بصیرهمت

 

عجایب  گیتی (کاینات)

(Universe)

از کتاب :"پاسخ های مختصر به پرسش های  بزرگ"

نوشته :ستیفن هاکنگ

 

ایا ما باید فضا را تسخیر نماییم

بخش (هفتم)

ایدیای تسخیر فضا و سایر سیاره ها دیگر یک ارمان تخیلی و یا ساینس فکشن نه، بلکه یک حقیقت علمی است . از موجودیت نسل بشر بعنوان یک گونه جدا از سایر حیوانات، در حدود دو ملیون سال میگذرد و از اغاز تمدن بشری هم در حدود ده هزار سال بیش نمیگذرد و اگر داستان زندگی بشر برای یک ملیون سال دیگر همچنان بدون اسیبی ادامه یابد، در اینده ، چنان جسورانه تا جایی  به پیش خواهد رفت که تا هنوز کسی نرفته باشد .

         ) ستیفن هاکینگ   (

چرا ما به فضا برویم و با این همه تلاش ها توته سنگی از ماه بزمین بیاوریم.چه توضیحی منطقی و قانع کننده داریم . ایا برای ادامه  زندگی در زمین دلیل بهتری داریم.

ایدیای ماندن در سیاره ما ،زمین،به این می ماند که ما در قلعه های بیابانی محصور مانده ایم و نمیخواهیم برای فرار از این قلعه ها تلاش نماییم. ما باید جستجوی مان را در سیستم نظام شمسی که قرار داریم ادامه دهیم. تا دریابیم که در کجای این نظام شمسی انسان میتواند جای پایش را بماند و شرایط زندگی را برای نسل های بعدی درانجا  فراهم سازد.

وضعیت به نوعی به اروپای قبل از 1492 می ماند .مردم در انزمان چنین استدلال مینمودند که اعزام کولمبس جهت کشف سایر قاره ها یک مصرف اضافی و یک تلاش بیهوده است. مگر بر عکس، کشف قاره ها و سرزمین های جدید در روی زمین چهره مدرن کنونی را به سیاره ما داد. فکر کنید که ما شاید در سیارات که جدیدا پای میگذاریم خدمات و نعمات که امروز در روی زمین داریم ،نداشته باشیم .مگر گسترش نفوذ ما به فضا دارای تاثیر شگرفی خواهد بود . و این گسترش ونفوذ فضایی انسان، اینده بشر را کاملا تغیر خواهد داد.

درست است که این اکتشافات فضایی نمیتواند مشکلات کنونی را که در زمین داریم بطور انی حل نماید ،مگر میتواند چشم انداز نوینی برای ما بدهد و ما را به این وادارد که دور اندیش باشیم و به ماحول خود و دورتر از ان ببینیم،در عوض اینکه صرف به درون بینی اکتفا نماییم. تلاش در جهت گسترش نفوذ ما در فضا ،ما انسانها را بیشتر متحد میسازد تا در برابر چالش های عام بشریت متحدانه عمل نماییم.

البته این یک ستراتژی خیلی ها درازمدت خواهد بود . دراز مدت به این معنی که این سفر کیهانی بشر صد ها و هزاران سال را در بر خواهد گرفت . اگر تلاش ها و مساعی در جهت توسعه پلان های فضایی بطور بهتر و جدی تر ادامه یابد، انسان میتواند در طی 30 سال اینده یک بیز یا پایگاه فضایی در مهتاب ایجاد نماید و در مدت 50 سال اینده انسان خواهد توانست در سیاره مریخ پای گذارد . و طی 200 سال اینده بشر خواهد توانست به سایر مهتاب های سایر سیاره های اطراف افتاب برسیم. البته رسیدن به این معنی که بشر بتواند بوسیله یک سفینه فضایی خودش در سایر سیاره های نظام شمسی ما قدم گذارد .

ما تا اکنون توانسته ایم بوسیله ایستگاه فضایی ناسا سفینه ای     را در روی سطح مریخ پیاده نماییم و کاوشگری را نیز به تیتان (مهتابی است که در مدار سیاره زهل در گردش است)بفرستیم.مگر اگر بخواهیم مسابقه رسیدن به سیارات را دراینده بشر ادامه دهیم ، لازمست انسان با سفینه فضایی، خودش در سطح این سیارات و مهتاب های اطراف انها پیاده شود.

یقینا سفر بفضا نیازمند مصارف گزافی است ، مگر این مصارف بخش نهایت کوچکی از منابع مالی در سطح جهان را تشکیل میدهد . مصارف ایستگاه فضایی ناسا از زمان پیاده شدن انسان در مهتاب تا کنون همچنان تقریبا ثابت بوده است. این میزان از 0.3فیصد در سال 1970 به در حدود 0.1 فیصد در سال 2017 از بودجه نظامی ایالات متحده کاهش یافته است .اگر ما بودجه مجموعی مصارف زمین بفضا را 20 فیصد افزایش دهیم تا بتوانیم پروگرام های بهتری را در جهت سفر های فضایی داشته باشیم ، این مصارف باز هم بخش نهایت کوچک عاید ناخالص ملی در سطح جهان خواهد بود.

البته تعدادی اند که در زمینه مصارف فضایی انتقاد دارند و ادعا دارند که بهتر خواهد بود تا در عوض مصارف هنگفت فضایی ،بر مشکلات عمده و ضروری مردم در زمین رسیدگی نماییم و در جهت رفاه همگانی مردم در زمین بمصرف رسانیم. انان به این باور اند که ما در مرحله نخست باید به نیازمندی های دامنگیر بشر در زمین چون گرمای فزاینده زمین، وضع الودگی و ناپاکی زمین را حل نماییم ، در عوض اینکه در جستجوی در یافت سیاره دیگر در فضا باشیم .

البته هیچکس نمیتواند اهمیت مبارزه با تغیرات جوی و گرم شدن روز تا روز دمای زمین را نادیده بگیرد ،مگر ما میتوانیم با بودجه ناچیزی از در امد مالی جهان به این پژوهش علمی ادامه دهیم .ما تا هنوز یک چهارم در صد در امد ناخالص ملی جهان را در پروژه های فضایی بمصرف رسانده ایم . ایا برای اینده بشریت این مدرک ناچیز ارزش مصرفی ندارد؟.ما چنین باورمندیم کهپروگرام های  فضا یی به تلاش بزرگ دیگری چون سالهای دهه 60 نیازمند است .

در سال 1962 ، رییس جمهور امریکا ، کنیدی، به این متعهد گردید که ایالات متحده باید در اخر دهه 60 انسان را در کره ماه پیاده نماید. در بیست جولای 1969 ،بوز الدرینو نیل ارمسترانگ در سطح مهتاب پیاده شدند و این پیروزی اینده بشر را تغیر داد.مسابقه فضایی باعث گردید تا علاقمندی بیشتر به علوم ساینس بیشتر گرددو تکنولوژی بحد بی سابقه ای رشد نمود . در نتیجه همین پیروزی تعداد زیادی از ساینتیست ها علاقمند بیشتربه کاوشهای علمی و فراگیری بخش های مختلف ساینس گردیدند .

با هدف درک بیشتر در مورد خودمان و جایگاه خود مان در جهان ، این پیروزی چشم انداز های نوینی را در مورد جهان بوجود اورد. و ما را تشویق نمود  تا در مورد اگاهی بیشر سایر سیاره ها تلاش نماییم . گرچه بعد از فرود امدن در سطح ماه نسبت نبود پلان اینده در مورد پروگرام های فضایی علاقمندی عمومی در مورد فضا کمتر گردید ه است مگر یک پروگرام جدید فضایی علاقمندی و شورو شوق عمومی را به مسابقات فضایی و در عموم به مسایل ساینسی باز میگرداند.

گرچه ماموریت های فضایی با ارسال روبات ها و یا ماموریت های روباتیک خیلی ها ارزانتر تمام میشوند و میتوانند معلوماتهای علمی و مفیدی را بزمین مخابره نمایند مگر ماموریت های روباتیک نمیتوانند علاقمندی عمومی را جلب نمایند .و روبات ها نمیتوانند چون سفر های فضایی که با انسان همراه است موثر باشند. و یا نفوذ بشر را در اینده در فضا توسعه بخشند . بهتر است تا ما یک ستراتژیدراز مدت در مورد تسخیر فضا و مسابقات فضایی تهیه نماییم و اجرای انرا جزئ وظیفه و رسالت اینده خود برشمریم. ما باید موفق گردیم تا سال 2050 یک بیز فضایی را مهیا سازیم تا اینکه بتوانیم تا سال 2070 انسان را در مریخ پیاده سازیم .

برای اینکه برنامه فضایی را دوباره براه اندازیم و به این هدف یک احساس و مفهوم عمیق دهیم لازمست انچنانکه رییس جمهور کنیدی در جهت پیاده نمودن انسان در مهتاب در دهه 60 به این ارمان یک جهش تاریخی داد ، جهش تاریخی دیگری را اغاز نماییم . در اخر سال2017 ،ایلن موسک،یک پلان فضایی بنام سپیس ایکس را جهت ایجاد یک بیز فضایی در مهتاب و سفری در 2022 به مریخ اعلام نمود و رییس جمهور ترامپدایرکتیف پالیسی فضایی را که روی فعالیت های ایستگاه فضایی ناسا استوار است به امضا رسانید. البته در صورت اجرای این پلان ما خواهیم توانست به انچه که در مورد ایجاد پایگاه فضایی در مهتاب و سایر فعالیت های فضایی در فوق متذکر گردیدیم دست اورد های داشته باشیم.

علاقمندی جدید ما بفضا توجه عامه را بصورت عموم به ساینس بیشتر جلب خواهد نمود. ما در دنیای زندگی می نماییم که بصورت روز افزون توسط ساینس و تکنولوژی اداره میگردد. مگر با وجود این نیازمندی تعداد کمی از جوانان به این موضوع حیاتی جلب گردیده اند .مگر سوال اینجاست که ایا بشر میتواند برای مدت نسبتا طولانی دور  از زمین در سیارات دیگری حیات بسر برد .

تجربه ما در ایستگاه فضایی بینالمللی، ای اس اس، به این سوال پاسخ مثبت میدهد که بلی ما میتوانیم برای مدت چندین ماه جدا از زمین زنده بمانیم مگر قرار گرفتن در جاذبه صفری میتواند تغیرات ناگوار فزیولوژیکی برای ارگانیزم ما ازجمله ضعیف ساختن استخوانها ، پرابلم مایعات بدن و کمبودی های دیگری از این ناملایمات را در بدن بوجود اورد . از این لحاظ میخواهیم یک پایگاه طولانی مدت برای انسان در یک سیاره ایجاد  نماییم .تا  با حفر کاری در سطح سیاره ای یا مهتابی یکبار بتوانیم عایق حرارتی را بوجود اوریم و خود را از شر میتورایت ها و یا اشعه نورانی افتاب نجات دهیم . یک سیاره یا مهتاب مورد نظر ما میتواند چون یک منبع  جدید ،مواد خام مورد نیاز جامعه فرا زمینی را  که میخواهد خودش را در محیط جدید و خارج از زمین دمساز سازد ،مورد استفاده قرار گیرد.

مکانهای قابل زیست یا  مکانهای که باید از جانب انسان در سیستم نظام شمسی ما تسخیر گردند کدام ها اند. یکی از قابل دسترسترین این مکانها در سیستم نظام شمسی ما مهتاب است . زیرا مهتاب نزدیکتربن و اسانترین محل برای رسیدن انسان در نظام شمسی ما است . ما قبلا در مهتاب پیاده شدیم و بر روی سطح ان با ماشینی راندیم،مگر با وجود نزدیکی مهتاب به زمین و تجربه عملی که با پایین شدن در سطح ان داریم ، مهتاب کوچک و عاری از اتموسفیر است و ساحه مقناطیسی ،مانند زمین ، در ان موجود نیست تا ذرات اشعه خورشید را دفع نماید و یا انحراف دهد . در سطح مهتاب اب مایع نیز وجود ندارد. صرف میتواند توته های یخی در دهانه کوه های قطب شمال ماه موجود باشد. البته ما بعد از تسخیر ماه میتوانیم از این منابع یخ بحیث منبع اکسیجن استفاده نماییم .

بعد از ماه ،مریخ هدف بعدی خواهد بود . نزدیکترین فاصله مریخ از زمین 54.6 کیلومتر است ،از این لحاظ مریخ برابرنیمی از گرمای زمین از افتاب  را دریافت مینماید. مریخ زمانی دارای ساحه مقناطیسی بود مگر در حدود 4 ملیون سال قبل محو گردید. اکنون عدم موجودیت این ساحه مقناطیسی باعث گردیده تا سطح مریخ نتواند از ذرات اشعه خورشید مارا حفاظت نماید .  در سطح مریخ اب نیز موجود نیست .مریخ زمانی یک دوره هوای گرم مرطوب را سپری نموده است .مرحله ای که زنده گی را در سطح این سیاره ممکن میساخت .مگر حالا هیچ نشانه ای از زنده گی در سطح سیاره مریخ وجود ندارد . در صورتیکه ما بتوانیم شواهدی مبنی بر موجودیت نشانه های حیات  در سطح یک سیاره دریابیم ،میتواند این امیدواری را تقویه نماید که امکان حیات در اینده نیز بیشتر در این سیاره میسر خواهد گردید .

ناسا ، تعداد زیادی از سفینه های فضایی را تاکنون به مریخ فرستاده است . نخستین سفینه بنام مارینا-4 ،در سال 1964 بود  و اخرین ان سفینه ای بنام  "شناسایی"بود .همه این فضا پیماهای که بدور مریخ سیر نمودند و از سطح مریخ عکس برداری نمودند چنین شواهدی را ارایه داشتند که سطح مریخ دارای عمیقترین خندق ها و بلند ترین کوه ها است . ناسا همچنان تعدادی ازموتور های  کاوشگر  را نیز در سطح مریخ پیاده نمود که شامل دوکاوشگر اخیر بنام ،راور،میگردد، این دو کاوشگر اخیر تصاویری از مریخ را بزمین ارسال داشتند که این تصاویر صحرای خشکی را نشان میدهند ،مانند مهتاب، اکسیجن و اب صرف از یخ های قطبی این سیاره بدست امده میتواند. همچنان در سطح مریخ نشانه های از اتشفشان دیده میشود که این اتشفشانها مقدار زیادی منرال و فلزات را از عمق مریخ به سطح ان پرتاب مینمایند و انسان میتواند در صورت مستقر شدن در مریخ از این منرال ها و فلزات استفاده نماید.

مهتاب و مریخ، هردو، مناسبترین مکان برای تسخیر سیارات در سیستم نظام شمسی ما می باشند.  سیارات عطارد و زهره هردو نهایت داغ اند .و سیارات مشتری و زهل هردو کتله های عظیمی از گاز اند و سطح جامدی ندارند . برخی از مهتابها ی مشتری و زحل نیز برای زنده گی مساعد اند .مهتاب که بدور سیاره مشتری در گردش است و بنام ،یوروپا،یاد میشود دارای سطح یخ زده است . مگر ممکن است در داخل این سطح یخ زده اب موجود باشد . مگر چگونه میتوان این اب های یخزده یوروپا را دریابیم و به حفر کاری در زیر یخ بپردازیم تا رد اب را پیدا نماییم.

مهتاب دیگری که بدور مشتری میچرخد ، تیتان، است . تیتان از مهتاب ما بزرگتر است و دارای انبوهی از اتموسفیر است . استگاه فضایی ناسا توانست کاوشگری را در سطح تیتان پیاده نماید و این کاوشگر تصاویری را از سطح تیتان بزمین فرستادو این تصاویر نشان میدهد که تیتان نهایت سرد است زیرا از افتاب خیلی فاصله دارد .

