دیده می شود .

در متن برخی از این پیام نامه ها ، گذشته از پناهی که به گیرندگان  آنها داده شده ، آنها بر پایه این نوشته ها ، از امتیاز های بزرگ دیگری نیز برخوردار گشته اند . در نوشته هایی که از سوی پیامبر اسلام (ص)به گروهی از یاغیان  جامعه مشرک عربستان آن روز که به تعبیر پیامبر (ص)، :«عبادالله العتقاء»  نام گرفته اند، پس از شرط پذیرفتن اسلام و گزاردن نماز و دادن زکات و به پناه اسلام در آمدن ، چنین آمده است:

«سرور و سرپرست اینان ، محمد (ص) است . هر برده ای که در میان ایشان باشد ، آزاد است . از آنان هیچکس  را نا خواسته به میان قبیلۀ او ، باز نمی گردانند . هر خونی که (پیش از این) ریخته یا مالی که از دیگران گرفته اند ، از آن خود ایشان است . هر طلبی که از دیگران داشته باشند ، بهایشان باز گردانده خواهد شد. هیچ گونه دشمنی و ستمی بر ایشان نخواهد رفت ». نامه خطاب به آنان ، با جملۀ «والسلامُ علیکم » به پایان  می آید .

در خور یاد آوری است که این گروه یاد شده نیز همچون مسلمانان . با سران مشرک مکّه در ستیزبودند، البته با انگیزه های ناهمگون. مسلمانان با انگیزۀ اسلامی ، و آنان با انگیزه های روابط نا برابراجتماعی .اقتصادی و مادّی،با بت پرستان مکّه در  پیکار بودند.

به هر روی ، سران بت پرست مکّه، دشمن مسلمانان و این گروه عاصی بودندکه در تهامه [1]  پناه گرفته و راه را بر کاروانها می بستند . اگر این جماعت شورشی که از افراد چندین قبیله و گروهی از بردگان فراهم آمده بودند ، با تیره های گوناگون قبیلۀ خزاعه که در تهامه پراگنده بودند ،به هم می پیوستندو با پیامبر(ص) و پیروان او به دشمنی بر میخاستند، بیگمان مسلمانان برای درهم شکستن این دشمن ، باید بهای سنگینی می پرداختند. از این روست که متن وسبک پیمان نامه ها و امان نامه های که پیامبر خدا (ص) برای این گروه ها نوشته ،با متن نوشته های هم موضوع آنها ، برابر نیست . این نابرابری در متن نوشته های پیامبر (ص) ، به راستی سنجیده  و همآهنگ با مصالح جامعۀ کوچک اسلامی آن روزبوده است.

پیامبر اسلام(ص)مانند این رفتار رابه گونۀ دیگر ، در جنگ خندق نیز در پیش گرفت و شیرازۀ یکپارچگی سپاهیان هم پیمان دشمن را از هم گسست واسلام و مسلمانان را از خطر بسیار بزرگ ، رهایی بخشید (فرمان های شماره ۸ ، ۷ ،۵)

در پیمان نامه ای که پیامبر اسلام (ص) برای افراد قبیلۀ ثقیف  نوشته ، نیز امتیاز  های بسیاری برای آنان ثبت کرده است :(پیمان نامه  ۲۲ ماده ای ثقیف،شماره . (شماره ۱۸۱)

ثقیفیان مردمان شجاع و دلاور ودر دلیری و مقاوم بودن ، میان تازیان نمونه  بودند .ثقیفیان پس از استادگی سختی در برابرحملۀ مسلمانانیکه نتیجتاَ باعث نومید گشتن مسلمانان از گشودن طائف ، ترتیبی شد که خود برای صلح با پیامبر (ص) پیش قدم شدند و پیامبر خدا (ص) پیمان نامه بالا را برای  ثقیفیان نوشت .(معجم البلدان ، یاقوت ،جلد سوم ، برگ۹۸۴) اهمیت این موضوع در نظر پیامبر(ص)، آن اندازه بزرگ بوده  که در فرمانی جداگانه .با تأکید و تهدید به زدن تازیانه  . از مسلمانان خواسته است که به حریم «وِج» (طائف،سرزمین ثقیف ). نزدیک نشوند. هیچ کس بی اجازۀ مردم طائف . حتی حق عبور از آن سرزمین را ندارد.

این همه  سفارش در مورد مردم ثقیف برای آن بوده است  که پامبر خدا (ص) با دانش پیغامبرانه شان ، پی به دلیریها ، کارآییها وپایداریهای آنان برده بود .نوشته اند : آخرین قبیله عرب که به اسلام گروید ، قبیله ثقیف بود ، نخستین گروه از تازیان که پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)در طول سده ها به  اسلام خود پایدار ماندند و در برابر دشمنان اسلام  شجاعانه دفاع نمودند همین ها بودند.(الاعلام زرکلی ۲/۸۵).

پیامبر اسلام (ص)در نوشته های خود ، جنبه های زیبا نویسی و بلاغت را از نظر دور نمیداشته (نه به اندازه ای که مضمون و محتوی در گرو آن قرار می گرفت). نامه هایشان را همیشه برابر به آشنایی و نا آشنایی گیرندگان  آنها به زبان تازی ، و نیز در خور دریافت و توان درک گیرندگان ، می نوشت . از این رو متن نامه های پیامبر(ص) برای فرمانروایان غیر عرب، کوتاه و ساده است . برای نمونه در نامه خود به خسرو پرویزشاه ایران چنین می نویسد :

«بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ

مِن مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّه إِلَی کِسرَی عَظِیمِ فَارسَ،

سَلامٌ عَلَی مَنِ اتَّبَع الهُدَی وَ آمَنَ بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ شَهِدَ أَن لَا إِلَهَ إِلَّا اللّهُ وَحدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسُولُهُ أَدعُوکَ بِدِعَایَةِ اللّهِ فَإِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَی النّاسِ کَافَّةً لَا تَذِرُ مَن کَان حَیّاً وَ یَحِقُّ القَولُ عَلَی الکَافِرِینَ أَسلِم تَسلَم فَإن أَبَیتَ فان اثم المجوس علیک».

ترجمه متن نامه:

«به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر

از محمّد فرستادۀ خدا(به کسری(خسرو پرویز)بزرگ پارس،

سلام بر کسی که پیرو هدایت گردد، به خدا و فرستادۀ او ایمان آورد و گواهی دهد که خدایی جز خدای یگانۀ بی شریک نیست و محمّد بنده و فرستادۀ اوست. من تو را به سوی خدا فرا می خوانم که من پیامبر خدا بر همۀ مردمانم تا زنده دلان را هشدار دهم و کلمۀ عذاب بر کافران مسلّم گردد. از این رو، اسلام آور تا ایمن مانی. اگر اسلام نیاوری، بی گمان گناه همۀ مجوسان بر گردن تو خواهد بود.».

(السیرة الحلبیة، تاریخ یعقوبی، البدایة و النهایة، الکامل لابن اثیر، الطبری، عمدة القاری، کنز العمال، تاریخ ابن خلدون، نشأة الدولة الاسلامیة، بحار الانوار، فقه السیرة، زاد المعاد لابن قیم، ناسخ التواریخ و ... (مکاتیب الرسول، ج 2، ص 316). دکتر محمّد حمید اللّه نیز علاوه بر منابع متعدّدی که ذکر می کند، اشاره به مقالاتی دارد که در مجلاّت هند و پاکستان و بیروت در این رابطه به چاپ رسیده است (نامه ها و پیمان های سیاسی حضرت محمّد، ص 189).

متن نامه های پیامبر (ص) به هرکلیوس، امپراتور روم ،نجاشی پادشاه حبشه ، ومقوقس کارگزار امپراتورروم در اسکندریه مصر نیز نزدیک  به متن همین نامه است که در جای ان به تفصیل به اثرات و تبعات ان خواهیم پرداخت.

اما هنگامی که  گیرندۀ نامه یکی از فرمانروایان عرب است ، با آنکه متن نامه چندان بلند نیست ، ولی جمله ها و واژها، پیچیده و دشوار است .(کتاب الصناعتین ، ابو هلال عسکریؤبرگهای ۶۰-۶۱)بدین سبب است که متن این گونه نامه ها ، در کتابهای غریب الحدیثو کتب لعات شرح گشته است . مانند غریب الحدیث ابن قتیبه ؛ الفایق فی غریب الحدیث ، زمخشری ؛ النهایة فی غریب الحدیث، ابن اثیر و ...

دعوت اهل کتاب به اسلام

در نامه ها  پیمان ها و امان نامه ها ی که پیامبر اسلام (ص)برای فراخواندن اهل کتاب(یهود یان و ترسایان) به اسلام نوشته، از شعایر آیین های آنان  نیز یاد کرده است. در نوشته های خود به یهود،ازموسی بن عمران ،تورات ، از نام خود به عنوان پیامبری که در تورات آمده  و آیه ۲۹ سوره ۴۸ الفتح : « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا».

ترجمه: «محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند، آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را می‌طلبند، بر رخسارشان از اثر سجده نشانه‌های نورانیّت پدیدار است. این وصف حال آنها در کتاب تورات و انجیل مکتوب است که (مثل حال آن رسول) به دانه‌ای ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخه‌ای نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوّت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را (در تماشای خود) حیران کند (همچنین محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم و اصحابش از ضعف به قوّت رسند) تا کافران عالم را (از قدرت و قوّت خود) به خشم آرند. خدا وعده فرموده که هر کس از آنها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهانش ببخشد و اجر عظیم عطا کند. گفتگو می کند نامه شماره(۱۵).

همچنان  پیغامبر در نامه هایش به ترسایان(مسیحیان)،نیز از مریم عذرا ، عیسی مسیح ، در آیه ۶۴سوره آل عمرانیاد ی کند:« قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ».

ترجمه: «بگو: ای اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم که به جز خدای یکتا را نپسرستیم، و چیزی را با او شریک قرار ندهیم، و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم. پس اگر از حق روی گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم». یاد کرده است

 

 


 

[1] تهامه ، به کسر تاء یکی از پنج بخش عربستان و پارهای از خاک یمن است . مرز های مکّه در شمال آن و صنعاء در جنوبآن قرار دارد(المسالک والمممالک ، اسطخری ، برگ ۲۶؛ معجم البلدان ،یاقوت،جلد دوم ، برگ ۷۷.

 

 

+++++++++++++++++++++++

بحث (۳)

نامه  نویسنده نامه  ، گواه یا گواهان نامه

در پایان شماری از نامه ها و پیامها و پیماننامه های پیامبر (ص) ، نام نویسنده نامه نیز آمده است . در پایان  پیمان نامه صلح حدیبیه (شمارۀ ۱۱) ، نام علی بن ابی طالب (رض) به عنوان نویسندۀ نامه  و گواه آن و نامهای شماری از مسلمانان و یک تن از مشرکان (مکه ) نیز به عنوان گواهان  متن پیمان نامه ، دیده می شود . در پایان نوشتۀ «تقسیم  گندم خیبر» (شماره ۱۷) (غنایم جنگ خیبر) ، نامهای عثمان بن عفان (رض) و عباس ، به عنوان گواهان  متن نوشته آمده و عباس ، نویسنده نامه نیز بوده است . در پایان  نامه (شماره ۱۹) ، این جمله آمده است :« وکتب خالد بن سعید». این روش در تمام  پیمان نامه  ها و نامه  های آنحضرت (ص) مراعات شده است.

تاریخ نگارش نامه ها و پیمان نامه ها:

در پای شماری از نامه های پیامبر (ص) ، تاریخ نگارش انها نیز  آمده است در پیمان نامه (شماره ۳۳) ، این عبارت دیده می شود : « [و کتب علی بن ابی طالب فی سنه تسع (نهم)[1]] ». نیز در پایان  پیمان نامه ساختگی (شماره ۳۴)،  این عبارت و نامها ، به چشم می خورند:

« وکتب علی بن ابی طالب بخطَّه ؛ و رسول الله یملی علیه حرفاَ حرفاَ ، یوم الجمعة لثلاث (!) لیال خلت من رمضان سنة خمس مضت من الحجرة». همچنان در پایان  نامه ها و پیمان نامه ها ، کسانی که  نامه را نوشته اند و کسانی که در ذیل نامه بر آن گواهی داده اند اسمای شان  درج گردیده است از قبیل :

شهد[عمار]بن یاسر وسلمان الفارسی  مولی رسول الله و ابوذر غفاری » . نیز در پایان چندین نامه دیگر ، تاریخ نوشتن آنها آمده است .

در زمان بکار گرفتن  تاریخ  در نوشته های اسلامی ، پژوهشگران مسلمان ،  همدستان نیستند. طبری می نویسد : «پیامبر اسلام (ص)  هنگام ورود به مدینه ، دستور داد تا مسلمانان در نوشته های خود ، از تاریخ استفاده کنند . پیامبر(ص) در نهم  ماه ربیع الاول، به مدینه گام نهاد . گفته اند که مسلمانان در آغاز ، تاریخ را به یک ماه و دو ماه ، نشان میدادند ؛ تا آنک سال اول هجری به پایان آمد ، آنگاه تاریخ را به سال نوشتند. (تاریخ الرسل والملوک، الطبری ، ج/سوم ، برگ ۱۲۵۰)

چنانچه اگر نظر طبری پذیرفته شود، تاریخ پایان نامه ها را میتوان درست  دانست . ولی  بیشتر پژوهشگران تاریخ اسلام  در باره زمان پدید آمدن  تاریخ اسلامی (چنانیکه در فوق اشارتاَ تذکر رفت ) با طبری همدستان نیستند . آنان به این  باور اند ۰که مبداء) تاریخ اسلامی در روزگار عمر خطاب (رض)، در سال هفده هم یا هژدهم  هجرت  نبوی  بنیاد نهاده شد . (تاریخ رسل و الملوک ۳/۱۲۵۳ و ۱۲۵۵؛ تاریخ سنی ملوک و الارض و الانبیاء ، حمزه بن الحسن اصفهانی ،برگ ۸؛ التنبه والاشراف، مسعودی ، برگ ۲۵۲). بر پایه این نظر تاریخی که در پایان شماری از نوشته های  پیامبر (ص) آمده است ، نمی تواند از اعتبار چندانی بر خوردار باشد . به ویژه آنکه در پایان  پیمان نامه ها و نامه هایی مانند پیماننامه مدینه (شماره ۱)، پیمان صلح حدیبیه (شماره ۱۱)، فرمان پیامبر (ص) عمرو بن حزم (شماره ۱۰۵)، یکی از پر اعتبار ترین فرامانهای که پیامبر (ص) به کارگزار خود  در یمن  نوشته است ، تاریخی دیده نمی شود. در آن فرمان بسیاری از دستورات فقهی آمده که از دیر باز ، یکی از مستندات نیرو مند فقها در مسایل فقهی بوده است . همچنین هیچ یک از نامه های پیامبر (ص) به سران کشور ها و بزرگان قبیله های عرب ، دارای تاریخ نیست . مانند نامه های پیامبر (ص) به خسرو پادشاه ایران (شماره ۵۳)، به امپراطور روم شرقی(شماره ۲۴) به مقوقس کارگزار امپراطوردر مصر(شماره ۴۹)، به نجاشی فرمانروای حبشه (شماره ۲۱)، به منذر بن ساوی کارگزار خسرو در بحرین (شماره ۵۷)، پیمان نامه قبیله ثقیف (شماره ۱۸۱) و . . . همه این نوشته ها ، از دیدگاه تاریخی ، سخت معتبر اند و جایگاه ویژه دارند : ولی چنان که یاد شد ، هیچ کدام آنها دارای تاریخ نیست .

