احمد سعیدی

 

آیا ما شایسته حکومت مردم سالار نیستیم

بعد از سقوط حکومت نام نهاد طالبان متاسفانه من شخصاً نظاره گر سه دوره انتخابات پارلمانی و چهار مرتبه بیننده و شنونده جریان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان بوده ام خوب به یاد دارم که برای اولین بار در تاريخ پارلمان افغانستان حوزه های انتخاباتی بر اساس تعداد مساوی نفوس برای يک دوره تقنينه پنج ساله در پارلمان به تصویب رسید این انتخابات بر اصل تناسب نفوس برای انتخاباتولسی جرگه  مجلس نمايندگان يکی از دستآوردهای برجسته همان زمان گفته میشد.

از سوی دیگر تجربه  نشان داده که تلاش برای ايجاد دولت بر اساس تمرکز قدرت در يک دست و يا بر پايه تک قومی و تک صدائی و يا برتری جوئی قومی و زبانی در افغانستان کثيرالمليت هميشه فاجعه بار و مصبيت آفرين بوده است. ما در اوایل برای بهتر شدن کار انتخابات و ایجاد حکومت مردم سالاری امیدوار تر بودیم اما حالا با گذشت زمان دیده میشود که متاسفانه جامعه افغانستان برای تحقق گام به گام آماج فوق نسبت به هر زمان ديگر با گذشت هر روز ضعیف تر نا توان تر و بی اراده تر میشود. اگر خوب بنگريم در می يابيم  که انتخابات افغانستان چه پارلمانی و چه ریاست جمهوری هيچ گاه تا اين سرحد بد نام وبه گند سياسی آلوده نبوده است. تردیدی وجود ندارد که انتخابات پارلمانی سال گذشته انتخاب نه بلکه یک انتصاب بود.

از طرف دیگر چالش ها و اعتراض های اخیر کاندیدان ریاست جمهوری نمایانگر آن است که انتخابات ریاست جمهوری امسال نیز بد نام تر و پر تقلب تر از انتخابات ولسی جرگه بوده است مداخله بیجا مشاوران همه کاره انتخابات و نتیجه آنرا بسوی برده است که باعث تباهی و سر افگنده گی خواهد شد. سیاسیون باید بدانند انحصار گری نه عاقلانه است و منطقی از سوی دیگر حالا که پذیرش نتایج انتخابات ریاست جمهوری به یک چالش بزرگ ملی روبرو گردیده استگاهی فکر میکنم که شاید ما مردم افغانستن شایسته مردم سالاری نباشیم.

اما اگر واقعآ شایسته مردم سالاری هستیم، پس نباید بگذاریم هر بار این روند انتخابات چه پارلمانی و چه ریاست جمهوری را یک عده قدرت طلب، چوکی پرست و رهبر خوانده پوشالی به گند بکشند. بدون تردید، برای رهبران خدمتگزار، قدرت فقط یک ابزار است. اما برای رهبران پوشالی قدرت تنها هدف است. از این جهت، ما هرگز به آرامش نمی رسیم همه دیدیم و شنیدیم، آنانیکه بهترین شعارها را سر میدادند، آنانیکه خود را فرزندان صدیق و راستین این سرزمین میدانستند... چگونه با وقاحت بخاطر منافع شخصی و تیمی دست به تقلب و فساد زدند ملیارد ها پول را مصرف کردند. مردم ما باید بدانند تقلب چون تیزابیست که در بالای ریشه های دموکراسی و مردم سالاری ریخته میشود ریشه را خشک و درخت دمکراسی را به چوب سوخت مبدل میسازد.

از سوی دیگر، عاملان و مجریان روند برگزاری انتخابات گویا رغبتی و علاقه ای برای تشکیل یک حکومت سالم و مشروع را در این سرزمین ندارند، اگر اراده ی محکمی میداشتند از این بیشتر این کشتی نیمه جان را به میدان بازی موج ها رها نمیکردند و در راه آوردن تنش ها و چالش ها همکار نمی شدند.

واقعیت همین است که متاسفانه انتخابات در افغانستان اعتبار ملی و بین المللی خود را از دست داده است، اگر بازیگران بیرونی در فکر آینده ما نیستند، حداقل خودمان بخودمان دل بسوزانیم و از این بیشتر کشور و این پروسه انتخابات را بطرف بحران نبریم و بر تشنجات قومی و زبانی دامن نزنیم.

به عقیده من زمانیکه بی تفاوتی در برابر ارزش ها و معیار های انتخاباتی را نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که در افغانستان انتخاب شدن و انتخاب نمودن با گذشت هر روز ماهیت خود را از دست میدهد. با این وضعیتی که در افغانستان موجود است، و با این کارکرد و خرامان خرامانی که کمیسیون های انتخاباتی گام بر میدارند دیگر انتخابات در افغانستان ماهیت، ارزش و اعتبار خود را از دست داده است. پس دیگر نه مردم وقت خود را با رفتن به پای صندوق های رای ضایع کنند و نه هم کسی خود را کاندید نماید. با گذشت هر روز از کار کمیسیون های انتخاباتی باز هم خبر امیدوار کننده ای که در آن منافع ملی جا داشته باشد شنیده نمی شود هیچ کس نمی داند که چه کسی برده و یا چه کسی باخته است.

معلوم نیست صدها هزار رای تقلبی که سیستم بایومیتریک آنها را شناسایی و به زباله دانی انداخته اند از کی و از کدام تیم انتخاباتی بوده است، این خیانتکار ِ کدام کاندید است! چه کسانی دست به همچون عملی خائنانه ای  زده اند، پشت درهای بسته چه میشود؟ کی ملامت است و کی سلامت است؟

در چنین وضعیتی که از یکسو همه چیز از مردم پُت و پنهان است کمیشنران تعدادی از یک کاندید و تعدادی از کاندید دیگری در حمایت اند مردم در ناآگاهی بسر میبرند گرچه بعضی ها میدانند که مداخلات بیشرمانه از طرف قوت های زور و زر در امور انتخابات ادامه دارد. دیگر به پشت صندوق های رای رفتن و امیدی به دموکراسی و انتخابات داشتن خواب است و خیال است و جنون.

از سوی دیگر نه تنها من اکثری از مردمان این سرزمین به درستی میدانند که بسيار دير خواهد بود تا ما افغانها سعادت و خوشی را نصيب شده و مانند ملت های ديگر در کاروان امن، پيشرفت و تګامل، هم سفر جهانيان شويم.

ما از مردم بي علم محلی ناخبر از سياست و پيشرفت روز افزون جهان و ذهنآ اسير شده گان گيله نخواهبم داشت، ما به اصطلاح منورين و سياست پيشه ګان شهري چه نو آموز و بي تجربه و چه مجرب و کهنه کاران ذيدخل و حاضر در معرکه هاي سياسي گيله و شکوه داريم که بي خردانه هر آنچه را که طراوش ذهن شان بوده و به منافع شخصي و ګروهي شان سر ميخورد معقول، علمی، عينی و به نفع جامعه ميدانند، ولی عين نظر، عمل و کردار جانب مقابل و مخالف خودرا نا ميمون، غير علمي، بي منطق، خاينانه و به ضرر جامعه توجه ميدارند. سياست پيشگان افغانستان آنقدر غرق منافع شخصي خود هستند که يک شخص مخالف خودرا يک روز به اصطلاح عاميانه کافر مطلق ساخته روانه دوزخ اسفل السافلين نموده و فردا دوباره به آن شخص فتوای فرشته شدن آسماني و مصون از هر گونه خطا را داده و به جنت فردوس می فرستد این سیاستمداران  ابن الوقت دلقانی بیش نیستند.

تعداد زیادی دست اندرکاران سیاسی در کشور ما وقوع حوادث و ارزيابی پديده هاي ګذشته، فعلي و آينده را صرف از زاويه کور خويش، متکي بر منافع شخصي خود، کور کورانه و تنګنظرانه بدون در نظرداشت پيامد سوء و نفي حقايق عيني و منافع عليا ومشترک حال و آينده کشور منعکس ساخته و آنرا با افتخار بالاي سر خود تاج گذاري مي کنند. بنآ خيلي بعيد به نظر مي رسد تا ما افغانها صاحب درايت و فهم شويم تا يک ديگر را پذيرفته و به خاطر درنظرداشت حد اقل خوشبختي نسل هاي جوان آينده، از خود بيني هاي تنگنظرانه گذشته و  منافع علياي کشور را بزرګتر و والاتر به شماريم.

با اينگونه طرز تفکر و عملکردهاي سود جويانه نه تنها ملت به طرف بدبختي و زوال سياسي سوق مي شود بلکه بدتر و خطرناکتر آنست که اذهان نسل هاي آينده کشور با زهر نفرت، نفاق و انزجار در مقابل يکديگر مغشوش و زهراگين ميگردد، که مداواي آن مانند مرض سرطاني صعب العلاج و حتي نا علاج ميګردد.به نظرم مغشوش و زهر آگين ساختن اذهان جوانان شهری و تعليم يافته توسط سياسيون خود پسند به مراتب بدتر و خطرناکتر از جوانانيست که توسط افراط گرايان طالبی، داعشی و القاعده مغزشويي ميشوند، به دليل اينکه....

ما نبايد از کشور هاي دشمن ما حول افغانستان اميد دوستي داشته باشيم، زيرا ما يک نظام متحد، و متمرکز لاقل مانند کشور هاي همسايه پاکستان و ايران را نداريم تا ايشان حق مارا منحيث همسايه با وقار، متحد و همتاي خود پذيرا شوند.

 

سرزمینِ رنج‌های بی‌کرانی ای وطن

ای وطن ای زخمِ ناسور جهانی ای وطن

 

 

  


بالا
 
بازگشت