سید داوود مصباح

 

به نسل جوان میهن

چکیده :  { در این نوشته روی سخن با ده ها هزار جوان تحصیل یافته سرگردان میهن است ، که در راه رهایی وطن از این منجلاب اختاپوسی و با ذوق و انرژی سرشار از میهن دوستی ، می اندیشند و در جستجوی «راه » درست و روشن هستند . و حق هم دارند ، چون ده ها جاده ای هموار در ظاهر ، بچشم می خورد ، اما در نهایت به بن بست های بسیار بی برگشت و خطرناکی منتهی می شود . جوانان که مطالعه اساسی و تجربه کافی از روند سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی جهان ندارند ، در طلسم دروغ بافی های حزب های معامله گر، گیر می افتند و انرژی و توان و ذوق مبارزاتی شان ضایع می گردد و حیف می شود . }

  پدیده های ضد بشری که در افغانستان ، چون آتش فشانی دهن باز کرده ، کم نیست . علاوه بر ستم طبقاتی که در ذات سیستم های سرمایه داری و دنباله رو سرمایه داری است ، ستم های نژادی ، زبانی ، محلی ، ایدئولوژیک ، فرهنگی و آموزیشی و مذهبی ، بیداد می کند . در این سه دهه اخیر که حکومت های دست نشانده امریکایی با پول و امکانات کشورهای سرمایه داری ، روی کار آمده است  سر نوشت مردم بدست نا پاک سران باند های جهادی و تکفیری و تکه داران خود خواسته قومی و تقسیم حکومت بین آنان و تقرر افراد بیسواد در ارگانهای دولتی ، کار را به آنجا کشانیده است که اکنون آموزش های دانشگاهی را هم قومی ساخته و سهمیه بندی قومی می کنند که بی نهایت شرم آور و ضد ملی می باشد . خجالت آور است که حق آموزش را از زحمتکشان می گیرند و آموزش را هم مختص به فرزندان و وابستگان سران باند های مافیایی قومی می سازند . درست است که این حکومت دست پرورده و ساخته ای دست امریکا است ، اما حد اقل معیارهای که استعمارنوین تعیین کرده باید رعایت می شد ، که نشد . قوم بازی و تخریب معیار های ملی با بی شرمی و چانه زنی ها بین مافیای معلوم الحال کار را بدانجا رسانیده که تمام شیرازه ای ملی را بهم ریخته و تخریب نموده است . چوروچپاول و اختلاص های بزرگ حکومتی از معلمین و مکاتب خیالی و اکنون 42 هزار سرباز خیالی ، مایه تعجب همین تمویل کنندگان امریکایی و اروپایی شده است .

در این موارد مردم و جوانان افغانستان بهتر از نگارنده معلومات دارند . پس راه رهایی از این دام و دروغ و اشغالگری و جنگ ، چیست ؟ !

