بصیرهمت

  بصیر همت

برگردان :از مجله مسایل بین المللی

شماره :سپتامبر – اکتوبر  2020

 

زوال و انحطاط جهانی دین

در قرن بیستم چنین بنظر میرسید که دین در حال رشد و نموی بیشتری است .سقوط کمونیزم و سیستم اتحاد شوروی یک خلای ایدیولوژیکی را بجا گذاشت ،مگر این خلا توسط مسیحیت ارتدوکس در روسیه و سایر کشورها وسرزمین های برخاسته از فروپاشی  اتحاد شورووی پر شد .با انتخاب جورج دبلیو بوش ، یک مسیحی پروتستانت، که باور مذهبی خویش را پنهان نمی نمود، چنین تصور میشد که مسیحیت پروتستانت چون یک نیروی سیاسی در کشور ایالات متحده در حال رشد است، مگربا وقوع حادثه یازدهم سپتامبر توجه عمدهبه اسلام سیاسیدر سراسر جهان معطوف گردید .

ده سال قبل من و همکارم ( نویسنده این مضمون)داده ها و شاخص ها در مورد روند دینداری را که شامل نتایج سالهای 1981 تا 2007 میگردید ، در 49 کشور جهان بشمول برخی سرزمین های فرعی چون ایرلند شمالی،مورد ارزیابی و تحلیل قرار دادیم. مگر هیچگونه شواهدی در مورد رشد جهانی دین نیافتیم .داده های  سروی نشان میدهد  که در حالیکه اکثریت مردم کشور های توسعه یافته که دارای در امد مالی با لا اند کمتر مذهبی اند ،مگر از جمله 49 کشوری که سروی انجام شد ، 33 کشور در طی سالهای 1981 تا 2007 بیشتر مذهبی شده بودند که شامل اکثریت کشور های سابق مربوط اتحادشوری ، اکثریت کشور های توسعه یافته ، حتی برخی کشور های دارای درامد مالی بالا میگردید.

با وجود نظر سکالرها و پژوهشگران در مورد اینکه رشد تمدن و اگاهی بیشتر علمی میتواند باعث زوال دین و مذهب گردد، یافته های سروی ما طی سالهای 1981 تا 2007نشان داد که  صرف این عامل نمیتواند باعث  زوال مذهب یا نابودی ان گردد. مگر از 2007 به بعد وضع با سرعت تعجب اوری تغیر نمود ، از 2007 تا 2019، اکثریت قریب به اتفاق کشور ها ی  که مورد مطالعه و سروی قرار گرفت ، از جمله 49 کشور سروی شده ، به تعداد 43 کشور کمتر مذهبی شدند .البته  زوال عقاید مذهبی منحصر به کشور ها و جوامع دارای در امد بالا نبوده بلکه در سراسر جهان چنین زوال عقاید مذهبی دیده میشود .

تعداد مردمی که مذهب را دیگر یگانه منبع امید و حمایت و معنی زندگی نمیدانند روز تا روز ازدیاد می یابد . حتی در ایالات متحده ، کشوری که زمانی در جهت اثبات اینکه یک جامعه رشد یافته از لحاظ اقتصادی ،میتواند یک جامعه مذهبی نیز باقی بماند ،کشور نمونه محسوب میشد، حالا در زمره کشور های رشد یافته و ثروتمندی شامل شده که مردمش روز تا روز از عقاید دینی و مذهبی بدور شده میروند . گرچه برخی از محافظه کاران مذهبی به این باور اند که زوال دین و مذهب  به سقوط نظم اجتماعی و اخلاق عمومی می انجامد .مگر شواهد و مدارک پژوهش ها صحت این هشدار را تایید نمی نمایند .ارزیابی ها نشان میدهد که  ،کشور های که کمتر مذهبی اند در واقعیت کمتر با فساد همراه اند و جرایم و قتل و قتال در این جوامع نسبت به کشور های که بیشتر مذهبی اند کمتر است . یقینا هیچ مذهبی در واقعیت امر پیروانش را به ارتکاب جرایم تشویق نمی نماید ، بلکه انها را از ان نهی می نماید . مگر انچه که واقعیت است  اینست که، با پیشرفت جوامع ، زمانیکه بقا حیات بیشترو امن تر  میگردد ،سن متوسط عمربالا میرود و امید به زندگی افزایش می یابد ،قتل و سایر جرایم و خشونت ها در جامعه کاهش می یابد  .یقینا در جوامعی که این فاکت های تامین حیات رشد می یابند ،میبینیم که مردم کمتر به امور دینی و مذهبی روی میاورند .و یا بعبارت دیگر مذهب در این جوامع روز تا روز زوال می یابد .

در اکثریت کشور های که مورد بررسی و سروی نخستین ، 1981 تا 2007 ،قرار گرفتند،چنین نشان میداد که باورمندی و اعتقاد  مردم به خدا در سطح بالا قرار داشت . این باورمندی به خدا، در کشور های که بعد از فروپاشی اتحاد شوروی قد بر افراشتند بیشتر بنظر میرسید . بعنوان نمونه :

از سال 1981 تا 2007، این باورمندی به خدا  بطور متوسط دربلغاریا از رقم 3.6 به 5.7 رسید.در روسیه این رقم از 4.0 به 6.0 رسید. تا حدودی این رشد منوط به عوامل عمده ای چون بدتر شدن وضع اقتصادی و ناهنجاری های جسمی و روانی که در این جوامع بعد از فروپاشی اتحاد شوروی بوجود امد ،میگردید.در حقیقت ، رشد باورمندی مذهبی و دینی در جوامع این کشور ها میتوانست خلای ایدیولوژی حاکم قبل از سقوط کمونیزم را پر نماید . طی سالهای فوقالذکر باورمندی دینی در برخی کشور های پیشرفته جهان خارج از بلاک شوروی نیز چون برازیل، مکسیکو و افریقای جنوبی رشد نمود . از سوی دیگر در همین زمان در اکثریت کشور های پیشرفته ای که مردم دارای درامد سطح بالا بودند باورمندی دینی گراف نزولی داشت .

از سال 2007،به بعد، روند دوری از دین بسیار چشمگیر بوده است . تقریبا در هر کشور با در امد بالا، دین همچنان به زوال و افول تدریجی خویش ادامه میدهد و در عین زمان در تعداد زیادی از کشور ها ی فقیر یکجا با اکثریت کشور های سابق بلاک شوروی باور های دینی مردم رو به زوال رفت . از 2007 تا 2019، تنها 5 کشور بیشتر مذهبی گردیدند . درحالیکه تعداد زیادی از کشور های که مورد ارزیابی قرار گرفتند در جهت مخالف باورمندی های دینی قرار داشتند .

کشور هند ،کشور استثنایی در الگوی کلی زوال دینی است .دوران ارزیابی و سروی ما مصادف به بازگشت قدرت حزب نشنلیست بهاراتیا جنتا پارتی بود که میخواهد هویت ملی را با هویت مذهبی و دینی در هم امیزد .دولت نندرا مودی از سیاست های تبعیض امیز در برابر ادیان و مذاهب دیگر دفاع می نماید .خاصتا در برابر جامعه کثیر از مسلمانان هند ،از چند  قطبی نمودن جامعه و دامن زدن به احساسات دینی حمایت می نماید .

دراماتیک ترین تغیر در مورد دوری از  ارزش های دینی در میان مردم امریکا رخ داده است . از 1981 تا 2007 ،ایالات متحده از جمله مذهبی ترین کشور ها در دنیا محسوب میگردید و تغیر باورمندی مردم در امور دینی در سطح نهایت پایین قرار داشت . مگر بعد از 2007 ایالات متحده ، طوریکه ارقام و شاخص های سروی نشان میدهد ،در  جمله کشور های شامل گردیده که بزرگترین تغیر و حرکت را در دوری از دین و مذهب دارند  . و اکنون ایالات متحده در جمله یازدهمین کشور دارای کمترین باور های دینی  شامل گردیده است .

متفکرین با نفوذ جهان چون کارل مارکس ،ماکس ویبر، ایمیلی دورکیم ،چنین می اندیشیدند که رشد اگاهی علمی باعث زوال باور های دینی و مذهبی میگردد ، مگر در عمل چنین نشد، برای تعدادی از مردم ، باور های دینی بیشتر جنبه عاطفی و احساسی دارند، نسبت به تعقلی و شناختی .در تاریخ بشر ، همواره دین این اطمنان را داده است که گردانندگی جهان ، هستی و نیستی ، مرگ و زندگی در حیطه نیروی بالاتر ای انسان و جهان است که اگر از این قدرت والا و معصوم و قوانین و هدایات وی اطاعت گردد رستگاری نصیب بشر خواهد شد .در جهانی که  مردم غالب اوقات در قحطی و محرومیت و مصیبت و نا امیدی بسر میبرند دین و مذهب برای چنین مردمانی یاری میرساند تا در برابر نا امیدی ها ، عدم اطمنان به حال و اینده و در برابر اظطراب و نگرانی مقابله نمایند .

ارزیابی هابیانگر انند که ، زمانیکه انکشاف اقتصادی و رشد تکنولوژی صورت گرفت و مردم روز بروز قادر گردیدند تا از قحطی دور شوند ،امراض کشنده ساری و همه گیر را تداوی نمایند و یا از خود دور سازند و خشونت را سرکوب نمایند ، اینجاست که کمتر به امور دینی و مذهبی و در مجموع الاهیات وابسته میشوند و کمتر علاقمند محدودیت های اجتماعی و فرهنگی میگردند.

زمانیکه نا امنی وجودی یا عدم اعتماد به نفس کاهش می یابد و امید به زندگی بیشتر  میگرددو کشور ها به سطح بالای ایمینی امنیتی میرسند ،باور های سیکولاریستی جای باور های دینی را میگیرند ، مگر سیکولاریزم در هر جایی که باشد به یکبارگی چون سمارقی نمیشگفد . حتی معمولا این روند گاهی  یخ میبندد  و گاهی هم میتواند بخودی خود تا یک نسل دیگر  به عقب برگردد.

سیکولاریزم بصورت تدریجی از قرن نزدهم به بعد جایش را در جوامع باز نمود . نخست در کشور های اروپای غربی، امریکای شمالی ، جوامعی که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی ایمن بودند جان گرفت و بعدا به سایر کشور های جهان توسعه یافت . عوامل دیگری نیز  فراتر از افزایش فرصت های رشد اقتصادی و فناوریوجود دارند که کاهش تدریجی  دین  و باور های دینی را سبب میشوند .  در امریکا ،سیاست هاگاهی  عامل کاهش دینداری میشود .از دهه 90 حزب جمهوریخواه امریکا با اتخاذ سیاست محافظه کارانه مسیحی در مورد ازدواج همجنسگرایان، سقط جنین و سایر موضوعات فرهنگی سعی در کسب پیروزی داشت  .مگر این جذابیت سیاسی برای رای دهندگان دیندار نتیجه ای نداشت جز اینکه رای دهندگان دیگر بویژه عده ای از جوانان را از دینداری دور میساخت .

یکبار بطور کلی چنین تصور میگردید که باور های دینی دیدگاهای سیاسی را شکل میدهندنه برعکس، مگر شواهد اخیر نشان میدهد که این اتفاق میتواند به شکل دیگری پیش رود . مطالعات پنل(اطلاعات و داده ها  در مورد رفتار ، سلوکوباور های مردم را ارایه میدارد )نشان داد که بسیاری از مردم ابتدا دیدگاهای سیاسی شانرا تغیر میدهند ،بعدا دیدگاهای دینی شان افول می یابد .

طی قرون متمادی دین بمثابه نیروی برای انسجام اجتماعی عمل کرده است و در جهت کاهش جرم و کمک همه جانبه در جهت انطباق قوانین و دوری از اعمال ناهنجار اجتماعی یاری رسانده است .  از این لحاظ این قابل درک است که محافظه کاران مذهبی از این نگران اند که هر گونه کناره گیری افراد جامعه از باور های دینی و مذهبی جامعه را به بی نظمی و بی ثباتی، گسترش ناهنجاری های اجتماعی و ازدیاد جرایم سوق میدهد . مگر ارزیابی و شواهد شگفت اور در این زمینه نشان میدهد که این نگرانی محافظه کاران دینی دقیق و قابل تایید نیست . از سال 1993 تا کنون سازمان دیدبان شفافیت بینالمللی ،فساد نسبی و صداقت دولت ها و بازرگانان را در سراسر جهان مورد بازرسی و ارزیابی قرار میدهد و همه ساله این سازمان جهانی شاخص ها و اطلاعات در مورد فساد را در بخش های دولتی در 180 کشور جهان ارزیابی و درجه بندی می نماید . این شاخص های اطلاعاتی و یا داده های معلوماتی این امکان را میسر میسازد تا رابطه دقیق میان فساد و مذهب را معین سازد .

مطابق این داده های سازمان شفافیت بینالمللی ،ایا فساد در مجموع در کشور های که درانها باور های دینی و مذهبی مسلط است بیشتر است یا در کشور های که مردمانش کمتر باور هایدینی دارند ؟

جواب اینست که :کشور های که بیشتر دینی و مذهبی اند ،دارای فساد گسترده نسبت به کشور های سیکولار اند .از جمله کشور های واقع در شمال اروپا ،کشور های اسکاندنوی،که دارای اندیشه های بالای سیکولار اند کمترین فساد را دارند. برعکس کشور های که در سطح بالای بینش و باور های دینی قرار دارند ،چون بنگله دیش ،عراق، تانزانیا و زیمبابوی در گیر فساد بیشتر اند . واضح است که دینداری بذات خود مایه فساد نمیشود ، مگر واقعیت جهان امروز اینست که کشور های دارای اقتصاد و در امد مالی پایین و دارای سطح پایین ایمینی فزیکی ،بیشتر متمایل به باور های دینی و دارای سطح بالای فساد اند .دین ممکن است مردم را بیشتر انظباطی و یا تادیبی سازد ، مگر باعث کاهش فساد نمیگردد. گرچه شگفت اور بنظر میرسد، مگر ارزیابی ها نشان میدهند که  میزان قتل و کشتار در مذهبی ترین کشور ها ده برابر بیشتر از کشور های است که کمتر مذهبی اند و یا باور های دینی شان کمتر است  .   ( گرچه استثنا" برخی کشور های فقیر ی هم به ندرت وجود دارند که میزان قتل و کشتار در انها در سطح پایین خویش قرار دارد . ).مگر بصورت کل میتوان گفت که کشور های مرفه که مردمانش دارای رفاه اجتماعی بیشتر اند ،اجرای نورم های حقوقی و قوانین باعث گردیده تا مردمان این کشور ها نسبت به کشور های فقیر بیشتر احساس امنیت نمایند .

این گفته ها بدین معنی نیست که دینداری بذات خود باعث قتل و کشتار میگردد،اما هم جنایت و هم دینداری بعنوان یک معارضه بزرگ توام با سطح پایین امنیت همراه است . شواهد و فاکت های که  در نتیجه سروی های مختلف و ارزیابی های گوناگون بعمل امده چنین نشان میدهند که جوامع مدرن ، در صورتیکه  مذهب و دین انانرا گرفتار نکند ،به هرج و مرج و پوچگراییروی نخواهند اورد . مگر در واقعیت امر همیشه چنین نبوده است . در جوامع اولیه دهقانی زمانیکه اکثریت مردم به مشکل میتوانستند زنده بمانند و با دشواری میتوانستند خود را از گرسنگی نجات دهند ، دینداری و مذهب یگانه وسیله موثر در جهت حفظ نظم و انسجام جامعه بود .مگر مدرنایزیشن جامعه را تغیر داد.زمانیکه دینداری سنتی افول می نماید،چنین  بنظر میرسد که مجموعه از نورم های نیرومند اخلاقی جهت پر نمودن این خلا در جامعه ظهور می نماید .ارزیابی پروژه"بررسی ارزشهای جهانی " که یک پروژه جهانی ریسرچ است و همه وقته روند تغیرات در جهت باور ها،  ارزشهای دینی، فرهنگی و اجتماعی را بررسی می نماید، نشان میدهد که مردمان  کشور های در سطح بالای ایمنی رفاه و سیکولاریزم بطور فزاینده ای به  ازادی بیان، انتخاب ازاد ،  تاکید روز افزون بر حقوق بشر تحمل پناهندگان و افراد خارجی در کشور شان، حمایت از محیط زیست ،برابری جنسی و سایر ارزشهای انسانی اولویت میدهند .

ادیان سنتی میتوانند در جامعه معاصر کنونی بطور خطرناکی تفرقه انداز باشند .زیرا همه ای ادیان ذاتا میخواهند نورم هاو قواعد دینی را بعنوان ارزشهای مطلق ارایه و بر جامعه تحمیل نمایند .همانطوریکه اختلافات تاریخی میان کاتولیک ها ،پروتستانت ها ،مسیحیان و مسلمانان نشان داده است جامد بودن هر سیستم اعتقادی مطلق میتواند موجب عدم تحمل متعصبانه گردد. ارزیابی  های متواتر و گوناگون این اصل را تایید مینماید که رشد و انکشاف جوامع از کشاورزی به صنعتی و رشد اگاهی و دانش مردم باعث کاهش اهمیت دین و دینداری در زندگی روزمره مردم گردید ه و این جوامع کمتر مطیع و فرمانبردار رهبران مذهبی و دینی و سایر نهاد های مذهبی میگردند . بنظر میرسد که این روند همچنان ادامه می یابد .گرچه اینده  را نمیتوان بصورت دقیق و همه جانبه پیشبینی نمود .

بعنوان نمونه ، امراض مدهش و ساری ، چون وایروس کرونا، که باعث کاهش ایمنی وجود مردم میگردد میتواند احساس مردم را درجهت  باور های دینی تغیر دهد. در صورتیکه امراض ساری چون کرونا زمان گیر گردد و یا جوامع در یک بحران نامعلوم اقتصادی دچار گردند ، در انصورت است که تغیرات فرهنگی دهه های اخیر ممکن شکل دیگری بخود گیرد .اما این تغیر بعید بنظر میرسد، زیرا  ادامه روند قدرتمند ، بلند مدت فناوری ، رشد روز افزون  تکنالوژِ ی، ارتقا سطح زندگی مردم ،افزایش متوسط سن و امید بیشتر به زندگی باعث دوری بیشتر مردم از دین و مذهب میگردد.

یکی از مهمترین عامل در عقب سیکولاریزاسیون تحول نگران کننده در مورد نورم های حاصل از باروری و زاد و تولد انسان  میباشد . طی  قرنهای  متمادی در اکثر جوامع ، باور های حاکم بر پایه  زایش هرچه بیشتر نوزاد ، رقم پایین طلاق و دوری از سقط جنین و تنفر از همجنسگرایی  استوار بود . نوشته ای کتاب های مقدس مربوط به ادیان با نفوذ جهان در حالیکه باهم تفاوت های زیادی دارند ، مگر تقریبا همه ادیان باورمند و حامی جدی باروری هرچه بیشتر مادران و تولد روز افزون نوزادان در جامعه اند . در دنیای مرگ و میر در سطح بالای نوزادان و پایین بودن سطح عمر که تا همین اواخر حاکم بود یک زن بطور متوسط 5 تا 8 نوزاد بدنیا میاورد تا فقدان جمعیت را جبران نماید. مگر در جریان قرن بیستم در تعدادی از کشور ها سطح مرگ و میر نوزادان بطور چشمگیری پایین امد و در عوض سطح میانگین عمر و امید به زندگی بیشتر ارتقا یافت  ونیاز  جامعه دیگر به نورم های سنتی فرهنگی فروکش نمود .

مگر این پروسه یکباره  رشد نکرد . ادیان بزرگ جهانی نورم های حامی باروری را بعنوان قوانین اخلاقی مطلق ارایه داده و سرسختانه در برابر هرگونه تغیرات مقاومت مینمودند . مردم به تدریج از اعتقادات مسلط و باور های که از دوران کودکی در مورد جنسیت و نحوه رفتار جنسی   به انها باور مند شده بودند دست کشیدند .مگر زمانیکه یک جامعه به اندازه کافی به سطح بالای رفاه اجتماعی و اقتصادی و ایمنی امنیتی خود برسد میبینیم که این باور ها در میان مردم بخصوص جوانان کاهش می یابد .و ایدیا ها روش ها و نورمها در مورد بارداری ، جنسیت، طلاق و سقط جنین و همجنسگرایی به سرعت تغیر می نماید .

داده ها و اطلاعاتی از جانب پروژه "بررسی ارزش های جهانی "طی سالهای گذشته نگاه اجمالی به یک تحول عمیق دارد . در این نظر سنجی که بر مقیاس درجه ده استوار است ،سطح پذیرش نورم های در باره طلاق سقط جنین و همجنسگرایی را در کشور ها و جوامع مختلف ارایه میدارد . در این ارزیابی ارقام  بالاتر نشان دهنده دیدگاه های لیبرال و سیکولار در مورد مسایل که در بالا متذکر شدیم می باشد و برعکس ارقام  پاینتر دیدگاه های محافظه کارانه مردمان این کشور ها را در زمینه های فوق نشان میدهد . بعنوان مثال:

در سال 1981 اکثریت کشور ها از نورم های باداری بیشتر، حمایت مینمودند .حتی در کشور های دارای درامد بالا و دارای رفاه اجتماعی بهتر چون هسپانیه این رقم 3.44 ،ایالات متحده 3.49 ، جاپان 3.50 و بریتانیا 4.14 بود .مگر در سال 2019 تغیرات چشمگیری در این کشور ها دیده میشود چنانچه در هسپانیه این رقم به 6.74 و در امریکا  به 5.86 و در جاپان به 6.17 و در بریتانیا به 6.90 رسید . البته این روند در سراسر جهان رو به رشد است . مگر در 18 کشور اسلامی که " بررسی ارزش های جهانی" توانسته است داده ها و اطلاعات را جمع اوری نماید ،این رقم در سطح پایین قرار دارد و مردمان این 18 کشوراسلامی ، همچنان قویا مذهبی باقی مانده و به نورم های سنتی از جمله نورم های جنسیت و باروری بیشتر زنان باور مند اند .حتی انعده از کشور های اسلامی که دارای رشد اقتصادی بالای اند ،همچنان بیشتر مذهبی اند و از لحاظ فرهنگی به همان باور های سنتی محافظه کار چسپیده اند . پایان

 

 

 


بالا
 
بازگشت