محمد علی مهرزاد

 

افغانستان چراگاه ایران وپاکستان؟!

با اعتقاد به این اصل که سیر تمدن، در تاریخ بشر به اساس قوانین ومعیار های فطرت هستی ، مغایر با طینت شیطانی و الوده بر غرایز مادی نظام سرمایه داری و کمونیزم بین المللی معاصردر حرکت است ، واین شیوه تکامل تاریخی بنام مولفه (جبر تاریخ!) نیز مسمی شده است.ازسالیان سال ، یکی از مهمترین نگرانی روشنگران و اندیشمندان ملی وازادی دوست کشورما افغانستان این بوده است، که چگونه می توان جلوی به وجود امدن دیکتاتوری واستبداد نظامهای داخلی وحامیان استعمار گر شانرا بگیرند، وچگونه با دکتاتوران و قدرت های استعماری مبارزه کنند ؛ این خصوصیت برجسته وبیگانه ستیزی در جامعه قبل وبعدازاسلام فراز وفرودهای داشته است. این علاقه مندی در طول تاریخ کهن ومعاصـــر افغانستان ، توسط نهضت های مردمی وضد استبداد در داخل کشور توسط جوانان دیروز وامروز بوجود امده است . هدف انسانی این جنبشها روی این عقیده استوار بوده که هیچ انسانی نباید تحت تسلط  انسانی دیگری زندگی کند، ویا توسط حکومات به گروگان گرفته شود! مردم افغانستان درین سالها اخیر بسیاری از دیکتاتوران ، چه با ریشه داخلی و خارجی با مبارزات خود جوش،ویا بعضاً سازمان یافته مردم ما سقوط داده شده، ویا حد اقل تن به خواست ملت داده است . خوشبختانه در دهه های اخیر، گرایش گسترده تری برای حفظ استقلال وآزادی که نیا کان ما با خون خود بما میراث گذاشتند ؛ آنرا نه تنها پاسداری  کردند،؛ بلکه برای کشورهای تحت ستم ووابسته نمونه ای انسان دوستی شد یم. نا گفته نباید گذاشت که ،امروز کشورها ی جهان سوم در حال تحول سریع اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی فرهنگی هستند ، اما با تاسف که این ترس و نگرانی همیشه نه تنها در کشورما ، بلکه در اکثر کشورها وجود داشته که نتیجه ای این تحولات در برهه های زمانی نتایج معکوس توسط گروهای فشار داخلی بهم یاری بیگانگان ، اشخاص جاه طلب وگروهای سیاسی که منافع گروهی وتنظیمی را بر منافع علیای مردم ترجیح داده ، انواع دیکتاتوری را بر ملیت های باهم برادرما بحیث نماینده گان کاذب اقوام  خودرا تحمیل کردند. سوگمندانه در سه دهه اخیر درافغانستان دیکتاتوری واستبداد نظامهای گذشته د ر حکومات بعدی تداوم یافته است، وبه شکل متوالی رنج بی عدالتی وبیداد گری را تحمل می کنند ؛ فعلاً هم این روند می خواهد نهادینه شود .!؟ اکنون سوال اینست که مزدوران استعمار در لباس مذهب  چون پاکستان ،وتبارگرا ی  مذهبی چون  ا یران، هم پیمانان طبعی و سنتی بریتانیا ، بعد از جنگ جهانی دوم بخاطر تداوم وتامین منافع کشورهای انحصار گرو اهداف استعمارگر کهنه کار،در نقشه جهان بوجود آورده شدند ؛ ا یران با تنفر ذاتی اش با مذاهب غیر ازخود و پاکستان بخاطر ایجاد کمربند سبز با تاسیس گروپ های بنیاد گرایی افراطی که مکتب انسان ساز اسلام نه افراط را تائید می کند ، نه تفریط را؛ خط اصیل مکتب اسلام ( اعتدال ) است که در آن به تفکر وتعقل تاکید شده است،  در مقابل شوروی سابق دیوار حایل قرار داده شد ! پاکستان از بدو تا سیس به حیث کشوردر جوار افغانستان تنش هارا تشدید نموده ، با اعمال  خشونت وترور شخصیت های ملی پاکستان وافغانـــــستان به حیــــات خود ادامـــــه داده اســـــت !جنگ در قلب اسیا توسط پاکستان، وخاور میانه توسط ا یران بخاطر ایجاد خشونت براه انداخته شده است ، ولی به نظر می رسد که حملات رو به افزایش طالبان ، درین اواخر حامیان این دوکشور را وادار ساخته تا در استرا تیژی خود تجدید نظر کنند ، چه اقدامات نظامی نه تنها هزینه هنگفت مالی را ایجاب می کند ، که تداوم آن موجب بحرانات اقتصادی را نه تنها در پاکستان  وایران بلکه در کشورهای حامی پاکستان  وایران بمیان آورده . این حالت و شرایط متحول جنگی ضرورت مذاکره را برای  ایرن ادر خاورمیانه وباب مذاکره را  با طالبان در بین افغانستان و پاکستان بازکرد؛ برای اینکه در دام این همه فتنه گرفتارواغفال نشویم ، جای دارد تا پیرامون وپیامد خطــــــرات ، مفیدیت و شایستگی مذاکرات که در آینده صورت خواهد گرفت ، از دقت بیشتر کار گرفته شود. اگربه اوضاع واحوال سیاسی سه دهه اخیر نگاه بی طرفانه شود ؛خصوصاً درین اواخر وضعیت زندگی در حکومت های استبدادی ، حتی از گذشته بدتر ومشکل تر شده است ؛ در گذشته جنبشها مقاومت ها بیشتر از قدرت مردمی آب خوره داشت، هرگاهی حرکتهای اعتراضی توده های مردم در شهرها ی پاکستان و ایران در برابر استبداد تظاهرات مسالمت امیز براه  انداخته می شود ،  مشکلات داخلی  خودرا در افغانستان  توسط جنگ های نیابتی  براه می اندازند . اما با تا اسف که امروز در کشور ما تشکل های سیاسی ونهادهای مدنی وائتلاف های نیم بند ودم دمی مزاج وغیر هدفمند ومقطعی ، نهایت نمایشی در تنگنایی افکار پوچ قرون وسطای تبار گرایی وغرور اندیشه های اعتباری وقرار دادی دست وپا می زنند وبه حیث نیروی پنجم زمینه مداخله این دوکشور مداخله گر را فراهم می سازند.! وبد تر از همه که این نهـــادها گوی سبقت را در وابستگی وبردگی اختیاری در وجود بیگانگان خصوصاً پاکستان و ایران جستجو می کنند .این حرکات نمایشی وغیر مردمی نه تنها به پیروزی نمی انجامد ، بلکه ایجاد نا امیدی را  در جامعه ما ببار اورده است .

در هم چو اوضاع واحوال سوال اینست که چه باید کرد ؟ راه حل های که در قدم اول به ذهن می رسد ؛ با تاسف ودریغ ، غیر قابل استفاده اند ، قانون اساسی ، قوانین قضایی وافکار عمومی غالباً به سادگی از طرف دیکتا توران و غاصبین جان مال مردم وناقضین قانون نادیده وناشنیده گرفته می شود . بی رحمی ها ، شکنجه ها ، مفقود شدنها ، اختطا فها ، کشته شدنها ، و حتک حرمت وتجاوز به ناموس وبا لا خره تحقیر ملیتها وغیره اعمالیکه ازنام آن مو بر اندام انسان راست می شود ، درین سه دهه بحیث فرهنگ تجاوز وجنایت تبدیل شده است.، طوری نتیجه گرفته می شود که تنها  بیداری وهشیاری مردم می تواند به حیات ننگین این مستبدین و تفنگ سالاران  ومداخله گران بیگا نه را پایان دهد.افکار و ذهنیت ها ی مردم واقشار ناراض را از مفهوم ( ملیتی) به سوی ملت شدن رهنمون شویم ؛ فضیلت وشرافت این مردم حق شناس قابل تحسین است .

بادرد ودریغ که درین سه دهه  اخیر  نه تنهاکار فرهنگی  نه شده است  ، بلکه  فر هنگیان کشور را به حاشیه رانده اند وبه قدرت مردمی  کم بها داده ، غرور مردم مارا به معامله گذاشتند ، در پشت پرده انتظار کشیدن نظام های سیاسی در افغانستان  بخاطردخالت کشورهای بیگانه برای بقای حکومتهای دست نشانده وتا مین منافع استعماری شان،  نه برای رفاه واسایش مردم رنج کشیده ،فعالیت های استخباراتی ادامه داشته است. میتوان پیامد این نوع زدوبند وخطرات آنرا که متوجه جامعه ما ساخته اند به ان اشاره ای داشته باشیم:

اولاً - کشورهای دیگرمعمولاً به منظور ارتقاء وضعیت اقتصادی وسیاسی خود با دولت های دیکتاتور ومستبد مدارا کرده ویا حتی از ان ها حمایت می کنند .

 ثانیاً - کشورهای بیگانه شاید ترجیح بدهند به جای نگاه داشتن گروگانهای که برای آزادی خود تلاش می کنند ، مردم تحت ستم را در برابر اهداف دیگر معامله نمایند.

ثالثاً- بعضی از دولتها ی خارجی تنها برای به دست آوردن کنترل اقتصادی ، سیاسی ویا نظامی بر کشورها ،علیه دیکتاتوری های موجود در آن فعالیت می کنند .

رابعاً- نیروهای بیگانه تنها در صورتی به صورت فعال برای نجات کشوری مبارزه می کنند که مقاومت های داخلی شروع به لرزاندن پایه های دیکتاتوری کرده واز این طریق ستمگری های این رژیم را به جهانیان نشان داده باشد .

شما از ما بهتران کاملاً در جریان حوادث اخیر در افغانستان هستید که حکومات در مرحله اول به دلیل نحوه تقسیم قدرت داخلی وتقسیم غنایم جنگی به حیات خفت بارخود ادامه دادند؛ درهم چو اوضاع واحوال جامعه وتوده های مردم برای ایجاد مشکل علیه استبداد ، بیش از حد ضعیف  ساخته شدند، چرا ثروت وقدرت در دست عده ای معدود وزورگو وغاصب انباشته شده ؛ فقر وبیکاری ازیک طرف واز همه بدتر که وحدت ملیت های باهم برادر را به تنظیم وگروهای شمال وجنوب توسط ایران وپاکستان به دستور استعمار کهنه کار به هفتگانه و هشتگانه  تقسیم  کردند ،وتا اکنــــــون پیامد ونتایج این اعمال ضد منافع علیای کشور را در خشونت ها  مشاهده می کنیم ؛  این وضع قبلاً در ایران و پاکستان  برنامه ریزی وبرمردم ما عمداً تحمیل گردید!

در حالیکه هنوز ا رد وی ما به تعلیم وتربیه و امکانات مدرن نظامی نیاز مبرم دارد ، مردم ما در بحران اقتصادی ، فقر وبیکاری مذمن ، وتشتت فکری وعدم تفاهم ملی قرار داده شده اند !؟ رفتن بسوی مذاکره باید تهـــــدیدات ، خطــــــــرات ، شا یستگی ومحدودیت ها ، عدالت ، در مذاکرات را همه جانبه در نظر داشت .

بحث روی موضوعات بنیادی و کلیدی از موضوعات فرعی تفکیک وبرای ادامه مذاکره زمینه باز باشد ؛ تا صداقت و پایبندی پا کستان  وایران وحامیان طبعی وسنتی آن روشن شود ،که تا کدام حد به حل موضوعات اساسی ضمانت اجرایی می دهند .

البته  ازین آمر نمی توان انکارکرد که در روا بط بین ا لمللی مذاکره به حیث ابزار بسیار مفید  در حل قضا یا بین دولتها موثر واقع می شود ، به شرطیکه صداقت وتوازن در دوطرف معادله مساوی باشد . اما نباید فراموش کرد که معضلات در بین افغانستان  ایران وپاکستان سابقه وسر درازی دارد ، چرا هرزما نیکه  ، موضوعات بنیادی وکلیدی از جمله خط (دیورند) وآب دریای هلمند و راه یافتن به آبهای بین المللی از طریق بندر( گوادر) حتی موضوعات بسیار عادی از جمله تجارت با پاکستان  وایران عنوان می شود ؛ طرف پاکستان  وایران برای افغانستان مشکلات مضاعف را ایجاد ، ولبه تیز مداخلات خودرا دوچندان می سازند. تاریخ شاهد وگویا است که پاکستان  وایران در طول تاریخ همسایه داری ، هرگز به تعهدات خود با افغانستان  وفا نکرده ودر عمل برای مدت کوتا از ان سرباز زده اند .

از انجاییکه در پاکستان و ایران مراکز تصمیم گیری متعدد واز ادرسهای جداگانه ، اجنداهای گوناگون عنوان می شود ، به اطمینان گفته می توانیم که در بسیاری مواقع مذاکره با پاکستان و ایران  واکنون به شکل نیابتی توسط گروه طالبان به صورت گزینشی صورت می گیرد.  هرنوع پیشنهاد صلح از طرف پاکستان و ایران به جا نب افغانستان توام با ریاکاری واز فرصتها سوء استفاده می نما یند . شما شاهد بودید که پاکستان در سرهم بندی وایجاد دفتر نمایند گی برای طالبان در قطرتمام نورمهای بین المللی واداب دیپلو ماسی را را نادیده وزیرپای خود کرده، سازمان ملل متحدرا به مسخره گرفت، وعلناًً در امور افغانستان گستاخانه بمداخله خود تداوم بخشید.شما به تاریخ وعمر کوتای به اصطلاح ایجاد پاکستان اشنایی دارید ، که تمام تهد یدا ت، داخلی وخارجی را به فرصت های قابل استفاده تبدیل نموده ، نه تنها مردم  پاکستان را اغفال کرده ؛ وتمام مشکلات وبحرانات اقتصادی واجتماعی که دامن گیر آن کشوراست بشکل فریب کاری به عمر سیاسی خود ادامه داده است . شاهد مدعای ما فرصت طلبیهای ایران و پاکستان اینست ، درهرمقطع زمانیکه اقوام بلوچ وملیتهای  اهل تسنن  درایران وپشتون ها  در پاکستان در گذشته و همین اکنون علیه حکومت نظا می واستخبارات آن کشور جنبش هارا براه انداخته اند ؛ با حیله ونیرنگ تن به اعطایی امتیاز ات زود گذرشده است ؛ ولی در مدت کوتا انرا نقض نموده است.شما شاهد بودید که درین اواخر طالبان در پاکستان ،از قدرت کافی برخوردارشدند؛ انهم توسط استخبارات به همکاری نزدیک نظامی گران پاکستانی  بخاطر مقا بله با شوروی سابق و تداوم مداخله با دولت های بعدی که بخواهند بشکل مستقل در افغانستان بوجودایند  ، پاکستان با علاقه مندی باب مذاکره و امتیاز دادن را برای گروهای خشمگین طالبان داخلی در زیر پوشش برقراری صلح تن به مذاکره ومصالحه مصلحتی داد !؟

پرسش بعدی اینست که در صورت عدم موافقه وناتوانی هریک ازطرفین در آینده چه راهای برای رسیدن  به اهداف خود خواهند داشت !؟؟برعکس اگر توافق نامه ای حاصل شد ، در صورتی که یک طرف عهد خودرا بشکند وبر خلاف تعهد نامه از نیروهایش برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند ؛ طرف مقابل چه کاری می تواند انجام دهد.؟

پرسشی اخری که مطرح می شود  اینست که ؛ فرض کنید درین مذاکره با طا لبان همه چیز در مذاکره خوب پیش برود ، انگاه لازم است بپرسیم : نتیجه چگونه صلحی خواهد بود ؟ آیا زندگی امروز مردم افغانستان بهتر از وضعیتی خواهد بود که ملیت های ساکن در افغانستان متحمل رنجها  از جانب طالبان شد ند؛ ایا این صلح شا یسته این ملت شریف  است که بخاطر آن شروع به مبارزه کرده واکنون هم به آن ادامه می دهند .!؟

 

 

 


بالا
 
بازگشت