اگر ما بخواهیم از سیستم نظام شمسی که در ان قرار داریم پای فراتر گذاریم ، با تکنولوژی کنونی خواهیم توانست به سیارات  واقع در مدار سایر ستاره ها برسیم یا خیر؟

مشاهدات و ارزیابی های علمی نشان میدهد که تعداد زیادی از ستارگان خارج از نظام شمسی ما دارای سیارات زیادی در مدار خویش اند . تعدادی از سیارات که در مدار سایر ستاره ها قرار دارند در صورتیکه  در مدار مناسب که بنام کاندیلاک زون (1)(کاندیلاک زون محل همان سیاراتی است که در مدار مناسب ،بدور یک ستاره قرارگرفته اند که  این موقعیت ،زمینه موجودیت  اب مایع و فشار کافی اتموسفیررا مساعد میسازد)مسمی گردیده است ،قرار داشته باشند میتوانند،مانند زمین، دارای اب مایع و فشار کافی اتموسفیر برای حیات باشند. 

در خارج از سیستم نظام شمسی ما هم اکنون یه تعداد درحدود یکهزار ستاره اند که 30 سال نوری از ما فاصله دارند . در صورتیکه یک فیصد از این ستاره ها در مدار شان دارای  سیاره ای برابر به جسامت زمین ما باشند  که در مدار کاندیلاک زون و یا همان مدار مناسب که سیاره بتواند در سطح خود اب و فشار کافی اتموسفیر را حفظ نماید قرار داشته باشد ،ما در حقیقت به تعداد ده سیاره ای که مانند زمین برای زندگی اماده باشد میتوانیم در مدار های این یکهزار ستاره داشته باشیم .

طور نمونه سیارهای بنام ، پروکزیما-ب ،را در نظر بگیریمکه نزدیکترین سیاره خارج از سیستم نظام شمسی ما بزمین ما می باشد .فاصله این سیاره از زمین برابر به چهارنیم سال نوری است .این سیاره بدور ستاره ای بنام، پروکزیماسنتوری،در حرکت است .پژوهش های کیهانی نشان میدهد که این سیاره تشابهاتی بزمین دارد .مگر سفر به این سیاره با تکنولوژی دست داشته کنونی میسر نیست . مگر با دور اندیشی در دراز مدت میتوانیم با ایجاد ایستگاه  های فضایی در یکی از سیاره ها و یا مهتابی به این هدف برسیم . واین یک پلان فضایی دراز مدتی خواهد بود که از 200 تا 500 سال اینده را در بر خواهد گرفت .

سرعتی را که ما میتوانیم یک راکت را بفضا پرتاب نماییم بوسیله دو اصل اداره میگردد:

1-سرعت بخار و یا دودی که از سلندر موتور راکت خارج میگردد.

2-مقدار کتله ای که راکت پرتاب شده هنگام شتاب خویش از دست میدهد .

بر اساس معلومات ناسا ، ایستگاه فضایی ناسا،با  راکت های که با تکنولوزی دست داشته کنونی ساخته میشوند ،مدت 260 روز لازمست تا به مریخ برسیم، مگر مدت 3ملیون سال را در بر میگیرد تا ،با سرعت کنونی راکت های فعلی ،ما راکتی را به نزدیکترین سیاره ستاره پروکزیماسنتوری برسانیم. زیرا ستاره پراکسیماسنتوری 4.37 سال نوری، به اندازه 25 ترلیون مایل ،از ما فاصله دارد . از همین لحاظ است که برای رسیدن به ستاره های خارج از نظام شمسی ،ما به راکت های سریعالسیر با تکنولوژی کاملا جدید، توام با  نوع جدید انرژی  نیاز مند هستیم .

تکنولوژی جدیدی که بتواند اشعه نوری نیرومندی را از عقب کشتی فضایی ما خارج نماید و انرا با سرعت بیشتر و بیشتر به پیش راند . برای رسیدن به این هدف پروژه ای در سال 2016 که بنام "ستار شات" معروف گردیده روی دست گرفته شده است .با ساختن تکنولوژی جدیدی بنام ،ننوکرافت،که با سرعت ،در حدود پنجم برابر سرعت نور، ویا 100 ملیون مایل در ساعت حرکت می نماید . میتواند این سیستم در کمتر از نیم ساعت به مریخ و به الفاسنتوری در حدود 20 سال برسد ،بشر قادر خواهد بود تا این مسیر دراز و پر پیچ و خم را تجربه نماید .

البته با رسیدن به الفا سنتوری سفینه فضایی ما میتواند تصاویری را از سیارات که در سیستم نظام شمسی الفاسنتوری وجود دارد بزمین بفرستد موجودیت ساحه مقناطیسی و موجودیت مالیکول های عضوی را ازمایش نماید و توسط اشعه لایزر بزمین ارسال نماید .

البته که ایدیای تسخیر فضا و سایر سیاره ها دیگر یک ارمان تخیلی و یا ساینس فکشن نه، بلکه یک حقیقت علمی است . از موجودیت نسل بشر بعنوان یک گونه جدا از سایر حیوانات در حدود دو ملیون سال میگذرد و از اغاز تمدن بشری هم در حدود ده هزار سال بیش نمیگذرد و اگر داستان زندگی بشر برای یک ملیون سال دیگر همچنان بدون اسیبی ادامه یابد، اینده ما چنان جسورانه تا جایی  به پیش خواهد رفت که تا هنوز کسی نرفته باشد(پاورقی در پایان قابل مطالعه است.)پایان

پاورقی(1) :بر اساس پژوهش ها و محاسبات  علمی، زمین ما غیر قابل زنده گی و حیات می بود ،در صورتیکه  موقعیت زمین،  1% دور تر و 5% از حالت کنونی نزدیکتر به افتاب میبود . این یک فیصدی خیلی ها ناچیز است مگریک فیصدی ارزشمند برای ادامه حیات در روی زمین.گرمی افتاب دو دقیقه پیشتر از ما به وینوس میرسد. وینوس بسیار مشابه به زمین است. مگر این کوچکی فاصله وینوس به افتاب شرایط حیات را در وینوس ، مشکل ساخته است. وینوس در نخستین سالهای تشکل نظام شمسی ما مقدار اندکی گرمتر از زمین بود و به احتمال قوی در سطحشاب  نیز موجود بود. مگر همین چند درجه گرمی بیشتر وینوس نسبت به زمین باعث گردید تا ابهای روی سطح وینوس خشک گردد و وینوس اب روی سطح خویشرا ازدست بدهد. زمانیکه اب روی سطح وینوس فرار نمود اتوم های هایدروجن بفضا فرار نمودند و با کاربن یکجا گردیدند و وینوس  به کره خشک و سختی مبدل گردید و زمینه رشد حیات در ان میسر نگردید. و اکنون درجه حرارت وینوس سطح وینوس به 470 درجه سانتیگراد میرسد.و فشار اتموسفیر روی ان 90 بار نسبت به زمین بیشتر است. 

زمین ما ،از نوع سیاراتی است که وضع جوی مساعدش باعث گردیده تا حیات در این سیاره زمینه رشد و تکاملش را دریابد. در مدار  ستاره ها از جمله خورشید ، ما ناحیه ای وجود دارد که نه خیلی گرم ونه  خیلی ها هم سرد است بلکه حالت معتدل را دارد . این ناحیه را ناحیه طلایی نامند که سیارات که در این ناحیه قرار دارند میتوانند اب مایع داشته باشند .میان مدار های که انقدر به ستاره نزدیک اند که اب در انجا تبخیر میگرددو مدار های که انقدر از ستاره دور اند که اب در انجا یخ میزند . یک نوار نازک مداری وجود دارد که ناحیه ای طلایی نام دارد . پایان پاورقی

 

++++++++++++++++++++++

بخش ( 6  )

دنیای انشتاین

قبل از اینکه دنیای انشتاین را در مورد ساختار و عملکرد گیتیورق بزنیم ، بهتر است نامه مشهور انشتاین در مورد دین و مذهب را که بنام "نامه خدا" مشهور است و به قیمت دوملیون و نهصد هزار دالر امریکایی بفروش رسیده است ، بخوانش بگیریم

" نامه خدا "

از سایت بی بی سی فارسی مورخ 5دسیمبر 2019

نامه انشتین در مورد رد مذهب که به "نامه خدا "شهرت یافته و متن ان به لسان جرمنی نوشته شده، بقیمت دوملیون و نه صد هزاردالر بتاریخ چهارم دسیمبر 2019 بفروش رسید.این دانشمند"نامه خدا "را یکسال قبل از مرگش ،در پاسخ به یکی از اثار اریک گوتکیند ،فیلسوف المانی، نوشته است . این نامه  که قراءت مهمی از دین بشمار میرود، نسخه اصلی ان به المانی نوشته شده ، انشتاین مخالفتش را به باور به خدا مطرح مینماید . انشتاین در این نامه مینویسد "واژه خدا برای من چیزی نیست جز بیان و نتیجه ضعف بشر ".به گفته این فزیکدان " کتاب مقدس مجموعه ایست از افسانه های قابل احترام،اما همچنان بدوی و اولیه".او ادامه میدهد:"هیچ تفسیری و یا نکته ای هرقدر هم دقیق و ذیرکانه نمیتواند نظر من را در این باره تغیر دهد". انشتاین همچنان با احترام به جامعه یهودیان که خودش  به این جامعه تعلق دارد ،در باره هویت یهودی خود مینویسد " همچون همه ادیان دیگر ، تجسم خرافات اولیه ".است .و برای یهودیت نیز استثنایی قایل نمیشود ،وی می افزاید"مردم یهودکه من با افتخار به طرز تفکر ان تعلق دارم و عمیقا در آن ریشه دوانده ام ،هیچ مزیت خاصی نسبت به مردمان دیگر ندارند". از انشتاین نامه دیگری نیز به فروش گذاشته شده است که یادداشت انشتاین در باره تیوری نسبیت است که در 1928 بقلم وی نوشته شده و   بقیمت 103 هزار دالربفروش رسید . نامه دیگر انشتاین در باره زنده گی شاد است که در بیتالمقدس در سال 2017 بقیمت یک ملیون و 560  هزار دالر به فروش رسید .

انشتاین به سادگی شخصیت برجسته و نابغه قرن شناخته نشده است، وی نابغه ایست که کار علمی اش عمیقا دنیای فزیک کلاسیک را تکان داد و این دنیای فزیک را برای بیشتر از یک قرن است که شکل میدهد .

انشتاین ،در سال 1879 در جنوب جرمنی زاده شد و در مونیخ پرورش یافت .چنین مشهور است که وی تا سن سه سالگی اش سخن زدن را نیاموخت. طی سالهای دهه 1890 پدرش که یک تاجر امور برق بود و تجارتش از رونق افتاد با فامیلش به میلانرخت سفر بست ،مگر البرت نوجوان جهت ادامه تحصیل به سویزرلند رفت و در امتحان ورودی کالج موفق نشد. در سال 1896 تابعیت شهروندی خویشرا در جرمنی نسبت عدم  شرکتش در خدمت سربازی از دست داد و شامل انستتیوت پولیتخنیک در شهر زوریخ المان شد .او یک دانش اموز موفق بود مگر نه یک دانش اموز برجسته و عالی . انشتاین درخواستی در پست"لکچر دهنده " دریکی از دانشگاه ها سپرد، مگر وی به این وظیفه پذیرفته نشدودرخواست دیگرش در پست "ممتحن امتحانات "لیسه عالی نیز رد گردید .و بعدادر حالیکه بوظیفه ممتحن امتحانات کلاس سوم ادامه میداد ، همچنان غرق تفکرات سازنده خویش بود.

تیوری نسبیت عمومی و تیوری نسبیت خاص انشتاین دید سنتی و کلاسیک ما را در مورد جهان و حوادث که پیرامون ما رخ میدهد ، از جمله ، فضا ، زمان و شعاع نوری ، ماهیت کتله و انرژی و ارتباط میان کتله و انرژِ یو عملکرد نیروی جاذبه تغیر داد و دنیای دیگری را عرضه داشت.تیوری نسبیت عمومی انشتاین قوانین کلاسیک جاذبه نیوتن را بازبینی نمود، پژوهش های سالهای اخیر فضایی و تجارب متعدد دانشمندان در مورد تیوری نسبیت عام و خاص انشتاین به درستی دنیای انشتاین تاکید دارد  .

تیوری نسبیت خاص  ونسبیت  عام انشتاین :

از دید فزیک کلاسیک  ویا دید نیوتنی فضا کاملا از زمان جدا است و یک سطح هموار است ،مگر انشتاین فضا و زمان را از هم جدا ناپذیر میداند و همیشه اصطلاح فضا- زمان را یکجا بکار میبرد ، زیرا در نسبیت انشتاین یک رویداد در نقطه واحدی از فضا و در لحظه معینی از زمان رخ میدهد و از همین لحاظ زمان هیچگاهی جدا و مستقل از مکان نبوده بلکه پیوسته با ان بوده و هردو ، مکان و زمان ، پدیده واحدی را بنام "فضا – زمان" شکل میدهند .و فضای انشتاین برخلاف فضای نیوتن یک سطح هموار نه بلکه سطح قابل انحناو قابل خمشدن است . از دید انشتاین قوه جاذبه میان دو جسم بزرگ در فضا یک قوه مرئی و یا غیر مرئی و نامعلومی نبوده بلکه  این قوه همان نتیجه خم شدن فضا است که یک جسم سنگین در فضا در اطراف خویش تولید مینماید.مثال انشتاین در زمینه چنین است:

فضا – زمان، چون سطحیست که نرم و قابل خم شدن است . مانند توشکی یا صفحه ای از رابر که خم میشود، طوریکه اگر روی ان  یک جسم سنگین مانند یک تووپ اهنی قرار گیرد، وزن همین توپ اهنی باعث میگردد تا سطحیکه که این توپ بر روی ان قرار دارد اندکی خمیده و کشدار گردد. این مثال عینا شبیه تاثیر وزن سنگین افتاب ( مانند همان توپ اهنی)بالای فضا-زمان است . افتاب عینا مانند همان توپ اهنی بزرگ و نهایت سنگینی است که  فضای اطراف خویشرا کشدار و خمیده ساخته و زمین  و سایر سیاراتی که در مدار افتاب در گردش اند بدین معنی نیست که این سیارات توسط قوه خاصی بسوی افتاب کشانده میشوند بلکه حرکت این سیارات بدور افتاب  نتیجه وزن سنگین افتاب است که افتاب در ماحول خویش بوجود میاورد و سیارات این خمیدگی یا انحنا ی ایجاد شده در اطراف افتاب را تعقیب می نمایند . عین همین موضوع در مورد مهتاب بدور زمین است که درنتیجه خمیدگی که زمین بدور خویش ایجاد نموده مهتاب را بدور خوددر گردش اورده است .در سایر ستارگان نیز چنین قانونمدی حاکم است .  حالا شما اگر یک توپ کوچکتری را روی صفحه ای بچرخانید در مرحله نخست این توپ میخواهد به حرکتش در یک خط مستقیم ادامه دهد . انطوریکه قوانین کلاسیک فزیک چون قوانین نیوتن در مورد حرکت اجسام میگوید مگر زمانیکه این توپکوچک شما به ساحه جسم سنگینی که در روی صفحه یا تکه ای گذاشته شده نزدیکتر میگردد ناگزیربه سمت پایین یعنی به همان سمت جسم سنگین میچرخد و به سمت جسم سنگیتر جلب میگردد و یا به ان سمت کشانده میشود . این قوه ای که جسم را از مسیر اولی اش انحراف داده و بجانب خود کشیده کدام قوه مرئی و یا نا مرئی دیگر نبوده و نیست بلکه این قوه همان نتیجه خم شدن فضا-زمان است . هر جسمی که دارای کتله ایست، در فضا یک فرورفتگی و یا خمیدگی رادر ساحه خویش تولید مینماید ،از همین لحاظ است که فضا- زمان چون پارچه و یا تکه ای کشدار و خمیده ای است که در نتیجه موجودیت اجسام در فضا بوجود امده است .ممکن است چنین پرسشی بعمل اید که فضای خالی چگونه انحنا پیدا میکند  و یا خم میشود .در جواب این پرسش باید گفت که این فضای بیکران کاملا خالی و عاری از مواد نبوده بلکه مملو از ذرات مختلف ماده ، امواج الکترومقناطیسی و برقی، ذرات کوارک و گاز وخاک است که فضارا چون تکه ای پیچانیده است  .همچنین پرسشی دیگری نیز ممکن است در ذهن برخی خوانندگان پیداشود که چرا زمین و یا سایر ستارگان در فضای خمیده بجانب خورشید و یا اجسام سنگین دیگری نمی افتند و در مدار معیندر حرکت اند (1)(این موضوع را بطور مختصر در پاورقی صفحه گنجانیده ام ).

کند شدن و متوقف شدن کامل زمان :

ارسطو و نیوتن ، هردو ، به مطلق بودن زمان باور مند بودند و از نظر انها زمان همیشه از مکان جدا و مستقل ارزیابی میگردید .مردم هم این ارزیابی را بیشتر منطبق به عقل میدانند.مگر در نسبیت  خاص انشتاین هیچ زمان مطلق وواحدی وجود ندارد و در عوض هرکسی برای  خویش واحد زمانی دارد که به مکان او و چگونگی حرکتش وایسته است .

 تیوری نسبیت خاص  با چگونگی حرکت اجسام سروکار دارد و نشان میدهد که:

در سرعت های بالا بخصوص سرعت های نزدیک  به سرعت نور ، زمان برای یک جسم کند میگردد و ابعاد جسم کوچکتر   وجرمش به میزان سرعتش افزایش می یابد. مطابق این تیوری ،زمان بخش جدایی ناپذیر از فضا است .در حالیکه فزیک قبل از انشتاین و تفکر حاکم در قلمرو ساینس، زمان را جدا از فضا ابدی مطلق و تغیر ناپذیر میداند و به این باور است که زمان را هیچ قوه ای و یا شرایطی نمیتواند متوقف و یا کند سازد . مگر تیوری فضا -زمان انشتاین این تفکر سنتی را عمیقا به چالش گرفت . نسبیت انشتاین به این تاکید دارد که زمان همواره و در هر حالتی جز جداناپذیر فضا بوده و در هر حالت ثابت نبوده و در حال تغیر است .

در نسبیت عام انشتاین، سرعت  زمان با نزدیک شدنش به یک جسم بزرگتر ،مانند افتاب و یا زمین، کاهش می یابد.

این موضوع توسط تجربه ای که در سال 1962 انجام یافت ثابت گردید . طوریکه با استفاده از دو جوره ساعت های کاملا دقیقی که یکی در فراز یک برج  بلند قرار داده شد و دیگری هم در پایین این برج جابجا گردید، دیده شد که ساعتی که در پایین برج قرار داشت  و بزمین نزدیک بود نسبت به ان یکی که در فراز برج قرار داشت اهسته تر حرکت مینمود .  دیده شد که این تجربه کاملا بر تیوری نسبیت عمومی انشتاین مطابقت دارد . از این تجربه امروز در سیستم های نویگیشن ها یا سیستم های رد یابی که از ستلایت ها سگنال میگیرند استفاده میگردد . تفاوت سرعت ساعتها در ارتفاعات مختلف نسبت به زمین اکنون از اهمیت عملی قابل توجهی برخوردار گردیده است که در محاسبات بخصوص کیهانی نادیده گرفتن ان باعث خطاهای محاسباتی خواهد گردید .  در این مورد مثالهای دیگری را نیز میتوان ارایه داشت :

دو طفل دوگانی را در نظر بگیرید ، یکی از این اطفال در قله یکی از کوه های بلند زنده گی را اغاز می نماید و دیگر ی در سطح زمین در جوار یک ساحل  بحر زنده گی می نماید . طفلیکه در قله کوه زندگی می نماید عمرش زودتر سپری میگردد نسبت به ان یکی که در جوار بحر بسر میبرد . و اگر انها چند سالی بعد باهم ببینند اولی که در قله کوه قرار داشت نسبت  به دومی پیر تر خواهد بود . گرچه در این محاسبه تفاوت سن ها ناچیر و خیلی ها کوچک خواهد بود، مگر این تفاوت زمانی بیشتر قابل محسوس خواهد بود که یکی از این دوگانگی ها به سفر طولانی نزدیک به سرعت نور سفر نمایند و دیگری در زمین بماند ، بعد از یک مدتی اگر این دو باهم دیدار نمایند این تفاوت سنی میان هردو دوگانگی ها بیشتر و دقیقتر قابل محسوس و مشاهده خواهد بود .

چرا  سرعت زمان با نزدیک شدن به اجسام سنگین کند میگردد؟  زیرا ،یک رابطه میان انرژی نوری و موج نوری موجود است ،بهمان اندازه که انرزی نوری بیشتر باشد فریکوینسی نور بیشتر است (فریکوینسی تعداد امواج نوری در یک ثانیه است) .زمانیکه شعاع نوری با ارتفاع بالاتر از ساحه قوه جاذبه زمین در حرکت باشد انرژی اش را می بازد و فریکوینسی اش پایین می اید .بدین معنی که طول زمانی میان دو قله موج نوری با لا میرود یا ازدیاد می یابد .

حالا بیایید برای  تشريح بيشتر ببينم از دید انشتاین  فضا و زمان  چگونه باهم بافت خورده اند .انچیزی که با انفجار بزرگ سریعا بوقوع  پیوست ، تولد زمان بودبدين معني كه در اغاز انفجار بزرگ زمان وجود نداشته است . براي درك عميق اين ايديا ي قابل تامل و خیلی ها پیچیده ،بيياييد موضوع سياه چالها را  كه در فضا شنا رو اند مدنظر   بگيريم*.این سياه چال داراي چنان نيروي عظيم جاذبه در درون خودش است كه حتي شعاع نوري با سرعت300هزار کیلومتر در ثانیه  نميتواند از قوه جاذبه أن فرار نمايد. زيرا قوه جاذبه در اين سياه چال بيحد نيرومند است كه نه تنها شعاع نوري را از مسير مستقيمش انحراف ميدهد و در خود مي بيچاند، بلكه زمان را نيز از حركت باز ميدارد . ساعتي را تصور نماييد كه در ساحه قوه جاذبه  اين سياه چال قرار ميگيرد ، به همان اندازه اي كه ساعت مورد نظر شما به اين سياه چال نزديك و نزديكتر ميگردد ،سرعت ساعت مذكور كم شده ميرود . بدين معني كه زمان خودش رو به كندي ميرود . حالا فكر كنيد كه اين ساعت داخل سياه چال ميگردد  ، چه حادثه اي رخ خواهد داد . لحظاتي ميرسد كه بنا بر شدت نيروي جاذبه ساعت كاملا متوقف ميگردد . اين توقف ساعت بدين معني نيست كه ساعت تخريب شده بلكه بدين معني است كه حرکت ساعت در داخل سیاه چال متوقف شده  و یا بعبارت دیگر در داخل سياه چال زمان صفر است .

نظریه نسبیت ،فاتحه زمان مطلق را خواند، از لحاظ انشتاین هر ناظر نظر به موقعیتش معیاری جداگانه ای برای زمان باید داشته باشد. ساعت های مشابه و یکسان همرای ناظران که در موقعیت های متفاوت فضا قرار داشته بشند،لزوما زمان واحد و یکسانی را نشان نمیدهند و هر ناظر در موقعیت جداگانه ای که قرار دارد با استفاده از رادار و ارسال امواج رایدیویی  یا اشعه نور میگوید که چه زمانی و در چه موقعیتی حادثه  ای اتفاق افتاده ( زیرا یک رویداد یا یک واقعه در نقطه ای واحدی از فضا و در لحظه معینی از زمان رخمیدهد )و ناظران مختلفی که نسبت به یکدیگر در حال حرکت اند زمان و مکان متفاوتی را به یک رویداد واحد نسبت خواهند داد. و از همین لحاظ است که زمان بکلی جدا و مستقل از مکان نیست بلکه پیوسته با ان همراه بوده و هردو ، مکان و زمان ، پدیده واحدی را بنام فضا – زمان تشکیل میدهند .زیرا یک رویداد در نقطه معینی از فضا و زمان مشخص صورت میگیرد .

بعنوان نمونه، ریلی را تصور نمایید که بطول 100 یارد (91.44متر) به اندازه 60 فیصد سرعت نور در مسیر خویش در حرکت است .طول  این ریل برای کسی که در پلاتفرم یا ایستگاه ریل ایستاده است و این ریل را تماشا می نماید ،کمتر از طول اصلی اش یعنی 100 یارد نه بلکه 80  یارد خواهد بود. و همه انچه در داخل ریل است ،بر روی هم ریخته و یا بهم فشرده و متراکم دیده میشود . اگر ما صدای این مسافرین داخل این ریل را بشنویم صدای انها کند و بریده مثل صدای کسیکه لکنت زبان داشته باشد ، یا  مانند صدای ریکاردی تایپ که فیته ان اهسته اهسته حرکت کند ، شنیده میشود . برای این شخصی که در پلاتفرم نشسته است ،حرکت مسافرین داخل این ریل کند و اهسته و نامنظم و بهم ریخته بنظر میرسد . حتی ساعت های موجود در داخل ریل چنان معلوم میشود که در حدود چهار – پنجم سرعت عادی خویشرا دارند . مگر برعکس برای مسافرین که داخل این ریل اند چنین حالت غیر عادی احساس نمیشود. و برای انها همه چیز در داخل ریل حالت عادی و نورمال خویشرا دارد .

E=MC2فورمول

این فورمول مشهور انشتاین ، بیانگر این اصل است که کتله و انرژی باهم  در یک تعادل قرار دارند. و در اصل یک شی در دو شکل و یا صورت اند. انرژی ماده را ازاد مینماید و ماده انرژی است که در انتظار وقوع اتفاقی است. هر جسم مادی ذخیره عظیمی از انرژی در وجود خویش است . انرژی چون یک عنصر مادی در صورت ازدیاد سرعت به کتله یک جسم اضافه میگردد ،البته این موضوع صرف در مورد اجسامی صدق می نماید که سرعت شان به سرعت نور نزدیک میگردد . بعنوا ان مثال کتله  یک جسم با سرعت 10 فیصد سرعت نور 0.5 فیصد بیشتر از کتله ای میگردد که در حالت عادی قرار دارد . و در صورتیکه این جسم 90 فیصد سرعت نور را بخود گیرد کتله اش دو برابر کتله حالت عادی اش میگردد . این فورمول در حقیقت تشریح می نماید که چگونه یک گروپ یورانیمی طور دوامدار برای مدت مدیدی میسوزد و روشنی میدهد، البته بدون اینکه مانند یک توته یخ ذوب گردد. این گروپ بصورت دوامدار و نهایت موثر کتله را به انرزی تبدیل می نماید . و سوخت دوامدار این گروپ یورانیمی میتواند نمونه ای باشد برای اینکه ستاره ها مانند افتاب ما چگونه میتوانند برای ملیارد ها سال مواد داخل  خویشرا بسوزانند بدون اینکه مواد سوخت شان بزودی به اتمام برسد .

 یک توپ بیسبال که به سرعت 160 کیلومتر در ساعت پرتاب میشود به اندازه 0.000000000002گرام الی رسیدنش به محل اصلی و یا نقطه اخیر که میرسد به کتله اش افزوده میشود. از همین لحاظ است که دانشمندان از تاثیر واقعی این فورمول با محاسبات دقیق اطمنان دارندو در زندگی روزمره این حقیقت نسبیت انشتاین بار ها توسط انشتاین وسایر  دانشمندان محاسبه و تجربه شده است . مگر مشکل عمده اینست که این تغیرات کمی به اندازه کوچک اند که تشخیص و درک این تغیرات در حالات عادی دشوار است.[1]در حالیکه در سطوح فضا و کاینات سرعت نور و جاذبه این تغیرات خیلی ها مهم و قابل محاسبه و دارای نتیجه منطقی است . در صورتیکه این دید برای افراد عادی یک موضوع عجیب و غریب و شاید هم نه چندان قابل درک به نظر میرسد زیرا ما این تغیرات را در زنددگی روزمره و عادی خویش تجربه نکرده ایم .پایان

پاورقی ها:چرا زمین و سایر سیارات بدامن افتاب کشانده نمیشوند و یا بجانب افتاب نمی افتند:

1 – دلیل اولی که زمین چرا بر روی افتاب نمی افتد و در مدار خویش به حرکتش ادامه میدهد اینست که زمین دارای یک سرعت مماسی است . سرعت مماسی بدین معنی است که یک جسم در امتداد یک مسیر دایروی در حرکت باشد قادر است تا حرکتش را روی این مسیر حفظ نماید . همه اجسام موجود در منظومه شمسی از چرخش انبوهی بزرگ از گاز گرد و غبار موجود در فضا تشکیل شده اند که بدلیل حفظ شتاب زاویه ای با سرعت بالا چون دیسکی در فضا در مدار معینی قرار گرفته اند . از همین لحاظ همه اجسام منظومه شمسی ما(زمین ، سایر سیاره ها و استرویید ها ...)به اندازه سرعت کافی بجلو دارند که میتوانند بدون اینکه به دور خورشید فرو افتند حرکت شان را در مدار معینی بدور خورشید حفظ نمایند .

اگر شما بخواهید ماهواره ای را از دهانه یک راکتی بفضا پرتاب کنید تا این ماهواره شما در مدار معینی از  زمین قرار گیرد که نه ازمدار زمین  بکلی فرار کند و نه  بررو زمین افتد، شما لازم به دریافت درجه سرعتی دارید تا ماهواره در مدار مورد  نظر شما ، در دور زمین، قرار گیرد . اگر ماهواره با فشار کمتر از دها نه راکت فیر شود یقینا زود بزمین می افتد و اگر با فشار نهایت زیادی حرکت داده شود ماهواره از مدار زمین خارج میگردد زیرا قوه جاذبه زمینکفایت نمیکند تا ماهواره را از این سرعت باز دارد .مگر با دریافت  سرعت مورد نیاز و با محاسبات دقیق فزیکی شما میتوانید  به ماهواره چنان سرعتی بدهید که با خارج شدنش از دهانه راکت در مدار معینی از زمین قرار گیرد. هنگامیکه راکت فیر شده در ارتفاع مورد نیاز قرار میگرد که شما با محاسبه دقیق فزیکی و نجومی سرعت مورد نیاز  را به  ماهواره بدهید .

یا سیاه چاله ها :Black holes  

2 -  یک سیاه چاله چون  یک نقطه عمیق و سیاهی در فضا نمایان میشود که این نقطه تاریک  دارای چنان نیروی عظیم جاذبه در درون خویش است که اگر هر  جسمی بشمولیک  ستاره و یا سیاره به جوار ان نهایت نزدیگ گردد انها را حریصانه می بلعد وهیچ جسمی و کتله ای با سریعترین سرعت، بشمول شعاع نوری، نمیتواند از تاثیر قوه جاذبه ان خارج شود .

