کمباور کابلی

 

(طنز نخست)


ایرانیان ، و کشف داروی شاش شتر!


هزار سال پیش ، فردوسی بزرگ، عرب ها را بخاطر، نوشیدن شیر شتر، تحقیر میکرد:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جائی رسیدست کار
که فرّ کیانی کند آرزو
تفو بر تو، ای چرخ گردون، تفو!
(فردوسی طوسی)
اما همشهریان شاعر ملی، فردوسی،به خاطرنجات از چنگ کرونا،به سراغ « شاش شتر» رفته اند و درقهوه خانه ها، دوبیتی های کرونا زده، زمزمه می کنند:

قرنطین است و غم ، انبار سازیم
به نیش عقرب جرار سازیم
که می پنداشت ، آید ماه روزه:
و از شاش شتر ، افطار سازیم
+++
کرونا آمد و تهران، عزاشد
همه بازارها، خلوتسرا شد
چه فلم مضحکی بود این کرونا
که آخر بسته درب سینما شد!
+++
بیا شاش شتر ، سازیم ذخیره
به یخچال و سربام و حظیره
که هرکس این کرونا را به ما داد
عزیز او، غریبانه، بمیره
****

 

(طنز دوم)


کرونای کوچولو و ملت بزرگ ایران!

کرونا ، از جوار پارک ساعی ( تهران) ، عبور میکرد، دید، جماعتی از ایرانیان ، سیگارنیم سوخته، به یکدیگر تعارف میکنندو بر کرونا، فحش میدهند، یکی میگوید: کرونا، زندگی ام را ویران کرد، دیگری میگوید، این آفت آسمانی، شغل ام را گرفت، سومی میگوید، کرونای لعنتی ، زنم را وادار کرد، از من طلاق بگیرد و قسعلیهذا!
کرونا، دوید، یقهء این آدمها را گرفت، با صدای مهیب گفت:ملت بدبخت !،دروغ بافی تا چه وقت؟
قبل ازآمدن کرونا، مگر ایرانی ، زندگی داشت؟
مگر، کلیه فروشی، شغل است؟
مگر کیف قاپی در معابر و گریختن، شغل است؟
مگر سیگار نیم سوخته از خیابان جمع کردن، شغل است؟
مگر ، برای امام حسین گریستن، شغل است؟
ناگهان ، کرونای کوچک و ملت بزرگ ایران، یکدیگر را به آغوش گرفتند و یکسره، به گریه افتادند؛ سیل اشک تهران را فراگرفت....

پانویس :
یقه: یخن
کلیه: گرده
کیف قاپی:سرقت ساک دستی

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت