مهرالدین مشید

 

ماموریت ناکام خلیل زاد و برگشت او از کابل با دستان خالی

خرج اگر از کیسۀ مهمان بود – حاتم طایی شدن آسان بود

 

در این روز ها خلیل زاد گفت و گو های خود را با مقام های افغانستان روی تبادلۀ دو استاد امریکایی با ۸۰ طالب زندانی متمرکز گردانیده که زندانیان طالب  شامل رهبران ارشد طالبان چون انس حقانی، حافظ رشید و شماری والیان و فرماندهان دیگر طالبان می شود. این تلاش های خلیل زاد با توجه به شرایط حساس کشور که مردم افغانستان منتظر نتایج انتخابات اند، گمانه زنی هایی را برانگیخته که او می خواهد با استفاده از اوضاع کنونی افغانستان زیر پوشش تلاش های صلح استادان امریکایی را از زندان طالبان رها کند. شگفت آور این است که خلیل زاد در زمانی تلاش برای رهایی این دوامریکایی را تشدید بخشیده است که مردم افغانستان بی صبرانهرمنتظر نتیجۀ انتخابات اند و از لحاظ قانونی حکومت کنونی صلاحیت چندانی برای امضای همچو توافقات را ندارد.

گمانه زنی ها بر این است که خلیل می خواهد با استفاده از تنگدستی های سیاسی و انتظار شدید تر از قتل رهبران حکومت افغانستان  استفادۀ سؤ نماید و تلاش هایش با توجه به دل واپسی های رهبران حکومت در پیوند به نتیجۀ  انتخابات و در ضمن گوشۀ چشم لطف امریکا، برای رهایی دو استاد امریکایی به نتیجه برسد. این تلاش بی موقع و ناموجۀ خلیل زاد نشان دهندۀ  آن است که او در صدد امتیاز گیری برای خود است تا به هر نحوی که شود، باید دو امریکایی را ازچنگ طالبان آزاد کند. آنهم در بدل بیشتر از هشتاد تروریست مهم که در بدل خون هزاران سرباز قهرمان کشور زندانی شده اند. چنین معامله یی نه تنها خیانت آشکار بر هزاران نیرو های دفاعی و امنیتی کشور است که جان های عزیز شان را برای بازداشت این تروریستان از دست داده اند و فاجعه بارتر این که همچو توافقی بر روحیۀ رزمی نیرو های رزمی افغانستان تاثیر بس منفی برجای می گذارد.  شگفت آور این است که هیچ تضمینی وجود ندارد که از این تبادله مردم افغانستان چه سود بدست خواهند آورد و رهایی این تروریستان در سرنوشت صلح و جنگ چه تاثیری برجا می گذارد.  آشکار است که آقای خلیل زاد در این معامله منافع ملی مردم افغانستان را دست کم گرفته و تلاش های او در این زمینه برای مردم افغانستان مبهم است. مردم افغانستان این رویکرد خلیل زاد را  نوعی تلاش برای تقویت صفوف جنگجویان طالبان تلقی می کنند؛ زیرا طالبان در گذشته از حسن نظر حکومت افغانستان استفادۀ سؤ کرده و آن را به کلی نادیده گرفته اند و برعکس به حملات و خشونت های شان بیشتر افزوده اند. به یقین که مقام های افغانستان از نیات اصلی خلیل زاد آگاه اند که او برای امتیازگیری خود و امتیاز گرفتن به مقام های امریکایی این معامله را سر و سامان داده است که داعیۀ مردم و حکومت و افغانستان را برای تامین صلح و ثبات نادیده گرفته است. چنان که رادیو آزادی از نه گفتن رئیس جمهور غنی به خواست آقای خلیل زاد سخن گفت و محب مشاور امنیت ملی نیز در پاسخ به این پرسش که  خلیل زاد طرح حکومت موقت را با آقای غنی شریک کرد یا خیر؟ پاسخ داد که محور گفت و گو های خلیل زاد تبادلۀ دو امریکایی با زندانیان طالبان است و افزود که حکومت افغانستان روی این مسأله غور می کند که رهایی این زندانیان چه تاثیر در سرنوشت جنگ و حمله های خشونت بار طالبان بویژه حقانی خواهد داشت. اظهارات داکتر عبدالله هم در مورد تبادلۀ زندانیان محتاطانه بود و آن را مشروط به کمک به روند صلح خواند. از این پاسخ های منفی رهبران حکومت فهمیده می شود که این بار خلیل زاد ناکام و بدون بهانۀ معقول با دستان خالی از کابل برگشت. در گذشته بهانه هایی مبنی بر تعلل ورزی های حکومت پیرامون روند صلح داشت و انتقادات اش در مورد ناتوانی حکومت برای ایجاد اجماع ملی موجه بود؛ اما این بار حرفی نداشت که بر وزنۀ سیاسی ماموریت او در کابل چیزی بیفزاید و اما برعکس مامورت اخیر از وزن سیاسی او و نقش او بحیث میانجی بیطرف  کاست و مامویت صلح او نزد مردم افغانستان پرسش برانگیز گردید. مردم افغانستان از حکومت می خواهند تا این موضوع را به بعد از نتایج انتخابات موکول نماید. از این رویکرد خلیل زاد معلوم می شود که او از خلای ناهماهنگی میان رهبران حکومت می خواهد، برای پیش برد روند صلح سود جوید.

این در حالی است که زلمی خلیل زاد نمایندۀ ویژۀ امریکا در روند صلح افغانستان بیش از یک سال بدین سو ماموریت خویش را به هدف تامین صلح در افغانستان به پیش می برد. در دور نخست ماموریت اش نه بار با طالبان در دوحه و بار بار با کشور های پاکستان، روسیه و چین و سایر کشور های اروپایی عضو ناتو به پیش برد. قرار بود که ترامپ با رئیس جمهور افغانستان و ملابرادر معاون تحریک طالبان در کمبدوید ببیند و بر روی توافقنامۀ صلح میان طالبان و امریکا امضا کند؛ اما ترامپ خلاف رسم دیپلوماتیک در دقیقۀ نود از امضای توافقنامه خود داری کرد و گفت و گو ها با طالبان را متوقف گردانید.  پس با این حال چگونه ممکن است که به قول و قرار خلیل زاد باور کرد و برای عملی شدن وعده هایش امیدوار بود. اعلام متوقف کردن گفت و گو ها در دقیقۀ نود از سوی ترامپ پرده از بی اعتباری تلاش های خلیل زاد برداشت و ماموریت او و خود او را زیر پرسش برد. این نشان داد که تلاش های صلح او چه که دستگاۀ کاخ سفید فاقد ضمانت قانونی است و از این رو نمی توان به وعده های او در پیوند به رهایی زندانیان طالبان باور کرد که در آن تغییر در آن بتوان سرنوشت صلح و جنگ را پیش بین شد؛ زیرا رد توافق نامۀ خلیل زاد از سوی ترامپ دلیل آشکار منتفی شدن صلاحیت او است. بعید نیست که او حالا می خواهد، بخاطر اعادۀ حیثیت خود رهایی دو استاد امریکایی را نشانه برود تا از یک سو بر ناکامی های خود در پیوند به تلاش بی نتیجۀ نه ماهه اش سرپوش بگذارد و از سویی هم نشان بدهد که گفت و گو هایش با طالبان به ناکامی نانجامیده است. این تلاش های یک طرفۀ خلیل زاد بصورت قطعی خلاف خواست مردم افغانستان است و مردم از حکومت افغانستان می خواهند که در این حصه توجه جدی نماید تا مبادا مانند گذشته به فریب کشانده شود. چگونه ممکن است و این چقدر می تواند، منطقی باشد که رهایی بیش از ۸۰ تروریست خطرناک را بدون تضمین های روشن و قابل قبول که قدرت اجرایی نداشته باشد، برای مردم افغانستان پذیرفتنی دانست. خلیل زاد هرگز نمی تواند، از سوی طالبان در این زمینه تضمین بدهد؛ زیرا طالبان به هیچ میثاق و پیمانی وفادار نیستند و از این رو بر وعده های شان نمی توان باور کرد. در قاموس فکری طالبان خدعه و فریب در برابر دشمن یک تاکتیک به حساب می رود و آنان به کار بردن هر نوع نیرنگ با دشمن را محاز و شرعی می پندارند. حتا بیشتر از این فریب بیشتر را متناسب به اجر و پاداش بیشتر تلقی می کنند.