این سیاه چاله ها چگونه در فضا بوجود میایند . یک ستاره نهایت غول  پیکر در فضا که جسامتش کم از کم برابر با 25 چند افتاب باشد بعد از ملیونها سال درخشش در فضا ،زمانی میرسد که مواد سوخت هستوی اش را به پایان میرساند و در قدم نخست مقداری از مواد سطح خویشرا به اطرافش پراگنده میسازد و مواد باقیمانده اش توسط فشار جاذبه درونی اش روی هم می افتد و یا فروکش می نماید و این زمانیست که این ستاره عظیم به یک سیاه چال تبدیل میگردد.


 

=======================

بخش پنجم

(زمین)

بر اساس محاسبات علمی، زمین ما غیر قابل زنده گی و حیات می بود،در صورتیکه زمین،از موقعیت فعلی اش ،  1% دور تر از افتاب  و 5% نزدیکتر به افتاب میبود .نیکبختی ما انسانها  در این است که زمین ما نه انقدر به افتاب نزدیک است که همه چیز از شدت گرما بسوزد  و نه انقدر از افتاب دور است که همه چیز یخ بندد . زمین ما در میان سیستم نظام شمسی چون ذره ای بیش نیست ، همینطور سیستم نظام شمسی ما در میان ستاره گان و سیارات شامل کهشان شیری که نظام شمسی ما در ان قرار دارد خیلی ها کوچک و کهکشان شیری ما یکی ازملیارد ها کهکشانیست  که در  این گیتی پهناور قرار دار.

زمبن ما بعد از تولدش( در فصل چهارم به چگونگی تولد سیارات پرداختیم) از دل گرد و غبار عناصرسنگین فضا ،نهایت داغ شد و به ذوب نمودن عناصر متشکله اش ادامه داد . این داغ شدن در نتیجه برخورد شدید ذرات بود که با اجرای عملیه انباشتگی  و یا نزدیک شدن مواد اطرافش بوجود امد و تا مرحله ای رسید که بیشترین مواد متشکله اش مانند لجنزار از مواد مایع شرش مانند گردید . لایه های مختلف زمین براساس غلظت مواد متراکم شده طبقه بندی گردید و زمین را با ساختار و جسامت کنونی اش شکل داد( به ساختار فزیکی و کیممیاوی زمین در پایان این نوشتار میپردازیم).

ما تا کنون قادر نشده ایم تا اخر عمق زمین برسیم. عمیقترین حفری که تا کنون صورت گرفته در حدود 12 کیلومتر است که 0.2 فیصد تا فاصله هسته زمین را تشکیل میدهد . مگر دانشمندان میتوانند با استفاده از تکنولوژی معاصر از مواد و عناصر و چگونگی تشکل لایه های مختلف زمین بشمول هسته ان اگاهی یابند .

یقینا برای دریافت نشانه های حیات در یک سیاره ضرورت به محیط اماده برای دریافت عناصر اولیه حیات است. شما نیاز به مقدار کافی اب و تعدادی از عناصر و مواد کیمیاوی که حیات را رشد دهد و مهمتر از همه به اتموسغیری که این سیاره را احاطه نموده و شمارا از سردی شدید محافظت می نماید نیاز دارید. و سیاره ای که در ان حیات را جستجو می نمایید باید از ستاره ای که این سیاره بدور ان میچرخد ، در فاصله مناسب قرار داشته باشد، بدین معنی که موقعیت سیاره مورد نظر شما باید نه بسیار نزدیک به ستاره و نه انقدر دور ازستاره  باشد تا سطح سیاره نه انقدر داغ و نه انقدر سرد گردد. در سیستم نظام شمسی ما بجز زمین چنین سیاره دیگری که شرایط فوقالذکر در ان مساعد باشد وجود ندارد.

بدور یک ستاره ،از جمله خورشید ما، ناحیه ای وجود دارد که نه خیلی ها گرم و نه خیلی ها سرد است که ناحیه و یا زون کیهانی  معتدل نام دارد . این ناحیه را بنام ناحیه و یا زون طلایی می نامند. مدار زمین ما،در  چنان باصطلاح موقعیت مناسب بدور افتاب در حرکت است که هیچگاه از این دایره طلایی خارج نمیشود.

بر اساس محاسبات علمی ،زمین ما غیر قابل زنده گی و حیات بود در صورتیکه زمین ، از موقعیت فعلی اش، 1% دور تر از افتاب  و 5% نزدیکتر به افتاب میبود . بعنوان مثال، سیاره زهره بسیار مشابه به زمین است،گرمی افتاب دو دقیقه پیشتر از زمین به زهره میرسد. مگر این  تفاوت ناچیز شرایط حیات را در زهره مشکل ساخته است. زهره ،در نخستین سالهای تشکل نظام شمسی ما مقدار اندکی گرمتر از زمین بود و به احتمال قوی در سطح خویش دارای ابحار نیز بود . مگر همین چند درجه گرمی بیشتر زهره نسبت به زمین باعث گردید تا ابهای روی سطح ان  خشک گردد و زهره اب روی سطح خویشرا ازدست بدهد. زمانیکه اب روی سطح زهره فرار نمود اتوم های هایدروجن بفضا فرار نمودند و با کاربن یکجا گردیدند و زهرهبه کره خشک و سختی مبدل شد  و زمینه رشد حیات در ان میسر نگردید.

ایا در میان این ملیارد ها کهکشان که در این جهان هستی وجود دارد تنها زمین مساعد پیدایش حیات گردیده و ایا ما انسانها و سایر موجودات زنده روی زمین در این جهان  پهناور تنها هستیم و یا اینکه اثری از موجودات زنده دیگر نیز در سایر سیارات  و کهکشانها وجود خواهد داشت.

جوابی که تا کنون میتوان به این سوال ارایه داشت اینست که تا هنوز نشانه ای از موجودات زنده در خلرج از زمین بدست نیاور ده ایم. چندین دهه است دانشمندان در جستجوی دریافت نشانه ای از موجودات زنده در گیتی اند تا بدانند که ایا ما موجودات زمین در این گیتی پهناور تنها هستیم یا اینکه نشانه های از موجودیت سایر موجودات زنده در دیگر کهکشانها موجود است .

حال بیایید تعداد تخمینی ستارگان را که در کهکشان ما وجود دارد ببینیم به چه تعداد است . دانشمندان تخمین می زنند که در مجموع ،گیتی در حدود100 ملیارد کهکشان را در خود دارد و تنها در حدود 400 ملیارد  ستاره در کهکشان شیری ما وجود دارد و در کهکشان شیری ما که خانه نظام شمسی ما است ،در حدود 20 فیصد از ستاره های ان مشابه افتاب ما است که میتواند دارای سیاره های مانند زمین ما  باشد که برای حیات مساعد باشد . اگر احتمال موجودیت حیات را از  هر ملیارد ستاره فقط در یکی مد نظر گیریم حد اقل در صد ستاره یک سیاره ای وجود خواهد داشت که در ان شرایط همان ناحیه و یا زون طلایی مساعد و امکان حیات  نیز میسر باشد .

وسایل متعدد جستجو گر در تلاش دریافت اثار و علایم حیات در سطح مریخ اند. دانشمندان پروگرام های را جهت جستجوی حیات در سطح مهتاب ،سیاره زهل  و مهتاب های که بدور مشتری  در گردش اند ،در دست اجرا قرار داده اند. تلسکوپی از سال 2018 تاکنون در این زمینه  به کار خویش جهت دریافت نشانه های حیات در خارج از سیاره ما ، زمین، به کار خود اغاز نمودهاست .

 دانشمندان بیش از 70 سال است که سگنالهای رادیویی و تلویزیونی به فضا ارسال می نماید .رادیو های مخابراتی نیز مدتها قبل جهت شنیدن مخابره های ماورا زمین فعال گردیده اند. دو کاوشگر بنام های ویجر 1 و ویجر2 ،از زمین بفضا جهت همین هدف پرتاب شده اند و تا اکنون ویجر 1 بفاصله در حدود 21 ملیارد کیلومتر از زمین دور شده است . در دیسک ویا صفحه طلایی که در این کاوشگر نصب گردیده ،پیام هاو صدا های  مختلفی بشمول صدای رعد و برق ،صدای برخورد امواج در ساحل و پارچه های از موسیقی ملل مختلف و بزبانهای مختلف شامل اند ، ثبت گردیده   مگر تا هنوز هیچیک از این تلاش ها به ثمر نرسیده اند .

حالا پرسش خیلی ها عمده و حیاتی اینست که با وجود فرستادن امواج رادیویی به همه ساحات نظام شمسی که ما در ان قرار داریم و ملیون ها ستاره و سیاره ای که فراسیستم نظام شمسی ما قرار دارد ، چرا تا هنوز موفق نشده ایم ،پیامی، سگنالی و شواهدی از  موجودات هوشمند فرازمینی ،حاصل نماییم تا مطمین شویم  که ما در این گیتی تنها نیستیم .سوال اینجا است که ایا دانشمندان باید به این تلاش ها پایان دهند یا انرا ادامه دهند . مگر انهای که در این مسیر کار می نمایند معتقد اندکه به هیچ وجهی نباید این پژوهش را متوقف ساخت . زیرا ناممکن بنظر میرسد که در میان ملیونها و ملیونها ستاره و سیاره ای که در این گیتی وجود دارد عناصر زنده حیات موجود نباشد .

ستیفن هاکین ،دانشمند انگلیسی باور داشت که در این گیتی پهناور با بیش از 100 ملیارد کهکشان که در هریک از انها صد ها ملیون ستاره وجود دارد ،بعید بنظر میرسد که زمین تنها جایی باشد که در ان موجودات زنده  سر بر افراشته اند .

 

گیتی انقدر پهناور است که در تصور هم نمیگنجد

در درازای تاریخ انسانها شیوه های مختلفی را بکار بردند تا بدانند کا ستاره ها از ما تا چه حدی فاصله دارند و وسعت و پهنای این گیتی تا چه حدی است، مگر در حالیکه  هنوز هم ما "اندر خم یک کوچه ایم" ،از برکت کاوشهای متمادی بشر، اکنون میتوانیم بر بسا  رمز ها و راز های گیتی و عجایب این جهان پهناور پی بریم .

زمین ما در میان سیستم نظام شمسی چون ذره ای بیشتر نیست ، همینطور سیستم نظام شمسی ما در میان ستاره گان و سیارات شامل کهشان شیری که نظام شمسی ما در ان قرار دارد خیلی ها کوچک  است ،و کهکشان شیری ما در پهنای وسیع گیتی یکی از ملیارد ها کهکشانیست  که در  این گیتی پهناور قرار دارد .

شما میتوانید در هر نقطه ای از زمین در طی چند ساعت سفر کنید و به هر جهتی  که میخواهید برسید. همچنان میتوانید در چند ثانیه با دوستان تان در هرنقطه ای روی زمین تماس تیلیفونی و یا انترنیتی حاصل نمایید . برای رسیدن به مهتاب نیز مدت طولانی ای نیز نیاز نیست . زیرا مهتاب در حدود 384 هزار کیلومتر از زمین فاصله دارد . کیهان نوردان اپولو توانستند در مدت سه روز به مهتاب برسند و یک کاوشگر فضایی بدون سرنشین در کمتر از 9 ساعت به مهتاب رسید . مگر نظام شمسی که ما در ان قرار داریم انقدر وسیع و پهناور است که اگر یک کاوشگر فضایی با سرعت 538.5 ملیون کیلومتر در سال سرعت داشته باشد ، وبخواهد از یک گوشه به گوشه دیگر نظام شمسی ما سفر نماید مدت 30 سال لازم است تا از یک گوشه به گوشه دیگر این نظام شمسی برسد.برای سفر از یک گوشه به گوشه دیگری از کهکشان شیری که ما در ان قرار داریم ،اگر با وسیله ای ترانسپورتی که سرعتش برابر سرعت نور باشد ( 300 هزار کیلومتر در یک ثانیه) سفر نماییم، 100 هزار سال نیاز داریم تا از گوشه ای تا گوشه دیگر این کهکشان برسیم.کهکشان شیری ما که خانه نظام خورشیدی ما است ،در حدود 299 ملیارد ستاره دیگر را درخود دارد و دارای شعاع 100000 سال نوری است .جسمی که با سرعت نور در حرکت است ، 300 هزار کیلومتر در یک ثانیه ، میتواند به اسانی در مدت کوتاهی ، 1.52 ثانیه، به مهتاب برسد . و تا افتاب که 150 ملیون کیلومتر از زمین ما فاصله دارد میتواند در 8.33 دقیقه به ان برسد.

اگر شما سفر تخیلی را پلان نمایید که از زمین به سیارات دیگر نظام خورشیدی با موتر شخصی تان ،با سرعت 105 کیلومتر در ساعت ، سفر نمایید بعد از مدت پنج ماه به مهتاب ، 85 سال بعد به مریخ و 6200 سال بعد به پلوتو میرسید.

نزدیکترین ستاره (بعد از افتاب)به زمین ما در حدود 4 سال نوری فاصله دارد ( بدین معنی که نوری که از  این ستاره پخش میگردد در حدود 4 سال بعد به زمین ما میرسد.).اکثریت ستارهگانی که قابل دید با چشمان ما میباشند بفاصله در حدود چند صد سال نوری از ما فاصله دارند. افتاب ما  کمتر از 8 دقیقه نوری از زمین فاصله دارد.

 

ساختار فزیکی و ترکیب عناصر کیماوی  زمین

زمین با شعاع 5959 مایل در مدت 365.25 روز یکبار بدور افتاب و در هر 23.9 ساعت یکبار  بدور محورش میچرخد

زمین عمدتا از چهار لایه یا قشر ساخته شده است:

هسته داخلی ، هسته خارجی، قشر میان هسته و لایه خارجی زمین و پوسته خارجی زمین

هسته مرکزی از عناصر فلزی جامد ساخته شده که در حدود 85 فیصد انرا اهن تشکیل میدهدو

در حدود 1250 کیلومتر ضخامت دارد .عناصر سنگین چون اهن نکل و سیلیکان در مرکز داغ و لجنزار مانند زمین فرورفت تا هسته مرکزی مملو از عناصر سنگین زمین را تشکیل داد. با حرکت دورانی که زمین داشت هسته زمین یک ساحه مقناطیسی را تولید نمود که باعث محافظت سطح ان از تخریب ذرات چارجدار بادهای خورشیدی گردید.

هسته خارجی زمین از عناصرمایع تشکیل گردیده که عمدتا شامل اهن و نکل است و دارای 2180 کیلومتر ضخامت دارد وبصورت مایع دورادور هسته مرکزی زمین را احاطه نموده است .سنگ های سبکتر در این لایه بصورت نیمه ذوب شده با گاز و اب در این قشر جمع شده اند .

قشر سومی که منتل نام دارد ،میان قشر هسته خارجی و قشر یاپوست  زمین قرار دارد و در حدود 2890 کیلومتر ضخیم است و از عناصر عمدتا مگنیزیم و اهن ترکیب شده در این قشر زمین سنگ های سخت (صخره)،گرانیت ها یا سنگ های خارا بصورت جامد که ساحه سرد است ،جای دارند. سیکترین موادی که شامل گرانیت یا سنگ خارا میگردد به قشر بیرونی و یا سطح زمین شناور گردیده که در این ساحه این مواد بمرور زمان سرد شد و بصورت عناصر جامد لایه و یا قشر سومی زمین را تشکیل دادند .

قشر و یا پوسته بیرونی زمین که بنام کرست نام دارد ، شامل ابحار و کوه های روی زمین و قاره ها و ساحات وسیع از خشکه را دربر میگیردو  مملو از سنگ های مختلف است که در حدود 5 کیلومتر ضخامت دارد .در قشر فوقانی زمین میتوانید انواع موادو عناصر کیمیاوی شامل گازات ،مایعات و مواد جامد،چون اکسیجن ،سیلیکان ،الومونیم، کلسیم، پوتاشیم و مگنیزیم را  دریابید . این عناصر کیمیاوی بصورت دوامدار گاهی داغ و گاهی هم سرد، توسط اتشفشانهای که بوقوع میپیوندد قشر فوقانی  زمین را فراگرفته است . درجه حرارت سطح زمین بطور متوسط در حدود 57 درجه فارنهایت است که در صورت عدم موجودیت اتموسفیر در اطراف زمین این حرارت به صفر تقرب مینمود. در طی دو قرن گذشته در نتیجه استفاده از گاز های گلخانه ای یا گرین هوز حرارت زمین 1.8 درجه فارنهایت  بالا رفته است .

 

اقشار و لایه های اتموسفیر زمین

 اتموسفیر زمین را حفاظت می نماید . غلظت لایه های اتموسفیر زمین بحدی است که تعداد زیادی از میتورایت ها را که از فضا به اتموسفیر زمین داخل میشوند میسوزاند. و گاز  های موجود در اتموسفیر چون ازون،از تخریب دی ان ای جلوگیری می نماید و ساحه مقناطیسی که در نتیجه حرکت دورانی زمین و موجودیت اهن و نکل در هسته زمین ایجاد میشود، جو زمین را از رادیو اکتیفی که از افتاب بزمین میرسد حفاظت می نماید . بدون موجودیت اتموسفیر زندگی در روی زمین امکان پذیر نیست، عمده ترین عناصر که   اتموسفیر تشکیل داده ، گاز نایتروجن 78 فیصد ،اکسیجن 21 فیصد ،و گاز ارگون ،کاربن دای اکساید وبخارات اب و برخی دیگرعناصر  ترکیب کیمیاوی  اتموسفیر را تشکیل میدهد .

اتموسفیر خود به چهار لایه یا قشر تقسیم شده است

1 – تروپوسفیر : تروپوسفیر نزدیکترین قشر یا لایه اتموسفیر به سطح زمین است که در حدود 10 تا 15 کیلومتر از سطح زمین به بالا ضخامت دارد . و 75 فیصد کتله اتموسفیر را تشکیل میدهد. ما انسانها در میان تروپوسفیر زندگی می نماییم و تمام تغیرات جوی روی زمین در همین قشر صورت میگیرد .اکثریت ابر های که زمین را احاطه نموده در همین قشر تشکیل میگردد.99 فیصد بخارات اب اتموسفیر در همین قشر تروپوسفیر موجود است .

2 –ستراتوسفیر: این قشر بعد از تروپوسفیر در سطح بالا قرار دارد و در حدود 35 کیلومتر ضخامت دارد .لایه ستراتوسفیر مالیکول های ازون ( با سه اتوم اکسیجن) را در خود دارد که باعث جلوگیری از شغاع رادیو اکتیف که از افتاب بزمین میرسد ، میگردد.

3 – میسوسفیر:در بالای سطح ستراتوسفیر با ضخامت 50 تا 80 کیلومتر، قشر میسوسفیر قرا دارد . این قشر به اندازه ضخیم است که میتورایت های را که بسوی زمین میایند در میان این لایه اتش میگیرند که دنباله اتشین برخی از انها را میتوان در شب در اسمان تماشا نمود .

4 – ترموسفیر: ترموسفیر اخرین لایه بالایی زمین است که دارای 80 کیلومتر ضخامت دارد ،این قشر اتموسفیر نهایت داغ و دارای درجه حرارت زیاد است . پایان بخش پنجم

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

(بخش سوم)

صد سال قبل درک ما از ساختار جهان نهایت ساده و بسیط بود .جهان ثابت و غیر قابل تغیر و صرف دارای یک کهشان با چند ملیون ستاره قابل دید بود .مگر تصور ما اکنون از گیتی کاملا عوض شده است . جهان کنونی جهان غنی از ستاره ها ،کهکشان ها و جهان نهایت بزرگ ووسیع است . این گیتی پهناور در حدود 13.8 ملیارد سال قبل در نتیجه انفجار یک تخمه کوچک، مگر نهایت متراکم ، غلیظ و پر انرژی که بنام "بیگ بنگ"مسمی استبوجود امد  ومانند کتله ای غلیظ  و داغ سوپ مانند،بدون شکل و ریخت متشکل از ابتدایی ترین ذرات ماده چون کوارک و لپتون ظاهر گردید و در عین زمان شروع به گسترش و سرد شدن نمود . با توسعه و سرد شدن این کتله سوپ مانند شرایط تولید ذرات دیگر چون نیوترون پروتون هسته اتوم و اتوم ها و بعدا ستاره ها و کهکشانها مساعد گردید. و اکنون این جهان پهناور شامل بیش از صد ملیارد کهکشان و ملیارد ها ملیارد ستاره و سیاره است.بصورت کل گیتی دارای ساختار نهایت پیچیده است . در فاصله های میان کهکشانها ساحات خالی و تاریک موجود است .در حالیکه داخل کهکشانها نهایت متراکم و غلیظ ومملواز ماده وانرژی است،فضای میان کهکشانها سرد و خالی است .همه ساله بطور اوسط درحدود بیست ستاره از مواد و گردو خاک  موجود در فضاجدیدا تولد میگردد و ده های دیگر عمر شان به پایان میرسد و به سیاه چاله های تاریک مبدل  میگردند .

دانش امروزی به شواهد و فاکت های عمده علمی در مورد انفجاربزرگدست یافته است کهاکنون مسیر اصلی ساینس و بخصوص استرونومی را همین دست اورد های علمی تشکیل میدهد .این دست اورد ها دلالت بر این دارند که جهان کنونی دارای یک منبع بوده و در زمان زمان معینی بوجود امده است .تعریف دقیق انفجار بزرگ نیز همین است که "همه جهان فزیکی ، تمامی ماده وانرژی، ابعاد زمان و مکان از انفجار یک نقطه  یا تخمه بینهایت کوچک،غلیظ ، متراکم ، فشرده و داغ بوجود امده وهمین انفجار  زمینه تولد این جهان پهناور را مساعد ساخته است".

ذیلا بصورت مختصر  به عمده ترین دلایل ، شواهد و دست اورد های علمی که دانشمندان با باورمندی به انها استناد میورزند و پیدایش گیتی را نتیجه همین انفجار میدانند ،میپردازیم.

1- کهکشانها در حال از هم دور شدن اند و گیتی در حال گسترش  است.

در سال 1929 اتفاقی حیرت اوری بوقوع پیوست . ادوین هابل ، دانشمند استرونومی ، زمانیکه تلیسکوپ 100 انچی خویشرا به کوه ویلسن برد و در تپه های پاسادینا در کالیفورنیا این تلسکوپ را جهت مشاهده ستاره گان و سیاره ها بسوی اسمان نمود، با تحلیل طیف نوری که همه کهکشانها منتشر میسازند به این نتیجه رسید که کهکشانها ازیکدیگر  در حال فرار اند. ادوین هابل بر ملا ساخت که  کهکشانها مانند گلوله  های درخشانی که از یک انفجار بزرگ پرتاب میگردد با شتاب در حال دور شدن از همدیگر اند .نتیجه منطقی این کشف هابل این بود که کاینات صرف از یک کهکشان تشکیل نشده بلکه دارای کهکشانهای زیادی است و این کهکشانها از هم در حال فرار اند و فضا در حال توسعه  است .از  اینلحاظ به چنین نتیجه میرسیم که گیتی در گذشته نهایت کوچک بوده و حتما اغازی نیز داشته است .

هر کهکشان به همان اندازه که دور تر از ما معلوم میشودبه همان اندازه از ما در حال فرار است. وی، هابل، طی مقاله علمی که در 1929  به نشر رسانید مشخص ساخت که گیتی روز تا روز توسعه می یابد. بنا بر شواهد علمی که از مشاهده هابل استخراج شد دانشمندان  به این باور گردیدند که در صورتیکه کهکشانها در حال دور شدن از همدیگر اند و گیتی در حال توسعه است، به این مفهوم است که گیتی که شامل همه این کهکشانها میگردد در یکزمانی باهم نزدیک وفضا  خیلی ها کوچک بوده است.

در واقعیت امر اگر ما قیاس فاصله میان این کهکشانها را نماییم همه ماده و انرژی موجود در گیتی باید در یک ساحه نهایت کوچک و با غلظت و تراکم بی نهایت زیاد و درجه حرارت خارج از تصور باهم تمرکز نموده باشند و اگر ما هرچه بیشتر به مبدا تشکل گیتی بیندیشیم به این نتیجه میرسیم که زمانی بوده است که گیتی از انفجار همین مواد و انرژی متمرکز در یک نقطه نهایت کوچک بوجود امده که امروز انرا بنام "انفجار بزرگ"می نامند.

حهت ارایه تصور بهتر از توسعه گیتی و دور شدن کهکشانها از یکدیگر در سال1931 استرونومیست دانشگاه کمبریج ، آرتور ادینگتن، چنین یک مدل از کهکشانها را به تصویر کشید.

 اگر شما پوقانه و یا بالونی ابی رنگی را به اندازه سیبی پر از هوا نمایید بعدا همهای سطح این پوقانه را با قلم توشی طوری نقطه گذاری نمایید که نقطه ها تقریبا پهلوی هم قرار داشته باشند، بعدا این بالون را اهسته اهسته پر از هوا نمایید یقینا میبینید که با بزرگشدن هجم بالون  نقاط روی بالون دست داشته تان از همدیگر دورشده میروند .هر قدر جسامت پوقانه بزرگ شده میرود نقاط روی سطح پوقانه از همدیگر دور شده میروند .ویفضا را چون سطح همین  بالون که در حال بزرگ شدن است مجسم نمود ،طوریکه همه کهکشانها ،چون نقاطی روی همین بالون ،در فضا در حال دور شدن از همدیگر  اند . طور مثال اگر در یکزمان فاصله دو کهکشان یک انچ باشد یکساعت بعد ترفاصله بین این  دو کهکشان از هم  2 انچ خواهد شد و اگر فرضا فاصله میان دو کهکشان 2 انچ باشد یکساعت بعد تر این فاصله 4 انچ خواهد شد. این همان واقعیتی است که هابل با تلیسکوپ 100 انچی خویش در یافت نمود. و نتیجه این دریافت اینست که کهکشان که از ما دورتر است بهمان اندازه سریعتر از ما در حال دور شدن است.

2- همه ستاره ها  در گستره گیتیاز مواد و عناصر مشابه تشکیل گردیده اند

همه ستاره ها و سیارات شامل کهکشانها بشمول افتاب ما و سیاراتی که بدور این افتاب میجرخند دارای عناصر و مواد مشابه و یکسان اند که همان عنصر اساسی کیمیاوی در همه این ستاره ها و سیاره ها موجود اند. و یا بعبارت دیگر همه گیتی یا کاینات از همین عناصر مشترک تشکیل گردیده اند.اکنون دانشمندان با تجزیه رنگ های مختلف از طیف وسیع افتاب و سایر ستارگان عناصری را که افتاب ما و سایر ستاره ها از انها  تشکیل گردیده اند بدرستی میتوانند تشخیص نمایند .

سپکتروسکوپها و یا "طیف سنج "های مدرن کنونی به اسانی میتوانند مواد و عناصر متشکله ستاره ها را محاسبه نمایند و مشخص سازند که این و یا ان ستاره دارای کدام نوع عناصر اند. بعنوان نمونه با استفاده از همین دستگاه های "طیف سنج" دانشمندان میدانند کهکمتر از یک ترلیونم کتله افتاب را عنصر طلا تشکیل میدهد   و یا 70 فیصد کتله افتاب را هایدروجن، 28 فیصد را هیلیم و 2 فیصد باقیمانده را سایر عناصر سنگین تشکیل میدهند . بهمین گونه عناصر درونی  سیارات گوناگون را از مطالعه طیف نوری شان میتوانیم تثبیت نماییم .با چنین مطالعات و محاسبات علمی اکنون ما دقیقا میدانیم که ستاره  ها همه از عناصر مشترک تشکیل گردیده اند و بهمین لحاظ همه انها دارای یک منبع واحد اند . که از همان" انفجار بزرگ" اغاز گردیده است .

3- بارها تجربه روی ذرات ابتدایی ماده در"دستگاه بزرگ شتاب دهنده ذرات ابتدایی ماده "جریان انفجار بزرگ را تایید مینماید

دانشمندان اکنون موفق شده اند تا با نصب یک "دستگاه بزرگ شتاب دهنده" ذرات ابتدایی اتوم ها  در سویتزرلند ،عملا زمینه اجرای تجارب متعددی را روی ذرات ابتدایی یا پارتیکلها با استفاده از تکنالوژی دقیق کنونی انجام دهند . طوریکه در داخل این دستگاه پیچیده چنان سرعتی به ذرات ابتدایی اتوم داده میشود که این سرعت نزدیک به  سرعت نور میرسد و ذرات ماده با انرژی عظیم و سرعت نهایت زیاد باهم در تصادم قرار میگیرند و چنان محیطی را بوجود میاورند که 13.8 ملیارد سال قبل در نتیجه "انفجار بزرگ "بوجود امده بود. دانشمندان در انجام هر تجربه به نتیجه واحد و یکسان در مورد چگونگی انکشاف ذرات ابتداییماده ، چگونگی تشکل و وسعت این ذرات رسیده اند.ودر مورد  اینکه در این سرعت نهایت زیاد چگونه ماده و ضد ماده (هر ذره ای که ما میشناسیم یک ضد ذره باخود دارد که باخود همان ذره همسان  ومساوی است مگر با چارج مخالف.بعنوان نمونه ، ذره الکترون دارای چارج منفی است مگر ضد ذره ان که پوزیترون نام دارد دارای عین کتله با چارج مثبت است .زمانیکه یک ذره با ضد ذره خویش تصادم مینماید هردوی انها ناپدید میگردند ولی در عوض در نتیجه این انفجار شعاع نوری از خود بجا میگذارند .)با هم تصادم مینمایند و در نتیجه این تصادم چه نوع شعاع نوری تولید میگردد نتایج قناعت بخشی را بدست اورده اند . همه این موفقیت ها دانشمندان را به لحظات نخستین" انفجار بزرگ "باورمند ساخته است

4- "مایکروویف  کیهانی " که در سراسر فضا موجود است و اخیرا از ان نقشه برداری شده است مویید و شاهد دقیق از توسعه گیتی بعد از انفجار بزرگ است  

یکی از شواهد مهم دیگری که در نیمه سالهای ده شصت  بدست امد،رد یابی یک صفحه ضعیف و کمرنگ مکروویف یا صفحه ای  از موج  الکترومقناطیسی در سراسر فضا میباشد. که بعدابنام"پس زمینه تشعشع الکترو مقناطیسی کیهانی" مسمی گردید .

نمونه این  شعاع ضعیف یا موج کوچک الکترومقناطیسی را زمانیکه چینل تلویزیون خود را به چینل که فعال نباشد یا تصویر ندهد تعویض کنید حتما مقداری نقاط سفید برف مانند را روی صفحه تلویزیون خویش مشاهده می نمایید که این شعاع مشابه همان شعاع الکترومقناطیسی در فضا است.این موج خیلی ها کوچک الکترومقناطیسی که بصورت کمرنگ در سراسر فضا بسوی ما چشمک میزند همان شعاع  ایست که بعد از انفجار بزرگ در فضا بجامانده است .

در سال 1992 ستلایتناسا از  این عقبگاه الکترومقناطیسیکیهانی  بصورت واضح نقشه برداری نمود و ساحات را که کمی سرد تر نسبت به نقاط دیگر بود مشخص ساخت.نقاط سرد بیانگر مراحل اولیه پیدایش جهان است که دارای ماده بیشتر بوده واز همین لحاظ کمی متراکمتر و غلیظ تر است . با گذشت زمان موادی که در این نقاط متمرکز بودند بیش از پیش متراکمتر و غلیظ تر گردیدند که باعث سوخت هسته ای و یا مشتعل شدن مواد داخل هسته گردید . و در نتیجه اشتغال هسته ای همین نقاط متراکم مواد اولین ستاره ها بوجود امد . و ادامه این سوخت هسته ای در این نقاط متراکم ملیونها ستاره و بعدا ملیونها کهکشان  رادر فضا تولید نمود .

