الحاج عبدالواحد سيدی

 

یک یادهانی ضروری:

دیروز ما در آستانۀ یک تحول ، از نوع تاریخ خود شاهد هستیم- دوره های سیاهی را پشت سر گذاشته بودیم .و می گفتیم:

ما از همین جا به آزادی عمل خود تکیه خواهیم داشت،بدون مداخله بیگانه! مگر نشد.

مگر می شود از مداخله بیگانه چشم پوشی کرد؟

در کشور ما رژیم های پادشاهی توانستند مردم را با بی خبری عمومی،آرام وبی درد سر ودور از مظاهر تمدن نگاه دارند. وقتی کمی بحال آمدیم واز سلطنت طلبان رهایی یافتیم،دانشورزان ما به این فکر شدند که اگر با مارکسیست ها یار ویاور شوند وآنها را "رفیق"خطاب کنند و بر قدم های آنان پا گذارند،شاید قدرت بدست توده های مردم تکیه کند و وضع مردم خوبتر شود.

روشنفکران ما در سایه آرمانهای مارکیستی قدرت را توسط کودتایی بدست گرفتند و نام آن را انقلاب گذاشتند.

اولین حمله روشنفکران انقلابی به خود"روشنفکران"بود و بعدش هم به گروه های اجتماعی و مذهبی دیگرکه در دانشگاه با هم یکجا درس میخواندند.از اینها که تعدا شان هم کم بود رهایی یافتند در کشور:

حمام خون تیار کردند وهمه جا، روستا ها به پا خاستند حتی بی زمین هایی که انقلاب به آنها زمین بخشیده بودبا کارت های توزیع زمین که در بغل جیب داشتند .

از بیرون کمک  رسید و بیگانه ها بخاک ما یورش انقلابی بردند وسر انجام همه چیز نابود شد.

مردم ما خط های طولانی از زنجیره های مهاجرت را ایجاد کردند و فراق و جدایی از همان روز ها آغاز شد.

در طول حدود ده سال ، از اثر جهاد وقربانیهای بی امان ، مردم ما بیگانه گان را بیرون کشیدند و ایادی شان را از قدرت کناره و خلع ساختند.

بیگانه ها که رفت ما به دستان خود،مکتب ها،پارکها، کارخانه ها و کیبل های انتقال برقرا با پایه های آن تخریب کریم ، دفتر و دیوان حکومتی را با میز و چوکی و تعمیرآن به آتش کشیدیم شهر ها با مظاهری از مدنیت  غریبانه ای که داشت در اثر نبرد های خیابانی بین قدرت های در گیرجنگ های سلیقه ای و بخاطر کسب امتیاز،پست گردید و مردم زیادی کشته و آواره و از وطن فراری شدند که دگر هرگز باز نگشتند.

همه چیز به دست ما بود و همه چیز از دست های ما بر آمد.گیر و دار گسترش قدرتراه های تجارتی و مواصلاتی را بر روی ما بسته ساخت و ما جبراً با پای پیاده،از طریق کوره راه های کوهستانی از یک شهر به شهر دیگر می رفتیم .

بازی قدرت به نسل کشی انجامید و بزرگترین نسل کشی ها را که شاید در تاریخ کمتر تکرار شود در کابل تختگاه کشور تجربه کردیم .از اثر بی امنیتی تختگاه کشورهر روز از شهری به شهری می شد.نبض شهر ها پریشان گشت و دروازه مکتب ها به روی جوانان بجز چند شهر عمده در روستا ها واطراف بسته شد.

مرگ عقیده و آزادی بیان فرا رسیده بود و هیچ کس حق نداشت ونمیتوانست حالات خود را روشن بیان کند.دلبند های از خانواده ها، جدا شدند که هرگز بخانه بر نگشتند.اختناق در زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم مستبدانه بیداد می کرد.با آنهم ما خوش بودیم که بیگانه ای در بین ما نبودو هر چه می کردیم خود بخود میکردیم و در جهان نیز  روس ها و کمونست ها را شکست داده بودیم ،و این افتخار را ابدی دست مایه خود قرار دادیم .

از انجاییکه ما طبیعتاً مردمان صبور و شکیبا بودیم و به آسانی تسلیم  شکست نشدیم ونمی شدیم و از همین سبب است که تا بحال کس نتوانسته ما را بجز اینکه ضعیف ساخته باشد،کلاً نابود گرداند.

 در این گیرو داربازی قدرت ادامه داشت و نتیجه آن شد که در یک شب هولناک سیاهامریکاییان آمدندو داشته ها و نداشته های ما را با کروز درهم کوفتندو همان امکانات کم دفاعی ای را که تا آنوقت نگاه کرده بودیم و داشتیم،به شمول زره پوش ها و تانک ها و خود رو ها توسط شعاع لایزرذوب و نابود ساخته شد.

هجوم گران جدید که متجاوز از چهل و یک کشور بودند با پول و سلاح آمدند و به قول خود شان  ما را متعهد به  آزادی عمل  و دیموکراسی وارداتی شان کردند،ولی از نوع ابلهانۀ آن که جامعه ما را به بی ترتیبی و فقدان  ارزش های دینی و سنتی مواجهه ساخت و چنان میخواستند که این طفل یک شبه رۀ صد ساله را طی نماید،راهی را که در آغاز سده بیستم در زمان شاه  امان الله یکبار آنرا با شکیب ویا نا شکیب طی نموده بودیم و نتیجه ای هم بدست نیاوردیم.

در سالهای ماضی که ماخود را کمی جمع و جور کردیم امریکاییان دو مرتبه تصمیم به رفتن گرفتند . امریکاییان رفتند و سلاح  مهمات و آنچه کار آمد بود حتی ریگ بیابان را که در سنگر های شان استفاده کرده بودند با خود بردند وعلی رغم تبلیغات که می گفتند :در عدم موجودیت ما در ایجا آدم ،آدم را خواهد خورد،ولی هیچ چیزی نشد و ما در ان سال  انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی را در سراسر کشور دایر کردیم و به پیروزی رساندیم ، یکی در سال 2014 و بار دیگر در سال 2020 که ما در همهمه و هنگامه رفتن این سلاخان تاریخ هستیمانتخابات ما علی رغم دستکاریهای بیرونی ها،انجام شد. ولی در عین حال بما گفتند که اگر ما نباشیم  شما بلعیده می شوید.نمیدانم ما کجا و چه وقت توسط این ها بلعیده نشده بودیم؟

چیزی که در نزد ما به یقین تبدیل شده است  این است که در هر جای از جهان که هست حکومت های فاسد در حال فرو افتادن است.اینکه ما چه فرصت هایی را از دست دادیم آینده و تاریخ قضاوت خواهد کر د.اما قدر مسلّم این است که ما منحیث یک کشور قوی و متحد باقی می مانیم و علی رغم دستکاریهایی که خارجی ها در برنامه های آشتی ما دارند، برنامه صلح ملت افغانستا ن با  طالبان به کامیابی پی سپر می شود و این ارمان هر دو طرف ،هم ملت افغانستان و هم طالبان است که ما در پرتو صلح وامنیت و صداقت دست بدست هم بدهیم و این جنگهای پنجاه ساله را خاتمه دهیم.

 

 


بالا
 
بازگشت