مهرالدین مشید

 

برگ هایی از تاریخ که فصل ناتمام دیورند بر آن سایه افگنده است

دیورند یا زخمی خونین پیوسته به تاریخ

قسمت  اول

پیش از همه بخاطر روشن شدن افکار خواننده بهتر است تا به پیشینۀ تاریخی خط دیورند پرداخته شود تا خواننده بداند که این خط از کجا آغاز شده است. بخاطر واضح شدن موضوع کمی به گذشته نگاه می کنیم تا بدانیم، پیش از آنکه افغانستان کنونی در نتیجۀ تفاهم بریتانیا و روسیه در زمان عبدالرحمان خان تولد شد؛ جغرافیای این کشور چه عرض و طولی داشته که به تدریج قیچی شده و سرحد دیورند به حیث آخرین برش قلمرو های کنونی آن را تشکیل داده است. برای معلومات بهتر از سلطنت احمدشاۀ ابدالی آغاز می کنم که احمدشاه ابدالی موفق شد، پس از چندین روز جر و بحث و با کنار زدن رقیب با نفوذش جاجی جمال خان پدر وزیر فتح خان، در یک سناریوی شگفت آور در نشست قندهار در نتیجۀ خوشۀ گندم  نهادن بوسیلۀ پیر صابر شاه بر سرش،بحیث رئیس حکومت از خانوادۀ ابدالی انتخاب شود. وی به فتوحات بزرگی پرداخت و قلمرو های بزرگی را در نیم قاره تصرف نمود. پس از وفات وی جنگ میان نوه های او درگرفت و مدت صد سال ادامه پیدا کرد که با ورود انگلیس در منطقه و سرنگونی حکومت های بابری و بعد حکومت های سیک ها پای بریتانیا به افغانستان رسید و سه حملۀ بزرگ به افغانستان نمود که به نام جنگ های اول، دوم و سوم افغان و انگلیس مشهور است. این جنگ ها تیغ از دمار مردم افغانستان بیرون کرد و بالاخره با امضای معاهدۀ دیورند میان بریتانیا و عبدالرحمان خان و تفاهم بریتانیا و روسیۀ تزاری افغانستان کنونی بنیاد گذاشته شد. هدف از این بحث روشنی افگندن به برگ هایی از تاریخ است که فصل ناتمام دیورند برآن سایه افگنده است.

سلطنت احمد شاه ابدالی از ۱۷۴۷ تا ۱۷۷۲ برابر به ۱۱۲۶ تا ۱۱۵۱ خورشیدی بود که ۱۲بار هند را مورد حمله قرار داد. پس از وفات احمدشاه فرزندش تیمورشاه (۱۱۸۲-۱۲۰۴ خورشیدی) پادشاه شد. تیمور شاه  که حکمران ملتان بود و پس از مرگ پدر برگشت و سلیمان برادرخود را که به کمک شاه ولی خان وزیر اعظم اعلان پادشاهی کرده بود، خلع و شاه ولی را کشت. وی با شاه بخارا صلح کرد و دریای آمو را بحیث سرحد شناخت و مملکت را به فرزندان خود تقسیم کرد، قندهار را به همایون، هرات را به محمود، پشاور را به عباس، کابل را به زمان، غزنه را به شجاع، کشمیر را به کهندل داد و پس از ۲۲ سال سلطنت در سال ۱۲۰۴ خورشیدی در ګذشت و قلمرو های پدر خود را حفظ کرد.  (۳۴)میان سال های ۱۸۱۸ تا ۱۸۳۸  در دوران تیمورشاه و برادران وزیر فتح خان  مناطقی را که شاشجاع به رنجیت سنگه داده بود تحت سیطرۀ او قرار داشت. پس از مرگ تیمورشاه افغانستان وارد خانه جنگی شد که جنگ های طولانی در این کشور میان برادران٬ فرزندان بوقوع پیوست. از ۱۷۹۳۱۸۹۳ جنگ میان فرزندان تیمورشاه؛ از ۱۸۱۸۱۸۲۳ جنگ میان سدوزایی ها و محمد زایی ها ؛ از ۱۸۲۳۱۸۳۶ جنگ پسران پاینده محمد خان – اعلان امارت دوست محمد خان و از ۱۸۳۶۱۸۷۹ جنگ میان فرزندان دوست محمد خان و پادشاهی عبدالرحمان خان.

 پس از تیمورشاه فرزندش زمان شاه ( ۱۲۰۷- ۱۲۱۵ خورشیدی) شد. تیمور در سال ۱۷۹۳ درگذشت و پسرش شاه ‌زمان جا‌نشین او شد. زمان شاه درگیر جنگ های خانواده گی شد و از طرف شمال شاهان منغیتی بخارا و از طرف جنوب میران سند و از طرف غرب آقا محمد قاجار واز طرف شرق قوای سکه  سرحدات مملکت را تهدید کردند. بنا براین او موفق به تجزیۀ پنجاب نشد و زمانی که به پشاور رسید. همایون برادرش به کمک میران سند قندهار را گرفت و شاه زمان بر قندهار تاخت و لاهور را گرفت و شاهان بخارا زا از شمال عقب زد.

شاه زمان می‌خواست قدرت مسلمانان هند را تحکیم بخشد. این اقدام او می‌توانست به تهدید بزرگی برای حاکمیت بریتانیا تبدیل شود، این امر تا جایی جدی تلقی شد که سر جان ملکم (Sir John Malcolm) به مناطق مرزی گسیل شد تا اگر افغان‌ها دست به کدام اقدامی بزنند، مانع آن‌ها شود. هم‌زمان با این، بریتانیایی ها گفت‌وگوها را با فارس‌ها شروع کردند تا به کمک آن‌ها افغان ها را میان دو آتش قرار دهند. این اقدام‌ها غیر‌ضروری بودند چرا که زمان‌شاه با توطیه‌ها و شورش‌ها در داخل کشور خودش گرفتار بود و برنامه‌های بزرگ او در نطفه خفه شدند. برادر او محمود به امید این‌که بتواند حکومتی را در هرات ایجاد کند، به این شهر حمله کرد. بعد از لشکر کشی زمان شاه بر رنجیت سینگ در سال ۱۷۹۹٬ وی پیمان دوستی با انگلیس ها امضا کرد. بعد از سقوط زمانشاه در سال ۱۸۰۳ تا سال ۱۸۳۹ آنسوی دیورند از افغانستان خلاص شد و تا امروز باقی ماند .

دولت سک بین سال های ۱۸۲۱ تا ۱۸۴۸ پشاور را گرفت که درسال ۱۸۳۹ دولت استعماری بریتانیا افغانستان را اشغال کرد. بریتانیا توانست تا با استفاده از اختلاف و خود خواهی های فرزندان تیمورشاه افغانستان را اشغال کند. شاشجاع فرزند ناخلف تیمورشاه جاده صافکن اشغال افغانستان بوسیلۀ انگلیس ها شد.  شاشجاع در ۱۷ جون ۱۸۰۹ نواسه احمدشاه اولین معاهده را با الفنستن امضا کرد. براساس این معاهده هیچ کشوری نمی توانست از راه افغانستان بر هند حمله کند و درسال ۱۸۳۸ دومین معاهده ۱۸ فقره یی را با رنجیت سنگه و مکناتن زیر نام معاهده« سه جانبه لاهور» به امضا رسانید.

  این معادهده درحالی امضا شد که میرآزادخانبلوچسکرترجنرالشعبهٔدولتبلوچستاندرحالتبعیدمقیماوریشلیماسراییلدرمقالهییبلوچستانرا ازحدودبیشار۱۸۰سالاز۱۸۳۸سهجانبهٔ لاهورمیانشاهشجاعورنجیتسنگهحاکممقتدرپنجابومکناتنوتجاوزاولانگلیستا۱۹۴۸برابربهیورشمحمدعلیجناحبرمنطقهییمستقلمیداند.ویمیگویدکهمعاهدهٔسهجانبهٔلاهوربدونموافقتمهرابخانحکمرانبلوچستانمرحوممهرابخانوهممعاهدهٔبدوناجازهٔمیرخدادادخانحکمرانبلوچستانبهامضارسیده٬غیرقانونیهستند. دربخشیازاینمقالهآمدهاستکهدراگست۱۹۴۷دولتهندبریتانیاییادارهٔبلوچستانرابهعالیجنابمیراحمدخانکهعهدهدارقلاتبود٬سپرد.جناحادارهٔبلوچستانرازیرحاکمیتمیراحمدخانمذکورامضاکرد.

میراحمدخانبلافاصلهاعلاماستقلالکرد.نیویارکتایمزدر۱۲اگست۱۹۴۷نوشت : قلاتباوضعیتموجودمنحیثیکقلمرومستقلشناختهشدهاست . همزمادهلیهمبیانیهییصادرنمودکهقلاتحکومتمستقلدربلوچستانباپاکستانبهیکموافقعیدالبرجریانآزادارتباطاتوتجارترسیده٬درمسایلدفاعیوخارجینیزمذاکراتجریاندارد .

 

در۱۳اگستنیویارکتایمزنقشهبلوچستانمستقلرانشرنمود. (۴) در۱۵اگست۱۹۴۷میراحمدخاناجتماعبزرگیرادرقلاتتشکیلواستقلالکاملبلوچستانرااعلامنمود . مجلسعلیاوسفلیبلوچستانراتشکیلنمود . هردومجلستقاضایپاکستانرامبنیبرپیوستنبلوچستانبهپاکستانردکردند . در۱۵اگست۱۹۴۸دولتمستقلبلوچستانموردحملهٔجناحقرارگرفت٬مجلسقانونگذاریرامنحلورهبریدولتبلوچستانرازندانینمود.  (۵) وی درجایدیگرنوشتهکهدرتمامدورهٔزمامداریانگلیسبرهندبلوچستانهیچگاهیبهتصرفکاملبریتانیادرنیامدهوتنهامعاهدههایتجارتیمیانهندبریتانیاییوبلوچستانبهامضارسیدهاست.هیچکدامازایناسنادبرایانگلیسهااجازهنمیدادکهانگلیسبدوناجازهٔحکمرانهایبلوچستانمرزهایبلوچستانراباافغانستانتقسیمنماید.درحالیکهمعاهدهٔدیورنددر۱۸۹۳مرزهایسهحاکمیتهندبریتانیایی٬بلوچستانوافغانستانراتعیین نمود. (۶)  

شاشجاع سومین معاهده را زیر نام معاهده دوستان در مراسم تاج پوشی خود در قندهار در ۷ می ۱۸۳۹ با مکناتن امضا کرد. شاه شجاع چهارمین معاهده را در سه فقره  در ۳۰ مارچ ۱۸۵۵ برابر به ۱۱ حمل ۱۲۳۶ با جان لارنس امضا کرد که این معاهده را فرزند ارشد امیر دوست محمد ( شیرعلی خان) با لارنس امضا نمود. انگلیس ها در سال ۱۸۴۳ منطقه سند را از امیران سند و پشاور را در سال ۱۸۴۵ از دولت سک اشغال کردند. پنجمین معاهده ۱۲ فقره یی میان امیر دوست محمد و انگلیس در ۶ جنوری ۱۸۵۷ یعنی جدی ۱۲۳۶ خورشیدی در جمرود امضا شد که به نام معاهده جمرود معروف است. به اساس این معاهده تمام مناطق داده شده دوباره به رسمیت شناخته شد. . بر بنیاد این معاهده به امیر اجازه داده شد  که تنها ۱۸ هزار سرباز پیاده و ۱۳ هزار نظامی کاردان داشته باشد. انگلیس متعهد شد که سالانه پنجصد هزار روپیه را به امیر بدهد و او مطیع انگلیس باشد.(۴۱) قلمرو حکومت او شامل کوهات، هنگو و توابع آن، پشاور و اشنغر و توابع آن، مشرقی، کابل، کوهدامن و لوگر و توابع آن و قندهار تا شاه جوی و فراه می شد که قندهار تا فراه را برای سرداران قندهاری چون پردل ، کهندل، شیردل ، رحمدل و مهر دال سپرد.

 دراین زمان قیام بزرگ هندو ها بوسیله ۳۴۰۰۰ ملیشه که از پشتون ها متشکل شده بودند، بصورت بیرحمانه سرکوب گردید. (۸) یک جنرال انگلیسی به نام کلنل هادک از این لطف امیر دوست محمد خان اظهار سپاس کرده و میگوید که او به رغم مخالفت ها به کمک آنها شتافت. (۹) در حالیکه لارنس انگلیسی می گوید که دولت انگلیس حاضر بود تا در صورت بیطرفی امیر تمام ولایات  ماورای رود سند را برای او واگذار می نمود. (7)

بعد از عقب نشینی امیر دوست محمد خان در سال ۱۸۴۹ از گجرات و اتک دولت استعماری انگلیس خود را جانشین دولت سیک گردانید. امیر دوست محمد در سال ۱۸۵۴ با امضای معاهدهٔ  ۲۵ فقره یی بلوچستان و سند را برای انگلیس ها واگذار شد؛ گرچه مردم آن دست به اعتراض زدند. پس از آن بلوچستان بریتانیایی شامل قلات ٬ مکران ٬ خاران ٬ لاسبیله ٬ سیبی ٬ پشین ٬ دوکی ٬ شوره رود  وغیره؛ سرحد محکوم شامل دیره جات ٬  پشاور ٬ هزاره ٬ اتک و غیره گردید و انگلیس ها سرحد آزاد شامل تیرا ٬ وزیرستان شمالی ٬ وزیرستان جنوبی ٬ و کرم در وسط و چترال ٬ سوات ٬ دیر ٬ باجور در شمال مناطق آزاد را به ۱۱ اجنسی تبدیل نمود .

پس از درگذشت امیر دوست محمد، امیر شیرعلی اعلان سلطنت کرد و اما با مخالفت اعظم خان دچار شد و در نتیجه افضل خان به سلطنت رسید و یک سال بعد او درگذشت و شیرعلی در ۱۱۸۵خ برابر به ۱۸۶۸ م برای بار دوم به قدرت رسید. در زمان او نخستین اخبار به نام شمس النهار در یک چاپخانه در کابل به نشر رسید. شیر علی به حل برخی مسایل سیاسی روی آورد وبا دولت روسیۀ تزاری به تعیین سرحدات شمالی افغانستان به موافقت رسید، برای تقسیم آب هلمند با ایران  به حکمیت نماینده گی انگلیسی اقدام نمود و سید نور محمد شاه خان را به همین هدف به تهران فرستاد و بعد از آن در سال ۱۸۷۳م به کنفرانس شلمه و در سال ۱۸۷۷ به کنفرانس پشاور شرکت کرد؛ ولی با هند برتانوی به توافق نرسید. روسیه به خیوه حمله کرد و آن را تصرف نمود و پس از بی نتیجه ماندن گفت وگو های سیدنورمحمد شاه، انگلیس ها بر افغانستان بار دوم در سال ۱۸۷۸حمله کردند و شیرعلی به سوی مزار رفت و آنجا درگذشت. یعقوب خان از زندان بیرون شد و به پادشاهی رسید. یعقوب خان ششمین معاهدۀ گندمک را در سال ۱۸۷۹ م با انگلیس ها امضا کرد که بر اساس آن خیبر، پشین و کورم از افغانستان جدا شد. پس از آن بازهم مجاهدین ملی به رهبری محمد جان خان وردک و ملا مشک عالم اندر و صاحبخان تره کی و سردار ایوب خان و محمد عثمان خان صافی وغیره برضد انگلیس قیام کردند. انگلیس ها که عرصه را برای خود تنگ دیدند و به عبدالرحمان خان که در بخارا بود، توسل جستند و وی را در سال ۱۸۸۰ امیر کابل ساختند. دولت هند برتانوی نیز او را تقویت کرد و برای او پنحصدهزار  روپیه نقد با چندین ضد توپ  و چندین هزار تفنگ داد و هر سال برای او ۱۸   هزار پوند کمک مالی می کرد. (۴۲)     ()

در زمان پادشاهی او روسیه در سال ۱۳۰۳خبرابر به ۱۸۸۵ م بر پنجده شمالی هرات حمله کردند و آن را تصرف کردند. این امیر آهنین پس از ۲۱ سال پادشاهی در سال ۱۹۰۱م درگذشت و امضای معاهدۀ ننگین دیورند از کار نامه های سیاۀ این امیر مستبد به حساب می رود. دیورند یک افسر انگلیسی نمایندۀ آن کشور بود که سرحد دیورند را نشانی کرد. زمانیکه مردم وزیر از واگذاری خاک های شان برای انگلیس ها بوسیلهٔ امیر عبدالرحمان مزدور آگاه شدند . نامه یی برای او نوشتند و مخالفت خود را با معاهدهٔ امیر اعلان کردند و اما امیر برای سردار گل محمد و خلیفه نور محمد دستور داد تا برای سران وزیر بگوید که تنها دو منطقهٔ مرغه و برمل را برای انگلیس ها سپرده است . (۱۳) بعد از امضای معاهدهٔ دیورند و سفر نصرالله خان به لندن در ۱۸۹۵ شماری سران قوم بونیر ٬ باجور ٬ کرم ٬تیرا ٬وزیری و مسعود در سال ۱۸۹۷به کابل آمدند و به امیر مزدور اعلان وفاداری کرده و خواهان رهای از شر کافر شدند. امیر سفاک برای ملا پیوند فرماندهٔ دو هزار نفری سرحد گفت که اگر میل داشته باشند٬ می توانند به این سوی سرحد مهاجرت کنند  . (۱۸)پس از او حبیب الله فرزندش به قدرت رسید و بعد از هژده سال سلطنت در سال ۱۹۱۹ در شکارگاۀ کله گوش کشته شد. وی با امضای هفتمین معاهده با انگلیس در سال ۱۹۰۵ م در حقیقت به توافق پدر خود مهر تایید گذاشت.

زمانیکه امان الله خان در افغانستان اعلان استقلال کرد. پشتونستان محکوم به هیجان آمد و کمیتهٔ انقلابی ۲۳ نفری را تشکیل وقیام بر ضد انگلیس ها را اعلان نمودند و به همین گونه در اکثر مناطق هند مردم بر ضد  استعمار انگلیس دست به قیام زدندِ؛ اما سپهسالار صالح محمد خان جنگ بی موقع را در جبههٔ خیبر اعلان کرد و بعد از پیشروی مختصر انگشت دستش زخمی شد و با محمد گل خان مهمند ارکان حرب و یارو نظامی خود با شهید دادن ۴۰۰ مبارز نامردانه فرار کرد. وی در حالی فرار نمود که هنوز مردم افریدی در عقب جبهه مردانه برضد انگلیس ها می جنگیدند و تلفات سنگینی را بر نیروی مهاجم وارد کردند و با آمدن نیرو های تازه دم انگلیسی متحمل خسارات زیاد گردیدند . (۲۰)

انگلیس ها در سال ۱۸۵۰ در زمان امیر دوست محمد بر بهادر خیل ٬ در ۱۸۵۹ بر کرم و در ۱۸۶۰ بر مسعودی ها  حمله ور شدند. بصورت خلاصه از سال ۱۸۵۰ برابر به پادشاهی بار دوم دوست محمد خان تا ۱۹۰۸ پادشاهی حبیب الله انگلیس ها هشت جنگ بزرگ را با افریدی ها ٬ از ۱۸۵۱۱۸۶۴ شش جنگ بزرگ را با مهمندی مشتعل گردانید که خونین ترین آنان جنگ امبیله در ۱۸۶۴ در دوران شیرعلی و جنگ میزار در ۱۸۹۷ در زمان عبدالرحمان خان است. در مدت یک صد سال مهمندی ها ۲۵ بار و وزیری ها ده بار نیرو های انگلیس را مورد حمله قرار دادند . افغانسان از سال ۱۸۵۰ –   ۱۸۹۷    ( بعد از امضای دیورند) و ۱۹۰۸ پادشاهی حبیب الله دست کم یک صد جنگ را با انگلیس ها انجام دادند. پس از مرگ او نصرالله خان در جلال آباد اعلان سلطنت و امان الله در کابل کرد و نصرالله از سلطنت به نفع برادر خود در گذشت. شاه امان الله پس از استرداد استقلال افغانستان از انگلیس برای هشتمین بار معاهدۀ دیورند را به رسمیت شناخت. نادر جلاد نیز برای نهمین بار بر معاهدۀ دیورند مهر تایید نهاد.

در زمان نادر میان افغانستان و پاکستان تبادل نمایندگان دیپلماتیک صورت گرفت و تا مدت 18سال حکومت نادرخان و پسرش محمد ظاهر شاه که انگلیس‌ها من‌حیث امضا کننده‌ی معاهده در منطقه حضور داشتند، هیچ‌گونه ادعایی صورت نگرفت و ظاهرشاه هم برای دهمین بار بر این معاهده صحه گذاشت. در  حالیکه دولت کابل فرصت کافی داشت تا از ناخون زخمی انگلیس ها استفاده کند و انسوی سرحد را بصورت امتیاز از انگلیس ها بدست می آورد و اما به عکس با اعلان بیطرفی در ۵ نوامبر ۱۹۴۱ پابوسی خویش را برای بادارش به اثبات رسانید.(8) ظاهر شاه به در حالی به نماینده گان نشست بزرگ بنو در ۲۱ جون ۱۹۴۷ جواب سرد داد و آنان را به آرامش دعوت کرد که ۲۵ هزار جوان مسلح زلمی پشتون به رهبر ایپی فقیر آمادهٔ پیکار با انگلیس ها بودند و از حمایت چندین ولایت افغانستان نیز برخوردار بودند. (9)؛ اما وقتی پاکستان تشکیل شد ـ از سال 1947م (1326خورشیدی) تا سال 1974م (1354خورشیدی) ـ به اقدامات علنی تحریک آمیز و مداخله علیه پاکستان دست زدند و رهبران پاکستان نوتشکیل را «به مرگ گرفتند تا به تب راضی شوند».

بعد از تجزیهٔ نیم قاره به دو کشور هند و پاکستان به اساس طرح «مونت باتن » در می ۱۹۴۷ شاه محمود خان (10) صدراعظم موضوع پشتون های آنسوی سرحد را در ۱۳ جون همان سال به سفارت انگلیس بوسیلهٔ نامه یی یاد آوری کرد و اما سفیر انگلیس جواب داد که اکنون خیلی دیر شده است . سفارت انگلیس (11) در پاسخ این نامه نوشت  : پیمان سال ۱۹۲۱ هنوز مورد تطبیق و تایید است. نمایندۀ افغانستان در سازمان ملل متحد پس از20 روز مخالفت با عضویت پاکستان [عبدالحسین خان عزیز یکی از اقوام نزدیک پادشاه]، با موافقۀ سلطنت، به عضویت پاکستان رأی مثبت داد. نجیب‌الله خان نماینده خاص محمد ظاهر شاه (به قولی از احفاد امیردوست‌محمد خان)، حاکمیت پاکستان را در کراچی تصدیق کرد.

سید قاسم رشتیا رییس مطبوعات وقت ضمن مصاحبه یی گفته است : درسال 1947 میلادی و 1326 خورشیدی  بعد از تجزیۀ نیم قاره  به دو کشور هند و پاکستان دولت افغانستان نشستی را به سویۀ عالی برگزار کرد و در  آن فیصله شد که وقت زیادی سپری شده و افغانستان نباید ادعای ارضی نماید. افغانستان تصمیم گرفت تا به آنطرف سرحد حق خود ارادیت یعنی سلف انترمنیشن بدهد و اما با رایگیری در پاکستان مردم سرحد به پاکستان پیوستند.  (12)

کابینۀ افغانستان در 26 جولای 1949 برابر به نیمۀ ماه اسد 1328 کابینه و ارکان اساسی دولت را خواست و تمامی معاهدات گذشته را ملغا قرار داد. دو نظر پیرامون پشتونستان بوجود آمد ؛ یکی حق خود ارادیت و تعیین سرنوشت و دیگری الحاق به افغانستان بوجود آمد که با پیوستن سرحد به پاکستان دولت افغانستان این حق را نداشت و در صورت دوم شناخت دیورند در گذشته و سکوت دولت های افغانستان در زمان انگلیس ها سبب شد که این داعیه نیز زیر سوال برود  . (13). تنها حق تعیین سرنوشت برای سرحد در اسناد زیادی تذکر یافته است که بر اساس میثاق های بین المللی سال 1970 یعنی حق تعیین سرنوشت بود که تمامی کشور ها از سیطرۀ استعمار رهایی یافتند . (14)

مردمان آنسوی سرحد بک بار در رایگیری 3 الی 17جون سال 1947 با رای دادن 289000 تن از جملۀ 570 هزار واجدین شرایط با الحاق به پاکستان و صرف 2800 تن با الحاق به هند ، باری هم در سال 1973 تمامی احزاب و گروههای سرحد شمامل حزب خان ولی یعنی خدایی خدمتگاران پدرش به قانون اساسی پاکستان رای دادند ، سرحد را جز جدا ناپذیر پاکستان خواندند و در انتخابات شرکت کردند .  (5)

زمامداران کابل طی از امضای معاهدۀ 11 ماده یی سه جانبۀ لاهور در سال 1838 تا 1947 زمان پادشاهی ظاهر شاه ، پیرامون موضوع پشتونشتان نوعی سکوت اختیار کردند. بر اثر بی توجهی و معامله گری های زمامداران کابل حتا غفار خان هم نتوانست، برنامۀ خود را به پیروزی برساند. در همه پرسی که از 3 تا 17 جون سال 1947 تعداد 289 هزار تن به جانبداری از پاکستان و 2800 نفر مطابق خواست غفار خان برای پیوستن مناطق پستونستان به هند رای دادند. در جرگۀ بنودر 21 جون سال 1947 که در آن نماینده گان تمام قبایل اعم از آزاد ومحکوم و بلوچستان حضور و احزابی چون خدایی خدمتگاران، جمعیت العلمای سرحد و زلمی پشتون نیر در آن حضورداشتند. فیصله کردند که قبایل نه با هند  و نه با پاکستان می پیوندد؛ بلکه می خواهد مستقل و آزاد باشد. این جرگه برای پشتیبانی از خواست های خود نماینده یی به کابل هم فرستاد و اما زمامداران کابل حمایت کامل نکردند .

داوود در ۱۵ ثور ۱۳۳۴ بر ضد پاکستان حالت فوق العاده را اعلان کرد و به سفری آغاز نمود . به جلب افراد بین ۲۲ تا  ۴۰ سال اقدام کرد و این حالت اضطراری تا ۵ اسد ۱۳۳۴( ۱۹۵۵) سه ماه به طول انجامید. در این مدت در آمد روستا ها کاهش یافت . (۲۶)این غایله بر اثر میانجیگری کشور های سعودی ٬ عراق و مصر فروکش کرد . بعد از رد دعوت پاکستان از  از سوی داوود و امتناع او از سفر به پاکستان ٬ پاکستان سفیر خویش را از افغانستان فرا خواند. داوود از ۲۲۲۷ عقرب ۱۳۳۴ لویه جرگه را خواست. در این جرگه ۳۷۱ تن را به شکل فرمایشی و دست چین از سراسر کشور جمع آوری کرد . رییس این جرگه محمد گل مهمند تعیین گردید . شخصی که در جنگ سوم افغان و انگلیس با زخمی شدن شصت جنرال صالح محمد هر دو از جبهه فرار کردند. داوود در این جرگه بیانیهٔ تندی ارایه نمود وخواهان حمایت و پشتیبانی از  آزادای  آن گردید. در این نشیت فیصله شدکه ساحات پشتونستان را جزء قلمرو پاکستان ندانسته و در این مورد مصوبهٔ ۷۲- ۲۳ میزان ۱۳۳۴ شورای ملی را در مورد الغای معاهدهٔ  دیورند تصدیق نمودند. (۲۸)

داوود هم چنان خواهان تقویه و تجهیز اردوی افغانستان گردید و پاکستان با متهم به بر هم زدن توازن قوا کرد . (۲۷)داوود خروسچف و  بلگانین  رهبران شوروی سابق را دعوت کرد که آغاز برهم خوردن مناسبات دو بلاک در افغانستان بود . پیمان سنتو متشکل از پاکستان ٬عراق و ترکیه خط دیورند را به رسمیت شناخت .  این سرِآغاز افتادن پاکستان به بلاک غرب به حساب می رود . دعوت رهبران شوروی سابق به افغانستان به مثابهٔ فاجعه یی بود که تا امروز گریبانگیر مردم افغانستان شده است  . روزنامهٔ تایمز برای داوود لقب شهزادهٔ سرخ را داد که معنای آن سقوط افغانستان به دامن کمونیزم بود. داوود در زمان صدارت خود فیصله های این جرگه را مملکت رابه غرض دفاع در برابر پاکستان جهت آزادی پشتونستان مجهز و تقویه نماید ٬ خواست تا در منصهٔ اجرا بگذارد . به گفتهٔ حق شناس این جرگه که صبغهٔ مردمی نداشت . برای داوود برای خریدن سلاح دست بازی را عظا کرده بود . (۲۹) . (16)

بعد از سال ۱۹۴۸ شماری ها خواستند ٬ مسآلهٔ پشتونستان را در سرخط مبارزاتی دستگاهٔ دولت قرار بدهند . این موضوع چالشی را در خانوادهٔ شاهی ایجاد کرد . میان داوود  کاکایش شاه محمود اختلاف را ایجاد نمود . داوود نخست « کلوپ ملی » و بعد  « اتحادیهٔ آزادی پشتونستان » را بوجود آورد که بالاخره این فشار ها ظاهرشاه را واداشت تا در سال ۱۹۵۳ بر اثر فشار هاشم خان ٬ داوود خان و شاه ولی خان شاه محمود را از قدرت خلع  و داوود را برجایش نصب کند . داوود که به بهانهٔ موضوع پشتونستان به قدرت رسیده بود .

بعد ازاخذ قدرت به کمک گروهٔ ویش زلمیان  دفاع از پشتونستان را برای بقای قدرت خود ضروری میدانست . (روزنامهٔ‌ امریکایی ٬ انگلیو وارد ) . (۲۰) داوود در ۱۷سپتمبرسال ۱۹۵۳ نعیم خان برادرش را برای حل پشتونستان به پاکستان فرستاد و اما بادست خالی برگشت . پاکستان در سال ۱۹۵۵برای ایجاد توازن سیاسی میان بخش های بنگال و ایالت چهار گانه خود مختاری شماری از اجنسی ها را در سرحد از میان برد و تحت حاکمیت پاکستان غربی در آورد . در این سال دو ضلع پاکستان به نام های پاکستان شرقی و پاکستان غربی مسما  گردیدند . این کار خشم دولتمردان کابل را بر انگیخت و داوود بیانیهٔ تند رادیوی داد و به دنبال آن در ۳۰ مارچ ۱۹۵۵ برابر به ۱۱حمل ۱۳۳۴ تظاهرات دولتی را راه اندازی کردندد و سفارت پاکستان را به تاراج بردند . پاکستان هم به عمل به مثل دست زد و قونسلگری افغانستان در پشاور را غارت کرد . ترکیه ٬ انگلیس و امریکا عمل دولت افغانستان را محکوم کردند . (17)

در سال ۱۹۵۹ بعد از مرگ حاجی علی خان یکی از جدایی طلبان پشتونستان در ۳ اگست ۱۹۶۰ اوضاع قبایل ناآرام شد و دو فروند طیارهٔ پاکستانی وارد حریم هوایی افغانستان شد و در قندهار وادار به فرود آمد شد و یک ماه بعد به پاکستان بازگردانده شد . در اوایل ۱۹۶۱ درگیری دیگری در باجور میان طرفداران پاکستان و افغانستان روی دادکه پاکستان مدعی بود که افغانستان این جنگ را سازماندهی کرده اند. عبدالصد عضو ویش زلمیان از دو حملهٔ اردوی افغانستان در ماههای اگست و می سال ۱۹۶۱ به پاکستان یاد آور شده و اما به نحوی آنرا مسکوت گذاشته است. محمد صدیق فرهنگ این حمله را سبب مسدود شدن سفارت خانه های هر دو کشور و بسته شدن راه ترانزیت خوانده است .

پاکستان راهٔ کوچی ها را مسدود و قیود پاسپورت و ویزه برای افغان ها وضع کرد . در یک جنگ قبایل افغانی حدود پنجصد تن تلفات بر جا گذاشت . به نوشتهٔ حق نظ «نظر اوف» مورخ تاجک داوود افرادی رادر قبایل بر ضد پاکستان تجهیز و تمویل میکرد  . از یک نفر به نام پاچا گل یاد آوری کرده که ۱۷۰ ملیون افغانی از دولت ا فغانستان به منظور خرابکاری در قبایل اخذ کرده است .  (۳۳)بعد از سفر خروسچف و بلگانین شوروی ها علاقمندی خاصی به قبایل پیدا کردند ؛ زیرا شوروی ها قبایل را بستر خوبی برای بسر رسیدن اهداف خود  و سرکوب سایر ملیت ها تلقی میکردند . (۳۴)در ۸ جون ۱۹۶۱ همزمان با آغاز کار شورای ملی جدید ظاهر شاه خواستار استقلال پشتونستان گردید و  پاکستان در ۲۲ جون ۱۹۶۱ اعلان نمود که کوچی ها بدون پاسپورت حق ورود به خاک پاکستان را ندارند. جنگ های تبلیغاتی به شکل رسمی فضای دو کشور را خراب کرد. (۳۵)

پاکستان دستور بسته شدن قونسلگری ها و اخراج دپلومات های  افغانستان از آن کشور را صادر کرد و حمایت خود را از شورشیان قبایلی ابراز نمود . در ۵ سپتمبر ۱۹۶۱ قونسلگری های افغانستان در کویته و چمن بسته شد . (۳۶) داوود در نشست روز اول کشور های غیر متعهد ها در یوگوسلاویا بدون مشورهٔ قبلی گفت که پاکستان اگر تا یک هفته قونسلگری های افغانستان را در کویته و چمن باز ننماید . در آنصورت افغانستان روابط سیاسی خود را با پاکستان قطع خواهد کرد . (سید قاسم رشتیا )به گفتهٔ عبدالرحمان پژواک نمایندهٔ وقت افغانستان در سازمان ملل داوود در ۳ سپتمبر ۱۹۶۱قطع مناسبات با پاکستان را اعلان نمود (۳۷)به گفتهٔ صدیق فرهنگ داوود با اقدام یک جانبه  امیتاز راهٔ ترانزیت را از دست داد و ضربه یی مدهشی به تجار و بصورت کل مردم افغانستان وارد نمود . در  حالیکه میگذاشت باید پاکستان این کار را میکرد تا مورد نکوهش کشور های جهان قرار میگرفت . (۳۷)بالاخره خاندان شاهی دریافت که درگیری های دوامدار با پاکستان به نفع مردم افغانستان نیست. بنا بر این ناگزیر به برکناری داوود از قدرت شدند . همین بود که داوود قربانی برقراری رابطهٔ دوباره با پاکستان گردید. (18)

به گفتهٔ  فرهنگ داوود پیش از استعفایش طرحی را برای ظاهر شاه داد که از سوی او رد گردید و بعد ها در آخر حوت ۱۳۵۳ برابر به ۲۰ مارچ  ۱۹۷۴  افشا گردید که همانا تشکیل حزبی به نام «کلوپ ملی» که رهبری دولت را بگیرد و به استثنای داوود دیگر تمام خانوادهٔ شاه حق مداخله در دولت را نداشتند . (۴۱)این حزب در به قدرت رساندن داوود نقش داشت و بعد ها « غورزنک ملی» را تشکیل داد و تمام احزاب سیاسی را سرکوب نمود. داوود در ۳  مارچ استعفایش را به ظاهر شاه تقدیم و به جای او در ۷ مارچ ۱۹۶۱ داکتر یوسف بحیث نخست وزیر افغانستان ابقا گردید . (۴۲) در کابینهٔ او دو گرایش وجود داشت که در راس یکی آن سید قاسم رشتیا ٬ سید شمس الدین مجروح وزیر عدلیه ٬ داکتر ظاهر ٬ موسی شفیق ٬ میر محمد صدیق فرهنگ ٬ عبدالصمد حامد ٬٬ میر نجم الدین انصاری ٬ قرار داشتند که خواهان دگرگونی ٬ دموکراسی ٬ تامین آزادی های فردی و تصویب قانون اساسی بودند و در راس جریان دوم علی احمد پوپل وزیر معارف سید عبدالله وزیر داخله ٬ عبدالله ملکیار غزنوی وزیر مالیه و شماری دیگر قرار داشتند که مخالف اصلاحات بودند و یکی پی دیگر از بین رفتند. داکتر یوسف که در تشکیل کابینه صاحب صلاحیت بود .  دو موضوع یکی حل مسآلهٔ پشتونستان و دیگری تصویب قانون اساسی را در راس کار خود قرار داد . وی در مسآلهٔ پشتونستان با میانجیگر شاهٔ ایران  هیآتی را به ریاست سید قاسم رشتیا به ایران فرستاد تا مناسبات متشنج میان پاکستان و افغانستان حل گردد .

بعد از توظیف هیآتی برای بررسی دوسیهٔ زندانیان ملکیار پوپل و سید عبدالله از وظایف شان استعفا دادند . در دسمبر ۱۹۶۵ دومین جنگ میان هند و پاکستان در گرفت . به نسبت نبود داوود نخست وزیر جدید به هیچ اقدامی دست نزد و حتا در تجلیل روز پشتونستان در ۹سنبلهٔ ۱۳۴۴ غفار خان در بیانیه یی تنها خواهان حقوق پشتون ها گردید و اینکه پشتونستان متعلق به افغانستان است . هیچ ذکری به عمل نیاورد . (۴۵)به گفتهٔ رشتیا شماری ها مانند گل پادشاه الفت رییس قبایل ٬ محمد عظیم وزیر فواید عامه و شماری دیگر تحت رهبری عبدالقیوم وزیر داخله نشست فوق العادهٔ‌ کابینه را برگزار کرده و مدعی شدند که پاکستان در حالت جنگ با هند است ٬ باید از این حالت استفاده کرد و بر موضوع پشتونستان نقطهٔ  پایان گذاشت و در سطح بین المللی شوروی هم از افغانستان حمایت خواهد کرد . داکتر یوسف بیطرفی خود را در جنگ اعلام نمود .  کابینهٔ داکتر یوسف در ۱۳ مارچ ۱۹۶۳ اعلام شد و در ۲۸ مارچ کمیتهٔ تسوید قانون اساسی تعیین گردید و در ۱۴ می ۱۹۶۴ کارش را تمام نمود .

در  ۹ سپتمبر لویه جرگه قانون اساسی دایر و در ۲۰ سپتمبر ۱۹۶۴ قانون را تصویب کردند و در اول اکتوبر ۱۹۶۴ پادشاه قانون اساسی جدید را توشیح نمود . (۴۷) بر اساس قانون اساسی جدید افغانستان دولت مشروطه گردید و از تاریخ توشیح قانون اساسی تا انتخابات شورای ملی  در ۱۳ اکتوبر ۱۹۶۵ دورهٔ انتقالی نامیده میشود . داکتر یوسف نقش فعال مناسابت نیک همجواری با پاکستان نگاه کرد . (۴۸)

پادشاه  که یوسف خان را مانند قبیله گرا ها استخوانی در گلوی خود یافت. در صدد برکناری او بود تا آنکه رویداد سوم عقرب رخ داد و در عقب آن سردار ولی ٬ داوود  و شماری قوم گرا های دیگر بودند. یوسف خان استعفا کرد و  پادشاه بدون درنگ میوند وال را بحیث صدراعظم تعیین نمود. میوند وال که گاهی دسترخوان پشتونستان را می گسترانید و اما در زمان اعتمادی روحیهٔ قوم گرایی افزایش یافت. (۴۹) اما باز هم روابط دو کشور عادی بود . داکتر ظاهر هم در رویداد تجزیهٔ پاکستان در سال  ۱۹۷۱ اعلام بیطرفی نمود . با آمدن موسی شفیق آخرین صدراعظم که شخص زیرک و با درایتی بوده و خواهان حل عادلانهٔ پشتونستان بود. چنانچه مسآلهٔ آب  هلمند را با سرعت با ایران حل نمود و در پاسخ یک خبرنگار قوم گرا گفت : ما نمی خواهیم افغانستان را قربانی پتشونستان  کنیم . (۵۰)(19)

احتمال مداخلۀ شوروی در افغانستان حتا پیش از حادثۀ 26 سرطان 1352 و هفت ثور 1357 احساس میشد. چنانکه عبدالمجید زابلی در یاد داشت های خود همچو نگرانی ها را ابراز کرده بود که یاد داشت های خود را به درباز نیز می فرستاد. از سویی هم تغییرات اساسی در نظام مطلقۀ افغانستان به مشروطه و تصویب قانون اساسی جدید در افغانستان در سال 1963 و 1343 پاسخی برای جلوگیری از همچو مداخله بود که داوود را از قدرت برکنار کرد. هدف از قانون اساسی و تشکیل مشروطه در افغانسان کنار زدن داوود از صحنۀ قدرت بود و اما با رفتن او سردار ولی فرزند کاکای شاه به صحنۀ قدرت آمد. حکومت های مشروطه هم بنا بر دخالت های پی در پی شاه بار بار بصورت زود هنگام سقوط کرد. به اساس قانون اساسی جدید آزادی های رسانه یی در کشور بوجود آمد. نشراتی مانند خلق ، پرچم به مدیریت خیبر ، انگار ، گهیز به مدیریت مرحوم گهیز یارای نشر یافتند که به دلیل عدم تصویب قانون احزاب در پارلمان احزاب سیاسی بصورت مستقل عرض اندام کرده نتوانستند .

بعد از دهۀ شصت نرخ نفت در بازار های جهانی بلند رفت و کشور هایی مانند هند با صدور کارگران زیاد به کشور های عربی سود زیادی از آن بردند  و ایران با فروش نفت اضافه تر از 75 ملیارد دالر سود بیشتر بدست آورد . شمار زیاد افغان ها برای کار وارد ایران شدند و اما اوضاع اقتصادی در افغانستان به مراتب خطرناکتر از کشور های منطقه بود . فاصله میان شهر نشینان و ده نشینان خیلی زیاد بود . در پایتخت کشور مکتب هایی برای دختران و پسران تاسیس شد  و پوهنتون کابل یگانه دانشگاه در سطح آموزش های عالی در کشور تاسیس گردید . در حالیکه بیش از نود در صد مردم افغانستان از نعمت سواد محروم بودند و بیشتر از هشتاد درصد مردم در روستا ها زنده گی میکردند و هر روز این فاصله بیشتر میگردید . نظام برای هراس از قرار نگرفتن در برابر خشم مردم نمی خواست ، وضعیت اقتصادی مردم بهبود یابد.

بعد از  کودتای سرطان  ۱۳۵۲ برابر به ۱۷ جولای ۱۹۷۳  داوود به تحریک شماری ها موضوع پشتونستان را تازه کرد و در بیانیهٔ خود گفت : پاکستان یگانه کشوری است که ما با آن اختلاف داریم. وی در یک مصاحبه مطبوعاتی قضیهٔ پشتونستان را یک حقیقت انکار ناپذیر خواند. (۵۱) این کودتا که از حمایت شوروی برخوردار بود و روس ها بخاطر رقابت با امریکا و رسیدن به آب های گرم  هند علاقمند داغ ساختن پشتونستان بودند. به نوشتهٔ‌ عبدالصمد غوث بعد از این اظهارات داوود رهبران پاکستان دست به واکنش زده و به تبلیغات پرداختند که گویا داوود در صدد تجزیهٔ کشور اسلامی پاکستان بوده و می خواهد مانند بنگله دیش بخشی از پاکستان را جدا بسازد. (۵۲) در این تبلیغات بوتو که در سیاست مظلوم نمایی استاد بود. دست بالایی داشت و توجهٔ کشور های اسلامی را به خود جلب کرد. در ۲۱ سپتمبر سنبلهٔ  ۱۳۵۲ میوند وال با ۴۵ تن از همراهانش به اتهام کودتا دستگیر شدند. برای اثبات جرم او هیچ اسنادی در دست نبود و اما فیض محمد وزیر داخله و یک عضو  پرچم (شاید سلیمان لایق ) او را در زندان کشتند و گفتند که خود کشی کرده است. این قضیه را باز هم شماری مغرضین و فرصت طلبان به پاکستان نسبت داده و مدعی شدند که در عقب این رخداد پاکستان دست دارد.(20)

یت ذوالفقار علی بوتو و از اختلافات جنبش اسلامی با داوود  آگاهی داشتند. بعد از کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ به پاکستان مهاجر شدند   ۵۰ تن رهبران اخوان بعد از آن افغانستان را ترک کردند که غلام محمد نیازی و عبدالرحیم نیازی در ۴ می ۱۹۷۴ بوسیلهٔ داوود بازداشت شدند و هشت جوزای ۱۳۵۸ بوسیلهٔ‌ تره کی شهید شدند. در جوزای ۱۳۵۳ بیش از دو صد تن فعالان اخوان دستگیر شدند . (۶۲)جنبش اسلامی در ۳۰ سرطان ۱۳۵۴ بالای ولسوالی سرخردود به  (رهبری  مولوی حبیب) و در اول اسد ۱۳۵۴ به ولسوالی پنجشیر به رهبر مسعود و در بدخشان به رهبری داکتر عمر و اسماعیل پاسخ پیرو اسماعیلیه ٬ در نجراب به رهبری انجنیر حبیب الرحمان ٬ در غوبند به رهبری عیسی و سیف الدین حمله ور شدند و به همین گونه قیام های بی نتیجهٔ پی در پی دیگر صورت گرفت. این شورش توطیه  بر ضد جنبش اسلامی خوانده شده است. پس از این حمله شماری  بازداشت و شماریی شدند . (۶۴)پس از این حادثه در ماهٔ جولای ۱۹۷۵ برابر به ماهٔ‌ اسد ۱۳۵۴  نهضت اسلامی دچار بحران شد و به دوشاخه یکی به رهبری حکمتیار و مولوی خالص و دیگری به رهبری ربانی منشعب گردیدند که استخبارات پاکستان  در این انشعاب دست داشت  . حرک یاد شده که به کمک پاکستان٬ شاهٔ ایران و همکار امریکا طرح ریزی شده بود که برضد شوروی طرح ریزی شده بود.چرخش ۱۸۰ درجه یی داوود در سال ۱۳۵۶ خورشیدی از شوروی به سوی غرب دیگر دیر شده بود .

از این که بسته شدن سرحد دیورند، قوم پشتون را ازهم جدا می‌کند، یک خواست «فروملی»است! از آنجا که افغانستان یک کشور محاط به خشکه است، با شش کشور هم‌مرز می‌باشد. با کشور چین دورافتاده حدود 80 تا صد کیلومتر، با تاجیکستان 1206 کیلومتر، با ازبکستان حدود 137 کیلومتر، با ازبکستان 744 کیلومتر، با کشور اسلامی ایران حدود 900 کیلومتر، و با پاکستان حدود 2500 کیلومتر سرحد مشترک دارد.(1) او در صدد آن برآمد که در سیاست خود در پیوند به پاکستان تغییراتی به عمل آورد. از سویی هم داوود دریافت پول های گزافی که برای جلب نظر آنسوی سرحد به سود افغانستان مصرف می شود، ضایع می شود.

مرحوم عبدالحی حبیبی  مورخ و پژوهشگر مشهور کشور در صفحهٔ ۵۴ کتاب خود نوشته است : داوود برای خان عبدالقیوم خان دو ملیون و ۴ صد هزار افغانی داد تا برای جدای   طلبان پشتونستان‌ توزیع کند. . وی چندی بعد برگشت و دو میلون آنرا دوباره برای داوود مسترد گردنید . داوود برایش گفت که دیگران بیشتر از این پول برده که بر نگشتانده اند و اما شما دو ملیون آنرا پس آوردید . او برایش پاسخ میدهد که صرف ۴۰۰ هزار افغانی را برای اشخاصی توزیع کردم که چنین داعیه دارند . به ادامه گفت : دیگران که پول ها را برده اند ٬ به جیب خود زده اند . وی در جای دیگر از قول حق نظر اوف مورخ تاجیکی نوشته است که تنها شخصی به نام پاچا گل یکی از سران قبایل تنها ۱۷۰ ملیون افغانی را از افغانستان برده است.  در حالیکه در آن زمام  با 4 میلیون حد اقل 20مکتب در آن وقت اعمار شده می‌توانست. .(21) 

عوامل چرخش داوود – قسمت ۲۹

بالاخره داوود تصمیم گرفت تا روابط خود را با بوتو بهتر بسازد. چنانکه عبدالرحیم شیرزوی سفیر افغانستان در اسلام آباد می گوید که  وقتی در سال ۱۹۷۵ اولین پیام داوود را برای بوتو دادم ٬ باورش نمی آمد . موصوف دراین پیام به بوتو نوشته بود : « ما یک افغانستان و پاکستان قوی و متحد در منطقه می خواهیم . » یعنی هر دو محتاج یکدیگر شده بودند . در أنزمان بنا بر برنامهٔ اتومی پاکستان مورد خشم امریکا قرار داشت . در سال ۱۹۷۵ میلادی وحید الله معین سیاسی امور خارجهٔ  افغانستان نیز در نشست عمومی سازمان ملل متحد گفت : « ما هیچ مشکل دیگری با برادران پاکستانی خود نداریم  ؛ مگر شناختن حقوق برادران پشتون و بلوچ .  »

سلیک هریسن افغانستان شناس امریکایی و دیه گو کوردویز در اثر مشترکی به نام « خروج افغانستان » حوادث پس از  کودتای ۱۹۷۳   میلادی و در مورد تبدیل شدن افغانستان به صحنهٔ عملیات سیاسی و استخباراتی کشور های منطقه و غرب و چرخش ۱۸۹ درجه یی داوود به سوی غرب نوشته است . پس از کودتای داوود سازمان ساواک ٬ تلاش کرد تا با نفوذ اتحاد شوروی در افغانستان مقابله کند . ساواک سعی کرد ٬ داوود را تحت فشار قرار دهد تا در برکناری کمونیست ها از دولت اقدام کند . در عین زمان ساواک نقش پل ارتباطی را برای انتقال اسلحه و کمک به مخالفان داوود به عهده گرفت . بخشی دیگر از طریق پاکستان به گروههای  بنیاد گرای اسلامی داده می شد . پاکستان در رشته عملیات های پنجشیر ٬ لغمان ٬ بدخشان و نقاط دیگر که طرح آنها در اسلام آباد ریخته شده بود . داوود خان را تحت فشار قرارد داد . سازمان سیا ٬ ساواک و استخبارات پاکستان در حوادث نافرجام سپتمبر و دسمبر ۱۹۷۳ و  جون۱۹۷۴ دست داشتند .

پروفیسور فرو هار لیدی استاد علوم سیاسی دانشگاهٔ لندن عقیده داشت که سیاست توسعه طللبانهٔ شاه  ایران در تغییر رویه داوود اثر داشت. شاهٔ ایران در ترکیه ٬ پاکستان  و هند نفوذ داشت . داکتر اسدالله علم مشاور شاهٔ ایران در کتاب خاطرات خود نوشته است که شاهٔ ایران به افغانستان به چشم یک خویشاوند فقیر می نگریست خواهان دستور دادن  به افغانستان بود. هارلیدی ا شتباهٔ داوود را داخلی راندن تند خلقی ها پرچمی ها خارجی بریدن از شوروی خوانده است. شوروی هم بخاطر پیشگیری افتادن افغانستان به دامن غرب به دلیل نگرانی هایش پیرامون کشور های   آسیای مرکزی در صدد مداخله به این کشور بر آمد. افتادن گروههای اسلامی به دامن پاکستان و تمایل بعدی داوود به پاکستان اشتباهی بود که دست دولتمردان پاکستان را تا حلقوم در کام مردم افغانستان فرو برد . در حالیکه پیش از سال ۱۹۷۴ پاکستان همیشه نگران مداخلهٔ افغانستان در امور آن کشور بود .

داوود به پیشنهاد کشور های غربی دست به تجزیه زد و پرچمی ها و خلقی ها و سایر گروههای چپی را از دولت برکنار نمود .  به کوشش رهبران ایران ٬ ترکیه  و عربستان سعودی به چند کشور سفر نمود . به دعوت داوود ٬ بوتو در ۷ جون سال ۱۹۷۶ به کابل سفر نمود ٬ بیانیهٔ مشترکی را به نشر سپردند که اختلاف دولتین را به اساس  اصول پنجگانهٔ کشور های غیر متعهد ها در باندونک حل میسازند که بر اساس یکی از آن اصول شناختن خط دیورند بوسیلهٔ افغانستان حل میگردید . (۸) به گفتهٔ وحید عبدالله داوود می خواست با پاکستان کنار بیاید و از قول او نوشته است مردم پاکستان پشتونستان را جزیی از خاک خود میدانند و فعالیت های افغانستان را مداخله گرانه تلقی میکنند و به نقل از داوود نوشته است : ما نباید از یاد ببریم که ولیخان گفته بود٬ او پاکستانی است و پدر او نیز خود را باشندهٔ پاکستان می شمارید . و ی می گوید که داوود می گفت پذیرش پنج اصل به ما ضرر نمیرساند و اما حسن نیت ما در برابر پاکستان ثابت می شود . (۹)

داوود به دنبال سفر بوتو از ۲۰ تا ۲۴ اگست ۱۹۷۶ برابر به ۲۹ اسد تا ۲ سنبلهٔ ۱۳۵۵ پس از اشتراک در کنفرنس باندونک وارد اسلام آباد شد و با بوتو ملاقات کرد  . بوتو ٬ داوود را پدر خوانده و برایش گفت : من تو را پدر می خوانم و قضیهٔ پشتونستان را به هر ترتیبی که تو بخواهی  ٬ من هم می خواهم که همان طور باشد  ؛ لیکن فکر باید بکنید که یک فرزند را پیش ملتش خجالت ندهید . این سیاست مورد حمایت رهبران ماورای دیورند نیز قرار گرفت . (۱۰)داوود در یک سخنرانی خود در پاکستان گفت : « من به شما اطمینان میدهم  که امروز با کمال حسن نیت به وطن شما آمده ام و حتاالمقدور می کوشیم مشکل خود را رفع نماییم . »به تاریخ ۲۲جون ۱۹۷۷ برابر به اول سرطان ۱۳۵۶ بوتو به کابل  آمد و  فردای آنروز ساعت ۱۱بجه افغانستان را ترک کرد.  (22) 

داوود در یک مذاکرات مخفی با ناراضیان پشتون و بلوچ از آنان خواست تا ۳۰ اپریل ۱۹۷۸ برابر به ۱۱ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی افغانستان را ترک کنند. اجمل ختک یکی از سران جدایی طلب پشتون می نویسد : داوود به ما گفت که نباید تشویش به خود راه دهید؛ زیرا ما حقوق خویش را در  حکومت ضیاالحق به دست خواهیم آورد . ما برایش گفتیم که ضیا مرد متقلب و دغل باز است ٬ ما بر نمیگردیم . وی اظهار داشت که از خیانت داوود افسران پشتون به سرعت آگاه شده و به امین کمک کردند که شبکهٔ زیر زمینی را در قوای مسلح افغانستان توسعه بدهد . (۱)داوود در سفر دومی ۵ مارچ ۱۹۷۸ مطابق به ۱۵حوت ۱۳۵۶ خورشیدی به پاکستان طی مصاحبه یی گفت : در بارهٔ‌ همه چیز بحث صورت گرفته و به مرور زمان جای مناسبش را خواهد گرفت . از این گفته های داووودر موقع مناسبش را خواهد گرفت . ازاین اظهارات داوود آشکار بود که او از موضوع پستونستان گذشته و در ضمن یا مقامات پاکستانی روی گرفتن امتیاز راهٔ ترانزیت از بخش های جنوب غرب کوتل مزاری هلمند تا بندر گوادر کراچی به فاصلهٔ ۳۹۰ کیلومتر به توافق  رسیده بود . در حالیکه اکنون اموال تجارتی افغانستان به فاصلهٔ ۱۱۶۳کیلومتر از طریق بندر کراچی وارد کشور می شود . (۳)

ضیاالحق در هنگام سفرش به کابل در ۹ سپتمبر ۱۹۸۷ بسته شدن سرحد را با تره کی مطرح کرد و اما رهبران حزب خلق نپذیرفتند . بعد از آن بود که ضیاالحق با استفاده از  داعیهٔ‌  مجاهدین افغانستان را به آتش کشید. دیه گو کوردویز نمایندهٔ خاص سازمان ملل می گوید که پاکستان از آغاز مذاکرات غیر مستقیم ۱۹۸۱ ۱۹۸۸ موضوع سرحد دیورند را مطرح کرده بود . اما کوردویز به دلیل شرایط بحرانی از مطرح کردن آن خود داری کرد. عبدالوکیل وزیر داخلهٔ داکتر نجیب در ۱۴ مارچ ۱۹۸۸  در کابل اعلام کرد که زین نورانی وزیرخارجهٔ پاکستان و رییس هیات این کشور در مذاکرات ژنیو موضوع دیورند را مطرح کرد . (23). به گفتۀ آقای اندیشمند استاد ربانی هم در پاسخ به این پرسش که پاکستان از افغانستان چه می خواهد؟ استاد برایش گفته بود که هدف از این همه مداخله های پاکستان در افغانستان به رسمیت شناخته شدن خط دیورند از سوی افغانستان است.

در زمان کارمل و داکتر نجیب الله گروههای ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفری در باغ داوود آموزش دیده و با امکانات فراوان جهت تخریبکاری به قبایل فرستاده می شدند . فعالیت های این ها بوسیلهٔ مسؤولین ریاست پنج  وزارت امنیت دولتی (خاد یا واد) رهبری می شد . این ها هزاران افغانیی. در میان جنگ دو طرف هزاران انسان بییست واخوانیی از شاخه های ارتجاعی مسلمانان به روسیه وارث شوروییست ها به غرب پیوستند . (24)

پاکستان از زمان سقوط طالبان تا کنون ( ۲۰۰۹ ) بار بار موضوع بستن دیورند را مطرح کرده اند . مشرف در سفر خود به کابل در سال ۲۰۰۷ در یک کنفرانس خبری گفت که شما افغان ها میگویید که پاکستان در امور افغانستان مداخله میکند و اما پاکستانی ها می گویند که افغانستان در امور پاکستان مداخله مینماید. هدف از کاربرد مداخله همان ادعای ارضی است. پاکستان بیشتر از 41 سال بدین سو افغانستان را به تباهی کشانده است و این فاجعه آفرینی خود را زیر نام ادعای پنهانی ارضی پیشکش کرده و برای تحقق آن قمچین بد امنی ٬ جنایت ٬ ترور ٬ اختناق٬ انفجار و انتحار  را به یاری پیش مرگان رایگان و مفت را در دست داشته و فاجعه را تا دروازه های ارگ کابل و حتا فراتر از آن دامن میزند. (13)

اکنون که بیشتر از صد سال از امضای خط مرزی دیورند می گذرد و دیروز با انگلیس و امروز دعوا بر سر آن با پاکستان ادامه دارد. در این شکی نیست که باشنده گان دو طرف این خط را بیشتر یک قوم تشکیل میدهد و دارای ویژه گی های مشترک فرهنگی و تاریخی اند و سرگذشت تاریخی مشترکی را پشت سر نهاده اند. این مرز تا کنون از سوی حکومت افغانستان به رسمیت شناخته نشده است و اما پاکستان در بخشی بزرگ این سرحد بر رغم نارضایتی مقام ها و باشنده گان این سوی سرحد سیم خاردار نصب کرده و در بسیاری از ساحه ها تا چندین کیلومتر وارد سرحد افغانستان شده است. دولت های افغانستان پس از تشکیل پاکستان تا کنون جرات نکرده اند که در مورد این خط تصمیم بگیرند. افغانستان در طول تاریخ از زمان تجاوز انگلیس به نیم قاره تا تشکیل پاکستان میزبان مخالفان بریتانیا و حکومت های پاکستان بوده است. چنانکه پشتون ها و بلوچ های ناراضی آنسوی خط مانند، اجمل ختک و سایرین در افغانستان به سر می بردند و از سوی حکومت های افغانستان حمایت می شدند. بیشتر آنان در زمان ریاست جمهوری ضیاالحق دوباره به پاکستان رفتند. حکومت ضیاالحق از حمایت گروه های اسلامی پاکستان برخوردار بود که یک  ایتلاف را به رهبری مولانا مفتی محمود پدر مولانا فضل رحمان تشکیل داده بودند. از همین رو بود که ضیاالحق برای خان غفار خان و سایر رهبران پشتون اجازه داد تا به پاکستان بروند و از امنیت سیاسی برخوردار باشند. بر رغم آن که افغانستان کمک های فراوان مالی به رهبران آنسوی سرحد نموده است و دو مکتب به نام های رحمان بابا و خوشحال خان بابا از سوی دولت های پیشین افغانستان تاسیس شده بود که بیشتر شاگردان آن را باشنده گان آنسوی سرحد تشکیل می داد. اما با تاسف که بر رغم حسن نیت زمامداران افغانستان هیچ گاهی رهبران و مردم آنسوی سرحد از خان غفار خان تا ولی خان و مفتی محمود، مولانا فضل رحمان و سمیع الحق و اجمل ختک و نورانی و غیره تمایلی برای پیوستن به افغانستان را نداشته اند. اما در این سوی خط بوده اند و هستند که از این خط بحیث ابزار استفاده کرده اند و حکومت های ناتوان و فاسد را زیر نام حمایت از داعیۀ  پشتونستان بر مردم افغانستان تحمیل کرده اند که با تاسف تا کنون ادامه دارد. این گونه حمایت ها نه تنها تمایل آنان را برای پیوستن به افغانستان جلب کرده؛ بلکه به گونه ای به بهای بازی با سرنوشت آنان تمام شده است. هرچند باشنده گان آنسوی سرحد بار بار پیوستن خود به پاکستان را اعلان کرده اند و اما برای التیام یافتن همیشگی این زخم خونین و رفع تنش میان پاکستان و افغانستان، برای باشنده گان آنسوی خط دیورند فرصت داده شود که خود انتخاب کنند که با پاکستان می مانند و یا با افغانستان و یا مستقل. هرچند آنان بار ها حمایت شان را از پاکستان اعلان کرده و هیچ تمایلی برای پیوستن به افغانستان نداشته  و ندارند. ذهنیت نپیوستن به افغانستان آنقدر در میان باشنده گان آنسوی دیورند نهادینه شده که حتا حالا به حساسیت برای آنان بدل شده است. در زمان مهاجرت پشتون های سرحد بدون آن که بدانند، برای ما کابل خطاب می کردند و زمانی که حکومت نجیب سقوط کرد. آنان برای ما می گفتند که کابلیه ولی  نه زی کابل آزاد شود. وقتی که ما برای شان می گفتیم، نه  تنها پشاور، بلکه تا اتک مربوط به سرزمین های افغانستان است. آنان در برابر این سخنان ما واکنش نشان داده و می گفتند: زه مله خبره ختمه ده.

 

منابعورویکردها:

۱ دولتآبادی٬بصیراحمد٬شناسنامهٔافغانستان٬ص۳۱و۳۲٬سال۱۳۸۲٬چاپدوم٬تهران

۲ دوسویدیورند : باتلاقتاریخمعاصر٬ص۱۳

۳ پشتونستان٬چالشسیاسیافغانستانوپاکستان٬ص۱۱

۴ مجلهٔدوهفتگیشورایمتحدملیافغانستان٬ص۵۷٬شمارهٔپنجمسال۱۳۸۷خورشیدیکابل

۵ هماناثر٬مقالهٔمیرآزادخان٬ترجمهٔداکترمهدی٬ص۵۷

۶ هماناثر٬ص۵۷و۵۸

پشتونستانخواهی ... ٬ماندگار٬شمارهٔ۵۹۱٬۱۳جون

7 -  پشتونستان خواهی عامل تباهی ا فغانستان ، ماندگار ،  شماره ۵۷۲ ، ۱۷ می

8 -  پشتونستانخواهی ... ٬ ماندگار٬شمارهٔ ۵۹۲٬۱۵ جون

9 – سیستانی ٬ مقاله «پشتونستان و زخم ناسور سرحد دیورند» سیایت آریایی

10 - فیاص محمد اسحاق ٬ پشتونستان ٬ چالش سیاسی افغانستان و پاکستان ٬ ص ۹۸

11 – دو سوی دیورند :باتلاق تاریخ معاصر  ٬ ص ۷۹

12 – سیستانی اکادیمیسن محمد اعظم ، مقاله "پشتونستان و زخم ناسور سرحد دیورند " انترنیت ، سایت آریایی

13 – عزیز پور ، عید محمد ، مقاله "عدم شناسایی سرحد دیورند و عواقب آن " ساید انترنیتی آریایی

14 – عزیز پور ، مقاله"رد پذیرش معاهدۀ دیورند و موازین حقوق بین المللی ،سایت آریایی ، 2 دسمبر

15 -  عزیز پور ، مقاله"رد پذیرش معاهدۀ دیورند و موازین حقوق بین المللی ،سایت آریایی ، 2 دسمبر ، ص 14

16 - پشتونستان خواهی ... ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۴٬۵جون ٬۱۵ جوزا

17 - پشتونستان خواهی ... ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۵٬۵جون ٬۱۵ جوزا

18 - پشتونستان خواهی ... ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۵٬۵جون ٬۱۵ جوزا

19 - پشتونستان خواهی ... ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۶٬۶جون ٬۱۶ جوزا

20 - 14 -  پشتونستان خواهی ... ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۶٬۶جون ٬۱۶ جوزا

21 - 15 - پشتونستان خواهی .... ٬ ماندگار٬ شمارهٔ ۵۸۸٬٬۸ جون

22 - پشتونستان خواهی .... ٬ ماندگار٬شمارهٔ۵۸۹٬۱۱جون

23 -دوسویدیورند : باطلاقتاریخمعاصر٬ص۱۴۴و۱۴۵

24 - پشتونستان خواهی .... ٬ ماندگار٬ شمارهٔ ۵۸۸٬٬۸ جون

۱- اندیشمند ٬ محمد اکرام ٬ ما و پاکستان ٬ ص ۱۶۶

۲ – مجلهٔ دو هفتگی شورای متحد ملی افغانستان ٬ شمارهٔ اول ٬ ص ۵۲۰٬۱۶ اسد ۸۷٬ مصاحبهٔ یون مشاور کرزی

۳ – دو سوی دیورند : باطلاق تاریخ معاصر ٬ ص ۱۴۴و ۱۴۵

(۲۴) پشتونستان خواهی .... ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۳٬ اول جون

 ++++++++++++++++++++++++++++

 

قسمت دوم

مطالعات زنده گی و کارنامه های تاریخی شخصیت ها،ف رهبران و مردم آنسوی دیورند نشان می دهد که هیچ گاهی علاقمند پیوستن به افغانستان را نداشته اند. هر از گاهی که تمایلی به این سو داشته اند، هدف شان کمک به آنان برای آزادی آنان بوده است. برای آشکار شدن موضوع به پیشینۀ  مبارزات سیاسی و اجتماعی رهبران ومردم سرحد اندکی می پردازم تا مردم افغانستان دست کم از نیات آنانی آگاه شوند که شب و روز داد از " لر و بر " می زنند و شماری را ناآگاهانه به دنبال خود کشانده اند. مطالعات تاریخی نشان می دهد که این موضوع را از گذشته ها بدین سو داغ ساخته اند و می سازند که از موضوع سرحد به عنوان حربه ای برای رسیدن به اهداف شخصی و قومی و سیاسی و گروهی خود استفاده نمایند. این افراد شامل کسانی بوده که نه دلسوزی به مردم سرحد و نه منافع ملی مردم افغانستان، بلکه برای منافع شخصی خود داشته اند. برای آگاهی بیشتر از این موضوع خواننده گان می توانند، در نوشتۀ این قلم زیر نام " برگ هایی از تاریخ که فصل ناتمام دیورند بر آن سایه افگنده است" به خوانش بگیرند.

عبدالغفار خان از جمله استثنایی ترین رهبران سرحد است که عمر گرانبهایش را صرف آزادی، رفاه و آسایش سرحد کرد و اما تلاش های او به نتیجه نرسید. هدف اصلی او یک پارچگی نیم قاره و مخالف تشکیل پاکستان بود. او در آوان تشکیل پاکستان تلاش کرد تا سرحد به هند وصل شود واما بیشتر مردم سرحد رای برای پیوستن به پاکستان داد. وی برای این داعیۀ خود حدود بیست سال را در زندان های بریتانیا و بیشتراز 16 سال رادر زندان های پاکستان سپری نمود. او که به توصیۀ رهبران نیم قاره مانند نهرو و گاندی مبنی بر پیوستن سرحد به افغانستان وقعی نگذاشت و بالاخره با ابراز تاسف از رهبران هند گفت که او برای آزادی هند از هیچ نوع فداکاری با کانگره دریغ نکرد و اما زمانیکه هند به آزادی خود دست یافت، از او دست کشید. در می 1965 "وینو بابهیو" یک تن از آزادی خواهان هند برایش نوشت: من با این اظهارات بسیار متاسفم که بعد از آزادی هند در حصۀ شما خیلی بی عدالتی شد و شما در جمع  دوستان ما تنها باقی مانده اید؛ اما با این هم شما تمام دشواری ها را با سینۀ فراخ تحمل مینمایید و مثال شما منبع الهام برای همگان قرار گرفته است . او در پاسخ نامۀ او نوشت : هر کاری که انجام میدهم وهر تصمیمی که برای خدمت کردن برای مردم خود اتخاذ مینمایم. دولت پاکستان برایم هندو خطاب میکند؛ زیرا که من سال ها با کانگرس رابطه داشتم و اکنون به سوی فاجعۀ ناگهانی روان هستم.

با آغاز قرن بیست به تدریج جریان های سیاسی در سرحد بوجود آمد . پیش از آن در سرحد جریان های قبیله یی حاکم بوده و تمامی امور صلح و جنگ بر اساس رسم قومی و قبایلی به پیش میرفت. اولین جریان سیاسی در انسوی سرحد (۱)در دههٔ‌ اول قرن بیستم به رهبری حاجی صاحب ترنگزایی با همکاری مولوی عبدالعزیز انمانزوی به وجود آمد که در آنزمان غفار خان خانزادهٔ جوان اتمانزایی فرزند بهرام خان نیز در این راه با ایشان می کوشید. در آغاز جنگ اول انگلیس ها امر گرفتار ی حاجی صاحب را صادر کردند. حاجی صاحب ناگزیر به انتقال "حزب الله "به سورکمر در باجور گردید. وی زمانی این تصمیم را گرفت که انگلیس ها قصد حمله بر حزب الله را داشتند. این جنبش تا سال های ۱۹۱۹ در مناطق تانک٬ مغول کوت٬ کیسی و ساحه های دیگر نیرو های انگلیس را مورد حمله قرار دادند و در جنگ استقلال افغانستان فشار بر نیرو های انگلیسی را افزایش دادند.

دومین حرک سیاسی پشتون های آنسوی سرحد در جنگ سوم انگلیس بر ضد افغانستان بوجود آمد که سبب تشکیل کمیتهٔ ۹ نفری گردید. این کمیته برای بسیج مردم تلاش کرد و اما انگلیس ها بر آنان سخت گرفتند٬ رهبران آنان زندانی گردید و نیرو های استعماری حتا آب را هم بروی آنان بستند.سومین گروهٔ سیاسی جمعیت خلافت بود که در سال ۱۹۲۱  در پشاور تاسیس گردید. این حرکت با ورود «پرنس آف ویلز» به پشاور دست به تظاهرات زدند. در این زمان خان زندانی بود و شماری دیگر هم زندانی شدند. (۳)

پس از آن خان غفار خان به آموزش های انقلابی خود تحت پوشش برنامه های مولانا محمود الحسن که از قبل آغاز شده بود، ادامه داد. این آموزش های خان سبب درگیری او را با بریتانیا فراهم کرد که پدر و مادر خان در عقب او قرار گرفتند. پدرش به پادشاهی بریتانیایی ها وفا دارد بود و اما وفا داری به رسم قبیله را نیز از پدران خود به ارث گرفته بود. خان با حمایت پدر خود توانست که با ژورنالییزم تند رو زبان اردو علاقمندی پیدا کندو با انقلابیون دیوبند رابطه برقرار نمود. وی در سال 1919 برای اولین بار راهپیمایی بزرگی را در اتمانزی برضد قانون "ولت اکت " سازماندهی کرد. (1)

غفار خان مبارزۀ خود را با حاجی  صاحب ترنگزایی شروع کرد. او مبارزی غیر دلهره و شکست ناپذیر بود. زمانیکه در نتیجۀ پیشنهاد پونه در کانگرس پراگنده گی بوجود آمد  او که چنین احتمالی را پیش بین بود، بازهم به تمام قوت نطریات خود را ارایه نمود و از کمیتۀ کاری کنگره استعفا نمود. او در تمام خواست هاییکه مبارژۀ عدم تشدد را نفی میکرد ، ایستاده گی نمود. او زمانیکه پیشنهاد "افریا" را رد کرد، بدون پرداختن به بحث های علمی از کنگره کنار گرفت.

در موقعیت حساس سرحد ایجاد چنین جنبشی بویژه بعد از انقلاب اکتوبر 1917  شوروی به مثابۀ زنگ خطری برای زمامداران انگلیسی بود. بریتانیا خان را باز داشت و جریمه بر خانواده اش وضع نمود. پدرش تا زمانی در زندان ماند که جریمه را تحویل نمود. خان بعد از رهای از زندان عازم دهلی شد تا در کنفرانس علما شرکت کند. ریاست این کنفرانس را مولانا محمود الحسن به عهده داشت که تازه از جزیرۀ مالت به هند برگشته بود و گاندی هم در آن اشتراک داشت. خان هم چنان در کنفرانس کنگره در ناگپور اشتراک نمود و و در این نشست قطعنامۀ عدم همکاری را به امضا رسانید که جناح و شماری لیبرال های دیگر از اشتراک در آن خود داری کردند. چیزیکه خان در این نشست  از گاندی الهام گرفت، توجه به بازسازی بود.  پس از آنکه درجامعۀ ملی گجرات ویدیا پیت و کاشی سیدیا پیت تاسیس گردید. خان هم انجمن اصلاح افاغانه را تاسیس کرد و مکاتب پیشرفته یی مستقل از دولت در سرحد اعمار نمود. وی از سال های 1920- 1924 در رابطه با همکاری با جنبش های خلافت و عدم همکاری گاهی بیرون وزمانی هم زندان را سپری  کرد. وی بعد از سفر حج عازم اروپا شد و در سال 1928 به کلکته برگشت. وی زمانی به کلکته بازگشت که جمعیت العلما و دیگر بنیاد های اسلامی بعد از ارایۀ گزارش نهرو موضع خود را تغییر داده بودند که این سبب پریشانی او گردید و عازم سرحد شد تا پشتون ها را متحد و هماهنگ بسازد، اما او موفق نگردید. چنانکه می گوید : کینه های خانواده گی ، دسیسه سازی ، دشمنی ، رواج های مضر دعوا و شورش بر پشتون ها حاکم است. هرچه که پشتون ها بدست آوردند، آنرا قربانی رسم قبایلی خود نمودند و همه را در تشنج از دست دادند؛ زیرا پشتون ها به تشدد باور داشتند. آنان به تشدد چنان متمایل هستند که ضرر آن کمتر به دشمنان آنان وبیشتر برای خود آنان میرسد که در قدم اول به قربانی عزیزان شان می انجامد که از دسیسه سازی و ایجاد اختلافات شروع و به روحیۀ انتقامجویی پایان می یابد . (2)

چهارمین حرک سیاسی را غفار خان زیرنام "انجمن اصلاح افاغنه"در سال ۱۹۲۹تاسیس کرد که ادامهٔ حرکت حاحی  صاحب ترنگزایی بود . خان با همکاری و همراهی قاضی عطاالله خان مولف «د پشتنو تاریخ» ٬ عبدالکریم خان ٬ اکبر خان ٬ میا احمد شاه وشماری دیگر این جنبش را تاسیس نمود و در سال ۱۹۲۹ نام آنرا « خدایی خدمتگاران» عنوان کرد . (۴)خدایی خدمتگاران در سال ۱۹۳۰ به نام "سرخ پوشان"یا "اصلاح طلبان "تغییر نام کرد.  بعد از دههٔ سی قرن بیستم حرکت مسلحانه یی تحت رهبری حاجی علی خان مشهور به "ایپی فقیر "یا میرزا حاجی علی خان "فیترینی "در وزیرستان بوجود آمد که در سال ۱۹۲۹ قیامی را بر ضد انگلیس ها سازماندهی کرد. همین دلاور مرد بود که بعد از جدایی هند و پاکستان در سال ۱۹۵۰ بیرق پشتونستان را برافراشت و خشم دولت پاکستان را برانگیخت. دولت پاکستان مقر اجلاس او را به توپ وتانک بست و دهها تن را کشته و زخمی نمود.

زمامداران افغان در طول تاریخ از اینگونه قیام های مردم آنسوی سرحد حمایت نکردند و حتا به رسم همکاری با انگلیس ها برای سرکوب آنان برآمدند. در جریان این حوادث غفار خان که با گاندی پیوسته بود و طرفدار جنبش عدم خشونت بود. علاقمندی به عملیات مسلحانه نداشت. وی خواهان الحاق سرحد با هند بود که جواهر لعل نهرو نپذیرفته و‌ آنرا غیر عملی دانست. وی برای خان توصیه کرد که به عوض الحاق به هند پیرامون الحاق سرحد به افغانستان فکر کنند و اما خان علاقه یی برای پیوستن سرحد با افغانستان نداشت . او تا آخر عمر کوچکترین گامی برای الحاق سرحد با افغانستان از خود نشان نداد. چنانکه ابوالکلام آزاد در کتاب خود زیر نام "هند آزادی گرفت "نوشته است که خان مرحوم به بازمانده گانش توصیه کرد تا جسد وی را در افغانستان به خاک بسپارند؛ در  حالیکه در آستانهٔ تجزیهٔ هند به رغم توصیه های گاندی و نهرو حاضر به الحاق پشتونستان به افغانستان نگردید. (3)

داکتر خان برای غفار خان در جولای سال ۱۹۴۷( ۱۳۲۶) و برای جواهر لعل نهرو نوشت: به شما اطمینان میدهم که هیچگاه به فکر الحاق با افغانستان نبوده ایم ... افغانستان با بهره برداری از وضعیت ٬ تلاش دارد موضوع را به نفع خودش تمام کند. (۸)مرحوم عبد الغفار خان مبارز بزرگ نیم  قارهٔ  هند با صراحت ، متمایل به پیوستن به هند بود، نه افغانستان. حتا مشورهٔ  جواهر لعل نهرو را برای اعلام پیوستن به افغانستان قبول نکرد.داکتر خان صاحب برادر بزرگش که مدتی رییس حکومت ایالتی بود، طوری که در گذشته تذکر رفت، به صراحت به نهرو نوشت که: «ماهیچگاه حاضر به پیوستن به افغانستان نبوده‌ایم. دولت افغانستان فقط می‌خواهد از اوضاع به‌وجود آمده، به نفع خویش استفاده کند.» (1)در جرگه‌ی بزرگ «بنو»، تمام رهبران ملی و مذهبی فیصله صادر کردند که: «نه هند می‌خواهند، نه پاکستان [نه افغانستان]، بلکه جمهوری بر بنای اسلامی می‌خواهند.» در ریفراندم ماه جون 1947م به نفع پاکستان رأی دادند. در جرگه‌ی بزرگی که در سال 1949م به نام پشتونستان در کابل تشکیل شد، اشتراک‌کنندگان پشتون و بلوچ با صدور قطعنامه یی، با پیوستن به افغانستان مخالفت کردند.

و به استناد صفحه های42و۳۴کتاب «ما و پاکستان»، در جرگۀ بزرگ جلال آباد (1949م) نیز روی استقلال خود پافشاری و آجندای مجلس مبنی بر پیوستن خود به افغانستان را رد کرده‌اند. مقاله‌ی تحلیلی سال 1963خان عبدالولی خان پس از برگشت از سفر کابل در واقع بازتاب نیات این جرگه بود که به آن اشاره رفت. تغییر قانون اساسی و انتخابات 1973م و ده‌ ها موارد دیگر، دال برعدم تمایل مطلق پشتون‌ها و بلوچ‌ها به افغانستان بوده است و تعدادی روشنفکران آنها که به واسطه‌ی پول و مدارک افغانی غرض تحصیل به اتحاد شوروی می‌رفتند.

خان که خواهان وحدت هند و مسلمانان بود برای وحدت هند تا آخر مبارزه کرد . نویسنده : جناح برایم گفت که هدف اساسی تلاش های او برای از خود سازی  خان و خدایی خدمتگاران بود ؛ زیرا به نظر جناح حمایت از هر گروهی غیر از خدایی خدمتگاران معنای تجزیۀ مسلمانان را داشت، اما جناح در عمل به این گفتۀ خود عمل نکرد. در حالیکه مسؤولیت بخش زیادی از دشمنی ها در سرحد به دوش جناح و پیروان او است .

در سال 1950 باشنده گان آنسوی خط دیورند دست به قیام بر ضد دولت پاکستان زدند. طیارههای پاکستان سرحد را بمباردمان کردند. در کراچی اعلامیه یی به نشر رسید که در آن آمده بود : در میان گروۀ حمله کننده گان سربازان افغانی نیز موجود بودند که در 30 سپتمبر مرز را عبور و وارد پاکستان شدند؛ اما زمانیکه سربازان پاکستانی با آنان رو به رو شدند، به بسیار سرعت عقب نشینی کردند. نمایندۀ شاه در ولسی جرگه گفت ... که یاید اصل آزادی و عدالت برای تحقق حق آزادی مردم آنسوی خط در نظر گرفته شود. حکومت افغانستان بصورت بسیار جدی انتظار دارد که این دشواری به شکل مسالمت آمیز حل گردد ؛ اما تا حال از آنطرف پاسخ قانع کننده نرسیده است. در آنزمان باشنده گان سرحد جرگه های محلی را تشکیل دادند که جرگه یی از افریدی ها به رهبری ایپی فقیر تشکیل داده بودند که یک شاخۀ آن در تیرا و شاخۀ دیگر آن در وزیرستان بود. این جرگه که ممثل تمام قبایل پشتون بود، بیرق آزادی شتونستان با بر افراشت و اعلامیه ای را از سوی اسامبلۀ مل پشتونستان صادر نمود که این اعلامیه کشور های اسلامی و سازمان ملل را مخاطب قرار داده بود. این اعلامیه در رادیو کابل خوانده شد. در این هنگام یک بار خبر مرگ خان منتشر شد؛ اما به زودی رادیو کابل آنر رد کرد. دولت پاکستان هم بوسیلۀ یک اعلامیۀ مطبوعاتی این موضوع را رد کرد.  خان در اپریل 1951 برای معاینات صحی به شفاخانۀ لاهور منتقل گردید. در این زمان آوازه های برای پیوستن او به دولت پاکستان منتشر گردید. غفار خان در یک اعلامیه گفت : زمانیکه او در زندان بود. به رهبری لیاقت علی خان سرپرست زندان برایم گفت که  آیا من حاضر به سهم گیری در دولت هستم یا آیا نظریه های من پیرامون جدایی هند و پاکستان تغییر کرده یا خیر . من به پاسخ دوم او گفتم : مانند زندانی ها نمی خواهم به بحث سیاسی بپردازم و در مورد پیوستن با دولت برای او گفتم : آنان از حکومت کردن به عنوان در دست داشتن قدرت و در حالیکه من حکومت را برای خدمت کردن قبول دارم. پس میان این دو خواست فاصلۀ زیادی  موجود است پس چگونه می توان این فاصله را از میان برد. پیش از این من چهار سال را در زندان سپری کرده ام .(4)

خان افغان می گوید که اوبرای آزادی هند از هیچ نوع فداکاری با کانگره دریغ نکرد و اما زمانیکه هند به آزادی خود دست یافت، از ما دست کشید . در می 1965 "وینو بابهیو" یک تن از آزادی خواهان هند برایش نوشت : من با این اظهارات بسیار متاسفم که بعد از آزادی هند در حصۀ شما خیلی بی عدالتی شد و شما در جمع  دوستان ما تنها باقی مانده اید ؛ اما با این هم شما تمام دشواری ها را با سینۀ فراخ تحمل مینمایید و مثال شام منبع الهام برای همگان قرار گرفته است . او در پاسخ نامۀ او نوشت : هر کاری که انجام میدهم وهر تصمیمی که برای خدمت کردن برای مردم خود اتخاذ مینمایم . دولت پاکستان برایم هندو خطاب میکند ؛ زیرا که من سال ها با کانگرس رابطه داشتم و اکنون به سوی فاجعۀ ناگهانی روان هستم .

در سال 1965 "وینوبا بهیو" به نماینده گی پیاری لال سنگه عازم کابل شد تا خان را ملاقات کند و همرای او ابراز راز نماید. خان در دسمبر  1972 دوباره از افغانستان به پشاور رفت که در آنجا حزب نشنل عوامی با حزب جمعیت العلما حکومت مشترک تشکیل داده بودند. ار وی به خوبی استقبال شد و فلم استقبالیه هم از سفر او تهیه شد. چند وقت بعد آن حکومت از بین رفت و بوتو اول خان را نظر بندو بعد زندانی کرد . فلم بازگشت او هم محو گردید . او در 1975 خواست تا دوباره به افغانستان بازگردد ؛ اما برای او اجازه داده نشد .(5) 

خان بعد از کودتای ضیاالحق از آزادی های بیشتری برخوردارد شد و در سال 1078 اجازۀ سفر به افغانستان را پیدا کرد . او در سال 1982 دوباره به پاکستان برگشت . خان جهاد افغانستان را نه جنگ اسلام وشیطان ؛ بلکه جنگ دو قدرت بزرگ می خواند . او مهاجران خواست که دوباره به افغانستان برگردند . دولت پاکستان دو باره فشار ها بر او را افزایش داد تا اینکه یک ماه بعد در سال 1984 دوباره به افغانستان بازگشت. او مدتی بعد در افغانستان وفات نمود و طی مراسم خوبی در جلال آباد به خاک سپرده شد . نجیب او را رهبر پشتون ها و یک مبارز عالی خطاب کرده و گفت که نظر به وصیتش باید در جلال آباد به خاک سپرده شود . روزی برای او گفته شد که سفری به هند نماید او گفت که هند بعد ازآزادی داعِیۀ او را ترک کرده و به کمک او نشتافت . از این رو علاقه یی برای سفر به هند ندارد . او در برابر این پرسش که برای جلب افکار عامه تمایلی برای سفر هند ندارید ؟ پاسخ داد که این بسته به روش حکومت هند است  . او در برابر سوالی دیگر که آیا نمی خواهد جنبش خدایی خدمتگاران را در هند توسعه بدهد ؟ جواب داد که هرگاه مردم هند خواسته باشند ، در این مورد دقت خواهد کرد  افزود این زمانی ممکن است جنبش یاد شده در سراسر پشتون نشین گسترش یابد.(6) 

پاکستان در اگست سال 1947 به استقلال خود رسید که 23 در صد کل خاک و 19 در صد جمعیت نیم قاره را بحیث یک کشور مسلمان در غرب و شرق هند احتوا میکرد . مردم سرحد با آزادی پاکستان چندان علاقمندی از خود نشان ندادند . سرجارج کننگههم که والی سرحد بود ، مراسم تحلیف را بجا آورد واما داکتر خان از سوگند وفاداری خود داری کرد . مسؤولیت مراسم به عهدۀ مسلم لیک سپرده شد و برای  داکتر خان اخطار داد که مسؤولت خود را خود بگیرد. داکتر خان فکر کردکه دسیسه یی در پیش  است . گفت که از او برای اشتراک در مراسم تقاضایی  نگردیده است ؛  بلکه از او خواهان استعفا گردیده اند. وی گفت که با عدم پذیرش من در صدد لغو وزارتش شدند. در 22  اگست 1947  وزارت داکتر خان به وزارت عبدالقیوم تبدیل شد . در سوم و چهارم سپتتمبر نشست  بزرگی در سر در یاب صورت گرفت که زلمی پشتون و خدایی خدمتگاران در آن اشتراک کرده بودند . در این نشست هر دو حزب پشتیبانی خود را برای دفاع از پاکستان ابراز کردند. لغو وزارت خان را به وزارت عبدالقیوم غیر دمو.کراتیک خواندند. در این نشست گفتند که خدایی خدمتگاران رابطۀ خود را بعد از آزادی پاکستان با کانگرس هند قطع کرده است. (7)

غفار خان در این نشست بازهم بر آزادی پشتون ها در امور داخلی شان تاکید کرده و گفت که باید بحیث یک بخش پاکستان شناخته شود. او با نام ان دبلیو اف پی که شامل 6 ولسوالی بود مخالفت کرده و مدعی بود که باید مانند سند و پنجاب ، پشتونستان برای پشتون ها واگذار شود. وی این موضوع را در اسامبلی قانون اساسی در کراچی مطرح کرد . خان در سال 1948 در اولین نشست پارلمانی پاکستان در کراچی اشتتراک و با قبول قانون اساسی پاکستان مراسم تحلیف را بجا  آورد. جناح او را به چای صبح دعوت کرد و در آغوش گرفت و برایش گفت که اکنون رویای او برای تحقق پاکستان واقعیت پیدا کرد. خان از جناح خواست تا به سرحد بیاید و با خدایی خدمتگاران آشنا شود. حناح هم خواست او را پذیرفت. (8)  غفار خان در اولین پارلمان پاکستان سخنرانی کرده و خواست که سؤ تفاهماتی را از میان بردارد که زمامداران پنجابی نسبت به خدایی خدمتگاران ارایه میکردند. وی گفت که او خواهان تجزیه و ویرانی پاکستان نیست و افزود که او خواهان بازسازی برای مردم خود هستم و هرگاه شما با این سخنان موافق هستید ، به صراحت اعلان میکنم : من و مردم من در خدمت شما هستند.(9)

خان غفار خان در 13می 1948 علان کرد  که رهبران پاکستان از تاسیس دموکراسی درآن کشور هراس دارند؛ زیرا این ها پاکستان را ملک خود شمرده  و آنرا برای منافع خود می خواهند . این ها اکثر شان مهاجر هستند و به ملت پاکستان تعلق ندارند . او در مورد جناح می گفت که او قاید اعظم گورنر جنرال پاکستان نمایندۀ مردم پاکستان نیست؛ زیرا او را ملکۀ انگلیس تعیین کرده نه ملت پاکستان ؛ پس مسؤولیت او هم به دوش مردم پاکستان نیست. برای مردم سرحد گفت که شما برای حاکمیت قرآن سال ها گریستید و دوستان خود را از دست دادید  و اما هیچگاهی در پاکستان عملی نخواهد شد. او باور داشت که رهبران پاکستان پیرو سیاست های قدیم  انگلیس هستند. وی میگفت که پاکستان یک کشور غریب است، ممکن نیست که زنده گی در آن مانند کشور های غربی باشد. او مثال های زیادی از خلفای اسلامی داده که چگونه با قبول زحمات برای مردم خود خدمت کردند. عمر گفت من مزدی را می گیریم که یک مزدور کار در شهر مدینه اخذ و حداقل زنده گی خود را بوسیلۀ آن تامین میکند.(10)

خان دولت پاکستان را بخاطر تجاوز هایش دربرابر حقوق بشری پشتون ها محکوم نکرد ؛ اما گفت دولت از پشتون ها سربازان اجیر درست کرده و آنان را برای  جنگیدن با برادران شان به  بلوچستان ، وزیرستان و کشمیر اعزام میدارد. وی از پشتون ها خواست که برای اخذ حقوق بشری خود از دولت پاکستان باید متحد شوند. وی درمورد ایوب خان که گویا او پشتون است ، گفت: او سعادت پشتون ها را نمی خواهد. هر روز پشتون ها از منطقه بیرون رانده می شوند تا با مردم شان رابطه نداشته باشند. وی گفت که مقامات بلند دولتی برای پنجابی ها سپرده شده و وضعیت اقتصادی پشتون ها خراب است. او تاکید کرد که پشتون ها تازمانی به مبارزات خود ادامه خواهند داد که به هدف خود برسند. وی گفت که او آرزو دارد تا قوم پشتون را از استبداد بیگانه رهایی بخشیده و برای آنان جهان آزادی را بسازد.  گاندی برای آخرین بار بعد از جدایی پاکستان برای خان گفت: از پاکستان ، پاکستان پاک بساز.  گاندی از او دعوت کرد تا به هند برود ؛ اما او دعوت او را قبول نکرد و در میان مردم خود باقی ماند . بعد از انتقال قدرت هم انگلیس ها بر پاکستان بویژه در سرحد سیطره  داشت. انگلیس برای دولت پاکستان دستور داد ته عفار خان را تجرید نماید. (11)

در زمان انتقال قدرت از بریتانیا به پاکستان ، داکتر خان در راس حکومت دبلیو اف پی قرار داشت که یک هفته بعد برکنار گردید.  برکناری او باوجود قطع رابطۀ خدایی خدمتگاران با کانگرس هند صورت گرفت . لیاقت علی خان ، غفار خان را هندو و خاین خواند. خان در فبروری 1948 وفاداری خود را با پاکستان اعلام نمود. بعد از این جناح گفت که حالا پاکستان بوجود آمد . پاچا خان برای جناح گفت که اعضای مسلم لیک شخصیت های خوبی نیستند. از وی خواست تا رهبری خدایی خدمتگاران را به عهده بگیرد تا در پاکستان یک دولت لیبرال  دموکرات  بوجود بیاید. خان با جناح به تفاهم رسد و اما تلاش ها برای ایجاد نفاق میان انان آغاز شد. این تلاش ها به موفقیت انجامید و بالاخره جناح گفت که به نسبت رهبری مسلم لیگ و بروکراسی بریتانیا با خان کار کرده نمی تواند. پس از آن خان در صدد پیدا کردن راۀ نو گردید و با رهبر شناخته شدۀ سیاسی سند حزب جدیدی را زیر نام جمعیت العوام را تاسیس کرد. او زمانیکه از سند به سرحد برگشت ، بعد از اعلام حزب جدید در سپتمبر 1948 بازداشت شد و 18 سال در زندان باقی ماند .  بعد از رهایی از زندان 5 سال را بحالت تحمیلی و 4 سال را به شکل تبعید سپری نمود و تنها یک سال فرصت برای فعالیت های آزادانه پیدا کرد و بس. غفار خان جنبش عدم تشدد را در سال 1930 بوجود آورد و دشواری های زیادی را در این راه متحمل گردید.(12)مرحوم عبد الغفار خان مبارز بزرگ نیم  قارهٔ  هند با صراحت ، متمایل به پیوستن به هند بود، نه افغانستان. حتا مشورهٔ  جواهر لعل نهرو را برای اعلام پیوستن به افغانستان قبول نکرد.داکتر خان صاحب برادر بزرگش که مدتی رییس حکومت ایالتی بود، طوری که در گذشته تذکر رفت، به صراحت به نهرو نوشت که: «ماهیچگاه حاضر به پیوستن به افغانستان نبوده‌ایم. دولت افغانستان فقط می‌خواهد از اوضاع به‌وجود آمده، به نفع خویش استفاده کند.» (1)

در جرگۀ بنودر 21جون سال 1947که در آن نماینده گان تمام قبایل اعم از آزاد ومحکوم و بلوچستان حضور و احزابی چون خدایی خدمتگاران ، جمعیت العلمای سرحد و زلمی پشتون نیر در آن حضورداشتند. فیصله کردند که قبایل نه با هند  و نه با پاکستان می پیوندد؛ بلکه می خواهند مستقل و آزاد باشد . این جرگه برای پشتیبانی از خواست های خود نماینده یی به کابل هم فرستاد و اما زمامداران کابل حمایت کامل نکردند.گاندی در مورد دولت آزاد زیرنام پشتونستان گفت : این جنبش باید ادامه پیدا میکرد؛ زیرا این جنبش خیلی نیرومند است .

     اخبار دان از بازگشت خان از دهلی نوشت: کانگره کمک های خود را برای خان بند کرد. خان از این گزارش خیلی متاثر گردید و از گاندی رنجید. وی  برای گاندن نوشت که من روی پرداخت نا نپرداختن کمک ها فکر نمیکنم؛ اما از این متاثرم که چیز های زیادی نادرست در آن نوشته شده است. وی به ادامه نوشت : من با شما برای دریافت یک راۀ مسالمت آمیز صحبت کردم و اما بدبختانه که به توافقی دست نیافتیم. هر چه باشد لحن دان طوری نیست که یک توافق درست را رهنمایی کند.

خان پس از یافتن پاسخ سرد از سوی رهبران هند درپیوند به پیوستن به هند، نظرش تغییر کرد و خواهان پشتونستان مستقل شد. چنانکه خان نشستی را در 21جون 1947بهاشتراک اعضای کمیتۀ پارلمانی کنگرۀ سرحد ، خدایی خدمتگاران و زلمی  پشتون به ریاست خان امیر محمد خان برگزار و چنین فیصله صادر گردید: دولت آزاد پشتون برای تمام پشتون ها تاسیس می شود . قانون اساسی آن بر مبنای دموکراسی اسلامی وعدالت اجتماعی تهیه می شود . این قطعنامه از تمام پشتون ها خواست تا متحد شده ، از آن حمایت به عمل آورند و به اقتدار هیچ غیر پشتون را قبول نکنن . (13)خان در 24جون1947اعلامیه ییرا به نشر رسانید که خواهان آزادی کامل سرحد شده بود. وی اشتراک در رایگیر هند و پاکستان را رده کرده و خواهان دولت مستقل و آزاد پشتون ها بود. وی در 27جون 1947برای پشتون ها گفت که او فیصله کرده است تا پشتونستان را تاسیس نماید که در آن پادشا حاکمیت نداشته و نماینده گی از دولت مستقل پشتون ها نماید و تمام پشتون ها در آن حاکمیت مشترک خواهندداشت . وی افزود که بعد از آن با تمام کشور های اسلامی رابطه خواهندداشت . وی به ادامه گفت که آیا افغانستان ، عراق وایران دولت های جداگانه ندارند . در ششم جولای رایگیری آغاز شد که سراولف کارو والی سرحد متقاعد گردیدو امور ولایت برای سیر راب لوخرت سپرده شد . در 18جولای رایگیری در سرحد به پایان رسید و 289244تن برای  الحاق با پاکستان و 2874تن برای الحاق با هند رای دادند . خدایی خدمتگاران از رای دادن خود داری کردند و از فیصلۀ آنان بصورت منظم حمایت به عمل آمد و دست به تظاهرات زدند. (14)خان که خواهان کمک های اخلاقی ، اقتصادی و سیاسی ازهند بود تا آخر عمر خواهان دوستی هند با افغانستان بود . ولی خان فرزند 71 سالۀ او نیز به داعیۀ پدر خود در مورد دوستی هند و افغانستان وفا دار است . راجیف گاندی در 8 می سال 1988 از اقدام تازۀ شوروی برای حل اوضاع افغانستان استقبال کرد و اقدام گورباچوف را خوب خواند و در این رابطه با شوروی در تماس بود. شوروی بعد از خروج نیرو هایش از افغانستان برای مجاهدین نیز سلاح داد. این زمانی بود که کانگرس امریکا کمک هایش را برای مجاهدین متوقف گردانیده بود. امریکا در سال 1987، 710 ملیون دالر برای مجاهدین افغان را کمک کرد. (15)

وفات خان ضایعۀ بزرگی برای کشور های هند و پاکستان بود . خان نه تنها برای خدایی خدمتگاران ؛ بلکه برای تامین صلح و وحدت میان هر دو کشور تلاش های زیادی نمود. راجیو گاندی گروهی ازداکتران را به رهبری  داکتر کی پی متهور داکتر خودش برای معالجۀ خان توظیف کرد و او را توسط امبولانس نخست وزیری به  شفاخانه رساندند . بعد تر راجیوگاندی و سونیا گاندی خانمش از وی عیادت کردند . آنان ساروج خپندی وزیر صحت را وظیفه دادند تا برای معالجۀ خان توجه جدی نماید . حکومت داکتر متخصص قلب بی کی گویل را برای تداوی خان توظیف کرد . خان به تاریخ 14اگست سال 1987 از شفاخانه خارج و برای فرزندش ولی خان تسلیم داده شد  و چاشت 16 اگست سال 1987 بوسیلۀ طیاره به طی یک مراسم خاص به پشاور منتقل گردید. خان در اکتبر سال 1940 باری برای اشتراک در نشیت کمیتۀ کاری کنگرس به حیدر آباد سفر کرد . ولی خان با دختر نواب رستم جنگ فیروزه عروسی کرد. (16)خان بعد از آزادی پاکستان 16 سال را در زندان سپری کرد و رهبران هند را بخاطر ملیت گرایی شان تقبیح کرد . خان از او خبر نداشت . داکتر خان زمانی والی سرحد بود و یک سیاستمدار زیرک بوده و گفته می شود که هرگاه او زنده می بود ، شاید نیم قاره تجزیه نمی گردید . وی به ضرب چاقوی مرد ناشناسی در لاهور کشته شد. خان با خانوادۀ محمد یونس رییس ادارۀ تجارت هند رابطۀ نزدیک داشت و هم کسی نمی فهمید که برادزادۀ خان مریم دختر داکتر خان برادر بزرگ غفار خان درهند زنده گی میکرد که 25 سال پیش وفات نمود و خانم جسونت سنگ یک مارشال هوایی هند بود . خان تا آخر  عمر بر ضد ملت گرایی مبارزه کرد . با آنکه او موفق به جلوگیری از تجزیۀ نیم قاره نگردید. (17)

خان عبدالولی فرزند غفار خان در ماههای اخیر صدارت داوود خان به  کابل ‌آمد و بعد از بازگشت به پشاور مقاله یی پیرامون پیشرفت های پاکستان و عقب مانده گی های افغانستاننوشتکه در قسمتی از آن چنین آمده است: در کالج دخترانهٔ دانشگاهٔ پشاور به تعداد ۹ هزار مصروف آموزش اند؛ در حالیکه در دانشجویان دانشگاهٔ کابل شامل پسر و دختر از دو هزار تن بیشتر نیستند. آیا ما( پشتون ها ) جانب افغانستان باشیم یا جانب پاکستان ؟ (۱۰) رادیو کویته در ۵ فبروری ۱۹۶۳ اعلامیه ییرا از سوی عبدالولی خان رهبر خدایی خدمتگار به نشر سپردو در آن تبلیغات دولت شاهی افغانستان در مورد پشتونستان را ادعای ارضی بیهوده خواند و آنرا تقبیح کرده بود و در ضمن گفته بود که هرگا تبلیغات دولت افغانستان قطع نگردد٬ طوفان بزرگی از میان پشتون های پاکستان (بر ضد افغانستان ) بیرون خواهد شد. (۱۱)

عادلشاه خان یکی از محققان پشتون تبار در دانشگاهٔ نیوزیلند نوشته است: پشتون های پاکستان زمانی مخالف تشکیل پاکستان و خواهان دولت مستقل بودند٬اما امروز یکی از قوی ترین شرکا در سلسلهٔ مراتب (هیراراشی)دولتی پاکستان به شمار می آیند. پشتون ها با حدود ۱۵ در صد جمعیت پاکستان ۲۵ در صد ارتش نیم ملیونی پاکستان را تشکیل داده اند. از زمان آزادی پاکستان تا کنون دو رییس جمهور غلام اسحق خان ٬ جنرال ایوب خان دیکتاتور نظامی پاکستان و چهار لوی درستیر از میان پشتون های ماورای سرحد بر خاسته و ادارهٔ‌ سیاسی و نظامی این کشور را به عهده گرفته اند.  (۱۲)آنسوی سرحد دو بار در رای گیری سال ۱۹۴۷ و در رای گیری قانون اساسی پاکستان درسال ۱۹۷۳ الحاق خود را به پاکستان اعلان کردند. بعد از جدایی پاکستان در سال ۱۹۷۳پشتون های ماورای سرحد به قانون اساسی رای داده و در تشکیلات صوبه یی پاکستان صوبه سرحد و بلوچستان را پذیرا شده و حتا اصراری بر گذاشتن نام پشتونستان نکردند. دو حزب ناسیونالیست خان ولی خان کابینهٔ‌ بلوچستان و با جمعیت العلمای اسلام کابینهٔ ایتلافی را در  صوبه سرحد تشکیل داد. (۱۳)  (18)

گاهی هم طوری واقع  شده که رابطۀ کابل با پشتون های آنسوی سرحد حتا تحولاتی را درکابل در پی داشته است. چنان که داوود در یک مذاکرات مخفی با نارضیان پشتون و بلوچ از آنان خواست تا ۳۰ اپریل ۱۹۷۸ برابر به ۱۱ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی افغانستان را ترک کنند. اجمل ختک یکی از سران جدایی طلب پشتون می نویسد: داوود به ما گفت که نباید تشویش به خود راه دهید؛زیرا ما حقوق خویش را در  حکومت ضیاالحق به دست خواهیم آورد . ما برایش گفتیم که ضیا مرد متقلب و دغل باز است ٬ ما بر نمیگردیم . وی اظهار داشت که از خیانت داوود افسران پشتون به سرعت آگاه شده و به امین کمک کردند که شبکهٔ زیر زمینی را در قوای مسلح افغانستان توسعه بدهد .

افغانستان در طول تاریخ از زمان تجاوز انگلیس به نیم قاره تا تشکیل پاکستان میزبان مخالفان بریتانیا و حکومت های پاکستان بوده است. چنانکه پشتون ها و بلوچ های ناراضی آنسوی خط مانند، اجمل ختک و سایرین در افغانستان به سر می بردند و از سوی حکومت های افغانستان حمایت می شدند. بیشتر آنان در زمان ریاست جمهوری ضیاالحق دوباره به پاکستان رفتند. حکومت ضیاالحق از حمایت گروه های اسلامی پاکستان برخوردار بود که یک  ایتلاف را به رهبری مولانا مفتی محمود پدر مولانا فضل رحمان تشکیل داده بودند. از همین رو بود که ضیاالحق برای خان غفار خان و سایر رهبران پشتون اجازه داد تا به پاکستان بروند و از امنیت سیاسی برخوردار باشند. بر رغم آن که افغانستان کمک های فراوان مالی به رهبران آنسوی سرحد نموده است و دو مکتب به نام های رحمان بابا و خوشحال خان بابا از سوی دولت های پیشین افغانستان تاسیس شده بود که بیشتر شاگردان آن را باشنده گان آنسوی سرحد تشکیل می داد. اما با تاسف که بر رغم حسن نیت زمامداران افغانستان هیچ گاهی رهبران و مردم آنسوی سرحد از خان غفار خان تا ولی خان و مفتی محمود، مولانا فضل رحمان و سمیع الحق و اجمل ختک و نورانی و غیره تمایلی برای پیوستن به افغانستان را نداشته اند. اما در این سوی خط بوده اند و هستند که از این خط بحیث ابزار استفاده کرده اند و حکومت های ناتوان و فاسد را زیر نام حمایت از داعیۀ  پشتونستان بر مردم افغانستان تحمیل کرده اند که با تاسف تا کنون ادامه دارد. این گونه حمایت ها نه تنها تمایل آنان را برای پیوستن به افغانستان جلب کرده؛ بلکه به گونه ای به بهای بازی با سرنوشت آنان تمام شده است. هرچند باشنده گان آنسوی سرحد بار بار پیوستن خود به پاکستان را اعلان کرده اند و اما برای التیام یافتن همیشگی این زخم خونین و رفع تنش میان پاکستان و افغانستان، برای باشنده گان آنسوی خط دیورند فرصت داده شود که خود انتخاب کنند که با پاکستان می مانند و یا با افغانستان و یا مستقل. هرچند آنان بار ها حمایت شان را از پاکستان اعلان کرده و هیچ تمایلی برای پیوستن به افغانستان نداشته  و ندارند. ذهنیت نپیوستن به افغانستان آنقدر در میان باشنده گان آنسوی دیورند نهادینه شده که حتا حالا به حساسیت برای آنان بدل شده است. در زمان مهاجرت پشتون های سرحد بدون آن که بدانند، برای ما کابل خطاب می کردند و زمانی که حکومت نجیب سقوط کرد. آنان برای ما می گفتند که کابلیه ولی  نه زی کابل آزاد شود. وقتی که ما برای شان می گفتیم، نه  تنها پشاور، بلکه تا اتک مربوط به سرزمین های افغانستان است. آنان در برابر این سخنان ما واکنش نشان داده و می گفتند: زه مله خبره ختمه ده.

 

منابع و رویکرد ها:

 

1 - پشتونستان خواهی عامل تباهی افغانستان ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۷۹٬۲۹ می

2 - حدمتگار ، شمارۀ 228

     3 - پشتونستان خواهی عامل تباهی افغانستان ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۷۹٬۲۹ می

4 - خدمتگار ، شمارۀ 270 ، 5 فبروری

5 - خدمتگار ، شمارۀ 272 ، 7 فبروری

6 -  ، شمارۀ 273 ، 8 فبروری

7 - خدمگار ، شمارۀ 285، 26 فبروری

8 - خدمتگار ، شمارۀ 286 ، 28 فبروری

 - خدمتگار ، شمارۀ 286 ، 28 فبروری

10 - شمارۀ اول مارچ ؛  خدمتگار ، شمارۀ 298 ف 2 مارچ

11 - خدمتگار ، شارۀ 291 ،  5 مارچ

12 - خدمتگار ، شمارۀ 293 ، 7 مارچ

  13 -  خدمتگار ، شمارۀ 348، 14می

 14 - خدمتگار ، شمارۀ 350ف 16می  

15 - خدمتگار ، شمارۀ 274 ، 9 فبروری

16 - خدمتگار ، شمارۀ 327 ، 18 اپریل

17 - خدمتگار ، شمارۀ 329 ، 20 اپریل

     18 - پشتونستان خواهی، ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۰٬۲۹می

 

 

  

 


بالا
 
بازگشت