یاسین  بیدار

 

حکومت موقت طرح پاکستان است

باید نظام را حفظ کرد.

امضای توافقنامه میان طالبان و ایالات متحده امریکا درفبروری سال ۲۰۱۹ و دادن پرستیژ بی سابقه به دسته تروریستی، در واقع تلاش مذبوحانه ای بود که دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین امریکا ، برای باز گشت مجدد به قدرت خواست آنرا وسیله قرار دهد.

مساله پا بیرون کشیدن از باتلاق افغانستان، برای غرب،از سال ۲۰۰۷زمانی آغاز گردید که روشن شد که روسیه، پاکستان و ایران با اجماع جهانی مبارزه با تروریزم همکاری نمی کنند. در سال ۲۰۰۹ دفتر طالب ها را دردوحه قطر، به مصرف ایالات متحده امریکا افتتاح نمودند . در سال ۲۰۱۱ در کنفرانس لندن به اشتراک ۶۰ کشور، گفته شد که باید باب مذاکره با طالب های میانه رو باز شود. « وقتی در لندن تصمیم اتخاذ گردید که از بخش میانه رو طالبها برای اشتراک در قدرت دعوت بعمل بیاورند برای هندوستان این اشاره رسید که پاکستان غرب را متقاعد ساخته است که میتواند نقش میانجی را برای مذاکرات با طالبان بازی نماید و بدینترتیب محوریت خودرا در تحولات ستراتیژیک آینده استحکام ببخشد.»[1]

ظاهرا برای یک حل و فصل تا حال بیش از یک طرح موافقتنامه صلح در رسانه های اجتماعی در گردش افتیده است. طرح اول از مرکز مطالعاتامریکایی  راندRAND است. این طرح خیلی ها مفصل در تقریبا ۱۹۰ صفحه  داخل ساختن طالب ها در ساختار سیاسی کشور را پیش بینی نموده است.

به اساس این طرح قرار است سه توافقنامه به امضا برسد : ۱ـتوافقنامه چهار جانبه حکومت افغانستان، طالبان، ایالات متحده امریکا و ناتو.۲-توافقنامه میان دولت افغانستان و طالبان.۳- توافقنامه میان دولت افغانستان و پاکستان.اما اولین گام در این راستا آتش بس سراسری و قطع خونریزی و خصومت است. سپس قطع رابطه با گروپ های تروریستی از جانب طالب هااست . سپس امضای تفاهم نامه است. سپس تشکیل حکومت عبوری در نظرگرفته شده است که برای آن یک رئیس و چهار معاون پیش بینی شده است. برای انتخاب رئیس باید به تفاهم برسند و اگر به تفاهم رسیده نتوانند رئیس باید دورانی و برای مدت های مساوی باشد. پائین تر از آن انتخاب کابینه انتقالی است که کار رئیس جمهور موقت و معاونانش میباشد. [2] که البته در تفاهم صورت خواهد رفت.

طرح دوم از محترم داکتر محمد سلیم مجاز معاون سابق انجمن حقوقدانان افغانستان است. به اساس این طرح قرار بر آن است که اشرف غنی کنار برود و بجایش معاون اولش یعنی  امرالله صالح  رئیس جمهور سر پرست شودو از تمام گروه ها ی مطرح منجمله طالب ها، مجاهدین، طرفداران دوکتور نجیب الله و طرفداران دوکتور اشرف غنی،چهره های میانه رو ، یک حکومت موقت تشکیل بدهند.[3]

در این طرح مساله آتش بس، امضای توافقنامه ها و استدلال دقیق که چه کسی و جرا داکتر اشرف غنی را مانع صلح می پندارند، روشن نیست. از آن گذشته ضمانت اجرایی آن روشن نیست. تا جائیکه به روند جریانات مربوط به صلح ارتباط میگیرد، اقدامات یک جانبه آقای خلیل زاد و توافقنامه شان با طالب ها در غیاب دولت افغانستان و سازش ناپذیری طالب ها در مذاکرات دوحه، مانع  اصلی صلح بوده است، نه موضعگیری های رئیس جمهور داکتر اشرف غنی.

پاکستان در جستجوی چه است

از آغاز بحران افغانستان که چهار دهه از آن میگذرد پاکستان بحیث مرکز سازماندهی جنگ تحمیلی و یا جنگ نیابیتی دو خواست را دنبال نموده است و امروز هم کماکان همان را دنبال می نماید و آن تاسیس یک رژیم دست نشانده در کابل که درروابطش با هند از اسلام اباد پیروی کند و دوم تشکیل کانفدریشن افغانستان و پاکستان . این دو خواست پاکستان دیگر کدام رازپوشیده نیست بلکه جز اطلاعات عامه است. برای رسیدن به هدف، حاکمان نظامی پاکستان پیوسته از دو وسیله کار گرفته اند اول اسلام بنیاد گرا ( فاناتیسیزم) یا تروریزم که لباس اسلام به تن کرده است، دوم ، تحمیل جنگ و بی ثباتی.

با استفاده از این دو وسیله ، پاکستان در سرنگونی رژیم حزب وطن و تحمیل جنگ داخلی و ویرانی افغانستان موفق شد و همچنان توانست حکومت تنظیم های جهادی( اتحاد شمال) راکه برای خود متحدین بیرونی در وجود هند، ایران و روسیه دست و پا نموده و از دیکتات پاکستان خود را کنار کشیده بود،با کمال تردستی با ، طالب ها،  تعویض نماید.

در مرحله پس از ۱۱ سپتامبر جامعه جهانی در امور افغانستان دخیل گردید ، چه در تدوین قانون اساسی ، در تشکیل حکومت جدید وچه در تطبیق پلان های انکشافی و اعمار مجدد افغانستان . این حضور پر رنگ جامعه جهانی سبب شد که یک قانون اساسی دموکراتیک تدوین گردد و به اساس آن حکومت انتخابی و تساوی حقوق زن و مرد ، آزادی بیان و رسانه ها ضمانت شود. در فاصله زمانی  تقریبا دو دهه ، سیمای کشور تغیر نمود. بر خلاف خواست پاکستان، بنیاد گرایی اسلامی عملا کنار زده شد و امور دولت بیشتر به دست چهره های دموکرات و تکنوکرات افتید . حضور زن ها در امور دولتی وسیع و پر رنگ ترشد.

با وصف دشواری ها و نارسایی ها ، فساد گسترده و موجودیت ستون پنجم ، که تخریب منظم و سیستماتیک نظام وچهره های گرداننده آن، جنگ و نا امنی را سازماندهی میکند، نظام توانسته است کارایی و موثریت خود را نشان بدهد. کشور در عرصه های مختلف اعم از اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و مهمتر تر از همه رسانه یی ، گام های رویهمرفته استوار برداشته است.

ارتش کشور، پس از متلاشی شدن ارتش ملی حاکمیت قبلی توسط مجاهدین،  دوباره از صفر آغاز نمود . اینک با تجربه بیشتر از۱۵ سال در تمام جبهات موفقانه می رزمد. در چهار سال اخیر که قوت های امریکایی و متحدین آن افغانستان را ترک نموده اند ، مستقلانه ازوطن در برابر دشمن، دفاع نموده است. در عرصه تنظیم امور اداره کشور بیش از ۴۰۰ لایحه جدید تدوین و به تصویب رسانیده شده است.

 صدای بلند ورسای نسل جوان کشوربا روحیه وطنپرستی و نشنلزم افغانی از گوشه گوشه کشور به گوش می رسد. یک جوشش تازه دارد قوام میگیرد و اقوام با هم برادر  و ساکن کشور را آگاهانه پیوند می دهد. بنیاد گرا های قومی  و مذهبی تجرید تر می شوند.