  نخستین قدم :  باید جهانی اندیشید . چون سرنوشت بشریت باهم گره خورده و بین رهایی و اسارت مدرن خلق های جهان ، نقاط مشترکی وجود دارد . در عصر حاضر بین یک درصدی های در قدرت اقتصادی ، سیاسی و 99در صدی های عظیم بشریت شگاف طبقاتی بزرگ و آشتی ناپذیری بوجود آمده است . با سیستم جهانی سرمایه داری و بهره کشی و استثمار 99در صدی های جهان که جزء بدنه اصلی طبقه کار گر جهانی است ، افزار کار و ثروت بدست یک در صد جوامع بشری قرار گرفته است . چنانچه در ایالات متحده امریکا ثروت بدست هفت خانواده و در سطح جهان بر ده خانواده تعلق گرفته . وضع زندگی و معشیت خلق امریکا بهتر از خلق افغانستان نیست و یک سوم کل مردم امریکا زیر خط فقر قرار گرفته اند . خلق های جهان می خواهند چون انسان از نعم مادی بهره داشته باشند و زندگی را با خوراک ، پوشاک و مسکن به راحتی انسانی ادامه دهند . اما سرمایه داران حتی طبیعی ترین منابع را هم خصوصی ساخته و می فروشند ، مثل آب ، جنگلات و کوه و دشت و صحرا . هوا و آکسیژن که قابل فروش نیست با دودهای گلخانه ای آلوده می سازند . در افغانستان هم توده های میلیونی برای زیستن ، مسکن ، لباس و خوراک و برای فرزندان شان آموزش رایگان و طبابت و درمان می خواهند . هیچ قوم و قبیله ای با یکدیگر خصومت ندارند و این ناسیونالیسم مافوق ار تجاعی را همین چهل و پنجا شیاد و باندیست که حاکم بر سرنوشت کشور است ، راه انداخته و تبلیغ می نمایند .  جوانان میهن ، برای درک منشأ آسیب های وارده اجتماعی و راه رهایی ، باید جهان و مناسبات جهانی را مورد مطالعه عمیق قرار دهند . ریشه های اساسی و عمده فقر و جنگ و گرفتاری افغانستان را در منشأ طبقاتی بشری جستجو نمایند . جستجوگر جوان و انقلابی با مشعل علم و دانش اجتماعی و اقتصادی به راه رهایی گام بردارد ، نه با تبلیغات رسانه های وابسته و اجیر و سوسیال هراسی برنامه ریزی شده ای دشمن طبقاتی توده های رنجبر . این تبلیغات ضد سوسیالیسم از دوصد سال قبل اززمان نشر کاپیتال و فعالیت کارل مارکس و تشکیل حزب کمونیست در انگلستان و نشر مانفست حزب کمونیست ، آغاز گردید که تا پایان مرحله ای جهانی سرمایه داری ادامه می یابد . در امریکا تا آغاز کمپاین انتخاباتی دونالت ترامپ واژه « سوسیالیسم » تابو ، بود ، اما زمانی که برنی سندرز بنام سوسیالیسم تبلیغات خود را آغاز کرد 45در صد جوانان امریکایی زیر نام و بیرق سوسیالیسم با برنی سندرز پیوست . در افغانستان نیز امپریالیست ها و مزدوران جهادی آن از واژه « کمونیسم » بنام کمونیست ها « تابو» ساختند و هر جوان آزاد اندیش میهن را بنام کونیست تهدید کردند . این در حالی است که چندی قبل حزب کمونیست ایالات متحده امریکا صدمین کنگره خود را با حضور 300نماینده از سراسر امریکا و دعوت هفتاد نماینده از حزب های کمونیست و کارگری جهان منجمله حزب توده ایران در آن اشتراک نمودند ، بر گزار کرد . به این اساس « تابو » شکست . دیگر واژه کمونیسم در جهان و کشور ما « تابو » نیست . طبقه کارگر و نسل جوان با سربلندی و افتخار راه مبارزه طبقاتی و کارگری خود را ادامه می دهند . این طلسم مدار گریزی شکسته شد .