این درحالی است که آقای خلیل زاد بیشتر از دیگران با طالبان آشنایی دارد و آنان را بهتر می شناسد. آشنایی خلیل زاد با طالبان پیشینۀ  زیادی دارد و برای روشن شدن موضوع بیرابطه نخواهد بود تا خواننده ها اندکی از پیشینۀ خلیل زاد  یا از این آقای شیک پوش امریکایی افغانی الاصل آگاهی پیدا کنند. زیمیرو اسکاری پژوهشگر امریکایی (۱) در مورد خلیل زاد چنین نوشته است: در خارج از آمریكا محافظان او با عینك های دودی، بیسیم و اسلحههای خودكار بر كمر همراهی اش میكنند. هرجا كه او و محافظانش ظاهر می شوند حاضران فوری پی میبرند كه این مرد دستی در قدرت دارد. چهره تیره و شیك پوشی او در نگاه اول یكی از روسای مافیا را در ذهن تداعی می كند. خلیل زاد پشتون تبار افغانستانی الاصل که در سرزمین ازبک نشین مزار چشم به جهان گشود و پس از آموزش های ابتدایی و ثانوی در مزار شریف افغانستان برای ادامۀ تحصیل به دانشگاۀ امریکایی بیروت می رود و پس از پایان تحصیل در این دانشگاۀ روانۀ امریکا شد و آموزش هایش را دردانشگاۀ شیکاگوسنتا که تحت نفوذ محافل راست امریکا بود، ادامه داد. وی در لبنان به هواداری از آرمان فلسطینیان روی آورد. آقایان اشرف غنی احمدزی و انوارالحق احدی همدوره های او در دانشگاۀ بیروت بودند. روزنامه لوفیگاروی فرانسه به تاریخ 15 ژانویه 2010 در مورد این سه آقایان و اهداف اسراییل چیز های زیادی نوشته است. (۱) که پرده از اسلام ستیزی صهیونیزم بر می دارد و اما از سوی منابع متسقل هنوز تایید نشده است.

خلیل زاد در امریکا با نویسندۀ پرخواننده و فیمنیست اتریشی خانم شریل برنارد ازدواج کرد. خلیل زاد یا شیک پوش امریکایی افغانی الاصل در سال ۱۹۷۹سند دکترای خود را زمانی بدست آورد که شوروی به افغانستان لشکر کشی نمود. وی به تدریس در دانشگاۀ کلمبیا مشغول شد و به صف هواداران زیگموند برژنسکی پیوست. برژینسكی به عنوان مشاور امنیت ملی آمریكا در زمان جیمی كارتر استراتژی این کشور برای مهار كمونیسم بین المللی را طراحی كرد. هدف این تیوری تحکیم موقعیت بین المللی امریکا برای رسیدن به نیاز های نفتی اش بود که باید کنترول آسیای مرکزی را در دست داشته باشد.در سال ١٩٨٤ یعنی در دورانی كه جرج شولتز وزارت خارجه آمریكا را به عهده داشت خلیل زادبرای مدت یكسال به عضویت شورای طرح پلان این وزارت خانه درآمد. وی در این زمان با نشر مقاله هایی خواهان کمک به مجاهدین افغانستان شد وكوشید تا از طریق سازمان امنیت پاكستان اسامه بن لادن را نیز در این راه، یعنی جنگ علیه نیروهای شوروی در افغانستان یاری رساند.