استفاده از اهرم فشار راه ترانزیت  بندر کراچی که برای یکنیم قرن ابتدا توسط انگلیس ها و اینک ۷۰ سال توسط پاکستا نی ها بمنظور باج گیری و تحمیل اراده بالای حکومات افغان ، مورد استفاده قرار داشته است ، یکبار دیگراز سال ۲۰۱۷ به اینطرف  مورد استفاده قرار گرفت. اما دولت افغانستان، بسیارآگاهانه ، با تفاهم با هند و ایران بندر چاه بهار را برای خود پیدا کرد. افزون بر آن راه لاجورد را مورد استفاده قرار داد. و بدین ترتیب کشور را از انزوا و دست نگری پاکستان رهایی بخشید. خط ریل از دو استقامت ، ایران و ترکمنستان، داخل کشور شده است. یعنی نظام جدید دارد آرام آرام جا بجا می شود.

پس از مدت طولانی سر در گمی و بی نظمی که حکومات جهادی و سپس طالب هابرکشور وبخصوص مردم شهر های کشور، مستولی نموده بودند، مردم دارند خود و آرمانهای خود را درنظام  دموکراتیک می یابند ونظام را از خود میدانند و خیلی آگاهانه در حمایت ازأن می برآیند. مردم در عمل نشان دادند که به هیچ قیمتی از حفاظت نظام رویگردان نیستند. انگشت های شان توسط دشمن بریده شد اما از حضور یافتن در انتخابات  نه هراسیدند و روی گردان نشدند.

در این استقامت نقش جامعه جهانی و در کنار آن نقش هندوستان برجسته است. نقش هندوستان هم در تطبیق برنامه های اقتصادی و عمرانی و هم درتربیه  کادر در عرصه های ملکی و نظامی برجسته و قابل لمس است. هندوستان برخلاف پاکستان، در همکاری اش با افغانستان بیشتر روی لگام زدن تروریزم، اعمار پروژه های زیر بنایی ، ارائه کمک های بشر دوستانه، اعمار پروژه های کوچک و محلی و تعلیم و ترتبیه وبلند بردن ظرفیت های علمی متمرکز بوده است.

حکومت موقت خواست پاکستان

با دوام وضع کنونی که دولت بطرف استحکام وپختگی میرود و چهره های بنیاد گرا، دزد ، رشوت خور، فساد پیشه و نا باب تجرید ترمی شوند، افغانستان نوین و دموکراتیک برنده خواهد شد. افغانستان از حلقوم پاکستان بیرون کشیده می شود. برنده شدن  نظام دموکراتیک در افغانستان برای نظامیان پاکستان حکم نوشیدن جام زهر را دارد. بازنده این بازی، تنها طالب ها نی که پاکستان و بخصوص دستگاه استخبارات نظامی آن خواهد بود. واین باعث کوتاه سازی عمر نظامی گری و حاکمیت آی اس آی  در پاکستاننیزخواهد شد. با تعین سرنوشت افغانستان، سرنوشت پاکستان نیز رقم خواهد خورد.

بهمین سبب است که تمام چهره ها و حلقات جهادی که در سالهای اخیر کنار گذاشته شده اند، وخود را در انزوا حس میکنند یک صدا  با طالب ها، حکومت موقت می خواهند. چنانچه در بالا گفته شد برای تشکیل حکومت موقت ( انتقالی) شرط اول آتش بس و قطع خصومت است. شرط دوم امضای تفاهم نامه است و گام بعدی تشکیل حکومت موقت یا انتقالی است. اما اینکه حکومت  موجود کنار برود و جایش را  حکومت دیگر بگیرد خواست پاکستان و طالبان و هواداران شان است.

با اینطرح،  پاکستان میخواهد تحت عنوان اعاده صلح،  با یک تیر چند  فاخته را شکار کند:

۱-با ساقط ساختن نظام کنونی،یکبار دیگر انقطاع ، سردر گمی ، بینظمی و جنگ داخلیو نارامی را بالای کشور تحمیل نماید.

۲-دور کردن هندوستان از صحنه و بی اثر کردن نقش آن .

۳-مطرح ساختن مجدد خود بحیث چتر اصلی سیاست افغانستان.

مذاکرات دوحه

از مذاکرات دوحه  سه ماه سپری گردید اما هنوز مسایل اساسی مورد بحث قرار نگرفته است. در اینجا چند خط قرمز وجود دارد که طالب ها نمی توانند از آن عبور کنند.

۱-تشکیل امارت اسلامی. دیده می شود که طالب ها برای هیچ نوع سازش در مورد امارت اسلامی آماده نیستند. اگر طالب ها از تشکیل امارت اسلامی بگذرند و بپذیرند که حاکمیت کنونی افغانستان اسلا می است خود مفتری می شوند که چرا این همه خونریزی را تحت عنوان اعاده امارت اسلامی بر مردم افغانستان تحمیل نمودند.

۲-آتش بس. طالب ها نمی توانند بدون ضمانت های محکم دسترسی به اهداف شان منجمله تصرف کامل قدرت،  آتش بس کنند. زیرا آتش بس برای دولت به معنی آن است که قطعات نظامی دولت به بارک های خود بر میگردند. اما برای طالب ها به معنی آن است که افراد مسلح آن با گذاشتن سلاح به  زمین به  زندگی روز مره خود بر میگردند و از صحنه جنگ دور می شوند که دوباره بر گشتاندن شان کار آسان نیست. تصادفی نیست که در همه طرح های پیشنهادی صلح ، آتش بس گام اول است اما در طرح طالب ها آتش بس گام آخر است.

۳-پذیرفتن دست آورد های  دودهه گذشته. پذیرفتن آزادی زنها و نقش شان در حیات اجتماعی و همچنان پذیرفتن رسانه های آزاد برای طالب ها تابو است. مردمیکه رادیو ، تلویزیون و دیگر وسایل موسیقی را کفری و حرام می پندارند چطور ممکن است  آزادی های دموکراتیک را بپذیرند. مردمی که زن را بدون محرم شرعی اجازه بیرون برآمدن از خانه را نمی دهند و زنها را بخاطر رنگ بوت شان ، در ملای عام با شلاق و کیبل، لت و کوب میکنند،  چگونه حاضر می شوند زن ها را اجازه تحصیل و کار و سهمگیری در زندگی اجتماعی بدهند.

امروز با استفاده از رسانه های جمعی و آزادی بیان در کشور، چهره های معلوم الحال، می آیند و در مورد تشکیل حکومت موقت و در مجموع در مورد  سر نوشت کشور و رئیس جمهور آن گپ می زنند و سر و صدا و شور و هلهله برپا میکنند.آگاهانه و یا غیر آگاهانه آب به آسیاب دشمن می ریزانند.

حال بر همه روشنفکران و در مجموع مردم طرفدار یک زیست متمدن و انسانی است تا آگاهانه ومتحدانه از نظام جمهوری دموکراتیک دفاع نمایند و نگذارند که یکبار دیگر بنام دین کلاه گشادی بر سر شان گذاشته شود،همه توطئه ها را افشا نمایند. این راباید همه بدانند و می دانند که بین جمهوری دموکراتیک و امارت اسلامی چهار ده قرن فاصله است. به هر قیمتی که می شود از نظام فعلی و دست آورد های آن دفاع صورت بگیرد.

 


 

[1]Kaur, Bineet

  India – Afghanistan : An Analysis of Strategic and Security Concerns.

  Mainstream , VOL LV No 9 New Delhi, February 18, 2017

[2]Envisioning a Comprehensive Peace Agreement for Afghanistan

   Published by the RAND Corporation, Santa Monica Calif.

[3]مجاز، دوکتور محمد سلیم ، سابق معاون انجمن حقوقدانان افغانستان

  یک طرح نوین صلح برای افغانستان   

 

 

 


بالا
 
بازگشت