طاهره خدانظر

 

افشاگری در ارگ ، دامی برای سقوط جنبش زنان

زنان ریشه های انسانیت اند، اشتباه خواهد بود اگر فکر کنیم با محدود کردن ریشه ها، شاخه ها بهتر رشد خواهند کرد، هر قدر ریشه ها محدودتر شوند شاخه ها پژمرده تر، فاسد تر و رشد نایافته تر خواهند داشت. «رومو»

در فرهنگ های مختلف ارزش زن و بینش در مورد آن کاملأ متفاوت بوده است. در فرهنگ افغانستان قبل از هجوم اعراب، بنابر اسناد تاریخی زن ها نقش پر رنگی در اجتماع و کانون خانواده داشتند. نام گل ها و ارزشمند ترین عناوین را بر زن‌ها و دختران می گذاشتند و هم اکنون هم پسوند گل همواره همراه نام آنهاست. زنان در جامه های رنگین و شاداب در جامعه حضور داشتند و در عرصه های مختلف اجتماعی مشارکت می جستند.

 در فرهنگ اعراب قبل از اسلام دختران را زنده به گور می کردند چون آنان را مایه ی شرم و خواری می دانستند و هنوز هم می دانند و تنها راه پنهان کردن این ننگ و شرم، پنهان کردن آنها در سیاهی و تاریکی است. چادر سیاه نماد تحجر اعراب و شرم از وجود زنان است. چادر سیاه وسیله ای است که نماد سیاهی و تاریکی گور را تداعی می کند. بعد ها با آمدن اسلام رنگ سیاه مکروه شد و لباس احرام هنگام حج تا کفن هنگام دفن مردگان را سفید جایز کرد. اما اعراب بر سنت دیرین خویش پا فشاری کردند.

قرآن پیامبر اسلام را اسوه قرار داد و وجود کوثر یا دختری بنام فاطمه توانست ایشان را از مقطوع النسلی رهایی دهد. اما اعراب پسران را وارث می دانند.

قرآن رفتار زنی مانند هاجر که برای یافتن آب برای رفع تشنگی نوزادش اسماعیل هفت بار سراسیمه بین صفا و مروه دوید، [خداوند] برای تکریم زن و ارج نهادن به عطش حب و دوستی او نسبت به زندگی و انسانیت؛ هفت بار دویدن بین صفا و مروه را جزو شعا ئر اسلام و ارکان اصلی حج قرار داده است. بقره ۱۵۸- یعنی انگیزه ی تلاش و رفتار یک زن در زندگی، سمبل امت اسلام از بدو وجود تا قیامت شد. قصص قرآن با ذکر وجود هر رسالتی، زنی را مثل می زند که به خدا نزدیکتر بوده است همچون آسیه در زمان موسی(ع) تحریم۱۱ – مریم با ایمانتر و مطمئن تر نسبت به پیامبر زمان خود ذکریا بوده است عمران۳۷- و یا رسالت پیغمبری اولوالعزم چون مسیح(ع) در گرو احترام به مادرش مریم و ذکر ارزش زنی چون مریم.مریم ۳۲- و یا تحسین کردن سیاست و تدبیر زنی چون بلقیس بر تمام مردان مشاور در زمان سلیمان(ع) نمل۳۲- وغیره … . آنچه در میان مسلمانان عرب بعد از پیامبر(ص) هویدا گشت نه تنها از فرامین اسلام هیچ برداشتی نکردند بلکه با اصرار بر سنت قدیمی خویش بر زنان خشونت روا داشته و نقش او را در اجتماع کم رنگ و فقط سیستم وار و خالی از مفهوم مفاهیم قرآنی را یدک کشیدند. آن همان خطاب قرآن است که إن الاعراب اشد من الکفر و النفاق « براستی حق کش ترین [انسانها] اعراب هستند.»توبه ۹۷-

متاسفانه بعد از حمله اعراب این فرهنگ عربی اسلامی و مردسالار بیمارگونه بر افغانستان حاکم شد که همواره زنان با آزار و اذیت جنسی روبرو می‌شوند و همزمان قربانی و مجرم پنداشته می شوند. بعد از چندین سده سخن گفتن از آزار و اذیت جنسی و حتی قتل زنان، در لفافه ی عرف و سنت دست نخورده باقی مانده است. امروزه یک زن افغانستانی وقتی مورد تعرض جنسی قرار می گیرد، در جایگاه قربانی ای قرار می گیرد که هر ادعایی، مستقیمأ او را به جایگاه متهم اصلی منتقل می کند. زیرا نورم جامعه افغانستانی، مردانگی را به عنوان یک ارزش می پذیرد و زنانگی را در قالب ناموس و ملکیت، سرکوب و سرپرستی می کند.

زنی که با شجاعت زبان به اعتراض باز کند، نا خودآگاه به زن بد اخلاق و بدکاره متهم و در نگاه جامعه مایه ی ننگ و آبروریزی خانواده و قومش خواهد بود و در اکثر موارد به قتل او منجر خواهد شد. با دو دهه پس از سقوط طالبان و زیر پرچم دموکراسی، هنوز افغانستان یکی از بدترین کشورهای جهان برای زن بوده است.

زمانیکه در کابل زندگی می کردم شاهد جنبش های خود جوش زنان بودم که توأم با ترس و وحشت بود. با وجود قانون های ضد زن حکومتی فهمیدم قناعت دادن جامعه سنگین تر از خانواده است. ازدرب خانه آزار و اذیت های جنسی شروع می شد تا بازار و یا محل کار و دفاتر و ادارات، توأم با برخورد تبعیض آمیز قانون ادامه داشت.

در خانه نگه داشتن زن و اتکا اقتصادی دادن به شوهرش بزرگ‌ترین ایده حمایتی جامعه و حکومت بود. هیچ نهادی و یا ارگانی از زنان دعوت به مشارکت و فعالیت های اقتصادی و سیاسی در جامعه نمی کرد. اما در مقابل خشونت علیه زنان در خانواده با حمایت جامعه و قانون روبرو می شد و گاه این خشونت در اجتماع هم با سکوت خانواده و قانون عملی می شد. اکثر خشونت ها و قتل ها در خفا بوده و هیچ گاه رسانه ای نشده اند و تنها معدودی از آنها رسانه ای شده اند. بیشتر این خشونت ها مواردی چون بریدن بینی، شکنجه، سوزاندن، سنگسار کردن و یا قتل و سر به نیست کردن زنان و… در بر می گرفت.اما با این موارد فجیع باز قانون از زن ستیزی با سکوت حمایت می کرد.

بینش و دیدگاه جاهلانه و تعصبی زن ستیزی که در بستر سنتی دینی جامعه ی افغانستان شکل گرفته است، با حمایت قانون و دستگاه جزایی کشور هم گام است.

در کابل آنچه مرا به شگفتی وا می داشت سیاست ضد زن رهبران سیاسی بخصوص رهبران قوم هزاره که نقش اصلی را دراعمال قدرت بر جامعه هزاره به عهده داشتند و دارند، همواره با اتکا به فرهنگ باوری خویش و سنت عربی اسلامی در متن جامعه ی هزاره اظهار حکم می کردند و اکنون هم می کنند.

این افراد بسان محمد محقق رهبر حزب وحدت مردم در بدنه ی حکومت با داشتن چند همسر، مخالف آزاد نگه‌داشتن زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی بود و به قول خودش آزادی زنان درد سر ساز است  و از طرف دیگر با قربانی کردن مردم هزاره در پیکره ی لشکر فاطمیون و اصرار به حقانیت این لشکر در جهت حفظ منافع شخصی خویش با کشتار و جنایات که در پیشینه ی تاریخی ایشان فقط گوشه ی کوچکی از کارنامه ی ایشان است. از آن طرف نیز محمد کریم خلیلی رهبر حزب وحدت اسلامی با سمت‌های مختلف در بدنه حکومت کنونی افغانستان؛ با پیشینه‌ی اتهام معامله واگذاری بامیان به طالبان تا انشعاب حزب وحدت بر مبنای منفعت طلبی‌های خویش و دیگر ابهاماتی که هنوز بی‌جواب مانده است ، ایشان در تمام عمر سیاسی خویش هیچگاه از زنان دفاع مشروعی نکرده‌اند  بلکه خواستار محدودیت و بسته‌ بودن جامعه زنان بوده‌اند در عوض برای انتخابات از رآی آنان سو استفاده کرده‌اند . در کل تمام رهبران سیاسی و جهادی افغانستان فقط در مورد سلب حق آزادی زنان  دیدگاه واحد و متفق الرای داشتند  و دارند .

دولت افغانستان در دوره‌ی پس از طالب برای فریب اذهان عمومی و شعار تحت عنوان دمکراسی در افغانستان،  پروژه‌های ناکام زیادی زیر نام حمایت از حقوق زنان اجرا نموده که کارهای پروژه‌ای و کوتاه مدتی بیش نبوده است اما این تلاش‌ها خراشی بر سطح جامعه‌ی سنتی و زن ستیزی افغانستان هم وارد نکرده است . گسترش فرهنگ زن ستیزی طبقه‌ی حاکم در تلاش برای نگه داشتن زنان در خانه بوده است.

در این چند سال کنونی که جنبش‌های خود جوش زنان با فعالیت‌های گوناگون در قالب تشکل‌های آنان ، هم در داخل افغانستان داشت اذهان عمومی را با خود همراه می‌کرد و هم افکار خارج از افغانستان را به خود معطوف می‌کرد که نقطه عطف بر خروج از جامعه‌ی سنتی افغانستان را می‌پیمود که انتظارات زیادی را بر خود در تمام جهات حقوقی و انسانی در افغانستان متحمل می‌شد ، نمونه‌ی اعتراض همسر زلمای خلیل زاد بر همین باور موج می‌زد . حضور زنان در این برهه حساس در عرصه سیاسی افغانستان داشت بسوی تعیین سرنوشت سیاسی افغانستان با ترغیب مشارکت عموم مردم پیش می‌رفت و قوت می‌گرفت که عملکرد تلاش زنان در راه ایجاد عدالت و گام نهادن به سوی جامعه‌ای مسئولیت پذیر ، عرصه را بر رهبران سیاسی و جهادی تنگ می‌کرد ، زیرا در مدت نه چندان دوری مسبب تغییر چهره حکومت می‌شد و چه بسا جهادی‌ها و حکومت مداران را به دادگاه برای تفهیم جنایات مرتکب شده‌شان فرا می‌خواند. برای کنترل جو سیاسی و ممانعت از این روند نو تنها راه ، تقویت کردن سنت‌های زن ستیز رایج با مفاهیم عربی دینی است که زن بودن را شرم و ننگ جلوه می‌دهد .

برای این منظور برنامه‌هایی را برای پذیرش عناصر شکننده از زنان جهت حضور دادن آنها در عرصه‌های سیاسی چون مجلس به راه می‌اندازند و برای آماده سازی اذهان عموم بر مشکل ساختن وجود زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی ، ابتدا شروع به افشاگری و رسانه‌ای کردن آزار و اذیت‌های جنسی در سطوح مختلف اجتماع می‌کنند از جمله افشای آزار و اذیت‌های جنسی در مدارس ، ادارات دولتی ، مراکز ورزشی همچون دختران فوتبالیست افغانستان و مراکز معارف و غیره  را در طی این دوران به صورت مسلسل آماج برنامه‌های تحلیلی و خبری خویش قرار می‌دهند و در سطح فضای مجازی به صورت گسترده نشر دادند و چنان وانمود کردند که حضور زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی بانی فساد و تباهی در جامعه‌اند و با رسانه‌ای کردن قتل‌های خیابانی و ترور زنانی چون مینه منگل و قتل و عام خانوادگی و ... هم وحشتی ایجاد میکنند و هم ناقوس به خطر افتادن ناموس را به صدا در می‌آورند .

هر چند این آزار و اذیت ها در دوران های قبل از این افشاگری‌ها همواره بوده است. اما هدفمند در این مدت مردم افغانستان و جهان را در جریان آن قرار می دهند و کار کرد نظام حکومتی هم فقط تعلیق و اخراج و تنبیه و قول پیگیری بیشتر برای مسببان آن بوده است. و هیچ گاه علل آن را مورد توجه قرار نداده اند.

بعد از قتل‌های مشکوک ، یکی از مشاوران ریاست جمهوری که خود را مدافع مردم و بر حسب ندای وجدان شروع به افشاگری می کند، آن هم در هنگامه ی پایان دوره ی ریاست جمهوری اشرف غنی.

حبیب الله احمد زی مشاور ریاست جمهوری در تقابل با افشاگری و رسانه‌ای کردن این دام گسترانیده شده و از قبل برنامه ریزی شده برای تضعیف پایه های اجتماعی زنان افغانستان رقم می‌خورد  تا عامل بازدارنده رشد ریشه های جنبش و مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی شود. این دام با قرار دادن عناصری شناخته شده برای ارگ و دادن کرسی مجلس نمایندگان به آنها و سمت هایی که خود در ارگ در نظر گرفته بودند. بعد با دمیدن شیپور فحشا در ارگ و سمت های بالای حکومتی طبل رسوایی زنان را به صدا در آوردند که این واقعه در تاریخ افغانستان تا مدت مدیدی، لطمه ی جبران ناپذیری بر جنبش زنان خواهد بود. مرحله ی پایانی این برنامه با عملکرد جهادی ها و منبر نشینان در مساجد خواهد بود که همچنان زنان را حبل شیطان و فتنه و غیره خطاب کنند و از مردان برای حفظ ناموس و مالکیت حیثیت خویش بر پایه ی ایمان مردان طلب یاری کنند.

از نام ننگ برای خانواده ها و یا بی غیرت شدن مردان حذر داده می‌شود  که نهایتأ زنجیر اسارت زن را در خانواده و جامعه تنگ تر کنند.

شناخت ارزش ها تضمین نهادینه کردن عدالت است. که سقوط ارزش‌ها ضمینه ی سقوط عدالت که با انحراف از قاعده نشأت می گیرد که توازن [در جامعه] را برهم زده و با سیری رادیکالی سقوط انسان و جامعه را فراهم می کند.این انحراف نتیجه ی عملکرد حاکمان غیر مسئولی است که با حکم ناروا و به دور از حقیقت، سیستمی فاسد و طاغوتی را بنیان می نهند از طرف دیگر با نبودن علم و آگاهی در بینش اسلامی جهادیها و خالی بودن باورهایشان از ارزش ها سیاست هایشان پرتگاهی برای انسانیت و جامعه است. سیستم غیر مسئولی را بنیاد نهاده اند که هیچ تعهدی در مقابل انسان و حقوقش ندارند و محصول حاکمیت این جهادیها تا به امروز در افغانستان تاریخچه ای پر از کشتار، خیانت، بی عدالتی، فساد و تباهی بوده است.

طاهره خدانظر

t.khodanazar@yahoo.com

 

 

  

 


بالا
 
بازگشت