اما پیمان نامه  حکمیت جنگ صفین بین حضرت علی بن ابی طالب (رض) و معاویه بن ابوسفیان (شماره ۳۷۳)دارای تاریخ درست و سنجیده است چرا که قبلاَ تقویم هجری در زمان  خلافت  حضرت عمر (رض)تعیین و تثبیت شده بود .  

ویژگی های معنایی نوشته های پیامبر (ص): 

نامه های حضرت محمد (ص) را از نظر محتوا به  دسته های زیر ،  تقسیم کرد :

۱-اقطاع و بخشش ها ، ۲- امان نامه ها ، ۳- پناه نامه ها ، ۴- دعوت به اسلام ، ۵- بیان احکام اسلامی ، ۶-پیمان صلح با مشرکان ، نامه نگاری با دشمنان.

۱-اقطاع ملک و عطای اموال ،

بخششهای بوده که از سوی پیامبر (ص) ، نسبت به مسلمانان و گاه نیز بغیر مسلمانان، انجام می گرفته است .

این بخشش ها از نوشته ها ، وشمار بسیاری از نامه ها ی پیامبر (ص) را در بر می گیرد .

این اموال  گاه خوار وبار و آذوقه بوده است ، مانند عطای مقداری از گندم و جو به دست آمده از خیبر که به فرمان پیامبر (ص)، میان زنان اوو دخترش فاطمه (رض) تقسیم شد (شماره ۱۸) (مجموعه وثایق(شماره ۱۷) ،همچنین عطای آذوقه ده شتر گندم ، ده بار شتر جو ، ده بار شتر خرما ، به یهود بنی عُریض که همه ساله هنگام برداشت محصول ، به آنان پرداخت می شد. نیز بخشیدن مقداری  جواری و کشمش به قیس همدانی . این گونه جواری و کشمش نیز به گونه مستمری ، در خانواده و فرزندان  قیس بر جای ماند .

گاهی این بخشش ، اقطاع (اقطاع به زمینی گفته می شود که از سوی حکمرانان به کسی واگذار شود . به این گونه زمین ها ، «اقطاع » گویند و مفرد آن «قطیعه» است .ملک اقطاعی ،پس از مرگ دارنده آن ،از آن  فرزندان وی می شده است (مفاتیح العلوم خوارزمی، برگ های ۵۹و ۶۰) زمین کشاورزی ، کارگران و بردگان و چارپایانی بوده اند که بر روی آن زمین کار می کرده اند .(شماره ۱۱۶)

تعداد چشمگیری از این عطایا واقطاها ، با شرایط پذیرفتن اسلام ،گزاردن نماز ، پرداختن ذکات  ویک پنجم غنیمت های بدست آمده ، از سوی گیرنده بخشش ها  همراه بوده است .(شماره ۱۱۱ ، ۱۲۰ ، ۱۵۷ ، ۱۸۶ ، ۱۹۷ و. . . ).

گونۀ دیگری از این بخششها در ضمن امان نامه ها ، آمده است ، پیامبر خدا (ص) در کنار امان یا پناهی که به کسی یا گروهی میداده ، با قید گرویدن به اسلام و بجای آوردن کار  های واجب اسلامی ، گاه امتیاز ها یا چیز های  مانند : زمین قابل کشت ، چشمۀ آب یا درختان خرما نیز عطا می کرده است.(شماره ۱۶۷، ۱۸۹ ، ۱۹۳ و . . .)

در پایان برخی از این نوشته ها ، جمل هایی : «لایحاقهُ فیها (شماره ۲۰۷) یا ، فیه »، (شماره -۲۰۸)« فمن حاقه فلا حق لۀُ فیها (یا ، فیه ) و حقۀ حقً» (شماره ۲۰۸ ، ۲۱۰ ، ۲۱۳) ، آمده است . متن نوشته های  مربوط به عطایا اقطاع ، بیشتر با عبارات «هذا ما اعطی . . .» یا با جمله ای که بیانگر  اعطا باشد ، آغاز شده است .

تبصره:

(در اینجا به یک نکته مهم  واساسی ای از جهان بینی   رسول الله(ص) بر میخوریم که  شور بختانه  در حال حاضر از طرف مسلمانان نه تنها مراعات نمیشود ، بلکه آن را با نفرت مردود میدانند و آن مواسات دین در برابر غیر مسلمانان است که پیامبر خدا حتی آنرا در برابر دشمنان اسلام که تا هنوز ایمان نیاورده بودند ،  نیز آنجام میداده اند. این موضوع را اکثر دانشمندان و  واعظان  دین در نظر نمی گیرند وچنانچه ، حتی  سلام دادن مسلمان را به غیر مسلمان ، بی حرمتی در برابر دین میدانند . اگر این واعظان  به معنی سوره فاتحه شریف توجه کنند که  خداوند خود را رب العالمین میخواند ،  وبحث بخشش پیامبرانه (ص) را به غیر مسلمان از جانب پیامبر خدا که ریشه در همین  تعریف از الله  مشمول آن است ، بدانند و قبول کنند ، شاید بسیاری از پیچیدگی های سیاسی و عقیدتی جهان   اسلام ، نیز مرفوع گردد.  ویگانه عاملی که دین اسلام را جهان شمول ساخته است و  دین را وسعت جهانی بخشیده است ،  دید وسیع حضرت پیامبر بزرگ اسلام (ص) ، به مقام انسان میباشد که صراحتاَ باعث رشد و انکشاف و گسترش اسلام ، و دگر گونی مردمان خارج از دایره اسلام گردیده و آنها را به سوی اسلام  تشویق و ترغیب نموده است. (مولف))

از همین دست بخشش های پیغامبرانه که در صدر اسلام  جای والایی داشت. معرفی و توجه به مولفةالقلوب که یکی از اسباب و آثارگرایش غیر مسلمانان جایگاه ویژۀ در اسلام داشته و مشهور میباشد . نبی مكرم اسلام، حضرت محمد صلی الله علیه و آله در ماه شوال سال هشتم هجری، پس از آگاهی از تصمیم اشراف و بزرگان هوازن و ثقیف برای حمله به مسلمانان، تصمیم گرفت به مقابله با آنها بپردازد. پیامبر با 12 هزار نفر از مسلمانان به سوی دشمن حركت كرد. (ابن سعد، الطبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، فرهنگ و انديشه، 1374 ش، ج2، ص 147.)

مسلمانان در ابتدای این جنگ، شكست خوردند؛ اما در نهایت، پیروز شدند.( يعقوبي، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبي، ترجمه محمدابراهيم آيتي، تهران، علمي و فرهنگي، چاپ ششم، ج1، ص 423.)

دشمنان اسلام پس از شكست، برخی به طائف و گروهی به نخله رفتند و عده ای در اوطاس اردو زدند.( طبري، محمد بن جرير؛ تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375 ش، ج 3، ص 1204.) در این جنگ، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد.( ابن هشام، السيرة النبويه، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، كتابچي، 1375 ش، ج2، ص 303.)پیامبر صلی الله علیه و آله خمس این اموال را ـ كه متعلق به خودش بود ـ به افردی بخشید كه در تاریخ اسلام به «مؤلفة القلوب» مشهور شده اند .

مؤلفة القلوب را در لغت، از این عبارات برگرفته اند: الًفتَ بینَهم تألیفاً...؛ الفت دادی بین آنها الفتی؛ یعنی تفرقه بین آنها را از بین بردی و الًفتَ الشی تألیفا...؛ چیزی را الفت دادی... بنابراین در لغت به معنای پیونددادن بین دلها و جمع كردن آنهاست.

مؤلقةالقلوب در اصطلاح، یك معنای عام و یك معنای خاص دارد:

این كلمه در معنای اصطلاحی عامش به كفاری اطلاق می شود كه با اختصاص بخشی از زكات به ایشان، دلهای ایشان جلب و به اسلام متمایل می شود و یا در جهاد یا دفاع، مسلمانان را همراهی می كنند. همچنین به «ضعفاء العقول» از مسلمانان (كسانی كه از نظر عقلی كاستی دارند) «مؤلفة القلوب» اطلاق می شود و به آنها نیز اموالی می پردازند تا اعتقاد یا رغبتشان برای همراهی مسلمانان ، تقویت شود

اما مؤلفة القلوب در معنای اصطلاحیِ خاصش شامل كسانی می شود كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله برای جلب آنها به اسلام، بخشی از غنایم جنگ هوازان را به ایشان بخشید. این گروه، شامل افرادی چون ابوسفیان، معاویه، حكیم بن حزام، نضر بن حارث و دیگران میباشد.

همچنان «مؤلفة قلوبهم گروهی بودند كه خداوند را به یگانگی می شناختند؛ اما معرفت (واقعی) به این كه محمد صلی الله علیه و آله رسول و فرستاده الهی است، در دلهای آنها وارد نشده بود؛ بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و آله با آنها الفت ایجاد كرد و آنها را آگاه كرد. خداوند برای آنها نصیبی از صدقات قرار داد تا پیامبر صلی الله علیه و آله را به رسالت بشناسند و به اسلام و پیامبر، رغبت پیدا كنند.

 

شیخ طوسی و شیخ طبرسی در تعریف مؤلفة القلوب آورده اند: «ایشان گروهی از اشراف زمان حضرت محمد صلی الله علیه و آله بودند كه آن حضرت، آنان را به اسلام متمایل ساخت و از آنها برای جنگ با دشمنان خویش كمك گرفت و به ایشان سهمی از زكات را عنایت كرد».[۹]

۲-امان نامه ها

.


 

[1]  شاید  قید تاریخ نگارش وترتیب این نامه ها بعداَ علاوه شده باشد ؛ چرا که در عهد پیامبر هنوز مبداء تاریخ  از هجرت ، معمول نگردیده  و در آن زمان ، تاریخ  عام الفیل مستعمل بوده است که در زمان حضرت  عمر بن  خطاب مبداء و شروع تاریخ اسلام از هجرت نبوی تثبیت گردید.(مولف)

 

 

+++++++++++++++++++++++++

 

قسمت دوم

حیات سیاسی نامه ها و پیامهای حضرت محمد (ص)

ویژگی های لفظی در بخشهای متن نامه ها 

نامه های پیامبرمانند  نامه ها ی دیگر، از سه بخش : سر أغاز، متن وپایان ، فراهم آمده است .

الف .سر اغاز نامه ها :

بیشتر نامه ها  و نوشته های پیامبر (ص) مانند نامه های دیگر که به دست ما رسیده است ، با جمله بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می گردد .زیرا گفتن و نوشتن نام خداوند در آغازهرنوشته یا موضوعی ،وظیفه  هر نویسنده مسلمان است .به روایت  ابوهریره از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده اند : »بسم الله الرحمن الرحیم  مفتاح کُلّ کتاب» (کنزالمقال ،ج.۱ ،برگ ۵۵۵ یعنی هر کار با اهمیت که با نام خدای بخشاینده آغاز نگردد،به فرجام نمی رسد.)

عبدالحی کتانی می گوید : از کتب سیره چنین بر می آید که پیامبر خدا (ص)همیشه نوشته ها و گفته هایش را بر فرخندگی و تیمّن ، با بسم الله آغاز کرده است. (التراتیب الاداریه ، کتانی ،ج. یک ،برگ۱۴۰)

کتانی از قول ابن حجر در فتح الباری آورده که در شروع و عرف مسلمانان رسم نبوده است که نامه ها را با حمد و ستایش خدا آغاز کنند؛هیچ یک از نامه های پیغامبربه فرمانروایان کشور ها و جز ایشان نیزبا ستایش آغاز نگشته است ،بلکه در غاز آنها ،بسم الله ... دیده می شود.(التراتیب ،همان جا) ولی در حدود پنجاه نامه  پیامبر اسلام (ص) بی بسم الله  آغاز گشته است .

با اینهمه سیوطی در درُّالمنشورآورده است که در سوره «طس سلیمان» نوشت:بسم الله ابراهیم  (مکاتیب الرسول ،علی الاحمدی ،برگ ۴ (به نقل از دُّرالمنشور ،ج. دوم ،برگ ۲۸ وبحار الانوار ج. ۹ به نقل از دلایل النبوه ، بیهقی)

تاریخ یعقوبی آورده است :«وکتب الی نجران /بسم الله من محمد رسول الله  الی اسقفه نجران  فانی أحمدالیکم اله ابراهیم  واسماعیل و اسحق و یعقوب ...» (تاریخ یعقوبی ،ج.دوم ، برگ ۶۵)

مسعودی می نویسد :«پیش از فرود آمدن آیه «وَ قالَ ارْکَبُوا فيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحيمٌ» (ترجمه آیه۴۱سوره هود: و ( نوح ) گفت: در آن سوار شوید در حالی که هنگام حرکت و توقف آن بسم اللَّه گویید و بسم اللَّه ( کلید ) حرکت و سکون آن است حقّا که پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است.)

در مبادی پیغامبر خدا (ص) نامه هایش را مانند قریش، با «باسمک اللهم» آغاز می کرد .از آن پس که آیه بالا نازل شد ، عبارت«بسم الله» را نوشت و پس از فرود آمدن آیه ۲۷ سوره نمل : «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» ترجمه : (انه من سلیمان وانه بسم الله الرحمن الرحیم ): (که از جانب سلیمان می باشد و به نام خدای رحمان و رحیم است ) که بعد از آن پیامبر «بسم الله رحمن الرحیم» را در اغاز نوشته های خود  بکار می برد .

دانشمندان را عقیده بر این است که :پیغامبر خدا محمد (ص) همه نامه های خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کرده که این کار سنت خداوندی بوده است .این که در آغاز شماری از نامه  های پیامبر (ص) ، بسم الله الرحمن الرحیم ،دیده نمیشود ، (بعضی ها گفته اند ) زاییدهٔ آسیب  های راویان  وتلخیصهای ایشان است .

محمد حمید الله  در کتاب نامه های  پیامبر اسلام  در حدود یک چهارم نامه های پیامبر اکرم بدون بسم الله آغاز شده است . این نامه قرار زیر می باشد :

نامهٔ پیامبر به مردم دما (روستایی در عُمان)شماره ۷۷

نامه پیامبر به مردم عمان به شماره ۶۶ : ونامه پیامبر به نجاشی پادشاه حبشه  شماره ۲۲

این نامه ها را متن های پر اعتبار اسلامی روایت و نقل کرده است ، معهذا دشوار است که نیامدن کلمه بسم الله در این نامه  ها ازاثر لغزش کاتب ها و نسخه برداران باشد .چنانیکه احادیث پیامبر در صحاح ملاحظه می گردد همه آن با بسم الله آغاز گردیده است .از ایرو میتوان گفت که نظر یعقوبی ، احمد بن عبدالربه ، مسعودی و بیهقی ، سیوطی و دیگران در این مورد  پذیرفتنی تر می نماید ،بدین معنی که شماری از نامه های ای که بدون بسم الله رحمن الرحیم نوشته شده ، نوشتن آنها پیش  از فرود آمدن آیه های ۴۱از سوره هود و آیه ۲۷ سوره نمل انجام گرفته است و نامه های که دارای بسم الله هستند پس از نزول این آیه ها نوشته شده اند. نکته ای را که باید در اینجا علاوه کنم این است که در ثبت متون  اسلامی از ابتدای شروع  اسلام و بعثت  نبوی به بعد هرگز چنین نشده است که متنی را کسی توانسته باشد از نزد خود  زیاد  ویا کم کرده باشد این متون با دقت خیلی موشگافانه ترتیب  و به نسل های بعدی  رسیده است .[1]

به هر روی ، پس از بسم الله ...، جمله های چون جمله های زیر بکار می رفته است :

«من محمد رسول الله الی صاحب الروم». مجموعه وثاق السیاسه(شماره (۲۷) ؛ «من محمد نبی الرسول الله الی اهل هجر».(همان شماره (۶۰) ؛ «من محمدِ عبدالله  ورسوله إلی المقوقس».(همان ، شماره (۴۹) ؛ «من محمد رسول الله الاً کیدر». )همان ، شماره (۱۹۰) ؛ «هذا من کتاب من محمد  النبی  رسول الله الی المومنین». (همان شماره ۱۸۲؛ کتاب الاموال، ابو عبید ، برگ ۲۷۹ ) ؛ «هذا کتاب من  محمدًالنبیَ رسول الله الثقیف».(مجموعه الوثاق شماره ۱۸۱؛ کتاب الاموال ، برگ ۲۷۵) .«هذا کتابً من محمد النبی  لفلان».(مکاتب الرسول، برگ ۶) و...

گاهی نامه ای که از صحابه یا یکی از فرماندهان  لشکر به پیغامبر (ص) می نوشت ، برای رعایت ادب ، نام پیغامبر را که  گیرنده نامه بود ، پیش از نام خود می آورد .بدین گونه :«الی محمد رسول الله  من فلان . . . ». بر پایه روایتی ، خالد بن ولید ، مقوقس و نجاشی ، در مامه های خود به پیغامبر اسلام ، نام پیغامبر را که گیرنده نامه بود ، پیش از نام خود آورده اند .(صبح العشی /۲۲۹-۲۳۸) برخی گفته اند این شیوه نامه نگاری در زمان امیر معاویه رواج یافت . عبدالله  پسر عمر خطاب (رض)، در کاری نیاز به نوشتن نامه به معاویه داشت .فرزندانش به اوگفتند: «نامه را بنام  معاویه آغاز کن».پیوسته این سخن را به او گفتند تا عبدالله نوشت:«بسم الله الرحمن الرحیم ، الی معاویه من عبدالله بن عمر».  از آن پس ، مسلمانان با اینگونه آغاز ، آغاز در نوشتن نامه ها، آشنا گشتند . سیرة نگاران  صدر اسلام بشمول علی احمدی و احمد بن ربه بسیاری روایان و نویسندگان دیگر این را نمی پذیرند . اینان بر آنندکه در نامه های پیامبر اسلام  همواره نام پیامبر اسلام  و فرماندهان سپاه او ، نخست نام فرستنده نامه و پس از آن ، نام گیرنده آن .سپس متن ، اصلی نامه می آمده است علاء حضرمی  وصحابه دیگر نیز به همین شیوه به پیامبر نامه نوشته اند .(صبح الاعشی، همان ، برگ های ۳۲۹-۳۳۰)

پس بر این بنیاد باید گفت که : که نظر ابن ربه  و هم باوران او ، به واقعیت تاریخی نزدیکتر است .

امیر معاویه آنگاه که با علی (رض) در موضوع خلافت در ستیز بود ، به علی نوشت :«عفاناالله و ایاک  من السوء ». از آن پس ، مردم ، در نامه های خود،  پیش از اصل متن ، برای یکدیگر جمله دعایی بکار بردند (همان ، برگ ۳۳۴)

 

ب- متن نامه ها

متن نامه های پیامبر(ص) ، با جمله های چون : «سلم انتم».، «سلام علیکم». یا «سلام علیک».(کتاب الصناعتین ، ابو هلال عسکری ، برگ ۱۶۵) ، «اسلم تسلم». «سلام علی من آمن بالله » ، آغاز می شده و در خطاب به مسلمانان ، جمله «سلام علیک » ی «سلام امن بالله ورسوله » و در خطاب به کافران ، جملۀ چون :«سلام علی من اتبع  الهدی» می آمده و گاهی نیز نامه بدون سلام آغاز می گشته  است . (صبح العشی ، ۶/۳۶۶ ؛ مجموعه الوثاق ، (شماره ۷۷،۷۸، ۹۴) ولی «الحمد لله . . . »در آغاز نوشته های اسلامی ،تعبیری است نو، که با الهام  از تهمید زمان پیامبر : (انی الحمدالیک الله . . .» از سده دوم هجری به این سوی ، بکار گرفته  شده است .

ولی چنین پیداست که در صدر اسلام ، از «ترکیب الحمد لله ...»

کلمه اما بعد درمتن نامه ها   

متن اصلی نامه ها ، بیشتر با جملۀ «اما بعد». اغاز می گشته است .بکار بردن «امابعد» در خطبه ها و نوشته های پیش از اسلام نیز میان تازیان ، رسم بوده است این عبارت در اصل از دو جمله شرط و جواب شرط (مهما یکن من شیءٍ بعد. . . فهو کذا تشکیل شده بوده، پس از تخفیف، بصورت اما بعد ف . . .) بجا مانده است . می گویند نخستین باریکی ازسخنوران نامدار عرب پیش از اسلام بنام «قُس بن ساعده » از قبیله إیاد، در خطبه های خود ، از این ترکیب،سود می جسته است .[2] ابو هلال  عسکری در سده چهارم  هجری می نویسد :در گذشته نویسندگان، آغاز هر بند از نامه ها «امابعد» می نوشتند، ولی امروزشماری از نویسندگان ، آنرا در رسایل خود نمی آورند .شاید بخاطر  آن باشد که ، از آن زمان که ابن قریه به حجاج بن یوسف گفت:یکی از عیب های تو در سخنوری، بسیار بکار بردن اما بعد است ، از آن پس دیگر نویسندگان  و دبیران به نوشتن آن در نوشته های خود ، روی نمی آورند.

کتانی می نویسد:بخاری در باب ›اما بعد» آورده است که: سر فصل  های بیشتر نامه های پیامبر(ص) با اما بعد آغاز شده است .(التراتیب الاداریه  ، ج. ۱ ، برگ ۱۴۲) گاه حتی در یک  نامه کوتاه چند سطری ، دو یا سه بارو گاهی چهار بار از «اما بعد» استفاده شده  است . در نامه پیامبر(ص) به مردم هگر (هجر: بحرین)که از چهار بند کوتاه پدید آمده ، چهار بار «اما بعد» به کار رفته است . در برخی از نامه های پیامبر (ص)  . بجای «اما بعد» ، «وبعد» مخفف «اما بعد»  به چشم میخورد .(کتاب الاموال، ابو عبید ، برگ ۲۷۸؛ مجموعه الوثائق. . . شماره شش؛ التراتیب الاداریه ج.۱ ، ۱۴۱)

بلند ترین پیمان نامه ای که از  پیامبر خدا (ص) به جای مانده ، پیمان نامه مدینه است (شماره اول) در متن برخی از این نامه ها و پیمان نامه های آن روز عربستان ، یک عبارت یا یک جمله  ، چند بار تکرار شده است . این کار در متن پیمان نامه مدینه ، به روشنی دیده می شود.(بند های  از۲۶ تا ۳۱از پیمان نامه مدینه)

