الحاج عبدالواحد سيدی

 

 

 

باز شناسی افغانستان

 

 

جلد دوازدهم

بخش یکصدو بیست و چهارم

 

124-9-1.سپیده دم سامانیان

عصر طلایی امپراتوری ایرانی[1] خراسانی  سامانیان بعد از اسلام

 

9-1.شناخت صفحه تاریخی خاندانهای خراسانی که بیرون از احاطه آل عباس حکمرانی داشتند

 

[من این نامۀ فرخ گرفتم به فال                               همی رنج بردم به بسیار سال

سر آرم من این نامــۀ بـــاستان                               به گیتـی بمــانـــد زما داستان

فردوسی شهنامه

 

یکسال ونیم پیش هنگامی که اراده کردم تاریخ  بخارای عزیز را که در نزد فارسی زبانان مخصوصاً مردمان افغانستان و ایران و حوزه آسیای مرکزی (ماواءالنهر خیلی با اهمیت و سترک است و مخصوصاً شهر بخارا و سمرقند که اولی در دین اسلام  بخاطر امام بخاری و صحاح اش و اینکه مرکز اسلام و دین بعد از امپراتوری خلفای اسلام در یک هزار سال پیش خوش درخشید ونور و تجلّی اش در جهان اسلام الی سده نزدهم تا قبل از اشغال بخارا توسط قیصرههای روس ادامه داشت ، و در این مدت مرکز فعل وانفعالات  دین وسیاست و کرسی کشور و منطقه بود؛ وسمرقند  شهری که در آن فضل و هنر و مدنیت اسلامی در سیطره زبان فارسی ، فرهنگی را بوجود آورد که مانند نگینه ای در آسمان بخارا تا بحال می درخشد به قسمیکه اگرجهان گردی، از دور ترین شهر اروپا و یا امریکا ، به این شهر پا میگذارد از دیدن صنایع سفال گری و کاشی کاری هایی که عمارات آن شهر با آن مزین  است و از برخورد نرم و نیک مردمانش، واز دیدار آن ، به شگفتی می افتد و فکر می کند که این همه راه را بیهوده نپیوده است. 

وقتی این پژوهش را در خصوص  بخارا و آسیای میانه در یکسال قبل شروع کردم می کوشیدم تا تمام کوششم  منحصر به روشن ساختن زوایای تاریک تاریخ این منطقه باشد که قبل برآن زیر سایه تاریکی های امپراتوری های قیصر های روس در درازنای سده بیستم ، به فراموشی سپاریده شده بود که شور بختانه در جنبش های کمونستی منطقه را مدغم به روسیه شوروی کردند که در ظرف هفتاد سال هیچ محقق و دانشور و تاریخ شناسی را علناً یارای آن نبود تا تاریخ این قوم و منطقه را  بر ملا سازد . اما خوشبختانه که در خفا ، تحقیقات زیادی هم از طرف دانشمندان روسیه شوروی و هم از طرف دانشمندان و پژوهشگران سایر کشور ها صورت گرفته بود که من در این اثر کوشیده ام تا جایی که بضاعت  تاریخ شناسی و نویسندگی ام اجازه میدهد با آن آثار دسترسی پیدا کرده ، با خوانند گان شریک سازم که البته در اخیر این اثر لست گسترده ای از نمایه کتابهایی را که در این اثر به آن مراجعه و استفاده شده درج گردیده است .

تاریخ جامع  سیاسی سامانیان از آغاز تا فرجام

 

هرباد که از سوی بخارا بمن آید                              با بوی گل و مشک و نسیم سحر آید

"رودکی"

رمز جاودانگی سامانیان وستایش جهانیان از این عصر، در دست آورد های عظیم  و خیره کنندۀ آن  در عرصه های گوناگون علمی و هوا خواهی از فکر و اندیشه است.(هروی جواد ،تاریخ سامانیان)

عصر سامانیان را از  این سبب عصر طلایی در تاریخ اسلام و جهان میدانند که نخبگان عصرسمانیان به عنوان  اخلاف صالح عهد طلایی یونان باستان همچون معلم ثانی "ابو نصرفارابی" را به "بطلیمیوس" ثانی و "بوعلی پورسینا" را ، "جالینیوس" ثانی و"ابوطیب نیشاپوری" را "بقراط" ثانی ،و ...همگی محصول رستاخیز این روزگاردانسته اند.

پس از دو قرن سکوت سرزمین هایی که انباشته از فرهنگ قدیم و بارورفرهنگ (ایرانی)/خراسانی، بعد از فتوحات مسلمانان در ادامه خلافت  عباسی در بغداد ، آینجا در مشرق  در دو کناره دریای جیحون یا آمو دریا ، در بلخ ، قدیمی ترین گهواره تمدنی عهد فرهنگ پر بار باستان ، و بخارا مهد قدیمی ترین روزگاران که در بحث های قبلی از روی تاریخ باستانی این خطۀ پر از شور و حادثه را که از زمان  پیدایش انسان از سنگ کهنه و نوسنگی گرفته تا تشکیل شهر ها ، که توسط بزرگترین  تاریخ نگار آن سامان «باباجان غفوراف تحت عنوان تاجیکان[تاریخ قدیم – قدیمی ترین وقرون وسطی را  که اینجا در کابل در دانشگاه کابل  بفارسی برگردانیده شده و طبع گردیده» ، آثار  بارتولد محقق شهیر روسی ، و دیگران ، پرده برداشتیم ؛ اکنون از این تمدن بی نظیر در دوره اسلامی پرده برداری می کنیم.

همچنان که رکود  حیات فرهنگی از ساسانیان تا سامانیان نشانگر فقدان یک روح متحول  و پویا در میان  تمدنهای ایرانی و، وجود نگرش حکام و خلفای عرب مخصوصاً در عصر اموی ها که با تعصب و انجماد همراه بود  وخوشبختانه ، با شگوفایی دوره جدید در عهد خلافت عباسی ها که از اثر شجاعت و پایمردی "تبردار" خراسان "ابو مسلم " خراسانی ، تأسیس شد که بیشترین  توجه این سلاله (عباسی ها) به سوی خراسان متوجه بود ؛ در نتیجه آن جنبش های ملی ومحلی تمدن  جدید عصر سامانیان پا بعرصه وجود گذاشت و اندیشه  های اسلامی را متحول  در قالب های نوین از قبیل شناساندن  علم حدیث در پهلوی قرآن ، زمینه های رشد فکری مکتب اصول اسلامی را در بخارا بنیان گذاشتند وبه آن جلوۀ عالم گیر دادند.

بزرگترین هنر سامانیان، ایجاد یک  فضای مساعد و گسترده با عنایت به مکتب اسلام، در دور ترین فاصله از حاکمیت خلفای عرب بود که در آن به دور از اندیشه های متعصبانه ، به بسط آزاد اندیشی و تساهل و تسامح  و مدارا با افکار گوناگون پرداختند.(همان جا ، برگه16)

همانگونه که خراسان و مرکزیت دولت سامانی ، در دور ترین نقطه نسبت به خلافت عرب بود،ساختار فکری و فرهنگی  آنان نیز بیشترین فاصله را ازفرهنگ عرب داشت. بنا بر این اگر آل بویه  به اشاعه و تقویت فرهنگ و زبان و ادبیات عرب مبادرت ورزیدند، بزرگترین افتخار سامانیان، تلفیق گُزیدن به آن و احیای فرهنگ و زبان وادبیات فارسی در پهلوی عربی بود که ، خوشبختانه با همزیستی زبان عربی توانست در این دوره ، از اثر توجهات این سلاله  به غنامندی شکوهمند و بی نظیری دست یابد که باعث شد در ششصد سال بعد از سامانیان ، نیز زبان و گویش دهلی و کاشغر و حلب وانتاکیه تا مدیترانه باشد . شاهنامه  ابو منصوری و دقیقی که فردوسی آنرا در زمان محمود غزنوی پسرسبکتگین ، برخاسته از دامان  همین خانواده سترگ ، نمایش عنصرفرزانه  ایرانی / خراسانی در قبال مهاجمان بیگانه ترک و عرب است که شاهد بودیم  هر دو  لسان را بخاطر غنامندی  فارسی بگونه ای در خودش هضم نموده و سالهای سال با هم ، در اخوت و یگانگی  در مبارزات علیه مهاجمین بیگانه به اشتراک شیبانی ها وخوارزمشاهان ، استواری نشان دادند. واز همین سبب است که فردوسی یک شاعر و متفکر جهانی شناخته شده است، این به سبب عمق اندیشه ی باز روزگار اوست.

یکی دیگر از اقدامات چشم گیر سامانیان  در درون حوزه سیاسی قلمرو خویش، ایجاد یک روح متجانس در کالبد یک پیکرۀ نا متجانس  از فرهنگها و قومیتها ست که در بالا به آن اشاره شد .خراسان بزرگ ، سرزمینی که از ری تا کاشغر را در بر می گرفت ، نماد یک قلمرو متجانس وفرهنگی شد. امروزه نیز با گذشت  هزار سال ،هنوزیک تاجیک  بحق خود را در پیوند استوارفکری و فرهنگی با یک افغانستانی ، ایرانی وحتی با زمینه تولد مثنوی مولاناجلال الدین محمد در قونیه و غزل و عرفان  ابوالمعانی بیدل در(قونیه ، ترکیه) تا دهلی وسند وکابل خود شان را با آن مناطق یاد شده مربوط و شریک میدانند. و بر آن پا می فشارد که من از آنها جدا نیستم و تن یک وجود جهانی در قارۀ آسیا می باشم.

جواد هروی در تحقیقاتش که در مورد سامانیان (تاریخ سامانیان)انجام داده است علاوه می کند:

با اینحال با تمام ستایش هاو پژوهش های پراگنده در بارۀ این روزگار، این نکته به فراموشی سپرده شده است  که آفرینشگران تحولات سیاسی، نظامی فرهنگی  این عهد چه کسانی اند؟ و زمامدارانیکه در سایۀ سیاست های خردمندانه آنها، چنین تحولات عظیم فرهنگی بروز کرده و بستر خلاقیت و تکاپوی وسیع را گشاده اند چه کسانی بوده اند ؟

زیرا از یک حکومت متشتت و بی ثبات ، هیچگاه نمیتوان انتظارشگوفایی علم و فرهنگ را داشت.بلکه این تثبیت حاکمیت  مرکزی و تقویت نظامات کشوری و دیوان سالارانه  توسط امیران سامانی بود که فرصت لازم را برای بسط فعالیتهای علمی و فرهنگی مهیا ساخت. بنا بر این ، پژوهش و تحقیق بر روی  ساختار سیاسی- نظامی این دودمان ، آغازین گام و ضروری ترین اهنگ بر شناخت  و مطالعۀ دیگر موضوعات خواهد بود.

متأسفانه  در زمینه برسی وشناخت این مقطع ای از تاریخ ایران/خراسان به جغرافیای فعلی افغانستان، تحقیق جامع و گسترده ای که در بردارند ۀ وضعیت سیاسی، نظامی ، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی باشد صورت نپذیرفته است . برخی از محققان نیز،  به گونه ای اجمالی، ویا در جوار دیگر مطالعات و تحقیقات کسانی چون  باسورث وبارتولد که من در این پژوهشنامه از آن زیاد حرفهایی را گنجانیده ام از جمله چنین مواردی است  که باوجود کوشش بسیار، به هیچ صورت پاسخگوی  مسائل این روزگار نیست ، ومعهذا مطالعه و پژوهش این سلاله به پژوهشهای کافی و وافی و مستقل ضرورت دارد ، در فضای خالی از تحقیقات ما در باره عصر سامانیان، آنهم متکی بر مجموعۀ متون و منابع تاریخی ، مهم ترین عنصر برانجام چنین پژوهشی  میباشد.اما در کتاب حاضر که  صرفاً به موضوعات کلّی بخارا و ماوراءالنهر و اطراف و جوانب آن پرداخته است ، نیز مجال آن را ندارد که به تمامی روزگار سامانیان بپردازد.

ولی باز هم این قلم  میکوشد تا جایی که در توان  این اثر باشد  به تحولات سیاسی ، نظامی، آنهم به دلیل در به دست دادن یک معلومات مختصر وساختار روشن ، واتکای جنبه های دیگر اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی آن پرداخته شود.

مکنابع ایکه بیشتر به تاریخ سامانیان توجه داشته است اهم انرا ذکر می کنیم:

-         تاریخ گردیزی –تالیف ابوسعید عبدالحی گردیزی در سال 442هـ./(1050-1051م) در صدر منابع تاریخی قرار دارد.این کتاب که در زمرۀ نخستین کتاب فارسی است ، اطلاعات ذی قیمت ومفصلی را ازعصر سامانیان ارائه میکند. از نکات برجسته این کتاب ، رعایت ترتیب زمانی  حوادث ، و به دست دادن اطلاعات منحصر به فرد پیرامون بسیاری از رویداد های این روزگار است که در سایر منابع تاریخی کمتر  بنظر می رسد.

-         "ترکستان نامه" بارتولد که در این اثر از آن به وفور استفاده شده است.

-         "تاریخ بخارا" تالیف ابوبکر  محمد بن جعفر نرشخی که در سال 332هـ./(944م) آنرا به امیر نوح سامانی  تقدیم کرده ، از دیگر منابع معتبر عصر سامانی است.این کتاب که تاریخ محلی به شمار می آید ، تاریخ بخارا را از دیر باز  تا نیمه چهارم سده  هجری باز گو میکند .اصل این کتاب عربی بوده ، که امروز اثری از آن در دست نیست . بعد ها این کتاب توسط ابو نصر احمد قباوی ، با حذف  واضافاتی ترجمه شد. بعداً این کتاب  در سال 578هـ /(1179م) توسط محمد بن زفر بن عمر  تلخیصی از ترجمه آنرا به دست داد که همان تلخیص بدست رس ما است . معلومات این کتاب پیرامون شهر بخارا پایتخت سامانیان از آغاز نیمه چهارم  هجری، بویژه امیر اسماعیل سامانی و امیر نصر دوم ، اطلاعات منحصر به فرد این کتاب قابل ملاحظه است . که در اثر موجود از آن به وفور استفاده شده است.

-         "تجارب الامم وتعاقب الهمم"ابن مسکویه رازی 320-421هـ/(932-1خ30م) است که شرح حوادث را تا حدود سال369هـ/(979م)به رشته تحریر در آورده است . این کتاب عربی بوده و در دستگاه آل بویه نوشته شده  حوادث سده چهارم هجری را ، به تفصیل بیان نموده است .اطلاعات منحصر به فرد این کتاب در مورد روابط سامانینان با دیلمیان کلاً حایز اهمیت است . اطلاعات این کتاب در مورد روزگار امارت عبدالملک اول ، منصور اولو سالهای آغازین حکومت نوح سوم سامامی قابل اهمیت است. جون این کتاب در تحت تاثر آل بویه نوشته شده است  در مورد آل بویه کمی جانبدارانه  نوشته شده است.

-         تاریخ  الکامل عز الدین ابوالحسن بن اثیر جزری 555-630هـ/( 1160-1233م)از معتبر ترین کتب تاریخی است .در این کتاب حوادث  سده جهارمتا آغاز سده هفتم هجری، به تفصیل هر چه تمامتر پرداخته است.

-         برای اینکه خوانندگان  به دقت در این  اثرو توجه ای که در نحوه استفاده از آثار موجود که بطور مستقیم و غیر مستقیم از این دوران و مخصوصاً از منطقه (بخارا) وآسیای میانه ، [نامی که در  زمان انقلاب کمونستی از طرف دانشمندان شوروی سابق بالای این منطقه گذاشته شده است ] نمایه مفصل آن در زیر ارائه می گردد:

نمایۀ کتابهایی که در تحقیقات  تاریخ بخارا، ماواءالنهر وعصر سامانی  مرورو استفاده  گردیده است:  

-اریاویچ سرزمین کهن ،تالیف محمد صالح گردش ، زمستان سال 1389مزار شریف ، مطبعه صورتگر

- آریایی ها و ماد ها (تاریخ ایران باستان)،تالیف داکتر اردشیر خدادادیان ، انتشارات تنشیر، ج.اول و دوم  1376.

-آشنایی با جمهوری ازبکستان ، شاکرجان عالم اوف.

آغاز فرمانروایی سبکتگین (خاندان غزنوی) 366هـ/(994م) تالیف عبدالواحد سیدی مزار شریف.

-         ایران و ترکان در روزگار ساسانیان ،تالیف عنایت الله رضا،چاپ اول 1365،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران .

-         ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خوری ،تالیف ، پروفیسور جوزف مارکوارت، ترجمه مریم میر احمدی، تهران 1373.

-         تاجیکان در قرن بیستم دو جلدی ،تالیف: سلیم  ایوب زاده ،برگردان و تخلیص:نو کاویانی  ویرستار و مفسر ایرج بشیری ،نشر: نیما ، المان ،سال 1358هـ./( 2006م)

-         تاجیکستان پاره تن ایران زمین – میر حسین خنجی، بنگاه ایران تاریخ.

-         تاریخ افغانستان از ظهور اسلام تا تشکیل دولت ابدالی،انستیتوت علوم بشر دانشکده ادبیات  دانشگاه کابل،دپارتمنت تاریخ افغانستان.کابل افغانستان 1369.

-         تاریخ العبر،مکمل ، تالیف: ابوزید عبدالرحمان بن محمد «ابن خلدون» ، ترجمه عبدالحمید آیتی،پژوهشگاه علوم اسلامی ، تهران1383

-         تاریخ الکامل ،عزالدین ابن اثیر 13 جلدی ،  برگردان سید حسین روحانی ،انتشارات اساطیر،تهران 1370.

-         تاریخ ایران ، از زمان باستان تا امروز،آ. گرانتوسکی-داندامایو-آ.کاشلنکو-پروفیسور آی. پی. پتروفشکی-پروفیسور م. ایوانف-ال.ک بلوی، ترجمه کی خسرو کشاورزی

-         تاریخ ایران . سرپرسی سایکس ،ترجمه محمد تقی فخر دایی ، ج.اول و دوم،نشر افسون ، تهران.

-         تاریخ ایران و تاریخ افغان ،سید جمالالدین افغانی الحسینی (البیان فی الانجلیس والافغان).

-         تاریخ ایران در دوره قاجار، تالیف کلمنت مارکام، ترجمه میرزا رحیم فرزانه،چاپخانه آسمان 1367.

-         تاریخ بخارا، ابوبکر نرشخی، ترجمه ابونصر احمد بن نصر القبادی،تصحیح مدرس رضوی، چاپ قائمه اصفهان.

-         تاریخ بخارا،قوقندوکاشغر در شرح حکمرانی امیر میر حیدردر بخارا-محمد علی خان درخوقند وجهانگیر خواجه در کاشغر،تالیف میرزا سیف بخارایی،نشر مرکز کمامپیوتر علوم اسلامی

-         تاریخ بلعمی ، تکمله و ترجمه تاریخ طبری ، ابو علی محمد بن محمد بلعمی تالیف ابو جعفر محمد بن جریر طبری

-         تاریخ بیهقی ، ج1-3، نویسنده: محمد بن حسین بیهقی ،ناشر مهتاب ،تهران

-         تاریخ تاجیکان ،تالیف ، بابا جان غفور اوف در دو جلد ،(تاریخ قدیم –قدیمی ترین  وقرون وسطی) ترجمه،پوهاند دکتر  جلال الدین صدیقی –و روشن رحمن ،چاپ دپارتمنت علوم تاریخ ، دانشکده علوم اجتماعی.1363 کابل.

-         تاریخ ترکهای آسیای میانه ، و. بارتولد ، ترجمه دکتر غفار حسینی ،  انتشارات توس ، تهران 1376.

-          تاریخ جهان کشای جوینی  در سه جلد ، تالیف عطا ملک جوینی ،به تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی ،انتشارات هرمس ، تهران،1387.

-         تاریخ جوامع اسلامی  از آغاز تا قرن هجدهم،تالیف ایرا.ام لاپیدوس، ترجمه محمود رمضان زاده ،تهران 1376،انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی.

-         تاریخ سامانیان،تالیف داکتر جواد هروی، تهران انتشارات امیر کبیر،1380

-         تاریخ سیاسی واجتماعی  آسیای مرکزی تا سده دوازدهم، تالیف : پروفیسور بارتولد، ترجمه علی محمد زهما، دانشگاه کابل، 1344 مطبعه معارف.

-         نسب انبیا و تاریخ مختصر شاهان غور-افغانستان ، تالیف : محمد نظر ایماق فیروزکوهی، چاپ 1369

-         تاریخ ملازاده ، در ذکر مزارات بخارا ،مولف: احمدبن محمود ملا زاده بخاری، به اهتمام احمد گلچین معانی ، به سرمایه کتابخانه ابن سینا.

-         تاریخ هرودوت در دو جلد،ترجمه مرتضی ثاقب فر،انتشارات اساطیر،تهران ، 1389.

-         تاریخ ایران باستان دیاکونوف،ترجمه روحی ارباب ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، بازرسی کتاب :ادوارد ژوزف،تهران 1346.

-         تاریه روسیه شوروی (انقلاب بلشویکی) [1917-1923م] چ.سوم ، ترجمه نجف دریا بندری ،تهران 1371.

-         تاریخ ایران باستان ، سه جلدی ، حسن پیر نیا ، موسسه انتشارات نگاه ، تهران 1391.

-         تجارب الامم، تالف : مسکویه رازی ، ترجمه عتیقی منزوی،نشر طوس،(سه جلدی)

-         تحلیل وقایع سیاسی افغانستان از سلطنت تا ظهور و اجراأت طالبان(1973-1999م)تالیف عبدالحمید مبارز ، طبع دوم ،کابل ، حمل 1372.

-         تعلیم و تربیه در افغانستان (1357-1367)،مولفان: دکتر عبدالکریم میرزا زاده –دکتر محمد شفیع-عزیز محمد آماج ، نشر وزارت معارف ریاست انکشاف نصاب تعلیمی و تألیف کتب.

-         جغرافیای سیاسی ، تالیف پوهاند حمیدالله امین، انتشارات دانشگاه کابل ،

-         جغرافیای شهر در افغانستان ، تالیف هاوین گروت باخ ، ترجمه سید حسن محسنیان«گروه ترجمه بنیاد پژوهشهای اسلامی » ، نشر معاونیت قدس رضوی ،1368.

-         جغرافیای ولایات افغانستان ، تایف پوهاند غلام جیلانی عارض ، پشاور، 1379.

-         حدود العالم  منالمشرق الی المغرب ، تالیف سال 372هجری، به کوشش دکتر منوچهر ستوده.

-         افغانستان در زمان سلطنت امیر حبیب الله خان (سراج ...)(1901-1919م) مولف: سیما رسولی  دستیار سر محقق ،دانشگاه کابل 1390

-         رهنمای کابل ، ناشر کتاب فروشی خاور پشاور، محمد ناصر غرغشت.

-         رهنای قطه غن و بدخشان ، (سفر نامه محمد نادر  سپه سالار و وزیر حربیه (در دوره امانی) ، تالیف مولوی برهان الدین کشکی،سال 1302،طبع مطبعه سنگی وزارت حربیه کابل.

-         زبان دری دوهزار سال قبل مجله آریانا، اول حمل 1342 سال بیست ویکم (آیا پیدایشگاه زبان دری در افغانستان است؟) نویسنده :پروفیسور عبدالحی حبیبی. چاپ مطبع معارف کابل.

-         نژاد وزبان ، نگارش : کی استوان ، کتبخانه دیجیتالی هندوستان

-         سده های گم شده (آشتی با تاریخ-فروپاشی ساسانیان تا برآمدن صفاریان) ، تالیف داکتر پرویز رجبی ، چاپ دوم ،نشر کیوان ، چاپ اول.

-         سفرنامه م خاطرات امیر عبدالرحمان وتاریخ افغانستان ،(1747-1900م) ، به کوشش ایرج افشار سیستانی ،چاپ هما، تابستان 1369،تهران ایران.

-         سفرنامه بخارا در عهد محمد شاه قاجار(1259-1260هـ.ق.) ، به اهتمام حسین زمانی ، مرکز تحقیقت علوم انسانی ، تهران .

-         سفرنامه هندوکش ، تالیف:ماکس ایس لین ، ترجمه عبدالصمدآصفی .

-         سیاست نامه خواجه  نظام الملک ، ابوعلی حسن بن علی خواجه نظام الملک تالیف سال 485هـ ، با تصحیح علامه محمد قزوینی ، تصحیح و تعلیقات مجددمرتضی مدرسی چهار دهی ،انتشارات کتاب فروشی زوار ، تهران.

-         شناسنامه افغانستان ، بصیر احمد دولت آبادی ،ناشر مولف ، چاپخانه شهید قم ، چاپ اول 1371.

-         عروس بخارا ، نوشته خسرو معتضد (جنبش مقنع و سپید جامگان ، تهران 1381.

-         پروفیسور رسول رهینتاجیــــکان پـــار دریـــا ،

-         مرآة البلدان ، تالیف محمد حسن خان اعتماد السلطنه با تصحیحات و فهارست و حواشی دکتر عبدالحسین نوائی ومیر هاشم محدث ، در سه جلد ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1367.

-         مسلمانان روسیه به دام کمونستها ، تالیف حکیم اوغلو اسماعیل ، انتشارات پیام اسلام ، قم.

-         مهمان نامه بخارا ، تاریخ پادشاهی محمد شیبانی ، تالیف فضل الله بن روزبهان خنجی ، به اهتمام منوچهر ستوده ، بنگاه ترجمه و نشر کُتب ، چاپخانه بهمن ، زیر نظراحسان یار شاطر.

-         نیاکان ما زنده اند –تاریخ ماواءالنهر، نوشته سید اعظم غزنوی بخاری ، 15 اسد 1379.


 

[1] مقصد از ذکر کلمه ایران قلمرو ایران کنونی نیست ، بلکه مقصد از قلمرو تمدنی ایران بزرگ می باشد  که از گوشه های البانی وقفقاز تا سند و کاشغر و  اورگنج و تمام ماوراءالنهر میباشد که در گستره  قلمرو گویش فارسی بوده است. (مولف)

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++

 

مشکلات دولت سامانی و تشکیل دولت موازی در خراسان (توسط سبکتگین)

گاهی اوقات با بزرگ شدن شهر ها، تضاد های اجتماعی نیزروبه افزایش می نهاد. در شهر ها شمار بی شماری از افراد که به دلایل گوناگون خانه و کاشانه شان را ترک می کردند ، درحومۀ شهر ها  در زاغه های  نمناک و متعفن ویا زیر  آفتاب سوزان ویا بارندگی در چادرهای کهنه زندگی می کردند.این مردمان از بین  دهقانان ورشکسته شده از روستا ها ، برون آمده بودند و یا از اثر ناامنی پدیدار شده  بودند؛ که در نتیجه ، صنف بی نوایان و گدایان پدید آمد . بینوایان شهری  عناصر نا راحت کننده و آشفته حالی بودند که از دست شان هر گونه اعمالی خلاف تصور میرفت ، اینان بیشتر اوقات ، نقش فعالی را در قیامهای شهری  ایفا می  کردند.

یکی از عوامل دیگری که اغلباً به جنگ های فرقه ای و خانه جنگی ها منجر می شد تعصبات و پندار های گوناگون مذهبی بود که باعث تنش وپیکار های داخلی بین مردم ، درشهر ها میگردید ، معمولاً این پیکار ها  میان فرقه های مختلفه مذاهب اهل تسنن ، یعنی شافعی و حنفی وحتی میان سنی و شیعه به وقوع می پیوست که شور بختانه تاریخ قلمرو اسلام مشحون از همین  پیکار ها از زمانی بوده است که فرقه ها و مذاهب متنوع در عالم اسلام به ظهوررسید و علم کلام وجدل به میان آمد ، مثلاً در مورد اینکه قرآن قدیم است و یا مخلوق هزاران نفرکشته شدند و بسیاری از اهل تصوف که پیرو وحدت الوجود بودند در پای دار با تیل و نفت سوزانده شدند که منصور حلاج و عین القضاة همدانی ودر سالهای نزدیک نسیمی را میتوان مثال زد. شور بختانه که میانه نامساعد در میان  فرقه های اسلامی  تا بحال نیز ادامه دارد . گاهی این پیکار ها  سخت تر می شدند و منجر به جنگ داخلی و منطقوی نیز می گردید که اکثر این فرقه های مذهبی ، در زیر سایه قدرت فیودالهای منطقوی بسیج می شدند و نیرو مند می گردیدند که (ما نظیر آن را در جنگ های کابل در دهه نود میلادی به سر و چشم ملاحظه کردیم که چطور این نیرو ها باعث ویرانی شهر کابل و بعضی از شهرستانهای دیگر شده وچطور جاده ها و پل ها و حتی تونل بزرگ راه سالنگ را نیز منفجر گردانیدند و  بیشتر از هزاران مکتب و مدرسه را سوزاندند به ویژه آهنگ مهاجرت ها را به ایران ، پاکستان وکشور های غربی  سریع ورشد تساعدی دادند.(مولف))

اگر بتاریخ مشرق زمین نظر انداخته شود ،همیشه حکومت ها باوجود خوبی هایی را که داشتند به مردم و رعایا خون دل و بی نوایی را عرضه داشته اند . بویژه طغرل بیک سلجوقی  اقطاعات را در 447/(1055-1057) از دست صاحبان آنها  گرفت و بآنان فرمان داد که از راه های دیگر امرار معاش کنند .(ابن اثیر،ج.9،421؛ 421-423،-؛بیهقی نقل می کندکه هنگامیکه مسعود پسر محمود،بعد از مرگ محمود در سال 421/(1030م)بقصد خراسان از ری می گذشت مردم می گفتند :«اکنون خوش می خوریم و خوش می خسبیم وبر جان و مال  و حرم و ضیاع واملاک ایمنیم که به روزگار دیلمان نبودیم »تاریخ بیهقی ،قاسم غنی و دکتر فیاض ، تهران 1324، برگه20) پیداست که آل بویه تغییرات بسیاری در مسئله مالکیت زمین پدید آوردند . به گفته مقدسی آنان خانه وزمین مردم را از چنگ شان بدر آوردند وبسیاری از مردم بر خلاف میل خود نا گزیر به مهاجرت  شدند.(بیهقی ،برگه 399-400).

یکی دیگر از مثالهای  پلشت در حکومت های مشرق این است که احمد بن ابی الخیر روایت می کند :«در عهد دیالمه قانون مملکت از نظم خود بگردید ، از بس فتنه که متعاقب پدید آمد ، مردم ملک ها را باز گذاشتند و ترک املاک بگفتند ، از آن عهد اقطاع پدید آمد ، واکثر زمین ها دیوانی شد و پیش از آن اکثر زمین ها ملکیت (اشخاص) بود.» (محاسن اصفهان، ترجمه فارسی مافروخی).مصادره اموال مردم از روی هوی و هوس در اکثر ولایات  ایران و ماوراءالنهر  نیز متداول بود . نه تنها حکام بلکه هرکس که صاحب قدرت و نفوذ می بود از قدرت خود  بهره می  گرفت و این یک قاعده کلّی به شمار می رفت  نه استثناء . در مدارک موجود مکرر به غصب اموال اشاره شده است. (ویکی از آن مدارک ان است:« مثلاًقاضی صاعد در مجلس بارعام مسعود بن سلطان محمود که در نیشاپوربسال 421هـ/(1030م)برپا  کرد به آن اشاره کرده است : قاضی صاعد در آن مجلس ادعا  کرد که در حق خاندان میکائیلیان که خاندان قدیم اند و خود صاعد از آن خاندان برخاسته است ستم های بزرگ از حسنک وزیر غزنویان و دیگران رفته و ازین رو ایشان از املاک خود محروم شده و اوقاف آبا واجدادی شان باطل و منسوخ گشته و از مصرف موقوف علیه آن بی بهره مانده اند[(کاری که به گفته جنتان لی در کتاب  «بلخ دیرینه» و پیکار شاهان کابل با بخارا ، به امیر عبدالرحمان خان شاه افغان نسبت داده است که موقوفات  زیارت حضرت علی را که از دیر باز در دست  متولیان  روضه حضرت علی کرم الله وجهُ بود اکثراً از نزد شان این موقوفات را مصادره کرده و حتی تعدادی از آنها را در کابل  اعدام نمود.«جنتان. لی»)] از این رو از مسعود تمنا کرد که فرمان دهد تا آن اوقاف زنده شود آن به  کسانی که استحقاق آن را دارند برسد ...» بیهقی ،برگه 40-41)

در طی این احوال در ولایات شرقی خراسان یعنی ماوراءالنهر  سلسله سامانی که در نخستین سالهای سده سوم هجری تأسیس شده بود ،اصولاً ملاکان  منشأ قدرت سامانیان بودند. در ترکستان نامه تالیف بارتولد آمده است که سامانیان حافظ قدرت قانون و. نظم بودندو چنین می نماید که  کشاورزی  در روز گار آنان  پیشرفت کرده باشد.نرشخی می نویسد که در روزگار سامانیان قیمت «یک جفت» زمین   در بخاراچهار هزار درهم بوده است در حالیکه در سده ششم  ارزش همان زمین از میان رفته  بوده و به علت  غلبۀ هرج و مرج [بقول تاریخ بخارا، (نرشخی، چاپ رضوی سال 1317،برگه های37-38 )بر اثر« ظلم و بی شفقتی بررعیت»] کسی حتی در بخارا زمین را به رایگان هم نمی خریده (ترکستان نامه بار تولد ، برگه های238-239)،و قوۀ نظامی تا حدی از دسته هایی غلامان ترک تشکیل می شد که گذشته از کار های لشکری به مشاغل  ملکی نیز می پرداختند. «غلامانی» را که در نزدسامانی ها به درجات و مقامات عالی نایل شده بودند املاک مردم را با پول می خریدند. به مرور و دهورقدرت این حکومت بدست غلامان ترک افتاد و سامانیان دربار خود را از آنان انباشتند ویکی از این غلامان الپتگین در 388هـ/(994م) سلسلۀ غزنویان رابنیاد نهادو بدین ترتیب غزنویان  وارث متصرفات سامانیان شدند که در جنوب جیحون بود  و در امر جهانداری بیشتر راه و رسم سامانیان را  پیش گرفتند.[1]

سامانیان  دارای تشکیلات عریض و طویل  بروکراتیک [دستگاه داری دولتی] بود که ما در بحث قبلی آنرا مفصلاً شرح دادیم

در سده دهم به حساب املاک دولتی اقطاع افزایش یافت .دود مان سامانی مقدار زیادی از این املاکات را مصادره وبه عنوان  اقطاع میان فرماندهان نظامی واشخاص پر نفوذ وزورمند تقسیم کرد.زیرا زمین های اقطاع قانوناً به ملکیت موروثی در نمی آمدند، اما عملاً بیشتر این زمین هابعد ها به املاک موروثی تبدیل گردیدند، چون وارثان مالکان منصوب به مقام پدررا در قلمرو نامبرده به گونۀ ارثی اشغال می کردند.

اینگونه در سده دهم خانوادۀ فیودالی سیمجوری [2]در طول چهار نسل حق بهره برداری  از املاک واگذاری اقطاع کوهستان را داشتند . بنا بر این اشراف تازه به دوران رسیده  یعنی فرماندهان نظامی (که بیشتر شان از بین غلامان ترک برخاسته بودند ) مانند (سبکتگین)روز بروز دارای نفوذ بی اندازه شدند به حدی که در برابر سامانی ها در خراسان ،حکومت موازی ایجاد کردند.مثلاً در خراسان،وابستگی دهقانان به فیودالها در پایان سده دهم انجام شد. این جریان بیشتر در نتیجۀ غصب زمین های دهقانان به وسیله فیودالها  رویداد ، ربودن زمین های دهقانان  توسط فیودالهای که با حکومت همکاری تنگاتنگ نظامی  واقتصادی داشتند با افزایش مالیات در پایان سده دهم باعث پیدایش بینوایی همگانی  قسمتی از دهقانان گردید.

مثلاً در خراسان ، روند وابستگی دهقانها به فیودالها ، در پایان قرن دهم اجرا شد . این جریان بیشتر در نتیجه غصب زمین  های دهقانان در زمانیکه دولت سامانی در گیر جنگ های منطقوی بود ، روی داد . غصب و ربودن زمین های دهقانان بوسیله اشراف وفیودالها وهمچنان افزایش مالیات در پایان سدۀ دهم سبب پیدایش بینوایی همگانی قسمتی از دهقانان گردید.مقدسی آورده است که در ماوراءالنهربسیاری از مردم ساده از داشتن زمین و خانه محروم بودند و نا گزیراً از زادگاه های شان آواره شدند.[3]

سلجوقیان هنگام تسلط شان دوباره به تقسیم اراضی پرداختند . به گونه ای که بارتولد می نویسد : ضمن سده های یازده و دوازده اشراف قدیمی(دهگانان) رفته رفته ناپدید شدند و املاک خصوصی بگونه اقطاع میان اشراف کوچ نشین  نظامی ترک تقسیم کردید [همانند  تسلط شاهان کابل به صفحات شمال و اسکان دادن ملیشه های کوچی وقبایل پشتون که در برنامه های تسخیر شمال ازمنطقه جنوبی و شرقی به جغرافیای فعلی افغانستان همکاری بالقوه داشتند این نو واردان در طی سده نزدهم وبیستم در ولایات شمال  صاحب  ضیاع و عقارکسانی گردیدند که در جنگ ها در برابر امیر عبدالرحمن خان  شکست خورده بودند .(جنتان .لی)].همچنان ملک شاه سلجوقی املاک اقطاع را میان 46هزارتن لشکری تقسیم کرد :روستا ها را به درجه پایین، بخش ها حتی استان های کامل را به بلند پایگان وا گذاشت..ترکهایی که به مالکیت اقطاع منصوب شده بودند، با اشراف کوچ نشین قبیله ای (محلی) قطع رابطه نکردند و ضمناً به استثمار فیودالیهای ساکن پرداختند.این زمین ها اولاً به اقطاع نظامیان در آمد و بعداً موروثی گردید.[4]

در زمانیکه ابو الفوارس به سلطنت بخارا تکیه داده شد .در این فرصتاهل بخارا مانند سایر مردمان  ماواءالنهر بطور عموم مسلح نبودند – اگر حکومت آنها را برای مقصد خود ، بصورت یک نهضت ملی تشکیل داده میتوانست ،موانع بس شدیدی را در برابر قراخانی ایجاد می کردند . باز هم از اضمحلال وسقوط خاندان خود جلو گیری نمیتوانست .تبلیغات خطیب ها هم نتوانست بدرد سامانی ها بخورد زیرا سامانیها به شمول امیر اسماعیل هر گز سعی نکردند اعتماد توده های مردم را بسوی خود جلب کند و از نیرو های مردم برای بقای خاندان خود استفاضه نماید.

سامانیها نهضت اهل تشیع را که در آن زمان  از اخلاق آزادی برخوردار بود  با جدیت تام از بین بردند و در بین آنها طرفداری برای خود باقی نگذاشتند بودند  . تاریخ مشعر است که فرقه تشیع در روز های اخیر  سلطۀ آل سامان  پیروانی در ماوراءالنهر داشتند که در زیر پرده  اخفا و ستر زندگی می کردند در بین این پیروان مخفی آل تشیع پدر وبرادر ابن سینا (ابن ابی اسیبیهنیز عطف توجه می کند. ( ed.Muller,Konigsberg,1884)ابن قفطی "تاریخ الحکما" ( ed.Lipper,p.113)) باوجود اینکه  طبقه روحانیون اهل سنت از احترام خاص دولت سامانی برخوردار بودند ، باوجود آن دل در گروابو علی وفایق داده بودند و به خانواده سمانی آنقدر ها دلچسپی نشان نمیدادند . مردم عادی  به اندرز ها و نصایح  خطیب های که از جانب حکومت حمایت و تقویه می شد گوش نمیدادند و به حرف های شان اعتمادی نداشتند واز آن فقه ها و علمایی جانب داری  میکردند که در نزد حکومت جنبه رسمیات نداشتاند . این دسته فقها به نسبت آن  امام ها  و خطیب هایی که  از طرف حکومت مقرر میشده بودند، بیشتر مورد احترام و اع33تماد مردم بودند. مردم عامه ، توصیه های معلمان وعلمای مذهبی خود شان را بیشتر می پذیرفتند نسبت به ملا های  سرکاری، و این علما به مردم توصیه می کردند  که بپذیرند و آماده باشند برای بهبود  این جهان  خود ها مجادله کنندودست زیر الاشه نه نشسته بنگراند دیگران جان ومال ایشان را رایگان و مفت ، مفت دست یغما و چپاول سپارند.


 

[1] دکتر ا. ک .س . لمتون ، ترجمه منوچهر امیری ،چاپ سوم  1369،مرکز انتشارات فرهنگی ،تهران «مالک و زارع در ایران» ، برگ های 117-0119.

[2]سیمجوریان نام خاندان بنامی است که زمانی بر قهستان و نیشابور فرمان می‌راندند و در خراسان دارای جایگاه بلندی بودند. این خاندان نفوذ بسیاری در دولت سامانی داشتند ولی با فروپاشی سامانیان و برپایی غزنویان جایگاه سترگ پیشین خود را از کف دادند.

 

بنیادگذار این خاندان سیمجور دواتی بود. او در دستگاه اسماعیل بن احمد سامانی به سرداری رسید و در جنگ با علویان در گرگان سالاری سپاه را داشت. در ۲۹۸ هجری از سوی سامانیان به سیستان لشکر کشید و آنجا را از دست دودمان صفاری به در آورد و چندی پس از آن فرمانروایی آن سامان را به دست آورد. در آینده او به فرمانروایی هرات و ری نیز گسیل شد.

 

از دیگر سیمجوریان که از تخمهٔ سیمجور دواتی بودند ابراهیم سیمجور بود که در روزگار نوح دوم سامانی به فرمانروایی خراسان رسید. همچنین پسر ابراهیم -ابوالحسن سیمجور- و نواده‌اش ابوعلی سیمجور چندی بر خراسان فرمان‌راندند. ابوعلی سیمجور در نبرد با سبکتکین شکست خورد و کشته شد. ابوالقاسم سیمجور نیز که برادر ابوعلی بود به بوییان پناه برد.(لغت نامه دهخدا)

[3] گروتوسکی و دیگران ،همان مأخذ ، برگه های 208-209

[4]همانجا،برگه 119.

 

 

----------------------

 

124-10-1حوادثی که در سده چهارم قمری/دهم عیسوی به بعد در خراسان و ماوراءالنهر (بخارا) رخ داده است

حوادث سیاسی در خراسان و بخارا در پنجم اپریل 995 مطابق به اول ربیع الاول سال385قمری بنا به تأیید عتبی (ج . اول ، برگ205)یک سلسله فعالیتهایی برای برگشتاندن صلح در خراسان صورت گرفت که در نتیجه آن (امیر)نوح به بخارا بر گشت وابوعلی وفایق در قلمرو آل بویه  پناه بردند .حکومت بویه یک بخش از مالیه ولایت گرگان را در اختیار آنها گذاشت تا امرارحیات نمایند. در همین سال بر خلاف خواست فایق و بو علی فیصله شد که آنها به خراسان برگردند که در نتیجه آن پیروان فایق وابوعلی محمود را شکست دادند و نیشاپور، طوس وبعضی شهر های دیگر را اشغال کردند، اما هر دو "فایق" و "ابوعلی"  بدون اینکه پیروزی نهایی را بدست آورند،شکست خورده مایوس و نومید برگشتند . در جنگی که در حوالی طوس بین فایق و بوعلی رخ داد در حالیکه (امیر نوح )نیز در آنجا حضور داشت به پیروزی سبکتگین و متحدین او انجامید که در نتیجه  فایق و ابوعلی به سرخس و از آنجا به امل فراری شدند. د ر نتیجه فایق و بو علی از امیر نوح  پوزش خواستند  اما حکومت نوح درخواست فایق را رد می کند وبه ابو علی دستور می دهد که به گرگانج برود ودر آنجا با امیر عباس مأمون بن محمد بماند . و حکومت توانست به این حیله دو دشمن قوی را از همدگر جدا سازد.ابو علی به امر و هدایت امیر نوح در امتداد دریای آمو به طرف خوارزم  براه می افتد (عتبی ، ج. اول ، برگ های 199-219). فایق که تنها می ماند تصمیم می گیرد که بدون اجازه حکومت (سامانی) داخل ماواءالنهر گردد: حکومت یک فرقه عسکررا که در رآس آن بکتوزون(Begtuzun) قرار گرفته بود،  برای مقابله با فایق فرستاد.

در نزدیکی های نسف لشکریان در برابرفایق روبرو گردیدند، اما در برابر فایق جنگی  صورت نگرفت  وفایق با پیروزی تمام داخل قلمرو قراخانیها [1]می شود ودر آنجا با گرم جوشی از وی استقبال مینمایند.در عین حال نیرو های ابوعلی را خوارزمشاه ابوعبدالله نزدیک "هزاراسب" [2] متشتت و پراگنده ساخت و شخص ابوعلی، را اسیر گرفتند.ولی در نتیجه یک سلسله میانجی گری  بخاطر بدست آوردن صلح از طرف مأمون وابوعلی و حکومت بخارا مصالحه شد.ابو علی به بخارا رفت و در آنجا با مراسم خاص از طرف وزیر عبدالله بن عزیر، حاجب بکتوزون و دیگر شریف زادگان استقبال شد ودر قصر  ریگستان بحضور امیر  نوح بار یافت ؛ اما بعد ها ابوعلی ، با هژده برادرش و رهبران نظامی وی به امر نوح در قلعه و حصار بخارا تحت نظر نگهداشته شدند.[3]

در همین سال(996م) قراخانیان به بخارا حمله می آورد که امیر نوح از سبکتگین کمک میخواهد وسبکتگین با مجرد دریافت دعوت نوح با سپاه گران از بلخ فوراً رهسپار ماوراءالنهر گردید. در این سفر امرای گوزگانان[4]، صغانیان [5]وختل[6] با سبکتگین همراه بودند. سبکتگین قرار گاه خود را بین نسف وکش برقرارساخت واز نوح خواهش کر که با وی  ملاقات نماید .وزیر عبدالله بن عزیرمر نوح را  توصیه نمود که برای نوح سرخیل آل سامان شایسته نیست که با چنین لشکر اندک به لشکر سبکتگین ملحق گردد،زیرا اینچنین  اقدام برای تاج و تخت سامانیان اهانت و تحقیر خواهد بود. نوح بنا به توصیه وزیرش  این دعوت سبکتگین را نپذیرفت .سپس سبکتگین یک بخش از لشکریانش را که تعداد آنها به بیست هزار تن می رسید ، تحت فرمان پسرش محمود و برادرش بغراچوگ (Bughrachuk) به بخارا فرستاد. و این امر حکومت بخارا را مجبور ساخت که به هر گونه مصالحه تن در دهند. وزیر را بر طرف کردند واو به سبکتگین تسلیم شد .در عوض این وزیریکی از پیروانش راکه ابو نصر احمد  بن محمد بن ابوزید نام داشت، مقرر نمودند. بنا به خواهش سبکتگین،نوح، بوعلی و حاجب وی ایلمنگو(ILmango) و وزیر را تسلیم سبکتگین کرد، وسبکتگین تمام این دسته مردم را در حصارگردیز زندانی کرد.سبکتگین با قراخانیها میثاق صلح را امضاء کرد وچنان شرط گذاشت که سرحد بین  قلمرو سامانی ها وقراخانیها  میدان استیپ قطوان (Qatwan)باشد و به این صورت سیر دریا زیر فرمان قرا خانیها باقی میماند. و بنا به درخواست  آنها فایق حاکم سمرقند مقرر شد. (عتبی،منینی،ج.اول 231-241؛نرشخی ،برگهای 191-195)

124-10-2.سبکتگین حکمران بلا منازعه خراسان(ولایات جنوب آمو دریا)

کوتاه دستی امیر  نوح سامانی از تمام ولایات  جنوب آمو دریا

 

در این فرست سبکتگین  حکمران وفرمانروای مطلق تمام ولایاتیکه در جنوب آمو دریا واقع بود ،گردید. وبه این ترتیب  امیر نوح  استیلای خود را بر خراسان از دست داد و همچنان وقایع و حوادثی که در خراسان به وقوع می پیوست دگر به  امیر نوح  ربطی نداشت .وزیر او ابو نصرسعی میکرد در ماوراءالنهر نظم و نسق را با زور سر نیزه تأمین کند.لیکن در ظرف پنج ماه بدست غلامی به قتل رسید . نوح قاتلین  وزیر را محکوم به اعدام کرد و در عین حال قاصدی را نزد سبکتگین فرستاد تا جانشین وزیر مقتول را نامزد کند.(عتبی ج.اول برگهای 241؛نرشخی ،برگ 196؛کذا نرشخی ،برگهای 199-200؛ عتبی- منیبی ،ج.اول،برگ 250) .(قسمی که تاریخ مشعر است سبکتگین در برابر سامانیان  برای اولین مرتبه دولت یا حکومت موازی را تشکیل میدهد و با حریف این خانواده فایق شورشی  و پیروانش را در کنف حمایت خود  حاکم سمرقند  بزرگترین شهر ماواءالنهر مقرر می کند و همه این  کنش ها بخاطر تضعیف دولت  سامانی ها عملی شده است که در دراز مدت قسمی که خواهیم دید ایلک خان  طومار این خانواده فضل پروررا در هم می چیند (مولف))

نوح ابوالمظفر  محمد بن ابراهیم البرغشی را وزیر خویش مقرر می کند.این مرد تا  روز مرگ نوح (13رجب سال387)وظیفه وزارت آل سامان را منصۀ اجرا می گذارد.(ایضاً ج.اول 255؛نرشخی 201.اما نرشخی به تفاوت یک روز 14 همان ماه را ثبت نموده است.)

 

124-103.ابوالحارث منصورجانشین امیر نوح

سوگند وفاداری نسبت به پسر نوح  ابوالحارث منصوربه قول سمنانی تا ماه نوامبر 997 به تعویق می افتد. ابوالحارث باوجود داشتن مزایای نیکو وصفات نیک نتوانست خانواده سامانی را  از سقوط حتمی  نجات دهد ، زیرا او از شدت و حدت کار نگرفت وسر انجام قدرت در دست فایق و وزیر برغشی بود. ابوعلی و پیروانش در زندان سبکتگین  تلف شدند و تومار شان در همان جا در هم پیچیده شد و فقط عبدالله بن عزیر وزیر اسبق را رها نموده و اجازه دادند به ماواءالنهر برگردد.علت رهایی این شخص معلوم نیست . به تحریک وی ابو منصور محمد بن  حسین بن مت (شاید به خانواده فرمانروایان اسیفجاب تعلق دارد ، پرچم بغی را بر افراشت واز قراخانیهاکه فرمانروای ماوراءالنهر بود، استعانت خواست  در این موقع فرمانروای  ماوراءالنهر از خاندان قراخانیها ایلک نصر بود.)ایلک بدو وعده داد و به طرف  سمرقند روانه شد ودر آنجا امرداد دو باغی و شورشی بزرگ را دستگیر نمایند.اما از طرف دیگر فایق را با اعزار و تکریم پذیرایی کردو در رأس سه هزار سواربه طرف بخارا اعزام داشت.منصور پایتخت خود را ترک گفته به سوی آمل فرار کرد.اما وقتی که فایق بخارا را اشغال کرد،خود را خادم وفا دار آل سامان  اعلان و منصور را واداشت  به بخارا بر گردد.(عتبی- منینی ، ج. اول،261-271؛نرشخی برگهای 250-256)حاجب بکتوزون را به حیث سپه سالار به خراسان فرستاد زیرا محمود بر اثر وفات پدرش،سبکتگین،خراسان را در همان سال (997م)ترک داده بود.

