+

 

پوهنیار بشیرمومن

 

جامعه شناسی مهاجرت

اصطلاح مهاجرت (  Emigration )برای اغلبحرکات گروه از مردم که بین قلمروها منجر به تغییر دائم یا موقت مکان (migration)سکونت شود ، بکار برده میشود و در فرهنگ  دری – فارسی  به مفهوم از وطن خود بجایی دیگر انتقال کردن، آمده است. به همین ترتیب  در لغت نامه دهخدا به معنی ترک دیار گفتن و در مکان دیگر اقامت کردن می‌باشد. در تعريف مهاجرت بايد مفهوم عام کلمه را از مفهوم خاص آن جدا کرد: مهاجرت به‌معناى عام کلمه عبارت است از: ترک سرزمين اصلى و سکونت در سرزمين ديگر به‌طور موقت يا دايم است ، و به‌معناى خاص آن عبارت است از نقل مکان انفرادى يا جمعى انسان‌ها با تغيير محل اقامت به‌طور دايم يا براى مدتى طولانى میباشد. به خاطر مهم بودن این پرابلم یونسگو 18 دسامبر را بنام روز  مهاجرت اعلان نموده  است؛مهاجرت پدیده پیچیده‌ای است که با زمان، فرهنگ و شرایط اقتصادی در ارتباط است. مهاجرت به عنوان یک نوع تطبیق و سازگاری اجتماعی در پاسخ به نیازهای، اقتصادی، اجتماعی و تحولات فرهنگی که از جریان تغییرات جمعیتی ناشی می‌شود و در سطح محلی، ملی و یا بین‌المللی پدید میآید. مانند  مقولات دیگر علوم اجتماعی ، اتفاق نظر کلی در مفهوم مهاجرت بین علمای این حوزهوجود ندارد ولی به طور کلی شاید بتوان مهاجرت را از دید جامعه شناسان متعدد چنین تعریف کرد که مهاجرت عبارتست از جابجایی بین دو واحد جغرافیایی و به سخن دیگر ترک یک سرزمین و متوطن شدن  در سرزمین دیگر.مهاجرت يا نقل مکان کردن همواره يکي از راه هايي بوده است که به انسان در تلاش خود براي سازگاری با محیط و غالب شدن  بر پرابلمها  کمک کرده است، پرابلم مهاجرت  با پیدایش انسان  همراه بوده است.از زماني که انسان نخستين مرحله زندگی خود يعني مرحله گردآوري خوراک را آغاز نمود، براي تامين معيشت خود از يک سو و جهت مصون ماندن از گزند حوادث طبيعی از سوی ديگر، ناگزير از حرکت از مکانی به مکان ديگر بود. انسان در مرحله بعد يعني مرحله توليد خوراک است که توانست يکجانشينی را اختيار نمود و مکاني ثابت جهت اسکان بيابد. ولي به رغم اسکان عمومي بشر، جمعی از انسان ها به دليل زندگي چوپانی همچنان کوچی را تا کنون ادامه داده اند.گذشته ازین ، موضوع مهاجرت به دنبال انقلاب صنعتي در اروپا به دليل تحولات شگرف اقتصادی، اجتماعی، در جوامع آن ديار به عنوان يک مشکل اجتماعی، سر برآورد.« دورهٔ انتقال جامعه از نظام‌هاى ماقبل صنعتى به نظام مبتنى بر صنعت شاهد حرکت‌هاى کلان از مناطق روستائى به نقاط شهرى و از سرزمين‌هاى کم توسعه به مناطق توسعه نيافته است که در بسيارى از جوامع شکل حادى پيدا مى‌کند به‌صورت 'مسئلهٔ اجتماعي' (socialproblem) تبديل مى‌شود.». 1درین حال  رشد پايين جمعيت در اروپا از يک طرف و جذب مهاجران در صنايع جوان و رو به رشد شهری از جانب ديگر، جا به جايی جمعيت، مشکل اساسی براي جوامع آن ايجاد نکرد. ولی در سرزمینهایمانند  کشور مان افغانستان  به دليل رشد سريع جمعيت  وجنگها طولانیاز يک سو ( جنگهای تنظیمی ، جهادی –طالبی) و توزيع نابرابر امکانات و رشد اقتصادی کند و نامتوازن از سوی ديگر، امواج مهاجرت انسان ها چه از دهات  به شهرها و چه از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ به عنوان يک مشکل اساسی بروز نمود.علی رغم تمام  عوامل اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی به طوری هماهنگ و ترکیبی در میل به کوچ دهاتیان تاثیر گذار است، رفع نیازمندیها و مشکلات اقتصادی منجمله رفع بیکاری و کسب درامد در مراکز شهری از مهمترین عوامل موثر بر مهاجرت به شهرها بوده است.همچنین ارتباط معناداری بین مشکلات اقتصادی دهاتیان و مهاجرت انها به دیگر سکونتگاه ها وجود دارد.مهاجرت  را از لحاظ جغرافیای سیاسی،  به دو نوع تقسیم نموده اند  :  الف -مهاجرت­هایی را که در داخل سرحدات  سیاسی یک کشور صورت می­گیرد مهاجرت­های  داخلی Migration)Interna). گفته میشود .