وی عضور گروهی بود که استنگر را برای مجاهدین تحویل داد و بعد ها از ترس افتادن آن بدست مخالفان امریکا در صدد جمع آوری آن شد. هدف اصلی تماس های امریکا با مسعود در زمان حاکمیت طالبان جمع آوری استنگر بود.هرچند خلیل زاد یا شاه زل دراوايلظهورطالبانوگسترشحاكميتآنهابرافغانستاناوايل 1996 دولت کلنتن را بهدليلحمايتغيرمستقيماشازاین گروهکه از سوی اطلاعاتپاكستانحمایت می شدند، انتقاد کرد و آن را خطای فاحش خواند. درست آن زمانی بود که خليلزادبهدرخواستخوددر سال 1993 وزارتدفاعراترككردوبهموسسه (رند) كهيكیازبزرگ‌ترينموسساتتحقيقاتیوبرنامهريزی استراتژيكآمريكاییدرزمينهنظامیاست،پیوست. ویدراينموسسهمركزمطالعاتشرق میانه راتاسيسكردودرطولدودورهرياستجمهوري "بيلكلينتون" بهواسطهنشرمطالعاتخوددرموسسهرندوپسازتركاينموسسهوحضوردرشركتنفتیيونوكال،نقشمهمیدرانتقادازسياستآمريكادرقبالافغانستانرابرعهدهداشت؛ اما بعد ها ذهنیت اش  تغییر کرد و در سال ۱۹۹۷حامی پروژه یونیکال و مداکره با طالبان گردید و وی بار بار با طالبان گفت و گو کرد. وی درخطاببههياتطالبانگفت: " درمقابلشمادوگزينهوجوددارديااينكهباعبورلولههاينفتوگازموافقتمي‌كنيدكهدراينصورتافغانستانرابهدشتيپرازطلاتبديلخواهيمكردويااينكهمخالفتكنيدكهدرآنصورتآنرادشتيپرازبمبخواهيمساخت ".خلیل زاد درمقاله یی نوشت:  طالبان در صدد متحقق كردن یك بنیادگرایی آمریكاستیز بسان ایران نیستند. آمریكا باید آمادگی آن را داشته باشد كه رژیم آنها را به رسمیت بشناسد وكمكهای انسانی به آن ها اعطا كند. وی پس از حملۀ راکتی امریکا به مقر بن لادن در افغانستان و انفجار سفارت های امریکا در کنیا و تانزانیا در ظاهر با طالبان قطع رابطه کرد. وی در سال۱۹۹۸بیل کلنتن را ترغیب کرد تا بدون توجه به آرای سازمان ملل با توسل به نیروی نظامی حکومت صدام را سرنگون کند.  خليل زاد که از حامیان سرسخت امریکا است، دوست دارد كه خود را به عنوان يك معامله‌كننده و يك ميانجی توصيف كند كه علاقه‌مند است به ديگران گوش دهد و به ديدگاه‌هاي كشورهاي كوچك احترام بگذارد. خلیل زاد با راه یافتن جورج دبلیو بوش  به کاخ سفید در سال ۲۰۰۱ میلادی ماموریت یافت كه در وزارت دفاع سازماندهی انتقال امور به وزیر جدید (دونالد رامزفلد) و همكاران وی را سازماندهی كند. وی در11 سپتامبر۲۳می ۲۰۰۱كاندوليزارايسمشاورامنيتمليكاخسفيدزلمیرابهعنوانمسئولامورجنوبغربآسياوخليجفارسوشمالآفريقامنصوبكردوپسازحملات۱۱سپتامبرنيزبهسمتمشاورونمايندهويژهبوشدرامورافغانستانمنصوبشد. در پی ترورهای ١١ سپتامبر خلیل زاد به پرنفوذترین شخصیت مسلمان و غیرآمریكایی نسب در دستگاه رهبری آمریكا بدل گشت. به گفتۀ زیمیرو اسکاری وی در پیشبرد سیاستهای مورد نظر آمریكا گه گاه از تحكم و بیاعتنایی علنی و زننده به مصالح و انتظارات دیگران نیز ابایی ندارد.

وی در زمان تهاجم امریکا تلاش کرد تا بدیل طالبان را از میان قوم پشتون از پشاور بسازد و اما موفق ند و ناگزیر به تصامیمی دیگر شد و چنانکه مداخلۀ خلیل زاد در نشست بن اول،  لویه جرگۀ تصویب قانون اساسی افغانستان و لویه جرگۀ تعیین رئیس انتقالی به همگان آشکار است. وی توانست تا با قناعت دادن و عقب زدن ظاهر شاه آقای کرزی را بحیث رئیس دورۀ انتقالی روی صحنه بیاورد. خلیل‌زاد که با چندین دولت جمهوری‌خواههمکاری داشته به عنوان یکی از عوامل نزدیک به دیک چینیو طرف اعتماد گروه معروف به «بازها» در دولت بوش محسوب می‌شود.در محافل واشینگتنبه او «شاه زل» می‌گویند و در دوران سفارت اخیرش در کابلبسیاری او را «نایب السلطنه» می‌خواندند. او در این شغل به تثبیت حکومت حامد کرزی کمک زیادی کرده‌است.

خلیل زاد در تمامی مسایل افغانستان خود را دخیل دانسته و در تمامی پیشامد های سیاسی در همچو مداخله ها خود را صاحب حق دانسته است. چنانکه در زمان کشیده گی میان حکومت و عطانور، برای او هشدار داد که نباید صبر و حوصله در مقابل خود را به آزمون بگیرد و تاکید کرد که سیاسیون  نباید محاسبۀ غلط کنند و پس از مرگ جنرال رازق سیاستگران کشور را به خویشتن داری فراخواند و گفت که نباید کاری کنند که ملوک الطوایفی را در افغانستان حاکم بسازند.

ویدولتامریکاراهشداردادهبودبي‌توجهيآمريكابهافغانستانپسازخروجنيروهايشورويبهجنگداخليدراينكشورخواهدانجاميد. این هشدار او سبب شد تا پلولفوويتزدردورهاولرياستجمهوريبوشوتصديمقامدومپنتاگونازدورانديشيويدرزمينهافغانستانتحسین به عمل آورد. پلولفوويتزگفت،آنچهخليلزادسال۱۹۸۹نسبتبهآنهشداردادپساز۱۸ سالبهطوركاملتحققيافتو هنوز ادامه دارد. وی حالا همعقیدهداردکهامریکاکمکهایدوامدارخویشرابهافغانستانادامهدهد و درغیراین صورت حادثهدوبارهتکرارخواهدشد.(۳)

خلیل زاد پس از پایان دور سفارت اش در افغانستان در۲۱جون۲۰۰۵کارشرابه‌عنوانسفیرآمریکادرعراقآغازکرد. در۱۲فبروری۲۰۰۷،کاخسفیدویرابه‌عنوانسفیرآمریکادرسازمانمللمتحدتعیینکرد. وی در سال ۲۰۱۴علاقمند کاندید ریاست جمهوری افغانستان بود و اما منصرف شد. وی حالا بحیث نمایندۀ  خاص امریکا برای پیشبرد روند صلح افغانستان ماموریت یافته است. وی باور دارد کهدرافغانستانیکرئیسجمهورقویرویکارآیدکهبتواندباهمکاریکشورهایمنطقهباندهارابرچیند. زیراهرهمسایهکهباندیدهاراپناهدهدافغانستانبهمشکلبزرگدچارمیگردد.در این تردیدی نیست که افغانستان زادگاۀ اصلی خلیل زدا است و از آب و هوای این سرزمین استفاده کرده و از نسیم گوارا و شادابی ها و سرسبزی های آن سود برده است و هرگز این مهرپروری آغوش میهن را فراموش نمی کند و نباید فراموش کند و  چه رسد به آن که نیت خیانت بر آن در ذهنش خطور کند؛ اما در آخرین تحلیل او یک امریکایی است و شهروند امریکایی بوده و تعهند سپرده که هرگز برای منافع امریکا خیانت نمی کند.  از سویی هم خانمش اتریشی و خانواده اش در امریکا زنده گی می کند. بنا براین  او در تصمیم گیری های خود در پیوند به صلح  و جنگ افغانستان هرگز احساس آن شهروند افغانستان را نمی تواند، داشته باشد که در داخل افغانستان زیر آتش و باروت و وحشت طالبانی زنده گی می کنند و بویژه آن شهروند  افغانستان که در دورترین نقاط این کشور از بدخشان تا بغلان و هرات و از کنر تا هلمند و پکتیا در زیر رگبار مسلسل های طالبان قرار دارند و در موجی از وحشت و دهشت تروریستان رنگ پریدۀ کودکان شان را به تماشا می نشینند و فریاد های غم آلود آنان چون تیغی در قلب های مادران شان وارد می شود. گفتۀ  معروفی است که می گویند، زمینی می سوزد که آتش بالایش شعله ور است و پس رنج این سرزمین را آنانی بهتر لمس کرده می توانند که در میان شعله های آتش آن زنده گی می کنند و وحشت فرزندان خویش را با چشمان باز مشاهده می کنند.