منصور برای اینکه از بروز جنگ داخلی دیگر جلو گیری کرده باشد،سعی و مجاهدت میکرد تا بین شریف زادگان بزرگ  مصالجه نماید و مخصوصاً میخواست  بین فایق و بکتوزون  رسم آشتی بر قرار گردد.ولی با این همه تلاش ،فایق به پنهانی ،ابوالقاسم سیمجوری فرمانروای قهستان را تشویق می کرد که به بکتوزن حمله کند ، لیکن در این مجادله بین  ابوالقاسم و بکتوزون،،اخیر الذکر ابولقاسم سیمجوری را در مارچ (991م) شکست میدهد و سپس بیکتوزون با رقیب خویش میثاق صلح را امضاء می کند وبحیث فاتح داخل بخارا می شود.(عتبی- منینی،ج. اول، برگ ، 287)

بعد از این مجادله و تصادم بین فایق و وزیر برغشی به وقوع پیوست  وبر غشی به امیر (منصور)پناه برد.در این مورد منصور، بازهم بحیث یک میامجی گر ناکام عطف توجه می کند.اما فایق از امیر میخواهد که برغشی را بدو تسلیم نماید و دیده می شود که فایق با امیر از راه خشونت پیش می آید و بالآخره در اثرمداخلۀ مشایخ بخارا وزیر  (برغشی) را از وظیفه وزارت معزول میدارد و به گوزگانان (جوزجان) تبعید می کنند. به عقیده گردیزی ،آخرین نفر از وزرای آل سامان،ابوالقاسم عباس بن محمد برمکی و ابوالفضل محمد بن احمد جیهانی بودند.(بارتولد ،تاریخ سیاسی واجتماعی آسیای میانه،164-165، رک.عتبی- منینی،چ.  اول، 291-294)

منصور،شیوه سیاست داری ناکامی را پیشه کرد چنانچه برای این که منصور ، محمود را از خود خوشنود بدارد در عوض خراسان او را بحیث فرمانروای بلخ ، ترمذ ، هرات ، بست و دیگر شهر ها شناخت.اما این اقدام  منصور نتوانست محمود را خرسند سازد ، زیرا او بیشتر از همه چیز چشم به خراسان دوخته بود. بلآخره منصور رقیبش بکتوزون را مجبور ساخت نیشاپور را تخلیه کند (عتبی پیشین ،ج. اول، برگهای292-294)

منصور سامانی به همراهی فایق و یک لشکر داخل خراسان شدند. به عقیده بیهقی فکر می شد که مسأله بین بیکتوزن و محمود از راه مصالحه حل خواهد شد . متردد بودن منصور، برایش  وضع هولناکی بار آورده بود زیرا بکتوزون با منصور در سرخس بالشکرش ملحق گردید وچون دو دل بودن منصور را در این موضوع مشاهده کرد هول وترس بر وی چیره گردید و به این فکر افتاد که مبادا به سرنوشت ابوعلی سردچار شود این اندیشه او را واداشت که پیش از آن که منصور با محمود داخل مذاکره گردیده و موافقت نمایند ، وی با محمود ، درِ مذاکره و آشتی را باز نماید.همان بود که در شب اول فبروری سال(999م) چهار شنبه 12 صفر البته به روایت ( بیهقی ، برگ 804 و گردیزی)  امیر را خلع کرده و کور کردند .(پدیده شومی که تا سده نزدهم در نزد خاندانهای پادشاهی در مشرق زمین ادامه داشت.).

 

124-10-4پیشرفت اقتصادی در سده های نهم و دهم میلادی در خراسان و بخارا

این پیشرفت  اقتصادی زمینه ها را برای  سقوط نفوذ فرماروایی خلفای عباسی و احیای جنبش های سیاسی و سپس تشکیل دولت های محلی درخراسان  کمک کرد که ظهور خانواده  های طاهریان و سپس صفاریان و بعداً سلسله امپراتوری بزرگ سامانیان و غزنویان نتیجه این  پیشرفت می باشد.[7]  در غرب ایران همسرحد با عراق دولت آل بویه تشکیل گردیده بود که زیاد تر  زیر چتر خلفای بغداد نیرو می گرفتند و همزمان با ان  سیمجوریان درقهستان ، ابوعلی وفایق نیز گاه کاهی زمینه های هم زیستی را بخارا ، متأثر میساخت و باعث مشکلات در منطقه می گردیدند .در این زمان  مالیاتی که از دهقانان جمع آوری می گردید  از سرزمین های خراسان و ماواءالنهر بیرون نمی گردید ودر داخل قلمرو های این حکومت ها  به مصالح مملکت از قبیل ساخت پل ها ، راه های بازرگانی ، امتداد  نهر ها و جداول و ساخت بند های آب گردان  وساختمانهای شهری و همچنان در حفظ وامنیت منطقوی خرچ می شد .در این زمان بخارا وسمرقند ، بلخ و هرات  شهر های خراسان پراز مردان هنر وفضل بودند که مردان بزرگی نظیر رودکی ، دقیقی بلخِی ،شهید و غضایری و خاقانی و منوچهره  چهره کشودند در این مدت بخارا و خراسان ظاهراً از هجوم بیگانگان مهاجم که امنیت شهر ها و روستا ها را بر هم میزدند  مصون ماندند فقط یگان شورش های منطقوی رخ میداد که امرای خراسان و ماواءالنهر (بخارا) از عهده آن بر آمده میتوانستند وبه اندازه ای نبود که به مقیاس عظیم گسترده شده  و ویرانی چندانی برای کشور بار نیاورد .به اساس مدارکی که از جغرافی دانان سده های نهم – دهم بدست آمده میتوان نتیجه گرفت که پیش از آغاز سده یازدهم (میلادی)در مناطق بخارا وخراسان  نیرو های تولیدی رویهمرفته  افزایش یافته اند..بعداً نواخت این افزایش به مدت کمی  در زمان سلجوقیان  قطع شد.

همچنان در خراسان هم به انگیزه تاخت و تاز غزهای بلخ در نیمه سده دوازده  این پیشرفت متوقف گردید و سپس تا اغاز سده سیزدهم به روند خود ادامه داد.

در مرو شاجان ، واطراف بخارا وبلخ کار های آبیاری مهمی انجام گرفت ، واز هر چهار طریقه آبیاری (آبیاری دستی، آبیاری از طریق کانالها و نهر ها رود خانه ها و حفرکاریز ها و  چاه های قنات) ، وساختمان بند های آب گردان  بهره برداری شد . نظر به شواهدی که مولف تاریخ سیستان آورده است  برای جلو گیری از شن های روان در صحراه ها،بداخل مزارع کشاورزی در سیستان ، دیوار ها وخاک ریزهای ویژه ای بنا شد که بعداً این عمل توانست از ریگهای روان خوارزم و مرو که زمین ها ، توسط دریای مرغاب مشروب می شد استفاده صورت گرفت.

در بخارا و شهر های ماوءالنهر، بافندگی در میان صنایع سفال گری و کاشی سازی از اهمیت ویژه ای برخوردار بود (تاریخ بخارا) در ماورای دریای خزر کنارۀ والگا  وخوارزم و خیوه و مرو  کالا های صادراتی بخارج از آسیا فرستاده می شدند .و در این زمان بود که راه های کاروان رو تجارتی که چین را به بغداد و ماوراءالنهر را به هندوستان وصل میکرد احداث شده بود که پسانتر ها بنام راه ابریشم تا هنوز هم شهرت جهانی دارد که تا بصره ،حجاز و مصر وافریقای غربی ارتباط تجارتی بر قرار بود.

یکی از اقلام مهمی که در آن وقت خیلی  شهرت داشت تجارت برده بود . برده ها و کنیزکان زیبا روی از ماوراءالنهر و اطراف بخارا که پسانتر ها به ترکستان شهرت یافت به سایر مناطق کره زمین خرید وفروش وانتقال می گردید.این تجارت از طریق شمال دشت های ترکستان واروپای شرقی (بلغاریا ، رومانیا، قفقازو در جنوب از راه دریا،سواحل افریقای غربی انجام می گرفت.

در سده های نهم – دهم و یازدهم در خراسان (ایران) و آسیای میانه(بخارا ومضافات آن)روند تأسیس شهر های بزرگ با پیشرفت دهقان رعیتی (فیودالزم)هم آهنگی  داشت. و رویهمرفته  این روند به تشکیل شهر ها به ترتیبی کمک کرد که مراکز اقتصادی مردم از دژ ها وخانه های فیودالی   اشراف به شهر ها که مراکزاقتصاد و  وصنعت و تجارت بودند  منتقل گردید.

در شهر هاصنعتگران و پیشهوران آزاد کارپوریشن های آزاد را  هر کدام در اصناف شان تشکیل میدادند که همۀ شان از یک کلان  پیروی می کردندکه هر یک از این اصناف به «شاگردان»،«خلیفه ها» و«استادان کار» تقسیم می شدند. همۀ این صنعتگران هر کدام در محله خود نزدیک بهم زندگی می کردند ،کارگاه های شان نیز نزدیک خانه های شان قرار داشت حتی هر صنف صنعتگران رسته وبازار های خاص خود شان را داشتند،در این کارگاههافرآورده های تولید شده بفروش می رسیدندونقش دکانها را ایفا می کردند (که این رسم تا هنوز هم در مشرق زمین مخصوصاً در افغانستان،ایران ، تاجیکستان، و ازبکستان بین صنعتکاران وجود دارد که دستگاه های شان با دکانهای فروش امتعه های شان یکجا ویا در یک محل میباشد) .

کذا درکنار این صنعتگران کوچک  در شهر ها کارگاه های بزرگی  هم وجود داشتند ، این ها معمولاً کارگاه های پارچه بافی بودند که بیشتر شان به دولت ویا فیودالها تعلق داشتند ومعمولاً در این کارگاه ها مخملو پارچه های ابریشمی و نخی تولید می کردند که پارچه های ابریشمی بنام قصب و پارچه های نخی کتانی بنام کرباس و یا صحن یاد می شد.

بازار ها معمولاً در چار راههای مرکز شهرقرار داشت که بعضاً با گنبد ها پوشیده می شد (و نظیر آن  تا دهه40در شهر تاشقرغان یکی از شهرستان های استان بلخ با ظرافت و زیبایی خاصی وجود داشت بنام بازار سر پوشیده یاد می شد که از اثر بی توجهی ویران شد، وهمچنان بازار چهار چته کابل نیز از موقعیت و زیبایی خاصی برخورداروبی رقیب بود که در زمان بابر شاه توسط علیمردان خان بناه یافته بود، توسط انگلیس ها بخاطر انتقام گیری آتش زده شد.).در شهر ها معمولاً کاروانسرا وجود داشت که بار انداز های تجارتی نیز محسوب می شد . این کاروان سرا ها دارای  گدامهای ذخیره اموال ، اطاق های رهایشی برای بودوباش بازرگانان و چایخانه ها و رستورانهای بود که در آن انواع  واقسام غذا های محلی  پخته میشد.با پیشرفت وانکشاف  شهری  فیودالان  به شهر ها رجوع کردند و قلعه های موروثی شان را به همسایه ها یا دهقانان شان واگذاشتند . این فیودالها در شهر ها مصروف تجارت و گردانندگی دستگاه های صنعتی شده و این  یک زمینه بسیار مناسب برای دهقانانی بود که زمین های زیادی برای کشت و زرع نصیب شان شده بود.ودگر مالکان مستقیماً به روستا های املاک شان تسلط نداشتند و قسمتی از درآمد فیودالی شانرا در شرکت های بزرگ تولیدی سرمایه گذاری می کردند  و سود سهام خود را از آنها می  گرفتند .

در سلطنت های شرقی از قبیل  سامانیان و غزنویان وآل بویه  برخلاف اروپای سده های وسطی یا میانه ،بازرگانان در برابر فیودالها قرار نگرفتند و میان شان تضادی پدید نیامدکه با هم به پیکار برخیزند،بر عکس این دو طبقه  برای کوبیدن جنبش بینوایان شهری دست بدست هم داده و.در یک صف قرار گرفتند .از این گروه بندی های اجتماعی چنین بر می آیدکه در شهر های فیودالی خراسان و ماواءالنهرو کشور های همجوارتمرکز اداری استواری وجود نداشته است ؛ محله های جدا گانه و اتحادیه های صنفی  اصناف  از خود مختاری محدودی برخوردار بوده اند.بازرگانان و روحانیون هر کدام  برای خود رهبری بر می گزیدند، این رهبران تابع روسای شهری بودند.بنا بر این اصناف صنعتکار در اینجا بار ها ضعیف تر از همتا های شان در اروپا بودند؛ در اینجا اینها نمیتوانستند انحصار صنفی بدست  آورند وحق نداشتند به میل خودبهای فرآورده هایشان را تعیین کنند وبازار فروش کالاهایشان را بدست گیرند. هنگامیکه در شهر غزنه پایتخت غزنویان  نانوایان کوشیدندتا خود شان بهای نان را تعیین کنند سلطان محمود غزنوی (998-1030) دستور داد ارشد صنف نانوا ها را احضارو زیر پای فیل بیندازند. رئیس شهر ،قاضی(داورروحانی و رئیس صنف روحانیان)،امام مسجد جامع ، محتسب(مامور نظارت آداب و زندگی عمومی وبازار ها)، نقیب(رئیس قشر سید ها)،عسس(رئیس شب گردان) و دیگران از میان اشراف محلی بر گزیده می شدند.[8]

ادامه دارد


[1]قراخانیان یا ایلَک خانیان یا آل افراسیاب سلسله‌ی ترک‌نژادی بودند که از ۸۴۰ تا ۱۲۱۱ میلادی بر بخش‌هایی از آسیای میانه، از جمله ناحیه اَسپیجاب و نواحی شمالی و جنوبی کوه‌های تیان شان حکمرانی می‌کردندیایتخت های شان بلاساغون، کاشغر، اوزگند، سمرقند بوده که در سال 913م انحلال می یابد که تطابق ان با جغرافیای امروری چین، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان میباشد . دانشنامه پیدیا.

[2]
هزار اسب نام قلعه ای استوار بوده است در خوارزم که در جنگهای سلطان سنجر و اتسز به سال 542 ه.ق . از طرف سنجر محاصره شد. انوری که با سنجر بود این رباعی بگفت و بر تیری نوشت و بقلعه انداخت . ای شاه همه ملک جهان حسب تراست وز دولت و اقبال جهان کسب تراست امروز بیک حمله هزار اسب بگیر فردا خوارزم و صد هزار اسب تراست رشید و طواط این بیت در جواب رباعی انوری بگفت و بلشکر سلطان سنجر افکند. گر خصم تو ای شاه بود رستم گرد یک خر زهزار اسب تو نتوان برد.(فرهنگ فارسی)

[3]بار تولد  تاریخ اجتماعی آسیای میانه ،پیشین ، برگهای 59-61؛ عتبی –منینی،ج.اول ، برگهای 219-231،نرشخی ، برگهای 81-91،ترکستان نامه بارتولد،برگهای 132-13.

[4]گوزگانان:نام قسمتی از خراسان خاوری قدیم در حوالی ماورائ النهر میان مرو رود و بلخ و آن محدود بود از جانب خاور به بلخ و تخارستان و با میان از جنوب بحدود غور از باختر به غرجستان و از شمال حدود جیحون . این ناحیه در قرون وسطی آبادترین بخش بلخ بود و از شهرهای عمده آن میمه شبورقان و اندخوی را شمردهاند.(فرهنگ واژگان فارسی)

[5]چَغانیان یا صنعانیان] یا صغانیان یک امیرنشین کوچک در کرانه راست رودخانه آمودریا در جنوب سمرقند بود. ناحیه قدیمی چغانیان که شهر مهم آن نیز چَغانیان نام داشت امروزه تقریباً مطابق با استان سُرخان‌دریا(به مرکزیت شهر تِرمِذ) در جنوب ازبکستان است. در پارسی میانه به آن چغانیگان گفته می‌شد. (دانشنامه ایرانیکا، آریانیکا)

[6]ختل یا ختلان: نام ناحیه ای از بدخشان تاجیکستان در ماورالنهر که اسبان خوب و زنان زیبارویش معروف بودند.(فرهنگ معین)

[7]ا.آ. گرانتوسکی،م. آ. داندامایو ،گ. کاشلینکو، پروفیسور  آ پ. پتروشفسکی و دیگران، نتاریخ ایران زمین،ترجمه کیخسرو کشاورزی،برگ 204.

[8]گراتوسکی ودیگران ، مأخذ پیشین ،برگه های 206-207

 

 

 

++++++++++++++++++++++++

 

124-3-9-4.شهر ها و مناطق بخارا در عهد سامانیان

من این نامه فرخ گرفتم به فال                همی رنج بردم به بسیار سال

سرآرم من این نامــــۀ باستان                  به گیتی بماند زما داستِــــان

"فردوسی"

هرباد که از سوی بخارا بمن آید                      با بوی گل و مشک و نسیم سحرآید

                                                                                                                                 "رودکی"

Contents

 TOC \o "1-3" \h \z \u 124-3-9-4.شهر ها و مناطق بخارا در عهد سامانیان. PAGEREF _Toc21260813 \h 1

پیش در آمد: PAGEREF _Toc21260814 \h 1

اعتذار. PAGEREF _Toc21260815 \h 3

دوره های حاکمیت سامانینان. PAGEREF _Toc21260816 \h 3

9-4-1.جایگاه سامانیان در مراتب تفکر اندیشمندان. PAGEREF _Toc21260817 \h 3

 

پیش در آمد:

سامانیان آفرینش گر عصری در تاریخ شدند که نخبگانش را به عنوان اخلاف صالح عهد طلایی یونان باستان باید شمرد.زیرا که معلم ثانی (ابونصرفارابی)،بطلیموس ثانی(ابونصرعراق)،جالینوس ثانی(ابوعلی سینا بلخی)،بقراط ثانی(ابوطیب نیشابوری) ودانشمندان دیگر که اگر نام هر کدام شان برده شود سخن به درازا می کشد،وهمگی محصول رستاخیز روزگار سامانی می باشند.

پس از دو سده از گذشت اسلام که خلافت آل عباس می رفت که خودش را در تجمل کاخ های بغداد اسیر سازد ،اینجا در مشرق زمین در  بین النهرین بین زمین  سیحون و جیحون و ماورای آن تب و تاب سیاسی ،نظامی جدیدی به ویژه فرهنگی،بعد از رکود و شکست ساسانیان (ایران) اینجا در دیار بلخ و بخارا از نشانی اسلام بنیان گذارده شد که چهره دنیای سده سوم هجری/نهم مسیحی را شست وشو دادکه نسبت به خلافت بغداد،ساختار فرهنگی آنان فاصله بیشتری از فرهنگ عرب داشت.

برخلاف آل بویه که در سرزمین های فارس مستقر بودندبه اشاعه و تقویت فرهنگ وزبان عرب مبادرت می ورزید،ولی اینجا،در کنار ساحل آرام رود خانه آموو سِردریا،بزرگترین افتخار سامانیان،احیاء فرهنگ وادب فارسی بود.

همچنان از اقدامات چشم گیر سامانیان در درون حوزۀ سیاسی قلمروی اش،ایجاد یک روح متجانس در پیکر نا متجانساز فرهنگها و قومیت هاست. همچنانیکه اسلام با روح ناسیونالیزم عربی جهان را برای اندیشه نو در تفکر دینی می کشود،سامانیها درسرزمین خراسان بزرگ که ما در مباحث گذشته به تفصیل در مورد آن صحبت های گسترده داشتیم،از ریتا کاشغر را در بر می گرفت ،که نماد یکقلمرومتجانس فرهنگی وسیاسی شد.امروز نیز با گذشت هزار واندی سال هنوز هم تاجیکان بحق خود را در پیونداستوار فکری وفرهنگی با یک ایرانی همگون می داند که در آنسوی خراسان بسر برده و به آن پا می فشارد.

حاکمیت مرکزی از اثر تقویت نظامات کشوریو دیوان سالارانه امیران سامانی،فرصت های لازم را برای بسط و فعالیتهای علمیو فرهنگی مهیا ساخت.بنا بر این  پژوهش روی ساختار سیاسی.نظامی این دودمان،ضروری ترین گام بر آهنگ شناخت و دیگر موضوعات که در منطقه وجود داشت می گردد. که خوشبختانه بسیاری از محققین و کسانی که در پژوهشهای تاریخی ماوراءالنهر ویا آسیای میانه بدین خاندانها و عصر شان توجه خاص داشته از جمله  بارتولد در این زمینه تحقیقات موشگافانه نموده اند که ما از تحقیقات شان در صفحات گذشته در موضوع  بخارا و مناسبت هایی که قبلآً در این منطقه  موجود بوده در ارتباط به آن  بحث های وسیع داشتیم که راه را برای  شناخت این سلاله ارزشمند در این تحقیق بما آسان  ساخته استکه "باسورس" و همچنان بارتولد،در مورد شناخت این سلسله در اثر پژوهشی اش "آسیای میانه تا سده دوازدهم بیست و دو کرت از سامانیها بحث های پژوهشی داشته که ما در عنوانهای قبلی روی آن یاداشتهای داشتیم.

 همچنان سایر نویسندگان و پژوهشگران تاریخ از قبیل گرانتوسکی؛پتروفشکی؛ایوانوف؛پگی لوسکایا در پژوهشهای شان در مباحث تاریخ مشرق زمین به ویژه تاریخ ایران به سلسله سامانیان زیاد توجه گردیده .همچنان کتاب برجسته "تاجیکان" که دو مرتبه در ایران وافغانستان،ترجمه وچاپ گردیده که اثر ارزشمند دانشمند فقید تاجکستان در عهد شوروی ها "بابا جان  غفور اوف" است که از قدیمترین عصر تاریخ و ما قبل آن در مورد "تاجیکان" در دو مجلد تالیف نموده اند  که خوشبختانه  این کتاب در کابل  توسط  پروفیسور  جلال الدین صدیقی وروشن رحمان استادان در گرایش  تاریخ  عمومی  دانشکده ادبیات و علوم  اجتماعی دانشگاه کابل در میزان 1363در چاپخانه  دانشگاه کابل  چاپ گردید که در سر آغاز  این مجلد(تاریخ بخارا)در قسمت اول از آن به حد وفور استفاده  گردیده است.همچنان گی لسترنج در کتاب سرزمین های خلافت شرقی در مورد خراسان بزرگ به جغرافیای کنونی افغانستان،ماواءالنهر وبصورت دقیق در موضوعات این سرزمین ها پرداخته است که کتابی است در خور توصیف.کریم کشاورز نیز در کتاب مالک و زارع در مورد مرو و سیستم استفاده از آب دریاهای هریرود و مرغ آب وترتیبات  کانال ها وبند های آب گردان و مراقبت های جدی ای که از آن توسط میر ابها می شده با بحث های مفید در مورد  سیستم مالیکیت زمین ،مالک و  کشاورزان تحقیقات گسترده ای دارد که صفحات تاریخ  تحلیلی و زندگی رادر سرزمینهای خراسان به بحث کشیده است. 

ما در این مبحث قصد آن داریم تا به تحولات سیاسی و نظامی،به دلی اولویت دادن به یک چار چوبو ساختار مشخص وروشن، واتکای دیگر جنبه های اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی می پردازیم وهمچنان  تلاشی است برای یافتن سروده هایی مربوط به دوره سامانیان میباشد که بیش ازدیوان شعر در این دوره موجود بوده است .

اعتذار

هر چند  آرزو داشتم که قبل از شروع این  مبحث سفری به تاجکستان و ازبکستان داشته باشم  ولی از ناکارآیی بخت بد،این بی بضاعت  تا بحال نتوانسته است این آرزوی خود را برآورده بسازند. هر چند در گذشته ها به آنجاها سفر کرده بودم اما نه به منظور شناخت و تفحص و تحقیقات  تاریخی که مستلزم  سرمایه و امکانات مادی بیشترو به دسترس قرار گرفتن امکانات تخنیکی در تاجکستان وازبکستان میباشدبمن فراهم نشده و دست طلبی به سوی کسی برای کمک به این آرزو دراز نکره ام.

قدر مسلم این است که تا جای ممکن با استفاده از فن آوری های انترنیتی موفق شده ام که به مفاهیم ، مراجع و اسناد پژوهشی تاریخی که در گذشته دسترسی به آن نا ممکن بود،دست یابم که کمک بزرگی در تحقیقات من شده است . همچنان از "کتابخانه دجیتالی فارسی " که در ایالت تکزاس امریکا موقعیت دارد و از مدت بیشتر از ده سال به اینطرف افتخار عضویت آن را دارم ،این امکانات بمن میسر شده است که به تمام متن های تحقیقی دسترسی داشته باشم که ممنون گردانندگان آن  هستم،قابل یاد آوری است که این کتاب خانه حدود سی هزار کتب فارسی را در بایگانی کتابخانه خود دارد که بر علاوه  به دها هزار نشریه را نیزکه اکثر آنها نفیس ،قیمتی و نایاب می باشد از سرمایه معنوی آن است که همه میتوانند از آن استفاده نمایند.

دوره های حاکمیت سامانینان                

دوره حاکمیت محلی واستقرار آغازین (204-261هـ/819-875م)

دوران تثبیت و اقتدار در منطقه ماواأالنهر(261-301هـ/875-914م)

دوران طلایی ورستاخیز فرهنگی-تمدنی نصر دوم(301-331هـ/914-943م)

دوران تنزل اقتدار سیاسی – نظامی (331-365هـ/943-976م)                

دوران فروپاشی واضمحلال(365-395هـ/976-1005م) [1]     

9-4-1.جایگاه سامانیان در مراتب تفکر اندیشمندان

در صورت الاقلیم که فکر می شود همان کتاب مفقود شده مسالک و ممالک جیهانی همان وزیر سامانی که در سال 309هـ/921م به وزارت نشست ،در این کتاب به ذکر سرزمین های مختلف اسلامی پرداخته و ضمن اوصاف شهر های بزرگ و ولایات ،به مسایل اجتماعی و اقتصادیو عمران و آبادی آنها اشاره کرده است به ویژه خراسان و ماوراءالنهر را در اقلیم نزدهم و بیستم میداند.چنانچهبه ویژگیهای اجتماعی مردمان ماوراءالنهرو توصیف محله ها وبازار ها و کاروانسراهای شهر های چون سمرقند،از ممیزات این کتاب بوده ومردمان آن را با داشتن پیشینه انصاف وعدل ستوده و ازفواصل و مسافت میان شهر هاو اشاره به معادنو تجارت در این مسیر ها را از نکات برجستۀ آن در عهد سامانیان بر شمرده و توجه به بخارا وذکر خصوصیات اجتماعی واقتصادی آن از محاسن کتاب جیهانی  به حساب می آید .[2]

با تکیه بر مستندات نظم و نثر فارسی مبنی برواقعیت های تاریخی،با نقل قول از شخصیت های عینی تاریخ که بر مبنای واقعیتهای تاریخی میباشد ،جواب گویمان در روشن ساختن سهم و نقش این خاندان در تکوین وباور کردن ساختار های جوامع فارسی زبان در قید مناسبات  اسلامی نقش برازنده ای داشته اندکه به اختصار مصادیق موجود در کتاب های پیشینان،اشاره می نمایم. چنانچه اگر میخواهید تاریخ واقعی  جامعه را در یک صفحه مخصوص آن بشناسید  به دیوان اشعار شاعران مراجعه کنید و در لای اشعار شان چیز هایی را خواهیند یافت که در تاریخ کمتر به آن بر میخوریم.

از آن جمله رودکی شاعر بلند پایه زبان فارسی است که در عهد سامانی ها می زیسته و علاوه بر آن باامرای سامانی همزیستی نیز داشته است.او هیچگاهی زبان به تملق و مداحیآنان نکشودهولی در بعضی موارد نادر از قبیل  شعر زیر به کرامت این خاندان اشاره می کند:

                 کرا بزرگی و نعمت از این و آن بودی                       ورا بـزرگی و نعمت از آل سامــان بـود

                 امروز  بهر حـــــالی بغـــداد،بخاراست                       کجا میر خراسانست،پیروزی همانجـاست

                 ساقی تو بده باده و مطرب تــو بزن رود                      تا می خورم امروز،که وقت طرب ماست

می هست ودرم هست وبت لاله رخان هست

غــم نیست وگــر هست،نصیب دل اعــداست[3]

عنصری در همین مورد شناسایی آل سامان گفته است:

نهُ تن بودند ز آل سامان مشهور                              هر یک به عمارات خراسان مـــأمور

اسماعیلی و احمدی ونـــصری                                دو نوح و دو عبدالملک و دو منصور[4]

حکیم کسایی مروزی چون از روزگار سامانیان یاد می کند اینطورمیگوید:

به وقت دولت سامانیان و بلعمیان           چنین نبودجهان،بانهاد وسامان بود[5]

خاقانی شاعر فرهیخته سده ششم از دولت سامانی به گذشت حدود دو قرن به نیکی و کمال روزگاریاد میکند و رونق عهد خویش را بدان دوره مثل می زند:

بادش کمال دولت،تا هردم از کمالش       در ملک آل سامان،سامان تازه بینی[6]

مؤلف احسن التقاسیم که خود طی سفری به خراسان،از نزدیک اوضاع دولت و دولت مردان سامانی رامشاهده کرد،با توصیف بی بدیلی اشاره می کند، که این سرزمین بیش از دیگر نواحیدارای دانشمندان بودهو مرکز نیکوکاری و دانشو حتی پایگاه اسلامو دژ استوار دنیای اسلامی است.واز همین سبب است کهگفته اند و این سخن بگوش الکزاندر برنزدر سال 1834 زمانیکه از سمرقند و بخارا باز دید می کردرسیده :

سمرقند صیقل روی زمین است                              بخارا قوت اسلام و دین است[7]

همچنان در جایی دیگر در احسن التقاسیم می یابیم که گفته: «در قلمرو سامانیان ممیزه های خاصی به چشم میخورد که در جای دیگر ندیده استو آن اینکه در فرهنگ این خاندان چنان است که دانشمندان را در برابر شاه مجبور به زمین بوسی نمی کنندو دربار آنان،هیچ گاه از پیران بزرگوار خالی نمیشود.»[8]


 

[1] هروی جواد دکتر، تاریخ سامانیان ،عصرطلایی ایران بعد از اسلام،موسسهانتشاراتی امیر کبیر،تهران 1382،چاپخانه سپهرتهران، برگ 18

[2]همان مأخذ، برگ 34.

[3]رودکی سمرقندی،دیوان، بر اساسنسخۀ سعید نفیسی و براگینسکی.(تهران،نگاه،1372)،برگ 71-74.

[4]عنصری بلخی،دیوان.به اهتکام سید محمد دبیر سیاقی.چاپ دوم.(تهران،انتشارات سنایی1363).برگ 375.

[5]اشعار حکیم کسائی مروزی.به اهتمام دکترمهدی درخشان(تهران ،دانشگاه تهران1370).برگ،60.

[6]خاقانی شروانی،افضل الدین بدیل بن علی.دیوان .به کوششدکتر ضیاءالدین سجادی، چاپ چهارم(تهران ،زوار،1373).برگ 433.

[7]برنزالکساندر سفرنامه(1834)،فصل هفتمبخارا،برگردان به فارسی دکترلعل زاد،جنوری2014/دلو 1392.

[8]هروی جواد دکتر، تاریخ سامانیان ،پیشین،برگهای 51-51؛رک.مقدسی ابو عبدالله.احسن التقاسیم فی معرفۀ الاقالیم.ترجمه دکتر علی نقی منزوی.(تهران،شرکت مولفان و مترجمان ایران،1361.ج.2.برگ 379-378.

 

 

 


قبلی

 


بالا
 
بازگشت