دومین قدم :  درک جریان فکری تاریخی وگزنیش اندیشه روند اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیکی است . جریان فکری عمدتا در دومسیر متفاوت حرکت می کند . راسیونل ، علمی و ایراسیونل ، غیرعلمی .  جریان فکری در مسیر زمان متحول می گردد و سیستم فکری راسیونل      مسیر تکامل جوامع بشری را تعیین می کند و انسان در پرتو اندیشه علمی بر بسیاری از رمزورازهای طبیعت دست یافت و خود را از اوهام و تخیلات و کوره راه ها و سرگیچه های ترسناک رهانیدند . گرچه انسان در مسیر تکامل و دست یابی به نعم مادی پرکیفیت تر با دادن قربانی های بی شمار و اشک و خون ، تا بدینجا رسیده است ، اما بصورت کل یک روند تکاملی بوده است ، که طی کرده است . اکنون بشریت درمرحله ای از تاریخ خود قرار دارد که عصر نیولیبرالیستی امپریالیستی ومرحله گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است که با شدت جوامع بشری به دوبخش یک درصدی سرمایه داران و سران وسلاطین قرار دارد و در بخش عظیم 99در صد توده های بشری ، هر روز نسبت به روز دیگر محروم تر وفقیر تر می شوند . در اینجا است که فرزندان تحصیل یافته توده های محروم و تحت استثمار و ستم طبقاتی ، به این اندیشه و تفکر می افتد ، و از خود سوال می کند که این همه محرومیت و ستم های گونه گون آز کجا و چه گونه ظهور می کند ؟ ! منشأ این همه رنج و عذاب درچیست ؟ ! اینجا است که سیستم فکری اتخاذ می گردد . راسیونل انیشید و یا مثل عوام الناس برای این همه محرومیت ها برای خود « تقدیر » تراشی کرد و راه ایراسیونل را برگزید و رفت به سمت و سوی تخیلات و باورهای غیر علمی و عقلانی . برای درک و دریافت علت و سبب این همه تضاد وتفرقه وجنگ و محرومیت توده های عظیم اجتماعی ، باید سیستم فکری علمی را برگزید و راه درمان این همه درد ها را دریافت و در مان کرد . برای درک این همه تضاد ومحرومیت و رهایی از ستم طبقانی که منشأ تمام ستم ها ی اجتماعی و بشری است جز پیوستن در صف جوانان مبارزو    جنبش های رهایی بخش ، راهی وجود ندارد ، برای ادامه کار در این راستا دریافت و آموزش جهانبینی علمی الزامی است  . جهانبینی می تواند علمی و غیر علمی باشد . همچنانی که ایدئولوژی می تواند مترقی و پیشرو باشد و یا ارتجاعی و غیر علمی باشد . این دومقوله از هم متفاوت است به این ترتیب :

 « جهان بینی یعنی سیستم تعمیمی نظریات انسان در باره جهان و انسان .

ایدئولوژی  یعنی مجموعه نظریات فرد در باره واقعیات پیرامون بر اساس مصالح طبقاتی وی .»1   بطور مثال در اروپا تا قرن شانزدهم میلادی طرز یا سیستم فکری و جهان بینی ایراسیونل بود که باعت جنگ های صلیبی شد و میلیون ها انسان تلف گردید و فقرو محرومیت به حد مرگ و زنده بودن و مرض طاعون در انگلستان ، فرانسه و المان دوثلث ساکنین محروم را به کام مرگ سوق داد ایدئولوژی پاپ و کلیسا از یک سو و سیستم فکری فیودالها و فرمان روایان از سوی دیگر ، حاکم بود که باعث فقرومرض و جنگ های پایان ناپذیر گردید . در افغانستان هم این همه جنگ و ویرانی و صدها مصیبت دیگر ناشی از سیستم فکری غیر علمی و ناسیونالیسم ارتجاعی و ضد انسانی و شهروندی بیداد می کند . افغانستان جمهوری اسلامی است . طالبان هم بخاطر اسلام می جنگند و داعش هم اسلام می خواهند ، پس غیر مسلمان کیست ؟!! جوانان میهن خوب فکر کنید ! شما در این آیینه جهان نما چه می بینید ؟!!! پس راه شما جز انتخاب سیستم فکری راسیونل ( جهان بینی علمی نیست .

* -  قدم سوم تشکل است .  برای درک آسان مطلب ، در این نگارش از موضوع اکادمیک بحث صرف نظر می شود و به روند سیاسی و اجتماعی در کشوری چون افغانستان کنونی باید پرداخت . در کشور بخون غلطیده ما ، عمدتا در بخش حکومت و دولت داری ، سیستم وجود ندارد . صرف یک شرکت موقت قدرت و مصرفی و نمایندگی از امپریالیسم اشغال گر و غارت گر می باشد . در سیستم های مادی و تشکیلاتی می توان اضداد را شناخت و در سیستم های اجتماعی راه تکامل را  سرعت بخشیده و تضادهای باز دارنده را به زوال کشانید . در افغانستان تضاد سران باندهای مافیایی در قدرت ، کوچکترین تأثیری بر روند زندگی مادی مردمان تحت ستم های گونه گون ندارد . وراه حلی برای انکشاف و بهبود زندگی ساکنین میهن نیست . در هر صورت ، برای رهایی خلق ها از چنگ این مافیای ساخت امپریالیسم ، به تشکل و سازماندهی قوی مبارزاتی و ایدئولوژیک ضروری است . با درک تضاد اساسی جامعه که تضاد طبقاتی است . به تشکلی نیاز است و به آن پیوست که برای رهایی زحمتکشان و طبقه ای کارگر ، مبارزه می نمایند . برای مردم تضاد بین مافیای در قدرت چهره واقعی این باندها و حامیان جهانی آن را نشان می دهد .  راه اساسی آن است که توده های زحمت کش و طبقه ای کارگر از ستم طبقاتی رهایی یابند .  در اینجا برای جوانی که می خواهد در صف تشکیلاتی طبقه ای خود ( طبقه کارگر ) بپیوندد ، این نهایت مهم است که دقت ، شناخت ، درک از جهان بینی علمی و مبارزات انترناسیونالیستی کارگری جهانی داشته باشد با برسی معیار های دقیق مبارزه طبقاتی و تفکیک آن از ایدئولوک های ارتجاعی و ناسیونالیستی کرده بتواند . بطور مثال حزب افغان ملت یا حزب های سیاف ، خلیلی و جمعیت و غیره ، چه تضادی را حل می کند و چه تأثیری بر زندگی مردم میهن دارد ؟ ! این ها در قدرت اند ، به مردم جز مرگ و ویرانی و چپاول منابع ملی ، هیچ منافعی ندارد و نمی تواند داشته باشند . این گروه های تنظیمی و حزب های بورژوا ارتجاعی ، از احساسات جوانان سوء استفاده نموده ، از عنوان قوم و قبیله و نژاد و زبان وغیره انرژی و توان مبارزاتی آنان را ضایع می نمایند . پس با دقت وارد کارزار مبارزات طبقاتی و سرنوشت ساز اجتماعی شد . جوان متفکر امروزی باید راسیونال اندیشید ورنه خود را هلاک خواهند کرد . جوان با دانش نباید خود را قربانی باند های مافیایی و تنظیمی نمایند . جوانان ما باید از جنبش خیابانی سودان بیاموزند . در سودان جنبش براندازی یک حکومت ستمگر از کف خیابان با هژمونی جوانان و کارگران آغاز شد و سرانجام بعد از براندازی ، مثل مصر می خواست نظامیان قدرت را تصاحب کند که جنبش خلق سودان از خیابان بیرون نشد ، تا نظامیان را مجبور به پذیرش قانون اساسی نساخت . گرچه این توافق بین جنبش خیابانی و نظامیان سودان صورت گرفته ، اما حزب کمونیست سودان اعلام داشتند که درقدرت بانظامیان اشتراک نمی کند ، ولی در همبستگی خود با جنبش برای آزادی سودان ادامه می دهد .  این تجربه خوبی است که باید آموخت .               نتیجه :    

{ * -  مطالعه اساسی فرا دانشگاهی در باره تاریخ سیاسی جهان ، منطقه و کشور ، دربعد اقتصادسیاسی و اجتماعی و روند جهانی نبرد طبقاتی در حال گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم  *  -  دریافت و تعیین سیستم فکری راسیونل یعنی علمی و عینی و دقیق منطبق بر روند جهانی اندیشه و جهانبینی علمی طبقه کارگر .

* -  تشکل و پیوستن به جنبش کارگری با برنامه مشخص و شفاف مبارزاتی طبقاتی و رهایی بخش ( حزب پیش آهنگ طبقه ای کارگر )

  * -  مبارزه باورمند طبقاتی سیاسی و اجتماعی و استقامت در راه رهایی خلق ها ضامن پیروزی می باشد . }  

  منابع :

1 -  احسان طبری ، بعضی بررسی ها

 2 -  پروفیسر کاسمینسکی ، تاریخ قرون وسطی، ترجمه : صادق انصاری و محمد باقر مومینی ، نشر اندیشه ، تهران .     3 -  نگارنده ، دفتر شماره هشتم .                                                               

 

‏‏09‏/08‏/2019

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت