مهرالدین مشید

 

عدم همکاری صادقانۀ  اسلام آباد باکابل سبب نگرانی واشنگتن شده است

زمان پیوستن کشور های همسایه به کاروان مصالحه در کابل رسیده است

حال که نیرو های امریکایی در حال خروج از افغانستان هستند. امریکایی ها تصمیم قطعی برای خروج نیرو های شان از افغانستان دارند و در کابل هم پس از امضای توافقنامه میان آقایان غنی و عبدالله آماده گی های لازم برای آغاز گفت و گو های بین الافغانی برای پایان جنگ چهل سالۀ افغانستان گرفته شده است. بر کشور های همسایۀ افغانستان بویژه پاکستان و ایران است تا از تروریست پروری ها وخشونت آفرینی ها در افغانستان دست بردارند و نه با ترغیب؛ بلکه با وادار کردن طالبان برای مصالحه با حکومت و مردم افغانستان، گام های بلندی برای استقرار صلح و ثبات در افغانستان بردارند و به کارون مصالحه در کابل بپیوندند و  تلاش های شان را صادقانه و بدون ریا در این زمینه متمرکز بسازند. البته با این چشم داشت که روزگاری این مصیبت دامن افغانستان را رها خواهد کرد و بعید نیست که برمصداق این سخن "چاه کن در چاه است" و آتشی را که آنان در افغانستان دامن زده اند، زود است که روزی دامن خود شان را بگیرد و آنگاه دست کم رویی برای امیدواری به کمک پیش مردم افغانستان داشته باشند.

در این تردیدی نیست که تاریخ کشور ها هر از گاهی ورق می خورد و این ورق خوردن ها نشیب ها و فرازها دارد که همه حکایت از زنده گی ملت ها در زمان رفاه و آرامش یا جنگ های خانمان سوز داخلی و برخاسته از تهاجم کشور های خارجی دارد. از مطالعۀ درس های تاریخ فهمیده می شود که جنگ ها بیشتر عامل خارجی دارند و مداخلۀ کشورهای خارجی سبب درگیری و نزاع داخلی در کشور ها شده است. ممکن تنش های داخلی هم گاهی عامل جنگ های داخلی بوده و اما زمانی درگیری های داخلی به درازا کشیده که مخالفان داخلی یک حکومت از سوی خارجی ها حمایت مالی و نظامی و سیاسی شده اند. گاهی هم  این دو لازم و ملزوم یکدیگرمی شوند. به گونۀ مثال تهاجم شوروی به افغانستان سبب بی ثباتی افغانستان گردید و در حالی که افغانستان پس از کودتای داوود با توجه به اشتباۀ تاریخی او در معرض بی ثباتی قرار گرفت و در برابر قیام نهضت اسلامی افغانستان قرار گرفت و اما به زودی موفق به سرکوب آن شد. دلیل عمده اش عدم حمایت مردم از آن نهضت بود و در ولسوالی هایی که اعضای این نهضت قیام کردند، از سوی مردم آن ولسوالی ها آگاهانه و یا ناآگاهانه سرکوب شدند. دلیلش حمایت نشدن نهضت اسلامی و نبود پایگاۀ مردمی آنان بود. اما در زمان تهاجم شوروی دیدیم که آنان موفق به حمایت مردم شدند و پشتوانۀ مردمی پیدا کردند. دلیلش داشتن انگیزه بود و از انگیزۀ ضد شوروی سود بردند. این پشتوانه بود که قیام اعضای نهضت اسلامی  بر ضد حکومت تحت حمایت شوروی را تداوم بخشید. اکنون طالبان هم حضور امریکا در افغانستان را بهانه قرار داده و افراد نافهم و بی سواد را به دنبال خود کشانده اند. شاید شنیده باشید که در صفوف طالبان افرادی هستند که حتا کلیمۀ طیبه را هم نمی فهمند. در حالی که در زمان تهاجم شوروی قیام در برابر تجاوز شوروی آگاهانه بود و نیرو های رزمی مجاهدین را صدها دانشجو و دانش آموز و کارمند ملکی و نظامی حکومت تشکیل می داد. از لحاظ ساختاری این بزرگ ترین تفاوت فاحش میان نیرو های رزمی مجاهدین و طالبان تلقی میشود. استخبارات کشور های منطقه بویژه پاکستان و ایران هم از همین خالیگاه چه دیروز و چه امروز سود بردند و دیروز حماسه آفرینی های مجاهدین را زیر نام تجاوز شوروی قربانی اهداف شوم و ضد انسانی خود کردند و حتا با مداخله های آشکار حقانیت جهاد مردم افغانستان در برابر شوروی را زیر پرسش بردند و اما امروز به بهانۀ حملۀ امریکا در افغانستان از طالبان یعنی از این رباط های استخباراتی استفاده می کنند که از خود اختیار و اراده ندارند، مانند گودی های کوکی و رباط ها به فرمان خارجی ها عمل می کنند. از سویی هم طالبان به بهانۀ حضور امریکا توانسته اند تا در کنار کمک های مستقیم پاکستان، ایران و روسیه منابع مالی دیگری در کشور های خلیج برای جنگ خود پیدا کنند. در این میان پشتیبانی پاکستان و ایران از طالبان معلوم است که نخستین اهداف راهبردی خود برضد هند و دومی هم جنگ نیابتی با امریکا را در افغانستان به پیش  می برد. امریکایی ها هم به این نکته متوجه شده اند و درک کرده اند که ضعف آنان در افغانستان در چه چیزی نهفته است. چنان که ترامپ رئیس جمهور در این اواخر گفته است، حضور امریکا در افغانستان به سود طالبان است و بدین و به بهانۀ این جنگ پول بدست می آورند. این که ترامپ چگونه پس از نوزده سال جنگ و وارد شدن خسارات هنگفت به امریکا این سخنان را گفته است که تاکنون در حدود سه هزار سرباز این کشور در این جنگ کشته شده و درحدود نهصد تریلیون دالر دراین جنگ هزینه کرده و بیشتر از 140  تریلیون دالر هم در بخش های نظامی و بازسازی به افغانستان داده است. ممکن هم ترامپ خواسته تا شکست افتضاح بار امریکا در افغانستان را با این سخنان پنهان کند و بر بازی های  استخباراتی و هزار پهلوی کاخ سفید در افغانستان پرده بکشد.

هر طوری که است، امریکا تصمیم جدی برای خروج از افغانستان را دارد و از تصمیم های شتاب زدۀ ترامپ فهمیده می شود که شاید امریکا بر اهداف استراتیژیک  پیشین خود که همانا ماندن در افغانستان بود تا از برتری جویی های اقتصادی چین و تفوق طلبی های نظامی روسیه پیش گیری کند، تجدید نظر  کرده باشد و ممکن هم شکست و ریختی که کرونا بر اقتصاد امریکا وارد کرده است و از سویی هم قرضداری های امریکا از مرز نوزده هزار میلیارد دالر و کسر بودیجۀ اش هم از سرحد 1500  میلیارد دالر عبور کرده است. این ها دست به دست هم داده توان رویارویی جهانی امریکا را به چالش کشیده است. مانور امریکا با آسترالیا بدون جاپان و کوریای جنوبی پرده از راز های ناگفته ای بیرون کرد که توانایی های راکتی چین را با راکت بورد بیشتر از پنخهزار کیلومتری به نمایش نهاد. در کنار این تلاش های مشترک روسیه و چین و ایران برای ایجاد پول مشترک که بتواند، جانشین دالر شود. این ضربۀ محکمی بر پیکر مالی امریکا است و بر بازار های بورس امریکا تاثیر ناگوار برجا می گذارد که بهای دالر در بازار های دنیا کاهش قابل توجهی خواهد نمود. تردیدی نیست که این تحولات تازه و تحولاتی که در شرف وقوع اند، بر تصمیم امریکا در پیوند به خروج نیرو هایش از افغانستان تاثیر حتمی دارد. مگر  امریکا بپیش از این نمی فهمید که نظامیان پاکستان طالبان را کمک می کنند و طالبان حیثیت بازوی ارتش پاکستان را دارد@@@@ پس حالا چگونه شده است که ادارۀ استخباراتی پنتاگون تحت نام دی آی ای تازه در یک گزارش تحقیقی گفته که یافته های این اداره نشان می دهد که پاکستان هرچند طالبان را برای گفت و گو ترغیب کرده است و اما هیچ گاهی فشار لازم را بر طالبان وارد نکرده است تا دست از خشونت ها برداشته و با حکومت و مردم افغانستان وارد مصالحه شوند. این در حالی است که سرتاج عزیز سه سال پیشتر در یک گفت و گوی بی پیشینه و غیر مترقبه پرده از پنهان کاری های پاکستان برداشت و گفت که پاکستان نفوذ کافی بر طالبان دارد، زیرا خانواده های آنان در پاکستان است و رهبران شان از خدمات صحی در پاکستان برخوردار هستند.  از سویی هم از سال ها پیش بدون سو مقام های امریکایی به تکرار گفته اند که شبکۀ حقانی بازوی ارتش پاکستان است و کشور های اروپایی از گذشته ها بدین سو هم صدا با حکومت و مردم افغانستان بوده اند و گفته اند پناه گاه های طالبان در پاکستان است و موجودیت این پناه گاه ها را سبب احیا و بقای طالبان خوانده اند. مگر امریکایی ها نمی دانستند که پاکستان در افغانستان دنبال اهداف راهبردی و عمق استراتیژی در رقابت با هند است. پس اظهارات ترامپ مبنی بر این که حضورنیرو های امریکایی به سود طالبان است، بهانه ای است برای خروج و پرده پوشی بر شکست افتضاح بار امریکا در افغانستان. آشکار است که  این خروج بر تمامی معادله بندی های سیاسی و نظامی و اقتصادی در منطقه تاثیر جدی برجا می گذارد.

حال که امریکا تصمیم قطعی برای خروج از افغانستان اتخاذ کرده است، بر همسایه های افغانستان بویژه پاکستان و ایران و پس از آن بر روسیه است  تا در چوکات روابط سیاسی و اقتصادی و نظامی جدید منطقه ای مناسبات جدید را برقرار و با تجدید نظر درروابط گذشته، روابط منطقه ای شان را در حوزه های مختلف از سر تعریف نمایند. کشور های همسایۀ افغانستان باید فهمیده باشند و درک کرده باشند که یک افغانستان باثبات بحیث محور اتصال کشور های منطقه برای همکاری های منطقه ای در عرصه های گاز، انرژی  برق و نقل و انتقال کالا ها بحیث کانال ترانزیت برای آنان سودآور تر از هر رویکرد تروریست پرورانه است. اما با تاسف که کشور های همسایۀ افغانستان هیچ گاهی حاضر به همکاری صادقانه با افغانستان نشده اند و بر سیاست های تروریست پرورانۀ پاکستان چشم پوشی کرده اند. چنان که چهار نشست چهارجانبه میان افغانستان، پاکستان، روسیه و چین بی نتیجه ماند. دلیل بی نتیجه ماندنش تعهد شکنی ها و وعده خلافی های پاکستان بود و روسیه و چین در برابر تعهد شکنی های اسلام آباد لب به سکوت نهادند. به گزارش روزنامه های امریکایی پاکستان هیچ گاهی نخواسته با افغانستان در رابطه به صلح همکاری صادقانه نماید و از  موجودیت مخفی گاه های طالبان است انکار می کند و درصدد نفوذ در روند صلح افغانستان است.  چنانکه پاکستان توانست، در توافقنامۀ امریکا با طالبان نفوذ کند. در این معاهده تمامی امتیازات به طالبان داده شده، از جمله خروج امریکا و هم پیمانانش در چهارده ماه از افغانستان  به استثنای بخش دیپلوماتیک آنها، رهایی پنجهزار  زندانی طالبان، بیرون شدن نام طالبان از لیست سیا در ظرف  سه ماه، صراحت و وضاحت توافقنامه به سود طالبان، نقش امریکا برای گفت و گو های بین الافغانی بحیث تسهیل کننده، ذکر نشدن رابطۀ پاکستان با طالبان، چشم پوشی از پناه گاه های تروریستان در پاکستان و ذکر نام امارت اسلامی هفد ه بار نوشته شده است،  اما در این میان یک امتیاز به امریکا داده شده، یعنی عدم استفادۀ خاک افغانستان برضد امریکا. از همین رو بود که در این معاهده به مخفی گاه های طالبان و موجودیت رهبران شان اشاره ای نشده و از مداخلۀ این کشور در افغانستان چشم پوشی شده است. پاکستان هرازگاهی خواسته تا از افغانستان بحیث فشار برضد هند استفاده کند و هدف ازجنگ نیابتی این کشور در افغانستان انتقام گیری از هند است.

شگفت آور این است که در غیاب حکومت و مردم افغانستان، در این معاهده امتیاز به طالبان و پاکستان داده شده و اما فرصت برای افغانستان، فرصتی که با توجه وضعیت آشفته در کابل امکان استفاده از آن کم است و ترس آن می رود که این فرصت در کابل به چالش بدل نشود. از این فرصت ها زمانی کابل استفاده کرده می تواند که سیاست های انحصار گرایی و شخصی و قوم محور را ترک کند، با ارجحیت دادن به کیفیت و نه کمیت یک تیم کارا را برای گفت و گو آماده کند که هم با زبان سیاست آشنایی داشته باشد و هم سیاست مسکو، تهران، پیکنگ و اسلام آباد در مورد افغانستان را بداند و از بازی های پشت صحنه آگاهی داشته باشد. این در حالی است که پس از شانزده ساعت از امضای توافقنامه داکتر عبدالله به ارتباط فرستادن یک هیأت به دوحه بدون مشورۀ  او گفت که ارگ هنوز از انحصار طلبی دست بردار نیست.

تنها پاکستان در صدد نفوذ در توافقنامۀ صلح امریکا با طالبان نیست، بلکه روسیه و ایران نیز این هدف را دنبال می کنند. چنانکه این دو کشور شاخه هایی از طالبان را حمایت مالی و تسلیحاتی می کنند و چنان که گزارش هایی به نشر رسید که روسیه برای طالبان در غرب افغانستان دوربین های شبانه و سلاح پیشرفته سپرده اند. موضع چین هم در پیوند به پاکستان سازش کارانه است؛ زیرا چین با پاکستان قرارداد همکاری های اقتصادی به ارزش بیش از 42 میلیارد دالر را امضا کرده است که پروژۀ بزرگ آن پروژۀ " یک راه یک کمربند " است که با عبور از بلوچستان چین را از طریق بندر کراچی به اروپا وصل می کند. این در حالی است که نه تنها امریکا و کشور های اروپایی؛ بلکه بیشتر از آنان روسیه، ایران و چین بهتر می دانند که عامل به درازا کشیده شدن جنگ افغانستان موجودیت لانه های تروریستی در پاکستان است که از سوی نظامیان پاکستان اداره می شوند.

تنش ها در کابل مثلی که نگرانی های شدید میان مردم افغانستان را برانگیخته بود، کشورهای همسایه بویژه پاکستان، روسیه، چین وایران نیز از آن در ظاهر ابراز نگرانی می کردند و آنان ازامضای توافقنامه میان آقایان غنی وعبدالله ابراز حمایت کرده و از آن استقبال نمودند. اند و اما حکومت و مردم افغانستان بررغم آنکه این اظهارات کشور های یادشده را به دیدۀ شک می نگرند، از آنان توقع دارند رویکرد های دو پهلو و فریبکارانۀ شان را در پیوند به افغانستان کنار بگذارند. حالا که نیرو های خارجی در حال بیرون شدن از افغانستان هستند. پس بر کشور های همسایۀ افغانستان است تا این کشور را برای رسیدن به صلح صادقانه همکاری کنند و به کاروانی بپیوندند که در کابل به حرکت درآمده و امیدواری ها برای آغاز گفت و گو های بین الافغانی را افزایش داده است. از سویی هم نیرو های خارجی در حال خروج از افغانستان هستند. حال به کشور های همسایه است تا در راستای صلح با عزت در  افغانستان گام های صادقانه بگذارند. طالبان را وادار به صلح با حکومت و مردم افغانستان نمایند و در صورت انکار آنان از مذاکره، بر آنان فشار آورند  و اجماع منطقه ای را در راستای ایجاد تفاهم مشترک برای صلح افغانستان تقویت کنند. این در صورتی ممکن است که ایران و روسیه از حمایت های شاخه هایی از طالبان به رهبری ملا ذاکر، ملا یعقوب، ملا رسول  و ملا منان  را که در مخالف با هیبت الله قرار دارند، دست بردارند. اختر منصور که رابطۀ نزدیک با ایران  و روسیه داشت، مورد خشم امریکا و پاکستان واقع شد و امریکایی ها او را در سرحد ایران ترور کردند. به همین گونه دست برداری پاکستان از پشتیبانی طالبان با توجه به نفوذ قابل توجهی که بر آنان دارد و آنان را میزبانی و مدیریت می کند، برای پایان جنگ و تامین صلح و ثبات در افغانستان نقش تعیین کننده دارد. با خروج نیرو های امریکایی از افغانستان دیگر برای کشور های همسایۀ بهانه ای برای مداخله در افغانستان و کمک به تروریستان باقی نمی ماند. بنا بر این بهتر خواهد بود تا آنان با رویکردی تازه توانایی های کمک به تروریزم را برای تامین صلح و ثبات در افغانستان به کار ببرند. زیرا کشور های همسایه در یک افغانستان با ثبات در فضای تعامل و تعادل سیاسی خوب تر و بیشتر به اهداف اقتصادی شان رسیده می توانند. در این تردیدی نیست که جنگ افغانستان برای حلقاتی در پاکستان و ایران و روسیه درآمد زا باشد و اما با منافع ملی آنان در تضاد قرار دارد. پس بر نیرو های صالح و نخبگان این کشور ها است تا برای حفظ منافع ملی شان دست نیرو های جنگ طلب را قطع کنند. در غیراین صورت کشور های همسایۀ افغانستان بدانند که بازی با تروریزم خطرناک تر از بازی با اژدها است و به فرنگشتاین بدل می شود. زیرا تروریستان مار هایی اند که حتا آنان هم از نیش زدن شان درامان نیستند که سال های سال آنان را در آستین های خود نگاه کرده اند.

 

 


بالا
 
بازگشت