ب- مهاجرت­هایی که به خارج از مرزهای سیاسی یک کشور صورت می­گیرد، مهاجرت خارجیExternal) (Migration  نامیده میشود . ولی  از  لحاظ اهداف اين مهاجران هم به دو دسته‌ هدفمند و بدون هدف تقسيم مي‌شوند. مهاجران هدفمند مهاجرانی هستند كه هدف مشخص براي مهاجرت دارند و ضرری براي مكانی كه به آن مهاجرت مي‌كنند، ندارند و اما مهاجرانی كه بدون هدف مشخص يا نبود شرايط مناسب و هدفمند هستند، كساني‌اند مانند گروه بزرگ از كارگران، دختران و زنان فراری و خلافكاران، اين عده اخير در صدد زد و بند يا شناخته نشدن در جمعيت‌های ميليونی توأم با تغيير هويت هستند كه تحت هيچ ارگان و سازمان مشخصی نبوده‌اند و معضلاتی را براي شهرهای بزرگ مي‌سازندمهاجران بدون هدف به دليل اينكه با شرايط شهرهای بزرگ و نبود توانايی مالی نمي‌توانند خود را وفق دهند به صورت حاشيه‌نشينی گاهی كارتن‌خواب‌ها را تشكيل مي‌دهند و صورت شهر را نيز بر هم مي‌زنند. اين عده همچنين به دليل نداشتن هدف مشخص به سمت مشاغل كاذبیي چون دستفروشی، كارت‌پخش‌كن، دادزدن، فال بینی   و«خال زدن» روی مي‌آورند. روي آوردن به كارهاي خلافي چون کیسه ‌بری، باندهاي خلاف،  باندهای قتل و دزدی كه حسابشان جداست. نانوشته نبايد گذاشت كه در چنين شرايطی افراد سودجو با سوی استفاده از اين مهاجران بدون هدف، اهداف خود را تعقیب میکردند و آنها را قربانیآرزوهای شوم خود مي‌ساختند.مشکل دیگر  ومربوط به مهاجرت ، پرابلم حاشیه نشینی  است ، حاشیه‌نشینی (shantytown)  از دیدگاه صاحبنظران مختلف بطور گوناگون تعریف شده و هر گروهی از فکر خود به آن پرداخته‌اند: حاشیه‌نشینی از کلمه ( slumer) گرفته شده است. از لحاظ جامعه‌شناسی، حاشیه‌نشینی یک شیوه ی زندگی ادر یک سطح نازل  وانزوای اجتماعی است. خلاصه حاشیه نشینی به مفهوم محله، با کوچه‌های کثیف  یا مسکن انحطاط یافته و غیرمعمولی در نظر گرفته‌اند.بطور مثال در کابل  دریای کابل ، پل سوخته  پارک زرنگار واطراف قبرستانها وزیارتگاه ها وغیره. یکی از عوامل مهمی که باعث بوجود آمدن این آسیب اجتماعی می‌شود، این است که فرد مهاجر به علت نداشتن شغل مناسب برای ادامه حیات و تامین مخارج زندگی و به دلیل ناتوانی و ضعف بسیار، تحت شرایط موجود و به تصور اینکه کسی آنان را نمی‌شناسند و هیچ گونه کنترلی توسط دیگران روی آنها نیست، بدون ترس و تمایل بیشتری، اقدام به خطا کاری‌های اجتماعی می‌کنند. حضور و تجمع مهاجران در مناطقی مانند: اطراف ایستگاه های،بس‌های بین شهری، ایستگاه‌های راه آهن، پارک ها و باغها‌ها، موجب می‌شود که یک محیط مناسب و مساعد برای افزایش آسیب‌های اجتماعی ایجاد گردد.در افغانستان مهاجرت دهاتیان و ساکنان شهرهای کوچک  ودهات به شهر های بزرگ، تغییرات زیادی را در افکار، شیوه­های زندگی، اخلاق و حالات روانی شانبه وجود  می آورده که گاهی می­تواند زمینه­ساز پیدایش بعضی از عوارض ناخوشایند اجتماعی و انحرافات شوند. محل تولد ورشد مهاجران که اکثراً از نقاط کوچک و محروم هستند، سرمایه­گذاری عظیمی بر نیروی انسانی خود کرده­اند ولی به دلیل نداشتن سیستم­های جذب افراد تحصیل کرده، بسیاری از نیروهای انسانی ماهر خود را از دست می­دهند. این مهاجران هم در مسکن اصلی و هم در محلی نقلی مسائل و مشکلاتی از جمله، بروز