در این شکی نیست که آشنایی خلیل زاد به زبانهای منطقه و با شناخت و درک سیاسی كه از گوشه و کنار آن دارد و در ضمن آموزشهای او مبتنی بر اندیشههای نظامی و استراتژیك پرورش یافته او را به شخصیت مورد  اتکای واشنگتن در غرب و جنوب آسیا بدل کرده است؛ اما با این هم او لغزش هایی دارد که نمی توان از آن چشم پوشید. چنانکه  زیمیرو اسکاری (۴) در مورد وی میگوید:" با این همه، بارها پیش آمده كه وی در اجرای ماموریتها نظر خود را عوض كرده وسیاستهای متفاوتی در پیش گرفته است." شاید همین قدرت انعطاف پذیری او باشد که از هیچ ماموریتی ولو که شکست هم بخورد خسته نمی شود. چنان که در آن زمان که ترامپ نه ماهه تلاش های او را با یک تویت دست کم گرفت و بر روی آن باروت پاشید و آتش زد؛ اما آقای خلیل زاد خمی بر ابرو نیاورد و حتا اعتراض اندکی هم نکرد. اگر دیپلومات دیگری می بود، بدون تردید برای ترامپ می گفت" عطایت لقایت" و از ماموریت صلح خویش پیرامون صلح افغانستان استعفا می کرد که نکرد، برعکس عزم اش برای صلح افغانستان جزم تر شد و رهایی دو استاد امریکایی را در بدل هشتاد تروریست خطرناک باب گفت وگو های تازه با طالبان عنوان کرده است. شاید این حاتم طایی شدنش به تعبیراین بیت " خرج که از کيسه مهمان بود --  حاتم طايي شدن آسان بود" چندان دشوار نباشد تا در بدل آن دل طالبان را بدست آورد و به گفتۀ معروف حاضر شده تا برای طالبان " باج " بدهد و تا در فهرست "ناغه" های سیاسی حساب نشود. از این بی تفاوتی خلیل زاد برمی آید که برنامۀ امریکا برای گفت و گو با طالبان همین گونه طرح شده بود که انجام یافت. این در حالی است که خلیل زاد به نوشتۀ گیتس در کتاب "وظیفه از فریب کاری های پاکستان از آغاز جهاد افغانستان تا زمان طالبان پرده برداشته و در ضمن گیتس و ستیف کول نویسندۀ جنگ اشباح هر دو تاکید کرده اند که جورج بوش و تیمش از اوضاع واقعی افغانستان و جنوب آسیا آگاهی نداشت. این اشتباه سبب شد که امریکایی ها برای انتقال طالبان به شمال قربانی فریب کرزی و طرح مشترک او با اتمر وجاگزینی های بعدی او در افغانستان شوند.

مردم افغانستان از آقای خلیل زاد می خواهند تا ازاین دراز دستی ها و حاتم بخشی ها اندکی کوتاه آید و بیش از این دندان های زهر آلود طالبان را برای گزیدن مردم افغانستان تیز نکند. از این رویکرد خلیل زاد فهمیده می شود کهاو هیچ گاهی خلیل زاد به اصل معضل و عامل اصلی هراس افگنی که همانا بستن پناه گاه های تروریستان در پاکستان است، نپرداخته و هر از گاهی از این موضوع طفره رفته است. این در حالی است که میزبان و تمویل و تجهیز کنندۀ اصلی تروریزم پاکستان است و در اصل طرف اصلی گفت و گو های صلح افغانستان باید این  کشور باشد. هرچند جزییات توافقنامۀ صلح خلیل زاد با طالبان افشا نشد و اما از فحوا و لایه های پنهان آن فهمیده می شود که در این توافق نامه هم زیر کفش آقای خلیل زاد ریگ است و در مورد پناه گاه طالبان چیزی در آن سند ذکر نشده است. در این شکی نیست که مردم افغانستان صلح می خواهند، اما نه با این قدر ذلت که بر مرکب غرور شان نظامیان پاکستان سوار شود و طالبان با آقای خلیل زاد به تماشایش بنیشینند. یاهو

۱ - http://www.esalat.org/images/4%20zole%20khshonat%20dar%20afg%204.htm

 

۱ -  http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=147313

۳ - http://archive.mashal.org/content.php?c=helmi&id=01229

۴ -  http://www.esalat.org/images/4%20zole%20khshonat%20dar%20afg%204.htm

 

 

 


بالا
 
بازگشت