جنس نامه ها

پیامبر خدا نامه های را روی پوست دباغی  شده و پرورده ، می نوشت . به همین سبب، از یک برگ نامه ، چندین بار استفاده می شده است . نوشته آنرا پاک می کردند و بار دیگر بر روی آن  می نوشتند .گاه می شد که گیرنده نامه با بی اعتنایی به متن پوست  نوشته  پیامبر (ص) ، آن را وصله دلو یا کشف خود می ساخت.(مجموعة الوثاق السیاسیة (شماره ۲۳۵) اصل نامه های که از پیامبر(ص)به دست آمده  و در موزیم  های  برخی از کشور ها ی جهان یا موزه  های شخصی نگهداری می شود ، نیز مؤید این گفته است . مانند اصل نامه  پیامبر (ص)به مقوقس ، فرمانروای اسکندریۀ مصر ، اصل نامه سوی امپراطور روم ، اصل نامه وی به منذر بن ساوی ، اصل نامه به نجاشی پادشاه حبشه ، اصل نامه به حْنینا  و مردم خیبر و مقنا ، اصل نامه  وی ، به جیفر و عبد  پسران الجلندی و . . .  (به ترتیب نامه های شماره ۴۹-۵۷- ۲۳-۳۳ – ۷۶)

ج- پایان نامه ها (ختم نامه ها)

تا سال هفتم هجری پیامبر اسلام (ص) مهر بر نامه های خود نمی نهاد .ولی هنگامیکه در محرم همان سال خواست که فرستادگان خود را همراه با نامه هایی برای فرا خواندن فرمانروایان  کشور ها به اسلام گسیل کند، به او گفتند که پادشاهان ، نامه های بی مُهر را نمی خوانند .از ایرو پیامبر اسلام (ص)برای خود،  مُهری یا انگشتر نقره ای فراهم آورد تا نامه های خود را با آن مُهر کند . بر پایه روایت مشهور ، نقش این انگشتری ، از سه کلمه «محمد رسول الله»در سه سطر بود . در بالا «الله»، در وسط «رسول »و در پایین «محمد» جای داشت .(انساب الاشراف،بلاذری، تصحیح دکتر محمد حمید الله ، ج. اول ، برگ ۵۳۱(فرستادن نامه به پادشاهان در سال هفتم از هجرت است  ، کذا التنبه والاشراف، مسعودی ، برگ ۲۵۹؛ نهایت الادب   نویری ج.۱۸/۱۵۶: کتاب الخراج ، قدامه بن جعفر ، برگ ۵۶؛ صبح الاعشی،۶/۳۵۳؛ التراتیب الاداریه ، کتانی ۱/۱۷۱و ۱۸۰؛ تاریخ تمدن اسلامی ، جرجی زیدان ۱/۱۳۷-۱۳۶؛مکاتیب الرسول ، علی احمدی ،برگ ۳۱-۳۲ ) .

در اصل نامه های بدست آمده از پیامبر اسلام (ًص) ، نیز نقش مُهر وی به همان شیوه بالا است . ولی عبدالله بن مسلم بن قتیبه می نویسد : نقش انگشتر پیامبر (ص) ، «صدق الله» بودو سپس جانشین او «محمد رسول الله » را نیز به آن افزود.(عیون الاخبار،۱/۳۰۲)

ابن عبدالربه و زمخشری نوشته اند : مُهر نهادن بر نامه ها ، نشانۀ بزرگداشت  گیرندگان آنها بوده  است . (العقد الفرید ،۴/۲۴۴؛ تفسر الکشاف ، رمخشری  همان ).ابن عبدالربه می گوید : در تفسیر آیه «...انی  القی  لی کتاب کریم« (سوره نمل /۲۹) لفظ «کریم»  رابه معنی « مختوم » یعنی سر به مُهر ، تفسیر کرده اند (العقد الفرید همان).پیامبر (ص) نامه های خود را با مُهری که ساخته شده بود و یکی از دبیران  وی مسئولیت  نگهداشت آنرا بر عهده داشت  مُهر می کرد . (الکشاف ، همان )

ترمذی روایتی از پیامبر اسلام  آورده است  :«اذا کتب احد کم ...» تر جمه : هنگامی که یکی از شما نامه ای می نویسید ، آنرا با خاک همراه سازد (از گل بر آن مُهر نهد )؛ زیرا آن کار ، برای دستیابی  به خواسته ، سود مند تر است .).

در این بیت سعدی  :

سخن سر به مُهر دوست به دوست                  حیف باشد به ترجمان گفتن

ادامه دارد


 

[1] محمدحمید الله (داکتر)، ترجمه  سید محمد حسینی ،چاپ دوم ۱۳۷۷، انشارت سروش ،تهران ایران ‹ نامه ها و پیامهای سیاسی حضرت محمد (ص) واسناد صدر اسلام ، برگ های ۲۷ تا ۳۱.

[2]  جرجی زیدان ، تاریخ آداب الغته العربیه ،ج . اول ، برگ ۱۳۶.  

 

 

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

مقدمه

در جهان امروزی که گروه  های غیر اسلامی و دین ستیزان کمر بسته اند  تا محراب عبادت را از برابر بندگان خداوند دور سازند واز همین سبب  میخواهند زنجیره های قوی و  مستحکم عقیدتی را از هم بگسلند از همین رو کوشش می کنند که از کمزور ترین محل اتصال این حلقه بین ذات انسان و خداوند را پاره  نمایند و انسان سده بیست و یکم را عاری از دینداری وخداشناسی نمایند .اما با شگفتی که بینش ارزشمند فرهنگی و مناسبت  های دین باعقل و پیشرفت و انکشاف  تکنالوژی های عصر ، باعث این  گردیده است که بینش فرهنگی (مخصوصاَ بینش دینی) در راه زنده  نگهداشتن  هرچه  بیشتر و بهتر دانایی ارزش های بلند انسانی ، روز افزون گردد.و کذا گروه های مخالف عقاید دینی از قبیل  گروه  های صهیونستی که مستقیماَ ارزش های شیطان پرستانه وکابالایی را هم در کسوت متون و سخنان زیبا و پر ناز و هم در میان گروه های ظاهراَ  دین گرا و خشنی مانند(القاعده ، بوکوحرام، طالبان ، داعش جیش محمد و دهای دیگر)که در عقب شان قدرت های مافیایی ، سلاح و قاچاق مواد مخدرو گروه های برنامه ریزان وسازندگان بحران  های بین المللی که در جهان بخاطر  برپا نگهداشتن  کارخانجات  اسلحه سازی شان جهان را همواره در بسبتر نا آرام قرارداده اند قرار دارد که با پول (حمایت مالی) حمایت  های سیاسی نظیر حمایت امریکاییان از طالبان در برنامه های ظاهراَ صلح که میخواهند بیخ و بنیاد جهان بینی اسلام را با سایر ادیان ضعیف و نابود سازند که بطور مثال ، این بازی در سده بیستم در برابر دولت  دست نشانده شوروی ها درکابل ، در افغانستان از سال ۱۳۵۷ شروع شد که بعداَ در شمال افریقا (لیبیا – مصر –سودان – مغرب ) و شرق میانه (سوریه  - عراق – وفلسطین )بنام «بهار عربی  و واّژه های دیگر، شروع و تا حالا به اشکال  خیلی مخوف و گوناگون این بازیها به جنگ  های تمام عیار تبدیل شده و سوگمندانه جانهای ملیونها مسلمان را گرفته  یا معیوب ساخته و یا آنها را در سایر کشور  ها پناهجو و بی وطن گردانیده است. چنانچه  بزرگترین مراکز بزرگ تمدنی اسلام مانند  شهر های ترابلس حمس ، حلب ، دمشق را در سوریه ،  بغداد را در عراق و همچنین اکثر شهر های افغانستان را در دهه اخیر  سده بیستم از اثر جنگها ی این جنگ آوران نابود شد که هنوز هم این بازی ادامه دارد.

با اینهم بعضی از حلقات سیاسی  از فقر وبی سوادی مردم  که ناشی از فعل و انفعالات جنگی و موجودیت حکومت های نا کارا و مزدور پدید آمده اند ، همۀ این نا بسامی  ها را بدوش و گردن اسلام می اندازند وجهان بینی اسلام را مسؤل آن میدانند.در حالی که قضیه بر عکس است.  همه میدانند و از طریق رسانه های همگانی دیدند و شنیدند که جورج بوش ئسر در برابر قدیس های کلیسای انجلیکان چطور موضوع  جنگ صلیبی را در برابر مسلمانان به ارتباط یازده سپتامبراعلام داشت و از همان آغاز تا بحال  افغانستان را هم از طریق سپاهیان دریایی اش و هم از طریق گروه  های تروریستی در هم می کوبند که بحث بیشتر درین موضوع مستلزم  پِژوهشهای مستند میباشد که از بحث فعلی ما  بیرون میباشد. 

شاید بیجا نباشد که در راه رشد فکری عقیده  های دینی فراهم شدن امکانات چاپ و بدست رس قرار گرفتن متون دینی  وفراهم آوری این دانانی ها ، از طریق مکاتب . دانشگاه ها و بدست رس قرار گرفتن کتابها و متون چاپی و برنامه های انترنیتی با گستردگی جهانی ، در احیا و به دسترس قرار گرفتن کتابها ، قابل ارج گزاری  دانایان این فن می باشد که از طریق کتابها ی که ازسوی متخصصان و کارشناسان تاریخ اسلام وسیرة و سنت پیامبر گرامی اسلام ، مصادری از قرآن ، در راه شناخت  دین  را به مردمان صاحب عقیده استوار و هموار می سازد .

این رشته علوم منقول و معقول ما را قادر می سازد که به  خطبه های از  پیامبر اسلام و نیز به برخی از نوشته های یاران نزدیک و برگزیده آن حضرت دست یابیم که ترجمه و پژوهش از این نامه ها ، هم آهنگ با تازه ترین یافته ها و پژوهشهای مستند روزگار  پیامبر گرامی اسلام است، که ما  را قادر میسازد تا در این راه به بینش های واقعی دسترسی یابیم.

پیش از اینکه به اصل موضوع وارد شویم ضرورت است  تا این معلومات در بوته سبک شناسی قرار گیرد تا کسانیکه میخواهند  حقایق را بطور روشن بدانند وبه آسانی آن را درک نمایند.از ایرو واژه «سبک» و گسترۀ این معنی را در پیش در آمد این بحث روشن می سازیم .

سبک یا سیاق سخن در ارتباط به نامه ها وفرامین پیامبر اسلام (ص)

سبک در لغت به معنی ریختن  طلا و نقره است ، این واژه از اوایل سده سوم هجری به این سوی ، در معنی بافت و شیوه خاصی از گفتار  ونوشتار ، در لسانهای عربی و  فارسی که از یکدیگر متأثر می باشند (از حیث نزدیکی و مداخلت با  همدیگر) به ویژه به زبان عربی بکار رفته است .ابو عثمان عمرو بن بحر معروف به جاحظ (۲۵۵-۱۵۰هـ)، یکی از نخستین کسانی است که در نوشته های خود ، بار ها از این واژه سود برده  است . (البیان والتبین، جاحظ،ج۳،برگ ۲۹ ؛ الحیوان،الجاحظ،ج.۳ ، برگ ۱۳۲-۱۳۱)  جاحظ سبک را متوجه جنبه های بیرونی نوشته می داند و آنرا در برابر معنی و بار درونی نوشته قرار می دهد و می نویسد :«استاد بر ترجیح معنی (بر لفظ)روی آورده ؛ حال آنکه معانی را در راه ریخته است . عرب  و عجم ، مرمان بیابانی ، روستا یی وشهر نشینان از آن آگاه اند. کار ارزشمند به پدید آوردن واژگان هم آهنگ و گزینش آنها ، روانی آهنگ  حروف ، آبداری واژگان و نیز به درستی سرشت وزیبایی ترکیب آن ها با یکدیگر ، باز بسته است .) ابوحلال  عسکری ادیب نامور سده چهارم هجری  نیز همین معنی را از جاحظ گرفته و با بیانی روشن تردر کتاب (صناعتین،برگهای ۶۳-۶۴)  خود آورده است . او سبک و نسج و «رصف»را باهم در یک معنی آورده است .(همانجا ، برگهای ۹ ، ۵۰ ، ۶۳ ، ۶۴) او در کتاب خود در این معنی آورده است :« سبک و رصف خوب است  که الفاظ را در جا های خود قرار می دهد ؛ به دور از تقدیم و تأخیر وکاستی و فزونی باشند، مگر به گونه ای که آن ، آسیبی به کلام نرساند  ومعنی آن را پیچیده نگرداند ، و نیز واژه به واژه های همگون خود بپیوندد ودر هر کنار لفظی هم آهنگ با آن جای گیرد ...). (کتاب الصناعتین،برگ ۱۶۷؛ صبح الأعشی ، احمد قلقشندی ،ج.۲ ،برگ۲۵۰وپس از آن).

به سخن کوتاه آنکه پیشینیان ادب عربی و تراجیم  آن به زبان های دیگر ، واژگان«سبک» و«رصف» ، نسج» ، «ترکیب » و«تالیف» را در معنی آرایش سخن (نظم و نثر) بکار برده اند .

همچنان ادیبان  وسخن شناسان فارسی، از دیر باز الفاظ دیگری را  در معنی سبک و واژگان  هم معنی آن ، بکار برده اند . بهاءالدین محمد بن مؤید بغدادی ، در سده ششم  هجری در کتاب خود التوسل الی الترسل که متنی پارسی است که در فاصله (۵۹۶-۵۶۸هـ)  درروزگار پادشاهی علاءالدین تکش خوارزمشاه نوشته (التوسل الی الترسل ، به تصحیح احمد بهمنیاربرگ ‹ک› ، مقدمه علامه قزوینی بر نسخه پاریس این کتاب.) ، واژه های «شیوه»،«سیاقت» و«نمط» را معادل سبک دانسته و در معنی بافت جمله و ویژ گی  های بیرونی سخن بکار بسته است .  او تأکید می کند  «که هر گز نمیخواهم که آب روی سخن را در پای صنعت ترصیع [1] بریزم ،و با ایراد الفاظ رکیک و کلمات مستنکربه جهت رعایت این تکلف اقدام ننماییم ، . منشأت خاصه که اگر چه از این صنعت و دیگر صناعت ها  خالی نباشد ، اغلب این سیاقت  واکثر این نمط است مشحون به عبارات و استعارات  که از استماع آن ،طبع را نفرتی و خاطر را کدورتی نباشد.» (التوسل الی الترسل، همان ، برگ ۱۱)

شمس قیس رازی ترکیبهای «طرز سخن» (المعجم فی معایر اشعار عجم، برگ ۳۲) ، «سیاقت سخن» ، (المعجم،همان ، برگ ۴۵۳) و «کسوت عبارت»،(المعجم، همان ،برگهای ۴۷۵-۴۷۶) را بیشتر به معنی سبک  یعنی تالیف و ترتیب بیرونی سخن آورده است .

آنچه ادیبان امروزی زبان فارسی از واژه سبک می فهمند ، با آنچه که در گذشته از این واژه در می یافتند ، تفاوت بسیار دارد .در لغت نامه دهخدا چنین می خوانیم :«ادبای سده اخیر ، سبک را مجازاْبه معنی «طرز خاصی از نظم یا نثر» استعمال کرده اند »

محمد نقی بهار ملک الشعرای ایران در سده بیستم در کتابی که در مورد سبک شناسی تالیف کرده است در( مقدمه مصنف،برگ ،   د )آورده است :«سبک در اصطلاح ادبیات عبارت است از  روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیله ترکیب  کلمات و انتخاب الفاظ و طرز  تعبیر. سبک به یک اثر ادبی  وجهه خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القاء می کند، و آن نیز به نوبه خویش، وابسته به نوع تفکر گوینده یا نویسنده  در باره «حقیقت» میباشد. بنا بر این سبک به معنی عام خود عبارت است از تحقیق ادبی یک نوع ادراک در جهان که خصایص اصلی محصول خویش را مشخص می سازد.»(سبک شناسی ، محمد تقی بهار ، ج. اول ،مقدمه مصنف برگ د )

با این بیان میتوان گفت :سبک در اصطلاح اکثر نویسندگان معاصر ، اعم از ایرانی وافغانستانی ، با مفهوم واژه «stile» در زبانهای اروپایی برابر است .

بکار بردن واژه  سبک در باره نامه  ها و پیمانهای آنحضرت (ص) نیز در هین معنی اخیر کلمه است . به بیان دیگر سخن گفتن از سبک نامه های پیامبر اسلام یعنی نشان دادن ویژگی های بیرونی ودرونی این نوشته ها است ، به گونه ای که آنها را به روشنی از دیگر نوشته های همزمان و یا پس از آنها ، جدا سازد. بر این بنیاد ، بررسی سبک نوشته های پیامبر ، بر پایه هر دو معنی دیرین  و نوین واژه سبک  استوار است .

به ارتباز معنی ولفظ ، به ویژگی های معانی آنها روی می آوریم .

ویژگی های لفظی در بخشهای متن نامه ها 

نامه های پیامبرمانند  نامه ها ی دیگر، از سه بخش : سر أغاز، متن وپایان ، فراهم آمده است .

الف .سر اغاز نامه ها :

بیشتر نامه ها  و نوشته های پیامبر (ص) مانند نامه های دیگر که به دست ما رسیده است ، با جمله بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می گردد .زیرا گفتن و نوشتن نام خداوند در آغازهرنوشته یا موضوعی ،وظیفه  هر نویسنده مسلمان است .به روایت  ابوهریره از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده اند : »بسم الله الرحمن الرحیم  مفتاح کُلّ کتاب» (کنزالمقال ،ج.۱ ،برگ ۵۵۵ یعنی هر کار با اهمیت که با نام خدای بخشاینده آغاز نگردد،به فرجام نمی رسد.)

عبدالحی کتانی می گوید : از کتب سیره چنین بر می آید که پیامبر خدا (ص)همیشه نوشته ها و گفته هایش را بر فرخندگی و تیمّن ، با بسم الله آغاز کرده است. (التراتیب الاداریه ، کتانی ،ج. یک ،برگ۱۴۰)

کتانی از قول ابن حجر در فتح الباری آورده که در شروع و عرف مسلمانان رسم نبوده است که نامه ها را با حمد و ستایش خدا آغاز کنند؛هیچ یک از نامه های پیغامبربه فرمانروایان کشور هاو جز ایشان نیزبا ستایش آغاز نگشته است ،بلکه در غاز آنها ،بسم الله ... دیده می شود.(التراتیب ،همان جا) ولی در حدود پنجاه نامه  پیامبر اسلام (ص) بی بسم الله  آغاز گشته است .

با اینهمه سیوطی در درُّالمنشورآورده است که در سوره «طس سلیمان» نوشت:بسم الله ابراهیم  (مکاتیب الرسول ،غلی الاحمدی ،برگ ۴ (به نقل از دُّرالمنشور ،ج. دوم ،برگ ۲۸ وبحار الانوار ج. ۹ به نقل از دلایل النبوه ، بیهقی)

تاریخ یعقوبی آورده است :«وکتب الی نجران /بسم الله من محمد رسول الله  الی اسقفه نجران  فانی أحمدالیکم اله ابراهیم  واسماعیل و اسحق و یعقوب ...» (تاریخ یعقوبی ،ج.دوم ، برگ ۶۵)

مسعودی می نویسد :«پیش از فرود آمدن آیه «وَ قالَ ارْکَبُوا فيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحيمٌ» (ترجمه آیه۴۱سوره هود: و ( نوح ) گفت: در آن سوار شوید در حالی که هنگام حرکت و توقف آن بسم اللَّه گویید و بسم اللَّه ( کلید ) حرکت و سکون آن است حقّا که پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است.)

در مبادی پیغامبر خدا (ص) نامه هایش را مانند قریش، با «باسمک اللهم» آغاز می کرد .از آن پس که آیه بالا نازل شد ، عبارت«بسم الله» را نوشت و پس از فرود آمدن آیه ۲۷ سوره نمل : «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» ترجمه : (انه من سلیمان وانه بسم الله الرحمن الرحیم ): (که از جانب سلیمان می باشد و به نام خدای رحمان و رحیم است ) که بعد از آن پیامبر «بسم الله رحمن الرحیم» را در اغاز نوشته های خود  بکار می برد .

دانشمندان را عقیده بر این است که :پیغامبر خدا محمد (ص) همه نامه های خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کرده که این کار سنت خداوندی بوده است .این که در آغاز شماری از نامه  های پیامبر (ص)بسم الله الرحمن الرحیم ،دیده نمیشود ، (بعضی ها گفته اند ) زاییدهٔ آسیب  های راویان  وتلخیصهای ایشان است .

محمد حمید الله  در کتاب نامه های  پیامبر اسلام  در حدود یک چهارم نامه های پیامبر اکرم بدون بسم الله آغاز شده است . این نامه قرار زیر می باشد :

نامهٔ پیامبر به مردم دما (روستایی در عُمان)شماره ۷۷

نامه پیامبر به مردم عمان به شماره ۶۶ : ونامه پیامبر به نجاشی پادشاه حبشه  شماره ۲۲

این نامه ها را متن های پر اعتبار اسلامی روایت و نقل کرده است ، معهذا دشوار است که نیامدن کلمه بسم الله در این نامه  ها ازاثر لغزش کاتب ها و نسخه برداران باشد .چنانیکه احادیث پیامبر در صحاح ملاحظه می گردد همه آن با بسم الله آغاز گردیده است .از ایرو میتوان گفت که نظر یعقوبی ، احمد بن عبدالربه ، مسعودی و بیهقی ، سیوطی و دیگران در این مورد  پذیرفتنی تر می نماید ،بدین معنی که شماری از نامه های ای که بدون بسم الله رحمن الرحیم نوشته شده ، نوشتن آنها پیش  از فرود آمدن آیه ههای ۴۱از سوره هود و ایه ۲۷ سوره نمل انجام گرفته است و نامه های که دارای بسم الله هستند پس از نزول این آیه ها نوشته شده اند. نکته ای را که باید در اینجا علاوه کنم این است که در ثبت متون  اسلامی از ابتدای شروع  اسلام و بعثت  تبوی به بعد هرگز چنین نشده است که متنی را کسی توانسته باشد از نزد خود  زیاد  ویا کم کرده باشد این متون با دقت خیلی موشگافانه ترتیب  و به نسل های بعدی  رسیده است .[2]

 


[1] جواهرنشاندن‌برچیزی, گوهرنشان‌ساختن, مرصع

1- ( مصدر ) گوهر نشان کردن جواهر نشاندن. 2- صورتهای مختلف بنغمات موسیقی دادن . 3- ( اسم ) گوهر نشانی . 4- یکی بودن کلمات مصراعی با مصراع دیگر یا جمله ای با جمل، دیگر در وزن و حروف خوانیم : (( ای منور بتو نجوم جلال وی مقرر بتو رسوم کمال . )) ( وطواط ) جمع : ترصیعات .

ترصیع مع التجنیس

آنستکه کلام مرصع و متجانس باشد .(فرهنگ فارسی)

[2] محمدحمید الله (داکتر)، ترجمه  سید محمد حسینی ،چاپ دوم ۱۳۷۷، انشارت سروش &تهران ایران ‹ نامه ها و پیامهای سیاسی حضرت محمد (ص) واسناد صدر اسلام ، برگ های ۲۷ تا ۳۱.

  


بالا
 
بازگشت