نابسامانی­های متعدد ناشی از فشار بر منابع و امکانات محدود جوامع شهری، بیکاری و کم­کاری، کمبود فضاهای زندگی و تعلیمی، آلودگی هوا و محیط زیست، سالخورده و زنانه شدن نیروی کار دهقانی، خالی از سکنه شدن روستا و غیره را به وجود می­آورند. از آنجائیکه عمده ترین دلائل افزایش مهاجرت های  دهاتیان  به شهر ،جاذبه وامکانات بیشتری کسب وکار و فضای شهری است. لذا به کمبودهای  قشلاقها ونیازهای قشلاقیان باید توجه صورت بگیرد. افزایش سرمایه در بخش زراعت بصورت اعطای وام و تسهیلات به دهاقین می تواند باعث افزایش بهره وری زراعت و در نتیجه کاهش مهاجرت بطرف  شهرها شود . از آنجائیکه نیروی کار فعال اثر منفی بر روند مهاجرت دارد با ایجاد فرصتهای شغلی و افزایش نیروی کار در بخش زراعت می توان از مهاجرت های بی هدف جلوگیری کرد . بنابراین با بالابردن سطح سواد در میان دهاتیان و زارعین بخصوص کسانیکه سواد خواندن و نوشتن را ندارند با تشکیل صنفهای سواد آموزی و تشویق برای یادگیری در جهت ازدیاد حاصلات زراعتی  عاملی مؤثر در جهت تقلیل مهاجرت می باشد . البته باید به این نکته مهم اشاره کنیم که تمدنهای شهری و روستائی قبل از آنکه دو قطب متضاد را تشکیل دهند ، تکمیل کننده  یکدیگر بحساب آیند و هر گونه مرزبندی منفی بین این دو نوع محیط زیست انسانی اثرات کاملن ناپسند فرهنگی و اجتماعی را به دنبال دارد . برخی دانشمندان جامعه شناسی معتقدند همانطور که ساختار سنی و سایرپدیده های جامعه شناسی دارای قانونمندی هایی است، تغییر و ثبات جریان های مهاجرتی بین زادگاه اصلی ومکان نقلی، دارای نظم وقانونمندی است.  چنان که معلوم است در بسیاری از جوامع غربی دوران شهرنشینی سریع به پایان رسیده است و مهاجرت داخلی را می توان در اصل به عنوان یک فرایند تغییر اسکان در نظر گرفت نهایتا اگر جاذبه درآمد و ارتقای سطح زندگی در این نقاط تقویت منابع استراتژیک زراعت که جنبه حیاتی برای ممالک مانند افغانستان  دارند شناسایی و حمایت شود امکان دستیابی به توازن مناسب بین جمعیت و منابع تامین مایحتاج تاحد زیادی به وجود می آید در غیر این صورت بی سازمانی اجتماعی و وضع جمعیت رو به افزایش، برای کشورها وبه خصوص مناطق رو به توسعه پرمخاطره و مصیبت بار خواهد شد. پی یر لرویب (   pierreloury  )   دانشمند فرانسوی به این باور است  که  «مهاجرت را یک اقدام اجتماعی-اقتصادی مطابق با فطرت و نیازهای طبیعی انسان می داند » ،متفکر دیگری ان را پذیرش موقت یا دائم یک کشور،یک اقلیم،یا یک ناحیه به شمار می اورد که مختص انسان هم نیست.واماويليام پترسون (W. Peterson) مهاجرت را به 5 دسته تقسیم میکند : ابتدائي، اجباري، غيراختياري، اختيارى و جمعي. مهاجرت ابتدائى کوچ سرگردانان مانند شکارگران، گردآورندگان خوراک و چوپانان  را در برمى‌گيرد، مهاجرت اجبارى  اکثرن انتقال يا جابه‌جائى مردم به‌وسيلهٔ دولت صورت میگیرد  در مهاجرت غيراختياري، مهاجران قدرت تصميم دارند ولى بنا به‌عللى وادار به مهاجرت مى‌شوند، مهاجرت اختيارى معمولن به تحرک افرادى که انگيزه يافتن چيزهاى تازه و بهبود زندگى دارند اطلاق مى‌شود، و مهاجرت جمعى زمانى صورت مى‌گيرد که به شکل يک شيوهٔ و الگوى گروهى باشد.درین جا به سه شکل عمده مهاجرت توجه صورت گرفته  :

1- مهاجرت ارادى و داوطلبانه

-2مهاجرت اجبارى

3- مهاجرت فصلی وموقت 

1- مهاجرت های   ارادی ود اوطبا نه  می توانند داخلی و خارجی باشند. مهاجرت یک فرد قشلاقی از قریه  به شهر و مهاجرت یک فرد از یک شهر کوچک به شهری بزرگ را می توان مهاجرت داخلی  نامید.
این مهاجرتها بخاطر نبود امکانات به خاطر دسترسی داشتن به امکانات بهتر و بیشتر صورت می گیرد.
دلایل مهاجرت های خارجی بیشتر از دلایل مهاجرت های داخلی  است. در هر صورت هر دو نوع مهاجرت در اثر کمبودهایی صورت می گیرد. کمبودهای امکاناتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دیگر کمبودها.بعضی مهاجرت‌های خارجی با هدف دستیابی به منابع طبیعی و ثروت و یا دستمزد و رفاه بیشتر انجام می‌پذیرد که به آن مهاجرت اداوطلبانه  گفته می‌شود.در این گونه مهاجرت‌ها کشور مبدا دچار مشکلات اقتصادی است. به‌عنوان نمونه مهاجرت اروپایان به 
آمریکا، استرالیا، کانادا و آفریقا در قرن نوزدهم یک مهاجرت اختیاری است. مهاجرت کارگران ترکیه به آلمان غربینیز مهاجرت‌های اختیاری هستند.ویا مهاجرت افغانان به ایران و کشورهای عربی  وروسیه .

