ا. پولاد

 

کورخود بینای مردم

دروغ و دیده درائی یک حدی دارد، آقای ترامپ رئیس جمهوربرحال ایالات متحده درشکل و ظاهروجودی وبیو لوژیک خود همچون رئیس های جمهوردیگر ایالات متحده امریکاست، اما سوال من درین جاست که با وجود شباهت های طبیعی با همتایان سلف خود چرا بیشتر از دیگران دروغ میگوید؟ یا اینکه دروغ دران سرزمین نهادینه شده است؟ اگر چنین باشد مردم جهان بائیست این نهاد را ویران کند ورنه فساد شان تمدن والای بشر را به گند می کشاند

چرا کشورهای عربی همه بجزسوریه درمقابل دروغهای ترامپ سرتائید می جنبانند؟ مگر این روش درنهاد و خلقت شان نهفته است؟ که من به آن باورندارم.

چرا کشورهای عربی حین اعلامیه ها، بیانیه ها، صحیت ها و نوشته ها در امورسیاسی، اقتصادی، اجتماعی ونظامی خود مستقیم یا غیر مستقیم از بیراهه روی های امریکا چشم پوشی میکنند؟

وزیر امور خارجه قطر از تحریم ها علیه ایران و سیاست‌های عربستان وامارات به عنوان عناصر ایجاد بی‌ثباتی در منطقه یاد کرد که من ازان سپاسگذارم، اما  کم ازکم تنها من با این یاد آوری نا مکمل وزیر خارجه

قطرهمراه نیستم. درست است اما مکمل نیست. چنین یاد کردن ها به معنی پوشاندن چهره اصلی شیطان بزرک و شرارت پیشه جهانی است

صاحب نظران میگویند: " چوگفتی، دلیلش بیار." آقای وزیر خارجه که سخنان سیاسی جهانی و مهمی را انگشت گذاشته ای، اما چه مانعت بود که از دم ماربگیری وکله این افعی را که مایه اصلی شرارت جهانیست به فراموشی بسپاری؟

جهان را جرج دبلیو بوش به آشوب کشاند. او بیشرمانه ایران، کوریای شمالی وعراق دوران صدام را محور شرارت در جهان آنهم در سال ۲۰۰۲ درکنگره امریکا نامید. به این هم بسنده نکرد کوباُ، لیبیا، سوریه و به گفته خودش امثال اینها که به معنی بودن کشورهای دیگر را نیز در ذهن داشت به اشاره یاد اوری کرد. خلف او (اوباما) که با هزاران وعده و وعید به ریاست جمهوری رسید چند روز اول را با رفتن به مصر و جامع الاظهر مصر و دیداربا نلسن ماندیلا و ... گذشتاند. اینهم علتی داشت و آن رسیدن به جایزه بین المللی نوبل بود که رسید.

بعد ازان چه کرد؟ بجان تونس و مراکش افتاد و وقتی زمینه را مساعد دید ویاران اروپائی خود را مایل به آن کاری که قدرت پشت پرده دولت امریکا بود و هست یافت د ست بکار شده و کشورآرام و دور از همه مشکلات جهانی را مانند خفاشان موردحمله قرار داده و ازبین برد که تا امروز لیبیای آرام دوران معمر القضافی به لا نه تروریستان امریکائی یعنی داعش و القاعده قرارگرفت. امروزهم دولت امریکا به هزاران حیله و فریب دولت سعودی را تاراج میکند. نه تنها تاراج بلکه با استفاده از عدم آگاهی و نداشتن پایه مردمی آنها سران مزدور آن کشور را با حلقه اسارت در گردن به پای نتنیا هو و مانند او دیگر چاکران اصلی ایات متحده میکشاند.  ایالات متحده همین حالا کشورهای شرق میانه رابه بهانه ایران و ترس ازین کشور آرامیکه تا امروز به هیچ کشوری تعرض نکرده و بر خلاف داعش را که بانی کشتارجمعی جهانیان ومردم شرق میانه وبعضا" اروپائیان بود مانع ازیپیشروی شان گردید تا اینکه روسیه مجبورا" درست بکارشد و به کمک ایران شتافت و آنرا از بیخ وریشه، نه اشتباه کردم زیرا ریشه اش خود امریکاست که تا حال منبع فساد جهانیست.همچنان بنا به  تحریک و مسلح ساختن ایالات متحده صدام جاه طلب به ایران یورش برده و هشت سال جنگ را به مردم آن مرزبوم تحمیل کرد

ایالات متحده امریکا بیشتراز هژده سال است که بنام جنگ با تروریست ها درافغانستان مشغول کشت کوکنار و دزدی یورانیم استان هلمند آن کشورو مصروف دربدام انداختن معادن (آهن، لاجورد، زمرد، مرمر، لیتیوم، سنگ کرومایت،نفت، طلا،  وغیره که همین حالا هم مصروف بردن آنها است و همچنان مانندکفتار قابو میکشد تا قرار داد مس عینک را که با دولت چین بسته شده است ازآنها بقاپد.)  ایالات متحده با هواپیماهای بدون مارک و سیا چون سیاهی های خودش بخاک( خراسان که تا زمان رسیدن پای انگلیس به آنجا نام داشت) وبا یک اشاره احمدشاه درانی که نام پتان هندی را ازسرنامه واژه افغان گرفته ونام قوم جنگجوی سابقه دار را درقاموس افتخارات این سرزمین ثبت کرد،بدبختانه امروز کسانی از همان قماش زبان وطن ما به کمک کشوردست نشانده خود پاکستان که نامش مانند قصر سفید آلوده ازسیاه کاریهاست ودراصل پایگاه شیطانی انگلیس است که ازقدرت مبارزمشهورجهانی مهاتما مهندراس گاندی به شیطنت نمایده وجاسوس خود محمد علی جناح خارج ساخت، گروه هائی را بنام طالب و تا اندازۀ داعش، آن نام پربها را درین اواخر برزمین زده است و با این نیرنگ انگلیس میخواهد انتقام آن ننگ و شکست را که چندین بار پوزش بخاک مالیده شده است بگیرد وتا اندازه ای هم گرفته است آنهم به کمک و زورامریکائی که پشتیبان اسرائیل صهیونیت و انگ لیس(کاسه لیس) همان انگلیس هائی که زمانی طایفه انگلیس اصلی متعرض به سرزمین سرخ پوستان را اشغال وجرینموی مدافع سرزمینش را مانند شرم کاری های نا مردانه و جاهلانه خود کشتن بی شرمانه ارنستوچه گوارا، الیسس آلنده، شاعرانقلابی چلی، پاتریس لوممبا ودیگران مانند دکتورمصدق وطنپرست وصدها انسانی که از خیابان های اروپا و امریکا دزدیدند ویا علما و دانشمندان علوم سانسی ایران یا مجاهدین مدافع وطن مارا که شغالان دیگر انگلیس را ازوطن ما رانده وبه سرزمین خود شان با دم بریده و حالت جولیده دوباره فرستاد امروز نسل جدیدش را ازپسمانده های دزدی های خود که چون گرگان گرسنه درین دنیای جنگلی که قانون جنگل دران استوار است میخواهد به نوابرساند واین نوا را بیشترازیورانیوم، لیتیوم،زمرد وغیره مواد زیر زمینی سرزمین ما با چوکره خود انگلیس تقسیم کند.

اعضا شکست خورده داعش را از سوریه به افعانستان دیسانت میکند. همین هواپیما ها بود که مدت ها طالبان را مسلح ساخته وسبب تقویه جنگ شان میگردید. حالا داعش را که مانند القاعده خودش ساخته است برای نسل کشی درافغانستان هر روز دیسانت میکند تا نفوس این کشور را که بسیار کم است وقسمت زیاد آن فرار کرده و یک قسمت دیگر آن کشته شده بصورت دسته جمعی بشکل جوقه جوقه بکشد. اگر باور ندارید بمبارد های امریکائیان را دران سر زمین حساب کنید که چند شفاخانه، چند مجالس عروسی که مردم آن کشور با عنعنان خود هزارها نفر در یک عروسی اشتراک میکنند همچنان بمباردمان مکاتب قریه ها و زمین های زراعی را کشته وویران کرده است؟ این اعمال زاده تجریه دیرین امریکائیان است، زیرا این شرارت را در زمان نسل کشی سرخ پوستان یعنی مردمان بومی امریکا رزیلانه آموخته اند و همین پلان در سرزمین

استرالیا نیز به کمک دو کشور محورهای شرارت یعنی انگلیس و ایالات متحده نسل بسیار محدود آن قاره را از بین برده و با شترهای مردمان افغان آن سرزمین را آباد و بعد آبادی همان مردمان همکار خود را با شترهای شان ازبین برده و دارائی های شانرا تصاحب کردند.

درشرق میانه نیزبه کمک همین کشورهای شرق میانه مانند سعودیها و دیگر عمال نادان شان سوریه و یمن را بخاک یکسان کرده اند. پس بانی خرابی در جهان همین دو کشورمحورشرارت یعنی انگلیس و امریکاست. کشورهائی که فکر میکنند این محورهای شرارت حامی شان است.  از روی حماقت شان آنها را به میدان میکشند و هرآنچه هست سر شان بار میکنند و بالاخره در میدان ملامتی آنها را رها کرده و خود با قاچاق دارائی های شان نیک نام به لانه های خود بر میگردند. این ها اند عناصر ایجاد بی ثباتی به کمک عربستانی ها. کاربادار های شانرا روی نوکران شان حساب نکنید.

درحقیقت محورهای شرارت در کره خاکی ما انگلیس، ایالات متحده امریکا و شورهایی که حلقه غلامی این کشورها را نا دانسته به دوش میکشند میباشند نه کشورهائی که تلاش دارند تا این زور گویان چهار قرنه جهانی را بجای شان بنشانند و نظام نوین مردمی را بر بشر حاکم سازند.

من درپانزده سالگی کتابهای دینی ازاصل مذهب سنی را فراگرفته بودم، درهجده سالکی ازروی کنجکاوی کتاب بایبل را که با دو جزیعنی تورات و انجیل بود با فرقه ها و تاریخ آنها آغازکردم. در سن بیست وسه سالگی با اینکه خانه بدوش تنها وازلیلیه پوهنتون برآمده بودم شامل کاردر وزارت پلان شدم. در همین زمان به کتابهائی که درزمان کارم که بیشتر ازیکسال نبود(آریانا افغان هوائی شرکت ) به کمک یک مدیر(کونتردایرکتور) که خود یک هندوو از دوستان بسیار سابقه من بود که امید وارم تا هنوز زنده باشد به هندوستان سفر کردم و درآنجا به ریشه های ادیان هندو، برهمن، بودا و کانفسیوس جستجو کردم، دربازگشت به وطن معلوماتها و کتابهائی را که با خود آورده بودم درمورد هرکدام ازادیان چیزهائی نصیبم شد که روی آن قدرت مقایسه را توانسته بودم کسب کنم. درین زمان با دوستی از سرزمین مرد خیز پنجشیربنام (ابراهیم سامل)که درزمان مکتب که او کتابدارکتابخانه مرکزی وزارت معارف بود و من هر روز برای مطالعه آثار تاریخی میرفتم آشنا شدم. این آشنای خردمند و رفیق دوست بسا کتابهائی را که میتوانست بدست بیاورد برای مطالعه من میداد. به اینصورت توانستم معلوماتهای دینی بسا ادیان را به دست آرم، درهمین زمان که شاگرد دانشگاه اقتصاد بودم سامل نیزشامل همین دانشگاه شد که نسبت فشار فامیل که او فرزندان کوچک بسیار داشت نتوانست تحصیل را ادامه دهد. من که بسیارعلاقه به اقتصاد، حقوق، ودیگرعلوم اجتماعی نداشتم و بنا به عدم شناخت ونداشتن فامیلی که به کمک آنها حد اقل آرامش میداشتم با بسیار بی علاقه گی توانستم دپلوم آن رشته را به دست آرم ودر وزارت پلان شامل کارشوم

درهمین زمان کتاب نهجۀ البلاغه که در بین هموطنان شیعه مروج است نیز به دست من رسید و به آن مذهب نیزآگاهی حاصل کردم. زمانیکه شامل کار در وزارت پلان شدم تاریخ افغانستان را که نوشته مرحوم فیض محمد کاتب هزاره آن شیرمرد هنرو تدبیربود و ازطریق زنده یادعلی احمد خرم رئیس سرمایه گذاری وزارت پلان که من مسئول مدیریت سرمایه گذاری آنجا بودم واو بکارم بسیارعلاقه داشت به من امانت سپرد که نمیدانم ازکجا به دست آورده بود با قلم بسیار زیبای نستعلیق نوشته شده بود اما افسوس که کامل نبود و اگر هم میبود امگان مطالعه آن اثر بی همتا و صخیم ممکن شده نمیتوانستم، اما بازهم چیزهای لازم و به درد خورکشورم را توانسته بودم مطالعه کنم. زمانی شدکه ازطریق هیآت تفتیش دیوان محاسبات صدارت به وزات خارجه جهت بررسی اسناد ودفاتر حسابی آنها موظف شدم درآرشیف آن وزارت به کمک یکی از وطندارانم که درآنجا کارمیکرد بعضی اسناد را دیدم که اگربنویسم تاریخی بس نیشخند و مسخره ای بوجود می آید که در تمام دنیا مضحکه عالم میشویم. این همه مضحکه ها در کتاب آن جناب ثبت شده بود. بازهم افسوس که نه کتاب مکمل آن جناب را خوانده ام و نه اسناد کافی را نسبت نبودن وقت و امکان خارج کردن آن اسناد ونه ازضیقی وقت تمام جزئیات آنها را خواندن و بخاطرداشتن امکان را ازمن صلب کرده بود.

چرااین همه چیزها را در مورد خود نوشتم؟ برای اینکه من همیشه در مورد ادیان و مذاهب مینویسم. با معلوماتی که درمورد ادیان دارم میتوانم برای دوست داران مطالعه بنویسم، حتی به فرمایش دوستان که مطالعه را عادت دارند میتووانم به همان فرمایش شان تا سرحد توان بنویسم. با اینکه تاریخ ما اززمان بعد ازمرگ مرحوم میرویس خان هوتک به یک کارزارو صحنه شادی بازی شباهت دارد اما میتوان زمانه های خوبی چون دوره شاه زمان نواسه احمد شاه درانی، کمی دوره امیرشیرعلی، کمی دوره امان الله با نواقص زیاد که بعضا" آقای لطیف پدرام در بیانات خود یاد میکند و ناگفته نماند که غلوهم میکنداما درستی در صحبتش بیشتر دیده میشود تا غلوزمانهایی را دید. خارج ازین باید اعتراف کرد که خیلی مردم بیچاره و ازهم پاشیده ای هستیم. درین راه مطاله کتاب (افعانستان در مسیر تاریخ) ما را به زمانه های دور کشورما صادقانه آشنا میسازد. اما کتاب شادروان فیض محمد کاتب هزاره دقت های زمانه های هوتکی ها ، سدوزائی ها و محمد زائی هارا چون آشپز ماهری ازچلوصاف میکشد.

درمورد زمان احمدشاه درانی بهتر است که کتاب جواهرلعل نهرو را خواند(نگاهی به تاریخ جهان) باید ازخاطر نرود که نوشته های کشوری که زیرسلطه کشوردیگری میرود با همه ظلمی که به آنها شده بیشتر با غرض و عقده توام است، اما بسیار حقایق زنده تاریخ را در مورد احمد شاه درانی و لشکرکشی هایش میتوانید بدست آرید. به ویژه که نوشته های او را با تاریخهای سیاسی و اجتماعی افغانستان که مورخین افغان نوشته اند مقایسه کنید خواهید یافت که عین روند را میروند با کمی خود خواهی وجانب داری، مورخین ما هم بجزغلام محمد غبارهمه دیگر همان جانب داری ها را بیشتر از جواهر لعل نهرودرنوشته های خود تبارز داده اند.

با این نوشته ازخوانندگانیکه علاقه داشته باشند درمورد تاریخ و ادیان وسیع تر معلومات به دست آرند حاضرم بصورت مختصر و لازم آن بنویسم.  نوشته بسیار پرپیچ و پر ازمباحث دور ازموضوع خواننده افغان را هم خسته میسازد وهم خود نویسنده به بسا جاهائی میپردازد که دور از واقعیت و بی ربط میباشد. به این اساس اگر تفصیل کارداشتید مهربانی کرده بصورت مختصر دروتساپ من بنویسید اگربه این نتیجه رسیدم که باید مکل سرنخ نوشته خود را شروع کنم واکر با یک مختصرحل شود در همان پیامک میتوانم به جواب دوست خود بپردازم. درقسمت تاریخ ید طولائی ندارم و میتوانم به جوابهای دوستانی که ازتاریخ کمتر آگاهی دارند ویا میخواهد تنها شاخه هائی از تاریخ کشورما ویا تاریخ اطراف کشور ما را بدانند بنا به سوال شان موضع را یا در نوشته خود بشکل یک مضمون در سایت وزین وا نترنتی آریائی ویا در پیامک فیسبوکیبصورت مختصر خواهم نوشت. درمورد سیاست درافغانستان به ویژه مبارزات سیاسی مردم افغانستان در سه صد سال اخیر میتوانم نوشته های مستندی را ارائه دهم، زیرا من کتابی را بنام مبارزات سیاسی مردم افغانستان در دوصد سال اخر روی دست گرفتم اما تکمیل کرده نتوانستم، علت آن هم نرسیدن دست به به  اسنادی که نوشته های من را تائید میکرد. اما کسانیکه این اسناد را داشتند نه سند را به من نشان دادند ونه عکس یا کاپی از اسناد را در اختبارم گذاشتند اعم از اشخاص آشنا و دوستان و یا ادارات دولتی به ویژه وزارت خارجه افغانستان. به این اساس نوشته های تاریخی مبارزات سیاس سه صد ساله وطنم برای من به قیمت صرف وقت و بیهوده نویسی تمام شد. هجده سالم بدون هیچ نتیجه ماند و من را از نوشتن هم مایوس ساخت. اینک بعد ازهشت یا بیشترسال دوباره خواستم بنویسم امید است مثمرثمری کردد.

 

 

 


بالا
 
بازگشت