این شعاع ، بعد از انفجار بزرگ خیلی ها داغ ، غلیظ و متراکم بود .مگر زمانیکه این مواد منفجر شده توسعه یافت، شعاع الکترومقناطیسی یا مکروویف  کیهانی ضعیف و کم نور شده رفت و بهمان حالتی رسید که ما اکنون انرا مشاهده می نماییم.

با سرد شدن این صفحه مکروویفی ،  عناصر اولیه ای که شکل گرفت ، هایدروجن ،هیلیم و نشانه کمی از عنصر لیتیم ( البته سایر عناصر سنگین بعدا در داخل ستاره ها بوجود امدند )بود.موجودیت این مایکروویف در فضا شواهدی دقیفی از پیشینه تشکل گیتی بعد از انفجار بزرگ و گذشته دور شکل گیری گیتی ارایه میدارد.

همه این شواهد که در بالا یاد اور شدیم  این ایدیا را که گیتی چگونه بعد از انفجار بزرگ تشکل نمود و توسعه یافت حمایت می نماید .

تحلیل و ارزیابی دانش امروزی در مورد انچه که بعد از نخستین ثانیه های "انفجار بزرگ" صورت گرفت  متکی بر محاسبات دقیق ریاضی، قوانین فزیکی، تجارب متعدد روی حالات مختلف ذرات ابتدایی ماده در سرعت های نهایت بالای نزدیک به سرعت نور و استفاده از تلسکوپ های دقیق و الکترونیکی و تکنولوژی معاصر است .

مرحله نخستین تولید عناصر بلافاصله بعد از" انفجار بزرگ" صورت گرفت که بنام پروسه تولید جدید اتوم ها مسمی است . بعد از حادثه انفجار بزرگ در صدم ثانیه درجه حرارت به یکهزار ملیوندرجه سقوط مینماید که زمینه تولیدپروتون ها نیوترون ها و الکترون ها را  از بطن این گلوله اتشین در فضا مساعد میسازد .

ثانیه بعد از انفجار بزرگ حالت تورم یا انفیلیشن اغاز میگردد این حالت تورم گیتی نوظهور را از حالت غلیان و جوشان و لحظه کاملا اشفتگی درونی به حالت نرمتر صافتر و متجانس مبدل می نماید.

بعد از اینکه مرحله تورم یا انفلیشن به پایان میرسد گیتی با یک سرعت نسبتا ارامتر و کند تر به توسعه خویش اغاز می نماید . این توسعه گیتی نخست بستر مساعد تولیدعناصر کیمیاوی و بعدا زمینه  نموی ستاره ها را مساعد میسازد. در نخستین ثانیه بعد از "انفجار بزرگ " پروتونها ،نیوترونها از ذرات ابتدایی چون کوارک بوجود امدند. بعد از 0.01 تا 300 ثانیه عناصر چون هیلیم، لیتیم و هسته هایدروجن از دل پروتونها و نیوترونها تولد شدند . 380 هزار سال بعد تر از انفجار بزرگ اتوم ها که از ترکیب هسته و الکترونها بوجود امدند از خود شعاع مایکرویف کیهانی را منتشر ساختند .

چند ثانیه بعد تر، پروتون ها و نیوترونها اغاز به پیوستن باهم نمودند .و با انرژی بی حدو حصر که این گلوله اتشین داشت پروتون ها و نیوترون ها را باهم یکجا و توسط انرژی هستوی انها را باهم شرش نمودو یا باهم جوش داد . این سوخت وگداخت باعث تشکیل هسته دیتریم و پروتونهای بیشتر گردید و در نتیجه باعث تولید هسته پایدار هیلیم شد  . در همین زمانیکه عنصر هیلیم تولید میگردد درجه حرارت نهایت پایین میاید و در نتیجه مقدار کمی هیلیم در فضا تولید میگردد .بعد از در حدود 377000سال درجه حرارت در حدود 3000 درجه پایین میاید و بهمان اندازه سرد میگردد که باعث تولید اتوم ها میگردد. هسته هایدروجن و هیلیم باهم یکجا گردیدند تا اولین اتوم های مکمل را بوجود اورند وعناصرهایدروجن و هیلیم، همین دو عنصری که تاکنون 99 فیصد دنیای قابل دید ما را تشکیل میدهد.بوجود میاید .

بعد از گذشت 300 ملیون سال از "انفجار بزرگ " اولین ستاره ها و کهکشانها تولید گردید .کهن ترین کهکشان که تاکنون دانشمندان تثبیت نموده اند در حدود 600 ملیون سال بعد از انفجار بزرگ در فضا بوجود امد و بعد از نیم ملیارد سال از حادثه انفجار بزرگ، گیتی مملو از کهکشانهای که هریک از این کهکشانها دارای ملیونها ستاره و سیاره اند، گردید .
بیش از یکصدو هژده سال است که ما عناصر مختلفی را میشناسیم .این عناصر بصورت جامد، مایع ،گاز و به اشکال فلز و غیر فلز اند . برخی از این عناصر کمیاب و برخی هم معمولی اند . همین عناصر اند که ساختمان اساسی کیمیا و زندگی ما را تشکیل میدهد .

مگر سوال اینجا است که همه این عناصر از کجا امده اند . همه عناصر دیگر در گیتی در حقیقت در  نتیجه همجوشی هسته های هایدروجن بوجود امده اند.عاصر سنگین تر  و بزرگتر میتوانند با سوختن عناصر کوچکتر و یا سبکتر دیگر ساخته شوند . مگر این تشکل کیمیاوی عناصر انطور که فکر میشود ساده هم نیست . زیرا با هم یکجاشدن دوهسته به مقدار عظیم انرژی نیا زمند است  تا باهم گداخته شوند .این عمل نیازمند سطح بالای بنام حرارت فضایی است که حد اقل  باید در سطح ده ملیون درجه سانتیگراد باشد . در فضا و در مجموع در سطح گیتی دو محل میتواندمحل مناسب اجرای این عمل باشد ،نخست درجه حرارت که بلافاصله بعد از" انفجار بزرگ" ایجاد گردید و دومی هم حرارت نهایت درجه بلند که در داخل ستاره ها موجود است که در بخش های بعدی به ان میپردازیم.

        پایان بخش سوم

 

 

++++++++++++++++++++++

بخش دوم

نخستین اندیشه ها و نظریات علمی در مورد گیتی

و

اغاز نبرد علم دین با

"ارزو دارم نظام سیاسی اجتماعی در جهان ما و از جمله در کشور من حاکم گردد که نماد و مظهر مبارزه با دکتاتوری ویرانگر، سنت های ریاکارانه اخلاقی  - دینی، کوبنده خرافات مذاهب و پشتیبان حقایق و دست اورد های علمی و حامی نظام دموکراسی باشد ."

(برتر اندراسل)

از اغاز پیدایش انسان تاکنون، دغدغه حل معمای هستی ونیستی،بخش عمده زندگی اش را تشکیل میدهد .هرکودکی که زبان میکشاید آغازبه پرسش "این چرا و ان چرا" مینماید و این پرسش تا اخرعمرش ادامه دارد. هر قدر پاسخی میشنود ،پرسش های تازه  دیگری جای پرسش اولی را میگیرد . یکی از علل عمده پیدایش ادیان و مذاهب نیز همین ذلت و کوتاهی انسان در برابر دریافت پاسخ های است که در پی دریافت جواب انها است.

اگر به تاریخ طولانی بشر درروی زمین متوجه شویم میبینیم که پرس و پال و جستجو در جهت کشف قانونمندی جهان و طبیعت جدید است .پیدایش نوع ادمی و یا انسان اولیه به در حدود 200 هزار سال در صحرای افریقا بر میگردد.در حالیکه الفبای خطی در حدود 7000 سال قبل از میلاد سابقه دارد،قدیمی ترین ریکارد  که از تمدن یونان قدیم در  قرن نهم قبل از میلاد ثبت شده است و قله تمدن که به "دوران کلاسیک" بر میگردد صرف چند صد سال تاریخ دارد که تقریبا به 500 سال قبل از میلاد بر میگردد.

البته در قدیم،دو پرسش عمده در برابر  دانشمندان ،از جمله دانشمندان یونانی، در  مورد شناخت گیتی قرار داشت.نخست اینکه مرکز جهان کنونی در کجا است ،ایا جهان مرکزی  دارد یاخیر،افتاب مرکز نظام شمسی است یا زمین. دوم اینکه این ستاره ها و سیارات و در مجموع عالم گیتی از چه ساخته شده و چگونه عمل می نماید.

اگاهی بشر جهت ارایه پاسخ به چگونگی موجودیت ، ساختار فزیکی و نحوه عملکرد جهان طی سالها و قرنهای متمادی ،از زمان یونان باستان تا کنون،  بصورت متداوم ژرفتر،روشنتر و غنی تر گردیده و بر بنیاد شواهد و مدارک در حال رشد و تکامل است ، مگر در قرن بیستم دست اوردهای بشر در مورد شناخت خصوصیات و ویژگی های کاینات بمقایسه همه اعصار و قرون گذشته بیشتر و غنی تر  بوده است .

دانشمندان و فیلسوفان یونانی اغازگر شناخت علمی در مورد چگونگی سیستم نظام شمسی ما و در کل ساختار و عملکرد گیتیبحساب می آیند .تالس ملطی ، 624 -546 قبل از میلاد ، در حدود 2600 سال قبل ، با به پیش کشیدن ایدیای مبنی بر اینکه حوادث ووقایع طبیعت پیرو قوانین ،قواعد و مقررات ثابت و معین خود اند ، دیوار  افکار سنتی را تکان داد. تالس برای اولین بار افتخار پیشبینی کسوف و خسوف را در 585 قبل از میلاد دارد. منزل شخصی تالس در یونان به مرکز جرو بحث روشنفکری و خردمندی مبدل شده بود . علم یونانی ها نشانه تلاش موثر جهت توضیح ، کشف قوانین و قواعد اساسی طبیعی بود تا بوسیله این قواعد طبیعت را تشریح نمایند. مگر در طی قرون بعدی این قواعد و قوانین به فراموشی سپرده شدو بار ها و بارها سر از نو کشف و یا جدیدا تشریح شدند.

مدتها قبل، 340 قبل از میلاد، فیلسوف  دیگر یونانی ، ارسطو، در کتاب معروفش،

 "در باره افلاک" موضوع قابل مناقشه ای را به پیش کشید که باور وی را در مورد اینکه  زمین مانند صفحه و یا ظرف هموار نبوده بلکه کروی است نشان میداد .وی برای این ادعای خویش دو دلیل داشت. اولا، وی توضیح نمود که  خسوف یا مهتاب گرفتگی در نتیجه قرار گرفتن زمین در بین افتاب و مهتابرخ میدهد و سایه زمین که بالای مهتاب دیده میشود همواره  خمیده و منحنی است که دلالت بر کروی بودن زمین می نماید . زیرا اگر زمین مسطح وهموار میبود سایه ان نیز درازو طویل  میبود. دلیل دوم اینکه ،یونانی ها در  جریان سفر های شان به این باور رسیدند که ستاره قطبی در اسمان در مناطق جنوبی زمین نسبت به شمال پاینتر معلوم میشود . انها تفاوت اشکار ستاره قطبی را در مصر و یونان مشاهده مینمودند .مگرارسطو، فکر میکرد که زمین ساکن و افتاب ، مهتاب و  سایر  سیاره ها و  ستاره ها در مدار دایروی در اطراف زمین در حرکت اند. ارسطو، بنا بر دلایلی مرموزی میاندیشید که زمین در مرکز نظام شمسی ما قرار دارد و حرکت دایروی دقیقا درست است. ارسطو، مفهوم اتوم را نیز رد نمود زیرا وی بر این باور نبود که موجودات زنده ، خاصتا انسان ، از مواد و عناصر  بی جان ساخته شده باشد .

یونانی ها  از شنای کشتی ها ی که از افق در بحر سیر مینمودند ،نیزمتوجه گردیدند که نخست بادبانهای کشتی ها و بعدا بدنه انها  نمایان میگردد. از همین لحاظ به این نتیجه رسیدند که زمین کروی است نه هموار .

ایدیای ارسطو، در قرن دوم قبل از میلاد توسط بطلیموس (ریاضی دان و ستاره شناس یونانی ، قرن دوم میلادی،)، ، در یک مدل کیهانی بسط داده شد. مگر بنا بر مدل بطلیموس ، زمین در مرکز نظام شمسی قرار داشت  و توسط هشت کره شامل افتاب ، مهتاب ، ستاره ها و پنج سیاره که در ان وقت شناخته شده بود، عطارد ، زهره، مریخ، مشتری و زحل  احاطه شده است. مگر مدل پیشنهاد شده وی یک مدل عمومی و کلی نبود.مدل پیشنهاد شده بطلیموس بحیث تصویری از جهان که بر متن نوشته های کتب مذهبی مسیحیان منطبق بود،  مورد پذیرش کلیسا نیز  قرار گرفت.

مطابق نظریات بطلیموس زمین ساکن و در مرکز عالم هستی قرار داشت . در چنین وضعی خورشید ، ماه ، سیارات و مجموعه ای از ستار ه گان هریک در مدار خود بر گرد زمین در گردش بودند .

برای نخستین بار دانشمندی بنام بنام اریستاکوس (310 – 230 ق م)که اخرین عالم یونانی بوداظهار داشت که:

ما ساکنین روی زمین از جمله موجودات عادی در جهان هستی هستیم و در مرکز عالم هستی قرار نداریم،وی اولین عالم بود که اظهار داشت که زمین ما مرکز سیستم نجومی نیست و سیارات دیگری در گیتی وجود دارند که مانند زمین ما بدور افتاب  میچرخند و افتاب بیحد بزرگتر از جسامت زمین است. البته بعدا این گفتار اریستاکوس را محاسبات دقیق در مورد اینکه اجسام کوچک بدور اجسام بزرگ میچرخندمورد تایید قرار داد.

این اظهار اریستاکوس اولین و کوچکترین قدم در مورد اینکه زمین جزءسیارات ملیونی است و افتاب ما نیز جزء از ملیون ها ستاره در عالم هستی است محسوب میگردد. وی همچنان معتقد بود که ستاره های روشن که ما در شب در اسمان میبینیم همان افتاب هاو ستاره گانی اند که  از ما فاصله نهایت زیاد دارند.

مگر دید علمای یونانی از جهان و طبیعت که قوانین عمومی را تشریح مینمود بر یکتعداد از پرنسیپ های ساده استوار بود که چند قرن تاثیر گذار بودودر  تیوری های یونانی ها جای بر اندیشه و انتخاب ازاد  وجود نداشت.ایدیا ها و نظریات انها بصورت کل بر نقش خدایان در خلقت  و اداره کاینات تکیه داشت. بعنوان نمونه فیلسوف یونانی اپیکورس ( 341 – 270 ق م ) میگفت که " بهتر است که همان گفتار های اسطوره ای را در مورد خدایان پیروی کنیم نسبت به اینکه به تقدیر و گفتار فیلسوف های طبیعی باشیم" .مگر این ایدیای یونانی ها در مورد اینکه زمین ما مرکز عالم هستی نیست و افتاب ما جزء از ستاره گان دیگر در اسمان یا فضا است. ، ایدیای خیلی ها مهم و قابل تقدیر بود. مگر این ایدیا تا زمان گالیله ، در حدود 20 قرن بعد، در میان مردم بصورت عام قابل قبول نبود.

میان علم و دین همواره برخورد پایان ناپذیر وجود داشته است . این برخورد ها تاریخ کهن دارد ، مگر  در طی چند دهه گذشته به پیروزی علم انجامیده است . تفاوت اعتقاد دینی با نظریات علمی در این است که اولی ادعا دارد که حقیقی مطلق و ابدی است در حالیکه علم همیشه دگرگونی ها را با خود دارد .

برخورد بین الاهیات و علم در واقع برخورد بین مرجع و مشاهده بود .مگر در قلمرو دانش،دانشمندان از کسی نمیخواستند که چون اظهار نظری از سوی مرجع بزرگ علمی اعلام شد انرا باید بعنوان حقیقت بپذیرند. برعکس انان حوادثی را معیار قرار میدادند و نظریه های را میپذیرفتند که بر واقعیت ها ی عینی ،محاسبات دقیق و فاکت ها استوار بود .این روش تازه در زمینه های نظری و علمی به پیروزی های انچنان حیرت انگیز دست یافت که علوم الهی به تدریج ناچار با علم کنار امد و مجبور به سازش با ان شدوگفته های نا هماهنگ کتب دینی و اسطوره ای ، شیوه تمثیلی ،مجازی و یا رمزی را بخود گرفت.

نظریات نوپای دانشمندان که روز تا روز همه گیر تر میشد پاپ های روم را جدی تر و خشمگین تر میساخت چنانچه ، در سال 1277 میلادی اسقف کلیسای در پاریس که تحت رهبری پاپ جان 21 کار میکرد لست طویلی شامل 219 عمل و گفتار کفر امیز را به طبع رساند و انرا کلیسا محکوم نمود . ازجمله این 219 عمل باصطلاح کفر امیز یکی هم ایدیای علمی بود که میگفت:طبیعت قوانین و مقررات ویژه خود را تعقیب می نماید و یا اینکه طبیعت بر طبق قوانین و مقررات درونی خویش عمل می نماید. این ایدیا از دید کلیسا مخالفت جدی و پرخاشگرانه در برابر قادر مطلق محسوب میگردید .مگر چندی بعد تر شخص پاپ خودش در نتیجه سقوط سقف منزلش که ناشی از تاثیر جاذبه بود جان خویشرا از دست داد.

درسال 1514،مدل جدید دیگری از نظام شمسی توسط  یک کشیش پولندی ارائه گردید، نیکولاس کوپرنیکستاره شناس قرن های 15، 16، در اول ، از ترس اینگه مورد تعقیب کلیسا قرار نگیرد ،مدل خویش را بطور ناشناس بدست نشر سپرد. ایدیای کوپرنیک این بود که افتاب ثابت بوده و در مر کز نظام شمسی ما  قرار دارد، زمین و سایر سیارات در مدار های دایروی بدور افتاب در حرکت اند. تقریبا بعد از طی  یک قرن این ایدیا زمانی  جدی گرفته شدکه دو  کیهان شناس دیگر ، یوهان کپلر ، کیهان شناس جرمنی و گالیلیو گالیله اشکارا از نظریه کوپرنیک حمایت نمودند .

یوهان کپلر(1571-1630) ،کیهان شناس دیگری تیوری کوپرنیک را طوری تعدیل نمود که حرکت سیارات دایروی نبوده بلکه بیضوی اند ، که این نظریه با واقعیت مشاهدات کیهانی امروز مطابقت دارد.مگر کپلر نتوانست این واقعیت را با ایدیای خویش وفق دهد که سیارات توسط یک قوه ای بدور افتاب در گردش اند.

انقلاب کوپرنیکی که توسط کوپرنیک ستاره شناس لهستانی، براه اندخته شد ،زمین را دارای دو حرکت وضعی و انتقالی توصیف نمود . این نظریه با قدرت تمام بعنوان نظریه نو پا تغیر بزرگی در اذهان مردم بوجود اورد . مگر کوپر نیک معتقد بود که مدار سیارات دایروی است در حالیکه اکنون میدانیم که این مدار ها شکل بیضوی دارند و جایگاه خورشید نیز در مرکز کاینات نه بلکه در یکی از بالهای کهکشان شیری که سیستم نظام شمسی ما به ان مربوط است قرار دارد.

کوپرنیک مدتها چاپ کتابش را به تاخیر انداخت زیرا از واکنش روحانیون بشدت بیمناک بود . کوپرنیک که خود یک روحانی بود کتابش را به پاپ تقدیم نمود و کتاب کوپرنیک بعد از مرگش توسط ناشر وی منتشر گردید، وی  از بیم روحانیون نوشت که :

موضوع حرکت زمین فرضیه ای بیش نیست و به هیچوجهی به حیث یک حقیقت مطرح نگردیده است. تا مدتی این تدابیر کاربرد داشت . مگر این سرپیجی گستاخانه گالیله بود که بعد ها سبب شد کوپرنیک رسما تکفیر گردد.دفاع جسورانه گالیله از مدل ارایه شده کوپرنیک ، ارواح خبیثه روحانیون مسیحی را در اروپا بیدار ساخت . لوتر رهبر مذهبی المان در قرن های (15، 16 )اظهار نمودکه "مردم گوش شانرا مدیون طالع بین تازه بدوران رسیده ای کرده اند که در مورد چرخیدن زمین زور میزند و نمیگوید که این اسمانها افلاک خورشید و ماه هستند که میچرخند .....این احمق  میخواهد همه علم اختر شناسی را زیرو رو کند، اما کتاب مقدس به ما میگوید که "یوشع نبی "فرمان داد تا خورشید ارام بگیرد ، نه زمین".

کلوین ، رهبر قرن 16 پروتستانت های فرانسه اظهار نمود که ، مطابق به متن کتاب مقدس " جهان همچنان استوار است، انرا حرکت نتوان داد " و چنین اعلام نمود که "ان کیست که با گستاخی مرجعیت کوپرنیک را والاتر تر از  روح مقدس بداند".

میسلی ، روحانی انگلیسی مدتها بعد در قرن 18 در حالیکه جسارت انرا نداشت که چون گذشتگان قاطعانه در برابر نظریات جدید بایستد ، مگر اعلام نمود  که نظریه های تازه درباره ستاره شناسی "به سوی کفر گرایش دارند".

در واقعیت امر ، همین کوپرنیک بود که، زمین را از تخت مرکزیت جهان به زیر کشید و نظریه  را که گویا افتاب و همه سیارات ،ستاره گان بدور زمین در گردش اند ، بی اعتبار ساخت واین باورمندی دیرینه را که  همه  عالم هسیتی برای انسان  و بخاطر انسان بوجود امده اند و این انسان است که تنها  مورد توجه ویژه افریدگار است و زمین مرکز گیتی است ، مورد سوال جدی قرار داد. بخصوص زمانی کهمعلوم گردیدکه زمین ما در مقایسه با سایر سیاره ها سیاره کوچکی است،روایت سنتی را که زمین مرکز گیتی و عالم هستی است ،روز تا روز کمرنگ ساخت .

 با دقیقتر شدن محاسبات نجومی واختراع  تلسکوپ های بزرگ الکترونیکی واضح گردید که کهکشانهای بی شماری در کاینات موجود اند و کهکشان که سیستم و نظام شمسی ما در ان قرار دارد یکی از ملیون ها کهکشان های موجود در عالم هستی است ، دیگر دشوار بود که مردم بپذیرند که زمین این سیاره کوچک چنان اهمیت در عالم هستی داشته است که الاهیات رایج برای ان در نظر گرفته شده است .کوچکی زمین در برابر این عالم غول پیکر هستی چنین اندیشه را برای متفکرین بار اورد که شاید نوع انسان هدف کاینات نباشد.

در سال1609 ضربه محکم دیگر بر پیکر نظریات ارسطو و بطلیموس وارد امد .در این سال گالیله با تلسکوپی که جدیدا اختراع گردیده بود شب هنگام  اغاز به مشاهده اسمان نمود .گالیله ضمن مشاهدات خویش در یافت که سیاره مشتری دارای چند قمر کوچک یا بعبارت دیگر مهتاب های دیگری ااست  که بدور مشتری میچرخند .

این مسئله دلالت بر این حقیقت مینمود که،آنطوریکه ارسطو  و بطلیموس قبلا  معتقد بودند،همه اجرام شامل نظام شمسی ما مستقیما بدور زمین در حرکت نیستند .

دوربین  گالیله ،این  ستاره شناس ایتالوی، قرن 16-17 ، حقایقی را روشن نمود  که برای روحانیون مسیحی کاملا وحشتناک و واضحا بر علیه متن کتاب مقدس و باور کلیسا و روحانیون مسیحی بود . دور بین گالیله نشان داد که :

برروی ماه کوه های بلند دیده میشود.

برروی خورشید لکه های وجود دارد.

سیاره زهره مانند ماه به اشکال گوناگون در میاید

نتیجه تمام این جریانات سبب شد تا دستگاه تفتیش عقاید به صدور احکامی در باره علم نجوم پرداخت و با برداشت ازمتون کتاب مقدس دو حقیقت بزرگ را اعلام کرد. "نخستین فرض که میگوید(منظورش از گالیله است)، خورشید مرکزیت دارد و بر گرد زمین نمیچرخد از دیدگاه علوم الهی احمقانه چرند و کذب است، کفر الود نیز هست زیرا اشکارا بر خلاف کتاب مقدس است . "

گالیله شاید بیش از هر عالمی دیگر در خور تدوین دانش جدید باشد وی مجادله اش را با کلیسای کاتولیک اغاز نمود زیرا وی از جمله نخستین دانشمندانی بود که به این باور بود که بشر میتواند چگونگی عملکرد جهان را درک نماید . گالیله از اغاز به نظریه کوپرنیک در مورد اینکه سیارات در مدار خورشید میچرخند باور داشت . وی با مقالاتی که در دفاع از نظریه کیوپرنیک نوشت، خارج از دانشگاه ها طرفدارانی زیادی پیدا کرد که باعث بر اشفته شدن استادان و اگاهان طرفدار ارسطو گردید و همین محافظه کاران از کلیسا خواستند تا بر علیه نظریات کوپرنیک گام های خصمانه بردارد .

کلیسا در سال 1616 باصطلاح کوپنیک گرایی را خطا و نادرست خواند . کتاب مشهور گالیله "مناظره در رابطه با دودستگاه جهانی عمده "که در سال 1632 منتشر گردید ، بسرعت در سراسر اروپا به نشر رسید و بعنوان شاهکار ادبی و فلسفی مورد استقبال وسیع قرار گرفت .پاپ از اجازه انتشار این کتاب پشیمان گردید و گالیله را به دادگاه تفتیش عقاید کشانید .

از نظر روحانیون این جریانات نقصی در خالق جلوه میکرد .زیرا استادان دانشگاه های کاتولیک حق نداشتند نامی از لکه های در ماه و یا خورشید برند .

کشیشی در یکی از موعظه هایش گفته بود که،هندسه علم شیطان است و ریاضیدانان باید به عنوان گوینده گان تمامی کفر ها تبعید شوند.دومین فرض  که میگویند زمین مرکزیت ندارد و بر گرد خورشید میچرخد،از دیدگاه فلسفه کذب است .و از نظر علوم الهی نیز دست کم برخلاف ایمان واقعی است .

به این ترتیب به فرمان پاپ به گالیله دستور داده شد تا در برابر دادگاه تفتیش عقاید حاضر شود و به حکم دادگاه از او خواسته شد به قید سوگند از اشتباهاتش عفو بخواهد.گالیله در فوریه 1616 سر تسلیم فرود اورد و قول داد که از این به بعد از عقاید کوپرنیک هواداری نخواهد کرد . باید یاداوری کرد که حکم دادگاه در مورد گالیله زمانی صادر گردید که از سوزاندن دانشمندی بنام برونو با رای همان دادگاه بیش از 16  سال نگذشته بود و به در خواست پاپ همه کتاب های که، بشمول کتاب کوپرنیک، در انها نوشته شده بود که زمین میچرخد تا سال 1853جزئ کتب ممنوعه اعلام شد . گالیله که بار دوم به محکمه دستگاه تفتیش عقاید کشانده شد  ،وی قول داد که:

"اشتباهات و کفر های را که از من سرزده است مورد لعن انزجار و تحقیر قرار میدهم...و سوگند یاد می نمایم که دیگر در اینده نه مطلبی بنویسم و نه چیزی بگویم که بار دیگر سبب شود مورد بدگمانی واقع گردم."وی قول داد که اگر کفر گویی را دریابد که هنوز معتقد است که زمین حرکت می نماید وی را به دستگاه تفتیش عقاید معرفی نماید..وی با گذاشتن دستش بر روی کتاب مقدس سوگند خواهد خورد که خود اونیز این نظر را انزجار اور دانسته است ...".گالیله که با این توبه از زندان رهایی یافت مگر زیر نظر کلیسا قرار داشت و از دیدار با دوستان و افراد خانواده اش ممنوع گردیدو با نابینایی در سال 1642  ، همان سالی که نیوتن بدنیا امد ، در گذشت.

زمانی که خبر محکومیت گالیله در 1616 بگوش دکارت فیلسوف و ریاضیدان فرانسوی در قرن های 16 و 17 رسید دچار هراس گردید و به هالیند فرار نمود.

الاهیات قرون وسطی از انجا که تنها نظام منطقی و تغیر ناپذیر شناخته میشد به ناچار با گسترش مرز های علم چاره ای جز جنگیدن با علم  نداشت .

در اخیر این بخش قابل یاد اوری میدانم که ، سالهای بعد یعنی در 1687 بود که اسحق نیوتن دانشمند بریتانیایی توانست در کتاب خود ، اصول ریاضی فلسفه طبیعی ، که از مهمترین اثار در عرصه فزیک بشمار میرود ، قانون جاذبه عومی را عرضه نمود که بر اساس ان هرجسمی در جهان بسوی جسم دیگری جذب میگردد وهر قدر جرم اجسام  بیشتر باشد و فاصله انها نزدیکتر، با نیروی بیشتر بسوی یکدیگر جذب میشوند و همین نیرو است که اشیا را بسوی زمین میکشاند .نیوتن نشان داد که بنا بر همین قانونمندی قوه جاذبه است که  ماه بدور زمین و زمین و سایر سیارات بدور خورشید در یک مسیر بیضوی در حرکت اند .

                                                 پایان بخش دوم                          

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

در این ترجمه از اثار دانشمندان  نامور معاصر فزیک و کیهان شناسی از  جمله، دانشمند ان بزرگ ستیفن هاکینگ،براین کاکس و مجلات معتبر علمی انگلیسی و امریکایی استفاده گردیده است و در پنجبخش جهت مطالعه علاقمندان دانش پیشکش میگردد

بخش اول:

مکث کوتاهی برباور ها و اندیشه های دینی و اسطوره ای در مورد پیدایش و چگونگی عملکرد گیتی

"اینده  هر کشور، هر جامعه ، هر خانواده و

هرفرد و در نهایت اینده جامعه بشری در گرو

افسانه ها و اسطوره های اجدادی نیست،بلکه

در گرو درجه بینش و اموزش اواست.   "

                                       آلبرت انشتاین

بنا بر اندیشه ها و عقاید سنتی، عالم هستی یا بعبارت دیگر گیتی ( کاینات ) در مدت شش روز یکی پی دیگری  افریده شده است.  در تورات خداوند اسمان ها و زمین را در شش روز افرید و روز هفتمبه استراحت پرداخت. در سوره های یونس ، هود،ق،فصلت به ترتیب  امده است که" بی گمان پروردگار شما کسی است که اسمانها و زمین را در شش روز افرید و سپس بر عرش استیلا یافت. " ،"و او کسی است که اسمانها و زمین را در شش روز افرید ،" و ما اسمان و زمین و هرانچه را که بین ان دو است در شش روز افریدیم و هیچ درماندگی و خستگی به ما نرسید".، "به انها بگو ایا منکر وجو کسی میشوند که زمین را در دو روز افرید ....." .(با گسترش علوم طبیعی ورشد روز افزون  اگاهی بشر در مورد منشا پیدایش جهان ،حالا مفسرین اسلامی ترجیح میدهند کلمه "یوم" را ، به جای روز، "دوره" یا "مرحله" تفسیر نمایند .). در احادیث اسلامی نیز امده است که خداوند در شب معراج به پیامبرش، محمد ،اطلاع داد که زمین را روز شنبه ،کوه ها را یکشنبه ،گیاهان و درختان را روز دوشنبه، افریدنی های ناخوشایند را روز سه شنبه ،نور را روز چهار شنبه و حیوانات را روز پنجشنبه و ادم را روز ادینه  ،اندکی پس از نماز جمعه ،افریده است. در تفسیر بیضاوی امده است که خداوند اسمانها را روز پنجشنبه افرید و خورشید و ماه و ستارگان را روز جمعه در انها جای داد.

اسقف کلیسای مذهبی ایرلند که در سالهای 1622تا 1626 رهبر مذهبی ایرلند بود ،تاریخ افرینش گیتی را به اصطلاح دقیقتر، در 9 صبح 27 اکتوبر 4004 ،قبل از میلاد مسیح تعین نمود .سن اگوستین ،فیلسوف  تاثیر گذار و بزرگترین رهبر دینی مسیحیت ، در کتاب مشهورش (شهر خداوند)تاریخ افرینش جهان را 5 هزار سال قبل از میلاد مسیح محاسبه می نماید ،در حالیکه این تاریخ تعین شده از جانب وی از پایان اخرین دوره یخبندان ، حدود 10 هزار سال قبل از میلاد چندان فاصله ای ندارد ، یعنی درست مطابق به همان زمانی که تمدن بشری اغاز میگردد.( دانش امروزی عمر نخستین انفجار بزرگ را که منجر به پیدایش گیتی گردید، در حدود 13.7 ملیارد سال و عمر افتاب را 4.57 ملیارد سال محاسبه نموده است .در بخش های بعدی وسیعا   به ان میپردازیم.) 

دید ما قبلااز ساختار فزیکی ،بزرگی و کوچکی و چگونگی عملکرد کاینات خیلی ها ساده بود وبه این باور بودیم که ،از اغاز تا امروز تمام کاینات و انواع جانوران و گیاهان، بجز انعده ای که در زمان طوفان نوح نابود شدند ، در عالم وجود داشته اند.  و چنین می اندیشیدیم که این عالم هستی ازلی ،ابدی و غیر قابل تغیر است، جهان همچنان استوار است و زمین مرکز جهان هستی است  وپیدایش گیتی مدت طولانی را در بر نگرفته است. نه ستاره ای در فضا نابود و نه از نو تشکیل میگردد،زمان و فضای پیرامون ما ثابت است  .

باور های دینی بیشتر محتوایش با نادانی و عدم سازگاری با واقعیت های عینی جهان پیرامون ما همراه است ،مگر این همه نادرستی هایش را با چاشنی تقدس میپوشاند و چنین پنداشته میشود که همه انچه که در فوق زمین و بالاتر از  هوای زمین قرار دارد یکباره و برای ابد افریده شده است . در حالیکه مطابق دست اورد های دانش کنونی( در بخش های بعدی با ارقام و فاکت ها خواهیم دید) نه فضای ثابتی و نه زمان ثابتی و نه ستاره های ثابتی در فضا وجود دارد و سالانه ده ها ستاره میمیرند و ده های دیگر سر از نو در این جهان پهناور تولد میگردند و فضا روز تاروز وسیعتر میشود.

هنوز هم قبایلی در  افریقا ،امریکای مرکزی و مکسیکوزیست می نمایند که  باور های گوناگونی در مورد پیدایش گیتی و عملکرد ان دارند.

بر اساس عقاید قبیله بوشونگو(قبیله ایستدر افریقای مرکزی) در اغاز جز تاریکی ، آب و خداوند بزرگ، بومبا ،چیزی بیش نبود.یکروز بومبا که شکمش درد گرفت و استفراق نمود، افتاب را استفراق کرد و آفتاب مقداری از آب را خشک نمود که با خشکی قسمتی از آّن ، زمین یا خشکی بوجود آمد. مگر بومبا هنوز شکمش درد میکرد و برخی چیز های دیگری را نیز استفراق نمود که مهتاب، ستاره ها و بعدا حیوانات از شکمش بدنیا امدند . گربه های وحشی ، پلنگان ، تمساح ها ، سوسمارها و  سنگ پشت ها  و در اخرین زمان پیداشدند .

قبیله دیگری بنام مایان ( قبیله بزرگی از نژاد هندو – امریکایی، در امریکای مرکزی و مکسیکو)،بگونه دیگری  همان عقیده فوق را چنین بیان میدارد.

قبل از اینکه همه عناصر و موجودات گیتی بوجود اید ، بحر ، اسمان و افریننده و خالق وجود داشت، مگر خداوند یا خالق ، متاثر بود زیرا وی را هیچکسی عزیز نمیداشت و نمی پرستید. از این لحاظ ، زمین ، کوه ها ،درختان و تعدادی از حیوانات را خلق نمود .مگر این حیوانات خلق شده نمیتوانستند سخن گویند ، از این لحاظ انسان را خلق نمود. در مرحله نخست ، انسان را از زمین و خاک بوجود اورد ،مگر صحت گفتار انها(انسانها) غیر قابل درک و بی معنی بود .خداوند انها را گذاشت تا دوباره منحل گردند و بار دیگر به آفرینش انسانها اغاز نمود. اینبار انسانها را از چوب افرید، مگر انها احمق و ملال اور  بودند. این بار تصمیم گرفت تا انها را نیز نابود سازد، مگر انها از نزد خداوند به جنگلی فرار نمودند و در جنگل به حیات شان ادامه دادند و به شادی ها تبدیل شدند .در اخرین تلاش ،خداوند توانست انسانها را از جواری زرد بیافریند.

در اساطیر سکاندناوی  امده است که ،"سکل " و"هاتی " دو گرگی بودند که افتاب و مهتاب را تعقیب مینمودند زمانیکه این دو گرگ افتاب یا مهتاب را دستگیر مینمودند همان زمان کسوف و یا خسوف واقع میشد. با وقوع کسوف و یا خسوف مردم به صحرا میریختند تا با صدا و فریاد و هیاهو گرگ ها رابترسانند و افتاب یا مهتاب را از شر گرگ ها رها نمایند تاکسوف ویا خسوف رفع گردد. عین نمونههای اساطیری در سایر فرهنگ های جهان بمشاهده میرسد. مگر به مرور زمان مردم درک نمودند که بدون هیاهو و فریاد ،بعد از مدت کوتاهی کسوف و یا خسوف رفع میگردد و افتاب و یا مهتاب بعد از گرفتگی دوباره ظاهر میگردند. و با گذشت زمان مردم به این باور شدند که وقوع کسوف و یا خسوف بدون تصادف ،با شیوه منظم و با قاعده معین بوقوع می پیوندد.

باورمندی به اینکه زمین روی ماهی یا سنگ پشتی  یا گاوی قوی هیکلی قرار دارد قرن ها در میان تعدادی زیادی  از مردمان ،ایدیای قابل قبولی بود .یکی از دانشمندان شناخته شده، برتراند راسل، زمانی لکچری در رابطه با ستاره شناسی داشت .راسل ضمن صحبتش در مورد اینکه  زمین چگونه بدور افتاب میچرخد و افتاب چگونه ،بنوبه خود ، در میان  مجموعه ای از ملیونها ستارگان دیگر در کهکشان شیری که نظام شمسی ما در آن قرار دارد ، در حرکت  است، ارایه میداشت ،در ختم بیانیه وی ، یک خانم مسن وباریک اندامی  از میان شاملین کنفرانس ، برخاست و اضهار داشت:

"چرند میگویی انچه را که تو اضهار داشتی همه بی معنی و جعلیات است. راستش را بخواهی جهان مانند یک ظرف هموار یا پشقابی است  که بر پشت یک سنگ پشت قوی هیکل قرار دارد "

دانشمند مذکور ، راسل ، قبل از ارایه جواب لبخندی برلب اورد و بعدا اضهار داشت : "خیلی خوب پس این سنگ پشت  قوی هیکل بالای چه چیزی ایستاده  است ؟" خانم در جواب گفت "تومرد هوشیار و زرنگی هستی ، خیلی زرنگ ،اما از انجا به پایین همه اش سنگ پشت است ."

پاسخ های دین به  پرسش های، ایا این جهان مبدا و یا اغازی داشته ،ساختار فزیکی جهان چگونه است ،چرا ما در اين جهان هستيم ، از كجا امده ايم ، چگونه امده ايم و چرا هاي ديگر و ديگر،هميشه يكسان بوده استو همواره  جواب هاي دين در محور  يك جواب میچرخید، و  جواب این بود   که ،خداوند همه چيز را بوجود اورده ، اداره مينمايد و نيست ميكند . جهان محل ترسناكي بود ، حتي اسكاندنوي هاي جنگجو و خشن و نا ترس نيز براي درك پدیده ها و حوادث طبيعي به يك نيروي خارقالعاده طبیعی  باورمند بودند و طوفان ، رعد و برق ، خسوف و كسوف ، همه و همه را از جانب اين نيروي خارقالعاده طبيعي میدانستند .

هنوز هم تعداد كثيري از مردم ميخواهند جواب پرسش شانرا در دنياي دين و مذهب و اساطیرجستجو نمايند ، زيرا از ديد چنين مردماني جوابهاي كه از جانب مجامع ديني و مذهبي ارايه ميگردد راحت بخش تر است و انها بر أنچه  كه ساينس ميگويد اعتماد ندارند وهنوز هم ملیونها انسان ایدیای متناقص نسبت به دانش دارند ،از یکسو ارزودارند تا با رشد دانش و فن اوری  های نوین نیازمندی های زندگی شانرا رفع نمایند و از سوی دیگر به دانش و علم و دست اوردهای ان بی اعتماد اند . زیرا درک شان از دست اورد های علمی نا چیز و یا سطحی است . مكر دانش امروزي توانسته است پاسخ هاي قناعة بخش تر ، نامتناقص و متكي بر واقعيت عيني ، در مورد ساختار فزیکی،چگونگی عملکرد گیتی و حوادث  کهدر اطراف ما و جهان  رخ ميدهد ،ارايه نمايد .


با وجود برخی موفقیت ها و پیشبینی های که  گذشتگان ما در قدیم  داشتند، تعداد بیشتر حوادثو وقایع در طبیعت برایشان مرموز و غیر قابل پیشبینی بود.اتشفشانها ، زلزله های که بوقوع می پیوست ،طوفانهای شدید ، امراض مصیبت زای چون طاعون ، سرخکان ،ملاریا و ده های دیگر برایشان ترس اور، مبهم ،غیر مشخص و غیر قابل درک بود.

در قدیم این کاملا طبیعی بود تا منبع و علت وقوع یک حادثه یا مصیبت طبیعی را به عمل شیطان بدخواه و بد نهاد و یا خدایان خشمگین نسبت دهند.عدم درک از قوانین و قواعد طبیعت در زمان قدیم باعث پیدایش خدایان متعددی چون خدای عشق و جنگ خدای افتاب، خدای زمین و اسمان، بحر و دریا و خدایان چون خدای زلزله و اتشفشان ها گردیدتا  این خدایان بر عرصه های مختلف زنده گی مردم حکمروایی داشته باشند . زمانیکه این خدایان مهربان بودند برای مردم هوای نرم و معتدل می بخشیدند صلح میاوردند و مصایب طبیعی و امراض و افات و بلاهای زمان را بر مردم نازل نمی نمودند . مگر زمانیکه این خدایان خشمگین و نامهربان میشدند برای مردم خشکسالی مرگ و طاعون و سرطان ،طوفانهای خشمگین و سایر امراض مرگ اوربه بار  می اوردند. این خدایان تا زمانی مورد قبول و پرستش مردم بود ند که علت و معلول حوادث ووقایع برای انسانها غیر قابل درک و دید بود. مگرظهور  ایدیا در مورد اینکه حوادث ووقایع طبیعی از قوانین و قواعد معینی پیروی می نمایند و میتوانند کشف و شناخته شوند،پروسه طولانی را طی نمود تا علما و دانشمندان به این باور گردند که جهان و طبیعت بر اراده کدام نیروی خارقالعاده خارجی نه بلکه بنا بر قوانین معین و منظم درونی خویش عمل می نمایند.و طبیعت در بند برخی قانونمندی ها است .

قرون وسطی سیستم منسجم و با ارتباط منطقی در مورد ساختار فزیکی و عملکرد جهان هستی  نداشت . تنها باورمندی همگانی و مشترک در این قرون این بودکه:

گیتی خانه عروسک هایخداوند استو اموزش دینی معتبر تر و مفید تر نسبت به طبیعت و مسایل طبیعی است ،خداوند جهان را طبق نقشه ای خلق نموده و قوانین طبیعت در چارچوب این نقشه قرار دارد.در گذشته نه تنها مردمان عادی بلکه علمای عیسوی که اسلاف علمای یونانی بودند ،ایدیای را که گیتی توسط قوانین و قواعد معینطبیعی اداره میشود رد مینمودند . انها همچنان بر این باورمندی بودند که  زمین در مرکز نظام شمسی قرار دارد و به اصطلاح ناف جهان است .

همین اکنون ،حقیقت کتابهای مقدس دینی یرای دینداران یک اصل تغیر ناپذیر است و اگر شواهدی خلاف متون این کتب مقدس پیداشود بر شواهد خیره میگیرند نه بر کتب مقدس .مگر در حوزه دانش اگر خطای در کتب و اثار علمی باشد دانشمندان در تلاش تصحیح و دریافت شواهد متکی بر فاکت ها و واقعیت ها بر میاند .و در حوزه دانش امروزی هیچ مفهوم و تیوری تقدس ندارد و عاری از چالش نیست . سنت های دینی و اسطوره ای معمولا نظریات و ایدیاهای شانرا در قالب داستانها و روایتها خلاصه مینمایند،  در حالیکه دانش بشری از فاکت ها ،کشف راز و رمز پدیده ها با فورمولبندی و بکاربرد ریاضیات، ارقام و اعداداستفاده مینماید، ما در هیچک یک از کتب دینی و اسطوره ای معادلات و محاسبات و استدلال متکی بر حقایق درونی جهان مان نمیتوانیم بیابیم . از همین لحاظ است که باورمندی های دینی و اسطوره ای تا زمانی استوار اند که مردم به این روایات باورمند اند و با کمرنگ شدن باور مردم به انها، دیگر رنگ می بازند و بی اعتبار میگردند .

دين بصورت كل تلاش اوليه اي بود تا چگونه بتواند به پرسش هاي ما پاسخ گوید . يا مظهر اميد مادر جهت دريافت پرسش  هاي دوامدار بشر محسوب ميگردید.مگر اکنون علم بطور فزاينده به پرسش  هاي پاسخ ارايه ميدارد كه قبلا در انحصار دين بود.از برکت رشد و توسعه روز افزون علم و تکنولوزی اکنون تصویر کلی ما از کاینات غنی تر مغلق تر و مملو از عجایب است و بر خلاف انچه که در عقاید دینی و سنتی دیده میشود قرار دارد ،که درسه  بخش بعدی مفصلا به ان خواهیم پرداخت .

پایان بخش اول        

 

 


بالا
 
بازگشت