2- مهاجرتهای اجباری : یعنی وقتیکه فرد یا افراد به علت جنگها  ویا حوادث طبیقی( مانند  زلزله ، اشفشانی  .سیلابها  وخشکسالی ) ویا بواسطه دولتها  مجبور به ترک زادگاهش میگردند . در اثر  جبر جنگهای داخلی  ونبود امنیت ترک زادگاه میکنند . بطور مثال از سال 1980  تا امروز در حدود 70 فیصد افغانان یا از قریه به شهر مصون تر ویا برخلاف ویا به ایران، پاکستان ، هند، روسیه وتعداد هم به اروپا وامریکا مهاجر شدند . وهم در اثر حوادث طبیعی چنین نقل مکانها  هم صورت گرفته است .درین رابطه یکی از مسایل مهم انتقال جبری مخالفین دولت در زمان امیر عبدالرحمان خان است ؛ به قول پروفیسیور  محمد اعظم سیستای :  (امير عبدالرحمن خان برای آوردن ثبات واستقرار حاکميت ملی وامنتي عموم ی وتأمين وحدت دوبارۀ کشور وحتی برای جلو گيری از تجزيۀ آن در آينده ، از سياست «استبداد ھدفمند» کارگرفت و درعين حالی که با مردم واقوام شورشی از درخشونت وشدت عمل پيش می آمد، به تبعيد اقوام شورشی از ولايات مرکزی، جنوب وشرق وغرب به شمال کشور می پرداخت تا ھم جلو شورش ھا و طغيانھای بعدی را گرفته باشد وھم اقوام سلحشورجنوب را در مرزھای شمالی کشور، بخاطرايجادسدی در برابر تجاوز احتمالی روسھا، جابجا کرده باشد» . ( کانديد اکادميسين سيستانی ١/٣١ / ٢٠١٧ تفاوت ديدگاه فرھنگ با غباردر مورد اميرعبدالرحمن خان). همچنان  در زمان امان الله خان  مهاجرت های  به شکل  دیگر  هم صورت گرفته  درین همین مقاله  کاندید اکادیمسین اعضم سیستانی  می افزاید که « در شش ماه اول بعد از استقلال در حدود 20 هزار از مردم مسلمان تحت قلمرو هند برتانوی شروع به مهاجرت به افغانستان نمودند. چون افغانستان را سرزمین آزاد اسلامی و برای انجام عبادت دینی جای امن میشمردند.بنابرین مسلمانان هند بر تانوی بعد از سقوط خلافت عثمانی،شاه امان الله خان را یگانه شاه آزاد مسلمان ولایق خلافت میدیدند و بیشترین مردم مهاجر از پشتونهای پیشاور وقبایل آزاد بودند. دولت امانی از این مهاجرین با خوشی استقبال نمود و تا جای که ممکن بود به آنها کمک و زمینه اشتغال فراهم نمود. برخی از این مردم را به ولایات شمال ودیگر ولایات فرستاد و زمین های دولتی را برای آنها توزیع کرد. انگلیس که میدانست آفعانستان کشور فقیر است نمیتواند مهاجرین هندی را که مثل سیل بسوی افغانستان سرازیر شده بودند تا آخر بپذیرد و به آنها امکانات فراهم کند ، و بزودی مانع پذیرفتن آنها میشود وبدین ترتیب از محبوبیت شاه در میان مردم مسلمان هندوستان کاسته میشود. دولت افعانستان که دید تعداد مهاجرین روز افزون است و دولت توان جذب و کمک به آنها را ندارد مجبور شد از پذیرفتن بیشتر مهاجرین هندی معذرت بخواهد. بعد از مدتی چون کمک های دولت به مهاجرینی که آمده بودند ادامه نیافت. مردمی که به آنها زمین داده شده بود تخم بذری نداشتند تا زمین خود را کشت کنند، دوباره مجبور شدند بخانه های خود برگردند ویک تعداد از این مهاجرین بر سر زمین های خود باقی ماندند. »2بر همین منوال بعد از انقلاب اکتبر در  روسیه مردمان تاجیک ، ترکمنها ، قرغیزها  ، ازبکهای فرغانچی  وبعد از انقلاب دهقانی چین هجوم مردم  « یارکند  ویا یارقند »چین به شمال ویا مهاجرت بلوچان بطر ف   قندهار  و حومه آن یاد نمود. 3-  مهاجرتهای موقت وفصلی : چنانکه میدانیم  مهاجرت  از لحاظ زمانی به دوبخش  تقسیم میگردد:  الف مهاجرت دایمی  یعنی کسانیکه به شهر ها رو می آورند وبرای خویش شغل می یابند برای دایم در شهر اسکان میگزینند .ب مهاجران موقت وفصلی ، مهاجران موقت   افراد ان که در  یک مدت  معین سال در شهر کار میکنند ودوباره به زادگاه  خویش  بر میگردند . مهاجران فصلی اکثرا رمه داران یه چوپانان هستند. در مثال کشور مان برخی ازین مهاجرین  بطور موقت  به کشورهای  مثل ایرا ن، پاکستان ، دوبی  وجاهای  مشابه میروند وبعد از یک مدت  بر میگردند و یا در داخل کشور از یک شهر به  شهردیگر . ولی تعداد برای خویش شغل می یابند برای دایم در شهر اسکان میگزینند . عده ای در  یک مدت  معین سال در شهر کار میکنند ودوباره به اقامتگاه  اصلی  خویش  بر میگردند . مهاجران فصلی  و کوچیان  اکثرا رمه داران یا چوپانان هستند. کوچیگری نوعی زندگی است،  که در آن انسانها از راه پرورش حیوانات،  و با برخورداری از فراورده های زراعت زندگی میکنند،  و در پی چراگاه های طبیعی هر فصل از محلی به محل دیگری می کوچند.  شیوه ای از زندگی با بجایی سالانه و مرسومی است،  که گروهی از مردم همراه با چهار پایان خود،  ازمحل خیمه ها و غژدیهای زمستانی تا چراگاه های تابستانی نقل مکان میکنند،  و در فصل سرما دوباره به اردوگاه زمستانی باز می گردند ، این نوع کوچیها  مانند کشور مان در ایران ، هند، پاکستان عراق  مالیزیا وبسیار کشورهای دیگر  به ملاحظه میرسد. کوچ نشین کسی است که محل مسکونی اش را طول یک سال،  دو یا چند بار جابجا می شود،  و یک محل مسکونی برمی گزیند. کوچ عبارت است از حرکت مداوم فصلی یا سالیانه،  بین دو محیط متفاوت آب و هوایی،  که با تغییرات طبیعی و محیط به ویژه اقلیمی و رویش گیاهی مطابق باشد. واما  مهاجرت‌هاى  خارجی از دید جامعه شناسان  به چهار گروه عمده تقسيم مى‌کنند: ۱- مهاجران دايمى که در شرايط خاص زمانى به برخى از کشورها مى‌روند. 'فرار مغزها' (brain drain) يا مهاجرت صاحبان تخصص و علم از اين‌ دسته‌‌اند. ۲- مهاجران در جستجوى کار که عمده‌ترين مهاجران بين‌المللى را تشکيل مى‌دهند. ۳- مهاجران غيرقانونى و بدون مجوز که به‌علت وجود موانع در جهت رفت و آمد مجاز، به اين نحو عمل مى‌کنند.۴- آوارگان جنگى و سياسى و پناهندگان که در شرايط و وضعيت‌هاى وخيم در برخى از کشورها ديده مى‌شوند. با وصف آن نباید فراموش کرد که دوران مهاجرتهای کلاسیک ( بواسطه تثبیت مرزهای بین المللی) سپری شده است، همانگونه که در دوران کوچ عشایر و اقوام به خارج از مرزهای شناخته شدة بین المللی سپری گشته است. شاید بتوان ادعا کرد که مهاجرت به معنای عام آن دیگر واقعیت وجودی خویش را از دست داده است و هم اکنون مهاجرت بصورت انفرادی  یا فامیلی  صورت میگیرد که با توجه به پایداری عشیری، قبیله ای وقومی، هیچگاه نمی تواند پیوند و بستگی خویش را با وطن اصلی  ازدست دهد و همیشه در ارتباط متقابل با جایگاه اصلی خواهد بود. وضعیت نابسامان جنگ، ناامنی، فقر ،بیکاری و عوامل دیگر باعث گردید در بسیار از کشورهای اسلامی  از جمله کشورما افغانستان ، به اروپا مهاجرت نمایند که این روند در اثر ازدیاد  مهاجرین و تلفات شان در طول راه و مشکلاتی که در اروپا برای این مهاجرین پیش آمد، به بحران مبدل گردید. مهاجرین افغان در اکثر کشور های که وضعیت بهتر از افغانستان دارد، مانند  اروپا  و امریکا ، استرالیا  ،آسیا تا  چند کشور های افریقایی وجود دارند. روند مهاجرین در چهار دهه اخیر رو به افزایش بوده است، مهاجرت شهروندان افغانستان نه تنها کاهش نیافته است بلکه رو به افزایش است. با وجود این، دولت  به دلیل تسلط  جهادیون  بر اهرم های قدرت هیچ گاه برنامه منسجم و ملی برای بهبود وضعیت مهاجرین در کشور مقصد و زمینه بازگشت آن ها نداشته است واگر دارد امکنات عملی آن دور از امکان  عینیت شرایط مسلط این دوران  است . روی این دلیل تا زمان تشکیل یک دولت وحکومت  که دارای یک اردو  وپولیس ملی غیر تنظیمی وغیر قومی باشد، این ایپیدمی دوام خواهد داشت. ممالک اروپایی نیز در مراحل مختلف پوزیشنهای مختلف را در مورد پناهندگان  اختیار نمودند.  بخصوص بعد از انفجارهای پاریس و بروکسل، کشورهای اروپایی یک‌بار دیگر موقف خود را در این مورد تغییر دادند.ولی باید گفت که موقف کشورهای اروپایی درقبال افغان‌ها از همان ابتداء طوری بود که آن‌ها را بیشتر مهاجرین اقتصادی قلمداد می‌نمودند و یا هم به بهانۀ اینکه در افغانستان امنیت نسبتاً بهتر است، به آنها حق پناهنده‌گی نمی‌دادند.بدون شک که  آزادی حرکت و کوچ اغلب به‌عنوان حقوق فردی شناخته می‌شود، ولی این آزادی در داخل مرزهای یک کشور وملت است و فقط  ، منحصر به شهروندان آن کشور است و افراد دیگر را دربر نمی‌گیرد.«بر طبق ماده 13 اعلامیه حقوق بشر شهروندان نباید ممانعتی در ترک کشور خود داشته باشند ».اینجا قوانین مشابهی در مورد ورود افراد غیر شهروند وجود ندارد. آنهایی که فرق و تفاوت در زمینه‌های قانونی را رد می‌کنند، می‌گویند اگر کشورها و دولتهایی این حق آزادی رفت وآمد و کوچ کردن را رد کنند در اصل حقوق وآزادی بشریت را رد کرده‌اند. اینجا توجه به این نکته لازم است که آزادی برای حق ورود، به خودی خود برای مهاجران، کار، مسکن، مراقبت صحی یا شهروندی و اقامت را تضمین نمی‌کند.ناگفته نباید گذاشت که اصطلاح مهاجر و پناهنده از لحاظ حقوقی فرق دارند، ولی به بنابرعادت ، اکثرن به یک مقهوم بکار میبریم.  مهاجر به کسی گفته میشود که خودش بدون آنکه جانش در خطر باشد، کشورش را  به مقصد زندگی بهتر ترک نماید، مهاجرت ممکن است در داخل  یک کشورو یا خارج از یک کشور صورت گیرد . در حالیکه پناهنده به کسی گفته می شود که با معیار های کنوانسیون ژنیو در امور پناهندگان آن برابر باشد. بر این اساس پناهنده کسی است که به دلیل تباریت ،زبان،دین  و اعتقادات  سیاسی اش و یا تعلق به یک گروه اجتماعی، مجبور به ترک زادگاهش شده باشد.با وجود این همه  مهاجرت وپناهندگی  در کشورهای اروپایی وامریکا مزایای هم دارد ، مانند  مصونیت قانونیت زمینه تحصل ،کار، یعنی آن چیزیکه در زادگاهش  خیال بود، یکی از پیامدهای عمده مهاجرتی، آشنایی مردم با فرهنگ و تمدن های مختلف است، گرچه پذیرش فرهنگ های گوناگون بوسیله مهاجران و ساکنان بومی در ابتدا با مقاومت و عکس العملهای منفی همراه است، آنچه که در آغاز به شکل برخورد تمدن ها خود نمایی میکند، آرام آرام  به تعامل  ودادوستد  فرهنگی تبدیل می شود و از داد وگرفته های آنها، فرهنگ ها ی متعالی تری به وجود می آید. انتقال فرهنگی از وقتیکه انسان توانست از جایی به جای دیگر برود آغاز شد و هم امروز نیز اثر مهاجرت های شرقی به فرهنگ اروپایی و از آن طریق به فرهنگ و تمدن اغلب کشورهای جهان مشهود است. اختلاط قومی و فرهنگی یکی از خصوصیات  عمده کشورهای مهاجر پذیراست. امروز تعداد زیادی از افراد جامعه برای بهبود شرایط خویش همچون شرایط اقتصادی، تعلیمی، مسکن و آزادی مهاجرت  میکنند. مهاجرت پدیده‌ای اجتماعی است به همین دلیل این پدیده در علوم مختلف اجتماعی، از جمله جامعه شناسی به عنوان مسأله ای مهم مطرح است زیرا مهاجران با محیط‌هایی مواجه می شوند که از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با محیط زندگی قبلی آنان تفاوت دارد، به طوری که آن‌ها مجبور به پذیرش تغییرات زیادی در رفتار، کردار و گفتار خود برای حفظ سازگاری هستند. این موضوع یک طرفه نبوده و مهاجران نیز بر فرهنگ کلی جامعه جدید تأثیرگذار هستند، از این رو، بحث انحرافات  فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و روانشناسی و نحوه تأثیرپذیری مهاجران از فرهنگ میزبان یا تأثیرگذاری آن‌ها بر فرهنگ میزبان  مطرح است. اگرچه کنترل مطلق  بر پدیده مهاجرت، امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسد، ولی بحث مدیریت صحیح بر این پدیده از اهمیت زیاد برخوردار است و گذشته از اثرات مثبتی که برای مهاجرت قابل‌ذکر است، نباید شرایط محلی و تفاوت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مناطق مختلف با یکدیگر را از نظر دور داشت و بر این اساس، تبعات منفی مهاجرت  بخصوص  افعانان چه در سطح داخلی  (از یک شهر به شهر دیگر ) وچه در سطح خارجی  ( بخصوص پاکستان وایران ) از اهمیت بیشتری برخوردار است ، عدم پذيرش جامعه جديد، نداشتن زمينه هاي لازم براي تطبيق پذيري با جامعه میزبان  و...موجب اقدام به جنايت يا اشکال ديگر رفتارهاي ضداجتماعي توسط مهاجران مي شود
اين عملگردهایانحرافی در نسل دوم با شدت بيشتري ظاهر مي شود، زيرا آنچه که بچه ها در بيرون از خانواده آموزش مي بينند در تضاد با آموزش های خانواده است و در نتيجه آن اين خواهد بود که اين نسل دوم کمتر از والدين خود پيرو قانون هستند. براساس ارقام منتشره و بررسي هاي شده نتيجه به دست آمده حاکي از آن است که ميزان خودکشی ها و بيماری های روانی بين مهاجران بيشتر از جمعيت بومی است و در بين مهاجران گروه پناهندگان ميزان ناراحتی هاي روانی به طور قابل ملاحظه اي بيشتر از ساير مهاجران است
مهاجرت علاوه بر مشکلات اجتماعی،اقتصادی و سیاسی که دارد مستلزم تغییراتی خاص است که مطابقت و سازگاری با آنها اغلب مشکلاتی را برای فرد و جامعه ایجاد می‌کند. به عبارتی علاوه بر اینکه مهاجرت در پلان گزاریهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی کشوری مشکلاتی را ایجاد می‌کند، مثل مهاجرت دهاتیان به شهرها که خالی شدن دهات  از سکنه ، کاهش کشاورزی ، افزایش مشاغل کاذب و ... را به دنبال دارد، موجب می‌شود، تا فرد برای سازگاری با تغییرات حاصل فشار زیادی را متحمل شودتجارب مهاجرتها نشان می‌دهد که حضور مشکلات روحی و روانی بین مهاجرین بخصوص در بین مهاجرینی که شرایط  شهر ویا کشور میزبان  بسیار متفاوت از شرایط زادگاه  یا محل سکونت قبلی آنها بوده است شیوع بیشتری دارد. مثلن  تفاوتهای آنان از نظر زبان ، عادات و آداب و رسوم ، چهره ، نوع لباس و غیره است. مهاجرت و افزايش انحرافات اجتماعي  از نظر دورکيم «   به موازات دگرگوني جوامع، افراد نيز به دنبال تغييراتي که در تعداد واحدهاي اجتماعي و روابط بين آنها حادث مي گردد، دگرگون مي شوند» ۳. به عباره دیگر  افزايش جمعيت همراه با نتايج اقتصادي واجتماعي، اثراتي رواني بر روي شخصيت افراد دارد.مسئله ديگري که به نظر مي رسد موجب افزايش انحرافات اجتماعي مي شود اين است که مهاجران به دليل اينکه از جامعه سنتي خويش جدا مي شوند و در يک محيط بزرگتر قرار مي گيرند، از پيوندهاي عاطفی و سنتي خويش دور شده و به عبارت ديگر از کنترل اجتماعي محيط قبلی فاصله مي گيرند و خانواده و آنچه که مانع از بروز انحراف مي شد، ديگر احساس نمي شود و افرادي که زمينه گرايش به انحراف در وجودشان مي باشد وبدون شرم وحیا  دست به انحرافات اجتماعي مي زنند. باوصف همه آنچه که در بالا ذکرش رفت  تجارب مهاجرتها نشان داده  است که  به استثنای جنگها وخشونت ، وضعیت  اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خوب، جلوی بیشتر مهاجرت های بی مورد و دائمی را می گیرد. در صورتیکه  کمبودهای مورد نیاز انسانها در تمامی زمینه ها برطرف شود افراد از دهات، شهر و کشور خود  کمتر مهاجرت  میکنند .شاید بهتر این باشد  که مهاجرین در برخورد با جامعۀ جدید هرآنچه را که به صورت فردی یاد گرفته اند تجربه کنند، تضادهای موجود را دیده و به دنبال پاسخی برای چراهای موجود باشندوبا دیدن تفاوت ها،تضادها وناهماهنگی های موجود میتوان به ارزیابی درستی دست یافت. فرهنگ را نمی توان با منطق بدوخوب و یا سیاه وسفید بررسی کرد؛ بدین معنی که هر کسی صرفنظر از وضعیّت اقتصادیش می تواند فکر کند، وضعیّت خوب و یا بد اقتصادی نباید عاملی برای تبعیض فرهنگی قرار گیرد.به قول میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی«  فارغ از خصوصیات مبدا و مقصد کوچ کردن با میزانی از احساس آزادی و رهایی همراه است» . مهاجرت  در کل از یک سو امید است و از سویی دیگر ناامیدی، امید به جایی ناشناخته که بهتر است و رویایی و ناامیدی از جایگاه پیشین و حال که امیدی به تغییرش نیست. وقتی امید به داشتن وضع مطلوب یا حتی فراهم آوردنش از بین می رود، رفتن و جابه جایی تنها راه ممکن می شود.خلاصی از احساس ناتوانی که به سبب همه گونه انسداد رخ می دهد و با ترک مکان مسدود شده همراه است. این گذر کردن فضایی باز شده و فراخ را دست کم در سطح روانی ایجاد می کند.

 

منابع:

 

1-سگالن،مارتین،1385، « جامعه شناسی تاریخی خانواده» ترجمه حمید الیاسی، نشر مرکز،تهران

2-اوبرای ، ا.س . (1370)، مهاجرت، شهرنشینی و توسعه. ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران: مؤسسه کار و تأمین اجتماعی .                  

3-پیتیه، ژان(1369)، مهاجرت روستاییان . ترجمه محمد مؤمنی کاشی، تهران: سازمان انتشارات نی

4--کانديد اکادميسين سيستانی ١/٣١ / ٢٠١٧ تفاوت ديدگاه فرھنگ با غباردر مورد

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت